«ملک»در قرآن کریم و ایزد شهریور نزد اساطیر ایرانی، هر دو نمادی از فرمانروایی مطلق خداوند بر زمین و بهشت الهی هستند؛حکومتهای مورد آرزویی که براساس عدالت، برچیده شدن نیروهای شر، توانایی رزمی، لشکری و یاوری بر ستمدیدگان بنا شدهاند، از تنعم، برکت و فزونی برخوردارند.در این میان، «فلز»در هر دو مفهوم جایگاه ویژه و تا حدی مشترک دارد؛آنچنان که در هر دو آیین، منشأ الهی داشته و سلاح ایزدان و پیامبران است و در پایان جهان و هنگامهی داوری نیز نقشآفرین است.علاوه بر این، دستیاران ایزد شهریور، به گونهیی ملموس در هنگام توصیف ملک و بهشت الهی در قرآن کریم تجلی و تمثل مییابند.این مقاله به بررسی تطبیقی مفهوم ملک در دو آیین نامبرده اختصاص دارد.
وحی الهی گسترهیی به قدمت آفرینش جهان و انسان دارد و آثار آن را میتوان در بدویترین ادیان و نخستین اعتقادات مذهبی انسانی یافت، چه رسد به آیینهای نوینی چون آیین زردشتی.مطالعهی تطبیقی مفاهیم در ادیان و مذاهب با آیین اسلام راه را برای بازشناسی حقایق پنهان شده در سراپردهی اساطیر خواهد گشود و محکی دیگر برای شناخت اسطوره از افسانه خواهد گردید.این مقاله گامی است، هر چند کوتاه، دراین راستا که به بررسی تطبیقی مفهوم«ملک»در قرآن کریم با مفهوم«شهریور»در اساطیر ایرانی پرداخته است.
خداوند متعال، در قرآن کریم، خود را به عنوان مالک ملک هستی اینگونه توصیف میکند:
مالکی که بر هر چیز و هر کس نظارت و شهود دارد(بروج/9).وجودی پر برکت و صاحب ملک که بر هر امر قادر است(ملک/1).آنچه در آسمان و زمین است خداوندی را تسبیح میکند که«ملک»و«حمد»از آن او است و بر هر کار قادر است(تغابن/1). ملک آسمانها و زمین در دست خداوندی است که میمیراند و زنده میگرداند و تمام امور عالم شتابان به سوی او در حرکت است(حدید/2 و 5).صاحب ملک آسمانها و زمین، بخشندهی مهربانی است که بخشایش و عقاب همگان در دست او است(فتح/14). برای خداوند است ملک آسمان و زمین، او که هر چه بخواهد میآفریند، به هر که بخواهد دختر میبخشد و هر که را خواهد پسر و یا آنکه هم بخشندهی پسر است و هم بخشندهی دختر، و هر کس را بخواهد عقیم میگرداند، که او است دانا و توانا(شوری/ 49 و 50).او است که هر که را خواهد ملک میبخشد و از هر که بخواهد آن را باز میستاند، هر که را که بخواهد عزت و چون بخواهد ذلت میبخشد و خیر و نیکویی به دست او است که بر هر کاری قادر است(آلعمران/26).و از این رو است که عقابکنندهی فرمانرواییهای عظیم و فاسق بر زمین، چون فرعون و فرعونیان است(-نک:زخرف/ 51-56).
