از اصطلاحات رایج قرآن پژوهی واژه«علوم قرآنی» است.این اصطلاح به موازات رشد و نضج کاوشهای قرآنی، پایگاه ویژهای یافت.در این مقال برآنیم تا دیدگاه پژوهندگان قرآنی را، پیرامون گستره این اصطلاح آورده، سامان دهیم و معنای آن را بنمایانیم.
کلمه«علوم القرآن»از دو واژه«علوم»و«قرآن» ترکیب یافته، مرکب اضافی میباشد.این ترکیب را به دو گونه میتوان کاوید:
1)با این اعتبار که«مرکب اضافی»است.
2)به این اعتبار که یک«فن مدون»است و بعد از ترکیب به این معنا انتقال پیدا کرده است و دارای مفهوم علمیت میباشد. (1)
اندیشوران قرآنی، برای علوم القرآن به معنای اضافی، دو حوزه را ذکر نمودهاند که به شرح ذیل میباشد:
1)تمام علومی که با قرآن در ارتباط بوده و به معانی قرآن خدمت میکنند و یا تمامی علومی که پیرامون قرآن میباشند.
گزارش دکتر محمدامین فرشوخ بیانگر همین وجه است.وی میگوید:«علوم قرآنی در ارتباط با فهم معانی قرآن میباشد.و این فهم فقط با شرح الفاظ و اعراب و یادکرد اسباب نزول و مکان نزول آیات شکل میپذیرد...و تمام این علوم برای تفسیر قرآن مهم هستند.پس علوم قرآنی عبارت از علوم مجملی است که به قرآن خدمت میکنند و یا مبتنی بر آن میباشند». (2)
2)گروه دیگر در معنای«علوم قرآنی»قائل به نوعی توسع و تأویل شده، گفتهاند:«منظور از علوم قرآنی، تمام علومی است که در قرآن وجود دارد و میتوان از قرآن استنباط نمود.
دکتر نور الدین عتر مینویسد:«مراد از عبارت علوم قرآنی»انواع علومی است که با قرآن کریم درارتباط بوده و مستقیما به معانی قرآن خدمت میکنند و پیرامون آن بحث نموده و یا از آن استمداد میجویند». (3)
هم ایشان در موضع دیگری مینویسد:«در عصرهای پیشین معنای لغوی«علوم قرآنی»شامل انواع معارف مرتبط با قرآن میشده است.خواه این ارتباط در راستای خدمت به معانی قرآن باشد و یا اینکه پیرامون قرآن و یا استمدادجویی از آن و استناد بر آن باشد». (4)
عبد الفتاح قاضی مینویسد:«مراد از«علوم القرآن»به معنای اضافی، تمامی علومی است که به قرآن خدمت میکنند و با آن در ارتباطند و مستند بر آن میباشند». (5)
زرقانی نیز در کتابش به همین نکته اشاره کرده، میگوید:«نسبتی که میان این دو واژه برقرار است، اشاره به گروههای معارف مرتبط با قرآن دارد، و شامل تمام علومی که به قرآن خدمت میکنند و مستند بر آن هستند، میشود.» (6)
دکتر ابو شهبه (7) و خالد عبد الرحمن العک (8) و دکتر محمد بکر اسماعیل (9) نیز در کتبشان به همین دیدگاه اشاره دارند.
با آن چه که ذکر شد، میتوان«علوم القرآن»به معنای اضافی را این چنین تبیین نمود که: «علوم قرآنی عبارت از تمامی معارفی است که به نحوی با قرآن در ارتباط میباشند؛خواه به طور مستقیم در خدمت معانی و مفاهیم قرآن باشد و یا پیرامون قرآن بحث نماید و یا از قرآن استمداد جوید و بر آن تکیه نماید.و گستره آن شامل تمام علوم شرعی (10) و علومی میشود که به فهم معانی و مقاصد قرآن کمک مینماید، و این علوم عبارتند از:
علم تفسیر، و قراآت، و رسم الخط عثمانی، و اعجاز قرآن، و اعراب قرآن و سایر علوم دینی و لغت و بلاغت (11) و ناسخ و منسوخ و اسباب نزول قرآن، و عدد و فواصل آیات و علوم دینی همچون اصول فقه و فقه و توحید و حدیث (12) و غریب القرآن (13) و مجاز القرآن و امثال قرآن (14) و محکم و متشابه (15) و علوم لغوی و تاریخ (16) و...گروهی دیگر، تعریف دیگری را سامان دادهاند که در آن نوعی تأویل و مجازگویی دیده میشود.گویا این نوع نگرش، پیشینه کهنی دارد.
