شرایط باطنی فهم قرآن در نگاه امام خمینی (ره)

پدیدآورمجید فلاح‌پور

نشریهمصباح

شماره نشریه45

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 757 بازدید
شرایط باطنی فهم قرآن در نگاه امام خمینی (ره)

مجید فلاح پور

چکیده :

درک و شناخت معانی ظاهری قرآن کریم به مقدمات و لوازمی نیازمند است که بدون آنها آشنایی با معانی ظاهری آیات قرآن کریم مقدور نیست. اما شناخت و فهم معانی باطنی، شرایط و لوازم دیگری می‏طلبد که کمتر ممکن است برای کسی فراهم آید.
امام خمینی(ره) از نوادر قرآن شناسانی است که ضمن شناخت معانی ظاهری با اسرار و معانی باطنی قرآن کریم مأنوس و مألوف بود. او نیز همانند سایر بزرگان عرفان و حکمت اسلامی معتقد است که برای فهم معانی باطنی و کشف اسرار و حقایق نهانی قرآن کریم باید در جان و باطن آدمی، مقدمات و شرایطی فراهم آید وگرنه بدون این مقدمات و شرایط، راه بردن به معانی باطنی قرآن غیرممکن است.
در این نوشته کوشش شده است آرا و اندیشه‏های حضرت امام (ره) درباره موضوع مورد بحث، بررسی و تبیین، و سپس به اجمال و کلی با آرای بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی مقایسه شود.

کلمات کلیدی :

فهم، باطن، ظاهر، موانع، قرآن.

مقدمه

هدف قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت، رهایی بشر از تاریکیهای عالم طبیعت و وابستگیهای مادی و راهیابی او به سوی ماورای طبیعت و جهان معنویت است. آدمیان در سطوح گوناگونی از درک و معرفت قرار دارند. برخی منتهای ادراکاتشان تنها عالم طبیعت و محسوسات است. برخی دیگر از سطح مادیات و جهان طبیعت فراتر رفته با عقل خویش به درک معقولات و جهان ماورای طبیعت نایل می‏شوند. گروهی دیگر در عالیترین سطح درک و معرفت بشری قرار گرفته، از بصیرت باطنی و قدرت کشف و شهود عرفانی برخوردارند. این گروه با سیر و سلوک معنوی به مکاشفات عرفانی دست می‏یابند و با شهود باطنی، شاهد عوالم ربوبی و جلوه‏های اسما و صفات الهی می‏باشند.(1)
قرآن کریم، که کتاب هدایت و نسخه سعادت همه بشر است، به گونه‏ای تنزل یافته است که برای همه آدمیان با مراتب مختلف معرفتی می‏تواند قابل فهم و نجاتبخش و سعادت آفرین باشد. از این رو این کتاب آسمانی بر حسب روایت مشهور از پیامبر اکرم(ص) هم دارای ظاهر و هم دارای باطن است و باطن آن هم تا هفت بطن دارد: «اِنّ للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعة ابطن».(2)
بیشتر آدمیان، که فهم و درکشان از درک ظاهری فراتر نیست، حداکثر استفاده آنها به معانی ظاهری آیات قرآن محدود است.
اندکی از انسانها، که مستعدّ درک ماورای طبیعت هستند، با شرایطی می‏توانند از مرز عالم طبیعت عبور کرده، به حقایقی از عالم ملکوت دست یابند. این گروه از حدّ و مرز معانی ظاهری فراتر رفته، لایه‏هایی محدود از معانی معقول و حقایق قرآنی را، که اکثریت انسانها از آن غافلند، ادراک می‏کنند.
در میان آدمیان، نخبگانی ظهور می‏کنند که از عالم خاکی به افلاک نظاره می‏کنند و از ملکوت آسمانها عبور کرده، ماورای ملکوت را مشاهده می‏کنند. این نخبگان استثنایی به اسرار و بطون کتاب تکوین همراه با اسرار و بطون کتاب تشریع راه می‏یابند و در نتیجه بسیاری از اسرار معنوی و حقایق غیبی قرآن کریم برای آنها معلوم و مکشوف می‏شود.
امام خمینی(ره) از جمله این نخبگان استثنایی است که از اسرار و حقایق باطنی قرآن کریم بهره‏های بسیاری برده است. او همانند سایر اسلاف صالح خویش برای کشف اسرار و شهود حقایق باطنی قرآن کریم به شرایطی معتقد است که بدون تحقق آنها اساسا پرواز به عالم ملکوت ممکن نیست.
بدیهی است مراد از شرایط فهم قرآن در اینجا شرایط ظاهری نیست، بلکه مقصود، شرایط باطنی است که در درون و باطن انسان باید تحقق یابد تا آدمی، توان صعود به آسمان ملکوت و حقایق غیبی و معانی باطنی قرآن کریم را به دست آورد. لذا طبیعی است که مراد از فهم قرآن نیز فهم ظاهر الفاظ و عبارات آن نیست؛ بلکه مراد، باطن و اسرار نهفته در پس ظاهر الفاظ و عبارات است.
نکته دیگر این است که اهل حکمت و معرفت، شرایط فهم قرآن را در آثارشان تحت عنوان «آداب قرائت یا آداب تلاوت قرآن(3)» مورد بحث قرار داده‏اند. با اندکی دقت روشن می‏شود که این آداب در واقع همان شرایط فهم حقایق قرآنی است؛ زیرا بدون رعایت این آداب، هیچ قاری یا تلاوت کننده قرآنی از معارف الهی و حقایق معنوی قرآن کریم بویی نخواهد برد؛ همانگونه که مراد از قرائت یا تلاوت نیز قرائت یا تلاوتِ فاقد فهم معانی باطنی نیست. از این رو با اندکی تسامح می‏توان آداب قرائت و یا آداب تلاوت را همان «شرایط فهم قرآن» تلقی کرد که البته چون مراد از این آداب، آداب باطنی بوده، شرایط فهم نیز شرایط باطنی خواهد بود؛ لذا آداب ظاهری، که ممکن است با فهم همراه نباشد، بکلی از موضوع بحث ما خارج است.
البته ابوحامد محمد غزالی و به تبع او فیض کاشانی در مبحث آداب تلاوت قرآن، ابتدا در باب دوم به آداب ظاهری می‏پردازند و سپس در باب سوم تحت عنوان «اعمال باطنی تلاوت قرآن» همین بحث را مطرح نموده(4) و در واقع این دو بحث را از هم جدا کرده‏اند.
ملاصدرای شیرازی، که در این موضوع تحت تأثیر غزالی است، بدون پرداختن به آداب ظاهری، از آداب باطنی تلاوت قرآن، تحت عنوان «فی الاشارة الی آداب الناظرین فی علم القرآن، المتدبّرین فی آیات الله تعالی» بحث می‏کند.(5) این گونه عنوان گذاری از سوی ملاصدرا حاکی از این است که اولا" این آداب در واقع همان شرایط فهم است. ثانیا مراد از فهم، معانی باطنی و حقایق معنوی است نه معانی ظاهری الفاظ و آیات ؛ همچنانکه از عنوان کتاب او پیدا، و در مقدمه(6) آن نیز تصریح کرده است.
امام خمینی(ره) نیز همانند سلف صالح خویش تحت عنوان «آداب قرائت قرآن(7)» موضوع مورد بحث ما را به تفصیل مطرح می‏سازد.
در این نوشته کوشش شده است با استفاده از آثار گوناگون حضرت امام به روش گزارشی ـ تحلیلی، دیدگاه‏های آن حضرت درباره موضوع بحث، مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد و سپس اندیشه‏های ایشان در این موضوع کاملا" اجمالی و کلّی با آرای غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی مقایسه، و بدون تعرض به جزئیات آرای آنها، امتیازات دیدگاه‏های حضرت امام حتی الامکان تبیین شود.