او گاه مالک زمین را، از در فضل و کرم خویش بر اهل عالم، خود برمیگزیند تا مانع رواج فساد بر زمین شود، چون طالوت که خداوند به او ملک، حکمت و آنچه را اراده نمود آموخت و به او توانایی و قدرت جسمی بسیار بخشید(بقره/251 و 247).او مالک آسمانها و زمین و یگانه ولی و یاور انسانها است(بقره/107).او ملکی عظیم به سلیمان بخشود و همچنین تمامی نیروهای شر را در بند او نمود و آنها را به خدمت او وا داشت
(انبیاء/82)و همچنین باد را مسخّر او گردانید(انبیاء/81).و سپاهی عظیم از جن و انس و مرغان تحت فرمان او قرار داد(نمل/17).و کوشکی عظیم چون آبگینه صاف(نمل/44). فرمانروایی که خداوند او را به مقام«حکم»و«علم»رسانید آنچنان که به پدرش داوود بخشش نمود(انبیاء/79).کوهها و مرغان را به آهنگ داوود مسخر نمود و آهن سخت را به دست او نرم گردانید و به او آموخت چهگونه از آن زره بسازد و عمل صالح انجام دهد (سباء/11).و او را خلیفه در زمین قرار داد و به او فرمان داد تا در میان مردم به حق حکم نماید(صاد/26).ملک از آن خداوندی است که پروردگار آدمیان است؛پروردگاری که شب را درون روز و روز را درون شب پنهان میسازد و خورشید و ماه را در تسخیر دارد تا هر یک به مقدار و مدار معینی به گردش درآیند در حالی که دیگر معبودان انسانها حتی بر پوست و هستهی خرمایی نیز مالکیت ندارند(فاطر/13).پادشاهی به حق روز رستاخیز از آن خداوند رحمان است که آن روز را روز سختی بر کافران قرار داده است (فرقان/26).بسیار پر برکت است پروردگاری که فرقان را بر بندهی خویش فرو فرستاد تا نذیری برای عالمیان باشد؛پروردگاری که صاحب ملک آسمانها و زمین است و هرگز شریکی در فرمانروایی خویش بر نگرفته است و خالق هر چیز و تقدیرکنندهی آن است (فرقان/1 و 2).پروردگاری که به یوسف، ملک و علم تعبیر خواب بخشید(یوسف/1 و 2). مالک روز رستاخیز، دانای عالم غیب و شهادت و حکیمی خبیر است(انعام/73).او، به آلابراهیم، کتاب، حکمت و ملکی عظیم بخشیده است(نسا/52).واحد قهار، فرمانروای روز رستاخیز است؛روزی که همه آشکار شده و هیچ چیز از آنها بر او پوشیده نخواهد شد(غافر/16).شفاعت، سراسر، از آن خداوند است که ملک آسمان و زمین متعلق به او است و خلایق شتابان به سوی او در حرکت هستند(زمر/44).او که انسان را از«نفس واحده»خلق کرد، سپس از او زوجی آفرید و هشت جفت از چارپایان را برای انسان آفرید، آدمیان را در زهدان مادرانشان در درون تاریکیهای سه گانه هستی بخشید.این است خدا، پروردگار آدمیان، کسی که برای او است ملک و خدایی جز او نیست(زمر/6).
نتیجه آنکه، مالکیت بر عالم هستی، اقتضا بر خلق و موت، قدرت و مالکیت، سرپرستی و ولایت بر ذره ذره اجزای هستی و همچنین عقاب و پاداش خلایق دارد.
صاحب روز رستاخیز در خور خداوندیش حکومتی در هستی برپا میکند که قدرت، سیطره، رحمانیت و عدالت وی را در داوری در این روز به ظهور میرساند.آغاز رستاخیز با هبوط و عروج ملایکه در طی روزی که با گاهشماری انسانی برابر پنجاه هزار سال است صورت میپذیرد و، پس از آن، تحولات عظیم سماوی که به درهم ریختگی کل نظام آسمانها و زمین میانجامد(معارج/1-10):آسمان شکافته(انشقاق/1)، درهم پیچیده(انبیاء/104)، چون فلز گداخته(قارعه/4)، یا روغن گلگون مذاب(رحمان/37) میگردد.زمین به شدت به لرزش درمیآید(زلزال/1)، کوهها چون پشم حلاجی شده از جا برکنده میشوند و مواد مذاب آن بر زمین جاری میگردد(صاد/14؛تکویر/2).دریاها منفجر(تکویر/6؛انفطار/3)و اقیانوسها یکپارچه آتش میگردند.با گردش زمین گورستانها زیر و رو میشوند(-انفطار/4).آنگاه با وحی پروردگار، زمین آنچه در خود دارد بیرون میریزد و اخبار را بازگو میکند(زلزال/2 و 4 و 6).و به دشتی بیآب و گیاه، صاف و هموار بدل میشود(طه/106 و 108).با زیر و رو شدن گورستان و دمیده شدن صور، رستاخیز صورت میپذیرد(یاسین/51).دوزخ شعلهور و بهشت نزدیک میشود (تکویر/3 و 4).آنگاه نامههای گشودهی هر یک از جن و انس به آنان سپرده میشود (انفطار/10).ملایکه در کنارههای آسمان قرار میگیرند، هشت تن عرش خدا را بر فراز بام هستی حمل میکنند(حاقه/18).آیه به طور روشن حمل عرش را به ملایکه نسبت نداده است، ولی مفسران از تعبیرات مجموع آیات حدس میزنند منظور از حاملان عرش همان ملایکه و یا افرادی بالاتر و برتر از ایشانند که بر طبق بعضی احادیث، هشت تن از انبیا و اولیای الهی هستند(مکارم شیرازی 1366:ج 24، ص ص 451 و 452).[با چنین حفاظتی که از جانب ملایکه صورت میپذیرد]هیچ یک از جن و انس را یارای نفوذ در اطراف آسمان و زمین و خروج از ملک الهی نیست.در حالی که خدا بر سر آنان شرارههای آتش و مس گداخته فرو میریزد تا هیچ نصرت و نجاتی نیابند(رحمن/33 و 35).از طرفی، پیش از عقوبت نهایی، همهی خلایق، چه صالح و چه کافر، ملزم به عبور از آتش هستند، آتشی که صالحان را پس میزند و ستمکاران را در خود فرو میبرد(مریم/68-72).
