یکی از شریفترین دانشها «علوم قرآنی» است و در میان این علوم نیز علم مفردات یعنی شناختن تک واژههای به کار برده شده در آیات قرآن مجید از اهمیت بیشتری برخوردار است، چرا که قرآن مجید کلام خداوند یکتا و اقیانوس بیکرانی است که راه ورود به اعماق معانی و مقاصد عالی آن، درک «مفردات» و تک واژهها است. مانند دانستن مجازات قرآن، متشابهات، مترادفات، وجوه و نظایر، مشترکات و معربات قرآن و بالاخره الفاظ مشکل و غرائب قرآن. در زمینه اهمیت و ضرورت آشنایی مسلمانان با مفردات قرآن بویژه غرائب و آیات مشکل، سفارشها و روایاتی از معصوم رسیده است مانند: «اعْرِبُوا القُرْآن و الْتَمِسُوا غَرائِبَهُ». لیکن آن چنان که باید و شاید در این مورد بحث نظری نشده است. مقاله حاضر که در چند فصل تنظیم شده است تلاش ناچیز و قابل تکمیلی در این خصوص میباشد.
محتوای هر کتابی را معارفی تشکیل میدهد که از به هم پیوستن حروف و در کنار هم قرار گرفتن واژهها و تشکیل جملهها پدید آمده است، بنا بر این «تک واژهها» که به تعبیر دیگر مفردات نامیده میشوند اساس و رکن اصلی محتوای هر کتابی هستند تا آنجا که علم به «مرکبات» هیچ کتابی بدون شناخت مفردات آن امکان پذیر نیست.
قرآن مجید نیز که کاملترین کتاب از جانب خداوند بوده و از طریق وحی نازل شده است، دارای «مفردات» و «مرکبات» است. با علم به معانی مفردات قرآن است که ما میتوانیم به دریای معارف آن راه یافته و مرکبات آن را بشناسیم و نیز با مفاهیم و مقاصد عالی آن آشنا شویم. با وجود این باید پذیرفت که تعریف دقیق «مفردات» و «مرکبات» قرآنی و مشخص ساختن مرزهای دقیق میان این دو چندان ساده و آسان نیست که نیازمند توضیح و تعریف نباشد، چرا که هر یک از این دو اصطلاح دارای مضمون و مفهوم گسترده بوده و گاهی دارای مصادیق مشتبه میباشند. بنا بر این در بحث «مفردات» ضروری است که ابتدائا یک تعریف دقیق منطقی و اصولی از آن را به عنوان یک علم ارائه دهیم.
تا آنجا که نگارنده آگاهی دارد علی رغم اینکه علم مفردات در میان علوم قرآنی قدمت بیشتری دارد تاکنون کوشش ویژهای برای ارائه یک تعریف منطقی از این علم از جانب علمای علوم قرآنی صورت نگرفته است. هر چند که مطالب پراکنده مفیدی توسط آنان اظهار شده است که تتبع و جمع بندی آنها، ما را بر تدوین یک تعریف روشن توانمند میگرداند.
علامه شمس الدین آملی از دائرة المعارف نویسان مسلمان سده هشتم هجری ضمن احصای شرایط و آداب لازم الرعایه توسط مفسران قرآن به آگاهی آنها به «علم مفردات» اشاره کرده و میگوید:
«چهارم: بیان مفردات و الفاظ بحسب لغت و اشتقاق و خط»(1)
راغب اصفهانی (متوفای 503 ه) شاید نخستین کسی است که اصطلاح «علم مفردات» به عنوان شاخهای از «علوم لفظی قرآن» به کار برده و تألیف و تصنیف بسیار ارزشمند خود را در زمینه شرح و «تفسیر واژههای قرآنی» «مفردات» نامیده است که فرهنگ لغتی است مخصوص واژههای قرآنی. چنانکه گفتیم «راغب» علم مفردات را از جمله شاخههای علوم لفظی قرآن به شمار آورده و بر اهمیت و حساسیت آن تأکید ورزیده است. او معتقد است:
«نخستین دانش از میان علوم قرآنی که آموزش آن ضروری است علوم لفظی قرآن است. و در میان این علوم نیز پژوهش در «تک واژهها= الالفاظ المفردة» بر بقیه مقدم است، پس فرا گرفتن معانی مفردات قرآن با توجه به نقش اصلی و یاری رسانندهای که برای طالبان آن در فهم معانی دارد، دارای اهمیت و نقشی همانند نقش خشت و آجر در ساختمان میباشد. کارآیی و فواید علم مفردات به علوم قرآنی منحصر نبوده بلکه در همه شاخههای علوم شرعی این علم کاربرد دارد. واژههای قرآن چکیده سخن عرب و عمده و ارزشمندترین آن است. اعتماد فقیهان در احکام و حکما در حکمتهایشان بر آن است. چنانکه شاعران و نثر نویسان بزرگ نیز در کار خود از آن الهام میگیرند و...»(2)
همانطوریکه ملاحظه میشود «راغب» اصطلاح علم مفردات را به کار برده است، لیکن او نیز تعریف گویا و مشخصی از آن ارائه نداده است. با وجود این از جمع بندی سخنان او و اشاراتی که به شاخههای علوم قرآنی دارد میتوان گفت که بطور غیر مستقیم در صدد ارائه تعریفی از این دانش نیز بوده است و تعریف مورد نظر خود را در حد آنچه که در این جملات گنجانیده، تأمین شده تلقی کرده است، لذا با استناد به قسمتهای نخست سخنان «راغب» میتوان گفت که علم مفردات در دیدگاه او به «تحصیل معانی مفردات الفاظ قرآن» انحصار دارد. بنابر این، بحث از «عوارض مفردات الفاظ قرآن» مانند قرائت، اشتقاق و غیره از قلمرو این علم خارج میباشد. اما او اندکی بعد تصریح میکند که بحث از عوارض الفاظ مفرده مانند مناسبات الفاظ، مستعارات و مشتقات و غیره نیز از شئون مربوط به «علم مفردات» است.(3)
چنانکه ملاحظه میشود، ایشان بحث از مناسبات الفاظ مفرد را نیز از مصادیق و مسائل علم مفردات تلقی کرده است، لیکن بررسی قواعد و قوانین آن را به کتاب جداگانهای که در این باره نگاشته ارجاع داده است. و میدانیم که بحث از «مناسبات الفاظ مفرد» بحث از «عوارض» است. بنابر این، از نظر راغب اصفهانی «علم مفردات» دانش پر دامنهای است که در آن راجع به معانی الفاظ مفرد و عوارض آنها و نحوه کاربردشان در قرآن مجید و مناسباتشان با همدیگر بحث میشود که در مجموع شاخههایی از دانش و معارف قرآنی را به وجود میآورد. مع ذلک کتاب «مفردات الفاظ القرآن» او در باره همه شاخههای علم مفردات نگارش نیافته است.
«آملی» ـ صاحب نفائس الفنون ـ نیز در زمینه مفهوم علم مفردات و قلمرو آن تقریبا با «راغب» همسو و هم عقیده است، چرا که او، چنانکه پیشتر گفته شد، مسائل علم مفردات قرآن را در سه شاخه عمده و اصلی معرفی نموده و معتقد است آن، علمی است که راجع به الفاظ و مفردات قرآن از نظر لغت، اشتقاق و خط بحث میکند. و بدیهی است که بحث در باره «خط» قرآن شامل مباحثی همچون اعجام (نقطه گذاری) قرآن، رسم الخط قرآن و حتی قرائت قرآن نیز میشود و همه اینها بحث از «عوارض» است. دیدگاه «آملی» راجع به مفهوم «مفردات» بطور کلی حتی از این نیز فراگیرتر است. او معتقد است که بازگویی و بیان معنای یک لفظ با ذکر لفظ دیگری که تقریبا و یا تحقیقا مرادف است علم نیست، بلکه در علم مفردات باید «واقعیت» و مفهوم دقیق و نفس الامری «الفاظ مفرد»
تشریح و تفسیر شود. عین تعبیرات آملی با انشای فارسی قرن هشتم هجری چنین است:
«فایده ششم: در بیان معرفت معانی الفاظ. بدان که هر لفظی از پارسی، یا ترکی یا غیر آنکه چون از معنای آن پرسند، لفظی که در جواب گفته شود، معنای آن لفظ نیست، بلکه لفظ دیگر است مرادف با او که نسبت اشهر و اعرف است.
مثلاً: «ماء» و «آب» و «سو» و «پانی» الفاظ مترادفهاند که به نسبت به عرب «ماء» است و به نسبت با اهل فرس (ایرانیان) «آب» و به نسبت ترک «سو» و به نسبت به هند «پانی» و به نسبت به قومی دیگر الی آخر...
و معنای او (آب) جسمی است رطب سیّال که به اجسام مختلفة الصُّوَر تقسیم نشود و تعبیر از مفهومات اشیاء صعوبتی دارد و اکثر از آن بی خبرند تا به حدی که اگر از ایشان پرسند که معنای «الله» چیست؟ گویند: «خدا» و ندانند که «اللّه» و «خدا» مرادف یکدیگرند و معنای او: «ذاتی است که استحقاق عبادت داشته باشد.»(4)
سخنان شمس الدین آملی در یک سطح کلی و عمومی گفته شده و شامل الفاظ و مفردات قرآن کریم نیز میگردد.
طبق این بخش از سخنان او هر چند که بحث از الفاظ در حد ذکر مترادفات آن در یک زبان و یا زبانهای دیگر از مقوله علم مفردات و مسائل آن است، لیکن علم مفردات و دانشمند مفرداتی وجهه نظر اصلیاش واقعگرایی است که طبق آن باید واقعیت عینی و خارجی مفهوم یک لفظ مفرد را تشریح و بازگو کند.
جلال الدین بلقینی، یکی دیگر از دانشمندان قرن هشتم هجری، در کتاب خود به نام «مواقع العلوم من مواقع النجوم» مجموع دانشهای قرآنی را در شش محور اصلی دسته بندی نموده که هر کدام از آنها نیز دارای فروعات و زیر مجموعههایی هستند. محور چهارم (الامر الرابع) و محور ششم (الامر السادس) را به معرفی الفاظ در علوم قرآنی اختصاص داده است که همان علم مفردات میباشد. تعبیر او در این باره چنین است:
«الامر الرابع: الالفاظ، و هو سبعة انواع: الغریب، المعرّب، المجاز المشترک، المترادف، الاستعاره، التشبیه. و...
الامر السادس: المعانی المتعلقة بالالفاظ و هو خمسة انواع: الفصل، الوصل، الایجاز، الاطناب، القصر. و من الانواع ما لا یدخل تحت الحصر: الاسماء، الکنی، الالقاب، المبهمات(5)
مجموع انواع علوم قرآنی طبق محتوای کتاب بلقینی پنجاه و چهار نوع میباشد.(6)
چنانکه ملاحظه میفرمایید، بلقینی، میان بحث «الفاظ» و «معانی المتعلقة بال لفاظ» تفاوت قائل شده و آنها را تحت یک عنوان نیاورده است همچنانکه برخی از بحثهای مفرداتی مانند اعلام و اسما و القاب را نیز نتوانسته است تحت عنوانی خاص قرار بدهد، در حالیکه همه این بحثها از مسائل علم مفردات هستند و این عنوان جامع و در برگیرنده مجموع آنها است. با این حال گویا بلقینی از مفهوم علم مفردات تصور روشنی نداشته است. بعد از بلقینی، جلال الدین سیوطی (متولد 849 هـ) نیز کتاب ارزشمند خود به نام «التحبیر فی علم التفسیر»، را بر پایه کتاب بلقینی نوشته و تعداد علوم قرآنی را به صدو دو نوع رسانید.(7) سیوطی بعد از تألیف «التحبیر» کتاب جامعتر و مفصلتری را تصنیف کرده و آن را «الاتقان فی علوم القرآن»نامید او در این کتاب علوم قرآنی را احصا نموده و انواع آن را با ادغام برخی از رشتههای فرعی در ذیل عناوین اصلی هشتاد نوع برشمرده است.(8)
دسته بندی سیوطی در کتاب اتقان راجع به علوم قرآن آشفته و نامنظم است. او مسائل علم مفردات را ذیل چند عنوان در موارد جداگانه آورده و گاهی نیز در تطبیق عناوین با مصادیق اشتباه کرده است، برای مثال با شگفتی میبینیم که در سیوطی «علم مفردات» را با «غریب القرآن» یکی و مترادف فرض کرده است و در ذیل عنوان: «النوع السادس و الثلاثون فی غریبه» مسائل اعم علم مفردات را درج نموده است در حالیکه «غریب القرآن» فقط یکی از شاخههای علم مفردات و مصادیق و زیر مجموعههای آن است.(9)
چنانکه ملاحظه میشود سیوطی در متن مذکور مسائل علم مفردات به معنای اعم آن را در ذیل غریب القرآن آورده و اسن اشتباه است. وی در جای دیگر خود اصطلاح «مفردات» را به کار برده اما از آن معنا و مفهوم نامانوسی را قصد کرده است که هیچگونه پیوندی با علم مفردات ندارد. او تحت عنوان «النوع الرابع و السبعون فی مفردات القرآن» به شمارش و معرفی آن دسته از آیات قرآن پرداخته است که به صورت صنعت تفصیل آمدهاند و یا علمای قرآن و اسلام آنها را بدینگونه وصف کردهاند مانند احکم الایات، اعدل الایات، اعظم الایات، ارجی الایات و غیره.(10)
با توجه به این مطالب باید گفت در تصور سیوطی علم مفردات مترداف با غریب القرآن بوده و مصادیق بسیار محدودی دارد و او هرگز آن تصور و برداشت روشنی را که به راغب اصفهانی از مفهوم علم مفردات در ذهن خود داشته، نداشته است هر چند که مسائل و مصادیق متعدد این علم را بگونهای پراکنده و جدا از هم در کتاب خود معرفی کرده است. خلاصه این بحث:
ـ با تتبع و جستجو در منابع قدیم و جدید نمیتوان به یک تعریف جامع و مانعی از علم مفردات دست یافت. مباحث این علم بگونهای گسترده و پراکنده در منابع آمده و شاخههای آن عنوان شده است و حتی جداگانه نیز تعریف شدهاند لیکن اصل آن تعریف نشده است. گرچه برخی از دانشمندان مانند راغب اصفهانی با ذکر مصادیق خواستهاند آن را تعریف کنند. با وجود این با تأمل در عبارت آنان و تقسیم بندیهای راجع به علوم لفظی قرآن(11) میتوان علم مفردات را چنین تعریف کرد:
علم مفردات قرآنی دانشی است که فقط درباره تک واژههای قرآنی (مفردات) از نظر ریشه و اشتقاق لغوی، دلالت بر معنای مطلوب، مناسبات، شیوه نگارش، نحوه تلفظ و نوع کاربرد آن (از نظر حقیقی یا مجازی بودن کاربرد) در قرآن بحث و گفتگو میکند و یکی از مهمترین شاخههای آن غریب القرآن است.
