سیمای حقیقی حجاب، حضور در لباسی است که زن با مدد آن بتواند بدون آسیبهای اجتماعی و روحی به انجام وظایف دینی و اجتماعی خود همت گمارد. دلایل عقلی برای فواید و آثار حجاب و عفاف فراوان است و در متون دینی نیز نقلها و روایات معتبر بسیاری برای بیان کم و کیف این آثار و فواید حجاب و عفاف موجود است که از آن جمله میتوان امنیت اجتماعی، تعالی معنوی، سلامت روحی و بهداشتِ جنسی، آرامش و استحکام خانواده را برشمرد. حجاب ضمن تأثیر بر سلامت اخلاقی جامعه، پاکی و طهارت و ارتقای شخصیت زن، نه تنها مانع آزادی او نمیشود، بلکه به او نقش دفاعی در برابر آسیبهای فردی و اجتماعی میبخشد.
حجاب، عفاف، فایده، عقل، نقل، زن، اجتماع.
یکی از نیازهای حقیقی و مسلم در زمینههای تربیتی، دینی، اخلاقی و فرهنگی، مسئله حجاب و عفاف است؛ هرچه الگوهای حجاب دارای مراتب عالیتر و متعالیتری باشند، تأثیر بیشتری بر معنویت و دینداری فرد و جامعه خواهند گذاشت و هر چه حجاب فردی و اجتماعی متعالیتر باشد، نورانیّت، تقدّس و حرمت اخلاقی و رشد و تعالی جامعه اسلامی بیشتر خواهد بود و هر چه خلأ در این زمینه محسوستر باشد، مشکلات و آسیبهای سلامت و رشد و امنیّت فردی و اجتماعی فزونتر است.
هر چند مسئله حجاب و عفاف به ظاهر یک مسئله کُهن و تکراری است، ولی ابعاد نوینی دارد که با هر کلمه و هر سخنی میتوان بعضی از این زوایا را اصطیاد نمود. یکی از راههای گسترش و توسعه حجاب و عفاف این است که به کاوش و پیشینهیابی و تبارشناسیِ فواید و آثار حجاب و عفاف بپردازیم و آن را در قالبهای گوناگون به جامعه ارائه دهیم. استفسار و استقراء از فواید حجاب و بازخوانی سطور پیدا و ناپیدای آثار آن، سبب توسعه و تعمیق و تحکیم مبانی آن در قلوب میشود. مسئله حجاب و عفاف در عقل و نقل شاخصهیابی و تأکید شده است در مقاله حاضر، با مروری بر اهم فواید آن سعی بر اثباتِ حقانیت و لزوم مسئله حجاب و عفاف شده است.
«از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب میشود ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
حجاب در اسلام از یک مسئله کلیتر و اساسیتر سرچشمه میگیرد و آن این است که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی ـ چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر ـ در محیط خانوادگی و در کار به ازدواج قانونی اختصاص یابد و اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است؛ بعضی از آنها جنبه روانی دارند و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، بعضی مربوط به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او» (مطهری، 1373، ص 82).
امروزه شناخت انسان موضوع تحقیقات وسیع و دامنهداری است که با اشتیاق دنبال میشود؛ ولی هنوز هزاران سؤال درباره انسان بیپاسخ مانده است و به قول دکتر الکسیس کارل، همچنان «موجودی ناشناخته» است.
موریس مترلینگ که برکسول فیلسوف معروف، او را سقراط عصر حاضر نامیده است، میگوید: من چقدر باید تکرار کنم که چیزی نمیدانم و چقدر باید تکرار کنم که هیچ کس چیزی نمیداند؛ زیرا اگر کسی چیزی میدانست، تا کنون دانستیها را به همه گفته بود و همه از اسرار جهان مطلع میشدند.
به همین جهت تنها قوانین الهی که با احاطه کامل بر ابعاد وجودی انسان و ارزیابی همهجانبه و همسو با سیر تکامل هستی وضع میگردد، خواهد توانست سعادت انسان را تأمین نماید. مسلما پیروی قوانین الهی فواید بیشماری را برای جامعه به ارمغان خواهد آورد و نادیده گرفتن هر یک از آن پیامدها و زیانهای بیشماری را به دنبال خواهد داشت. آری بهترین آفریدگار برای بهترین آفریده، بهترین قانون را برای تنظیم زندگی ارائه کرده است. [یکی از این قوانین قانون حجاب است] که از احکام ضروری اسلام میباشد و همه فرق اسلامی به آن اعتقاد داشته، بلکه هر کس با اسلام اندکی آشنایی داشته باشد آن را جزء اولین قوانین الهی مییابد که با توجه به اهمیت حجاب، قرآن و روایات تأکید فراوانی بر حفظ آن نمودهاند و فقهای شیعه منکر او را محکوم به کفر دانستهاند. بیتردید قوانین الهی از تنگنظری و کوتهبینی، سطحینگری و تعصب مبرا میباشد و برای خود فلسفهای دارد (محمدی آشنایی، 1370، ص 32).
امام خمینی رحمهالله در مورد حجاب میفرماید: «اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن حکم منکر ضروری را دارد و منکر ضروری محکوم به کفر است؛ مگر اینکه معلوم باشد که منکر خدا یا رسول نیست» (همان).
«اگر زنان دارای حجاب باشند، همه مثل هم میشوند. امتیازات ظاهری و زیباییهای جسمی، زیور و مقام محو میگردد. آنگاه ذهنها متوجه ارزشهای واقعی نظیر علم، ادب، هنر و اخلاق میشود و در تحصیل آنها کوشا میگردد؛ در نتیجه استعدادها شکوفا و جامعه راه ترقی و پیشرفت را بهسرعت طی خواهد نمود. آری از آن جهت که حجاب احیاگر ارزشهای معنوی است، اسلام پوشش از بیگانه را ملاک برتری زن معرفی کرده است» (همان، ص 41).