زرکشی در«البرهان فی علوم القرآن»از ابو بکر بن العربی(ت 544 ه)در«قانون التأویل» نقل میکند که وی میگوید:«علوم قرآنی، هفتاد و هفت هزار و چهارصد و پنج نوع میباشد.به این صورت که کلمات قرآن را در عدد چهار ضرب نمائیم.زیرا هر کلمه دارای ظهر و بطن و حد و مطلع میباشد.و این عدد فقط با حساب مفردات به دست میآید و اگر ترکیبها و روابط بین آنها لحاظ گردد، عددی به دست خواهد آمد که فقط خدا آنرا میداند». (17)
از ابن مسعود نقل شده که میگفت:«هر که به دنبال علم است، باید که در معانی قرآن تدبر نماید و به تفسیر آن بپردازد.زیرا علم اولین و آخرین در قرآن است». (18)
بیهقی نیز این روایت را در«المدخل»آورده، میگوید:«مراد از آن اصول علم است». (19)
از سهل بن عبداللّه(ت 273)نقل شد که میگفت:«اگر به واسطه هر حرف قرآن، به بنده هزار فهم عنایت شود، به انجام آن چه خداوند در کتابش به ودیعت نهاده، نخواهد رسید.زیرا قرآن کلام خداست و کلام خدا صفت اوست.و آن گونه که خداوند بیانتهاء است، برای فهم کلامش نیز پایانی هویدا نیست». (20)
زرکشی نیز مینویسد:«هر علمی از قرآن اقتباس شده است، زیرا در غیر این صورت، برهان بر آن نمیتوان اقامه نمود». (21)
گزارش دکتر عتر نیز این باور کهن را تأئید میکند.وی مینویسد:
در عصرهای پیشین مراد از«علوم قرآنی» تمام علوم شرعی همچون عقیده و فقه و اخلاق و معارف عمومی پیرامون انسان و هستی و طبیعت و گیاه و آسمان و افلاک بود. (22)
به طوری که سیوطی علم هیئت و هندسه و طب را جزء این علم به حساب آورده است.» (23)
پژوهندگان دیگری نیز به این موضوع اشاره نموده، گفتهاند:
«برخی محققین از عبارت«علوم قرآنی» مفهومی را که به نوعی مجازگویی شبیه بوده و توسع بیش از حدّ میباشد، درک نمودهاند. زیرا آنها بر این باورند که مراد از علوم قرآنی تمام معارف گوناگون و دانشهایی است که میتوان[در قرآن]به آن اشاره و استدلال نمود». (24)
دکتر سعید رمضان بوطی نیز به این توسع و مجازگویی در معنای علوم قرآنی اشاره نموده، گفته است:
«علوم قرآنی بسیار است.و کافی است که بدانی، کتابخانه عربی با تمام علوم گوناگون و بسیارش، شکوفایی خود را وامدار قرآن بوده و از آن منشعب شده است.دانش عربیت.با شاخههای ادبیات و بلاغت و قواعد و لغت، و شریعت اسلامی با شاخههای فقه و اصول و تفسیر و حدیث و توحید و تاریخ و بسیاری از مسائل هستی شناسی جزء علوم قرآنی میباشد». (25)
البته این گرایشی که میان نوآوران پیش آمده و سعی در برقراری ارتباط میان قرآن و تحولات و پیشرفتهای علوم تجربی و اختراعات آلی زمان ما دارند، پذیرفتنی نیست.زیرا این گرایش از مواردی نیست که به بررسیهای قرآنی که کمک نماید و جایز نیز نمیباشد که بر کتاب خداوند تحمیل گردد. زیرا اگر یک نظریه علمی مشهور را، با تأویلی بعید با نص قرآنی پیوند دهیم، آنگاه که بطلان این نظریه آشکار گردد، چه پیش خواهد آمد؟در حالی که قرآن موصوف به«لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»میباشد.
برای دریافت موضوع این علم، یادکرد دو نکته لازم است:
اول:مراد از علم در اینجا:مجموعه قضایای کلی حقیقی( غیر قراردادی)است که دارای محور خاصی میباشد.
دوم:کلمه«علوم»در این صطلاح به صورت جمع به کار رفته است تا دلالت بر این نماید که در اینجا، علوم متعددی مطرح است (26) و بحث پیرامون یک علم تنها نمیباشد.بلکه علوم متعددی مطرحند که قرآن را میکاوند.