قرآن مجید سرچشمه و منشأ بسیاری از دانشهای بشری و اسلامی است. در مورد دانشهای ویژهای که به علوم قرآنی مربوط هستند و نیز تعداد آنها، در بین صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد: برخی از افراد که گویا زیاده، گزافه گویی و غلو در همه امور را دوست دارند، در این باره نیز راه غلو پیموده و گفتهاند تعداد علوم قرآنی با توجه به تعداد واژههای مفرد آن هفتادو هفت هزارو چهار صدو پنجاه علم میباشد و اگر نسبت مرکبات قرآنی را هم در نظر بگیریم تعداد آنها بی شمار میشود.(12) جلال الدین بلقینی تعداد علوم قرآنی را به پنجاهو اندی تقسیم کرده است.
سیوطی با مبنا قرار دادن کتاب او در این باره کتابی را تألیف نموده و آن را «التّحبیر فی علوم التفسیر» نامیده است. وی در این کتاب تعداد علوم قرآنی را به یکصدو دو نوع رسانیده است، سپس با تجدید نظر در این کتاب، کتاب دیگری را تألیف و تصنیف کرده و آن را الاتقان فی علوم القرآن» نامیده است. در این کتاب با ادغام برخی از انواع علوم قرآنی در انواع دیگر مجموعاً هشتاد نوع از علوم قرآنی را به تفصیل معرفی کرده است.(13) که واقع بینانهتر به نظر میرسد. با این همه به نظر میرسد که علوم قرآنی را به گونهای دقیقتر و مهذبتر از این باید طبقه بندی نمود تا جایگاه «علم مفردات» نیز در میان آنها آشکار شود. بر این اساس همه فروعات علوم قرآنی را میتوان در سه رده اصلی جای داد:
اول: علوم تاریخی قرآن
دوم: علوم دستوری قرآن
سوم: علوم تفسیری قرآن
آن قسمت از علوم قرآنی که راجع به گذشته قرآن و سرگذشت آن در طول قرون و اعصار سخن میگویند، در رده علوم تاریخی قرآن جای میگیرند. آن بخش از علوم قرآنی که درباره این کتاب عزیز از «بایدها و نبایدها» سخن میگویند، در رده علوم دستوری قرآن قرار میگیرند مانند علم تجوید، رسم الخط، اعراب قرآن و...
آن دسته از علوم قرآنی که در صدد تفسیر آیات و تشریح واژهها و بطور کلی شناخت محتوای قرآن هستند، مجموعا در رده «علوم تفسیری قرآن» جای میگیرند. مانند علم تفسیر آیات الاحکام، علم مفردات و غیره. با این شیوه ما دیگر علوم قرآنی را به علوم لفظی و غیر لفظی تقسیم نمیکنیم تا مثلا علم مفردات را نیز از جمله علوم لفظی قرآن محسوب داریم. در عین حال این نکته قابل توجه است که برخی از موضوعات و مسائل ممکن است در دو یا چند تا از علوم قرآنی مورد بحث قرار گیرند منتهی به لحاظهای مختلف و انگیزههای گوناگون، مثلاً برخی از مباحث مربوط به رسم الخط هم جزء علوم دستوری قرآن بحث شوند و هم جزء علوم تاریخی آن. و این نوع تداخل در مباحث همه علوم رایج است و چیز بعیدی نیست، با توجه به آنچه که گفته شد معلوم میشود که علم مفردات از جمله «علوم تفسیری قرآن» است که در صدد شرح و تفسیر یکی واژههای قرآن مجید میباشد و به همین دلیل است که ما این علم را «تفسیر واژهای قرآن مجید» نیز مینامیم.
تا آنجا که ما میدانیم نخستین کسی که درباره طبقه بندی مسائل و معارف مربوط به علم مفردات قرآن اهتمام به خرج داده است «راغب اصفهانی» (م 503، هـ) است؛ بر پایه مطالبی که او در مقدمه کتاب ارزشمندش به نام «مفردات الفاظ القرآن» آورده طبق شیوه خاص دست کم سه شاخه عمده و اصلی برای علم مفردات معرفی کرده است:
1 ـ علم معانی الفاظ مفرد قرآنی
2 ـ علم مناسبات الفاظ مفرد قرآنی مانند مشتقات، مستعارات، و غیره.
3 ـ علم الفاظ مترادف قرآنی و تمییز فرقهای آنها.(14)
بعد از راغب اصفهانی یکی از علمای قرن هفتم هجری به نام «سلیمان عبد القوی صرصری بغدادی» معروف به «اُلطَّوْفی» به گونهای مفصلتر و با اسلوب علمیتری در باره علم مفردات قرآن و شاخه بندی آن سخن گفته است. الطوفی نویسنده کتاب «الأکسیر فی علم التفسیر» نظام یافتهترین بحث نظری در باره علم مفردات را انجام داده، در حالیکه جالبترین کار علمی راغب استخراج و تنظیم و تفسیر مفردات قرآن بوده و وارد مسائل نظری آن نگردیده است. «الطوفی» همه دانشها را در سه رده اصلی: 1 ـ علوم دینی 2 ـ علوم بدنی 3 ـ علوم معاشی تقسیم بندی نموده و سپس علوم دینی را نیز به چند قسمت جداگانه تقسیم نموده و «علوم قرآنی» را از جمله شاخههای علوم دینی معرفی کرده است که خود دارای فروعات و شاخههای چندی است. الطوفی علوم قرآن را به علوم لفظی و علوم معنوی تقسیم نموده و علوم لفظی قرآن را نیز در دو ردیف اصلی «معرفة المفردات» و «معرفة المرکبات» متمایز ساخته و برای «معرفة المفردات» یا علم مفردات نیز چهار شاخه عمده معرفی نموده است که عبارتند از:
1 ـ علم الغریب
2 ـ علم التصریف
3 ـ علم الاعراب
4 ـ معرفة القرائات المنقولة
عین عبارت «الطوفی» در این باره چنین است:
اما علم القرآن، فهو اما لفظی: و اما معنوی، ای متعلق بلفظه او معناه، فکل منهما علی انواع. اما اللفظی: علم الغریب و هو معرفة مفردات اللغة، کالقسوره، و الهلوع، والکنود، والهمزة و اللمزة فی الاسماء و نحو: وسق، و عسعس فی الافعال.
و منها: علم التصریف، و هو ما یعرض للکلمة من حیث تنقلها فی الازمنه، نحو: ضرب، یضرب، ضربا. او من جهة الزیادة فیها، نحو اضطرب. اوالقلب، نحو: میقات، و میعاد، و موقن و موسر و آدم و آخر. اوالبدل، اوالادغام، نحو: شد، مد.
و منها: علم الاعراب، و هو معرفة ما یعرض لاواخر الکلم من حرکة، او سکون کالقاب الاعراب و البناء. و انما رتبنا هذه العلوم الثلاثة هذا الترتیب لان مفردات اللغه اذا وردت نظر حینئذ فی تعریفها؛ لانه عرض عام لاحق لها حال افرادها و ترکیبها، ثم فی اعرابها، لانه عرض خاص لاحق باواخرها فقط حال ترکیبها.
و منها معرفة القرائات المنقولة عن الائمة السبعة و رواتهم و ما یلحق بها من شاذ فصیح او متوجه.»(15)
چنانکه ملاحظه میشود تقسیم الطوفی کاملا با تقسیم راغب تفاوت دارد و از جهاتی منظمتر از اوست. او شاخههای فرعیتر علم مفردات را در همدیگر ادغام کرده و مجموع آنها را در چهار شاخه عمده متمایز و مشخص گردانیده است، با این همه میتوان گفت شمار زیادی از شاخههای این علم در تقسیم بندی الطوفی نیز نمیگنجد، مانند مترادفات قرآن، علوم فهرستی قرآن، معرّبات و لغات قرآن و مجازات قرآن، جای دادن این بحثها در چارچوب تقسیم الطوفی اگر هم امکان داشته باشد مستلزم تکلف است، و لذا باید یک تقسیم بندی جامعتری از علم مفردات صورت بگیرد و شاخههای آن بطور جداگانه معرفی شوند، به نظر میرسد دانشهای قرآنی که ذیلا ذکر میشوند، از فروعات و زیر مجموعه «علم مفردات قرآن» هستند:
1 . معانی القرآن (معانی الفاظ و ادوات قرآن)،
2 . غریب القرآن،
3 . معرّب القرآن،
4 . لغات القرآن،
5 . اعراب القرآن،
6 . قرائات القرآن،
7 . اشتقاقات و مناسبات الفاظ قرآن،
8 . مجازات القرآن،
9 . وجوه و نظائر قرآن،
10 . متشابه القرآن،
11 . معرفة فهارس القرآن.
اینها شاخههای اصلی علم مفردات هستند، اکنون در باره هر یک از اینها به طور جداگانه شرح و توضیح مختصری ارائه میدهیم.
این رشته از دانش مفردات به شرح و تفسیر الفاظ قرآن اعم از اسم، فعل و ادوات میپردازد و معانی واژههای قرآنی را تبیین میکند، اعم از اینکه آنها از الفاظ غریبه و معربه باشند، یا از الفاظ معمولی. کتاب مفردات راغب از بارزترین نمونه کتابهای تألیف شده در این فن میباشد که سیوطی اشتباهاً آن را از کتب غریب القرآن شمرده است.(16) سیوطی در جزء دوم کتاب «اتقان» تحت عنوان «النوع الاربعون فی معرفة الادوات التی یحتاج الیها المفسر» مهمترین ادوات و حروف مستعمل در قرآن مجید را به تفصیل بحث کرده است.(17)
یکی از شاخههای مهم علم مفردات، غریب القرآن است که در طول زمان کتابهای فراوانی در مورد آن تألیف شده است و در باره معنای واژه «غریب» و «غریب القرآن» چنین گفتهاند:
«الغریب من الکلام انما هو الغامض البعید من الفهم، کما ان الغریب من الناس انما هو البعید عن الوطن المنقطع عن الاهل فاما غریب القرآن بخاصة فیراد به ما بینه ابوحیان الاندلسی فی مقدمة کتابه «تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب»، فقال: لغات القرآن العزیز علی قسمین: قسم یکاد یشترک فی فهم معناه عاة المستعربة و خاصتهم کمدلول السماء و الارض و فوق و تحت، قسم یختص بمعرفته من له اطلاع و تبحر فی اللغة العربیة و هو الذی صنف اکثر الناس فیه و سموه غریب القرآن.»(18)
پس آن بخش از واژههای به کار رفته در قرآن مجید که همه مردم آشنا به زبان عرب به سادگی و راحتی معانی آنها را در نمییابند بلکه درک معانی آنها نیازمند آشنایی گسترده و عمیق به زبان عربی و تبحر در آن میباشد، «غریب القرآن» نامیده میشود، مانند واژههای: «لا تکون فتنه» در آیه صدو نود و سه بقره که به معنای «شرک» میباشد، «جنفا» در آیه صدو هشتاد و سه همان سوره که به معنای گناه و اثم است، کلمه «ریشاً» در سوره اعراف آیه بیست و شش که به معنای «مالاً» است و «لکنود» در سوره عادیات آیه شش که به معنای «کفور للنعم» میباشد و امثال اینها.
نخستین مؤلف در فن غریب القرآن «عبدالله بن عباس» است که سیوطی کتاب او را به روایت «علی بن ابی طلحه» به طور کامل در کتاب الاتقان درج کرده است.(19) و بعد او از ابان بن تغلب میتوان نام برد.
باید توجه داشت که غریب القرآن از آنچه که «مشکل القرآن» اصطلاح کردهاند کاملا جداست. چرا که مشکل القرآن چندان ارتباطی به تفسیر واژهها ندارد بلکه آیات به ظاهر متعارض و متخالف را مورد بررسی قرار میدهد.(20) برخی از کتابها منحصرا در باره «غریب القرآن» تألیف گردیده است، مانند غریب القرآن سجستانی و غریب القرآن طریحی که بر پایه غریب القرآن سجستانی و تنظیم یافته است، لیکن برخی از کتابها نیز در باره واژههای غریبه قرآن و حدیث به طور مشترک تألیف یافته است. باز از این نمونهها میتوان به «مجمع البحرین» طریحی اشاره کرد که غرائب قرآن و حدیث را بررسی کرده است.
اصطلاحا «معرب» به کلماتی گفته میشود که در اصل عربی نبوده و از زبانهای دیگری مانند فارسی، حبشی، رومی، نبطی، عبری، هندی و غیره وارد زبان عربی گردیده و استعمال پیدا کرده است. در اینکه در زبان عربی قدیم و جدید واژههای فراوانی از زبانهای دیگر داخل شده جای هیچگونه شبههای نیست، لیکن دانشمندان علوم قرآنی و متکلمان در این مسأله اختلاف دارند که آیا در قرآن مجید نیز واژههای غیر عربی وجود دارد یا نه؟ منظور از اصطلاح «معرب القرآن» همین واژههای «عربی گردانیده شده» است که بررسی این مسأله و شناسایی و شمارش و شرح و تفسیر واژههای آن بر عهده معرب القرآن است که خود شاخهای از علم مفردات میباشد. در هر حال در این مسأله که آیا در قرآن معرب نیز وجود دارد یا نه چند نظریه ابراز شده است:
الف. نظر گروهی بر این است که در قرآن هیچگونه واژه معرب وجود ندارد چون این مطلب مخالف نص قرآن است که میفرماید «قرانا عربیا.»؛ (یوسف / 2) کسانی مانند شافعی، ابوعبیده معمّر بن مثنّی، قاضی ابوبکر، ابن فارس و ابن جریر از مدافعان سرسخت این نظریه هستند.(21)
حتی «ابن فارس» گفته است که اگر در قرآن واژهای غیر عربی به کار میرفت، از اعجاز میافتاد؛ برای اینکه خصم میتوانست بگوید: ناتوانی ما از مقابله به مثل و آوردن نظیر قرآن بدلیل وجود واژههای غیر عربی در آن است.
ب . نظر دوم این است که وام گرفتن واژهها در همه زبانها و در میان همه ملل جهان یک امر رایج و شناخته شده است که به دلایل و انگیزههای مختلف مانند رفع نیاز، گسترش زبان و غیره صورت میگرفته و میگیرد، زبان عربی نیز از این امر کلی مستثنا نیست. با توجه به روابط عربهای جاهلی با همسایگان شان، در طول زمان واژههایی از آن زبانها وارد زبان عربی شده و با تغییرات جزئی یا کلی به قالب زبان عربی در آمده بود و مردم با آنها تکلم میکردند، به دلیل رواج آنها در زبان عربی در قرآن مجید نیز برخی از آنها به کار رفته است و اینها «معربات القرآن» هستند. وجود این واژههای معدود در قرآن و یا هر کتاب دیگری آن را از «عربی بودن» خارج نمیسازد، چنانکه وجود یک یا دو لفظ عربی در یک قصیده فارسی آن را از فارسی بودن خارج نمیکند وجود معربات در قرآن از علی علیهالسلام ، ابن عباس، مجاهد و عکرمه نقل شده است.(22)
ج . نظریه سوم یک نظریه تلفیقی است. طرفداران این نظریه سخنان هر دو طایفه قبلی را توجیه کرده در میان آنها پیوند و تلفیق خاصی به وجود آوردهاند، اینها میگویند آن دسته از واژهها که «معرب القرآن» نامیده شدهاند در اصل غیر عربی بودهاند؛ نظر آنان که به وجود لفظ اعجمی در قرآن معتقدند درست است، مع ذلک این الفاظ بعد از ورود به زبان عربی به اندازهای تغییر شکل و حروف دادهاند که دیگر نمیتوان آنها را اعجمی و غیر عربی دانست در نتیجه نظر قائلان به عربیت کلیه واژههای قرآنی نیز در حد این تعریف و معنی درست است. کسانی مانند ابو منصور جوالیقی و شاگردش ابوالفرج بن جوزی از طرفداران این نظریه هستند.(23) البته اینجا نظریات دیگری نیز هست مانند عقیده به «توارد» یعنی عقیده به اینکه واژههای موسوم به معرّب در هر دو زبان به طور اتفاقی معمول و مستعمل بودهاند، اما سستی و نادرستی این قبیل اقوال کاملا هویداست.