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «ان خیر نسائکم العفیفه المولود المتبرجه مع زوجها الحصان مع غیره»: بهترین زنان شما زنان باعفت غیر عقیمی هستند که تنها برای شوهرانشان خود را میآرایند و در مقابل بیگانه کاملاً پوشیدهاند.
پیامبر در حدیثی دیگر فرمودند: آیا بدترین زنان را به شما معرفی بکنم؟ بدترین زنان شما زنانی هستند که در برابر بیگانه آراستهاند، ولی نزد شوهر پوشیدهاند (کلینی، 1381، ج 5، ص 324ـ325).
هان ز اغیار بپوشان رخ زیبا زنهار*** نرسد میوه در آن باغ که دیوارش نیست
(محمدی آشنایی، 1373، ص 41)
«نظام آفرینش به گونهای طراحی شده است که هر موجودی در آن مسئولیتی دارد. این مسئولیت با طبیعت و کیفیت وجودش تناسب کامل دارد. زیرا؛ ایفای هر مسئولیتی متوقف بر عطایا و مواهب مناسب و لازم برای آن مسئولیت است. پروردگار جهان بر اساس دادههای طبیعی و فطری انسان مسئولیتهایش را تنظیم فرموده است و با اعطای اختیار، انسان را در انتخاب راه آزاد گذاشته است.
دست تدبیر آفرینش عفت و حیا را در نهاد زن، فطری ساخت؛ بنابراین ایفای همه مسئولیتهای زن متوقف بر حفظ این امر فطری است؛ بههمین جهت خداوند حجاب را واجب نمود تا امر درونی با حفاظ بیرونی محفوظ گردد و زن برای انجام وظایف طبیعی اجتماعی خود مهیا شود. آری خداوند میخواهد این موجود لطیف را با حجاب بینند و او را با این پوشش دوست دارد. چه زیباست پیوند میان خدا و بندهاش! به همین جهت آنگاه که زن در پیشگاه معبودش حاضر میگردد و به نمازی میایستد تا با خدایش سخن بگوید، باید حجاب را به طور
کامل رعایت نماید تا نماز و نیایشش صحیح بوده و مقبول خداوند قرار گیرد» (خمینی، ج 1، ص 142).
بدینسان حجاب از خود بیگانگی جلوگیری میکند و مقدمه خودشناسی و در نتیجه خداشناسی و قرب به حق تعالی میگردد.
حجاب پرچم اسلام است و زنان پرچمدار آن؛ حجاب تعظیم شعائر اسلامی است: «ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ» (حج: 32): و هر کس شعائر خداوند را تعظیم کند، این امر نشانه پاکی قلب و تقوای درونی اوست.
بنابراین حجاب بهترین و تنها لباس حضور در پیشگاه پروردگار است (محمدی آشنایی، 1370، ص 80).
1. پاسخی است به ندای درونی فطرت؛
2. نشانه تمدن است نه ارتجاع؛
3. در همه ملل رواج دارد و فرهنگ ملی ماست؛
4. شخصیت و احترام زن را فزونی میبخشد؛
5. مایه سلامت جسم و آرامش روانی است؛
6. مجوز ورود زن به جامعه است نه مانع آن؛
7. باعث استحکام و افزایش نهاد خانواده میباشد؛
8. عامل استواری جامعه و زمینهساز ترقی آن میباشد؛
9. احیاگر ارزشهای متعالی میباشد؛
10. جاذبه زن را بالا میبرد و استعدادهای ادبی را شکوفا میسازد؛
11. اجرای قانون الهی است و رضایت خداوند را به همراه دارد (همان، ص 105).
روایات زیادی وجود دارد که میتوان آنها را توصیه اخلاقی به مردان نسبت به زنان شمرد که از خطرهای تماس مردان با زنان آگاه باشند. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به فرزندش امام مجتبی علیهالسلام چنین توصیه میفرماید: «واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن، فإن شده الحجاب ابقی علیهن و لیس خروجهن بأشد من ادنالک علیهن من لا یوثق به علیهن و ان استطعت این لا یعرفن غیرک فافعل»؛ یعنی تا میتوانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمیکند؛ همانطور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و خطرناک است، آوردن مرد بیگانه به داخل خانه و اجازه معاشرت در داخل خانه به او دادن نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانی کاری کنی که [همسرت] جز تو مرد دیگری را نشناسد، چنین کن» (رضی، 1379، ص 319).
با توجه به این روایت و روایات دیگر میتوان دریافت که آنچه اسلام دستکم به صورت یک امر اخلاقی توصیه میکند، این است که تا حد ممکن اجتماع مدنی غیر مختلط باشد.
جامعه امروز زیانهای اجتماعی مختلط را به چشم خود میبیند. اثر دوش به دوشیها این است که هر دو همدوش را از کار باز میدارد و هر یک را به جای توجه به کار، متوجه همدوش میکند تا آنجا که غالبا این همدوشیها به هماغوشی منتهی میگردد.
حدیثی نیز از حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد که میتوان آن را نیز همینطور تفسیر کرد و آن چنین است: روزی رسول خدا از مردم پرسیدند: چه چیزی برای زن از هر چیز بهتر است؟ کسی نتوانست پاسخ بگوید. حسن بن علی علیهالسلام کودک و در مجلس حاضر بود. قصه را برای مادرش زهرا علیهاالسلام نقل کرد. زهرا فرمود: از همه چیز بهتر برای زن این است که مرد بیگانهای او را نبیند و مرد بیگانهای هم او را نبیند. این حدیث نیز ترجیح دور بودن زن و مرد را بیان میکند (حرعاملی، 1375، ج 3، ص 9 / قزوینی، 1377، ص 330 / روحانی علیآبادی، 1378، ص 755).
رسول اکرم به علی علیهالسلام فرمود: «یا علی اول نظره لک و الثانیه علیک لا لک؛ یعنی اولین نگاه از آنِ تو است، اما نگاه دوم به زیانت میباشد نه به سودت» (حر عاملی، 1370، ج 20، ص 194).