شرایط فهم قرآن

1ـ تعظیم

یکی از شرایط فهم قرآن کریم در نظر امام خمینی(ره) تعظیم است. او در آغاز ضمن یادآوری این نکته، که حقیقت تعظیم از درک و فهم بشری خارج است، مگر برای پیامبر اکرم(ص) و به تبع او سایر معصومان(ع)، اشاره اجمالی به عظمت این کتاب آسمانی را مفید می‏داند.
ایشان، عظمت هر کلام یا کتابی را به عظمت متکلم و کاتب یا به عظمت مرسل الیه و حامل، یا به عظمت حافظ و نگهبان یا به عظمت شارح و مبیّن یا به عظمت وقت ارسال آن منوط می‏داند و انواع این عظمتها را درباره قرآن کریم، صادق و بلکه از مختصات آن (حداقل همه آنها را به طور جمعی) می‏شمارد(8) و در توضیح آن می‏گوید:«اما عظمت متکلم و صاحب آن، عظیم مطلقی است که جمیع عظمتهای متصورّه در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، رشحه‏ای از تجلیّات عظمتِ فعلِ آن ذات مقدس است. اما عظمت رسول وحی و واسطه ایصال، پس آن جبرئیل امین و روح اعظم و یکی از ارکان اربعه دار تحقق بلکه اعظم ارکان و اشرف انواع آن است؛ چرا که آن ذات شریف نورانی، ملک موکل علم و حکمت و صاحب ارزاق معنویه و اطعمه روحانیه است و از کتاب خدا و احادیث شریفه، تعظیم جبرئیل و تقدم او بر دیگر ملائکه استفاده می‏شود. اما عظمت مرسل الیه و متحمل آن، قلب تقی نقی احمدی احدی جمعی محمدی است که حق تعالی به جمیع شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و اسمائیه و افعالیه بر آن تجلّی نموده، دارای ختم نبّوت و ولایت مطلقه است و اکرم بریّه و اعظم خلیقه و خلاصه کون و جوهره وجود و عصاره دار تحقق و صاحب برزخیّت کبری و خلافت عظمی است. اما حافظ ونگهبان آن، ذات مقدس حق جل جلاله است که می‏فرماید:«انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون» حجر 9. اما شارح و مبیّن آن ذوات مطهره معصومین از رسول خدا(ص) تا حجت عصر(عج) که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و صاحبان مقام جمع و تفصیلند و اما وقت وحی، لیلة‏القدر است که اعظم لیالی و خیرٌ مِنَ اَلْفِ شَهْر و نورانی‏ترین ازمنه و وقت وصول ولی مطلق و رسول ختمی (ص) است.(9)».
پیش از حضرت امام، ابوحامد غزالی و به تبع او فیض کاشانی در باب سوم از کتاب آداب تلاوة القرآن، تحت عنوان «اعمال باطنی در تلاوت قرآن»، مورد اول و دوم از اعمال باطنی را با عنوان «فهم اصل کلام» و «تعظیم» مورد بحث قرار داده‏اند.(10) ملاصدرا نیز از این دو عنوان، تنها به عنوان «فهم عظمت کلام» یاد کرده است.(11)
در نگاهی کلی به مباحث این بزرگان، باید گفت مطالب آنها ارزشمند و آموزنده است ولی آنها تنها مطالبی را در عظمت اصل کلام و حداکثر در عظمت متکلم مطرح کرده‏اند. اما حضرت امام، نخست، بیان مستوفایی در این باره دارند که اساسا درک حقیقت کلام الهی و عظمت واقعی آن از طاقت بشر، بجز پیامبر اکرم(ص) و به تبع او اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بیرون است. از سوی دیگر ایشان، درک عظمت کلام را به درک عظمت متکلم و مرسل الیه و حامل و حافظ و شارح و وقت ارسال آن مبتنی ساخته و هر یک را جداگانه توضیح داده‏اند.
از این رو مباحث حضرت امام هم از ابتکار کافی و هم از عمق و پختگی و جامعیت کامل برخوردار است؛ حتی در انتخاب عنوان بحث نیز، عنوان انتخابی ایشان، خصوصا با جامعیت مباحث او تناسب بیشتری دارد.