با توجه به آنچه گفته شد نظر درست این است که در قرآن واژههای معرب وجود دارد و به هیچ وجه قابل انکار نیست. برخی از آنها اسامی و اعلام هستند، مانند واژه «ابراهیم» و برخی نیز اصطلاحات هستند مانند «جبت» و بعضی از آنها نیز از مقوله افعال میباشند، مثل واژه «إِبْلَعی» در سوره هود آیه 44.
سیوطی شماره واژههای معرب قرآن را به شصت و اندی کلمه رسانیده و طبق حروف الفبا آنها را تنظیم نموده است.(24) از جمله دانشمندانی که راجع به معربات قرآن کتاب نوشتهاند عبارتند از: ابو منصور جوالیقی، جلال الدین سیوطی، ابوالبرکات محمد بن یحیی ربعی و غیر اینها.(25)
شبه جزیره عربستان از قبایل گوناگون تشکیل شده بود که همه آنها با زبان عربی اما با لهجههای متفاوت سخن میگفتند که در برخی از موارد مفرداتی را که هر یک از قبایل در مکالماتشان به کار میبردند با دیگران بسیار متفاوت بود و گاهی قبیلهای کلمهای را به کار میبرد در حالیکه در نزد قبایل دیگر چنان واژهای وجود نداشت. اکنون سؤال این است که آیا از لهجههای دیگر قبایل عرب (غیر از قریش) اعم از منقرضه و غیر منقرضه مانند کنانه، هذیل، حمیر، جرهم، مدحج، قیس عیلان، خثعم، لخم، غسان، تمیم، اوس، خزرج، مدین، عماره، عمان، حضرموت، و غیر اینها کلماتی در قرآن مجید به کار رفته است یا نه؟ اغلب دانشمندان علوم قرآنی به وجود لغاتی از لهجههای قبایل دیگر در قرآن معتقد هستند و در باره شناسایی این نوع واژهها کتابهای جداگانهای نوشتهاند که به مرور زمان شاخهای از علم مفردات را به وجود آورده است. که اصطلاحاً «علم لغات قرآن»(26) نامیده میشود.
چنانکه قبلا گفتیم در این علم نیز نخستین تألیف به عبدالله بن عباس منسوب است که به روایت عبدالله بن علی بن حسنون (متوفای 386 ه) به دست ما رسیده است، این کتاب با تحقیق دکتر صلاح الدین منجد در قاهره و بیروت به چاپ رسیده است بعد از ابن عباس دانشمندان دیگری نیز در این دانش قرآنی آثار ارزشمندی پدید آوردهاند(27).
الطوفی اعراب قرآن یا «علم الاعراب» را چنین تعریف میکند:
«و منها علم الاعراب و هو: معرفة ما یعرض لأواخر الکلم من حرکة، اوسکون، کالقاب الاعراب و البناء.»(28)
در واقع اعراب عبارت است از نحوه تلفظ یک واژه در حال ترکیب. از این جهت شاید بتوان گفت این بحث به علم مرکبات قرآنی مربوط است؛ ولیکن از این نظر که اعراب عرض خاصی است که به آخر کلمات مفرد ملحق میشود و موضوع و متعلق آن کلمات مفرد هستند، آن را از شاخههای علم مفردات به حساب آوردهاند. الطوفی از جمله کسانی است که علم الاعراب را از شاخههای فرعی علم مفردات قرار داده است. با این حال باید گفت تناسب علم الاعراب با مباحث مرکبات قرآن بیشتر از مفردات است و از دیرباز صاحب نظران در فن اعراب القرآن کتابهای مفصل پدید آوردهاند.
الطوفی در مقام تقسیم بندی علم مفردات مینویسد:
«ومنها معرفة القرائات المنقوله عن الائمة السبعة، و رواتهم و ما یلحق بها: من شاذ فصیح او متوجه».
علم قرائت بر اساس روایتهای مختلف به نحوه تلفظ برخی از کلمات قرآن مجید مربوط است، برای مثال در مورد اینکه کلمه «یطهرن» را به صورت بدون تشدید یعنی «یَطْهُرْنَ» بر وزن یفعلن بخوانیم و یا اینکه با تشدید «طا»و «ها» به صورت «یَطَّهُّرْنَ» تلفظ کنیم، بنابراین علم قرائات قرآن، راجع به چگونگی تلفظ مفردات و تک واژههای قرآنی بحث میکند و یک علم مفرداتی است. قرائتهای معتبر هفت نوع و بنا بر قولی ده نوع است که طبق طرق روایتی ویژهای هر کدام از آنها به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله منتهی میشوند. در علم قرائت از قدیم کتابهای فراوان و ارزشمندی تألیف یافته است که از جمله آنها کتاب «التیسیر فی قرائات» و «النثر فی قرائات العشر» است.
این همان علمی است که «الطوفی» از آن به نام «علم التصریف» یاد کرده است شامل ریشه یابی صرفی کلمات و قلب و ادغام حروف آنهاست. و نیز آنچه را که راغب اصفهانی در مقدمه مفرداتش تحت عنوان علم مناسبات مفردات الفاظ قرآن نامیده در برمیگیرد و مجموعا میتواند شاخهای از معارف علم مفردات را به وجود بیاورد. ابن جوزی نیز در فنون الافنان در باره برخی از مباحث این شاخه از علم مفردات مطالب ارزندهای دارد.(29)
در اینکه آیا در قرآن الفاظ و کلماتی نیز به صورت «مجاز» به کار رفته است یا نه، در بین صاحب نظران اختلاف است، اکثر آنان به وقوع آن معتقد بوده و نمونههایی از آن را یاد کردهاند.
نافیان وجود کلمات مجازی در قرآن میگویند مجاز نوعی از دروغ است و ساحت قرآن مجید به دور از کذب میباشد، لذا نمیتواند شامل مجازات باشد. البته نظریه این گروه صحیح به نظر نمیرسد، به دلیل اینکه مجاز نوعی از سخن راست میباشد و نه دروغ و نشانه بلاغت سخن است و اکثر علما معتقدند که «المَجازُ ابْلَغٌ مِنَ الحَقیِقَة» و به قول علامه سیوطی اگر مجازات را از قرآن بر داریم بخشی از زیبایی آن را از بین بردهایم، بنابر این مجاز در قرآن وجود دارد مانند «واسأل القریة»(30) یعنی «عَنْ ساکنیها»، «بِیَدِهِ الْمُلْک»(31) یعنی در قدرت اوست، و «لَهُمْ قُلُوبٌ لایَفْقَهُونَ بِها»(32) یعنی «لهَم عُقُولٌ...». برخی از دانشمندان در ضمن تألیفاتشان راجع به علم مجازات قرآن سخن گفتهاند، مانند سیوطی در اتقان(33) و برخی دیگر نیز تألیف جداگانه نوشته و در آن مفردات مجازی قرآن را بررسی و تفسیر کردهاند، از آنجا که استعمال مجاز در مورد الفاظ مفرد صورت میگیرد، آن را میتوان از شاخههای علم مفردات به حساب آورد.
وجوه و نظائر نیز یکی از شاخههای مهم علم مفردات قرآن است. یکی از دانشمندان علم قرآنی در تعریف وجوه و نظایر قرآن مینویسد:
«علم الوجوه و النظائر، و هو فروع التفسیر، و معناه ان تکون الکلمة الواحدة ذکرت فی مواضع من القرآن علی لفظ واحدة حرکة واحدة وارید بها فی کلٍّ معنی آخر. فلفظ کل کلمة ذکرت فی موضع نظیر لفظ الکلمة المذکوره فی الموضع الاآخر هو النظائر و تفسیر کل کلمة بمعنی غیر معنی الاخر هو الوجوه. فاذن النظائر اسم الالفاظ والوجوه اسم المعانی. مثال الوجوه: الهدی یأتی علی سبعة عشره وجها:
ـ بمعنی الثبات: «اهدنا الصراط المستقیم».
ـ بمعنی البیان: اولئک علی هدی من ربهم».
ـ بمعنی الدعاء: و لکل قوم هاد.» و...
مثال النظائر: کل مافیه من البروج فهو الکواکب، الا «و لو کنتم فی بروج مشیدة» فهی القصور الطوال الحصینة.
ـ کل نکاح فیه التزوّج، الا: «حتی اذا بلغوا النکاح»، فهو الحلم و...(34)
وجوه و نظائر از دانشهای مهم قرآنی است، از قدما، سلیمان بن مقاتل تألیف جالبی در این باره دارد که نسخه آن تاکنون باقی مانده است. چنانکه ترجمه فارسی آن نیز که در قرن پنجم توسط شخصی به نام تفلیسی صورت گرفته همراه با اضافاتی موجود بوده و با تحقیق دکتر مهدی محقق به چاپ رسیده است.(35)
دامغانی نیز از جمله کسانی است که در باره وجوه و نظائر قرآن تألیف زیبا و لطیفی دارد.(36)
متشابه القرآن نیز یکی از شاخههای علم مفردات قرآن محسوب میشود و دانشمندان در آن تألیفات مستقلی پدید آوردهاند که شاید بتوان گفت بهترین آنها، کتاب «البرهان فی متشابه القرآن» تألیف محمد بن حمزة بن نصر کرمانی در قرن پنجم است. در اینجا متشابه در مقابل «محکم» نیست بلکه موضوع این شاخه از دانشهای قرآن بررسی، گردآوری و مقایسه کلمات مشابه هم در آیات و سورههای مختلف قرآن مجید است، برای مثال در جایی از قرآن مجید آمده است «لیسئل الصادقین عن صدقهم» و در جای دیگر آمده است: «لیجزی الله الصادقین لصدقهم» و امثال اینها. هر چند که در فن متشابه القرآن علاوه بر کلمات متشابه درباره «آیات متشابهی» نیز که حالت مفرداتی ندارند بحث میشود ولی باید پذیرفت که مشابهت آن آیات نیز ناشی از کاربرد «واژه»های متشابه است و لذا فن متشابه القرآن را باید از شاخههای علم مفردات به شمار آورد.
دانشمندان قدیم مانند ابن جوزی در فنون الافنان و سیوطی در اتقان در باره شمارش اجزای قرآن مجید مانند تعداد آیات، کلمات، حروف و سورهها و نیز راجع به تقسیم بندی قرآن به اجزای مختلف همچون جزء، حزب، عشر و غیره بحثهای مفصلی انجام دادهاند و در این اواخر نیز تلاشهای چشمگیری برای تهیه کشف الاآیات قرآن، کشف موضوعات قرآن و غیره صورت گرفته و کتابهایی از نوع المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم توسط فؤاد عبد الباقی و دیگران تهیه و طبع شده است. در تقسیم بندی علوم قرآنی به ناچار همه این نوع مباحث را باید ذیل یک عنوان جامع و شامل گردآورده و مورد اشاره و بحث قرار داد. اصطلاح «فهرست نگاری قرآنی» در بیان این مقصود به کار میرود که متکفل بحثهای آماری درباره کلمات، حروف آیات و سورههای قرآن است و شاخهای از علم مفردات به شمار میرود که باید در جای دیگر به تفصیل مورد بحث قرار گیرد.(37)
هر یک از شاخههای «علم مفردات» مانند غریب القرآن، لغات القرآن، مشکل القرآن و غیره به مرور زمان و تحت تأثیر شرایط فرهنگی و نیازهای علمی و دینی روز پدید آمده و به تدریج در طول اعصار تکامل پیدا کردهاند که ما از مجموع این دسته از معارف و علوم قرآنی به نام «تفسیر واژهای قرآن» یاد میکنیم. قبل از بررسی تحولات بنیادین تاریخی این دانش قرآنی باید دانست که در نخستین ایام تولد، پیدایش و شکل گیری این دانش (و یا شاخههای تشکیل دهنده آن) چگونه بوده است؟ و اولین بار چه کسی و یا کسانی در آن وارد شده و در تدوین آن مؤثر بودهاند؟ و اصولا از دو جریان بزرگ اسلامی یعنی تشیع و تسنن کدامیک در این راه پیشقدم بودهاند؟
تتبع در منابع قدیمی علوم قرآنی مانند تفسیر طبری و غیره نشان میدهد که گویا: «برخی از اصحاب پیامبر و مسلمانان صدر اول ـ از باب ورع! از اشتغال به تفسیر قرآن مجید خودداری میکردهاند که در این میان ابوبکر صدیق و عمربن خطاب و برخی از تابعین مانند سعید بن مسیب چنین وضعیتی داشتهاند.»(38)
لیکن در صورت صحت انتساب این مطلب به امثال شیخین نیز باید گفت که آن شیوه بر خلاف روش معمولی شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله و برخی از بزرگان اصحاب مانند علی بن ابی طالب علیهالسلام ،ابی بن کعب، ابن مسعود و غیره بوده است، چرا که منابع حدیثی و تاریخی نشان میدهد که فی المثل علی بن ابی طالب به دستور خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله و حتی با املای آن حضرت، تأویل و تفسیر هر یک از آیات قرآنی را مینوشته است. روایات فراوانی این مطلب را تأیید میکند که به عنوان نمونه چند مورد از آن را ذیلاً نقل میکنیم:
1 ـ علی بن ابی طالب علیهالسلام در مقام محاجه به طلحه گفت:
«یا طلحه! ان کل آیة انزلها الله جل و علا علی محمد صلیاللهعلیهوآله ، عندی باملاء رسول الله و خط یدی. و تأویل کل آیة انزلها الله علی محمد صلیاللهعلیهوآله و کل حرام و حلال، او حّد او حکم، او شییٌ تحتاج الیه الامة الی یوم القیامة، مکتوب باملاء رسول الله و خط یدی، حتی أرش الخدش.»(39)
2 ـ در ضمن حدیث مربوط به احتجاج علی بن ابی طالب با یک زندیق بعد از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چنین آمده است:
«و اتی بالکتاب علی الملأ مشتملاً علی التأویل و التنزیل و المحکم و المتشابه و الناسخ و المسنوخ، لم یسقط حرف الف و لا لام فلم یقبلوا منه».(40)
3 ـ علامه مجلسی با اسناد و طرق روایتی خود، کتابی را در تفسیر و علوم قرآنی به علی بن ابی طالب نسبت داده و مجموع آن را نیز در کتاب خود درج کرده است.(41)
سید محسن امین درباره آن کتاب چنین مینویسد:
«کتابی است که در آن شصت نوع از علوم قرآنی یاد شده و برای هر یک از آنها یک مثال ویژه بیان گردیده است».(42)
و از این روایات در منابع اهل سنت نیز فراوان است، بنابر این همانگونه که دکتر حسن ابراهیم حسن نیز یادآور شده:
«برخی از بزرگان صحابه تفسیر قرآن را از کسانی همچون علی بن ابی طالب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب فرا میگرفتند. و آنان نیز طبق آنچه که از پیامبر شنیده بودند و یا خودشان درک و برداشت میکردند به سؤالات تفسیری مراجعان پاسخ میدادند و اینان هستند که مؤسسان اولیه دانش تفسیر محسوب میشوند».(43)
با تتبّع در سخنان بازمانده از علی بن ابی طالب علیه السلام اعم از خطبهها، نامهها و کلمات قصار، نخستین نشانههای توجه به تفسیر آیات و شرح مفردات قرآنی را به طور آشکار در سخنان آن بزرگوار میبینیم. فقط در آن قسمت از سخنان علی علیهالسلام که در نهج البلاغه گرد آمده حدود یکصدو سی مورد استشهاد و استناد به آیات قرآنی مشاهده میکنیم که در شماری از آنها مفردات قرآنی نیز به سبک بدیعی شرح و تفسیر شده است؛(44)
برای مثال تفسیر واژه «فتنه» در سخن زیر حضرت علی علیهالسلام شایان توجه است:
کسی از شما نگوید: خدایا از فتنهها به تو پناه میبرم، برای اینکه هیچ کسی نمیتواند بطور کامل خود را از «فتنه»ها بدور نگهدارد، پس بگوید، خدایا از فتنههای گمراه کننده به تو پناه میآورم، چرا که خداوند در قرآن فرموده است: «مالها و فرزندانتان فتنه هستند» و معنای آن این است که خداوند شما را با اموال و فرزندانتان میآزماید، تا راضی و غیر راضی شما نسبت به قسمت الهی و خشم و رضای او شناخته شوند. هر چند که خداوند نسبت به انسانها از خود آنان آشناتر و داناتر است لیکن این آزمایشها برای این است که افعالی که موجب ثواب و عقاب هستند از آنان صادر شود و... .(45)
چنانکه ملاحظه میشود این قطعه یکی از سخنان امام علی بن ابی طالب علیهالسلام در شرح مفردات قرآن است و نمونههای آن در کلام آن حضرت فراوان مشاهده میشود.