این حدیث در مقام توصیه ترک نظر شهوانی و کامجوییای است که قطعا حرام است. امام صادق علیهالسلام فرمود: «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم نظره اورثت حسره طویله»: نگاه کردن تیری است زهرآلود از ناحیه شیطان (حر عاملی، 1370، ج 3، ص 24).
در حدیث دیگر آمده است: «زنا العینین النظر»: زنای دو چشم، نگاه است (کلینی، 1381، ج 5، ص 559 / حرعاملی، همان).
این دو حدیث نیز ناظر به نگاههای شهوتآلود است و ممکن است توصیه اخلاقی باشد به احتیاط. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ایها امراه وضعت ثیابها فی غیر بیت زوجها فقد هتکت ستر ما بینها و بینالله عزوجل»: هر زنی که لباس خود را جز در خانه شوهر بیرون آورد، پردهای را که میان او و خداست پاره کرده است.
در حدیث دیگر میفرماید: «الا لا یخلقون رجل بامرأه الا کان ثالثهما الشیطان»: بدانید که هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمیکند، جز آنکه سومی آنها شیطان است (فرید تنکابنی، 1376، ص 348ـ349).
پیامبر میفرماید: «لعنالله عزوجل یلبسه المرأه و المرأه یلبس یلبسه الرجل»: خداوند مردی را که چون زن لباس پوشد، و زنی را که چون مرد لباس پوشد، لعنت کند (همان، ص 352).
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «عفوا عن نساء الناس تعف نساءکم تعف نساءکم و بروا آباءکم تبرکم ابناؤکم و من أتاه أخوه. متنصلا فلیقبل ذلک محقا کان او مبطلا، فان لم یفعل لم یرد علی الحوض»: نسبت به زنان مردم عفت کنید تا زنانتان عفیف بمانند. با پدران خویش نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند. هر کس برادرش بهعذرخواهی پیش وی آمد، باید عذر وی را حق باشد یا باطل، بپذیرید و اگر نپذیرد بر سر حوض به نزد من نیاید (همان، ص 357).
پیامبر صلیاللهعلیهوآله : «النظره سهم مسموم من سهام ابلیس»: نگاه بد تیری زهرآگین از تیرهای شیطان است (همان، ص 631). پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «دو گروه از دوزخیان را [هنوز] من ندیدهام: گروهی که تازیانههایی مانند دم گاو در دست دارند و مردم را با آن میزنند و [گروه دیگر] زنانی که پوشش دارند، اما برهنهاند، کجراهه میروند و دیگران را نیز به کجروی تشویق میکنند، سرهایش همچون کوهان شتر خراسانی فروهشته است. اینان به بهشت نمیروند و بوی بهشت را نیز استشمام نمیکنند» (ریشهری، 1377، ص 995). از فتنه دنیا و فتنه زنان بپرهیزید زیرا اولین فتنه بنیاسرائیل از جانب زنان بود (بشر، 1380، ص 220).
«هر فردی در برابر جامعه خود مسئول است. این مسئولیت، عام است؛ یعنی هم شامل زنها میشود و هم شامل مردها.
پارهای از مسئولیتهای زنان به حجاب آنان بستگی دارد. زن اگر حجاب داشته باشد، بار اینگونه مسئولیتها را بر دوش میگیرد و شخصیت و عظمتش بالا میرود؛ اما اگر جامه مقدس حجاب را از تن بدرد، از عهده انجام اینگونه مسئولیتها، برنمیآید» (مصطفوی، 1369، ص 45).
همواره باید هرچه به سلامت اخلاق جامعه لطمه میزند، ریشه کن شود و هرچه سلامت اخلاق جامعه را تضمین میکند، تقویت گردد.
هرچه گرایش جامعه به حجاب شدت یابد، از مفاسد اخلاقی و اجتماعی، کاسته میشود. سلامت اخلاق جامعه، از اهداف عالیه اسلام است. پیامبر اکرم فرمودند: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»: من برای تمام کردن مکارم اخلاق، مبعوث شدم (همان). حجاب زن، به نص قرآن کریم، عفاف اوست و عفاف او، خدمتی است به سلامت جامعه.
زن با پوشش شرعی خود، خانواده را استوار و پابرجا میسازد و بیهوده، افراد را تحریک نمیکند و هوسها را بر نمیانگیزد و مردها را به مفسده نمیکشاند. زن با پذیرش حجاب اسلامی، بزرگترین و ارزندهترین خدمات را به خانوادهها و جوانها و بالاخره جامعه میکند؛ زیرا اخلاق و پاکی و فضیلت را رونق و رواج میبخشد.
زنانی که جسم خود را پربهاتر از آن میدانند که اجازه دهند، هر چشمی از آن تمتع گیرد، هر هوسی بدان گرایش یابد، بر مسند والای فضیلت نشستهاند. کار این گونه زنان پیامبر گونه است؛ زیرا بعثت پیامبران، به منظور تکمیل و تتمیم اخلاق است.
اسلام از بیحجابی و بدحجابی بیزار و متنفر است؛ زیرا اینهایند که با متزلزل کردن اخلاق و فضیلت، اسلام را در بین مردم، ضعیف و لگدمال میکنند. زنان باحجاب، خدمتگذار واقعی دین و اخلاق و زنان بیحجاب و بدحجاب، عامل براندازی و بنیانکنی دین و اخلاقند (همان، ص 52).
«شخصیت، مجموعه افکار و عواطف و عادات و اخلاقیات یک انسان است و خلاصه هرچه به یک شخص مربوط میشود، بیرون از وجود او نیست و شخصیت اوست. تنها راه بالا بردن شخصیت زن را حجاب او میدانیم. اگر او به حجاب روی آورد، پایگاه خانوادهگیاش قوی میشود. مردها، ناچار میشوند به زندگی خانوادگی خود، ارج نهند و به همسران خود واقعا توجه کنند.