2ـ توجه به مقاصد و مطالب اصلی قرآن کریم

اساسا طرح این موضوع در شرایط یا آداب قرائت قرآن از ابتکارات حضرت امام است. به نظر می‏رسد طرح این موضوع در اینجا به این دلیل باشد که قاریِ قرآن ـ در ضمن قرائت آیات و سُوَر ـ هدف و مقصود خدای تعالی از انزال آن، فراموش نکند و با سرگرمی به مسایل مقدماتی از غایات و مقاصد غفلت نورزد و امور فرعی در نظر او به عنوان اصول تلقی نگردد تا در مسیر هدایت از کاروان اهل سلوک و راهیان طریق نور باز نماند.
از این رو حضرت امام یکی از شرایط فهم معارف و حقایق قرآن کریم را درک اجمالی مقاصد و مطالب و محتویات کلی کتاب الهی می‏داند و معتقد است که این کتاب شریف، به طوری که خود به آن تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبی و نوربخش سیر الی الله است.
خداوند به دلیل وسعت رحمت بر بندگانش، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس الهی نازل فرموده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و در کسوت الفاظ و صورت حروف در آمده است تا مسجونین در این زندان تاریک دنیا را خلاص نماید و مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی را رهایی بخشد و آنها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوت و انسانیت رساند و از مجاورت شیطان به موافقت ملکوتیان بلکه به مقام قرب و مرتبه لقاء الله، که اعظم مقاصد و مطالب اهل اللّه‏ است، نایل نماید. از این جهت این کتاب، کتاب دعوت به حق و سعادت و بیان کیفیت وصول به آن است. لذا مندرجات آن اجمالا" چیزی است که در این سیر و سلوک الهی مدخلیت دارد و یا سالک و مسافر الی الله را اعانت می‏کند. در واقع یکی از مهمترین مقاصد آن دعوت به معرفت اللّه‏ و بیان معارف الهی اعم از شؤون ذاتیه و اسمائیه و صفاتیه و افعالیه است و از همه بیشتر در این مقصود، توحید ذات و اسما و افعال است که بعضی از آن به صراحت و بعضی به اشارت آمده است.
البته در این کتاب جامع الهی، معارف اعم از توجه معرفة‏الذات تا معرفة‏الافعال به طوری بیان شده است که هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراک می‏کنند.(12)
دیگر از مقاصد و مطالب قرآن کریم، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت است که همان کیفیت سیر و سلوک الی اللّه‏ است که به دو شعبه مهم تقسیم می‏شود: یکی تقوا با جمیع مراتب آن و دیگر ایمان با تمام مراتب و شؤون آن ـ این دو از مقاصد مهم این کتاب شریف است که بیشتر مطالب آن بی واسطه یا با واسطه به آن دو مقصد رجوع می‏کند.
از جمله مطالب این صحیفه الهی، قصص انبیا و اولیا و حکما و کیفیت تربیت آنها توسط حق تعالی و تربیت خلق توسط آنهاست.
دیگر از مطالب این صحیفه نورانی، بیان احوال کفار و منکران و مخالفان با حق و حقیقت و معاندان با انبیا و اولیا(ع) و بیان کیفیت عواقب امور آنها است.
دیگر از مطالب قرآن شریف، بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و سنتهای الهی است که کلیات آن در این کتاب نورانی ذکر شده است.
یکی دیگر از مطالب این کتاب آسمانی، احوال معاد و استدلال بر اثبات آن و کیفیت عذاب و عقاب کافران و منافقان و معاندان و ثواب و پاداش مؤمنان و صالحان است.
از جمله مطالب این صحیفه الهی، کیفیت احتجاجات و براهین است که بر اثبات مطالب حق و معارف الهی مثل اثبات حق و توحید و تنزیه و علم و قدرت و دیگر اوصاف کمال است.(13)
به طوری که در آغاز این بحث اشاره شد، حضرت امام در افزودن این عنوان و مباحث آن بر شرایط فهم یا آداب قرائت قرآن ابتکار عمل داشته است و غزالی و فیض کاشانی در اعمال باطنی تلاوت قرآن، چنین بحثی را اصولا" مطرح نساخته‏اند.(14) البته ملاصدرا نیز با اینکه در شرایط فهم یا آداب قرائت قرآن چنین بحثی را مطرح نمی‏کند، در فصلی مستقل، اغراض و مقاصد الهی را در قرآن کریم مورد بحث قرار می‏دهد.(15) از این رو به نظر می‏رسد امام خمینی در این موضوع اصل بحث و سوژه آن را از ملاصدرا گرفته باشد، ولی در ترتیب مطالب و آوردن آن در شرایط فهم قرآن و در جزئیات محتوای بحث به ابتکارخویش عمل کرده است.

3ـ قرآن را کتاب تعلیم و تعلّم دانستن

یکی دیگر از شرایط فهم قرآن کریم در نگاه حضرت امام این است که قرآن را به عنوان کتاب تعلیم و تعلّم تلقی کنیم. او برای باز شدن راه استفاه از این کتاب شریف و گشایش ابواب معارف و حکم به روی قلب آدمی، نظر تعلیم و تعلم داشتن به قرآن کریم را لازم و مهم می‏داند. اما او تصریح می‏کند که مقصود ما از استفاده این نیست که جهات ادبی و نحو و صرف یا فصاحت و بلاغت و نکات بیانی و بدیعی را از آن فرا گیریم یا با نظر تاریخی در قصص و حکایات تاریخی آن بنگریم یا وجوه اعجاز و سبب نزول آیات و اوقات نزول و مکی و مدنی بودن آیات و سوره‏ها و اختلاف قرائات واختلاف مفسران عامه و خاصه و دیگر امور عرضی که خارج از مقصدند، بیاموزیم؛ چرا که همه آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از یاد خداست؛ لذا دلیل اینکه استفاده ما از این کتاب بزرگ بسیار کم است، همین است که یا به آن، نظر تعلیم و تعلم نداریم و آن را برای اجر و ثواب قرائت می‏کنیم و اگر نظر تعلیم داشته باشیم، تنها به جهات ادبی و بدیعی و تاریخی و سبب نزول و سایر علوم ظاهری بسنده می‏کنیم.(16)
از این رو حضرت امام می‏فرماید:«مفسران بزرگ ما نیز عمده همت خود را در همین جهات صرف کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکرده‏اند. به عقیده نویسنده تاکنون برای کتاب خدا تفسیر نوشته نشده است؛ زیرا معنای تفسیر این است که شرح مقاصد کتاب را بنماید و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم و نور طریق انسانیت است، باید مفسر در هر قصه از قصص آن بلکه در هر آیه از آیات آن، جهت اهتدای به عالم غیب و حیث راهنمایی به طریق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند.
مفسر وقتی مقصد ازنزول را به ما بفهماند، مفسر است نه سبب نزول را به آن گونه که در تفاسیر است... صاحب این کتاب، سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد. سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد. مسعودی و ابن خلکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند. این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور یا دم عیسی که احیای اموات می‏کرد، نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد، بلکه این صحیفه الهی، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهی است. این کتاب خداست و به شؤون الهی جلّ و علا دعوت می‏کند؛ مفسر باید شؤون الهی را به مردم تعلیم کند و مردم باید برای تعلم شؤون الهی به آن رجوع کنند تا استفاده از آن حاصل شود.(17)
این شرط از شرایط فهم قرآن نیز هم به لحاظ اصل عنوان و هم به لحاظ محتوا، اساسا از ابتکارات ویژه حضرت امام خمینی(ره) است و بزرگانی همچون غزالی وملاصدرا و فیض کاشانی اصولا" چنین بحث و عنوانی را مطرح نساخته‏اند.(18)

4ـ رفع موانع و حجابها

در نگاه حضرت امام از جمله شرایط فهم قرآن کریم رفع موانع یا حجابهاست. برای فهم حقایق و معارف آسمانی قرآن کریم باید موانع و حجابهای فهم و درک کتاب الهی را شناخت و سپس برای رفع آنها تلاش و کوشش جدّی کرد ؛ زیرا با وجود این موانع، حقایق و بطون آیات الهی قابل کشف نیست. از این رو برای دستیابی و رسیدن به حقایق و اسرار آیات الهی باید خود را از انواع حجابهای فکری، اخلاقی، عملی و قلبی پاک کرد تا برای پذیرش و تلقی پیامهای غیبی و معانی آسمانی قرآن کریم آماده گشت.
الف ـ حجاب خودبینی ـ نخستین حجاب از حجابهای بزرگ فهم و استفاده از قرآن کریم در دیدگاه حضرت امام، حجاب خودبینی است که آدمی خود را به واسطه این حجاب نیازمند به استفاده نمی‏بیند و شیطان کمالات موهوم را برای انسان جلوه می‏دهد و او را به آنچه دارد، راضی و قانع می‏کند و او را از علوم و کمالات دیگر محروم می‏نماید و از فهم کتاب نورانی الهی و استفاده از آن باز می‏دارد.(19)
ب ـ آرا و عقاید باطل ـ یکی دیگر از حجابها در نگاه حضرت امام، حجاب آرای فاسد و عقاید باطل است که گاهی از سوء استعداد خود شخص نشأت می‏گیرد ولی اغلب از تبعیت و تقلید کورکورانه پیدا می‏شود؛ مثلا" اگر اعتقاد فاسدی به مجرد شنیدن از پدر و مادر یا بعضی از جمله از اهل منبر در دل ما رسوخ کرده باشد، این عقیده میان ما و آیات شریف مانع می‏شود و اگر هزاران آیه و حدیث وارد شود که مخالف آن باشد، یا آنها را از ظاهر شان مصروف می‏کنیم و یا به آنها نظر فهم نمی‏کنیم.(20)
این حجاب را غزالی و به تبع او فیض کاشانی نیز مطرح کرده‏اند(21). به نظر می‏رسد که در طرح این حجاب، حضرت امام تحت تأثیر آن دو اندیشمند بزرگ بوده است.
ج ـ جمود بر اقوال مفسران ـ یکی دیگر از حجابهایی که در نگاه حضرت امام مانع از استفاده از این صحیفه نورانی می‏شود، این اعتقاد است که جز آنچه مفسران نوشته یا فهمیده‏اند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی که ممنوع است، اشتباه نموده‏اند و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطل، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری، و آن را به کلی مهجور کرده‏اند. در صورتی که استفاده‏های اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه به تفسیر مربوط نیست تا تفسیر به رأی باشد.(22)
این مانع در نگاه غزالی و فیض کاشانی تنها به اعتقاد و جمود به تفسیر روایی و نقل از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها محدود شده است.(23) اما به طوری که ملاحظه گردید در نگاه حضرت امام، این جمود حتی به تفسیر نقلی و روایی محدود نمی‏شود بلکه این جمود شامل اقوال همه مفسران دیگر اعم از مفسران نقلی یا عقلی می‏گردد و چنین جمودی را مانع و حجاب فهم قرآن می‏دانند.
د ـ حجاب معاصی ـ یکی دیگر از حجابهای فهم قرآن کریم در نظر امام خمینی، حجاب معاصی و گناهان است که فهم و درک قرآن کریم و استفاده از معارف و مواعظ این کتاب آسمانی مانع می‏شود. حجاب معاصی و کدورات طغیان و سرکشی نسبت به ساحت مقدس ربوبی بکلی قلب آدمی را از ادراک حقایق باز می‏دارد. لذا تنها کسانی که از معاصی و گناهان الهی پرهیز نمایند، قابلیت راهیابی و فهم اسرار غیبی و حقایق آسمانی این کتاب شریف را خواهند داشت.(24)
غزالی و فیض کاشانی نیز گناه را سبب تاریکی دل می‏دانند که همانند غبار و زنگار روی آیینه از درخشش حق در قلب آدمی مانع می‏گردد. این دو اندیشمند، بیشتر مردم را گرفتار این حجاب و آن را حجاب اعظم می‏دانند.(25) اما ملاصدرا اساسا گناهان را به عنوان مانع و حجاب مطرح نمی‏کند، بلکه تطهیر قلب از پلیدی گناهان را جزء شرایط فهم قرآن به طور مستقل مطرح می‏نماید.(26)
ه ـ محبت دنیا ـ در نگاه حضرت امام یکی دیگر از حجابهای غلیظ، که میان ما و معارف و مواعظ قرآن، همچون پرده ضخیمی قرار گرفته، حجاب حب دنیاست که به واسطه آن، قلب آدمی تمام همت خود را صرف آن می‏کند و وجهه قلب، یکسره دنیایی می‏شود و به واسطه این محبت از ذکر خدا غافل می‏شود و هر چه علاقه به دنیا و امور دنیایی بیشتر شود، پرده و حجاب قلب، ضخیم‏تر می‏گردد.(27)
حضرت امام در پایان تبیین این حجاب می‏فرماید: «کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهی بهره بردارد، باید قلب را از این ارجاس(حجابها) تطهیر کند و لوث معاصی قلبی را که اشتغال به غیر است، از دل براندازد؛ زیرا غیر مطهر، محرم این اسرار نیست: «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسّه الا المطهرون» واقعه 77 تا 79. همانگونه که از ظاهر این کتاب و مسِّ آن در عالم ظاهر، غیر مطهر ظاهری، تشریعا و تکلیفا ممنوع است، کسی که قلبش به ارجاس تعلقات دنیوی، آلوده است از معارف و مواعظ و باطن و سرّ آن ممنوع است.»(28)
در میان این حجابهای پنجگانه، حجاب اول یعنی حب نفس و حجاب آخر یعنی حب دنیا از ابتکارات حضرت امام است و بزرگانی همچون غزالی و ملاصدرا و فیض کاشانی به این دو حجاب نپرداخته‏اند.(29)

5ـ حضور قلب

یکی دیگر از شرایط فهم یا آداب قرائت قرآن در نگاه امام خمینی(ره) حضور قلب است که از آداب مطلق عبادات به شمار می‏رود(30) و ایشان آن را به طور گسترده و مفصل در آثار مختلف خود آورده‏اند که ما در اینجا به ناچار به برخی از آنها می‏پردازیم.
در نگاه حضرت امام یکی از مهمات آداب قلبی که بسیاری از آداب دیگر، مقدمه آن است و عبادت بدون آن روح و روانی ندارد و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است ودر احادیث شریف به کمتر ادبی این قدر اهمیت داده شده، حضور قلب است.(31) در این باره می‏فرماید: «بر ارباب بصیرت و معرفت و مطّلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت و طهارت پوشیده نیست که روح عبادات و کمال و تمام آن به حضور قلب و اقبال آن است که هیچ عبادتی بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.»(32)
حضرت امام در شرح حدیث بیست و هفتم کتاب چهل حدیث که درباره حضور قلب است، عوامل به وجود آمدن حضور قلب را دو مورد می‏داند: یکی فراغت وقت و قلب و دیگر فهماندن اهمیت عبادت به قلب. در توضیح این دو مورد می‏گوید:«مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روز، برای عبادت خود، وقتی را معین کند که در آن وقت، خود را فقط به عبادت، موظف بداند و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد.»(33)
از این رو ایشان معتقدند که اگر در هنگام عبادت یا قرائت قرآن از امور دیگر فراغت داشته باشیم، حضور قلب که مغز و لُبّ عبادات و کلید فهم حقایق و معانی آیات الهی است، میسر خواهد شد. او فراغت وقت را مقدمه‏ای برای فراغت قلب می‏داند ودر توضیح آن می‏گوید: «و آن چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایی فارغ کند و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید و دل را یکسره خالص، و خالی برای توجه به عبادت ومناجات با حق تعالی نماید.»(34)
ایشان در اهمیت حضور قلب، احادیث زیادی را نقل می‏کند که ما به ترجمه یکی از آنها در اینجا اکتفا می‏کنیم: «ابوحمزه ثُمالی گفت: حضرت امام سجاد(ع) را دیدم که نماز می‏خواند؛ عبای آن حضرت افتاد ولی حضرت عبا را راست نفرمود تا اینکه از نماز فارغ شد. از آن بزرگوار سؤال کردم، فرمود: وای بر تو! آیا می‏دانی در حضور چه کسی بودم؟ همانا از بنده نمازی قبول نمی‏شود مگر آن مقداری که همراه با توجه قلبی(حضور قلب) باشد».(35)
در قسمت دیگر، حضرت امام می‏گوید: «بدان که حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به اِفهام به قلب اهمیت عبادات را و آن در حقیقت میسور نمی‏شود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آنها».(36)
البته حضرت امام در بخشی دیگر از آثار خویش، مراتب مختلف حضور قلب را به تفصیل بیان کرده‏اند که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست. (37)
اگرچه غزالی و به تبع او فیض کاشانی و ملاصدرا نیز مسأله حضور قلب را عنوان کرده‏اند، بسیار مختصر و به اجمال، از آن گذشته‏اند.(38) این بزرگان، ضمن اشاره به مطالبی در اهمیت حضور قلب و ترک حدیث نفس، عملا" از تعریف و راه تحصیل و مراتب و درجات و آثار و نتایج حضور قلب غفلت ورزیده‏اند. از این رو مطالب آنها در عین ارزشمندی، فاقد جامعیت و ژرفای مباحث گسترده حضرت امام است.

6ـ تفهیم

یکی دیگر از شرایط فهم معانی و حقایق آیات الهی تفهیم است که حضرت امام آن را همانند حضور قلب در آداب عبادات بیان کرده‏اند؛ اما طبیعی است که آن نیز در نگاه ایشان جزء شرایط فهم یا آداب باطنی قرائت قرآن کریم است؛ زیرا حضرت امام، «تفهیم» را یکی از آداب قلبی عبادات خصوصا عبادات ذکری می‏داند.(39) بدیهی است که قرائت قرآن هم مانند نماز جزء عبادات ذکری است.
در نظر حضرت امام، مراد از تفهیم این است که آدمی در ابتدای امر، قلب خود را چون طفلی بپندارد که هنوز زبان باز نکرده است و می‏خواهد به او تعلیم دهد؛ پس هر یک از اذکار و اوراد و حقایق و اسرار عبادات را با کمال دقت و سعی به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه از کمالی که قرار دارد و هر حقیقتی را که ادراک نموده است به قلبش بفهماند؛ پس اگر اهل فهم معانی قرآن و اذکار نیست و از اسرار عبادات بی بهره است، همان معنای اجمالی را که قرآن کلام خداست و اذکار، یادآوری حق است و عبادات، اطاعات و فرمانبرداری پروردگاراست، تعلیم قلب کند و همین معانی اجمالی را به قلبش بفهماند. اگر اهل فهم معانی صوری قرآن و اذکار است، همان معانی صوری را از قبیل وعد و وعید و امر و نهی و علم به مبدأ و معاد، به همان مقداری که ادراک نموده است، به قلب تعلیم دهد و اگر کشف حقیقتی از حقایق معارف یا سری از اسرار عبادات برای او شده است، همان را با کمال سعی و کوشش به قلب تعلیم و تفهیم کند.
نتیجه این تفهیم این است که پس از مدتی مواظبت، زبان قلب گشوده می‏شود و قلب، ذاکر و متذکر می‏گردد. در آغاز امر، قلب، متعلم و زبان، معلم بود و به ذکر زبان، قلب ذاکر می‏شد و در واقع قلب تابع زبان بود، ولی پس از گشوده شدن زبان قلب، عکس می‏گردد و قلب ذاکر می‏شود و زبان به ذکر آن، ذکر می‏گوید و به تبع آن حرکت می‏کند.
نشانه اینکه زبان قلب گشوده شده، این است که تعب و زحمت ذکر برطرف، و نشاط و فرح رخ می‏دهد؛ چنانکه اگر کسی بخواهد طفلی را که زبان باز ننموده است، تعلیم دهد تا هنگامی که آن طفل زبان باز نکرده است، معلم خسته و ملول می‏شود. اما وقتی که این طفل زبان گشود و آن کلمه را که معلم به او تعلیم می‏کرد، ادا کرد، خستگی معلم رفع می‏شود.(40)
حضرت امام در این باره نیز احادیث متعددی آورده‏اند که ما به نقل یکی از آنها بسنده می‏کنیم:
«حضرت صادق(ع) را در نماز حالتی دست داد که افتاد و غش کرد. چون آن حالت برطرف شد و به هوش آمد، از سبب آن سؤال شد که امام(ع) فرمود: «پیوسته این آیه را برای قلبم تکرار می‏کردم تا اینکه از گوینده‏اش ـ خداوند ـ شنیدم؛ پس جسم من در مقابل دیدار قدرتش تاب تحمل نیاورد»(41)
این شرط از شرایط فهم، نیز از ابتکارات حضرت امام است. غزالی و فیض کاشانی با اینکه یکی از آداب باطنی تلاوت قرآن را «تفهم» ذکر کرده‏اند، مراد آنها از این کلمه با مراد حضرت امام از «تفهیم» بکلی تفاوت دارد؛ به طوری که ملاحظه گردید، مراد حضرت امام از «تفهیم» فهماندن حقایق و اسرار قرآنی به گوش جان و تفهیم به قلب است ولی مراد غزالی و فیض کاشانی از اصطلاح «تفهم» فهمیدن مراد خداوند از آیات و استعلام معانی از کلام خداست. (42)

7ـ تفکّر

یکی دیگر از شرایط فهم قرآن کریم، تفکر و تدبر در آیات الهی است که حضرت امام آن را در آداب قرائت قرآن بیان کرده است. مراد ایشان از تفکر این است که شخص قاری از آیات شریف در جستجوی مقصد و مقصود باشد و چون مقصد قرآن، به طوری که خود می‏فرماید، هدایت به سبیل سلامت و خروج از همه مراتب ظلمات به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، آدمی باید با تفکر در آیات الهی، مراتب سلامت را از مرتبه پست آن، که راجع به قوای ملکیه است، تا منتهی مراتب آن، که حقیقت قلب سلیم است (با تفسیری که از اهل بیت(ع) وارد شده که حق را ملاقات کند در صورتی که غیر حق در آن نباشد) به دست آورد. در حقیقت گم شده قاری قرآن، سلامت قوای ملکی و ملکوتی باشد که البته این گم شده در این کتاب آسمانی موجود
است و باید با تفکر استخراج شود.
وقتی قوای انسانی از تصرف شیطانی سالم شد و آدمی طریق سلامت را به دست آورد و آن را به کار بست، در هر مرتبه سلامت که حاصل شود، از ظلمتی نجات می‏یابد و قهرا نور ساطع الهی در آن تجلی می‏کند تا اینکه اگر از جمیع انواع ظلمات خالص شد، نور مطلق در قلبش تجلی می‏کند و او را به طریق مستقیم انسانیت که در این مقام، طریق ربّ است، هدایت می‏کند: «اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مستقیمٍ» هود 56.
در قرآن کریم به تفکر و تعریف و تحسین از آن دعوت بسیار شده است؛ مثلا" می‏فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل الیهم و لعلّهم یتفکّرون» نحل 44. در این آیه کریمه، مدح بزرگی از تفکّر شده است؛ زیرا غایت انزال کتاب بزرگ آسمانی و صحیفه عظیمه نورانی را احتمال تفکر قرار داده است.
در آیه‏ای دیگر می‏فرماید:«فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون» اعراف 176.
از حضرت ختمی مرتبت(ص) منقول است که چون این آیه شریفه نازل شد که می‏فرماید: «اِنَّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات...» آل عمران 190، آن حضرت فرمود: وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأها و لم یَتَفَکَّرْ فیها.(43)
پس انسان باید در آیات شریف کتاب الهی و در قصص و حکایات آن، مقصود و نتیجه انسانیّت که سعادت است، به دست آورد و چون سعادت، رسیدن به سلامت مطلق و عالم نور و طریق مستقیم است، انسان باید از قرآن شریف، راه‏های سلامت و معدن نور مطلق و طریق مستقیم را طلب کند و چون شخص قاری، مقصد را یافت در تحصیل آن بینا شود و راه استفاده از قرآن شریف برای او گشوده، و ابواب رحمت حق بر او مفتوح می‏گردد.(44)
در این بحث نیز حضرت امام، هم در انتخاب عنوان و هم در محتوای مطالب با اجتهاد و ابتکار خویش عمل نموده است؛ اگرچه پیش از او، بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی تحت عنوان «تدّبر» به اصل مطالب این بحث که اندیشیدن در زوایای گوناگون و ژرفای آیات قرآنی است، پرداخته‏اند.(45)

8ـ تطبیق

یکی دیگر از شرایط فهم قرآن، که حضرت امام آن را از آداب مهم قرائت قرآن شمرده، تطبیق است و آن عبارت است از اینکه قاری قرآن در هر آیه از آیات شریف که تفکر می‏کند، مفاد آن را با حال خود منطبق، و نقصان خود را به واسطه آن برطرف کند و امراض خود را با آن شفا دهد؛ مثلا" قاری قرآن در قصه شریف حضرت آدم(ع) ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده‏ها و عبادتهای طولانی چه بوده است. سپس خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است و با اوصاف و اخلاق شیطانی به آن بارگاه نمی‏توان قدم گذاشت.
از آیات شریف استفاده می‏شود که مبدأ سجده ننمودن ابلیس، خودبینی و عجب بوده و این خودبینی، اسباب خودخواهی و خودفروشی که استکبار است، شد و آن اسباب خودرأیی که استقلال و سرپیچی از فرمان خداست، گردید؛ لذا مطرود درگاه شد.
ما از اول عمر، شیطان را ملعون و مطرود خوانده‏ایم ولی خود به اوصاف خبیث او متّصف هستیم و در فکر آن بر نیامدیم که آنچه سبب مطرود شدن درگاه قدس است، در هر کس باشد، مطرود است. شیطان خصوصیتی ندارد؛ آنچه او را از درگاه قرب دور کرد، ما را نمی‏گذارد که به آن درگاه راه یابیم. چه بسا لعنهایی که به ابلیس می‏کنیم، خودمان هم مشمول آن باشیم. پس وظیفه سالک الی اللّه‏ این است که خود را به قرآن شریف عرضه دارد و چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار و لااعتبار حدیث آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد، باطل و زخرف شمارند، میزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت هم این است که در میزان کتاب اللّه‏، راست ومستقیم در آید و همان گونه که خُلق رسول اللّه‏ قرآن است،
خلق خود را باید با قرآن موافق کند تا با خلق ولی کامل نیز مطابق گردد و خلقی که مخالف کتاب اللّه‏ است، زخرف و باطل است. همچنین جمیع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند و به آن عرضه دارد تا به حقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن، صورت باطنی او گردد. (46)
در این شرط نیز مطالب حضرت امام هم در انتخاب عنوان و هم در محتوای مباحث ابتکاری است؛ گویا عنوان «تطبیق» از زبان احادیث اهل بیت(ع) اقتباس شده است.(47)
البته پیشتر از حضرت امام، بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی در آداب باطنی قرائت قرآن، تحت عنوان «تخصیص» آورده‏اند(48) که قاری قرآن باید مطالب قرآن کریم را به خود اختصاص دهد و چنین در نظر بگیرد که از هر خطابی خود او مقصود و مخاطب است. اگر امری یا نهیی و وعده‏ای یا وعیدی شنید، خود را مخاطب آن تلقی کند. اما به طوری که ملاحظه گردید مطالب حضرت امام با مباحث این بزرگان تفاوت دارد.

9ـ اخلاص

یکی دیگر از شرایط فهم قرآن در نظر امام خمینی که در آداب قرائت قرآن بیان کرده‏اند، اخلاص است که در تأثیر بر قلوب، نقش اساسی دارد و بدون آن هیچ عملی ارزش ندارد؛ بلکه بدون آن، هر عملی ضایع و باطل و موجب خشم الهی است.
کلینی حدیثی را از امام باقر(ع) روایت می‏کند که فرمود: «قاریان قرآن سه گروهند: یکی آنان که قرائت قرآن را سرمایه معیشت اتخاذ نموده، به واسطه آن از ملوک، حقوق و شهریه می‏گیرند و بر مردم تقدم می‏جویند. گروه دیگر آنان که حروف و صورت قرآن را حفظ می‏کنند ولی حدود آن را تضییع می‏نمایند و آن را پشت سر می‏اندازند. همچنانکه سوارْ، قَدَح (کاسه) خود را به پشت می‏آویزد؛ خداوند اینها را زیاد نکند. گروه سوم آنان هستند که قرآن را قرائت می‏کنند و با دوای قرآن، دردهای قلب خود را علاج می‏کنند؛ پس به خاطر آن شب را بیدارند و به عبادت می‏گذرانند و روز را روزه می‏گیرند و با تشنگی به سر می‏برند و در مساجد حضور می‏یابند و در آنجا اقامت می‏کنند و از خواب ناز بر می‏خیزند. پس خداوند عزیز جبّار، به خاطر اینها بلاها را دفع می‏فرماید و از آسمان، باران فرو می‏فرستد. به خدا قسم که این گروه از قاریان قرآن از کبریت احمر کمیابترند».(49)
حقیقت اخلاص، تصفیه نمودن عمل از شائبه غیرخدا و صافی نمودن سر از رؤیت غیرحق تعالی در جمیع‏اعمال صوری‏و لُبیّه و ظاهری‏و باطنی‏است. کمال آن، مطلقا ترک غیر و یکسره پا نهادن بر انیّت و انانیّت و غیر و غیریّت است: «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ» زمر 3؛ خدای تعالی برای خویش، دین خالص را اختیار فرموده است و اگر یکی از حظوظِ نفسانی یا شیطانی در دین باشد، خالص نخواهد بود و آنچه خالص نیست، حق تعالی اختیار نفرموده و آنچه شائبه غیریّت و نفسانیت دارد از حدود دین حق خارج است.
البته اخلاص، مراتبی دارد و مرتبه کمال آن، که سلامت از اول مرتبه سیر الی اللّه‏ تا آخر مراتب آن و حصول موت حقیقی است، بلکه پس از حیات ثانوی حقانی که صحوبعد المحو است، برای اهل سلوک و متعارف از اصحاب معرفت و ریاضت دست نمی‏دهد و علامت آن این است که غوایت شیطان را در آنها راهی نیست و طمع شیطان یکسره از آنها بریده است؛ چنانکه در آیه شریفه از قول آن پلید می‏فرماید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوینَّهم اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» ص 83 ؛ در اینجا اخلاص به عین عبد نسبت داده شده نه به فعل عبد و این مقامی بالاتر از اخلاص در عمل است.(50)
این شرط از شرایط فهم قرآن نیز هم به لحاظ اصل عنوان و هم به لحاظ محتوای مطالب، از ابتکارات حضرت امام است و غزالی، فیض کاشانی و ملاصدرا در این باره چیزی مطرح نساخته‏اند.(51)

نتیجه‏گیری

خلاصه و نتیجه سخن این است که در نگاه امام خمینی(ره) برای فهم حقایق و کشف اسرار باطنی آیات قرآن کریم، قاری باید موانع و حجابهای میان خود و معانی غیبی و پیامهای معنوی این کتاب آسمانی را برطرف سازد و خویش را از انواع پلیدیها و آلودگیهای فکری، اخلاقی و عملی پاکسازی، و قلب خویش را از انواع تعلقات مادی تطهیر کند تا به مقام طهارت باطن نایل گردد و با تأدیب خود به آداب باطنی، شرایط لازم را برای فهم معارف باطنی قرآن کریم، در خود گردآورد تا چشم و گوش باطن او به روی اسرار غیبی و پیامهای آسمانی آیات الهی گشوده شود.
در یک ارزیابی کلی می‏توان گفت که حضرت امام، در این موضوع، ضمن مراجعه به آثار بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی و تأثیر پذیری اجمالی از آنها، خود در تمام ابعاد به تحقیق و تتبّع پرداخته و با اجتهاد و خلاقیت کامل، آرا و اندیشه‏های نو و ابتکاری از خود بروز داده است.

یادداشتها

1ـ علامه طباطبائی، محمدحسین، قرآن در اسلام ص 29.
2ـ الکاشانی، محسن فیض، تفسیر الصافی، ج 1، مقدمه 8 ص 59.
3ـ برای نمونه نگاه کنید به: الغزالی، ابوحامد محمد، احیاء العلوم الدین ج 1 ص 321 و الکاشانی محسن فیض، المحجّة البیضاء ج 2 ص 209.
4ـ احیاءالعلوم همان ص 331 و 325 و المحجّة البیضاء همان ج ص 234 و 219.
5ـ مفاتیح الغیب ص 58.
6ـ همان ص 5 .
7ـ آداب الصلوة ص 200.
8ـ همان ص 200 تا 202.
9ـ همان ص 202 تا 204، همراه با تلخیص و ویرایش.
10ـ احیاء العلوم همان ص 331 و 332 و المحجة البیضاء همان ص 234 تا 236.
11ـ مفاتیح الغیب ص 58 و 59.
12ـ آداب الصلوة ص 204 و 205 همراه با تلخیص و ویرایش .
13ـ همان ص 206 تا 211 همراه با تلخیص و ویرایش .
14ـ ر. ک به: احیاء العلوم، همان ص 331 تا 340 و المحجة البیضائ همان ص 234 تا 250.
15ـ مفاتیح الغیب ص 49.
16ـ آداب الصلوة ص 211 و 212.
17ـ همان، ص 212 تا 215 همراه با اختصار و ویرایش.
18ـ ن. ک به: احیاء العلوم، همان ص 331 تا 340، مفاتیح الغیب ص 58 تا 69 و المحجة البیضاء، همان ص 234 تا 250.
19ـ آداب الصلوة ص 215 و 216.
20ـ همان ص 217.
21ـ رجوع کنید به: احیاء العلوم، همان ص 335 و المحجّة البیضاء، همان ص 241.
22ـ آداب الصلوة ص 220.
23ـ احیاء العلوم، همان ص 336 و المحجّة البیضاء، همان ص 242.
24ـ آداب الصلوة ص 222.
25ـ احیاء العلوم، همان ص 335 و المحجّة البیضاء، همان.
26ـ مفاتیح الغیب ص 59.
27ـ آداب الصلوة ص 223.
28ـ همان ص 223 و 224 همراه با ویرایش و تغییر جزئی.
29ـ البته موانع و حجابهای فهم قرآن در نگاه حضرت امام بسیار است و به این پنج مورد محدود نمی‏شود. ما در مقاله‏ای مستقل با عنوان «حجابهای فهم قرآن از دیدگاه امام خمینی» به آنها پرداخته‏ایم که هم این پنج مورد با تفصیل بیشتری تبیین، و هم برخی موانع دیگر نیز مطرح گردیده‏اند. این مقاله در شماره 12 بهار 1382 در فصلنامه قرآنی نور منتشر شده است.
30ـ آداب الصلوة ص 225.
31ـ همان ص 38.
32ـ سرّ الصلاة ص 36.
33ـ اربعین حدیث ص 426.
34ـ همان ص 428.
35ـ وسائل الشیعه، ج 4 ص 688 به نقل از همان ص 430.
36ـ همان ص 437.
37ـ همان ص 433 تا 437 و سرّ الصلاة ص 37 تا 46.
38ـ نگاه کنید به: احیاء العلوم، همان ص 332 و المحجة البیضاء، همان ص 236 و مفاتیح الغیب ص 59.
39ـ آداب الصلوة، ص 34.
40ـ همان ص 34 تا 36 با تلخیص و ویرایش
41ـ همان ص 36 و 37 و احیاء العلوم، همان ص 339.
42ـ احیاء العلوم، همان ص 333 و المحجة البیضاء، همان ص 238.
43ـ مفاتیح الغیب، ملاصدرا ص 60.
44ـ آداب الصلوة ص 225 تا 227 همراه با تلخیص و تصحیح و ویرایش .
45ـ احیاء العلوم، همان ص 332 و مفاتیح الغیب ص 59 و 60 و المحجّة البیضاء، همان ص 237 و 238.
46ـ آداب الصلاة ص 228 تا 231 همراه با تلخیص و ویرایش
47ـ ر. ک به: تفسیر عیّاشی ج 1 ص 11 به نقل از قرآن در اسلام ص 42.
48ـ احیاء العلوم، همان ص 336 و مفاتیح الغیب ص 63 و المحجّة البیضاء، همان ص 243.
49ـ اصول کافی، ج 2 ص 627، کتاب فضل قرآن، باب النوادر، حدیث 1 به نقل از اربعین حدیث ص 500 و 501.
50ـ آداب الصلوة ص 176 تا 179 همراه با تلخیص و ویرایش.
51ـ رجوع کنید به: احیاء العلوم، همان ص 331 تا 340، المحجّة البیضاء، همان ص 234 تا 250، مفاتیح‏الغیب ص 58 تا 69.

فهرست منابع

1ـ امام خمینی، سید روح اللّه‏، آداب الصلوة، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1366.
2ـ امام خمینی، سید روح اللّه‏، اربعین حدیث یا شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ج 12 تابستان 1376.
3ـ امام خمینی، سید روح اللّه‏، سرّ الصلوة، تهران، پیام آزادی، 1360.
4ـ الشیرازی، صدرالدین محمد معروف به ملاصدرا، مفاتیح الغیب، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ 1 سال 1363.
5ـ علامه طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 8 سال 1376.
6ـ الغزالی، ابوحامد محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالفکر، الطبعة الأولی، 1406 ه 1986 م .
7ـ الکاشانی، محسن الفیض، التفسیر الصافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الأولی 1402 ه 1982 م.
8ـ الکاشانی، محسن الفیض، المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، الطبعة الثانیة، بی تا.

مقالات مشابه

آسیب شناسی تطبیق قاعده سیاق در تفسیر آیات قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهفاطمه مرضیه حسینی کاشانی

منطق صوري فهم معناي واژه هاي قرآن

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهمحمدتقی فعالی

دفاع از قصدگرايي تفسيري

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاحمد واعظی

مواجهه با قرآن؛ چگونه و چرا؟

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمدعلی مهدوی‎راد

مفهوم شناسی آیه گامی در مسیر «برداشت از قرآن»

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهحسین مرادی زنجانی, فاطمه آذرخش

منابع فهم قرآن

نام نویسندهروح‌الله رضایی

اصول فهم قرآن

نام نویسندهروح‌الله رضایی