بر این اساس است که باید علی بن ابی طالب علیهالسلام را نخستین فرد از صحابه پیامبر دانست که در سخنان خود اقدام به شرح و تفسیر مفردات قرآن با شیوه خاص خود نموده است و همین روش است که به وارثان و فرزندان آن حضرت نیز منتقل گردیده است، به طوری که اخبار و روایات تفسیری ائمه شیعه همه از این مقوله هستند. در میان یاران و شاگردان آن حضرت ـ به جز فرزندانشان ـ عبدالله بن عباس در تفسیر و شرح مفردات و احادیث گویا بیشترین بهره ممکن را از آن بزرگوار برده است و با اتکاء بر آن تعلیمات است که خود مکتب تفسیری بنیاد نهاده و بگونهای منظم و با استفاده از اشعار عرب و غیره به پایه گذاری علم مفردات قرآن نائل آمده است.
بنابر آنچه گفته شد، علی بن ابی طالب علیهالسلام را میتوان نخستین پیشگام در علم مفردات و تفسیر واژهای قرآن به شمار آورد، علی علیهالسلام علاوه بر تفسیر شماری از آیات و کلمات قرآن مجید در ضمن سخنان خود، شماری از مفسران قرآن را نیز تربیت نمود که در میان آنان «عبدالله بن عباس»، پسر عموی آن حضرت، جلوه خاصی دارد، و او را میتوان نخستین تلاشگر رسمی در پایه گذاری «علم مفردات» و تفسیر واژهای قرآن بعد از علی علیهالسلام به حساب آورد. همچنانکه وارثان و شاگردانش هم در طول قرن اول و دوم هجری در ترویج تفسیر و علم مفردات مؤثر واقع شدند. اکنون به معرفی نقش پیشگامان این علم در طول سدههای اول و دوم میپردازیم.
بسیاری از دانشمندان، از جمله دکتر فؤاد سزگین، ابن عباس را نخستین تلاشگر جدی برای آغاز تفسیر واژهای و شرح لغوی قرآن مجید میدانند. او میگوید:
«تفسیر عبدالله بن عباس نخستین تلاش برای تفسیر و شرح لغوی قرآن است و شاید بالاتر از این بتوان گفت که او اولین پژوهش در علم مفردات را در نزد مسلمانان انجام داده است».(47)
چند کتاب در تفسیر قرآن با طرق روایتی متفاوت به ابن عباس منسوب است: یکی از آنها روایت «علی بن ابی طلحه» است که مورد قبول طبری مفسر بوده و در کتاب خود حدود یک هزار مورد از آن مطلب نقل کرده است(48) در صورت نبودن هیچ مأخذ دیگری برای آن تفسیر و فقدان همه نسخ با استخراج این منقولات از تفسیر طبری معلوم میشود که تفسیر ابن عباس یک تفسیر لغوی و مفرداتی است. دانشمند مفسر نامدار و اقدم شیعه هشام بن محمد بن سائب کلبی، نیز تفسیر ابن عباس را روایت کرده است که البته سند آن نیز به علی بن ابی طلحه منتهی میگردد. در سده نهم هجری مجدالدین محمد فیروز آبادی (متوفای 817 ه) گردآوری مستقل دیگری از تفسیر ابن عباس به عمل آورده که اخیرا به نام «تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس» در قاهره و بولاق به چاپ رسیده است(49) این تفسیر را چنانکه دکتر سزگین ثابت کرده است، گویا خود ابن عباس نگاشته است.
کتاب دیگر ابن عباس در علم مفردات قرآن کتاب «غریب القرآن» او است که با تهذیب و ویرایش شاگردان، عطاء ابن ابی ریاح (متوفای 114 ه) باقی مانده است و نسخه خطی آن در کتابخانه عاطف افندی در ترکیه موجود است.(50)
کتاب سوم از ابن عباس در زمینه «علم مفردات» که به دست ما رسیده «مسائل نافع بن ازرق» نام دارد، این کتاب در بردارنده پاسخ ابن عباس به سؤالات تفسیری و لغوی یکی از رهبران خوارج آن عصر به نام «نافع بن ازرق» میباشد که حدود دویست کلمه مشکل قرآنی را شامل میشود. طبق گزارش سیوطی نافع به همراه رفیقش به نام «نجدة بن عویمر» در کنار کعبه به عنوان مبارزه علمی با ابن عباس این سؤالات را از او پرسیده و همه را نیز جواب درست شنیده است.(51) در این گفت و شنود ابن عباس، واژههای مشکله قرآنی را با استناد به اشعار جاهلی و زبان قدیمی مردمان عرب شرح و تفسیر کرده است، مثلا نافع پرسیده است در این آیه شریفه: (... جَدُّ رَبُّنا) منظور از «جد» چیست؟ او پاسخ داده است: «عظمة ربنا». نافع پرسیده است: به چه دلیل؟ ابن عباس پاسخ داده است: باستناد سخن امیة بن ابی الصلت شاعر که گفته است:
لَکَ الْحَمْدُ وَ النَّعْماءُ وَ الْمُلْکُ رَبُّنا*** فَلا شَیْء اعْلامِنْکَ جَدَّا و امْجَداً.(52)
نسخههای چندی از این کتاب به دست ما رسیده و گزیدههایی از آن نیز در منابع قدیمی درج شده است.(53) این کتاب را بانو «عائشه عبدالرحمان» به چاپ رسانیده است.(54)
کتاب دیگر عبدالله بن عباس در زمینه علم مفردات «کتاب اللغات فی القرآن» نام دارد که به روایت عبدالله بن حسین بن حسنون (متولد 296 ه) به دست ما رسیده است. در این کتاب ابن عباس واژههای قرآنی مربوط به لهجههای قبایل قریش، هزیل، کنانه، خثعم، خزرج، اشعر، حبش، نبطیه، جرهم، قیس عیلان، و زبانهای حبشی، بربری و یمنی مورد بررسی قرار داده است.نسخههای خطی از آن موجود است و صلاح الدین منجد آن را تحت عنوان «لغه القرآن» در مجله مجمع العلمی العربی بدمشق و بعدا در بیروت بصورت مستقل به چاپ رسانیده است.(55)
خاور شناس یهودی، اگناس گولدزیهر، داستان مربوط به نافع بن ازرق و کتاب مسائل ابن ازرق را که از آن ابن عباس بوده باشد مورد تردید و تشکیک قرار داده و حتی آن را «افسانه» مینامد.(56) چنانکه نسبت دادن دیگر کتب تفسیری به ابن عباس را مورد سؤال و تشکیک قرار داده است.(57) لکن باید توجه داشت که این دأب همیشگی و استثناناپذیر گولدزیهر است که در مسائل اسلامی ایجاد شبهه و تشکیک کند بدون اینکه به هیچ سند و قرینه معتبر تاریخی متکی باشد. سخنان گولدزیهر چنانکه دکتر سزگین در موارد متعدد بگونهای متین و استوار مستدل ساخته در این زمینه هیچگونه اعتباری ندارد و قرائن و ادلهای وجود دارد که صحّت انتساب کتابهای تفسیری و مفرداتی را به ابن عباس به اثبات میرساند که از جمله آنها به شواهد زیر میتوان استناد جست:
1 ـ بزرگان و متقدمان از اهل لغت مانند ابوعبید، معمر بن مثنی (متوفای حدود سالهای 110 ه) آنها را قبول کرده و روایت نمودهاند، 2 ـ گروه کثیری از علمای مسلمین از روزگاران قدیم به تفسیر ابن عبای مراجعه و استناد کردهاند و این خود اعتبار و اصالت آن را میرساند. و اگر راوی آن علی بن ابی طلحه را نیز مورد طعن قرار داده باشند از این نظر بوده که گفتهاند: او کتاب ابن عباس را به شیوه قرائت بر ابن عباس نقل نکرده است، 3 ـ اگر در هر قسمت از مسائل منتسب به ابن عباس نیز تردید روا باشد در آن قسمت که محمد بن جریر طبری در تفسیرش اقتباس و نقل کرده ـ و حدود هزار مورد میباشد ـ هیچ تردیدی نیست چرا که همانها اگر استخراج و تدوین شوند، تفسیر ابن عباس را به نمایش خواهد گذاشت، 4 ـ در متن رسائل موجود مانند مسائل ابن الازرق، مطالبی است که قرینه صحت انتساب آن به اوست، مانند ذکر روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سخنانی از بزرگان صحابه و غیره.
ذکر این نکته نیز لازم است که ابن عباس علاوه بر اصحاب معروف پیامبر اسلام مانند علی علیهالسلام از یک نفر به نام «ابو الجلد جیلون بن قسروه» نیز آموزش لغت عرب را دیده است که دارای اهمیت است.(58) ابن عباس شاگردان برجستهای را نیز در زمینه علوم قرآن و تفسیر تربیت نمود مانند سعید بن جیبر (45 ـ 95 ه) مجاهد بن جبر (21 ـ 104 ه)
ضحّاک ابن مزاحم هلالی (متوفای 105 ه) عطیة بن سعد کوفی (متوفای 111 ه) عطاء بن ابی رباح (27 ـ 114 ه) و غیر اینها که بسیار مهم هستند و کتابهای آنان از جمله منابع اصلی تفسیر طبری بوده است، برای مثال فقط از کتاب عطیه 1560 مورد استفاده کرده است.(59)
اگر چه شاگردان عبدالله بن عباس در تفسیر قرآن با پیروی از استادشان بیشتر از روش تفسیر لغوی استفاده میکردند، لیکن در مجموع آثار تفسیری شاگردان این عباس(60) را میتوان از نمونههای علم مفردات به معنای مصطلح کلمه به شمار آورد، تنها دو اثر در میان آثار شاگردان او هست که دارای این جنبه و امتیاز هستند: یکی «غریب القرآن» ابن عباس است که با تهذیب شاگردش، عطاء بن ابی رباح، متولد 27 ه در یمن به دست ما رسیده است.(61)
دوم: کتابی است به نام «معانی الفاظ قرآن»(62) که به فرزند عبدالله بن عباس، «علی بن عبدالله بن عباس(63)» منسوب است.(64)
زید فرزند امام علی زین العابدین، میباشد که در ماه صفر سال 121 ه علیه حکومت امویان قیام کرده و به شهادت رسید. از برادر بزرگوارش امام محمد باقر علیهالسلام و برادرزادهاش امام صادق علیهالسلام مدایح فراوانی درباره او رسیده است. وی از فقهای بنام عصر خود بوده و کتاب «تفسیر غریب القرآن» به او منسوب است.(65)
در معجم المعاجم به این کتاب اشارهای نشده است، و دکتر سزگین نیز در ضمن فهرست نگاری آثار تفسیری آن دوره، فقط به نام آن اشارهای نموده و در بخش معرفی کتب فقهی است که در مورد آن و نیز نسخ و روایاتش بحث مبسوطی کرده است.(66)
از مجموع این مطالب چنین فهمیده میشود که گویا این اثر بیشتر جنبه فقهی دارد تا تفسیری؛ در هر صورت با توجه به اینکه عنوان «غریب القرآن» دارد نمیتوان در تاریخ علم مفردات قرآن از ذکر آن غفلت نمود.(67)
ابو سعید «ابان بن تغلب جریری» (متوفای 141 ه) از بزرگان شیعه و فقهای عظام، مفسران و لغویان عالی مقام است. روایت شده که امام باقر علیهالسلام درباره او فرموده است:
اجلس فی مسجدالمدینة و افت للناس، فانی احبّ ان یری فی شیعتی مثلک.
از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده که در مرگ ابان فرمود
«به خدا مرگ ابان قلبم را به درد آورد». اما والله لقد اوجع قلبی موت ابان.
نجاشی میگوید:
«ابان بن تغلب بن رباح بکری جریری در میان اصحاب ما دارای جایگاه بلندی است او علی بن الحسین علیهالسلام و ابو جعفر (امام باقر علیهالسلام ) و ابو عبدالله امام صادق علیهالسلام را دیده و از آنان روایت نقل کرده است و در نزد آنان دارای جایگاه ویژه و قرب خاصی بود؛ ابان در هر یک از علوم مربوط به قرآن، فقه، حدیث، ادب، لغت و نحو پیشگام بود. وی دارای تألیفاتی است که از جمله آنها غریب القرآن و کتاب الفضائل است».(68)
از دیگر تألیفات ابان در علم مفردات «کتاب القرائه» اوست که گزارش شده است.(69) دکتر فؤاد سزگین گوید:
«ابان بن تغلب از مصنفین قدیمی امامیه است که در مدینه ساکن بوده و به دانشهای لغت، تاریخ و فقه اشتغال داشت. او در سال 141 ه در گذشت.(70)
آنگاه سزگین به معرفی، آثار ابان پرداخته و از جمله «کتاب القرائات» و «غریب القرآن» را نام برده و گفته است که آن را «معانی القرآن»(71) نیز نامیدهاند و محمد فؤاد عبدالباقی کتاب ابان را در ذیل «معجم غریب القرآن» در سال 1950 م در قاهره به چاپ رسانیده است.