علو شخصیت زن در این است که کمال همسری و کمال مادری و کمال اجتماعی را برای خود احراز کند. بیحجاب در بعد همسری و مادری، شکست خورده و در بعد فعالیتهای اجتماعی، ابزار و بازیچه و ملعبه شده و خواه ناخواه سقوط کرده است» (همان، ص 52ـ55).
اسلام مخصوصا تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده میشود (مطهری، 1373، ص 59).
«به طور کلی اشیایی که در همه جا یافت میشود و دسترسی به آن به آسانی صورت میگیرد، از ارزش کمتری برخوردار است. از طرفی بشر همواره اشیای ذیقیمت خود را از دسترس دیگران دور نگه میدارد و به شیوهای خاص از آن مراقبت مینماید. اسلام که زن را گوهر گرانبهای هستی و دارای شخصیت کامل انسانی میداند، حجاب را همچون صدف بهترین وسیله برای حفظ و ثبات آن شخصیت معرفی کرده است. آنان که زنان را تشویق به آرایش و تزیین و نمایش زیباییهای جسمی خود مینمایند، در حقیقت زن را فاقد شخصیت و روح انسانی میشمارند که باید با تزیین و نمایش زیباییهای جسمی، منزلت اجتماعی مناسب خویش را به دست آورد. تجربه نیز این مطلب را ثابت کرده است.
قبل از ظهور اسلام، نه تنها زنان ارزشی نداشتند؛ بلکه داشتن یک دختر ننگ به حساب میآمد: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ» (نحل: 58) در چنین جامعهای بیحجابی که علامت آن بیارزشی بود، رواج داشت. اسلام مقام زن را بالا برد و شخصیت او را مورد تکریم قرار داد و با آوردن قانون حجاب حفظ و دوام این شخصیت را برای همیشه بیمه کرد (محمدی آشنایی، 1370، ص 35).
دکتر گوستاولوبون مورخ معروف فرانسوی میگوید: این مطلب نیز روشن شد که اسلام در بهبودی وضع زنان بسیار کوشیده است و نخستین مذهبی است که مقام زن را بالا برده و روی هم رفته زنان مشرق زمین از نظر مقام و احترام و شخصیت علمی و تربیتی و سعادت، بهتر از زنان اروپایی هستند. اسلام نه تنها زن را یک انسان کامل میداند، بلکه احترام به او را ملاک کرامت انسان معرفی میکند: «ما اکرام النساء الا الکریم و ما اهانهن الا اللئیم»: هرگز زنان را گرامی نمیدارند مگر کریمان با کرامت و به آنان اهانت نمیکنند مگر لئیمان بیارزش (پاینده، 1373، ص 318).
بر این اساس، حجاب وسیلهای است در خدمت زن تا موفقیت خویش را در جامعه تحکیم کرده و شخصیت و احترام خویش را فزونی بخشد. قرآن در این زمینه میفرماید: «ای پیامبر به همسران و دخترانت و همه زنان مسلمان بگوی که روسریها را به خویش نزدیک سازند تا [به عفاف] شناخته شوند و مورد آزار اوباشان قرار نگیرند. خداوند آمرزنده و مهربان است»: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیًما» (احزاب: 59).
عصمتیان را به مقام جلال*** جلوه حرام است مگر با حلال
ویلیام جیمز روانشناس معروف، در تأیید این مطلب چنین میگوید: زنان دریافتند که دست و دل بازی، مایه طعن و تحقیر است. این امر را به دختران خود یاد دادند (محمدی آشنایی، 1370، ص 35).
«شک نیست که هر چه موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود و بالعکس هر چیزی که باعث سستی رابطه زوجین و دلسردی آنان گردد، زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالیکه سیستم آزادی کامیابی، قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
بنابراین زنان با حجاب خود موجب تحکیم خانواده شخصی و دیگران میشوند؛ چراکه با حجابشان اطمینان و اعتماد شوهرشان را به پاکی خود جلب میکنند و باعث تحکیم خانواده میگردند؛ اما نقش آنان در تحکیم خانوادههای دیگر، بدین لحاظ است که مردان از تمتعات خارج از محدوده زناشویی محروم میشوند و طبعا به همسران خود بیشتر توجه میکنند (مطهری، 1373، ص 89 / مصطفوی، 1369، ص 56).
«اینکه زنان باید حجاب را رعایت کنند، زور و دستوری از ناحیه مردان نیست تا آزادی آنان را سلب کنند، بلکه وظیفه شرعی آنان است که حجاب را رعایت کنند. زنان با حجاب در فعالیتها و رفت و آمدهای خود، آزادترند؛ زیرا مردان بوالهوس اطمینان دارند که اینها، طعمه و ملعبه نمیشوند؛ بنابراین کمتر بر آنها ایجاد مزاحمت میکنند.
زن با حجاب، مظهر عفاف شناخته شده است و لذا در خانه و خارج خانه مزاحمتی ندارد. و آزادانه دنبال کارها و مسئولیتهای خویش است» (مطهری، 1373، ص 100ـ101).
قرآن کریم در دو مورد به این مطلب اشاره کرده است. یکی اینکه میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیًما» (احزاب: 59): ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو که پوششهایشان را به خود بپیچند که این، نزدیکتر است به اینکه به پاکی و عفاف شناخته شوند که از طرف افراد هرزه مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خداوند آموزگار و مهربان است.
ام سلمه، همسر پیامبر گرامی اسلام میگوید: هنگامی که این آیه نازل شد،زنان انصار در موقع خروج از خانه، چنان خود را در پوشش سیاه میپوشیدند که گویا روی سر آنها کلاغ نشسته بود و چون کیسهای سیاه به خود پوشانده بودند که سراپایشان گرفته بود (طباطبایی، 1370، ج 16، ص 517).