پس در واقعمراد از علوم قرآنی، علوم متعددی است که محور و موضوع خاص تمام آنها، قرآن کریم میباشد.و به تعبیر دیگر:در اینجا علوم متعددی داریم که تمام این علوم یک موضوع واحد یعنی«قرآن»کریم دارند.
دکتر ابو شهیه میگوید:«موضوع هر یک از این علوم، قرآن کریم است.بطور مثال موضوع علم تفسیر، قرآن کریم است از آن جهت که به شرح و معنا و مفهوم قرآن-به میزان توانایی بشر- میپردازد.و یا موضوع علم قرائت، قرآن کریم است از حیث لفظ و ادای آن و... (27)
طبق گفتار پیشین، علوم القرآن به معنای اضافی آن، بر تمامی علوم متعددی اطلاق میشود، که محور هر یک از آنها، قرآن است.و کتب بسیاری نیز در این راستا تصنیف شده که هر یک به موضوع خاصی پرداخته است.
اما این اصطلاح، اندک اندک معنای تازهای یافت.در واقع همان مباحث علوم متعدد که پژوهندگان به هر یک از آنها تصنیف خاصی اختصاص میدادند، مختصر و موجز شد و تمام اصول و مسائل آن در یک کتاب جمع شد.در واقع از علوم به علم انتقال یافت و علم برای مباحثی گردید که در یک کتاب تحت عنوان«علوم قرآنی» گرد هم آمده بودند.
زرقانی مینویسد:«علوم القرآن»به معنای اضافی شامل علوم دینی و عربی میشد؛سودمند خواهد بود که بدانی این واژه از این معنای اضافی منتقل شد و آنگاه علم برای یک فن مدون گردید.مدلول و مفهوم آن بعد از نقل با مدلول پیشین آن متفاوت گردید. دیگر این فن مجموعهای از علوم دینی و عربی نمیباشد، اگر چه از آن کمک گیرد، ولی معنایی جز این دارد.» (28)
دکتر عتر نیز مینویسد:«دانشمندان عبارت «علوم قرآنی»را بعنوان علم»پذیرفتهاند.و مراد آنها، دانش خاصی-غیز از معنای پیشین آن- میباشد.زیرا این معنای جدید، اختصاص به علمی دارد که تمام ضوابط این علوم مرتبط با قرآن را با نگرشی کلی و عمومی در خود جمع نموده است. (29)
دکتر ابو شهیه نیز بر این معنا معترف است و مینویسد:«این مباحث و علوم متعدد مختصر گردید و تمامی اصول و مسائل آن در یک کتاب گرد هم آمد و این عنوان«علوم قرآنی»-بعد از اینکه در دهها کتاب پراکنده بود-در یک مکان گرد هم آمد و علم و لقب برای این مباحث تدوین شده گردید و بعد از اینکه مشتمل بر علوم متعدد بود، به صورت یک علم درآمد». (30)
پس، در علوم قرآنی به معنای علمی، صحبت از علوم متعدد نیست، بلکه تنها پای یک علم در میان است که شامل مباحث موجز و مختصر و کلیات مباحث پیشین علوم قرآنی به معنای اضافی میباشد.
بعد از ذکر این مقدمه، به کوشش این محققین در شناساندن این علم میپردازیم.
ابن جوزی در تعریف این علم چنین آورده است:«علی است که بحثهای کلی و مهمی را در بر دارد و از جوانب مختلف با قرآن در ارتباط است و هر یک از این جوانب را میتوان علم مشخصی به حساب آورد.مسائلی که در این علم بحث میشود، عبارتند از:نزول قرآن، جمع و ترتیب و تدوین و رسم قرآن در مصاحف، اسباب نزول و اصول و روشهای تفسیری و شرح الفاظ غریب قرآن». (31)
مراد وی این است که قرآن دارای اعتبارات متعددی است که هر یک از این اعتبارات خود موضوع بحث خاصی میباشد.به طور مثال:قرآن از این جهت که کلام معناداری است، موضوع علم تفسیر میباشد.و نیز از آن جهت که یکی از منابع قانونگذاری است، موضوع علم آیات الاحکام به شمار میرود.هر یک از این مباحث را میتوان بعنوان علم مستقلی محسوب نمود.
مناع القطان نیز مینویسد:علمی است که ابحاث (*)این تعبیر-فن مدون-را دکتر ابو شهیه در المدخل ص 25 و زرقانی در مناهل ج 1، ص 27، به کار بردهاند.
مربوط به قرآن را از حیثهای مختلف... میکاود». (32)
دکتر ابو شهیه نیز در تعریف این علم چنین نوشته است:«علمی که دارای مباحث متعدد بوده و با قرآن در ارتباط است». (33)
البته، گروهی نیز در تعریف این اصطلاح، به جای لفظ«علم»از واژه«علوم»استفاده کردهاند از جمله این افراد دکتر صبحی صالح (34) و شهید صدر (35) هستند.
در یک بیان کلی، برای شناسایی این علم میتوان چنین آورد که:علوم قرآنی عبارت از علمی است که در آن، مباحث و مسائل کلی مهم که به کتاب جاودانه الهی مربوط میشود، پژوهیده میشود.نکتهای که در تعریف این علم، نباید از آن غافل بود، این است که در علوم قرآنی به معنای علمی، دیگر صحبت از«علوم»متعدد-آن چنان که صبحی صالح و شیهد صدر آوردهاند-نیست.بلکه صحبت از مباحث قرآن مداری است که تحت عنوان یک«علم»گرد هم آمدهاند.
لذا در تعاریف کسانی چون:ابن جوزی و قطان و ابو شهیه دیدیم که برای شناساندن این اصطلاح، از واژه«علم»استفاده نموده بودند.و دیگران نیز به«مباحث»متعددی اشاره نمودند که زیر مجموعه یک علم هستند.
در واقع این علم، چکیده و خلاصه شده علوم متعددی است که در علوم القرآن به معنای اضافی از آن بحث میشود.لذا میبینیم در تعاریفی که قرآن پژوهان ارائه دادهاند، برای تمایز میان علوم، از حرف«أو»استفاده نمودهاند که گواه بر تعدد این علوم است. (36)
ولی از آنجا که علوم قرآنی به معنای علمی، یک علم بیشتر نیست، برای نمایانیدن گستره آن از حرف«واو»استفاده استفاده شده است. (37)
شاید باقی ماندن بر صیغه جمع بعد از آنکه این علوم به یک علم تبدیل شده، به خاطر اشاره به اصل باشد.یعنی:این علم خلاصه شده و حاوی علوم متعددی است که در یک مکان جمع آمدهاند. (38)
پس بر تعریف دکتر صبحی صالح و شهید صدر و امثال ایشان که این علم را با لفظ«علوم» نمایاندهاند، این اشکال وارد است.این نکته از دید نقاد دکتر عتر پوشیده نمانده و چنین تعاریفی را -مثل تعریف صدر- (39) به بوته نقد کشیده، مینویسد:«اشتباه آشکاری را میتوان در تعریف کسانی دید که علوم قرآنی را چنین شناسانیدهاند: «علوم القرآن هی جمیع المعلومات و البحوث التی تتعلق بالقرآن...»و بین معنای لغوی که دلالت بر علوم بسیار دارد و معنای اصطلاحی که شامل یک علم است، خلط نمودهاند.آیا نمیبینی که اینجا در تعریفشان از لفظ«هی»استفاده نمودهاند؟ (40)
به اعتقاد ما، یک اشتباه و یا بیتوجهی دیگر، در تمام این تعاریف وجود دارد و آن اینکه بیشتر این پژوهندگان در بیان گستره این علم، «تفسیر»را جزئی و بخشی از این علم یاد کردهاند. در حالی که:
اولا:دانستیم، علوم قرآنی به معنای علمی، یک علم بیش نیست و شامل چکیده مباحث علوم قرآنی به معنای اضافی میباشد، در حالی که «تفسیر»خود علم مستقلی است که کتب بسیاری را به خود اختصاص داده است.
ثانیا:علوم قرآنی-فی نفسه-یک سلسله معارف قرآن پژوهی و قرآن اندیشی است که محور بحث آنها قرآن بوده و مقدمهای برای فهم و شرح کتاب الهی میباشد.و به قول محمد احمد معبد: «هدف این علم، فهم کلام خداست.» (41)
لذا میبینیم، که مقدمه کتب تفسیر، به این علم اختصاص یافته است.در واقع یک مفسر بر این باور است که این سلسله علوم قرآن مدار، مقدمهای برای فهم آیات است.لذا هر مفسر قرآن پژوهی، صفحات آغازین کتابش را بدین مهم اختصاص داده است.