نجاشی گفته است که بعدها شخصی به نام «محمد بن عبدالرحمن فنتی». [ازدی [کتابهای تفسیری ابان عطیة بن حارث و محمد بن سائب کلبی را روی هم ریخته و از مجموع آنها تألیف جدیدی پدید آورده.(72)
مقاتل بن سلیمان بن بشیر (متوفای سال 150 ه) از جمله مصنفان در برخی از شاخههای علم مفردات قرآن در نیمه اول قرن دوم است. از آثار او در علم مفردات به کتابهای زیر میتوان اشاره کرد:
1 ـ الوجوه و النظائر فی القرآن: این کتاب مورد استفاده زرکشی در تألیف البرهان و سیوطی در الاتقان بوده است.(73) دکتر سزگین از آن تحت عنوان «وجوه حرف القرآن» نام برده و گفته است که توسط شاگردش «ابو نصر» تهذیب و ویرایش شده و به نام «الوجوه و النظائر فی القرآن» به دست ما رسیده است.(74)
ترجمه فارسی این کتاب (متعلق به قرن شش هجری) که توسط تفلیسی صورت گرفته نیز در دست است و اخیرا با تحقیق و تعلیق و مقدمه دکتر مهدی محقق به چاپ رسیده است.(75)
2 ـ اللغات فی القرآن: این کتاب نیز که ظاهرا نسخهای از آن باقی نمانده از جمله آثار مقاتل در علم مفردات است و به موضوع لهجه شناسی واژهها در قرآن مربوط میشود.
«علم قرائت» نیز یکی از شاخههای علم مفردات قرآن به شمار میرود و حمزه کوفی (80 ـ 156 ه) از جمله کسانی است که در این باره تصنیفی داشته است. این کتاب به صورت کامل به دست ما نرسیده، لیکن مواد و مطالب آن در ضمن کتب دیگر باقی مانده است.(76)
حمزه از اصحاب امام صادق علیهالسلام بوده و بعد از ابان بن تغلب که نخستین مصنف و مؤسس در علم قرائت میباشد، دومین مصنف است، کسانی مانند ذهبی و سیوطی که ابو عبید قاسم بن سلام را نخستین مصنف در علم قرائت معرفی کردهاند، یا منظورشان نخستین مؤلف از اهل سنت میباشد و یا اینکه از موضوع غفلت داشتهاند، چرا که قاسم بن سلام در سال 224 هجری از دنیا رفته است، در حالیکه ابان در سال 141 و حمزه کوفی با توجه به اختلاف روایات در سال 156 یا 154 و یا 158 هجری از دنیا رفتهاند.(77) او از امام صادق علیهالسلام حمران بن اعین، برادر زراره و اعمش استفاده کرده است، ذهبی گفته است که برای قبولی قرائت حمزه اجماع منعقد شده است، هر چند که مانند یزید بن هارون از قرائت او اکراه داشتهاند. البته در اواسط قرن اول و اوایل قرن دوم و قبل از ابان و حمزه دانش قرائت رواج داشته است و قراء مشهور مانند عاصم و غیره در آن دوره میزیستهاند؛ لیکن تصنیف در این علم به معنای مصطلح کلمه از ابان و حمزه شروع شده است. در این زمینه در علم قرائت کتابی نیز به زیدبن علی علیهالسلام منسوب است که نسخه مخطوط آن موجود میباشد اما انتساب آن به زید محرز نشده است.(78)
هیثم مکنّی به ابو معاویه (104 ـ 183 ه) از رجال اواخر قرن دوم هجری است که در علوم قرآنی کتابهایی نوشته است که یکی از آنها «التفسیر» و دیگری کتاب «القرائات» است.(79)
او در کوفه به دنیا آمد (در سال 124 ه) و در بصره رشد کرد و در نهایت به مصر و شمال آفریقا رفت، در سال دویست ه به هنگام صبح در مکه از دنیا رفت وی مفسر قرآن بوده است. دو تألیف قرآنی از او به جای مانده است: یکی «التفسیر» اوست که نسخهاش در دانشگاه زیتونیه تونس موجود است و دیگری کتابی است به نام «التصاریف ـ تفسیر القرآن مما اشتبهت اسماؤه و تصرفت معانیه. ـ» که نسخهای از آن در قیروان و قاهره موجود است.(80)
کتاب دوم او در زمینه علم مفردات است و چنانکه از نام آن پیداست موضوع تازهای از مباحث علم مفردات را مطرح ساخته است؛ یعنی آن قسمت از واژههای قرآنی را که در معنای آن تصرفی صورت گرفته مورد بحث قرار داده است.
کسایی(81) از جمله دانشمندان نام آوری است که در قرن دوم در دانشهای چندی از جمله علم نحو، تفسیر و قرائت پیشوا و صاحب نظر بوده است. علامه سید حسن صدر در باره او نوشته است که ابوالحسن علی بن حمزه کسایی کوفی از جمله قراء مشهور شیعه است و بر شیعه بودن او در ضمن قسمت القاب کتاب ریاض العلماء تصریح شده است. او دانش خود را از بزرگان شیعه مانند حمزة بن حبیب کوفی، ابان بن تغلب، ابو جعفر الرواسی و معاذ الهراء فرا گرفت که همه از شخصیتهای معروف شیعه بودند.(82)
کسایی یکی از پر کارترین دانشمندان شیعه در زمینه علم مفردات در سده دوم به شمار میرود؛ برخی از تصنیفات او از این قرار است: معانی القرآن»، «القرائات»، «المتشابه فی القرآن»، «النوادر» و «المصادر»(83) و «مختصر فی النحو»(84) چنانکه مشهود است سه کتاب در زمینه دانش مفردات و تفسیر واژهای قرآن نوشته است که به نظر میرسد در یکی از آنها نخستین کسی است که کتاب نوشته است(85) و آن «متشابهات القرآن» است.
طبق نقل دکتر فؤاد سزگین از کشف الظنون، محمد بن عبدالرحمان بن محمد السخاوی (متوفای 902 هجری) کتاب متشابه القرآن کسایی را به نظم کشیده است.
سزگین به شمار تألیفات او «کتاب مایلحن فیه العوام» را نیز افزوده و مخطوطات آن را ذکر کرده است. چنانکه منابع روایتی و محل نگهداری نسخههای خطی، کتابهای دیگر او به نامهای «النوادر»، «معانی القران» و «متشابه القرآن» را ذکر کرده است. سزگین هیچگونه اشاره به عقیده مذهبی و مسلک دینی او نکرده است و او را یکی از قراء هفتگانه معرفی نموده است.(86)
نام کامل او دارم بن قبیصة بن نهثل بن مجمع ابوالحسن تمیمی دارمی است، که از اصحاب و راویان امام رضا علیهالسلام بوده است.(87) او در حدود سال 200 هجری از دنیا رفته است.(88) وی دو تألیف در علوم قرآنی داشته است که نجاشی آنها را با این سند روایت نموده است.
احمد بن علی بن عباس، عن ابی علی الحسین بن ابراهیم بن میسور الصائغ، عن علی بن محمد بن جعفر بن غبسة عن دارم.(89)
در واقع این دو کتاب به روایت جعفر بن عنبسه میباشد که به نامهای: کتاب الوجوه و النظائر، و کتاب الناسخ و المنسوخ هستند؛ بنابراین «دارم» از جمله کسانی است که در «وجوه و نظائر قرآن» که از جمله مباحث و شاخههای علم مفردات است، کتاب نوشته است.
از آنچه که تاکنون بررسی شد میتوان نتیجه گرفت که علم مفردات قرآن بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله با استناد به برخی از آیات قرآن توسط علی بن ابی طالب علیهالسلام در محاورات و سخنرانیها و نامههای رسمیاش آغاز گردیده و با سؤالات نافع ابن ازرق از ابن عباس و پاسخهای او با استناد به اشعار عرب شکل جدی و حرفهای به خود گرفت و با تألیف تفسیر لغوی ابن عباس و غریب القرآن او و تهذیب برخی از مطالب و آثارش توسط ابن ابی رباح اسلم، اهمیت علم مفردات آشکار گردید. هر چند که اغلب شاگردان ابن عباس در علم تفسیر کتاب مستقلی در مفردات پدید نیاوردند اما در پیش گرفتن روش تفسیر لغوی توسط شاگردانش، خود گام بزرگی برای تهیه منابع لازم برای تدوین علم مفردات بود. چنانکه کتابهای تفسیری اغلب آنان منابع تفاسیر و فرهنگنامههای قرآنی و لغتنامههای عمومی در مراحل بعدی گردید.
زید بن علی و ابان بن تغلب از شاگردان مکتب امام زین العابدین علیهالسلام گویا نخستین گام جدی در «تصنیف علم مفردات» را برداشتهاند و در این زمینه راجع به نخستین مصنف بودن «ابان» به معنای مصطلح کلمه در این فن هیچ تردیدی نیست. بعد از ابان از کسانی مانند مقاتل بن سلیمان صاحب وجوه و نظائر، حمزه بن حبیب زیات کوفی صاحب کتاب القرائه، هیثم بن بشیر، یحیی بن سلام، دارم بن قبیصه و علی بن حمزة کسایی میتوان نام برد که در این میان کسایی و حمزه نقش بیشتری در تعمیق و تحول برخی از شاخههای آن داشتهاند و احتمالا در چند شاخه از علم مفردات بنیانگذار و مؤسس بودهاند. همه این چهرهها و شخصیتها در طول سدههای اول و دوم هجری میزیستهاند، بنابراین در قرنهای اول و دوم هجری تفسیر واژهای قرآن (علم مفردات) رواج و رونق بسزائی داشته است و در طول این دو قرن بود که بسیاری از شاخههای علم مفردات پدید آمدند. مانند: 1. غریب القرآن، 2. معانی القرآن، 3. لغات قرآن، 4. علم قرائت، 5. وجوه و نظائر قرآن، 6. متشابهات قرآن، 7. مشکل القرآن.
و در هر یک از این شاخهها نیز کم و بیش تألیفات و تصنیفاتی پدید آمد که اغلب به صورت مستقل و یا به صورت مواد منقول در لابلای کتب تفسیری و لغوی قدیم تا عصر ما به یادگار ماندهاند. این تک نگاریهای مفرداتی تأثیر عظیمی در شکل گیری کتابهای تفسیری و لغوی سدههای بعدی داشتهاند که در جای مناسب باید به بررسی و ارزیابی آن پرداخته شود. علم مفردات یا تفسیر واژهای قرآن را میتوان مادر همه و یا اغلب علوم اسلامی به شمار آورد که هر کدام از آنها در اعصار بعدی هویت خاص خود را پیدا کردند.
در فصلهای پیشین ضمن معرّفی مفردات نویسان برجسته و پیشگام در سدههای اول و دوم با پیشرفتها و تحوّلات این شاخه از دانشهای قرآنی نیز تا حدودی آشنا شدیم. اکنون به دنبال آن بحث، ضمن پرداختن به معرّفی مفردات نویسان برجسته در سدههای سوم و چهارم هجری با تألیفات مفرداتی و تحوّلات مربوط به آن در این دو قرن نیز آشنا خواهیم شد. با رعایت ترتیب تقریبی، مفردات نویسان قرن سوم و چهارم و تألیفات آنان از این قرار است:
علاّمه سید حسن صدر گوید: محمد بن احمد بن ابراهیم بن سلیم ابوالفضل جُعفی کوفی معروف به «صابونی» از دانشمندان شیعی سده سوم است که کتابهای «الفاخر فی اللغة» و «معانی القرآن» را نوشته است. او ساکن مصر بوده است.(90)
نام کامل او ابومحمد، یحیی بن مبارک بن مغیره عدوی یزیدی است. او کتابی به نام «غریب القرآن» داشته که اسناد روایتی آن معلوم و موجود است. پسر او نیز به نام عبداللّه بن یحیی معروف به «ابن الیزیدی» کتابی در شش مجلد در غریب القرآن داشته است.(91)
ابوالمنذر، هشام بن محمد بن سائب کلبی معروف به ابن کلبی بنا به گفته ابن ندیم و صفدی او مؤلف کتابی به نام «لغات القرآن» بوده است.(92)
پدر او محمد بن سائب کلبی از مفسّران اقدم شیعه و معروف میباشد.
ابوالحسن، نضر بن شمیل بن خرشة مازنی مؤلف «غریب القرآن» میباشد.(93)
«داوودی» صاحب کتاب طبقات المفّسرین که از علمای اهل سنّت میباشد، در باره او مینویسد:
ابو زکریّا، یحیی بن زیاد بن عبداللّه بن مروان دیلمی معروف به «فرّاء» امام ادبیات عرب میباشد. او بعد از کسائی داناترین افراد در میان کوفیّون درباره علم نحو بوده است. او دانش خود را از کسائی و از یوذن فرا گرفت. به مذهب اعتزال متمایل بود؛ بسیار دیندار و با ورع و در عین حال دچار گمراهی عُجْب و خود بزرگ بینی بوده است. به سیبویه تعصب میورزید و بگونه فیلسوفان سخن میگفته است؛ بیشتر عمر خود را مقیم بغداد بوده و... .
پدر او «زیاد»، «أقطع» بوده و دست او در جنگ به همراهی علی بن الحسین ـ رضی اللّه عنه ـ بریده شده بود. فَرّاء کتابهایی تألیف کرد، از جمله: معانی القرآن، اللغات، المصادر فی القرآن، ألجمع و التثنیة فی القرآن، الکافی فی النّحو و... و در راه مکه در گذشت.(94) در معجم المعاجم به جای «کتاب اللغات»، «لغات القرآن» جزء تألیفات فرّاء معرّفی شده است.(95)
فرّاء از بزرگان و مشاهیر شیعه بوده و به رغم مطلبی که از داوودی نقل کردیم، او معتزلی نبوده است و چنانکه علامه سید حسن صدر نیز فرموده است به لحاظ جوّ اختناق و اینکه پدرش «زیاد أقطع» در راه دفع از آرمانهای اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستش بریده شده بود، او مجبور به تقیه گردیده و اظهار تمایل به اعتزال مینموده است. پدر او «زیاد» در زمان خلافت «الهادی عبّاسی» به همراه «حسین بن علی بن حسن مثلّث» در واقعه «فخّ» قیام کرده و دستش را از دست داد و نه به همراه امام حسین علیهالسلام در کربلا چنانکه از ظاهر سخن داودی فهمیده میشود.
چنانکه بزرگان گفتهاند کتاب «معانی القرآن» او در حدود یکهزار ورقه بوده و او آن را برای شاگردانش املا کرده بود و در میان آنها فقط هشتاد نفر از قضات حضور داشتهاند که درسهای او را مینوشتهاند. او در «مشکل القرآن» دو کتاب داشته است که یکی مفصلتر از دیگری بوده است.(96) چنانکه معلوم است فرّاء تحوّل مشهودی در علم مفردات قرآن پدید آورده است. او «مصدرهای قرآن» و «تثنیه و جمع در قرآن» را به گونهای جداگانه و تخصّصی مورد بحث قرار داده است و در فن مشکل القرآن یا «معانی القرآن» نیز حجیمترین و گیراترین کتاب را تا عصر خودش نوشته است.