بنابراین بیحجابی و بدحجابی، برای زنها ایجاد مزاحمت میکند؛ اما هنگامی که اهل حجاب باشند، مزاحمتی بر آنان نیست.
در آیه دیگر خداوند میفرماید: «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب: 33): در سخن گفتن خضوع نکنید که آنکه دلش بیمار است، طمع میکند و سخن نیکو بگویید.
در حقیقت آنچه مورد نهی و منع است، تحریک و تطمیع است؛ به سخن خاضعانه باشد یا به هر نحوی دیگر.
در قرآن مجید، در موارد بسیاری تصریح شده است که فلسفه فلان حکم طهارت است؛ مثلاً درباره زکات میگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم» (توبه: 103): از اموال ایشان زکات بگیر تا آنها را طهارت بخشی.
خداوند نمیخواهد که شما را به مشقت بیندازد، بلکه میخواهد که شما را طهارت بخشد. درباره اینکه نباید زنهای مطلقه را با سختگیریها و اشکالتراشیها از ازدواج مجدد بازداشت، میفرماید: «ذَلِکُمْ أَزْکَی لَکُمْ وَأَطْهَرُ» (بقره: 232).
هنگامی که در سوره احزاب، دستور میدهد که: هرگاه از زنان پیامبر چیزی میخواهید از پشت پرده بخواهید، میگوید: «ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»: این برای طهارت دلهای شما و دلهای آنها، مفیدتر است (احزاب: 53).
هنگامی که به مردهای مؤمن، دستور فروپوشیدن چشم و عورت، از نظر و آمیزش نامشروع میدهد، میگوید: «ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ» (نور: 30): این برای رشد و تکامل ایشان، سودمندتر است.
در اسلام، اصل، پاکی و طهارت قلوب و ارواح است و هر کاری که به این اصل لطمه بزند، مردود و مبغوض است. پاکی و طهارت زن، رمز موفقیت او در خانواده و اجتماع است. چنین زنی برای شوهر همسری ایدهال، و برای فرزندان، مادری نمونه و برای جامعه خدمتگذاری قهرمان است.
اگر پاکی را از زن بگیری، همچون علف سبزی است که در مزبله روییده و نفرتآور است و اگر پاکی را به او ارزانی بداری، گوهر یکتای عالم خلقت و مفخر خانواده و اجتماع است. زنی که در بستر و پوشش خود باقی بماند، همواره شکوه و طراوت دارد و به دست بدخواهان، پرپر و تباه نمیشود؛ اما زنی که از بستر و پوشش، بیرون آید و دامن بگسترد، خزان وجود خود را اعلام کرده و ارزش زنانگی خود را از دست میدهد (مصطفوی، 1369، ص 59ـ61).
در این مقام بجاست بار دیگر، به نقش و اهمیت حجاب و پوشاندن زن خود را از مردان بیگانه، توجه گردد که اگر همراه با ایمان و تقوا باشد، صددرصد از کید و مکر و اغفال و فریب مردان پست و پلید در امان توانند بود؛ زیرا از برکت ایمان و تقوا، یعنی حجاب درونی، فاسدان بر دل او راهی ندارند تا در آن نفوذ کرده و آن
را منقلب سازند؛ صرف نظر از اینکه به جهت محجوب بودن و پوشیده ماندن اعضا و جوارح حساس و حتی صورت زن از اغیار، نه مورد توجه مفسدان و اغفالگران واقع میشود و نه آنان به زنی که مورد توجه واقع نشده طمع مییابند تا زحمت دسیسهچینی و اغفال او را به خود دهند؛ و اگر زن از مراتب کمال ایمان و تقوا هم بیبهره باشد، باز حجاب ظاهری و چادر سیاه که کمتر از بیحجابی و چادر رنگی جالب توجه است، در رفع بلا نقش مؤثری دارد و همین اصل با وجود نوسانات شدید «زنربایی» و تعمیم آن، باز در نجات زن از مهلکه بیتأثیر نمیتواند باشد؛ چراکه وقتی زن خود را با پوشش و آرایش جالبی عرضه نکرده و خودنمایی نکند، طمعی بدان شدت در دلهای پست و پلید و بیمار ایجاد نمیشود که مورد توجه و سوء استفاده دیگران قرار گیرد. حجاب دفاعی است عاقلانه و خود در حکم «علاج واقعه را قبل از وقوع کردن» و پیشگیری از خطر است؛ اما به صورت بسیار مؤقرانه و محترمانه؛ همراه با حفظ عزت نفس و عفت و عصمت و شرافت حقیقی زن که در غیر این سنگر، تحصیلش یا حفاظتش از جمله محالات است.
اینک در این مقام بار دیگر باید یادآور شویم که: هر زن هشیار و بیدار و پاکدل و پاک سرشت، پس از درک «موقعیت دردناک و خطرناک حیاتی و اجتماعی خود در میان انبوهی از وحشیان و درندگان اسیر شهوات خویش» حتی اگر از ترس اهریمنان و برای ایجاد نفرت در آنان به جای حجابی از پارچه سیاه، حجابی از کرباس یا پارچهای مندرس برگزیند و در ملأ عام ظاهر گردد، خلافی نکرده است؛ چرا که بیش از هر چیز برای هر زن شرافتمندی، برخورداری از امنیت و رهایی از تألمات روحی ایجاد شده از وحشیگریهای مردان بیبندوبارحائز کمال اهمیت است؛ نه نگاه و نظر و توجهات مردان و زنان دیگر به جهت پوشش و آرایش جالب توجه او! پس اگر زن مسلمان بهجای آنچنان افراط و تفریطها، از آن میان برای استتار خود از دیدههای تیزبین شهوتبار و ناگوار مردان دیوسیرت، سیاهپوشی را ترجیح دهد، هنوز راه و روش دفاعی ساده و بیتکلفی را انتخاب نموده است که از راه و روش زنان آلمانی و آموزش دفاعی فنی و همراه بردن اسپریهای حامل گازهای اشکآور و اسلحههای گوناگون سرد و مانند آنها به مراتب عاقلانهتر و محترمانهتر است (اردوبادی، 1374، ج 3، ص 75).
