معنای روح از دیدگاه اهل لغت در آیات قرآن

پدیدآورحسین حقانی زنجانی

نشریهدرس‌هایی از مکتب اسلام

شماره نشریه469

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 2137 بازدید
معنای روح از دیدگاه اهل لغت در آیات قرآن

حسین حقانی زنجانی

مراجعه به قرآن و بررسی آیات آن، نشانگر این حقیقت است که کلمه «روح» در قرآن به دو صورت و به دو صیغه:
1 - «الرَّوح» به فتح راء و سکون واو به معنای راحت و استراحت و زندگانی دائمی و ابدی.
2 - «الرُّوح» به ضمّ راء و سکون واو، به کار رفته است.
صیغه اول در قرآن در سوره یوسف، آیه 87 «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رُوحِ اللّهِ اِنَّهُ لا ییْأَسُ مِنْ رُوحِ اللّهِ اِلاَّ القَوْمُ الکافِرُونَ» «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می‏شوند».
و در سوره واقعه آیه 79: «فَامّا اِنْ کانَ مِنَ المُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ»
«پس اگر او از مقربان باشد در روح و ریحان و بهشت پر نعمت است».
و صیغه دوم یعنی روح به ضم راء و سکون واو به صورتهای مختلف به معانی گوناگون در قرآن در 21 مورد به شرح زیر بکار رفته است:
1 - سوره بقره آیه 87 و 253 و سوره مائده آیه 110 و سوره نحل آیه 20 و 102 به معنای روح‏القدس.
2 - سوره نساء آیه 171 به معنای عیسی بن مریم.
3 - سوره اسراء آیه 85 به معنای روح انسانی.
4 - سوره شعراء آیه 193 به معنای روح‏الأمین و سوره قدر آیه 4 به همان معنا.
5 - سوره غافر، آیه 15 به معنای روح مقدّس.
6 - سوره مجادله آیه 22 به معنای روحی غیر از فرشتگان و سوره شوری آیه 52.
7 - سوره معارج آیه 4 به معنای فرشته مقرّب الهی و سوره نبأ آیه 38 به معنای فرشته الهی.
8 - سوره تحریم، آیه 12 به معنای روح خدائی و سوره فجر آیه 29 و سوره
سجده، آیه 9 به همین معنا.
9 - سوره ص آیه 72 به معنای روح منسوب به خدا.
مرحوم حاج شیخ محمد حسین اعلمی حائری(1) در دائرة‏المعارف در معنای لغوی کلمه روح در آیات قرآنی چنین می‏نویسد:
«الرَّوح بالفتح ثم السکون الراحة و الإستراحة و الحیاة الدائمة قال اللّه تعالی فی سورة‏الواقعة آیة 89 «فَأَمّا اِنْ کانَ مِنَ المُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیٌحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ» «یعنی فی قبره و جنّة نعیم یعنی فی الآخرة، الروح بالضم ثم السکون».
«یعنی روح به فتح راء و سکون واو به معنای راحتی و استراحت و حیات ابدی و دائمی
1) متوفای 1393 هـ در جلد 18 ص 285 و 286.
است، خداوند در سوره واقعه چنین می‏فرماید: «و اما اگر او از مقربان باشد در روح و ریحان یعنی بعد از مردن در عالم قبر و در عالم مثال در روح و ریحان و در آخرت نیز در بهشت پرنعمت است». یعنی باعث آرامش و راحتی برای مقربین در قبر و موجب دخول به باغ بهشتی در آخرت است».
حسن مصطفوی در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» ج4، ص 257 درباره کلمه روح چنین تحلیلی دارد:
«التحقیق ان الأصل الواحد فی هذه المادة، هو الظهور و جریان امر لطیف و من مصادیقه تجلّی الفیض و جریان الرحمة و ظهورها، ظهور مقام النبوّة و ارسالها و جریان الوحی و تنزیل الکتاب و الأحکام ظهور مظاهر القدس و النزاهة و ظهور مظاهر الحقّ و الحکمة، تجلی نورالحق و جریانه...».
«تحقیق در معنای اصلی ماده روح این است که به معنای ظهور و پیدایش رحمت و ظهور مقام نبوت و ارسال آن و جریان امر لطیف می‏باشد و از مصادیق این معنی جریان وحی و نزول قرآن و احکام الهی و ظهور مظاهر قدس ربانی و پیدایش مظاهر حق و تجلی نور حق و جریان آن می‏باشد...».
مرحوم طُریحی در ذیل ماده «روح» در «مجمع‏البحرین» در صفحه 165 می‏نویسد:
«روح نزد پزشکان و اطبّا جوهر لطیف بخاری است که از خونی که وارد بر قلب می‏گردد در قسمت چپ آن پدید می‏آید زیرا قسمت راست قلب، مشغول جذب خون از کبد می‏باشد و روحی که در قرآن وارد شده است آن، جوهری منفرد است در نهایت لطافت که وابستگی ذاتی به جسم ندارد و آن مرادف با نفس ناطقه است و نزد حکماء و اطباء قدیم ارواح سه گونه‏اند: روح حیوانی؛ روح نسفانی و روح طبیعی. روح حیوانی، در قلب انسان پدید می‏آید و از آنجا پیدا می‏شود و قوای حیوانی را به سایر اعضاء و جوارح می‏رساند و روح طبیعی در کبد انسان پدید آمده و از آنجا مایه می‏گیرد و قوای نفسانی را به سایر اعضاء و جوارح می‏رساند و قوام تمام این قوا با روح بوده زیرا او به منزله ماده و قوای بدنی به منزله صورت آن می‏باشد».
ابوحامد محمد غزالی در کتاب «معارج القدس فی مدارج معرفة‏النفس» ص 41 درباره روح و معانی سه‏گانه آن چنین می‏نویسد:
«اما الروح فیطلق و یراد به البخار اللطیف الذی یصعد من منبع القلب... و یطلق ایضا و یراد به الروح الذی فی مقابله جمیع الملائکة... و یطلق ایضا و یراد به القرآن...».
«روح در سه معنی بکار می‏رود: معنای اول به معنای بخاری لطیف که از درون قلب برمی‏خیزد و به واسطه رگها به مغز می‏رسد و از مغز نیز به واسطه رگهای خاصی به جمیع بدن سرایت می‏کند و در هر محلی به مقتضای مزاج و استعداد آن محل عمل می‏کند پس روح مَرْکَب حیات و هستی است، این بخار مثل چراغ می‏ماند که حیات و زندگی با این چراغ بقاء و ادامه پیدا می‏کند.
معنای دوم روح به معنای روحی است که در مقابل جمیع فرشتگان قرار دارد و آن، روح‏القدس است.
معنای سوم به معنای قرآن است یعنی روح عبارت است از جمیع آنچه که حیات و هستی و انسان‏ها و جوامع بشری به آن وابسته می‏باشند و آن قوانینی وحی الهی در قرآن می‏باشد».