ابو عبیده، مَعْمَر بْن مثنّی تیمی یکی دیگر از مفردات نویسان سده سوم است و کسانی همچون قاسم بن سلوم، ابو حاتم، مازنی، أثرم و عمر بن شبة از شاگردان او هستند. معاصر ادیب و لغوی معروف «اصمعی» بوده است؛ برخی او را از شعوبیه و برخی دیگر از پیروان شاخه اباضیّه خوارج بر شمردهاند. از جمله کتابهایش در علم مفردات قرآن: غریب القرآن، مجاز القرآن و معانی القرآن و کتاب «اللغات» میباشد.(97)
در کتاب «معجم المعاجم» تحت عنوان «غریب القرآن أو معانی القرآن او مجاز القرآن» آن را یک کتاب با سه عنوان معرفی کرده است که با تحقیق دکتر سزگین در دو مجلد در مصر به چاپ رسیده است.
در حالیکه داوودی آنها را سه کتاب جداگانه معرفی کرده است. به نظر دکتر فؤاد سزگین، کتاب نزهة القلوب فی غریب القرآن سجستانی (که بعداً معرفی خواهیم کرد) تنظیم مجدّد و مهذّبی از کتاب مجاز القرآن ابو عبیده بر پایه حروف تهجی است بدون اینکه از آن با این وصف نام برده باشد.(98)
ابوزید، سعید ابن اوس بن ثابت انصاری خزرجی نیز از کسانی است که در این قرن تألیفی در فن لهجه شناسی قرآن به نام «لغات القرآن» پدید آورده است. ابوزید یکی از بزرگان علم لغت میباشد و تألیفات فراوان دارد؛ گویند روزی «اصمعی» وارد حلقه درسی او گردیده و پیشانیاش را بوسید و گفت: شما از پنجاه سال پیش رئیس و بزرگ ما هستید!.(99)
ابوالحسن، سعید بن مَسْعَده مجاشعی ملقب و معروف به «اخفش اوسط» یکی از نحویون، لغویون و مفردات نویسان سده سوم است. او اهل بلخ و مولای بنی مجاشع ابن دارم بوده است که ساکن بصره گردید. اخفش در حالیکه سنش بیشتر از سیبویه بود علم لغت را در نزد او آموخت. او از کلبی، نخعی و هشام بن عروه روایت میکرد ابوحاتم سجستانی نیز از او روایت میکرده است. مُبَرِّد گفته است احفظ شاگردان سیبویه سه نفر بودند: اول اخفش، سپس ناشی و قطرب. از مصنّفات اخفش میتوان کتابهای «تفسیر معانی القرآن (یا غریب القرآن)، الاشتقاق و المقاییس فی النحو» را نام برد.(100)
عبدالملک بن قُریب معروف به اصمعی یکی از پیشوایان علم لغت، غریب اللغة، نوادر و ملاحم میباشد؛ او با سیبویه رقابت و مناظرههایی داشته است. از مصنّفات او «غریب القرآن» میباشد. او حتی الامکان از تفسیر قرآن و حدیث احتیاط میکرده است و در علم لغت هیچگاه به نظریات منفرد و غیر اجماعی استناد نمینموده و فصیح ترین لهجهها را در زبان عربی مورد استفاده قرار میداده است.(101)
ابوعبید، از مصنفان پرکار سده سوم است و طبق گزارش این ندیم و دیگران کتابی نیز به نام «غریب القرآن» نوشته بوده است. کتاب دیگری نیز در علم مفردات با تردید به او نسبت داده شده است که «ما وَرَدَ فی القرآن من لغات القبائل» نام دارد. این کتاب در سال 1342 هجری قمری در حاشیه تفسیر الجلالین چاپ شده است. چاپ اول آن در حاشیه کتاب ألتّیسیر فی علم التّفسیر عبدالعزیز درینی به سال 1310 هجری قمری است.(102)
محمد بن یحیی بن مهران القُطَعی (أبی حَزْم) او از مشایخ مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجد میباشد. کتاب «لُغات القرآن» از آثار اوست.(103)
ابو محمد، عبداللّه بن مسلم بن قتیبة دینوری(104) از مفردات برجسته قرن سوم است. ولیکن سال در گذشت او را «داوودی» 267 ثبت کرده است.(105) دینور از علمای برجسته علم نحو و لغت و تاریخ بوده است. مقیم بغداد بوده و بعدها قضاوت شهر دینوری را پذیرفته است. شماری از علمای اهل سنّت مانند دارقطنی و غیره او را تکذیب کردهاند ولیکن خطیب بغدادی او را توثیق کرده است. تألیفات او در زمینه علم مفردات از این قرار است: «اِعراب القرآن»، «معانی القرآن»، «مشکل القرآن» و «غریب القرآن».(106)
کتاب غریب القرآن او توسط ألسید احمد صقر تحقیق و به سال 1958 میلادی در قاهره به چاپ رسیده است. او در این کتاب، غرائب قرآن را به شیوه سوره به سوره و سپس آیه به آیه شرح و تفسیر کرده است.
ابوطالب، مفضّل بن سلمة بن عاصم کوفی از جمله مفردات نویسان این قرن است. کتاب او «ضیاء القلوب فی معانی القرآن» نام دارد که گفتهاند بیست و چند جلد بوده درباره غریب القرآن.(107)
احمد بن یحیی بن زید شیبانی ملقّب به «ثعلب» و از پیشوایان بزرگ علم لغت میباشد. از جمله تألیفات او کتابی به نام «غریب القرآن» میباشد که ابن ندیم نیز از آن یاد کرده است.(108)
محمد بن حسن بن دینار احول از مردمان سده سوم هجری است. ابن ندیم کتاب «غریب القرآن» را از آثار او بر شمرده است.
ابوجعفر احمد بن محمد بن رستم طبری که در سالهای آغازین سده چهارم زنده بوده کتابی به نام غریب القرآن داشته است.(109)
ابوبکر، عبداللّه بن سلیمان بن اشعث ازدی سجستانی از مفردات نویسان سده چهارم است. از کتاب او به نام «تفسیر غریب القرآن» نسخه خطی در کتابخانه شیخ الاسلام مدینه به شماره 188 موجود است که استنساخ آن در سال 104 هجری انجام گرفته است.(110)
ابو عبداللّه، محمد بن علی بن حسن معروف به «حکیم ترمذی» مؤلف «تحصیل نظائر القرآن» میباشد. از کتاب او نسخه خطی در کتابخانه شهرداری اسکندریه موجود است و چاپ آن نیز با تحقیق حسن نصر زیدان به سال 1970 میلادی در قاهره انجام گرفته است.(111)
ابوبکر، محمد بن حسن بن درید ازدی از بزرگان علم لغت و از پیشوایان نحله بصریون در ادبیات عرب میباشد. او کتابهای زیادی در لغت عرب نوشته است که از آن میان کتاب «جَمْهَرَةُ اللغة» او معروف میباشد. در علم مفردات قرآن نیز کتابهای «غریب القرآن» و «أللّغات فی القرآن» را نوشته است که در «جمهره» نیز بارها بدان اشارت دارد و مؤلف معجم المعاجم نمونه هایی از این اشارتها را آورده است.(112)
برخی از شرح حال نویسان به او نسبت فسق و میخوارگی دادهاند.(113) مرحوم سید حسن صدر به شدّت از شیعه بودن ابن درید دفاع کرده است.(114) ازهری او را در علم لغت حجّت نمیدانسته و معتقد بوده که به موازین عربی فصیح پایبند نیست و از مولّدین الفاظ میباشد. عین تعبیر او چنین است:
«از جمله مؤلفان زمان ما که متّهم به اعمال نظربی ملاک و تولید الفاظ در زبان عربی است، ابوبکر بن درید میباشد. من در باره او از ابراهیم بن عرفه پرسیدم، اعتنایی به او نکرد و گزارشهای [لغوی] او را تأیید ننمود. من به هنگام پیری به دیدارش نائل آمدم در حالیکه او به شدّت مست بود.»(115) گفته شده است که ابن درید شیعه و مردی سالم بوده است، این اتهامات و جرح او توسط علمای اهل سنّت به دلیل شیعه بودنش میباشد.
ابوالحسن، عبدالله بن محمد بن سفیان نحوی از شاگردان مبرّد، ثعلب و غیر اینها بوده و در ادبیات، مذهب کوفی و بصری را در هم آمیخت. معلم سرخانه وزیر ابوالحسن علی بن عیسی بن جرّاح بود. تألیفاتی در نحو و لغت دارد. در مفردات قرآن نیز کتاب «معانی القرآن» را تصنیف کرده است.(116)
ابراهیم بن سِرّی معروف به «زجّاج» شغل اولیه او شیشه گری و شیشه تراشی بوده است. در بزرگسالی به آموزش ادبیات و علم لغت پرداخته است. استاد اصلی او «مُبَرِّد» بود که بابت تدریسش روزی یک درهم از او میگرفت. زجاج بعد از فراغت از تحصیل نیز تا آخر عمرش ماهی سی درهم را به مبرّد میداده است. استاد دیگر او «ثَعْلَبْ» است. از شاگردان معروف زَجّاج «عبدالله بن مغیره جوهری» است. از تألیفات او در علم مفردات «معانی القرآن و اعرابه» میباشد. نسخه چاپی کتاب زجاج «اعراب القرآن» نام دارد.
احمد بن سهل معروف به ابوزید بلخی صاحب تصانیف فراوان میباشد. او را فیما بین گرایش به الحاد داشتن، معتزلی بودن، شیعه امامی بودن و غیره توصیف کردهاند. برخی او را بیش از حد ارج گذاشته و برخی دیگر نکوهش غیر مقبول نمودهاند.
از جمله تألیفات قرآنی و مفرداتی او عبارتست از: «غریب القرآن»، «ما أغْلِقَ من غریب القرآن»، «نَظْم القرآن»، «الحروف المقطّعه فی اوائل السّور»، «بیان أن سورة الحمد تنوب عن جمیع القرآن»، «البحث عن التأویلات»، «قَوارع القرآن» و «کتاب فی تفسیر فاتحة الکتاب».(117)
ابوبکر محمد بن عثمان بن مسبح معروف به «جعد شیبانی» است که کتاب «معانی القرآن» از اوست.(118)
ابو عبدالله، ابراهیم بن محمد بن عرفه عتکی ملقب به «نَفْطَوَیْه» یا «یفْطُوَیْه» ادیب، لغوی و محدّث و مفسّر بوده است. او میگفته است با مردن من شعر عربی بدون صاحب میماند. در فقه پیرو مذهب «داود ظاهری» بوده و با او مجالست و مؤانست فراوان داشته است. ادبیات و لغت را از مبرّد و ثعلب آموخت.
تألیفات او در علوم قرآنی و مفرداتی از این قرار است: «اعراب القرآن»، «غریب القرآن»، «الردّ علی من قال بخلق القرآن»، «الاستثناء و الشروط فی القرائات» و «امثال القران.»(119)
ابوبکر، محمد بن عزیر (عزیز؟) بن احمد سجستانی از مفردات نویسان بزرگ سده چهارم و از شاگردان ملازم ابوالبرکات ابن الأنباری بوده است.
سجستانی در علم مفردات قران کتاب مشهور خود به نام «نزهة القلوب فی تفسیر کلام عَلاّم الغیوب» که به نام «غریب القران سجستانی» نیز معروف است، تألیف نمود و گویند پانزده سال تمام در تألیف آن عمر صرف کرد و پس از به پایان بردن آن را در اختیار استادش «ابن الانباری» قرار داد تا آن را استوار گرداند. برخی نام پدر او را «عزیز» نوشتهاند(120) که گویا اشتباه است.
از کتاب نزهة القلوب سجستانی نسخههای خطی فراوانی در دسترس میباشد که در تمام دنیا پخش است و جایگاه نگهداری هر یک از آنها را دکتر سزگین به تفصیل و با تمام جزئیات معرفی کرده است.(121)
چاپهای متعددی نیز از آن انجام گرفته است. از جمله در حاشیه «تفسیر» اسماعیل بن عمر بن کثیر به سال 1307 ه در «ارّه» و به صورت مستقل در قاهره به سال 1926 میلادی توسط مطبعه محمد علی صبیح.
دکتر محمد فؤاد سزگین که مقابلهای بین کتاب «مجاز القران» ابو عبیده و «نزهة القلوب» انجام داده، معتقد است کتاب سجستانی بناحق به این مقدار از شهرت رسیده است؛ زیرا که در واقع این کتاب جز یک تلخیص و گزینش غیر روشمند از کتاب «مجاز القران» نمیباشد. تنها امتیاز سجستانی این است که او اهمیّت کتاب ابو عبیده را درک نموده و به تنظیم ماده به ماده و الفبائی آن پرداخت و کتابش مقبولیّت و شهرت پیدا کرد.(122)
یادآوری این نکته نیز بجاست که بدانیم، در سدههای متأخّر عالم و مفسر شیعی نامدار «طریحی» صاحب مجمع البحرین، کتاب یک جلدی «غریب القران» خود را با الهام از کتاب نزهة القلوب سجستانی نگاشته و باین نکته نیز در آغاز کتابش اشاره کرده است.
محمد بن عبد الواحد زاهد معروف به «مطرز» و ملقب به «غلام ثعلب» یعنی شاگرد ثعلب، کتاب «یاقوتة الصراط فی غریب القران» تألیف کرده است:(123)
مرحوم سید حسن صدر او را از علمای شیعه امامیه معرّفی کرده است.
ابو عبدالله، حسین بن احمد بن حَمْدان همدانی معروف به ابن خالویه نحوی از شاگردان مجاهد، ابن درید، نفطویه و ابن الأنباری و ابوعمر زاهد میباشد. او در بغداد درس آموخت و در حلب در کنار سیف الدوله و فرزندان او زندگی را سپری کرد. از تألیفات او در علوم قرانی و مفردات آن این کتابها هستند: «غریب القران»(124)، «القرائات»، «اعراب ثلاثین سورة» و «ألبدیع فی القرائات السّبع»(125) مرحوم صدر در تأسیس الشیعه ابن خالویه را از علمای شیعه معرفی کرده است.
محمد بن حسن بن محمد بن زیاد معروف به «نقاش» مؤلف کتاب «الوجوه و النّظائر» است که مورد استفاده ابن جوزی در تألیف کتابش «نزهة الأعین النواظر فی علم الوجوه و النظائر» بوده است.(126)
دکتر سزگین از کتاب «وجوه و نظائر» او نامی نبرده ولیکن کتاب دیگرش را به نام «شعاءُ الصّدور المهذّب فی تفسیر القرآن» یاد کرده و به جایگاه نگهداری نسخههای خطی آن اشاره نموده است.(127) اصولاً، گویا کتاب طبقات المفسرین داوودی (متوفای 945 هجری) در اختیار دکتر سرگین نبوده است؛ چون در موارد دیگر نیز بدان استناد نکرده است.
عبدالعزیز صیدلانی مرزبانی از مردمان سده چهارم هجری از جمله مفردات نویسان این قرن است و از او کتابی به نام «الموضح فی معانی القران و کشف مشکلات القرآن» به جای مانده که نسخه خطی آن در اءیاصوفیه به شماره 297 موجود است.(128)
ابوالحسن، احمد بن محمد بن مُنادی در سال 256 در بغداد زاده شد و به سال 336 از دنیا رفت. ابن منادی بیش از یکصد جلد کتاب تألیف کرده است که از جمله آنها «متشابه القرآن» است که نسخهای از آن در کتابخانه بلدیه اسکندریه موجود است.(129) از شاگردان نامدار او «ابن فارس» لغوی برجسته میباشد.
احمد بن فارس بن زکریّای لغوی مکنّی به ابوالحسین از شاگردان ابن المنادی و لغویّون برجسته و ممتاز قرن چهارم است. او مقیم همدان بود، سپس برای آموزش «ابوطالب» پسر فخر الدّوله دیلمی به ری رفت صاحب بن عبّاد و بدیع الزمان همدانی پیش او تلمّذ کردهاند. یکی از ارزشمندترین آثار او کتاب «معجم مقاییس اللغه» است که در چهار مجلّد چاپ شده است و یاقوت حموی درباره این کتاب گفته است: «هو کتاب جلیل لم یصنّف مثله.» از آثار قرانی او کتابهای «جامع التأویل فی تفسیر القرآن» در چهار مجلد و «غریب القرآن» ـ یا غریب اِعراب القرآن ـ را میتوان نام برد.(130) کتاب مفرداتی مهم دیگر او «کتاب الافراد» است که مورد استفاده زرکشی در تألیف برهان بوده است.(131)
ابوالحسن، علی بن عیسی علی الرّمانی از جمله مفردات نویسان است. نویسنده معجم المعاجم به نقل از قفطی در «ابناه الرّواة» کتاب «غریب القران» را به او نسبت داده است.(132)
محمد بن علی بن مظفّر الوزّان در اواخر قرن چهارم میزیسته است و کتاب «لغة القران» از او باقی مانده است که نسخه خطی از آن موجود است.(133)
ابو احمد، عبدالله بن حسین بن حسنون سامرّی بغدادی میباشد و از شاگردان ابوبکر بن مجاهد، ابوبکر بن مقْسَمْ و غیر اینهاست. او در مصر زندگی میکرده است. وی کتابی به نام «اللغات فی القران» داشته است که در واقع شرحی و تهذیبی بر آثار ابن عباس بوده است.
اینها مهمترین مفردات نویسان در سدههای سوم و چهارم هجری هستند که، بدون استقرای کامل در این باره به آنان اشاره شده است.
در مقام جمعبندی مطالب مربوط به این دو قرن میتوان گفت که در این دو قرن هر چند که از نظر کمّی تألیفات فراوانی در علم مفردات نوشته شده است، لیکن از نظر کیفی و نیز تأسیس شاخههای جدیدتر برای علم مفردات هیچگونه تحوّلی صورت نگرفته است.
«نزهة القلوب» سجستانی را که به روش الفبایی تنظیم یافته میتوان تحوّلی از نظر نحوه تدوین و تنظیم مطالب در علم مفردات به شمار آورد. چرا که غریبهای قرانی را ـ گویا ـ بر پایه کتاب ابو عبیده به صورت الفبائی در آورد تا به سادگی قابل دسترسی باشد. برخی تحولات جزئیتر نیز مانند انجام دادن کار تخصّصی روی برخی از موضوعات ریز قرانی همچون مصادر قران، جمع و تثنیه در قران و امثال اینها در این دو قرن صورت گرفت. از نظر تأسیس فروعات و شاخههای جدیدتر در علم مفردات قرن سوم و چهارم نسبت به دو سده اول و دوم فقیرتر است، مصنفان مفرداتی در همان شاخههای موجود به کار ادامه دادهاند. شاخههایی همچون «معرّبات قران» در سدههای بعدی توسط کسانی همچون جوالیقی پدید آمده است.
این فصل متضمن جمع بندی مطالب فصلهای پیشین و بیان نمایش آن به زبان آمار و ارقام است. هدف آن است که تحولات این علم در سدههای اول، دوم، سوم و چهارم هجری به گونه تجسمی و آماری نشان داده شود. بررسی آماری و نموداری این علم روش مفیدی برای فهم هر چه سریعتر مطالب و مشاهده مستقیم تحولات آن میباشد. در این روش با ارائه جدولهای دو بعدی و نمودارهای خطی و میلهای کوشش شده است تا شمار مؤلفان، تألیفات و تعداد شاخههای شناخته شده علم مفردات قرآن در هر قرن به طور جداگانه، نشان داده شود تا از رهگذر آن نقایص و کم کاریها پیرامون تألیفات و تنوع شاخهها در هر قرن روشن شود و خواننده را در مقایسه وضعیت ویژه این دانش در هر قرن یاری رساند(134) هر چند که نمیتوان گفت در مقطع مورد پژوهش نام هیچ مؤلف و یا کتابی از قلم نیفتاده است. اکنون شما خوانندگان محترم را به تأمل و دقت در این جدولها و نمودارها دعوت میکنیم.
جدول شماره ـ 1
اسامی پیشگامان و مؤلفین علم مفردات و تألیفات آنان در فرمهای اول و دوم
| پیشگامان و مؤلفین | سال | تألیفات | تعداد |
1 | حضرت علی علیهالسلام | 40 | ــ | ــ |
2 | عبدالله بن عباس |
| غریب القرآن، مسائل نافع بنازرق، کتاب اللغات فیالقرآن، تفسیر ابن عباس (درغریب القرآن) | 4 |
3 | علی بن عبدالله عباس | 117 | معانی الفاظ القرآن | 1 |
4 | زید بن علی علیهالسلام | 121 | تفسیر غریب القرآن، کتاب القرائه | 2 |
5 | ابان بن تغلب | 141 | غریب القرآن، معانی القرآن، کتاب القرائات | 3 |
6 | مقاتل بن سلیمان | 150 | الوجوه و النظائر، اللغات فی القرآن | 2 |
7 | حمزة بن زیات | 156 | کتاب القرائه | 1 |
8 | هیثم بن بشیر | 183 | کتاب القرائات | 1 |
9 | حمزه کسایی | 189 | معانی القرآن، القرائات، المتشابه فی القرآن، المصادر | 4 |
10 | دارم بن قبیصه | 200 | کتاب الوجوه و النظائر | 1 |
11 | یحیی بن سلام | 200 | التصاریف | 1 |
تعداد تألیفات قرن اول و دوم 20 تألیف میباشد | 20 |
|
|
|
بر اساس جدول فوق:
1 ـ حضرت علی علیهالسلام را میتوان نخستین پیشگام در مفردات و تفسیر واژهای قرآن به شمار آورد.
2 ـ ابن عباس را میتوان بعد از حضرت علی علیهالسلام نخستین تلاشگر و پر کارترین فرد در مفردات و بخصوص غریب القران نامید.
3 ـ در شاخه قرائات تالیفات قابل توجهی در این دو قرن میبینیم و اصولا به معنای اصطلاحی کلمه تصنیف در این علم از ابان و حمزه شروع شده است.
4 ـ در طول این دو قرن بسیاری از شاخههای مفردات پدید آمده است.
5 ـ کسایی را میتوان مؤسس متشابه القران نامید.
جدول شماره ـ 2
اسامی پیشگامان و مؤلفین علم مفردات و تألیفات آنان در قرن سوم
| مولفین | سال وفات | تألیفات | تعداد |
1 | محمد بن احمد صابونی |
| الفاخر فی اللغه، معانی القرآن | 2 |
2 | یحیی بن مبارک عدوی | 202 | غریب القرآن | 1 |
3 | ابن الیزیدی |
| غریب القرآن (6 جلد) | 1 |
4 | هشام بن کلبی | 204 | لغات القرآن | 1 |
5 | نضربن شمیل | 204 | غریب القرآن | 1 |
6 | فراء | 207 | معانی القرآن، لغات القرآن، مشکل القرآن (2 جلد)، المصادر فیالقرآن، الجمع والتثنیه فیالقرآن | 5 |
7 | ابو زید انصاری | 215 | لغات القرآن | 1 |
8 | اخفش | 215 | تفسیر معانی القرآن یا غریب القرآن | 1 |
9 | اصمعی | 216 | غریب القرآن | 1 |
10 | قاسم بن سلام | 224 | غریب القرآن، ماورد فیالقرآن من لغات القبائل | 2 |
11 | ابن مهران | 253 | لغات القرآن | 1 |
12 | ابن قتیبه | 276 | اعراب القرآن، معانی القرآن، مشکل القرآن، غریب القرآن | 4 |
13 | مفضل بن سلمه | 290 | ضیاء القلوب فی معانی القرآن (20 و چند جلد) | 1 |
14 | ابوالعباس ثعلب | 291 | غریب القرآن | 1 |
15 | ابوالعباس احول |
| غریب القرآن | 1 |
16 | ابو عبیده | 210 | غریب القرآن، مجاز القرآن، معانی القرآن، اللغات | 4 |
تعداد تألیفات قرن سوم 28 تألیف در شاخههای مختلف مفردات | 28 |
اسامی پیشگامان و مؤلفین علم مفردات و تألیفات آنان در قرن چهارم.
| مؤلفین | سال وفات | تألیفات | تعداد |
1 | ابن رستم طبری |
| غریب القرآن | 1 |
2 | ابن اشعث سجستانی | 316 | تفسیر غریب القرآن | 1 |
3 | حکیم ترمذی | 320 | تحصیل نظائر القرآن | 1 |
4 | ابن درید ازدی | 321 | غریب القرآن، اللغات فی القرآن | 2 |
5 | ابوزید بلخی | 322 | غریب القرآن، ما اغلق من غریب القرآن | 2 |
6 | جعد شیبانی | 322 | معانی القرآن | 1 |
7 | ابو سفیان نحوی | 325 | معانی القرآن | 1 |
8 |
|
| معانی القرآن و اعرابه (یا اعراب القرآن) | 1 |
9 | نفطویه |
| اعراب القرآن، غریب القرآن، الاستثناء و الشروط فی القرائات | 3 |
10 | ابن عزیر سجستانی | 330 | نزهة القلوب فی تفسیر کلام علام الغیوب یا غریب القرآن | 1 |
11 | ابن المنادی | 336 | متشابه القرآن | 1 |
12 | ابو عمر مطرز | 345 | یاقوته الصراط فی غریب القرآن | 1 |
13 | ابوبکر نقاش | 351 | الوجوه و النظائر | 1 |
14 | ابو حلف صیدلانی |
| الموضح فی معانی القرآن و کشف مشکلات القرآن | 1 |
15 | ابن خالویه نحوی | 370 | غریب القرآن، القرائات، اعراب ثلاثین سوره، البدیع فی القرائات السبع | 4 |
16 | ابن حسنون | 384 | اللغات فی القرآن | 1 |
17 | الرّمانی | 384 | غریب القرآن | 1 |
18 |
ابن الفارس | 395 | الافراد، غریب اعراب القرآن یا غریب القرآن | 2 |
19 | وزّان |
| لغة القرآن | 1 |
مجموع تألیفات قرن چهارم 27 تألیف میباشد |
نمودار شماره 2 سیر صعودی تألیفات مفردات قرآن را در قرنهای اول، دوم و سوم نشان میدهد همچنین بر اساس این نمودار تعداد تألیفات در قرن چهارم با تفاوت 1% سیر نزولی داشته است.
جدول شماره 8 ـ اسامی مؤلفین و تعداد تألیفات آنان بر حسب شاخههای مفردات در قرن چهارم
شاخههای مفردات مؤلفین | معانی القرآن | غریب القرآن | معرّب القرآن | لغات القرآن | اعراب القرآن | قرائات القرآن | مجازات القرآن | وجوه و نظائر | متشابه القرآن | اشتقاقات ومناسبات الفاظ | جمع |
ابن رستم طبری | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
ابناشعث سجستانی | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
حکیم ترمذی | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 | ــ | ــ | 1 |
ابن درید ازدی | ــ | 1 | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 2 |
ابوزید بلخی | ــ | 2 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 2 |
جعد شیبانی | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
ابوسفیان نحوی | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
| 1 | ــ | ــ | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 2 |
نفطَوَیْه | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | 1 | 1 | ــ | ــ | ــ | 3 |
ابن عزیر سجستانی | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
ابن المنادی | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 | ــ | 1 |
ابو عمر مطرز | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
ابوبکر نقّاش | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 | ــ | ــ | 1 |
ابوحلف صیدلانی | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
ابن خالویه نحوی | ــ | 1 | ــ | ــ | 1 | 2 | ــ | ــ | ــ | ــ | 4 |
ابن حسنون | ــ | ــ | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
الرّمانی | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
ابن الفارس | ــ | 1 | ــ | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 2 |
وزّان | ــ | ــ | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 1 |
جمع | 4 | 11 | ــ | 3 | 4 | 3 | ــ | 2 | 1 | ــ | 28 |
جدول شماره 9 ـ تعداد تألیفات در هر قرن بر حسب شاخههای مختلف مفردات
شاخههای مفردات قرن | معانی القرآن | غریب القرآن | معرّب القرآن | لغات القرآن | اعراب القرآن | قرائات القرآن | مجازات القرآن | وجوه و نظائر | متشابه القرآن | اشتقاقات و مناسبات الفاظ | جمع تعداد درصد |
اول | ــ | 2 | ــ | 1 | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | ــ | 3 | 4% |
دوم | 3 | 2 | ــ | 1 | ــ | 5 | ــ | 2 | 1 | 1 | 15 | 21% |
سوم | 6 | 10 | ــ | 7 | 1 | ــ | 1 | ــ | ــ | 2 | 27 | 37% |
چهارم | 4 | 11 | ــ | 3 | 4 | 3 | ــ | 2 | 1 | ــ | 28 | 38% |
جمع | تعداد | 13 | 25 | ــ | 12 | 5 | 8 | 1 | 4 | 2 | 3 | 73 | 100% |
| درصد | 18% | 34% | ــ | 16% | 7% | 11% | 1% | 6% | 3% | 4% |
|
|
1 ـ در قرن اول تنها در دو شاخه غریب و لغات تألیف داشتهایم (4%) و در هیچ یک از شاخههای مفردات در این قرن اثری دیده نمیشود.
2 ـ در قرن دوم شاخه قرائات رشد چشمگیری مشاهده میشود (33%) و در شاخههای معربات، اعراب و مجازات تألیفی وجود ندارد.
3 ـ در قرن سوم در شاخه غریب القران بیشترین تألیف را داشتهایم (36%) همچنین در قرن چهارم غریب القران نسبت به سایر شاخهها و قرنها سیر صعودی داشته است (39%)
بر اساس نمودار شماره ـ3 نیز شاخههای غریب، معانی و لغات در قرنهای سوم و چهارم رشد چشمگیری دارد. همچنین این نمودار نشان میدهد که در قرن سوم و چهارم از نظر کمی تألیفات فراوانی نوشته شده است ولی از نظر کیفی تحول جدیدی صورت نگرفته است و مصنفان در شاخههای قبلی ادامه کار دادهاند.
1 ـ نفائس الفنون فی عرایس العیون ج، 1 / 370، تألیف شمس الدین محمد بن محمود آملی.
2 ـ مفردات الفاظ القرآن / ن، س (مقدمه مؤلف) با تصحیح ندیم مرعشلی.
3 ـ و قل استخرت الله تعالی فی املاء کتاب مستوفی فیه مفردات الفاظ القرآن علی حروف التهجّی، فتقدّم أوله الالف ثم الباء علی ترتیب حروف المعجم، معتبراً فیه اوائل حروفه الاصلیة دون الزوائل، و الاشارة فیه إلی مناسبات الّتی بین الالفاظ المستعادات منها و المشتقات حسبما یحتملُ التوسّع فی هذا الکتاب، و أحیل بالقوانین الدالة علی تحقیق مناسبات الالفاظ علی الرّسالة الّتی عملتها مختصّة بهذا الباب.» (همان / ن.)