اصولاً ارتباط کمتر و دوری از شیء مطلوب، جذابیت آن را بیشتر میکند. مثلی است معروف که میگوید: «دوری و دوستی»؛ بنابراین پوشش زن جذابیت او را در نظر مخالف بیشتر میکند و تلاش پیگیرش را برای وصال فزونی خواهد بخشید. شکوفایی ذوقهای ادبی، نگارش داستانهایی نظیر لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و... همه در سایه حجاب زن و مهجوری مرد تحقق یافته است؛ پس حتی اگر زنان خواهان تحکیم موفقیت و افزایش محبوبیت خویشند، باید آن را در پناه حجاب به دست آورند (محمدی آشنایی، 1370، ص 41).
آلفرد هیچکاک، با تجربهای که در فن فیلمسازی دارد، میگوید: من معتقدم زن باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد؛ یعنی ماهیت خود را کمتر نشان دهد و بگذارد مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.
زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب، خودبهخود جذاب مینمودند و همین مسئله جاذبه نیرومندی به آنها میداد؛ اما بهتدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند، حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود، از میان میرود و همراه آن از جاذبه جنس او هم کاسته میشود (شیرازی، 1362، ص 78).
زن ایدهآل اسلام که بهشت جایگاهش خواهد بود، همچون یاقوت و مرجان و سایر جواهرات اصلی است که جواهر فروشان آنها را در پوشش مخصوص قرار میدهند تا همچون جواهرات بدلی بهآسانی در دسترس این و آن قرار نگیرد: «فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ؛ فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؛ کَأَنَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ» (الرحمن: 56ـ58): در آنها زنان زیبا و باحیا هستند که پیش از آنان دست هیچکس به آنها نرسیده، گویی یاقوت و مرجانند. کدام با ارزشترند؟
زن ایدهآل قرآن «کامثال اللؤلؤ المکنون»؛ یعنی مروارید پوشیده در صدف یا جواهرات بدلی است که در هر جا بدون پوشش به چشم میخورند (شیرازی، 1362، ص 85).
باید توجه داشت که هم رفاه حال زن و هم صلاح و مصلحت خود مرد (از نظر سلامت نفس و سعادت واقعی او) در آن است که ارزش وجودی زن را به معیار و الگوهای آسمانی دریابد و درک کند تا در مراعات حریم حرمت او، خود را موظف به خویشتنداری بداند و در این صورت تماس از ورای حجاب همراه با پاکنگری
کافی است که هم زن را در جامعه تبدیل به موجودی شایان احترام نماید و هم مرد را از گزند و و آفت دیدار جمال زن ـ که خود در حکم دامی است بر سر راه صاحبان قلوب پاک و آفتی برای صاحبان ایمان واقعی ـ مصون دارد؛ زیرا زیبایی به طور اعم در طبیعت حد و مرزی ندارد و به قول کانت: «زیبایی غایتی است که غایت ندارد» و نمیتوان باور کرد که از کثرت دیدار و برخورد با جمال زن، مردی بتواند آنقدر بدان خو بگیرد و عادت نماید که دیگر کمترین حساسیتی در مقابل هیچ چهره زیبایی از خود نشان ندهد و اگر در غرب مردانی پیدا میشوند که بعد از پشت سرنهادن دوران جوانی سر تا پا آلوده و غرق در شهوات، به زن بیاعتنا هستند، این بیاعتنایی نتیجه عادت به زن نیست، بلکه ناشی از نفرت نسبت به زن است در اثر افراط در بوالهوسی و روابط افراطی نامشروع رایج در غرب که با مسئله «بیاعتنایی از روی خویشتنداری و معرفت و بصیرت نسبت به زن» بسیار فاصله دارد.
ناگفته خود پیداست که اگر مرد از ایمان و تقوای حقیقی بهرهمند باشد، حس احترام او نسبت به زن صرفا از روی درک و فهم و بصیرت و معرفت میتواند باشد که در آن زشتی و زیبایی یا پیری و جوانی زن نمیتواند نقشی داشته باشد؛ همانطور که در تماس محترمانه از ورای حجاب، زشتی و زیبایی زن نمیتواند در ایجاد حس احترام علت و سبب به شمار رود؛ ولی آیا ادعای ایمان و تقوا از هر مردی قابل قول صاحبان افکار و عقول سلیم و آگاه میتواند باشد؟ بلکه باید آثار و علائم چنان ایمان و تقوایی، در تمام اعمال و رفتار و افکار و حالات چنان مردی منعکس و متجلی گردد و نه در یک مورد بخصوص! امتیاز تماس مرد از ورای حجاب در آن است که اگر احترامی هم نسبت به زن مرعی بدارد، مسلم است که آن حس احترام حقیقی بوده و ارتباطی با جمال زن ندارد؛ زیرا از زشتی و زیبایی او خبر ندارد و بالعکس در بیحجابی این مشکل اساسی در روابط اجتماعی زن و مرد همواره باقی است که در رویارویی با زنی که از جمال و زیبایی بهرهای دارد، ناخودآگاه حس احترام و خضوع و خشوعی محیلانه به هر مرد بوالهوسی دست میدهد تا نظر طرف را به خود معطوف دارد، تا آنجا که اگر زنی فاقد چنان امتیازی باشد، با سردی و بی اعتنایی با او برخوردار مینماید و یا با احترام تصنعی و ریایی روبرو میشود که مفهوم مخالفش به سهم خود چیزی جز هتک حرمت و تحقیر و توهین به زن نمیتواند باشد.