نظر استاد علاّمه طباطبائی قدس‏سره در معنای روح در قرآن

مرحوم استاد علامه طباطبائی در تفسیر «المیزان» در موارد متعددی متعرّض معنای روح در قرآن شده است. از جمله در جلد 19 «المیزان» در سوره مجادله ذیل آیه 22 ص 226 و 227 چنین می‏نویسد:
«روح همان‏طور که از معنای آن به ذهن تبادر می‏کند، عبارت است از مبدأ حیات و هستی که از آن قدرت و نیرو و توان و شعور و ادراک بر انسانها ترشّح می‏کند پس اگر ظاهر آیه «وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحٍ مِنْهُ»(سوره مجادله، آیه 22) را در نظر بگیریم این آیه مفید این معنا است که برای انسانهای مؤمن غیر از روح بشری که همه انسانها خواه مؤمن و خواه کافر در آن مشترک هستند روح دیگری است که حیات و هستی دیگری بر مؤمنین افاضه می‏کند و مؤمنین را دارای قدرت و شعور جدیدی می‏سازد و به همین معنا اشاره دارد آیه مبارکه: آیا کسی که مرده بود سپس او رازنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود همانند کسی است که در ظلمت‏ها باشد و از آن خارج نگردد؟ (سوره انعام، آیه 122) و آیه مبارکه دیگر: «هرکس که کار شایسته‏ای انجام دهد خواه مرد یا زن درحالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می‏داریم و...»(سوره نحل، آیه 97).
بدیهی است حیاتی که خود پاک است، ملازم است با پاکی اثرش و آن قدرت و شعوری است که به دنبال آن دو اعمال شایسته انجام می‏گیرد و از این قدرت و شعور در آیه 12 سوره انعام تعبیر به نور آورده شده چنانکه در سوره (حدید آیه 28) این چنین وارد گشته است: «یَجْعَلْ لَکُمْ نُورا یَمْشُونَ بِهِ» «خداوند برای شما نوری قرار می‏دهد که با آن نور راه می‏روید و زندگی خود را ادامه می‏دهید». و این حیات حیات خاضی است که آثار خاص خود را دارد که ملازم با سعادت ابدی انسان بعد از حیات دنیوی که بین کافر و مؤمن مشترک است و آثار مشترک دارد، پس این حیات و زندگی نورانی، مبدئی دارد و آن روح ایمان است غیر از روح مشترک بین کافر و مؤمن چنانکه از ایه یاد شده استفاده می‏شود، در حقیقت مراد از روح نور علمی است که به واسطه آن در باطن انسان حالت طمأنینه و اطمینان حاصل می‏گردد و این که نام او را روح می‏گذاریم از باب مجاز است برای این که سبب حیات و هستی پاک ابدی است...».
باز در تفسیر «المیزان» ج 13 ص 208 در سوره «اسری» در ذیل آیه 85 معنای لغوی روح را در قرآن چنین توضیح می‏دهد: «الروح علی ما یعرف فی اللغة هو مبدأ الحیاة التی به یقوی الحیوان علی الإحساس و الحرکة الإرادیّة و لفظه یذکّر و یؤنّث و ربما یتجوز فیطلق علی الأمور التی یظهر منها آثار حسنة مطلوبة کما یعد العلم حیاة للنفوس؛ قال اللّه تعالی: «اَوَمَنْ کانَ مَیْتا فَأَحْیَیْناهُ»(انعام: 122) ای بالهدایة الی الإیمان».
«کلمه روح بنا بر آنچه از معنای لغوی آن استفاده می‏شود، به معنای هستی و حیاتی است که به واسطه آن حیوان قادر بر احساس و حرکت ارادی می‏گردد و لفظ آن هم بر مذکّر و هم بر مؤنّث اطلاق می‏گردد و چه‏بسا همین کلمه به‏طور مجاز استعمال می‏گردد در اموری که از آنها آثار نیک مورد نظر، ظاهر می‏گردد هم‏چنانکه علم برای نفوس انسانی، حیات و هستی نامیده می‏شود چنانکه در قرآن کریم سوره انعام آیه 122 خداوند می‏فرماید: «آیا کسی که مرده بود و ما آن را زنده کردیم یعنی در عالم دنیا او را به ایمان هدایت نمودیم...».
سپس می‏نویسد: بر همین معنا حمل می‏گردد آیه مبارکه : «وَ یُنَزِّلُ المَلائِکَةُ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»(سوره نحل: 2).
«فرشتگان به روح یعنی هدایت از ناحیه خدا نازل می‏گردند».