یکسان بودن این آتش با جهنم جای تردید است؛از بعضی آیات مستفاد میشود چشمهیی سوزان و«حمیم»نام در کنار جهنم قرار دارد(غافر/71 و 72)که دوزخیان نخست از آن عبور میکنند و سپس به گودال جهنم فرو افکنده میشوند و آنگاه روی آن گودال پوشانیده میگردد(-انبیاء/69).
این احتمال وجود دارد که، بنا به مضمون آیات پیشین، حمیم مجموعهیی باشد از مواد مذاب ناشی از انفجارات آسمانی و به تعبیر قرآن مهل(فلز گداخته)، وردة کالدهان (روغن داغ و گلگون)و مواد مذاب برآمده از انفجارات کانیهای موجود در کوهها و همینطور آبهای آتشین اقیانوسها و دریاها که بر زمین جاری خواهند گردید و سراسر زمین را فرا خواهند گرفت و، به این ترتیب، همگان به ناچار در آن شناور خواهند شد.لیکن، خداوند به فضل خود نیکوکاران را از آن نجات خواهد بخشید و بدکاران را از آنجا روانهی جهنم خواهد نمود.از آنجا که جهنم موجودیتی از پیش داشته است و با وقوع رستاخیز شعلهورتر میگردد، منطقی به نظر میرسد که چشمهی سوزان حمیم با جهنم را دو پدیدهی جداگانه تصور کنیم.
مالک هستی بهشت را مظهر و تجلی حکومت، سلطنت و ولایت خود در عالم قرار داده است و پرهیزگاران در این«ملک کبیر»از حیاتی سرشار از آسایش، زیبایی، و تجمل بهرهمندند(-انسان/11-12).نیک کرداران بر اریکههایی از حریر و استبرق در باغهای تودرتوی بهشتی تکیه زدهاند که درختانشان همواره در دسترس(رحمن/54 و 62)و در منتهای سبزی و خرمی است(رحمن/54).و از زیر آن درختان، نهرهای روان جاری است (بیّنه/8).آن تکیه زنندگان بر رفرف سبز و بساط زیبا را هرگز آفتاب سوزان و سرمای زمهریر نخواهد آزرد(رحمن/76؛انسان/13).آنان زیر سایهی درختان بیخار بر سریرهای زربفت جواهر نشان با یاران خویش به صحبت نشستهاند بیآنکه یاوهیی از یکدیگربشنوند(واقعه/25).بلکه جز سلام و تحیت نشنوند و نگویند(واقعه/26).و چه خوش روزگاراناند اصحاب یمین که در سایهی درختان سدر پر میوهی بیخار، درختان پر برگ سایهدار، در سایهی درختان بلند، در طرف نهرهای آبهای زلال و میوههای بسیار که بیآنکه لحظهیی منقطع شوند آرمیدهاند(واقعه/27-34).سپید تنایی سیه چشم، چون یاقوت و مرجان درخشان، مطهر چون لؤلؤ مکنون در سراپردهی خویش(رحمن/56 و 58؛ واقعه/22 و 23).و پسرانی تا ابد جوان و خوش سیما که گمان بری لؤلؤ منثورند، بر گرد آنان با جامهای سیمین و کوزههایی از بلور و نقرهی خام و پر از شرابی چون زنجبیل گرم و عطرآگین از چشمهی سلسبیل حلقه زده، خدمتشان میکنند(انسان/17-19).شرابی که از آن نه سردرد گیرند و نه بیهوش شوند(از نوشیدن آن نه دچار بیماری جسمی و نه بیماری روحی میشوند)(واقعه/19).و در آنجا، از گوشت مرغان و هر آنچه که طلب کنند برخوردارند(واقعه/21).آنان که تنپوشی لطیف از دیبای سبز و حریر ستبر دارند و دستبندهای نقره، زینتبخش تن و دستانشان است.(انسان/21).
این تنها گوشهیی از توصیف سرزمینی است که تدبیرکننده و مالک آن، پروردگار آسمانها و زمین است.تجمل، آسایش، تنعم، برکت، زیبایی و طهارت از ویژگیهای چشمگیر این سرزمین بینقص الهی است.
پهلوی -ahr-war ، اوستا x-a-ravairya .جزء اول این واژه در اوستا، x-a-ra ، به معنی «سلطنت و مملکت»است و در کتیبههای هخامنشیان به همین معنی بسیار به کار رفته است.«شهر»در فارسی امروز، که برابر«بلدة»در زبان عربی است، از همین واژه مشتق شده است.در قدیم نیز از کلمهی«شهر»«کشور»و یا«مملکت»اراده میشده است، نظیر ایرانشهر که به معنای کشور ایران به کار رفته است(پورداوود 2536:ص 91).
در فارسی امروز، معنای اصلی«شهر»را میتوان در واژهی«شهریار»به معنای پادشاه مملکت دریافت.
جزء دوم این واژه، var ، صفت است به معنای«آرزو شده»که در معنای«انتخاب کردن، برگزیدن و گردیدن»در نوشتههای فارسی باستان، گاتها (1) و اوستا به کار رفته است.دو واژهی vavar در زبان پهلوی و«باور»در فارسی از همین ریشه مشتق شدهاند. بنابراین، در مجموع، واژهی شهریور به معنای«کشور آرزو شده»و یا«شهریاری مطلوب»است(پورداوود 2536:ص 91).در مفاهیم اساطیری ایرانی، شهریور سومین امشاسپند (2) است و از قدیم الایام عنوانی برای ششمین ماه سال خورشیدی بوده است.
در حین بررسی مفهوم شهریور در متون اساطیری ایران، از ارتباط این امشاسپند با سه مقوله آگاه میشویم که جای دارد، به رغم ارتباطات درونی این مباحث با یکدیگر، به هر یک جداگانه بپردازیم.
1.1.حکومت جهان مینوی(روحانی):شهریور در عالم مینوی(روحانی)نمایندهی سلطنت ایزدی و فرّ و اقتدار خداوند است(پورداوود 2536:ص 92).او نماد فرمانروایی بهشت است که نظام حاکم بر آن براساس ارادهی اورمزدی است(آموزگار 1374:ص 16)و بسا در اوستا، شهریور به معنای سرزمین فناناپذیر و بهشت برین آمده است(یسنا 30، بند 8). سرزمینی که جایگاه اهورا مزدا، امشاسپندان و ایزدان (3) است و انسان باید آنچنان زندگانی کند که پس از مرگ شایستهی این مملکت بشود(پورداوود 2536:ص 92).
1.2.فرمانروایی زمین:علاوه بر حکمرانی بر بهشت، شهریور نماد سلطنت پر قدرت و توانا در زمین است که شکوه و استقرار خود را از ارادهی آفریدگار یافته است؛حکومتی که پناه درویشان است و، با چیرگی بر نیروهای بد و مخرب، حکومت را از آسیب آنان نگاه میدارد(آموزگار 1374:ص 16).
ای مزدا اهورا، بشود که ما جاودان از کشور نیک تو بهرهمند شویم، بشود که شهریار نیکی در هر دو جهان به ما، چه زن و چه مرد، سلطنت کند، تو ای در میان موجودات خوبترین(یسنا 41، بند 2، به نقل پورداوود 1354).
در«صد در بندهش»آمده است:
شهریور امشاسپند را کار آن است که عدل و داد در دل پادشاهان دهد، پیوسته پادشاهان را عادل نگاه میدارد، و هر پادشاه که عادل بود دوست شهریور امشاسپند است و هر پادشاه که عادلتر بود دیرتر بماناد...(عفیفی 1374:ص 568).
شهریور امشاسپندی است که«خویش گیتی»او فلز است(مزداپور 1369:فصل 15 بند 4 و 19).
و وظیفهی نگهبانی فلزات در جهان مادی با او است.کسی که فلز را رامش ببخشد و یا بیازارد، شهریور را خشنود ساخته و یا آزرده است(بهار 1369:ص 113).ارتباط فلز با شهریور در سه حوزه قابل بررسی است:
2.1.شهریور، فلز و توانایی حکومت بر زمین:فلز نمادی از نیرومندی و کامروایی حکومت است چرا که سلاح از آن ساخته میشود:حکومتی که شهریور بنابر ارادهی اورمزدی برپا میکند پیشرفت و افزونی خود را از گونههای فلز، نظیر زر و سیم و آهن تیز(وسیلهی کشت و کار)به دست میآورد.در«ستایش سی روزه»از شهریور اینگونه یاد شده است:
سپاس دارم از دادار به افزونی، خدای مهربان کرفهگر[صوابکار]نیکی کردار چون او فراز آفرید تو شهریور، مینوی (5) خواسته(مال و ثروت)و سود به زیستی<را(6) که در گیتی بدو کار کنند،<وهمچنین آهن تیز برای کار که بدو زمین ورزند<کشت و زرع کنندزر و سیم زیبا دیدار، به شهر بایسته و پیشرفت دهندهتر<است...(عفیفی 1374:ص 213).
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه شهریور را فرشتهی موکل بر جواهرات هفت گانه نظیر طلا، نقره و...دانسته است که قوام صنعت و دنیا و مردم به آنها است(-دانا سرشت 1321: ص 251).
2.2.شهریور، فلز و داوری پایان جهان:در پایان جهان همهی مردمان، چه نیک و چه بد، با گذر از رودی از فلز گداخته بر روی زمین داوری میشوند.دروندان(گناهکاران) سختی و عذاب گذر از فلز را میچشند، حال آنکه گذر پارسایان با آسانی و خوشی بسیار همراه خواهد بود.بنابراین، گذر از فلز گداخته و آتش، محکی برای شناخت پرهیزگاران از گناهکاران است(-بهار 1369:ص 147).
سپس آتش و اریامن ایزد فلز اندر کوهها و گریوهها را بگدازانند و بر زمین رودگونه بایستند. (بهار 1369:ص 147)
شهریور فلز همهی کوههای جهان را بگدازد(و آن)دهان بالای(به بلندی زمین تا دهان انسان)، پساختگاه (7) بایستد(میر فخرایی 1362:فصل 48، بند 7).
2.3.فلز گداخته و پایان کار دیوان:پایان گیتی همراه است با ناکاری و عقوبت دیوان. آنان به درون گودال دوزخ، که از آنجا به زمین تاخته بودند، فرو افکنده میشوند و شهریور بر روی سوراخی که ایشان به آن داخل شدهاند فلز گداخته فرو میریزد.
پس شهریور بدان سوراخ که ایشان اندر شدند (8) فلز گداخته برهلد و از پس ایشان اندر شود، آن دروجان (9) از این زمین ایدون به دوزخ افتند چون سنگی که اندر آب افتد یا (چون آن را)افکند تیز به آب میشود(بهار 1369:ص 75).
شهریور را، چون سایر امشاسپندان، جمعی از ایزدان دستیاری و همکاری کنند که هستند:خور، مهر، آسمان، انغران، سوک نیکو، اردویسور اناهید، هوم ایزد و برز ایزد(بهار 1369:ص 49).
خور:خور، هور و یا خورشید است که زمین و آنچه که در آن است را پیوسته پاکیزه نگاه میدارد و، اگر او نبود، دیوان جهان را میآلودند و ویران میکردند(یسنا 36، بند 6).دیوان تنها هنگامی دست به کار میبرند که او غروب کرده باشد(یشت 4، بند 8).
مهر:ایزد پیمان است و به همراه رشن و سروش داوری روان مردمان را پس از مرگ به عهده دارد(آموزگار 1374، ص ص 18 و 27).
آسمان:از خدایان کم اهمیت اوستایی است.در ادبیات پهلوی یکی مینوی آسمان و دیگری خود آسمان است که چون سپری یا زرهی فلزین بر تن مینوی آسمان است. واژهی آسمان به معنای سنگ است.ایرانیان باستان باور داشتند که آسمان سنگی یکپارچه است که بر فراز زمین قرار گرفته است.«خم آهن»به معنای«فلز گداخته» صفتی است برای آسمان.اعتقاد به سنگ بودن آسمان نزد ایرانیان از قدمت بیشتری برخوردار است.در هر حال، مینوی آسمان وظیفهی دشوار زندانی ساختن اهریمن و دیوان را از آغاز هجوم آنان به جهان، در آغاز آفرینش به عهده دارد.در این خویشکاری (وظیفه)آگاهی پرهیزگاران(فروهرها)سواره و نیزه در دست بیرون آسمان مینوی آسمان را یاری میرسانند(در مورد مطالب این قسمت-بهار 1375:ص ص 18 و 49).
انغران:انغران یا انغر روشن، برترین بهشت یا جهان روشن اهورا مزدا است.او روشن،بخشاینده و درخشان است(بهار 1375:ص ص 80، 162 و 163).
سوک نیکو:ایزدی است که خواسته و سود میبخشد و با ایزد سپهر و ایزدان سماوی همکار است(بهار 1375:ص 80، ی 22).
اردویسور اناهید:ایزد آبها است.افزایندهی نیرو، رمه، خواسته و سرزمین است. نطفههای مردان را پاکیزه میگرداند و خویشکاری او، پاک داشتی از زهدان برای باروری و آسانزایی زنان است.او شیر را به اندازه و به هنگام به پستانهای زنان جاری میسازد و آن را پاکیزه نگاه میدارد.او گسترشدهنده و نگاهبانیکننده از خانه، دیه، قبیله و سرزمین است(یشت 5، بندهای 1 و 2 و 5 و 6).ارابهی او چهار اسب دارد که باد، باران، ابر و تگرگ هستند.
هوم ایزد:هوم سرور گیاهان است، درمانبخش است و از او نوشابهیی میسازند که مستی نمیآورد ولی شادیبخش است.در بازسازی جهان(فرشکرد)بیمرگی را از هوم سپید میآرایند(یسنا 10، بندهای 7 و 8 و 9 و 13 و-بهار 1375:ص 81).
برز ایزد:نام او در اوستا به معنی فرزند آبها است و وظیفهی او بخش کردن آبها است (یشت 8 و بند 4؛به نقل از بهار 1375:ص 81).
همانطور که مشاهده شد ملک در قرآن کریم و شهریور نزد اساطیر ایرانی هر دو مظهری از فرمانروایی مطلق خداوند بر زمین و بهشت الهی هستند، حکومتهای مطلوب و هماره مورد آرزویی که براساس عدالت، برچیده شدن نیروهای شر، توانایی رزمی و لشکری و یاوری بر ستمدیدگان بنا شدهاند و از تنعم، برکت، فراوانی و فزونی برخوردارند.فلز در هر دو مفهوم، جایگاه ویژهیی دارد؛در اساطیر ایرانی، شهریور همهگونه نیرومندی و کامروایی را با سلاح فلزّین میسر میسازد(-ترجمهی فارسی بندهش، بند 171، به نقل از بهار 1369).سلاح مینوان و ایزدان که دیوان را با آن شکست میدهند از فلز است؛برای نمونه، مینوی آسمان زرهی فلزّین برتن دارد و به صفت خم آهن(فلز گداخته)موصوف است.فروهرها، نیزه به دست، مینوی آسمان را در زندانی ساختن نیروهای شر یاری میرسانند.مهر و خور که هر دو از دستیاران شهریور و ایزدان جنگاورند برای نابودی دیوان سلاح فلزّین دارند(-ترجمهی فارسی بندهش، بند 171 به نقل ازبهار 1369).در قرآن کریم، «حدید»منشأ آسمانی دارد و خداوند آن را برای یاری رساندن پیامبران و یارانشان نازل ساخته است(حدید/25).در ادبیات اساطیری، بقای حکومتهای زمینی نیز به وجود فلز وابسته است، چرا که از آن سلاح ساخته میشود و از آنجا که فلز مایملک شهریور است همه گونه فرمانروایی از طریق او صورت میپذیرد (ترجمهی فارسی بندهش، بند 170، به نقل از بهار 1369).خداوند متعال در قرآن کریم از چگونگی تعلیم ساخت سلاح فلزّین به پیامبرانش از طریق وحی یاد میکند(-سباء/10)و آن را اساس تداوم حکومتهای الهی میداند.
خور و مهر(یکی از سه ایزدی که داوری روان انسانها را پس از مرگ عهدهدار است)با گرزهای آهنین خود به نبرد با دیوان میپردازند(-ترجمهی فارسی بندهش، بند 171، به نقل از بهار 1369) (10) از عذابهای اخروی مشرکان در قرآن کریم کوبیده شدن گرزهای آهنین بر سر آنان است، در حالی که جامههایی از آتش بر تن داشته و از فرازشان آبهای جوشان فرو ریخته میشود(حج/19 و 21).
فلز(زر و سیم)در تجمل و تنعم و اشرافیت حکومتهای الهی نیز نقش دارد، آنچنان که ایزد سوک، که از یاران شهریور است، مینوی مال و خواسته است، با این توضیح که در بعضی متون این لقب به شهریور تعلق یافته است(-همین مقاله:ص 8). دستان اهل بهشت نیز با دستبندهایی از طلا و نقره آذین گشته است(-حج/23؛انسان/ 21)و از آنان با جامهای شراب سیمین و بر ساخته از نقرهی خام پذیرایی میشود(انسان/ 14-17).
فلز هنگامهی رستاخیز و داوری نیز نقشآفرین است.در متون اساطیری ایرانی، کانیهای کوهها توسط ایزدان گداخته میشود و چون رودی بر زمین جاری میشوند تا، با گذر آدمیان از آن رود آتشین، داوری صورت پذیرد و دروندان و پارسایان از یکدیگر متمایز شوند.همچنین با جاری شدن فلزات مذاب بر گودال دوزخ، اهریمن جاودانه گرفتار و ناکار خواهد شد.«گزیدههای زادسپرم»به تحولات آسمانی نیز اشاره میکند:
در آن هنگام، نشان رستاخیز(آشکار)باشد و سپهر بجنبد، سیر خورشید، ماه، ستارگان تغییر کند.در زمین بسیار جایها چشمه<هایآتش، مانند چشمههای آب بیرون آیند (ترجمهی فارسی گزیدههای زادسپرم، فصل 34، بند 49، به نقل از راشد محصل 1366).
قرآن کریم نیز در هنگام توصیف قیامت به تحولات عظیم سماوی و زمینی بسیار میپردازد:
آن هنگام که آسمان چون مهل(فلز گداخته)گردیده شرارهای آتش و مس گداخته را بر سر خلایق فرو میریزد(رحمان/35).در آن هنگام جن و انس، گناهکار و پارسا، به درون چشمهی سوزان حمیم فرو میافتند، پرهیزگاران رهایی مییابند و گناهکاران از آن جایگاه یکسر به جهنم فرو خواهند افتاد و روی جهنم پوشانیده خواهد شد.
در قرآن کریم به نوع این پوشش اشاره نشده است، در حالی که، اساطیر ایرانی این پوشش را همان فلز مذاب جاری بر زمین معرفی میکنند.با تحلیلی که پیش از این صورت پذیرفت، احتمال داده میشود که چشمهی سوزان حمیم حاصل از جریان یافتن فلزات گداختهی کرات آسمانی(مهل)و کانیهای موجود در کوهها باشد، حال آنکه، جهنم پدیدهیی مجزا و متفاوت از آن است.
علاوه بر نقش و جایگاه ویژه و مشترک فلز در هر دو مفهوم، ایزدان همکار و دستیار شهریور به گونهیی ملموس در هنگام توصیف ملک الهی تجلی مییابند.
برز ایزد و اردویسور اناهید، ایزدان موکل بر آب و تقسیم آبها، همان چشمههای جوشان بهشت و نهرهای جاری در زیر انبوه درختان بهشتی هستند و ناگفته پیدا است که آب عنصری مهم در آبادانی و پیشرفت ممالک ثروتمند و پیشرفته است و از این نظر، در حکومت مطلوب الهی در جهان مادی نیز، جایگاه ویژه دارد.انغران خود همان بهشت روشنی یا جایگاه پرهیزگاران است؛سرزمینی که براساس مالکیت مطلق الهی تشکل یافته است.
گرز آهنین ایزد مهر و خورشید در عقوبت مشرکان ایفای نقش میکند و فراوانی و اشرافیت بهشت الهی در ایزدان سوک و اشی نمود مییابد.
فروهرها، که آسمان، مینوی همکار شهریور، را در خویشکاریش یاری میرسانند، از نیروهای مینوی(غیر مادی)نهاده شده در انسان هستند.در متنهای پهلوی و متأخر اشارهیی به فروشی مردم بدکردار نشده است.فروهرها چون نیزهدارانی سواره در بیرون آسمان ایستادهاند و، در امر زندانی کردن اهریمن و دیوان و ممانعت از خروج آنان از آسمان و بازگشت به دنیای تاریکی، آسمان را یاری میرسانند.علاوه بر این، اورمزد درحرکت بخشیدن و نگاهداری جهان آنان را به کار بسته است.به گمانی، در دوران کهن، اقوام ایرانی به فروشی به عنوان روان نیاکان مینگریستهاند و بعدها است که روان و فروهر از یکدیگر مستقل میشوند(-بهار 1375:ص ص 75 و 76).
به این ترتیب، وظایف فروهرها را میتوان از جهاتی با نقش ملایکه و حاملان عرش الهی مقایسه کرد؛به خصوص اینکه این گمان میرود که ملایکه همان ارواح انبیا و اولیای الهی باشند و اینکه به فروشیها هم زمانی به دیدهی روان در گذشتگان نگریسته میشده است.از سوی دیگر، عروج و نزول ملایکهی آسمانها با وقوع تحولات آسمانی و رستاخیز همراه است.آن هنگام که ملایکه در کنارههای آسمان قرار میگیرند، هیچ یک از انس و جن را یارای نفوذ در اطراف آسمان و زمین و خروج از ملک الهی نیست(رحمان/33).که این جریان با وظیفهی دشوار مینوی آسمان و فروهرهای پرهیزگاران در امر دربند کردن اهریمن و دیوان قابل تعمق و تطبیق است.
هوم ایزد نیز نماد مادی آن گیاهی است که شراب تهیه شده از آن مایع شادیبخش است بیآنکه مستی و نشئهی شرابهای دیگر را داشته باشد.از دیگر برخورداریهای اهل بهشت در قرآن کریم نوشیدن شراب طهور است.شرابی که پرهیزگاران از نوشیدن آن نه سردرد میگیرند و نه بیهوش میشوند.
در اساطیر ایرانی برقرار ماندن آسمانها و زمین به واسطهی ستایش مرد پرهیزگار و مینوی دعای مرد متقی یعنی دهمان آفرین میسر است.پروردگار عالمیان صاحب ملکی است که آسمانها و زمین و آنچه که در آنها است پیوسته ستایش و تسبیح او را میگویند (تغابن/1؛صف/1).
(1).پهلوی gas ، اوستا ga-a به معنی سرود، قدیمیترین بخش اوستا و کهنترین اثر ادبی ایرانی است که بر جای مانده است.سراینده این سرودها خود زردشت است(احمد تفضلی 1376:ص ص 36 و 37).
(2).امشاسپندان، پهلوی: amahraspandan ، اوستا: ama-a.spanta .به معنای بیمرگان مقدس، نخستین آفرینندگان اورمزد هستند(بهار 1375:ص ص 37 و 55)که از آفرینش ایشان اورمزد تشخص مییابد؛به عبارت دیگر، امشاسپندان جلوههای اورمزدی هستند که تختشان بر خورشید پایه آفریده شده و از آنجا به روشنی به تخت اورمزد پیوسته است(بهار 1375:ص 53).
(3).پهلوی yazdan ، اوستا yazata .دستهیی دیگر از آفریدگان اهورا مزدا هستند که وی ایشان را برای دستیاری امشاسپندان آفریده است.
(4).اهورا مزدا و هر یک از امشاسپندان نوعی از آفریدگان مادی را حمایت و نگاهبانی میکنند که آن نوع نماد و نشان جهانی آن امشاسپند است(بهار 1375:ص 157).
(5).مینو، در نوشتههیا اساطیری، دست کم به سه شیوه و معنی به کار رفته است.نخست، به دو هویت غیر مادی که نماد دو قطب ثنویت اخلاقی هستند، یعنی روحهای نیکی و شقاوت؛دوم، برای خویهای متضاد خوبی و بدی که در سرشت آدمی به ودیعه گذاشته شده که هر چند جبلی و فطری به نظر میآیند، اما میتوان پنداشت که در سطح نظام گیتی نیز وجود دارند، مانند مینوی راستی و مینوی دروغ و سوم، به طور کلی، عنوانی است برای ایزدان(بویس 1375:ص ص 530 و 531).
(6).مینوی خواسته، در ادبیات اساطیری، دو ایزد اشی یا ارد و سوک هستند(-مهرداد بهار 1375: ص ص 80 و 30).احتمالا از آن جهت که فلز نماد شهریور بوده و زر و سیم نیز مظهری از خواسته و ثروت هستند، گاه شهریور نیز مینوی خواسته لقب گرفته است.
(7).پساخت، آزمایش و به خصوص آزمایش دینی است(بهار 1375:ص 261).
(8).مؤلف بندهش جاری شدن فلز بر گودال دوزخ را به شهریور نسبت میدهد(-ترجمهی فارسی بندهش 1369:بند 227 و 228، به نقل از مهرداد بهار 1369).
(9).دروج نخست اطلاقی برای دیوان مؤنث بوده و سپس معنای عام دیو را گرفته است و گاهی از آن اهریمن اراده میشود(-آموزگار و تفضلی 1375:ص 62، ی 3؛آموزگار.1374:ص 34).
(10).تابش آتشین نور خورشید به گداختگی میانجامد و ارتباط آن با فلز گداخته، نماد مادی شهریور، قابل توجه است.
قرآن کریم.1362.با ترجمهی محیی الدین مهدی الهی قمشهای.تهران:سازمان تبلیغات اسلامی.
ابو القاسمی، محسن.1375.دستور تاریخی زبان فارسی.تهران:سمت.
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی.1375.اسطوره زندگی زردشت.تهران:چشمه.
بویس، مری.1375:تاریخ کیش زردشت.تهران:توس.
بهار، مهرداد.1369.بندهش.تهران:توس.
-.1375.پژوهشی در اساطیر ایران.تهران:توس.
پورداوود، ابراهیم.2536(1356).یشتها.تهران:انجمن زردشتیان.
-.1354.گاتاها.تهران:مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
تفضلی، احمد.1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام.تهران:سخن.
داناسرشت، اکبر(صیرفی).1321.ترجمهی آثار الباقیه ابوریحان بیرونی.تهران:کتابخانه خیام.
راشد محصل، محمدتقی.1366.گزیدههای زادسپرم، .تهران:مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
عبد الباقی.محمد فؤاد.1988 م.المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم.قاهره:دار الحدیث.
عفیفی، رحیم، 1374.اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی.تهران:توس.
مزداپور، کتایون.1369.شایست ناشایست.تهران:مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
مکارم شیرازی، ناصر.1353-1366.تفسیر نمونه.27 ج.تهران:دار الکتب الاسلامیه.
میر فخرایی، مهشید.1366:روایت پهلوی.تهران:مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
Bach,hum,H.1991.The Gathas of zarathashtra an the other old Avestan texts. Heidelberg.