زیرا به زبان خود گویای این حقیقت است که از نظر وی زن تنها به خاطر جمالش ارزش دارد و بس و گرنه چنگی به دل نمیزند! و این بزرگترین تحقیرها و توهینهاست به عالم بانوان که اگر از جوانی و جمال و زیبایی بهرهمند بودند، در پیش هر مردی عزیزند و گرنه موجودی هستند پست و بیارزش! (اردوبادی، 1374، ج 3، ص 169 و 170)
حجاب، زمینه فساد را که عامل اصلی بیماریهای مقاربتی است، از بین میبرد و از این طریق نقش خود را در سلامت جسمانی افراد جامعه ایفا مینماید. به آمار ذیل توجه نمایید. اگرچه از زمان انتشار آن مدتها گذشته است، ولی بهخوبی گویای یکی از عوارض فساد میباشد. طبق تحقیقاتی که در ایالات متحده به عمل آمده، روی هم رفته نود درصد مردم این کشور به بیماریهای مقاربتی مبتلا میشوند. از این رقم عدهای که در بیمارستانهای رسمی آمریکا معالجه میشوند،
بالغ بر 360 هزار نفر میباشند. از تمام بیمارستانهای ایالات متحده 650 بیمارستان تنها به امراض مقاربتی اختصاص داده شده است؛ در حالی که معادل یک و نیم برابر افرادی که در این بیمارستانها معالجه میشوند، به پزشکهای خانوادگی و خصوصی مراجعه مینمایند (محمدی آشنایی، 1370، ص 45).
سالانه 30 الی40 هزار کودک بر اثر بیماریهای مقاربتی موروثی میمیرند و میزان تلفاتی که از این بیماریها در ایالات متحده ناشی میشود، از مجموع کلیه امراض مختلف غیر از سل بیشتر است (همان).
دکتر آمبروس لینگ که از مقامات صلاحیتدار درباره بیماریهای آمیزشی است، اعلام کرد از سال 1957 به بعد بیماریهای آمیزشی در بین جوانان کم سال افزایش قابل ملاحظهای یافته است. در میان پسران 15 تا 19 سال 3/67 و مقدار افزایش در میان دختران که همین سن را دارند، 4/65 درصد شده است (همان).
حال با در نظر گرفتن اصول و با دسترسی به مسلمات نامبرده فوق، باید روشن شود که آیا حجاب نشانه جبن و ترس یا معلول سوءظن بیجا نسبت به مرد بوده و متقابلاً بیحجابی در زن عادی نیز نتیجه شجاعت و شهامت است و یا واقعیت امر به غیر از این تواند بود؟
پاسخ روشن است و نیازی به بحث و استدلال نیست که شهامت و شجاعت کذایی در زن بیحجاب یا نتیجه غفلت و جهالت اوست و یا معلول سنخیت روحی او با روح مرد؛ یعنی نتیجه تغییر و تحول روحی و دوری از فطرت اولیه پاک زن تحت تأثیر شرایط زمان، که نه متوجه تحقیرها و توهینها و کم حرمتیهای ناشی از نگاههای آلوده مردان لاقید و لاابالی میگردد و نه نگران از دست دادن مواهب روحی و طبیعی خود، آنهم به حدی که بهراحتی قادر است نگاههای شهوانی مردان را تحمل نماید و یا از روی کوتهفکری و غفلت و جهالت، نظر و نگاه آلوده همه مردان را تأویل و تفسیر نموده، حمل بر صحت نماید تا در نتیجه، در برخورد و تماس مستقیم با مردان مختلف کمترین احساس ناراحتی ننماید؟ (اردوبادی، 1374، ج 3، ص 187)
آیا با وجود این همه گزارش و آمارهای مستند نامبرده در مورد عدم امنیت کامل برای زن در سرتاسر جهان، میتوان پذیرفت که خوشبینی و یا چنان شجاعت زن در این مقام از روی واقعبینی و مآل اندیشی بوده و از اصالت کاملی برخوردار است! بالعکس معلول جهالت و ناآگاهی و بیخبری زن بیحجاب و یا محصول انحراف و بلکه انحطاط روحی و اخلاقی در زن است، آن هم به حدی که از درک فساد نیت و آلودگی نگاههای شهوانی مرد، به علت سنخیت روحی، احساس هیچگونه ناراحتی و ناامنی نمینماید و بلکه برعکس خود نیز از آن احساس خوشی و خرسندی میکند! که به سهم خود گواه است بر فاسد شدن روح زن و ضایع شدن مواهب خدادادی او و تغییر ماهیتش و بالاخره گم کردن «شخصیت و هویت» اصلی خویش در لابلای مفاسد اخلاقی جامعه؛ و این نیست مگر محصول شجاعتی ناشی از جهالت!
همچنین است معنی ترس زن باحجاب از مرد، به علت علم و آگاهی از غایت مراتب ناامنی ظاهری و باطنی از ناحیه مردی که به این سادگی نمیتواند میل خود را مهار کند و از جمال هر زنی در گذرد و نیز مراقبتها و پیشبینیهای لازم و پیشگیری از ناامنیهایی است که در ذات چنین ترس و خوفی خود ناشی از دو امتیاز روحی و اخلاقی موجود در او است:
یکی شهامت و شجاعتی است که در مهار نفس و پیشگیری از خودنمایی و عرضه خود به هر مرد و نامردی دیده میشود و دیگری حصول علم و معرفت در احوال خود و دیگران و درک موقعیت زمانی خویش است؛ یعنی با علم و آگاهی کامل نسبت به ناامنی جهان و درک ارزشها و سرمایههای والای خدادادی (عفت و عصمت و عاطفه) در مقام دفاع از عزت و شرف و ارزش و احترام خود و حفظ کامل عفت و عصمتش، حجاب را به عنوان سنگر دفاعی و وسیله مقابله با آن شهوات و هوسهای حیوانی اغیار، انتخاب مینماید؛ پس مسلم است که وقتی «خوف یا ترس» از روی معرفت حاصل شود، میتواند خود از شجاعت سرچشمه بگیرد؛ بخصوص وقتی که زن حد اعلای شجاعت را در اعمال و رفتار خود عملاً نیز نشان داده باشد؛ چه اینکه خود حجاب نشانه اعراض از خودنمایی و عرضه زن است به مرد بیگانه.