و هم چنین آیه مبارکه «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا»(شوری: 52). یعنی «هم‏چنین ما به تو ای پیامبر وحی نمودیم نزول قرآن و وحی آسمانی را». چنانکه خوانندگان گرامی ملاحظه می‏کنند، روح در قرآن به معنای وحی نیز آمده است زیرا به واسطه آن نفوس مرده و میّت حیات و هستی پیدا می‏کنند همانطور که انسان دارای روح به واسطه آن حیات و هستی می‏یابد.
به‏طور کلی استقراء در آیات قرآن ایجاب می‏کند که کلمه روح در آیات کثیری در سوره‏های مختلف مکّی و مدنی وارد شده است و در تمام آنها مراد از روح همان معنائی نیست که در حیوانها آن را می‏یابیم یعنی معنای روح تنها مبدأ حیات و هستی باشد که از آثار آن احساس و حرکت ارادی است، بلکه روح در قرآن معانی دیگری غیر از معنای موجود در حیوانات نیز بکار رفته است از جمله این آیات، آیه «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ المَلائِکَةُ صَفّا»(سوره نبأ: 38) و آیه مبارکه «وَ تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»(سوره قدر: 4). یعنی فرشتگان و روح در آن شب (شب قدر به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هرکاری نازل می‏شوند. چنانکه در حدیثی از علی علیه‏السلام که آن حضرت با آیه مبارکه: «یُنَزِّلُ المَلائِکَةُ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»(سوره نحل: 2) یعنی فرشتگان را با روح الهی بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد، نازل می‏کند.» استدلال می‏فرماید بر این که مراد از روح، موجودی غیر از فرشتگان است که خداوند آن را گاهی به پاکی و قدس و گاهی نیز به امامت و پیشوائی توصیف نموده به نحوی که از خیانت و سایر نقایص معنی و عیوب و اشتباهاتی که ارواح انسانها از آنها مبرّا نیستند مبرّا می‏باشد.
این معنی از روح، گرچه غیر از طائفه فرشتگان هستند، و لکن با آنان در نزول وحی و تبلیغ آن بر پیامبران همکاری دارند چنانگه در آیه مبارکه ذکر شده در بالا در سوره نحل آیه 2 گذشت و لکن در سوره بقره آیه 97 می‏فرماید:
«قُلْ مَنْ کانَ عَدُوَّا لِجِبْرِیلَ فَاَنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ بِاِذْنِ اللّهِ...» یعنی «بگو کسی که دشمن جبرئیل باشد(درحقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است...». یعنی نزول قرآن به قلب پیامبر را به جبرئیل نسبت داده است و در سوره شعراء آیه 193 نیز می‏فرماید:«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ أَمِینِ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنْذِرینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ». روح الأمین قرآن را بر قلب (پاک) تو نازل کرده است تا از انذار کنندگان باشی!، آن را به زبان عربی آشکار نازل کرد».
و در جایدیگر قرآن در سوره نحل آیه 102 می‏فرماید: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوجُالقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالحَقِّ..» «بگو روح‏القدس آن را از جانب پروردگارت به حق نازل کرده ...».
چنانکه ملاحظه می‏فرمایید، نزول قرآن را در این آیه به جای جبرائیل به روح‏القدس نسبت داده است پس جبرائیل به روح‏القدس نازل گشته است و روح‏القدس این قرآنِ خوانده شده را حامل می‏باشد.
بزرگان از اهل سنت عقیده دارند که روح در قرآن به معنای فرشته‏ای از فرشتگان آمده است چنانکه امام جلال الدین عبدالرحمن سیوطی متوفای 849هـ و 991 میلادی در کتاب «الحبائک فی اخبار الملائک»(1) در ذیل آیه 4 سوره قدر «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم» «فرشتگان و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان برای تقدیر هرکاری نازل می‏شوند» و آیه 38 سوره نبأ «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالمَلائِکَةُ صَفَّا» «روزی که روح و ملائکه در یک صف می‏ایستند». 19 روایت از طریق ابن عباس و سایر صحابه به صورتهای مختلف نقل می‏کنند مثلاً روایت 21 ص 62 و 63 کتاب بالا چنین آمده است: «اخرج ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و ابوالشیخ البیهقی فی الأسماء و الصفات من طریق ابن ابی طلحه عن ابن عباس قال: الروح من أعظم الملائکة خلقا»«روح از لحاظ خلقت آفرینش و عجائب خلقت از بزرگترین فرشتگان محسوب می‏شود».
از مطالب بالا واضح می‏گردد که در آیه مبارکه: «وَ کَذلِکَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا»(شوری: 52). مراد از وحیِ روح در آیه مزبور همان انزال روح‏القدس به پیامبر می‏باشد و وحی قرآن یعنی انزال روح القدس به پیامبر چون روح‏القدس حامل وحی الهی می‏باشد پس معنی ندارد در این آیه گفته شود که مراد از روح، قرآن می‏باشد چنانکه از برخی از علماء و مفسرین چنین اظهار گشته است.
اما نسبت دادن وحی یعنی همان کلام مخفی و ناپیدا به روح به این معنی در حالی که آن از موجودات عینی و از اعیان خارجی است منافاتی با بحث ما ندارد زیرا این موجودات پاک و طاهر هم‏چنانکه از موجودات مقدس بوده، از مخلوقات الهی می‏باشند هم‏چنین آنان کلمات الهی نیز محسوب می‏شوند چنانکه در آیه مبارکه 171 سوره نساء می‏فرماید: «وَ لاتَقُولُوا عَلیَ اللّهِ اِلاَّ الحَقّ وَ اَنَّماَ المَسِیحُ عِیْسیَ بْنَ مَرْیَم رَسُولَ اللّهُ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها اِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٍ مِنْهُ..».
«درباره خدا نگوئید غیر از حق، مسیح بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه(ومخلوق او) است...».
چنانکه ملاحظه می‏گردد، «روح»، کلمه محسوب شده، دلالت بر مطلوب دارد پس جایز است این که روح، وحی شمرده شود همان‏طور که کلمه محسوب می‏گردد پس کلمه روح در قرآن در آیات و سوره‏های بی‏شماری ذکر گردیده و متبادر از آن مبدأ حیات و هستی در کلام خدا است و این کلمه منحصر در انسان نبوده، سایر حیوانات، بلکه سایر موجودات از قبیل جبرائیل و روح‏القدس و... را شامل می‏گردد چنانکه در آیه مبارکه 17 سوره مریم چنین آمده: «فَأَرْسَلْنا اِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرا سَوِیّا»«ما روح خود را به سوی او (یعنی مریم) فرستادیم و او در شکل انسانی بی‏عیب و نقص بر مریم ظاهر گشت».
و در آیه مبارکه 52 سوره شوری نیز چنین می‏فرماید: «وَ کَذلِکَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ رُوحَا مِنْ اَمْرِنا..» یعنی همان‏گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم...». و غیر این آیات، آیات دیگری است که خوانندگان می‏توانند به آنها رجوع کنند. پس روح، مصداقی در انسان دارد و مصداق‏هائی در غیر انسان از سایر موجودات.

پی نوشت:

1) نشر بیروت، لبنان، دارالکتاب العلمیة، چاپ اول، تاریخ 1405هـ - 1985م.

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد

معناي واژه «ص-ل-ح» و مشتقات آن در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمجید صالحی

مفردات قرآن در «تفسیر المیزان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمود حائری, صالح عادلی ساردو

خبری یا انشایی بودن اسلوب «سبحان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهوصال میمندی, علی بیانلو, سکینه حجازی