4 ـ نفائس الفنون ج 1 / 40.
5 ـ الاتقان ج 1 / 18 (مقدمه مؤلف) تألیف سیوطی تحقیق دکتر محمد ابوالفضل ابراهیم.
6 ـ همان 18 / ـ 17.
7 ـ ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن ج 1 / 23 ـ 19.
8 ـ ر. ک: همان 31 ـ 27.
9 ـ الاتقان فی علوم القرآن ج 2 / 3.
10 ـ ر. ک: همان ج 4 / 148.
11 ـ در اینجا توجه به این نکته ضروری است که «علوم لفظی قرآن» اصطلاح عامی است و شامل مفردات و غیر آن میشود؛ لذا هر علم لفظی قرآنی را نمیتوان از مصادیق علم مفردات دانست. فقط آن قسمت از مباحث لفظی قرآنی از مصادیق علم مفردات به شمار میآید که راجع به «تک واژهها» و «الفاظ مفرد» و غیر مرکب قرآنی بحث میکند، چه راجع به مفهوم دلالی تک واژهها باشد، چه راجع به اشتقاق و ریشه یابی، نحوه نگارش و نحوه تلفّظ آنها.
12 ـ ر. ک: مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1 / 16، تألیف زرقانی.
13 ـ ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن ج 1 / 31 ـ 17 (مقدمه مؤلف)
14 ـ ر. ک: مفردات الفاظ القرآن / ن، س (مقدمه مؤلف)
15 ـ الأکسیر فی علم التفسیر 19 ـ 18، سلیمان بن عبدالقوی صرصری بغدادی معروف به الطوفی، چاپ قاهره 1977 م، با تحقیق دکتر عبدالقادر حسین.
16 ـ ر. ک: الاتقان ج 2 / 308 ـ 166.
17 ـ ر. ک: الاتقان ج 2 / 3.
18 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 7.
19 ـ ر. ک: الاتقان ج 2 / 66 ـ 6.
20 ـ برای آگاهی بیشتر ر. ک: همان ج 3 / 88 به بعد.
21 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 21، الاتقان ج 2 / 125.
22 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 21.
23 ـ ر. ک: الاتقان ج 2 / 129.
24 ـ ر. ک: الاتقان ج 2 / 143 ـ 129.
25 ـ به نظر میرسد که در عصر حاضر با توجه به رشد زبان شناسی و فقه اللغة و احیای زبانهای قدیمی و در دسترس بودن فرهنگ نامههای مربوط به هر یک از زبانهای دنیا، اگر عملاً یک مطالعه تطبیقی بین واژههای معرّب قرآن با موارد احتمالی آن در زبانهای دیگر صورت بگیرد و جدولهای تطبیقی و مقایسهای تنظیم شود، حقایق مهمی در باره معرّبات قرآن کشف خواهد شد.
26 ـ معادل فارسی آن «لهجه شناسی واژههای قرآنی» است.
27 ـ ر. ک: کتاب «قضایا قرانیّه فی ضوء الدراسات اللغویة» در 12 صفحه، تألیف دکتر عبدالعال سالم مکرم، چاپ بیروت مؤسسه الرساله، سال 1408 ه که همه محتوای کتاب مربوط به لهجه شناسی قرآنی است.
ـ فی رحاب القرآن الکریم ج 2 / 187 ـ 85، تألیف دکتر محمد سالم محیسن، چاپ قاهره 1402 هـ. که بحث نظری جامع و مفصّلی در این زمینه انجام داده است.
ـ فی القرآن من کلّ لسان، تألیف دکتر سمیح ابومُغلی در 109 صفحه کلاً در باره معربات قرآن. چاپ اردن. برای ملاحظه فهرستی از این نوع کتابها ر. ک: معجم المعاجم / 7 ـ 16، و برای ملاحظه جدول منظمی از کلمات لهجههای قبایل عرب در قرآن ر. ک: الاتقان ج 2 / 124 ـ 106.
28 ـ الأکسیر فی علم التفسیر / 19.
29 ـ ر. ک: فنون الافنان فی عیون علون القرآن / 450 ـ 420، با تحقیق دکتر عقر.
30 ـ سوره یوسف / 82.
31 ـ سوره ملک / 1.
32 ـ سوره اعراف / 179.
33 ـ ر. ک: الاتقان ج 3 / 120 به بعد.
34 ـ معجم المعاجم / 19، 18 به نقل از کشف الظنون و مفتاح السعادة.
35 ـ وجوه قرآن. تصنیف ابوالفضل جیش بن ابراهیم تفلیسی، با تحقیق دکتر مهدی محقق چاپ دانشگاه تهران.
36 ـ قاموس القرآن او الصلاح الوجوه و النظائر، فقیه دامغانی، چاپ بیروت دارالعلم للملایین.
37 ـ در سدههای اولیه تألیف مستقلی درباره این شاخه از دانشهای قرآنی دیده نمیشود و لذا در نمودارها و جدولهای پیوست این نوشتار نیز چیزی در این باره دیده نمیشود.
38 ـ تاریخ التراث العربی، مجلد اول، جزء 1 / 59 ـ 58، دکتر فؤاد سزگین.
39 ـ الاحتجاج للطبرسی ج 1 / 223.
40 ـ تفسیر صافی (فیض) المقدمة السادسة، صفحه 11 ج 1.
41 ـ ر. ک، بحارالانوار (چاپ جدید) ج 93 / 97 ـ 3.
42 ـ اعیان الشیعه، ج 1 / 90 به بعد.
43 ـ تاریخ الاسلام ج 1 / 514 دکتر حسن ابراهیم حسن، به نقل از: الشیعة الامامیه و نشأة العلوم الاسلامیه / 94، دکتر علاء الدین سید امیر محمد القزوینی، چاپ قم رضی.
44 ـ ر. ک: نهج البلاغه، تحقیق و طبع دکتر صبحی صالح / 802 ـ 796 چاپ اول، بیروت 1387 ه ق.
45 ـ الدّلیل علی موضوعات نهج البلاغه / 271، تنظیم علی انصاریان (نهج البلاغه حکمت 90 ـ 93). علی علیهالسلام میفرماید: لا یقول احدکم: «اللهم انی أعوذ بک من الفتنة»، لانه لیس لاحد الاّ و هو مشتملٌ علی فتنة، و لکن من استفاد فلیستعذ من مُضلات الفتن، فان الله سبحانه یقول: «و اعلموا أنما أموالکم و أولادکم فتنة» و معنی ذلک: أنه یختبرهم بالاموال و الاولاد لیتبیّن الساخط لرزقه، و الرّاضی بقسمه، و إن کان سبحانه أعلم بهم من أنفسهم، و لیکن لتَظهَرَ الافعال الّتی بها یَستَحقُّ الثواب و العقاب و... »
46 ـ او سه سال پیش از هجرت بدنیا آمد و در سال 68 یا 70 هجری از دنیا رفت. نقش برجستهای در امور سیاسی و نظامی نداشت ولیکن به عنوان فرد جزء در بسیاری از فتوحات اسلامی حضور داشت.
47 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی المجلّد الاول، جزء 1 / 64.
48 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، سابق، ص 64.
49 ـ ر. ک: همان مدرک / 67.
50 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، سابق 67، و معجم المعاجم / 7، از احمد الثرقاوی اقبال.
51 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 6.
52 ـ همان.
53 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، سابق 67.
54 ـ همان. مجلد الثامن، 2 ـ 1 / 35.
55 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی / 68. و همان مجلد الثامن، 2 ـ 1 / 35.
56 ـ همان، المجلد الثامن 2 ـ 1 / 15.
57 ـ همان / 14، البته در اثبات صحت انتساب غریب به ابن عباس مراجعه شود به روایت علی بن ابی طلحه در مقدمه کتاب «غریب القرآن تستخرجاً من صحیح البخاری» تألیف فؤاد عبدالباقی، بقلم دکتر کامل حسین.
58 ـ در همه این موارد ر. ک: تاریخ التراث العربی، المجلد الثامن 2 ـ 1 / 15 ـ 14 و المجلد الاول، 1 / 65 ـ 64. فؤاد سزگین، چاپ افست قم، کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی.
59 ـ همان، مجلد 1، ج 1 / 73.
60 ـ آثار باقیمانده از آنان در تفسیر قرآن از قدیمیترین آثار تفسیر لغوی به شمار میآیند. مانند تفسیر «مجاهدبن جبر» متولد 21 ه که اقوال و آثار استاد خود، ابن عباس را نقل کرده است. (تاریخ التراث العربی)، المجلد الثامن، ج 2 ـ 1 / 35.
61 ـ ر. ک: همان مدرک المجلد الاول، ج 1 / 74.
62 ـ نسخه خطی این کتاب در قم (کتابخانه آیة ا... مرعشی) موجود است.
63 ـ «علی» از نظر سنّی کوچکترین فرزندان عبدالله بن عباس بوده و پدر سلسله حکومت کنندگان بنی عباس میباشد که در سال 117 ه در حُمیمه از دنیا رفته است.
64 ـ ر. ک: همان، المجلد الثامن، ج 2 ـ 1 / 36.
65 ـ ر. ک: طبقات مفسران شیعه، ج 1 / 2 ـ 371، تحقیقی بحشایشی.
66 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، المجلد الاوّل، ج 1 / 82 و نیز همان مدرک جزء 3 / 22.
67 ـ علاوه بر غریب القرآن، کتابی در قرائت نیز به زیدبن علی علیهالسلام منسوب میباشد.
68 ـ همان / 11 ـ 10.
69 ـ ر. ک: الشیعة الامامیه و نشأة العلوم الاسلامیه / 110.
70 ـ تاریخ التراث العربی المجلد الثامن ج 2 ـ 1 / 38.
71 ـ برخی از محققان گفتهاند گویا معانی القرآن ابان کتاب مستقلی بوده و غیر از غریب القرآن اوست ر. ک: الشیعة الامامیه و نشأة العلوم اسلامیة / 108 ـ 106، از دکتر قزوینی.
72 ـ ر.ک: رجال النجاشی / 12.
73 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 19.
74 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی المجلّد الاول، ج 1 / 86.
75 ـ ر. ک: وجوه قرآن، تصنیف ابوالفضل جیش بن ابراهیم تفلیسی به سال 558 هجری، به اهتمام دکتر مهدی محقق، چاپ دوم دانشگاه تهران 1371.
76 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج 1 / 32.
77 ـ الشیعه و فنون الاسلام / 52 ـ 51، تألیف علامه سید حسن صدر.
78 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، المجلد الاول، ج 1 / 28، و نیز همان مدرک جزء 3 / 323.
79 ـ ر. ک: همان مدرک / 89.
80 ـ ر. ک: همان مدرک / 91 ـ 90.
81 ـ او معلّم پسر هارون الرشید «محمد امین» بوده و در حوالی کوفه به دنیا آمد و در سال 189 در ری به سن هفتاد سالگی از دنیا رفت.
82 ـ ر. ک: تأسیس الشیعه العلوم الاسلامی / 347 (به نقل از الشیعة الامامیة و نشأة العلوم الاسلامیه / 111).
83 ـ ر. ک: الاعلام ج 4 / 283.
84 ـ ر. ک: الشیعة الامامیة و نشأة العلوم الاسلامیه / 111.
85 ـ چون نویسنده در میان آثار مؤلفان قرن اول و دوم به کتابی که مستقلاً در زمینه متشابهات قرآن باشد جز مطالبی که از علی (ع) روایت شده برخورد نکرده است؛ بنابراین کسایی را میتوان مؤسس آن نامید که در یکی از شاخههای علم مفردات برای نخستین بار کتاب نوشته است.
86 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی، المجلد الثامن، ج 2 ـ 1 / 204 ـ 202.
87 ـ رجال النجاشی / 162، چاپ جامعه مدرسین قم.
88 ـ ر. ک: طبقات مفسران شیعه ج 1 / 437.
89 ـ ر. ک: رجال النجاشی / 162.
90 ـ ر. ک: تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام / 335، منشورات اعلمی تهران.
91 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 8 ـ 9.
92 ـ احمد، الشرقاوی اقبال، معجم المعاجم / 16، چاپ دار الغرب الاسلامی، بیروت، 1407.
93 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 8.
94 ـ طبقات المفّسرین ج 2 / 8 ـ 367، تألیف الحافظ شمس الدین محمد الداوودی، چاپ بیروت: دار الکتب العلمیة.
95 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 16.
96 ـ ر. ک: تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام / 70.
97 ـ ر. ک: طبقات المفسّرین ج 2 / 27 ـ 326.
98 ـ در گذشت ابو عبیده را در معجم المعاجم ص 8 سال 210 ه ثبت کرده است در حالیکه داوودی باختلاف آن را در سال 209 یا 211 هجری نوشته است. ج 2 / 328.
99 ـ ر. ک: طبقات المفسّرین ج 1 / 487.
100 ـ ر. ک: طبقات المفسّرین ج 1 / 193 ـ 191.
101 ـ ر. ک: طبقات المفسّرین ج 1 / 61 ـ 360.
102 ـ ر. ک: معجم المعاجم، ص 9، 17.
103 ـ طبقات المفسّرین ج 2 / 269.
104 ـ معجم المعاجم / 9.
105 ـ طبقات المفسرین ج 1 / 252.
106 ـ ر. ک: همان / 251.
107 ـ ر. ک: معجم المعاجم / 10.
108 ـ همان.
109 ـ همان.
110 ـ همان.
111 ـ همان / 19.
112 ـ همان / 17.
113 ـ ر. ک: طبقات المفسّرین ج 2 / 124.
114 ـ ر. ک: تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام / 157.
115 ـ طبقات المفسّرین ج 2 / 124.
116 ـ همان. ج 1 / 255.
117 ـ (همان، ج 1 / 4 ـ 43).
118 ـ معجم المعاجم / 11.
119 ـ طبقات المفسّرین ج 1 / 23 ـ 21.
120 ـ معجم المعاجم / 11.
121 ـ ر. ک: تاریخ التّراث العربی مجلد اول، ج 1 / 102 ـ 101.
122 ـ ر. ک: همان / 100.
123 ـ معجم المعاجم / 12.
124 ـ همان / 12.
125 ـ طبقات المفسرین ج 1 / 52 ـ 151.
126 ـ معجم المعاجم / 19.
127 ـ ر. ک: تاریخ التراث العربی المجلد الاول، ج 1 / 104.
128 ـ تاریخ التراث العربی مجلّد، ج 1 / 108.
129 ـ همان / 102.
130 ـ ر. ک: طبقات المفسرین ج 1 / 62 ـ 60.
131 ـ ر. ک: برهان ج 1 / 102 و 105.
132 ـ معجم المعاجم / 12.
133 ـ ر. ک: تاریخ التّراث العربی مجلد 1، ج 1 / 105.
134 ـ شایان ذکر است که زحمت ترسیم این جدولها و نمودارها را خانم مهسا فاضلی کشیده است و این هنگامی بود که من در سال 1372 درس «مفردات 1» را در مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث در دانشگاه تربیت مدرس تهران تدریس میکردم و ایشان دانشجوی من بودند و این نمودارها و جدولها را بر اساس جزوه ارائه شده و مطالب سر کلاس ترسیم کردند.