بنابراین شجاعت و شهامت واقعی از آن زنی است که از عهده مهار نفس برآید و از میل خودنمای و جلب نظر مردان با پوشش و آرایش شهوتانگیز در جامعه بپرهیزد و به قول گاندی: «خود را به منظور جلب شهوت مرد نیاراید و زیر ننگ چنین خفتی نرود» و آنگاه که از عهده نفس امارهای برآمد ـ که او را به سبب دسترسی به امتیازاتی چون جمال و مال و منال و زر و زیور و پوشش بدننما و آرایش شهوتانگیز از خود بیخود کرده و وادار میساخت تا با عرضه کردن خود به بدترین وضعی، آتش حسرت در دل پیر و جوان بیفروزد ـ میتوان گفت در چنین شرایطی او از یک شجاعت واقعی و شهامت اخلاقی حقیقی برخوردار است؛
و برعکس ترسو و جبون و بزدل و بیشخصیت زنی است که میترسد اگر مردان بیگانه ولو از روی میل و شهوت، عنایتی به او نکرده و نسبت به او بیاعتنا باشند، او از جرگه آدمیت خارج شود و به دست فراموشی سپرده شود؛ پس ترسو، جبون و محروم از فضیلت روحی و اخلاقیِ «شهامت و شجاعت»، زنی است که از خود رأی و ارادهای نداشته باشد و از ادراک درست و اعتماد به نفس آنقدر محروم مانده باشد که اینک دهنبین و سردرگم و تابع اراده دیگران گشته است و چون او از خود تصمیم و اراده مستقلی ندارد، در انتظار نشسته است تا دیگران برایش تصمیم بگیرند.
اما با بیحوصلگی تمام از این انتظار ظاهرا طولانی، خود با پوشش و آرایش شهوتانگیز، در هر حال میخواهد نظر مردان بیگانه را به خود جلب نماید؛ بنابراین اگر زن در جستوجوی جا و مقام ارزشمند حقیقی خود در جامعه است و میخواهد همواره محترمانه مورد توجه همگان باشد و به صورت واقعی از احترام لازم در جامعه برخوردار باشد، در این صورت ابتدا باید از شهامت کذایی (بیحجابی و انواع بیعفتیها) صرف نظر نماید و قبل از همه، خود، عنایتی به حفظ عفت و عزت نفس خویش داشته باشد و پس از مهار کردن میل و هوس «خودنمایی» با پوشش و آرایش و ادا و اطوار تحریکآمیز که از جمله عوارض روحی همه زنان خودخواه و از خودراضی است، قهرا در سایه پاکی و پاکدامنی به فضیلت مهمی بهمانند شهامت اخلاقی و عفت و عصمت و عزت نفس، دست خواهد یافت که از جمله نشانههای مسلم شجاعت و شهامت حقیقی به شمار میرود (اردوبادی، 1374، ج 3، ص 189ـ193).
اثبات تقدّس و تجاذبهای حجاب و عفاف در متون دینی سببساز گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در بین زن و مرد جامعه خواهد شد و سالمسازی نهادهای اجتماعی بدون توجه به حجاب و فواید آن امکانپذیر نیست. اهمیت شناسایی حجاب سرچشمه در ضرورت پردازش شخصیت معنویزا دارد و خلأ محسوس عدم وجود الگوهای مناسب برای حجاب و عفاف سبب انتخاب الگوهای نازل حجاب در جامعه میشود. اصلاح هندسههای معرفتی در خصوص ترویج مسئله حجاب و عفاف مستلزم ارائه فواید و آثار آن است؛ چه اینکه فواید حجاب در حدّی است که بدون آن فرد و جامعه دچار لغزش و آسیب جدی خواهند شد.
154. اردوبادی، احمد صبور، آیین بهزیستی اسلام، خودآرایی، پوشاک سیاه و مسئله حجاب، [بیجا]، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1374.
155. بشر، سید عبدالله، ترجمه کتاب اخلاق، محمد رضا جباران، [بیجا]، هجرت، چاپ هفتم، 1380.
156. پاینده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، قم، جاوید، چاپ سوم، 1373.
157. حر عاملی، محمد بن حسین، تفضیل وسائل الشیعه، قم، مهر، 1370.
158. خمینی، روحالله، ترجمه تحریر الوسیله، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1373.
159. رضی، شریف، متن کامل نهجالبلاغه، محمد بهشتی، [بیجا]، شهریور با همکاری تابان، چاپ سوم، 1379.
160. روحانی علی آبادی، محمد، داستانهای عبرتانگیز از زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام ، [بیجا]، سازمان تبلیغات خودکفایی بسیج، چاپ دوم، 1378.
161. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخی، [بیجا]، دارالحدیث، چاپ دوم، چاپ اول، 1377.
162. شیرازی، عبدالکریم، مظلومیت زن در طول تاریخ، ترجمه لاله بختیاری و محمد حسن تبرائیان، [بیجا]، [بینا]، چاپ اول، 1364.
163. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان، محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1370.
164. فرید تنکابنی، مرتضی، راهنمای انسانیت، [بیجا]، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1376.
165. قزوینی، سید محمد کاظم، فاطمه الزهراء از ولادت تا شهادت، علی کرمی، چاپخانه سپهر، چاپ دوم، 1377.
166. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، قم، جاوید، 1381.
167. محمدی آشنایی، علی، مسئله حجاب، [بیجا]، ارم، چاپ دوم، 1370.
168. مصطفوی، سید جواد، حجاب و آزادی، مجموعه سخنرانی و کنفرانس زن، [بیجا]، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1369.
169. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، [بیجا]، صدرا، چاپ چهلم، 1373.
1 سطح سه حوزه، مدرس دانشگاه.
2 کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی.