هدف اصلی در نظام آفرینش حیات برپایه کمال و بالندگی است. براین اساس ، نقشآفرین هستی در تدارک این مقصود ،بهترین ابزار انتقال را در خدمت بشر قرار داده تا برای دریافت هدایت و سوق او در طریق سعادت، به شایستگی، او را کفایت نماید. اینجاست که اهمیت قوه سامعه و نیروی شنوائی به عنوان دریچهای برای دریافت حقایق و پلی ارتباطی بین جهان بیرون و عالم درون، برای بشر روشن میگردد. از طرفی عمدهترین مراکز اداره زندگی بشر در درون وی ، یکی پایگاه تفکر و اندیشه یعنی«مغز» است که تدبیر زندگی به دست اوست و دیگری«قلب» است که مرکز رشد عواطف و احساسات و معنی و پایگاه تبلور عشق و ایمان میباشد و مجرای ورود به هر دوی اینها از طریق دو حس عظیم باصره و سامعه ممکن و مقدور میگردد. لذا قصور نسبت به هرکدام مسئولیتآور است و به تعبیر قرآن کریم «اِنَّ السَمعَ وَ البصر والفُوادَ کُلُ اُولئِکَ کان عَنْهُ مَسوُولاً»(1) همانا گوش و چشم و دل انسان هر یک مورد سؤال قرار میگیرد.
از دیدگاه روانشناسی قرآنی گاه این مجاری با تعاملات ناشایست رفتاری مسدود میگردد و گاه عواملی موجب انبساط آن میشود و به تبع قبض و بسط این مجاری ، انبساط و انقباض در روان انسان ایجاد میگردد.
بنابراین ممکن است یک شنیدنی موجب سرور و نشاط و از سویی عامل بسط شکوفایی ذوق و قریحه در انسان گردد و به گونهای که چشم جان او را بگشاید و نغمههای ملکوتی را پذیرا شود آنگونه که مادر عیسی زمزمه زیبای ملایک را میشنید، یا به تعبیر قرآن کریم گاه یک نغمه الهی در درون بشر ، مبدأ تحول و دگرگونی میگردد به صورتی که «اِذا تُلِیَتُ عَلَیْهِم آیاتُهُ زادَتْهم ایمانا...»(2) یا «وَجَلت قلوبُهُم» و گاه آنچنان این دریچه مسدود میشود که روح هرگونه انبساط و شادابی را از دست می دهد و به قبض و کدورت میگراید، دیگر نه واجد ذوق است نه طالب رشد؛ بسط آن سطحی و قبضش دایمی، حظّش از جمال ناقص و رضایت و بهرهمندی او کاذب است، شوقش به لهو است و میلش به لغو. اینها هستند که موسیقی را به ابتذال مبدل میسازند و از مسیر حقیقی به انحراف میکشانند.
آنان که در برداشت از موسیقی هنر و انضباط نمیپذیرند ، روح آنان توان صعود ندارد اینجاست که تن به شبیهسازی و تشبهی ناموزون دست میزند و از مواد افیونی و تخدیری کمک میگیرند تا لحظاتی جسم و نفس خود را ازدست رنجهای دنیوی رها سازند و در بیخیالی و غفلت به سر برند.
بشر از ابتداییترین زمان زندگی با موسیقیهای طبیعی در متن خلقت مانوس بوده است ، آهنگ مرغان خوشالحان ، آب جویباران، ریزش آبشار، برخورد امواج با ساحل و... اولین آموزگار بشر در آموختن این هنر بوده است.
انسان وقتی آواز پرندگان را شنید مفتون نازک کاریها و ظرافت در طبیعت و شاهکارهای آفرینش شد، در مقام تقلید و ترویج برآمد ، ابتدا از صدای خویش استفاده کرد و سپس از ابزارهای طبیعی چون نی و دمیدن هوا در چوب توخالی، و بعد ساختن سازها و ابزارهای مختلف موسیقی.
و اما امروز موسیقی مبیّن احساسات یک ملت است و سرود ملی هر کشوری متناسب با فرهنگش میباشد ، هنرهای زیبا نماینده ذوق و روحیات ملل است. موسیقی زبان ادراکات و ترجمان دل است اگر مردم گرفتار آلام و مصایب زندگی شوند به قول مولوی در نی آنها آتش عشق میافتد
بشنو از نی چون حکایت میکند*** و زجدائیها شکایت میکند.
اینجاست که از این هنر دو نوع برداشت میشود. اول: مفهوم عمومی آن که شامل هر صدا و آهنگ موزونی است که تأثیر در روان آدمی دارد و دوم: مفهوم خاص موسیقی که به انواع گوناگون تقسیم میشود.
و به تعبیر دیگر گاه موسیقی طبیعی و گاه موسیقی هنری و مصنوعی است، که نوع دوم همان محصول دست بشر است که گاه انسان را میخنداند و گاه میگریاند،گاه نشاطآور است و زمانی انسان را در دنیایی از تخیّل و پندار رها میسازد.
بر این اساس رسالت هنرمند بسیار قابل توجه است ، او دو مسئولیت دارد (در برابر خود و در برابر مردم) که در هر زمینه اگر قصور ورزد مورد سوال قرار میگیرد.
اگر آهنگ، روحِ سازندگی و بالندگی داشت و احساسات درونی و پسندیده را به ترسیم کشاند هم برای هنرمند و هم برای جامعه پیام دارد.
اما اگر حامل پیام ارزشی نبود، منشأ بطالت و بیهودگی و لهو و لغو و در نهایت انحراف و افسردگی فرد و جامعه است و به عنوان یکی از ابزارهای استعمار و استثمار مورد استفاده قرار میگیرد.
از این رو در فرهنگ اسلامی موضوع موسیقی و غنا مورد توجه و دارای اهمیتی خاص است.
برخلاف تصوّر برخی که گمان نمودهاند ، اسلام با هنر و زیبائی و خواندن و احساس و لطافت ذوق سازگار نیست و روح تقدس را دوری از زیبائی میدانند، باید گفت اسلام مکتب روح و عواطف و احساسات پاک فطری است و قوانین و احکام آن با آهنگ موزون فطرت هماهنگ است.
خداوند سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَاللّهِ التّی اَخْرَج لِعبادِهِ وَ الطَیّباتِ مِنَالرزّق...»(3)
بگو ای پیغمبر ، چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان آفریده ، حرام کرده و از روزی حلال منع کرده است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه بیانی دارند که:
«ما بَعَثَ اللّهُ نبیّا اِلاّ بحُسنِ الصّوت»(4) خداوند پیامبری را برنیانگیخت ، مگر آنکه صدای خوشی داشته باشد.
و همچنین امام صادق علیهالسلام از رسول خدا صلیاللّه علیه و آله نقل میکنند که:
«اِنّ مِن اَجمَلِ الجِمال الشعرُ الحَسَنُ وَ نَغْمَةُ الصوِتِ الحَسَنِ» بدرستیکه از زیباترین جمالات موی زیبا و صدای زیبا است. به هرحال این همه زینت و جمال بر در و دیوار هستی جهت بهرهمندی و ابزاری برای هدایت و تعدیل اوست لذا افراط در بهرهوری از زیباییها و پذیراشدن خواهشهای نفسانی و محاسن را به استخدام رذایل درآوردن مذموم است چنانچه فرو بستن چشم و گوش از دریافت زیباییها و حرام پنداشتن حلالها هم پسندیده نیست بلکه شایسته است در سایه فقه پویا و بالنده و با در نظرگرفتن زمان و مکان به بهزیستی مادی و معنوی پرداخت.
دین اسلام، دین فطرت، احساس، هنر، زیبائی و سهولت و آسانی است،
«یُریدُ اللّهُ بِکُمْ الیُسْرَ وَ لایُریُد بِکُمُ العُسْر»(5)
ارباب لغت در تعریف موسیقی گفتهاند:
موسیقی مأخوذ از Moosika یونانی یا Musica لاتینی است و ریشه آن Mosa یا Misse میباشد که نام یکی از «نه ربالنوع» اساطیری یونان و حامی هنرهای زیباست.(6)
در رسائل اخوان الصفا موسیقی به معنی غناء و موسیقار معادل مغنّی و دو کلمه موسیقات یا موسیقار در برابر آلت نوازندگی (ساز) دیده میشود.
شیخ آذری صاحب جواهر الاسرار گوید:
«مو» در لغت سریانی یعنی هوا و «سقی» به معنی گره است. یعنی موسیقیدان بواسطه ظرافت کار، گوئی هوا را گره میزند.
موسیقی در لغت یونانی به معنی لحن است و بعضی آنرا مرکّب از «موسی» و «قی» میدانند که «موسی» در لغت یونانی نغمه و سرود و «قی» به معنی موزون و دلپسند است و برخی غناء و موسیقی را از کلمه موسیقار یا موسیجه میدانند و آنرا ساز درویشان و شبانان خوانند ، ولی موسیقار نام پرندهایست که در منقار سوراخهای بسیار دارد و از آن سوراخها آوازهای خوش آید که موسیقی از آن متخذ گردیده است.
موسیقی را موزیک هم مینویسند اما از عصر فارابی به صورت موسیقی آورده شده است.
موزیک فارسی است، «موز» نام زنبور و صدای مگس و «ی» نسبت دارد.
درباره فارابی گفتهاند برای اینکه بدست ماموران سلطان نیفتد شتری کرایه کرد و زنگهای گردن او را طوری بست که بواسطه آوای آن یکسره صدها کیلومتر راه را رفت. باز ذکر کردهاند که در مجلس صاحب بن عبّاد آنگونه ساز زد که اول همه خندیدند، بعد گریستند در آخر از هوش رفتند و خواب رفتند و استاد هم رفت.(7)
تقریبا تمام کسانی که درباره موضوع موسیقی عرب نوشتهاند از لحاظ منشاء این هنر یا به ایران و یا به یونان نگریستهاند.
راجع به تاریخ موسیقی قبل از اسلام اطلاعات دقیقی در دست نیست. اما این نکته حائز اهمیت است که غناء و شراب و زن در جاهلیت در قلوب اعراب بیشترین لذّات را داشت. داستانهای بازار عکّاظ و مراسم حج نمایانگر علاقه آنها به غناء و موسیقی است.
مشرکان در عصر بتپرستی نیایشهای خود را با ترنّمها و موسیقی همراه میکردند که هنوز هم در وجود تهلیل و تلبیه نوع رقیقی از آن باقی مانده است.
موسیقی در نمایش اعمال فالگیران و غیبگویان عرب نقش عمدهای داشته است و عقیده داشتند که به کمک موسیقی میتوان جنّیان را آرام کرد و در زبان عربی صدای جنّ را «عَزْف» مینامند که نام آلت خاصی در موسیقی است.
از عرب عهد جاهلیت، به خصوص اهالی حیره، یمامه، یمن، نجد و حجاز قصایدی عالی با اسلوبی استوار درمدح و رثاء و حماسه و هجاء و وصف مناظرروایت شده که مهارت آن قوم را در هنر شاعری و اثر شعر در زندگی عرب بدوی نشان میدهد.
عرب جاهلی نغمههای سادهای میخوانده و از سازهاو افزارهای مناسب با زندگی صحراگردی استفاده میکرده است.
عمده آوازهای آنها از جنس حداء، نصب و رکبان بوده که با آهنگ رفتار شتران بر روی ریگهای صحرا تناسب داشت و شتربانان برای نشاط شتران و کاروانیان آنرا با لحن خاصی میخواندند.
آوازهای کوتاهی هم در جشنها و اجتماعات قبیلهای به طور دسته جمعی با رقص و پایکوبی اجراء میکردند که هَزْج نام داشت.
وجود غزلهای آهنگین در قصائد عرب پیش از اسلام و قصه دختران رامشگر و اخبار مطربان مکّه و متن سرودهای که در مراسم حج و طواف کعبه و زیارت سائر بتکدهها اجراء میشد نشانه نوعی موسیقی در عرب جاهلیت است.
اعشی قیس ترانه گو و نوازنده مشهور عرب ملقّب به صنّاجه العرب (چنگ نواز تازیان) به تیسفون آمد و رفت میکرد و برای شاهان ساسانی آواز میخواند.
دختران خواننده در این ایام از شهرتی برخوردار بودند البته صاحب الاغانی عقیده دارد که اینها یا از ایران بودهاند یا یونانیانی که از سوریه آمدهاند.
در میان آلات موسیقی نامهای مِزْهَر (عود)، مِعزَفَه (قانون) قُصّابَه (فلوت)، مزمار (نای زبانهدار)، دَف (دایره) را مییابیم.
با همه اینها برای اعراب بدون عشق، شراب، قمار، شکار نشاط از آواز، شعر و شاعری، کلام موجز و نافد که گویای فطانت باشد تنها چیزهایی بود که اهمیت داشت. او تنها این امور را صواب میدانست و فراتر از اینها فقط گور را میدید.
شاعری و کاهنی در بازار مکّاره عکّاظ حیثیت داشت.
دختران خواننده (مغنیّات) در جشنهای خانوادگی یا قومی شرکت میکردند و موسیقی خاص اجراء مینمودند.
با ظهور پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله در شبه جزیره عربستان، دوران جدیدی در تاریخ این منطقه گشوده نشد و با بعثت حضرت در حجاز که مرکز مهمی در شبه جزیره است شاهد تغییرات مهم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی گردید.
با توجه به دقایق و لطایف هنری که در اسلام است وقتی انسان به محدودیتها در شنود موسیقی برخورد میکند به این نتیجه میرسد که حضرت عادتها و رسوم عرب قبل از اسلام را که لهو و لعب بوده است، نهی فرمودهاند. و اینکه حضرت هرگاه میخواستند بیت شعری را بخوانند به عمد وزن آن را مختلّ میکردند ربطی به فقدان غریزه درکِ وزن ندارد چون از حضرت نقل شده که فرمودهاند، هرآنچه گفتار نیکو بوده من خود آنها را گفتهام و پیامبر افصح الفصحاء بودهاند.
بلکه کوشش عمدی حضرت برای بیاعتنایی به اوزان عرب بدین جهت بوده است که مبادا ایشانرا با یک کاهن یا جادوگر اشتباه بگیرند اما با وجود این حضرت پرهیزی از سجع (نثر مقفّی) نداشتند.
اذان بوسیله خود پیامبر معمول شده است و بلال حبشی نخستین مؤذن حضرت بودهاند و آهنگ اذان برخوردار از طبیعت تلاوت قرآن بوده است.
در آغاز اسلام از وسایل تبلیغ دین همین تلاوت قرآن با صدای خوش بود و افراد زیادی به این جهت به اسلام گرویدند و منافقین سعی داشتند تا مردم را از نزدیکی به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله و یارانش برحذر دارند چرا که صدای دلنشین قرآن عده زیادی را به دین جذب نمود، معروف است وقتی امام سجاد علیهالسلام قرآن میخواند سقّاها و مردم مجذوب صدای زیبای آن حضرت میشدند.
و اینکه در روایت آمده است قرآن را به الحان فسوق نخوانید اشاره به این واقعیت است که مانند اعراب جاهلیت قرآن را به طریق لهو و لعب و زور نخوانید.
و همچنین میبینیم معجزه حضرت داوود صدای زیبا و دلپذیر او بوده، هنگامیکه میخواند پرندگان از حرکت میایستادند.
حضرت علی علیهالسلام که امام به حق شیعیان است خود شاعر، نویسنده و خطیب بود و نخستین شخصیتی بودند که از طریق مجاز کردن پژوهشهای علمی و تحقیق روی علوم حمایت از هنرهای مستظرفه را ارزانی داشتند.
اکنون بعد از بررسی کلمه موسیقی و بررسی آن قبل از اسلام به سراغ تعریف غنا میرویم تا بتوان با تکیه بر شناخت موضوع، حکم شرعی آنرا تبیین نمود.
نظر لغویین را درباره مفهوم و واژه غناء مورد بررسی و نقد قرار میدهیم:
1ـ الغناء: «الصوت»(8)، اینکه جناب فیّومی در مصباح المنیر بگوید غناء صوت است، مشکلی را حل نمیکند، پس حرف زدن و خمیازه کشیدن هم حرام خواهد بود و اگر بگوید مرادِ صوت غناء است «دور» میشود پس با این تعریف فقط بیان میکند غناء از مقوله فلز یا شیشه نیست.
2ـ غناء: «رفع الصوت»، یعنی بلند کردن صدا، باز مشکلی را حل نمی کند.
3ـ غناء: «مدّالصوت»: کش دادن صدا که بزرگان اهل لغت گفتهاند.
4ـ حسنالصوت: هر صدای زیبا و نیکو، از کلام محقق سبزواری در کفایه استفاده شده است.
5ـ «تحسین الصوت»: زیبا سخن و نیکو کردن صدا.
6ـ «تحسین الصوت و ترقیقه»: زیبا ساختن و نازک گردانیدن صدا(9)
7ـ «تحسین الصوت و الترنّم»: زیبا ساختن به شکلی که سبب تغییر حال و تأثیر در عواطف شود.
8ـ «مدُّ الصوت و موالاته»: کشیدن صدا و پیاپی نمودن آن(10)
9ـ «تردید الصوت بالالحان»: گرداندن صدا در حلق با نغمهها و لحنها(11)
در این تعاریف که از قول اهل لغت نقل شده است تفاوتهای زیادی مشاهده میشود و نمیتواند موضوع حکم شرعی باشد و در واقع این تعاریف شرح الاسم و شرح اللفظ است. البته «ماده مشترک میان الفاظ غنی، غناء، تغنّی، غُنّه، غَناء، صوت است.
درباره این که چرا غنا از غنی گرفته شده شاید بتوان با توجه به شواهد تاریخی چنین ادعا کرد که غنا آواز و صوتی بوده که همواره در مجالس اغنیاء خوانده میشده و از نظر علم اشتقاق و ریشهشناسی لغت نیز چنین حدسی رواست»(12)
البته سرآمد همه تعاریف، تعریف صاحب صحاح از غناء است که گفته است: «الغناء هوالسماع» و نیز گفته است «جاریة مسمعة اَیْ مغنیّه» کنیز سماع کننده یعنی کنیز غناء کننده.(13)
مهمترین و مشکلترین راه شناخت حکم غناء تعیین مفهوم و مصداق آن است، زیرا معنای واحدی پیرامون غناء عرضه نشده است.
اگر ماهیت غناء که موضوع اخبار و روایات است به درستی شناخته شود حکم آن نیز مشخص خواهد شد.
باید تمام روایات را به معانی عرفی معنی کرد چون معصومین طبق عرف سخن گفتهاند، یا به عبارت دیگر باید مذاق شرع در تشخیص موضوع را بدست آورد، و برای اینکه معانی را از عرف بگیریم با عرفهای مختلف روبرو میشویم و استقراء تام لازم میآید که مشکل است. ولی در این گفتار سعی بر این است که تنقیح لازم در تشخیص این مسأله بعمل آید.
«الغناء مَدّالصوت المشتمل علی الترّجیع المُطرب»(14) یعنی غناء کشیدن صوت است که هم ترجیع و هم اطراب داشته باشد.
نخست باید دو واژه طرب و ترجیع معنی شود تا تعریف مشهور معلوم شود.
زمخشری میگوید: طرب: و هُوَ خفةٌ مِن سرورٍ اَوْ هَمّ. (15)
در قاموس المحیط هم نزدیک به همین معنا را داریم: طرب سبک شدن از غایت شادی یا از غایت اندوه یا از غایت آرزوست.(16)
در واقع طرب یک نوع خفت و سبکی از شدت شادی یا از شدت حزن است که بر انسان عارض میشود.
در فرهنگ لاروس معنای طرب اینگونه آمده: تکان خوردن از شدت شادمانی یا اندوه.(17)
لذا طرب را از لغات دارای معانی مخالف و ضد هم گرفتهاند که هم حامل معنای شادمانی و هم حاوی غم و اندوه است.
دهخدا طرب را به فرح، نشاط، رامش، خوشی، خوشدلی، سرور، شاد شدن و شادی معنا میکند.(18)
و هیات مطربان گروهی را گویند که با تغنی و نواختن آلات موسیقی ایجاد طرب کنند.
و طرب در اصطلاح صوفیه عبارت از انس با خداست.
در نتیجه بایستی گفت: طرب پیدایش حالتی روحی که انسان در اثر آن تعادل طبیعی را از دست میدهد و در او حالتی پدید میآید که هیجان و شهوت برانگیز است چه از ناحیه حزن و چه از ناحیه شادی.
و از آن جا که روح انسان از لطافت و ظرافت خاصی برخوردار است ظهور تأثیرات خارجی در روح سریع و قوی میباشد. و کار هنرمند از این جهت منشا آثار روانی و روحی برای انسان است.
بر این اساس گاه طرب مورد تحسین است و طرب ممدوح میباشد مثل اینکه امام صادق علیهالسلام میفرمود:«علی بن الحسین خوش آوازترین مردم در خواندن قرآن بود و سقایان به هنگام عبور از منزل وی برای استماع الحان خوش او توقف میکردند و به نوای ملکوتی قرآن گوش میدادند چنان که سنگینی مشکهای خود را متوجه نمیشدند و برخی نیز (از فرط خوشی و طرب) از هوش میرفتند.»(19)
در کلام دیگری پیامبر اکرم میفرماید: «حَسِّنُوا القرآنَ بِاَصواتکم فَاِنَ الصوتَ الحَسَنِ یَزیدُ القرآنَ حُسْنا»(20) آوای قرآن را با الحان خود نیکو گردانید که صوت زیبا به حسن لطافت قرآن میافزاید.
لذا در صدر اسلام یکی از شیوههای تبلیغ تلاوت قرآن با الحان زیبا بوده که غالبا شنوندگان را متأثر میساخت.
که این نوع از طرب منشأ آثاری متناسب با کمال روحی انسان است و طربی معقول و مطابق گرایش اوست.
بنابراین طرب هنگامی محکوم به حرمت میشود که صورتی مبتذل و غیر واقعی و یا تخیلی پیدا میکند و انسان را در یک حالت غفلت و از خود بیگانگی قرار میدهد که در این صورت در مقابل حکم شرع واقع میشود.
لذا آهنگها و آوازهایی که تغافل و بیتوجهی را بر روح و نفس مستولی سازد و سبب فساد قلب و روح انسان شود. از منظر اندیشه اسلامی مطرود و محکوم است، زیرا عناصر کمال جویی و زیبا پسندی در آنها محو و صورتی نفس پسند و ظاهر فریب پیدا کرده است.
درتعریف مشهور از غناء قید ترجیع آمده که به معنای گردانیدن آواز در حلق گویند.
بعضی ترجیع را: «ادارة الصوت فیالحلق و تقارب حرکات الصوت و النفس» معنی نمودهاند.(21)
در کتاب لسان العرب آمده است:
«رجّع الرجل ای ردّد صوته فی قرائةٍ اواذان اوغناء او غیر ذلک مما یَتَرنّم به»(22) یعنی مرد به گونهای صدا را (در حلق) بگرداند در خواندن یا اذان یا غنا که موجب ترنم شود.
گفته شده: ترجیع در اذان بدین صورت است که قول «اشهدان لااله الا الله» و .... را دوبار تکرار کنند و ترجیع در صوت باز گرداندن صدا در حلق است همانگونه که اصحاب الحان صدا را در گلو میاندازند.
ترجیع اذان، بلند گفتن شهادتین بعد آهسته گفتن و بازگردانیدن آواز در حلق است.(23)
المنجد ترجیع را بازگرداندن صدا در حلق معنی نموده و اضافه میکند فیالمصیبة «انا لله و انا الیه راجعون گفتن»(24) که به کلمه «استرجاع» معروف است.
صاحب کتاب موسیقی آوازی ایران ذیل «تحریر» مینویسد: تحریر عبارت از صوتی آهنگین است که در اثر عبور هوا و ارتعاش تارهای صوتی به وجود میآید که میتواند شکلهای مختلف به خود بگیرد. ادای تحریرها بنا به سلیقه افراد میتواند، فرمهای مختلفی به خود گیرد که این فرمهای گوناگون را ادوات تحریر گویند مثل: (آه - آه - آه) (آ- ها، آ- ها) (ا- ها، ا- ها)... وخوانندگان قدیم سعی مینمودند به تحریر امکان بیشتر دهند. به همین جهت بلبل را سرمشق خود قرار داده و تنوّع تحریر را از این پرنده خوش آهنگ آموختهاند(25)
اگر قید مطرب بودن در تعریف مشهور از غنا که گفته «الغناء مد الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب» ذکر نمیشد خیلی از صداها که در واقع طرب آور و سبک کننده عقل و خرد نیستند داخل در غنا میشدند و حال آنکه با این قید بسیاری از صداها که دارای مد و ترجیع هستند مثل اذان و اقامه و دعا.... ولی صوت مطرب شمرده نمیشوند، غنا محسوب نمیشوند لذا صرف فراز و نشیب صدا ترجیع بدون طرب مصداق لهو و غنای حرام نیست.
بر این اساس محقق کرکی میگوید: «مجرد کشیده بودن صوت حرام نیست اگر چه آن صوت به حدی زیبا باشد که مجذوب دلها گردد، البته مادامیکه به حدی منتهی نشود که به سبب ترجیع مقتضای اطراب و طرب آور گردد.»
و مراد از مطرب آن است که نسبت به خواننده و شنونده مطرب باشد یا شأنیت و اقتضای اطراب را داشته باشد. (26)
تعریف امام خمینی (ره) از غناء:
ایشان در تعریف غناء میفرمایند:
«فالا ولی تعریف الغناء بانه صوت الانسان الذی له رقّه و حسنُ ذاتی ولو فیالجمله و له شانیة ایجاد الطرب بتناسبه لمتعارف الناس.(27)
غنا، صدای انسانی است که متضمّن نازک کاری و زیبائی ذاتی باشد و برای نوع انسانها ایجاد طرب نماید.
در آهنگهای فعلی گاهی صدائی واقعا نکره و خشن است ولی با تناسب آلات موسیقی صدا را طوری تنظیم میکنند که خوش آیند شود به نظر شیخ محمد رضا اصفهانی (رحمه اللّه علیه) اگر موجب طرب شود حرام است ولی امام میفرمایند باید حسن ذاتی و لطافت هم داشته باشد تا عرف آنرا حرام بداند (پس صدای انسانهائی که رقت و حسن ذاتی ندارند از تعریف خارج شد.)
و ضمنا به امکان طرب بودن اشاره دارند چرا که حصول طرب تدریجی است گاهی باید چند شعر خوانده شود تا آن حالت دست دهد پس حکم غنا به آن چیزی تعلق میگیرد که شأن آن طرب آور بودن است اگر چه بعضی از بیتها این حالت را نداشته باشد.
تا اینجا نتیجهگیری میشود مفهوم اصطلاحی غناء در شریعت اسلامی که موضوع حرمت است بامفهوم لغوی و عرفی آن فرق میکند، زیرا اهل لغت، مطلق صدای بلند، صدای زیبا، ترجیع صدا و... را غناء مینامند ولی براساس دلائل در روایات، کلمه غناء، اخص بکار رفته است. (بعدا بحث میشود).
زیرا از یکسو در روایات صدای زیبا و قرائت حسن حتی ترجیعدار مدح شده و از سوی دیگر غنا، حرام شمرده شده و این دلیل اخص بودن غنای حرام شرعی از غنای به معنای لغوی است.
علاوه بر این در نفس روایات استدلال حرمت به قول زور و لهو و باطل است که ملاک، تطبیق با اینهاست. لذا موضوع حرمت لهو و باطل یا قول زور است نه صرف صدای زیبا یا زیر و بم دار.
لذا اگر غناء را به معنای لغوی بگیریم، دو قسم خواهد بود:
1ـ غنائی که از نظر شرعی حرام و از مصادیق لهو و لغو و الفاظ باطل و قول زور باشد.
2ـ غنائی که از نظر شرع حرام نباشد که مطلق آواز است. اگرچه به دید لغوی غنا محسوب میشود.
و شاید کسانی که نفس غناء را حرام ندانسته بلکه حرمت را معلول عوارض خارجی دانستهاند معنای لغوی غناء را در نظر داشتهاند.
و اگر غناء به معنای فقهی و روائی و شرعی را در نظر بگیریم غناء دو صورت نخواهد بود بلکه به طور مطلق حرام خواهد بود و شاید کسانی که نفس غناء را حرام دانستهاند غناء را به معنای اصطلاحی و شرعی گرفتهاند.
میان معنای لغوی و اصطلاحی غناء تعارض نیست، زیرا معنای لغوی عام است که هر آوازی را در برگیرد و معنای شرعی آواز خاص است به گونه آوازی که لهو و یا کلمات باطل باشد.
و در حقیقت شرع معنای جدیدی را در نظر نگرفته بلکه موضوع حرمت را بیان داشته که مفهوم جدید تلقی شده شارع پس از افزودن قیدی بر غناء به معنای لغوی، آن را موضوع حرام قرار داده است.
اگر معنای لغوی و عرفی غناء با مفهوم اصطلاحی و شرعی به درستی تمیز داده نشود خلط میان آندو ابهام میآورد، ابهامات و سردگمیهائی که برای عدهای پیشآمده معلول همین موضوع است.
زیرا اگر مجموع روایات صوت و غناء ملاحظه شود و موارد مدح و ذم سنجیده شود و توجه شود که روایات معصومین در عصری صادر شده که غناء عملاً در دستگاه سلاطین و اشراف و اهل فسق همراه با لهو و لغو و گناه بوده و بیان ائمه انصراف به مصادیق خارجی آن دارد (نه معنای لغوی)، همانگونه که در استدلالات روایات معلوم است هرگونه ابهامی رفع خواهد شد. و مجبور نخواهند بود که قرائت قرآن یا مدیحهسرائی و مرثیه خوانی برای اهل البیت علیهمالسلام یا مارشهای نظامی و سرودهای جنگی که در زمان خود رسولاللّه هم بوده و یا سرودهای مفید و غناء در عروسیها را با تکلّف و استثناء از غناء خارج سازند.
با این تنقیح معلوم میگردد که همه این موارد بدلیل آنکه مصادیق لغو و لهو و زور نیستند موضوعا از حکم غناء خارجاند.
پس غناء به معنای شرعی که موضوع حرمت است اخصّ از غنای لغوی است و غنای لغوی به خودی خود حرمت نمیآورد مگر آنکه غنای شرعی بر آن منطبق شود. لذا در تشخیص موضوع شرع میتوان گفت نیازی به مراجعه به کتب لغت نداریم زیرا در عناصر خاصه استنباط (آیات و روایات) به گونه واضح غنای حرام تعیین شده است.
از احکامی که با دقت و کنکاش مورد توجه واقع نشده و یا اگر گرفته به صورت روشن و خالی از ابهام و دغدغه برای دیگران تبیین نشده و مکلفان همواره ناچار بودهاند با تامل و احتیاط در آن عمل کنند غناء و موسیقی است.
علل عدم تبیین کامل حدود غناء شاید به دو جهت باشد:
1ـ آمیختگی بعضی آوازها و سرودها با مسائل حرام و لغو و لهو و لعب و رقص و گناه، زیرا صرفآمیختگی عاملی برای پرهیز بوده است.
2ـ اندک بودن موارد و کم تأثیر بودن موضوع خوانندگی و سرود در جامعه چون رادیو و تلویزیون هنوز اختراع نشده بود و لذا ضرورتی برای بحث بیشتر نبود. اما امروز این نیاز به شدت احساس میشود خصوصا از سوی کسانی که به واقعیتهای اجتماعی و عینی در زندگی و نیز به رابطه هنر با زندگی انسان و اخلاقیات و فرهنگ توجه کامل دارند.
1ـ نظریهای که معتقد است غناء به خودی خود مباح است و ممکن است به سبب عوارض خارجیه حرام یا مکروه گردد (نظر برخی علمای اهل سنت).
2ـ نظریهای که غناء در هر حال حرام و حرمت را در نفس غناء نهفته میداند.
فقهای شیعه نظر دوم را پذیرفتهاند و گفتهاند آنچه مصداق غناست حرام است و حرمت بر نفس غناء بار میشود.
از توجه به کلام برخی از فقهای شیعه مانند ملاحسن فیض کاشانی صاحب وافی و محقق سبزواری صاحب کفایه الاحکام به نظر میرسد نظر نخست را پذیرفتهاند ولی با دقت و تأمل در گفتارشان معلوم میشود چنین نظری ندارند.
افرادی که نفس غناء را حرام شمردهاند به اجماع، آیات و اخبار تمسک نمودهاند. ما هم ادله را ذکر نموده و پیرامون آنها بحث میکنیم.
علامه بزرگوار سید علی حائری در کتاب ریاض المسائل میگوید:
«همانگونه که برخی از فقهاء گفتهاند اجماع علمای اسلام بر حرمت غناء است و این اجماع دارای ارزش و اعتبار است.(28)
مرحوم صاحب جواهر حرمت آنرا ضروری مذهب میدانند و علامه ملا احمد نراقی میفرماید: «با عدم خلاف بلکه نقل اجماعی که بر حرمت غناء شده، شاید بتوان گفت که حرمت غناء به سرحد استفاضه رسیده است و میتوان گفت که حرمت غناء به گونهای قطعی است و حرمت آن از ضروریات دین به شمار میآید(29)
البته این اجماع قابل ردّ است زیرا:
اولاً با وجود آرای مختلفی که نفس غناء را حرام ندانستهاند چگونه میتوان ادعا کرد که همه علماء بر حرمت غناء اجماع و اتفاق دارند؟
ثانیا، اجماع تعبّدی دارای حجیت و اعتبار است و اجماع مدرکی حجیّتش از باب مدرک است و در بحث غناء مستند فقها آیات و روایات است که باید به اینها پرداخت.
ثالثا ملاک حجیت اجماع تعبدی از نظر اندیشمندان شیعه کاشفیت از رای معصوم است نه خود اجماع و در اینگونه موارد معلوم نیست که اجماع دارای کاشفیت و اعتبار باشد که در اصول مفصل بحث شده است که شرح و بیان آن از حوصله این مقاله خارج است.
آیاتی که در زمینه اثبات حرمت غناء مورد استناد قرار گرفته عبارتست از:
1ـ «فَاجْتَنِبُوا الرِّجسَ مِن الأوثانِ و اجْتَنِبُوا قولَ الزُور»(30)
از پلیدی حقیقی یعنی بتها اجتناب کنید و نیز از قول باطل (مانند دروغ، شهادت ناحق و سخنان لهو و غناء) دوری گزینید.
استناد به این آیه مبتنی است به درک و فهم معنای زور و تطبیق آن برغناء و این امری است که نیاز به دلیل و اثبات دارد.
2ـ «وَ مِنَ النّاس مَنْ یَشْتِرَی لَهْوَ الحَدیثِ لِیُضِلّ عَن سَبیلِ اللّه بِغَیرِ عِلمٍ»(31)
و برخی از مردم (فاسد و فتنه جو) کسی است که گفتار و سخنان لغو و باطل را به هر وسیله تهیه میکنند تا خلق را به جهالت از راه خدا گمراه سازد.
مفسران در شأن نزول آیه دو احتمال دادهاند:
آیه درباره فردی بنام نضربن حارث نازل شده که به ایران هم سفری کرده است و داستان اساطیر ایران را برای مردم عرب زبان بازگو میکرده است تا مردم را از شنیدن آیات دلربای قرآن باز دارد.
و برخی گفتهاند آیه درباره شخصی نازل شده که کنیزی راخریده بود تا برای وی آوازه خوانی کند. استناد به این آیه هم مبتنی است بر تطبیق لهو الحدیث برغناء و این نیز نیاز به اثبات دارد.
3ـ «وَالذینَ هُمْ عَنِ اللّغوِ مُعْرِضُونَ»(32)
آنان که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز میکنند.
استناد به این آیه نیز در صورتی تمام خواهد بود که عنوان لغو برغناء تطبیق کند و این نیاز به شناخت لغو دارد.
4ـ «والذَّین لایَشهَدونَ الزوَر وَ اِذا مرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا کِراما»(33)
(بندگان رحمان) آنان هستند که بنا حق شهادت ندهند و هرگاه به لغوی بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند.
دراینجا هم محتاج تفسیر لغت زور هستیم و باید ثابت کرد که زور بر غناء صدق میکند.
5ـ «و استَفزِز مَن استَطَعْتَ مِنهُم بِصَوتِک واَجِلبْ عَلَیِهمْ بِخَیلِک وَ رِجلِک»(34)
برانگیز و گمراه کن هرکس را که میتوانی از ایشان (مردم) را با آواز خودت و با جمله لشگر سوار و پیادهات برآنها احاطه کن».
استفزاز به معنای تحریک و برانگیختن است و آن هم با استفاده از آوازهخوان باید ببینیم دلالتی بر حرمت غناء دارد یا خیر؟
6ـ «اَزِفَتِ آلازفةِ لَیْسَ مِنْ دونِ اللّهِ کاشِفةً اَفَمِنْ هذا الحَدیثِ تَعْجِبونَ و تَضحَکُونَ وَ اَنْتُمْ سامِدون»(35)
«روز قیامت بسیار نزدیک است، هیچکس غیر از خدا آن روز را آشکار نتواند ساخت. آیا از این سخن کافران تعجب میکنند و به مسخره برآن میخندند و به روز سخت خود نمیگریند وای بشر نادان شما سخت غافلید».
شاهد مثال دراین آیه، جمله «و انتم سامدون» است که برای اثبات حرمت غناء احتیاج به غور و بررسی دارد.
آیاتی که در زمینه غناء مورد استناد قرار گرفته است هیچکدام در بردارنده واژه غناء نیست و به صراحت درباره غناء نظر نداده است بلکه در بردارنده عناوین عامّی است که امکان تطبیق آنها برگونههائی از غناست.
آنجا که غناء حاوی سخن باطل و بیهوده و گمراه کننده باشد و یا نفس غناء به صورت یک عمل باطل و زور و لغو در آمده باشد و عنوان قول زور، سخن بیهوده و لهو و لغو برآن صدق کند حکم حرمت دارد.
ولی از ظاهر و منطوق این آیات بدون استفاده از روایات نمیتوان حرمت مطلق آوازها را استفاده کرد.
لذا عمدهترین وجه استناد به این آیات برای غناء، روایاتی است که در تفسیر این آیات وارد شده است، پس باید دید روایات در زمینه غناء دارای چه بیانی است.
صریحترین عبارتهای در مورد ممنوعیت غناء روایات هستند و استفاده از آیات مورد استناد نیز تا اندازه زیادی متکی بر روایات تفسیری است:
در اینجا بایستی روایات را در دستههائی قرار داده (که از جهت مضمون قریب به هم هستند) تا در مساله غناء به نتیجه نهائی برسیم.
ولی در مجموع، تواتر اجمالی و معنوی برای محقق و کاوشگر موضوع غناء، این یقین را به بار میآورد که غناء از نظر اسلام نکوهیده و ممنوع است و مورد نهی و انکار معصومین قرار گرفته است.
تا به جائی که در زمینه حرمت غناء صاحب جواهر ادعای تواتر کرده است.(36)
و شیخ انصاری (علیهالرحمه) اخبار در حرمت غناء را مستفیضه گرفتهاند.(37)
همچنین فخر المحققین در ایضاح در اینباره ادعای تواتر کرده است.
«..... ولان هذه الروایه من الاحاد فلایعارض الدلیل المانع لتواتره».
یعنی این روایت آحاد که دلالت بر جواز غناء در عروسیها دارد با روایت متواتره که غناء را منع میکنند توان تعارض ندارد»(38)
و صاحب جواهر علاوه بر تواتر میفرمایند:
«در تحریم غناء مثل تحریم زنا اخبار متواتره و ادله متکاثره است»(39)
و در بعضی روایات بعض اقسام غناء مثل حداء، غناء در عروسیها ..... مجاز شمرده شده است.
درباره آیه «وَاجْتَنِبُوا قولَ الزُّور» از ابی بصیر نقل شده که امام صادق علیهالسلام فرمودند: قول زور همان غنا است.(40)
درباره آیه «وَ مِنَ النّاسَ مَن یَشتری لَهْوَ الحَدیثِ...» امام صادق علیهالسلام فرمودند: «غنا از آن چیزهایی است که خداوند در قران فرموده آن گاه این آیه را تلاوت کرد.(41)
و درباره آیه «وَ الذین هُمْ عَنِ اللّغوِ مُعْرضون» امام علیهالسلام آن را بر غنا تطبیق دادند.(42)
همانگونه که گفتیم اصل حرمت غناء از این روایات استفاده میشود ولی اینکه غنای حرام چیست؟ آیا از مقوله کلام است یا از مقوله کیفیت عارض بر صوت؟ آیا شامل تغنّی میشود یا استماع غناء را نیز در برمیگیرد؟ و آیا موضوع حرام در غناء آواز تنهاست و یا با چیز دیگر (به گونه لهو و لعب یا کلام باطل)؟
اینها سئوالاتی هستند که باید جوابشان را از روایات بگیریم و از طرفی هیچکدام از این پرسشهای اصولی و مهم به گونه صریح در متن احادیث جواب داده نشده است.
اینکه برخی گمان بردهاند در بیان روایات تعارض است یا آیات مورد استناد در غناء در برخی دیگر از روایات به غیر غناء تفسیر شده است و این موجب تعارض میان دو دسته از روایات میشود؛ گمانی نارواست چرا که عنوان «قول زور» و «لهوالحدیث» و «لهو و زور» عام است و مانعی ندارد که در یک روایت بر برخی از مصادیق و در روایت دیگر بر دسته دیگری از مصادیق حمل شده باشد.
ظاهرا از روایات بدست میآید که غناء از جهت اینکه مصداق لهو و باطل است حرام میباشد ولکن ناگفته نماند که اگر بین صوت لهوی و باطل از نسب اربعه تساوی باشد، چنانچه اقوی هم همین است که غناء عبارت از صوت لهو و باطل است، مطلب تمام است.
پس بایستی گفت: «صوتِ لهوی» حرام است، غناء هم اگر صوت لهوی است در نتیجه حرام میباشد. و اگر غناء اعم از صوت لهوی باشد واجب است آنرا قید بزنیم به آنچه عنوان صوت لهوی و باطل را داراست.
پس در نتیجه، حرام آن است که از آهنگهای اهل فسوق و معاصی باشد یعنی آنچنان آهنگی که در دربار طواغیت و پادشاهان معمول بود که عموما با لغو و لهو و غفلت و خروج از حالت عادی همراه بود اجراء میشد.
در این روایات پارامترهای حرمت غناء، لهو و لغو و باطل گرفته شد که مبنای ما در حرمت غناء همین موارد است ضمنا در استدلال به روایات علاوه برسند و جهت صدور، بایستی روایات معارض را هم باید بررسی کرد، آیا در روایات این باب تعارض وجود دارد یا خیر؟ آیا فقیهی به جواز فتوی داده است؟ لازم است روایات ضعیف از صحیح تمیز داده شود. ولی آنچه از مجموع روایات استنباط میشود اینکه غناء از نظر اسلام نکوهیده است.
در اصطلاح فقه اسلامی و با استفاده از آیات و روایاتی که گذشت آن غناء و آوازی حرام است که یکی از شرائط زیر را دارا باشد:
1ـ غناء و آوازی که به گونه لهو یا لغو یا زور و باطل که با مجالس لهو مناسبت دارد باشد. یعنی آواز دارای ارزش صحیح و آثار نباشد.
خواه چنین آوازی همراه با قول و کلامی باشد یا نباشد و چه آن کلام هم لهو و لغو و باطل باشد یا نه مانند کلمات قرآن وحدیث.
2ـ غناء و آوازی که در بردارنده الفاظ و مطالب و مفاهیم لهو و لغو و باطل باشد خواه به گونه آواز اهل فسوق باشد یا نه.
یعنی ممکن است سرودهای شهوانی و الفاظ و مفاهیم پست با یک صدای معمولی و صوت متوسط و حتی صدای خشن خوانده شود و با این حال حرام باشد زیرا محتوی و مفاهیم آن ممنوع است.
3ـ غناء و آوازی که دارای لحن اهل فسوق و گناه باشد (معمولاً اهل گناه و معصیت دارای الحان و شیوههای خاصی در خواندن سرودها و اشعار و نوازندگی هستند).
استفاده از شیوهها و الحان و آوازههای خاص اهل گناه غناء و حرام به شمار میآید. گرچه معمولاً الحان اهل فسوق، لهو و لغو و باطل است ولی این تعبیر دارای ویژگی خاصی است، حتی در موردی که نفس لحن، لهو نباشد اگر از الحان اهل فسوق به شمار آید حرام خواهد بود. (این موضوع نظیر تشبّه به کفار است).
امام صادق علیهالسلام از رسول خدا نقل میکند:
«اِقْرَوُءا القُرآنَ بِاَلحان العرب وَ اَصواتِها و اِیّاکم وَ لُحُونَ اهل الفُسُوق و اَهلِ الکبائر.....»(43)
4ـ صدا وآوازی که انسان را ازیاد خدا دور بدارد (الملاهی التی تصدّ عن ذکر اللّه کالغناء و ضرب الاوتار)(44) ابزار آنچه که مانع از ذکر و یاد خدا گردد مثل غنا و زدن تار.
در این روایت حرمت ملاهی معلّق شده بر وصف «صدّعن ذکراللّه» و در جای خود ثابت شده تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است، یعنی علت حرمت ملاهی (وغناء) به خاطر این است که انسان را ازیاد خدا باز میدارد.
بنابراین هرگاه غناء و سایر آهنگها و موسیقیها مانع ازیاد خدا نباشد بلکه انسان را به یاد خدا بیندازد حرام نیست.
بعضی از عالمان و عارفانی که در جامعه اهل سنت و شیعه صوت و صدای زیبا را حلال دانستهاند بر این عقیده بودهاند که صدای زیبا انسان را به یاد خدا میاندازد.
حضرت امام علی بنالحسین علیهالسلام در مرسله فقیه در پاسخ مردی که پرسیده بود میخواهم جاریهای را خریداری کنم که دارای صوت و آواز است آیا جائز است یا خیر؟
فرمود: «لا باس لواشتریتَها فَذَکَرَتْک الجنّه».
و اما ظاهر روایاتی که با این روایت معارضه و ناسازگاری دارد مانع از اخذ به آن نمیشود. زیرا جمع موضوعی (عام وخاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین) امکان پذیر است و نیز از جانب سند نیز به اعتقاد بعضی منجبر به عمل است.
5ـ آوازی که همراه با معصیت باشد مانند آواز زن که با حضور نامحرمان پدید آید، ولی اگر نامحرم و مردان اجنبی حضور نداشته باشند و آن را نشنوند و خود آواز ومحتوای آن ممنوع نباشد اشکالی ندارد.
خواندن زنان خواننده و هنرمند در عروسیها برای زنان هیچ اشکالی ندارد و در این زمینه روایات زیادی وارد شده است.
اما خواندن زنان و مردان به طور جمعی (گروه همخوان، گروه کُر) اگر موجب فسادی نشود ظاهرا اشکالی ندارد زیرا دلیل مذکور شامل این صورت نمیشود و اگر از مصادیق مشکوک بود قاعده حلیت محکم است.
شیخ الطائفه میگوید:
غنای محرم موجب فسق فاعل آن است و شهادت او پذیرفته نیست چه بواسطه صوت فاعل آن باشد یا بواسطه ابزاری چون نی، تار، طنبور.... اما زدن با دایره در عروسیها و میهمانی بواسطه ختنه فرزند مکروه است.
محقق کرکی در جامع المقاصد دارد:
مجرد کشیدن صدا حرام نیست اگر چه مورد تمایل نفس باشد مادامی که به حدی نرسد که موجب اطراب همراه با ترجیع و از خود بیخود شدن باشد.
مقدس اردبیلی در مجمع الفائده میفرمایند:
«مزد گرفتن، یاد گرفتن، یاد دادن و شنیدن غناء حرام است.»
شهید ثانی و شیخ یوسف بحرینی دارند:
«غناء کشیدن صدای مشتمل بر ترجیع مطرب است و بدون وصفین حرام نمیباشد»(45)
علامه حلی در تحریر الاحکام میفرمایند:
«غناء حرام است و تعلیم آن و اجرت فاعل آن هم حرام و فقط اجرت زن خواننده مباح است مادامی که سخنان باطل نگوید و با آلات لعب همراه نباشد.»
شیخ اعظم انصاری (رحمه اللّه علیه) بعد از بیان اینکه در غناء «لا خلاف فیحرمته فیالجمله» میفرمایند:
«آنچه از ادله بدست میآید صدایی که همراه با ترجیع و بر طریق لهو باشد حرام است و همانا لهو چنانچه به واسطه ابزار بدون بکارگیری صوت باشد... و فرقی ندارد بین استعمال آن در کلام حق یا باطل.»
آیة اللّه سید ابوالقاسم خوئی غنائی که بروجه لهو و باطل باشد حرام میدانند:
«اگر غناء به صورت لهو و باطل باشد حرام است و معتبر صدق عرفی است...»
حضرت امام خمینی (رضوان اللّه علیه) در تحریر الوسیله پیرامون حکم غناء میفرمایند:
«اشتغال به کار غناء و شنیدن آن و معامله با آن حرام است، مقصود از غناء صدای خوب نیست بلکه غناء عبارتست از کشیدن صدا و بالا و پائین بردن (چهچه زدن) با کیفیت خاص که را مشگر (شادی آور) و طرب انگیز باشد و مناسب مجالس لهو و محافل طرب و آلات لهو و ملاهی باشد و فرقی نمیکند که این غناء درکلام حق باشد یا باطل حتی اگر در قران، دعا، ..... باشد که دراین موارد عقاب چند برابر شود.(46)
مرحوم آیه اللّه سید ابوالحسن اصفهانی در کتاب وسیله النجاة میفرمایند:
«خوانندگی و نواختن موسیقی و کسب نمودن با آن حرام است و گوش کردن به آن نیز حرام و معصیت میباشد»(47)
آیه اللّه سید محمد تقی خوانساری معیار در غناء را صوت خوش نمیدانند بلکه کیفیت خاصهای میدانند که مناسب مجلس اهل طرب باشد و در عرف تعبیر به آوازه خوان شود.(48)
مراجع تقلید عصر حاضر در رسالههای عملیه خود مساله شماره 930 (رساله امام 921) متفق القول و بطور اجمالی فرمودهاند:
«اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غناء شود یعنی بطور آوازه خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است این حرام است و اگر نشود مکروه است»
فرق بین موسیقی حلال از موسیقی حرام چیست؟ و آیا موسیقی کلاسیک حلال است ضابطه در شناخت این موضوع چیست؟
آنچه که از دیدگاه عرف موسیقی قرین با لهو و طرب باشد که متناسب با مجالس لهو و باطل است، این نوع از موسیقی حرام است و فرقی ندارد بین موسیقی کلاسیک و غیره و تشخیص این موضوع به نظر عرفی مکلف برمیگردد، و اگر موسیقی دارای شرایط نباشد فی النفسه اشکالی ندارد.
مراد از موسیقی مطرب و قرین با لهو [ که موضوع از برای حرمت است ] چیست؟ و ملاک تشخیص این نوع موسیقی از غیر آن چگونه است؟
موسیقی مطرب قرین با لهو آن گونه از موسیقی است که نوعا انسان را از حالت طبیعی خارج میسازدو به سبب داشتن محتوای خاصی که متناسب با مجالس لهو و معصیت است و مرجع در تشخیص موضوع عرف است.
غنا چیست؟ آیا فقط صدای انسان است یا اینکه صداهایی را هم که از آلات موسیقی برمیخیزد، شامل
میشود؟
مراد از غنا صدای انسان است اگر با ترجیع و گرداندن صدا در گلو و قرین با طرب و از خود بیخود شدن همراه باشد به گونهای که متناسب با مجالس لهو و معصیت است و آوازخوانی به این شکل حرام است و استماع آن هم حرام، اما صداهای حاصل از آلات موسیقی غنا محسوب نمیشود، اما اگر از آلات مخصوص لهو باشد یا بر صدای حاصل از آن عنوان موسیقی قرین با لهو و طرب صادق باشد آن هم حرام است.
آیاآموزش موسیقی و خصوصا سنطور جایز است و اگر این آموزش موجب ترغیب و تشجیع دیگران باشد حکم چیست؟
استفاده از آلات موسیقی اگر به منظور اجرای سرودهای انقلابی و مذهبی یا اجرای برنامههای مفید و ارزشمند و امثال آن از اموری که غرض عقلایی بر آن مترتب است اشکالی ندارد به شرط آنکه مستلزم مفسده نباشد. و تعلیم و تعلم برای این غرض اشکال ندارد.
اما ترویج موسیقی و اهتمام و اشتغال به آن با اهداف حکومت اسلامی منافات دارد و قیام به ترویج و نشر آن در مرکز تعلیم سزاوار نیست خصوصا بین جوانان زیرا صلاحی در این آموزش نمیباشد.
آیا موسیقی سنتی و اصیل ایرانی حرام است یا حلال؟
آنچه که عرفا از نوع موسیقی قرین با لهو و متناسب با مجالس معصیت باشد حرام است مطلقا چه ایرانی باشد چه غیر آن و چه از انواع موسیقی سنتی و اصیل باشد و چه نباشد.
حکم استفاده از «دایره زنگی» برای زنان در مجالس عروسی چیست؟
بکارگیری آلات موسیقی جهت آوازهخوانی به صورت موسیقی قرین با لهو و طرب جایز نیست ولی بعید بنظر نمیرسد بکارگیری این وسیله زمانی که با آوازخوانی در مجلس زفاف عروسی باشد.
آیا جایز است زدن به ظروف و ادواتی که از آلات موسیقی محسوب نمیشود در محافل عروسی و اگر صدا به خارج از مجلس برود و در معرض سماع مردان قرار گیرد حکم چیست؟
ملاک نحوه استفاده از آن است اگر به صورت متداولی که در عروسیها به نحود تقلیدی انجام میشود تا مادامی که مفسدهای بر آن بار نشود و عرفا به آن، مجلس لهو نگویند اشکالی ندارد.
درباب موسیقی عرفانی و اینکه آیا موسیقی موجب وصول و تقرب است یا خیر؟
ایشان میفرماید: موسیقی از طرق وصول به پروردگار شمرده نمیشود، و این مهم از خلال موسیقی بدست نمیآید مضاف بر اینکه ترویج موسیقی و اهتمام و اشتغال به آن با اهداف حکومت اسلامی منافات دارد.(49)
مشهور فقهاء 2 مورد را از حکم حرمت غناء خارج نمودهاند.
باید دانست حداء (صدای مخصوصی است که برای سیر شتران به گونه خاصی در حلقوم بازگردانده میشود که در نتیجه آن شتران از نشاط خاصی در هنگام سیر برخوردار میشوند) را از حکم حرمت غناء استثناء نمودهاند.
مورد دیگری که استثناء شده حکم حرمت غناء، غناء کنیزه آوازه خوان در عروسیهاست. البته به شرط اینکه محرّم دیگری با آن غناء اصطکاک نداشته باشد.
یعنی سخنان و حرفهای باطل و یا آلات موسیقی محرمه همراه نباشد و یا مردهای نامحرم بر مجلس زنها داخل نشوند.
مشهور فقهاء این نوع غناء را استثناء کردهاند.(50)
اما به نظر نگارنده اگر قائل به استثناء شدیم باید در خصوص مغنیّه (خواننده زن) اکتفاء شود نه مغنّی (خواننده مرد) و آن هم در «زفّ عرائس» (شب عروسی) نه در هر جشنی که حتی از مقدمات عروسی باشد (مثل بله بران - عقد و.....).
از بحثهای گذشته معلوم شد که غناء بر دوگونه است:
غناء به معنای لغوی و غناء به معنای شرعی.
غنای به معنای شرعی موضوع حرمت است که آن اخص از غنای لغوی است و به خودی خود دارای حرمت نیست مگرآنکه غنای شرعی بر آن منطبق گردد و بدین جهت برای تعیین غنای حرام، مراجعه به معنای لغوی تعیین کننده نمیباشد. زیرا در عناصر خاصه استنباط (آیات و رایات) به گونهای واضح و روشن غنای حرام تعیین شد.
در هر حال عدم دقت کافی محققان و صاحبنظران در تفکیک بین این دو معنی و بعضی امور دیگر، موجب شد که اختلاف در کلمات آنان در تعریف این واژه پدیدار شود . مفهومی به این روشنی و وضوح از مجملترین موضوعات استنباطی به شمار آید، به حدی که تبدیل به یک ضربالمثل در موارد اجمال مفاهیم الفاظ درآمده باشد، وقتی مفهوم کلمهای روشن نباشد میگویند: مفهوم این واژه مثل مفهوم غناء مجمل است.
ولی با تفکیک معنای لغوی غناء از معنای شرعی آن که موضوع حرمت است اشکالات و ابهاماتی که در تعاریف اهل لغت و اهل استنباط برای این واژه بود به گونه کامل برطرف میشود.
در سایه این مباحث پرداختیم به تعیین دقیق غنای حرام که از راه غور و تامل در منابع و پایههای شناخت بدست آمده است.
آن غناء و آوازی حرام است که یکی از شرایط زیر را دارا باشد:
1ـ غناء و آوازی که به گونه لهو و لغو یا زور و باطل که با مجالس لهو مناسب دارد باشد.
2ـ غناء و آوازی که در بردارنده الفاظ و مفاهیم پست و جنبههای شهوانی باشد.
3ـ غناء و آوازی که دارای لحن اهل فسوق و گناه باشد.
4ـ صدا و آوازی که انسان را ازیاد خدا دور بدارد.
5ـ آوازی که همراه با معصیت باشد مانند آواز زن در حضور مردان نامحرم.
براساس آنچه آوردیم به نظر نگارنده آوازهائی که بر اساس غرض صحیح و دارای سبک و شیوه متقن و متمایز از الحان اهل فسوق و شیوههای لهو و باطل باشد و مفاهیم را در برداشته باشد و روح جامعه را برای تخلّق به نیکیها آماده کند و مفاهیم مذهبی و عقیدتی را با لطافت در قلبها جای دهد و روحیه مقاومت و مبارزه با دشمنان وطن و مذهب را تقویت نماید و جلوی تمایل و گرایش نسلها را به سوی آوازهای فاسد و مفسد و آهنگهای مهیج شهوانی سد کند (مانند بسیاری از سرودهای صدا و سیما) نه تنها هیچگونه اشکال شرعی را به همراه ندارد بلکه بسیار خوب و پسندیده است.
و انشاء اللّه گامهای استوارتر و مثبتتر و دقیقتر در این راستا همسو با موازین شرعی و احکام اسلامی برداشته شود.
منتهی باید توجه داشت که بیان این مطالب سبب تجّری افراد ناآگاه نشود و گمان نکنند که آوازها و آهنگهائی که در زمان پیش از جمهوری اسلامی به گونه لهو و فساد انگیزی ساخته شده و فقهاء آنها را حرام دانستهاند و یا آوازها و آهنگهائی که توسط عناصر فاسد و فاسق به صورت مخفی سروده و نواخته شده است و همچنین آهنگها آوازهای را دیوهای خارجی که به گونه لهو و لعب است نیز بدون اشکال است.
بلکه اصولاً مصداق اصلی غناء همین آوازها و آهنگهائی است که به منظور فسادانگیزی تهییج شهوت و به هدردادن وقتها و نیروها و انحراف عواطف و تشویق اعصاب و تخدیر قوای نسلها به خصوص جوانان توسط مستکبران و طاغوتیان و عناصر ناصالح و خوشگذران تهیه میشود و در اختیار افراد قرار میگیرد.
بنابراین ادله حرمت غناء شامل آوازهائی که همراه با لهو و لغو و گناه و معصیت نباشد بلکه بالاتر که سرودهای مفید و آموزنده باشد نمیشود و اگر احیانا در موردی شک شد حکم به حلیت میشود (به شرطی که از نوار مرزی تخطی ننمائیم).
در خاتمه هم به این نکته اشاره مینماییم که:
بسیاری از آنان که هر صوت و صدای زیبائی را غنای حرام پنداشتهاند ریشه اصلی برداشتهای غلط ایشان در ذهنیت نا صحیح آنان نسبت به دین و شریعت و روح اسلام و معنویت نهفته است.
زیبائیها در جهان مادی از یک جهت مایه جذب انسان به سوی منشأ جمال و کمال هستی است و ازجهت دیگر ملاک آزمایش و گرایش انسان به زیبائیهای معنوی است. این است که در بهرهوری از مظاهر زندگی نباید از راه مستقیم و حداعتدال منحرف شده و نباید گرفتار افراط و تفریط شد.
افراط در بهره وری از زیبائیهای هستی بدان است که آدمی حدود و مقررات الهی را نادیده انگارد و به خواهش دل و هوای نفس، زیبائیها را به استخدام رزائل اخلاقی و زشتیها درآورد. و آنچه مایه جذب به سوی پروردگار است عامل جدائی انسان ازیاد خدا شود و تفریط بدان است که چشم فروبندد و دست برگوش نهد و لب فروبندد و زیبائیهای آفرینش را نبیند و نشناسد و حلال خدا را حرام پندارد و تکامل معنوی خویش را در سایه بیزاری و فرار از لطف و رحمت و نعمت و فضل پروردگار بجوید.
امید است که امت اسلامی در هر زمینهای از افراط و تفریط در امان بماند و در سایه فقه واقعی پویا و بالنده و مترقی و پرتحرک که همان فقه سنتی است به بهزیستی مادی و معنوی دست یافته و جایگاه رفیع خویش را در فرهنگ و دانش و تکامل جوامع بشری بدست آورده و حفظ کند.
1- اسراء، 36
2- انفال، 2
3- اعراف، 32
4- وافی، ج 2، جزء 5
5- بقره، 185
6- شعر و موسیقی، ابوتراب رازانی، ص 60
7- احیاء العلوم غزالی، ص 797
8- المصباح المنیر، فیومی، ج2، ص 65
9- النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج 3، ص 391
10- لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 13
11- الفقه علیالمذهب الاربعه، ج2، ص 42
12- فصلنامه هنر، ش 28، بهار 74، ارجمند
13- صحاحاللغة، جوهری، باب الواو و الیاء.
14- صاحبان معظم شرایع و ارشاد و جامع المقاصد و دروس و...
15- اساس البلاغة، زمخشری، ص 277
16- قاموس المحیط، فیروز آبادی، ج 1، ص 101
17- فرهنگ لاروس، ص 1540
18- فرهنگ دهخدا، ج 44، ص 198
19- اصول کافی، ج 2، ص 616
20- وسایل الشیعه، ج 4، ص 859
21- الغناء فی الاسلام، ص 9، عسیلی
22- لسان العرب، ابن منظور، ج 8، ص 115
23- منتهی الارب، ج 2، ص 43
24- المنجد، ص 250
25- موسیقی آوازی ایران، ص 23ـ25
26- جامع المقاصد فی شرح القواعد کتاب المتاجر، ص 204
27- مکاسب محرمه، امام خمینی (ره)، ص 202
28- ریاض المسائل، سید علی حائری، بخش متاجر
29- مستندالشیعه، ملا احمد نراقی، ج2، ص 340
30- حج، 30
31- لقمان، 5
32- مؤمنون، 3
33- فرقان، 72
34- اسراء، 64
35- نجم، 57 تا 61
36- جواهرالکلام، نجفی، ج 22، ص 49
37- روایاتی که چندین بار تکرار شده ولی به حد تواتر نرسیده است.
38- ایضاح، فخرالمحققین، ج1، ص 405
39- جواهر الکلام، نجفی، ص 405
40- وسائل الشیعه، ج 12 - ص 222
41- همان، ص 226
42- تفسیر قمی، ص 444
43- وسائل الشیعه، ج 4، ص 858
44- همان، ج 10، ص 229
45- مسالک الافهام، ج 1، شهید ثانی
46- تحریرالوسیله، ج 1، امام خمینی (ره)، ص 49
47- وسیله النجاة، ج 2، ص 3
48- رساله منتخب الاحکام
49- اجوبة الاستفتائات، ج 2، ص 22 الی 27، باب موسیقی و غنا
50- شیخ الطائفه در نهایه و محقق در مختصر و علامه در مختلف و شهید اول در دروس و شهید ثانی در مسالک و مقدس اردبیلی در شرح ارشاد