البته، با نضج و استقلال علوم قرآنی، این مقدمه نویسیها بر حجمش افزوده شد، تا آنجا که برخی از مفسیرین، مقدمات مفصلی برای کتب خویش نگاشتند.به طور مثال:کتاب ارزشمند«التمهید فی علوم القرآن»اثر دانشمند محترم، آیة اللّه محمدهادی معرفت-که هم اکنون پنج جلد آن به چاپ رسیده و گویا هنوز ادامه دارد-مقدمه تفسیر ایشان به نام«الوسیط» میباشد. (42)
در واقع باید اذعان نمود که:نسبت علوم قرآنی به تفسیر، همچون نسبت علم الحدیث به فهم و دریافت حدیث است.همانطور که برای فهم حدیث، دانش علم الحدیث ضروری مینماید، علوم قرآنی نیز مقدمهای ضروری برای فهم کلام خداوند میباشد.
پس، نباید علم تفسیر را به عنوان زیر مجموعه علوم قرآنی به حساب آورد برخی از محققین نکته سنج به این مهم توجه داشته و پای علم «تفسیر»را در تعریف نگشودهاند.از جمله: ابن جوزی و عبد الفتاح قاضی و شیخ محمدعلی صابونی و مناع القطان. (43)
دکتر عدنان محمد زرزور به این نکته توجه داشته، مینویسد:«برخی چون صاحب«مناهل»، «تفسیر»را جزء این علم محسوب نمودهاند».سپس میافزاید:
«اگر دقت بنمائیم، بیشتر علومی که عنوان پیشین شامل آنها میشود، و یا معمولا در کتب علوم قرآنی به آن میپردازند، اکثر آنها پیرامون تفسیر برخی جوانب قرآن بوده و یا برای شرح و تفسیر قرآن، مقدمهسازی مینماید.پس در واقع این دانشها، «علوم التفسیر»و یا«علوم تفسیر القرآن»میباشند. لذا، اگر«تفسیر»یکی از این علوم و یا یکی از علوم قرآنی شمرده شود و به عنوان یکی از بخشها و انواع این علم، همچون سایر انواع، به حساب آید، مسألهای است که خالی از اشکال نمیباشد.زیرا هدف بیشتر این علوم، هموار نمودن راه شرح و تفسیر و فهم قرآن است.
لذا تصنیفات بسیاری که پیرامون تفسیر نوشته شده، با مقدمه و یا مقدماتی که حاوی مهمترین این علوم میباشد، آغاز گشتهاند.
تأکید میکنیم که تطبیقی میان هدف اساسی علوم الحدیث و علوم قرآنی به عمل آید.علم مصطلح الحدیث پیرامون صحت و میزان نسبت آن به پیامبر(ص)بحث میکند و علوم قرآنی نیز پیرامون تفسیر قرآن و هموار نمودن فهم و شرح معانی آن تحقیق میکند. (44)
در پایان میتوان تفاوتهای این علم را با دو اعتبار مختلفش، در موارد ذیل مشخص نمود:
1)علوم القرآن به معنای اضافی، قرآن را مورد بررسی تفصیلی قرار داده و از زاویه و دیدگاه به خصوصی، آیههای قرآن را مفصلا میکاود. (45)
2)علوم قرآنی به معنای اضافی شامل علوم متعدد میشود.که هر یک از این علوم، بخشی از قرآن را بررسی مینماید.و لذا به صورت جمع آمده است. (46)
3)علوم قرآنی به معنای مدون آن، چکیده و مختصر شده مباحث علوم متعددی میباشد که در علوم القرآن به معنای اضافی مطرح است و اصول و ضوابط و قواعد کلی و مهم این علوم را گرفته و در خود جمع نموده است. (47)
(1)-ر ک:مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1/12.عبد العظیم زرقانی، موجز لوم القرآن، ص 11؛دکتر داود عطار، اصول التفسیر و قواعده، ص 39؛خالد عبد الرحمن العلک، من علوم القرآن، ص 5؛عبد الفتاح القاضی، المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25.
(2)-المدخل الی علوم القرآن و العلوم الاسلامیة، ص 9.دکتر محمدامین فرشوخ.
(3)-محاضرات فی علوم القرآن، ص 7 دکتر نور الدین عتر.
(4)-محاضرات فی علوم القرآن، ص 5.
(5)-من علوم القرآن، ص 5 و 6.
(6)-مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1/23.
(7)-المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25.
(8)-اصول التفسیر و قواعده، ص 39.
(9)-دراسات فی علوم القرآن، ص 12 و 13.دکتر محمد بکر اسماعیل.
(10)-دراسات فی علوم القرآن، ص 12 و 13.
(11)-محاضرات فی علوم القرآن، ص 5 و 7.
(12)-من علوم القرآن، ص 5 و 6، دراسات فی علوم القرآن، ص 12 و 13.
(13)-مناهل العرفان ج 1/23، فی علوم القرآن دراسات و محاضرات.دکتر محمد عبد السلام کفافی و عبداللّه شریف.
(14)-المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25.
(15)-اصول التفسیر و قواعده، ص 39.
(16)-دراسات فی علوم القرآن، ص 12 و 13.
(17)-البرهان فی علوم القرآن ج 1/109 تحقیق دکتر یوسف عبدالرحمن مرعشلی.
(18)-همان منبع، ج 1/100.
(19)-همان منبع.
(20)-همان منبع، ج 1/102.
(21)-همان منبع، ج 1/100.
(22)-علوم القرآن الکریم، ص 7 دکتر نور الدین عتر.
(23)-مناهل العرفن، ج 1/23.
(24)-فی علوم القرآن.دراسات و محاضرات، ص 28.
(25)-من روائع القرآن ص 65 و 66.دکتر سعید رمضان بوطی.
(26)-ر ک:مناهل العرفان ج 1/23، المدخل لدراسة القرآن ص 24، اصول التفسیر و قواعده، ص 39.
(27)-المدخل لدراسة القرآن، ص 25 و ر ک:مناهل العرفان ج 1/27.
(28)-مناهل العرفان، ج 1/27.
(29)-علوم القرآن الکریم، ص 7.
(30)-المدخل لدراسة القرآن، ص 25 و ر ک:مباحث فی علوم القرآن، ص 123 دکتر صبحی صالح.و من روائع القرآن، ص 67.
(31)-فنون الافنان فی عیوم علوم القرآن، ص 7.
(32)-مباحث فی علوم القرآن، ص 15 و 16.مناع القطان.
(33)-المدخل لدراسة القرآن، ص 25.
(34)-ر ک:مباحث فی علوم القرآن، ص 10.
(35)-ر ک:علوم القرآن الکریم، ص 3 و 4.
(36)-به طور مثال دکتر ابو شهیه در بیان موضوع این علم مینویسد:و یکون موضوعه هو القرآن الکریم من ناحیة تفسیره«او»من حیث رسمه«أو»من حیث طریقه ادائه«أو» من حیث اعجازه«او»من حیث بیان شرحه و مراده.المدخل لدارسة القرآن، ص 25.
(37)-به طور مثال ابن جوزی در بیان جوانب این علم آورده: ...و تعلم ان النواحی التی یبحث فیها هذا العلم هی نزول القرآن«و»جمعه«و»ترتیبه«و»تدوینه«و»رسمه فی المصاحف«و»اسباب نزوله«و»اصول«و»مناهج تفسیره«و» شرح غریبه«و»اجاز ذلک.فنون الافنان/71 و ر ک:الوحی و القرآن الکریم، ص 103؛مناهل العرفان، ج 1/27؛المدخل الی علوم القرآن، ص 10؛من علوم القرآن، ص 6؛التبیان فی علوم القرآن، ص 12.
(38)-ر ک:المدخل لدراسة القرآن، ص 25؛البرهان فی علوم القرآن، ج 1/31 مقدمه دکتر مرعشلی.
(39)-شهید صدر در تعریف این علم مینویسد:«علوم القرآن هی جمیع المعلومات و البحوث التی تتعلق بالقرآن...»علوم القرآن الکریم، ص 3 و 4 صدر.
(40)-علوم القرآن الکریم، ص 8.دکتر عتر.
(41)-نفحات من علوم القرآن.
(42)-التمهید فی علوم القرآن، ج 1/20.
(43)-ر ک:فنون الافنان، ص 71؛من علوم القرآن، ص 76؛التبیان فی علوم القرآن، ص 12؛مباحث فی علوم القرآن، ص 15 و 16.
(44)-علوم القرآن، ص 123 و 124، دکتر عدنان محمد زرزور.
(45)-ر ک:محاضرات فی علوم القرآن، ص 7؛علوم القرآن الکریم، ص 5.دکتر عتر.
(46)-ر ک:مناهل العرفان، ج 1/23؛المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25.
(47)-ر ک:المدخل لدراسة القرآن، ص 25؛مباحث فی علوم القرآن، ص 123 دکتر صالح.علوم القرآن الکریم، 7، دکتر عتر و فنون الافنان، ص 71.