نقدبررسی فرهنگنامهنویسی قرآن و نیاز جوان امروز نگاهی به جلد اول فرهنگنامه قرآن کریم
جلد اول(الف-ایا(
ناشر:دفتر انتشارات کمک آموزشی-کتاب رشد (وابسته به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش)
برنامهریزی و نظارت بر اجرا:علیرضا چاپ اول-1382 حاجیانزاده:ناصر نادری،فضل الله خالیقان
شورای علمی:حجت الاسلام دکتر محی الدین بهرام محمدیان(رئیس شورا)،حجت الاسلام سید جواد بهشتی(کارشناس علوم قرآنی)، امیر حسین فردی(کارشناس ادبی)،دکتر فضل الله
«در سالیان اخیر به برکت استقرار نظام جمهوری اسلامی،آموزش روخوانی،روانخوانی،قرائت و تلاوت قرآن نسبت به سالیان گذشته،پرشتاب به پیش رفته و شاید هیچگاه و تلاوت قرآن نسبت به سالیان گذشته،پرشتاب به پیش رفته و شاید هیچگاه در سدهء اخیر،کشور ما به اندازه امروز حافظ قرآن- آنهم در سنین نوجوانی-به خود ندیده است.بهطور حتم،این تلاشها و کوششها،اقدامهای بایسته و لازمی است که باید صورت میگرفت و همچنین،پیگیری آن نیز ضرروت دارد.اما در مقایسه با آنچه بزرگان دین مخصوصا ائمه معصومین(سلام الله علیهم اجمعین).توصیه و ترسیم کردهاند،هنوز راه درازی در پیش داریم.
گام بعدی،فراهم آوردن فرصتها و امکانات مناسب برای فهم معارف قرآنی و تدبر در آیات الهی است.آنچه که پیش روی شماست،تلاشی متواضعانه برای رسیدن به این مهم است.»
(بخشی از مقدمهء فرهنگنامه قرآن کریم) جلد نخست فرهنگنامه قرآن کریم،اثر نو انتشار و در مجموع،زیبایی است که به عنوان کتاب کمک آموزشی قابل استفادهء مخاطبان دبیرستانی و گروه سنی جوان،روانه بازار شده است تا واژگان قرآن را به گونهای تفصیلی و خالقیان(کارشناس علوم قرآنی و دبیر شورا)
نویسندگان مقاله:محی الدین بهرام محمدیان، فضل الله خالقیان،بتول علینیا،حسین مرادی، عیسی متقیزاده،محمد رضا براتپور،سید جواد بهشتی،حسین جوان مهر و حسین سوزنچی
چاپ اول-1382
قطع:رحلی کوتاه(آ-چهار)
150+14 صفحه(کاغذ گلاسه مات).رنگی (چهار رنگ)مصور
5000 نسخه
بها:3000 تومان
تفسیری،برای مخاطب معنی کند و روشن سازد.مدخلهای این فرهنگنامه، از لغات و مفاهیم کلیدی گرفته تا اعلام گوناگون را در برمیگیرند.
نخستین مجلد از فرهنگنامه قرآن کریم،حاوی 130 مدخل است.
در مقدمه فرهنگنامه قرآن کریم،چگونگی شکلگیری این فرهنگنامه، توضیح داده شده است:
«همزمان با تشکیل واحد«کتاب رشد»در دفتر انتشارات کمکآموزشی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی-وابسته به وزارت آموزش و پرورش- موضوع تولید کتابهای کمکآموزشی دربارهء علوم و معارف قرآن کریم،در «شورای برنامهریزی گروه قرآن کریم»مطرح شد.نتیجهء این مباحث،تصویب چند طرح،از آن جمله طرح تولید«فرهنگنامه قرآن کریم»برای گروه سنی جوانان بود که در سال 1377 به تصویب نهایی رسید.آنچه باعث شد این طرح به عنوان یک اولویت مطرح شود،ضرورت فراهم ساختن فرصت و امکان تدبر در قرآن کریم،البته با رعایت دو ویژگی زیر بود:
1.رعایت تاسب فرهنگنامه با حوصله و ظرفیت ذهنی مخاطبان جوان
2.طرح و ارائه مطالب به کمک نثر روان و بهرهگیری از عنصر عکس، تصویر و گرافیگ مناسب در تولید فرهنگنامه.»
براساس آنچه در مقدمهء فرهنگنامه قرآن کریم آمده است،این فرهنگنامه به این صورت تدوین میشود که پس از تعیین مدخلهای اصلی و فرعی در«شورای علمی فرهنگنامه قرآن کریم»،این مدخلها برای نگارش مقالهها به نویسندگان سپرده میشود.در مرحلهء بعد،مقالههای تألیفی(از نظر تطبیق با مهیارهای علمی.ساختاری مصوب شورا)به وسیلهء کارشناسان علوم قرآن ویرایش علمی میشود و سپس برای ویرایش ادبی(یعنی تطبیق با معیارهای ادبی نگارش مقالهها)،در اختیار ویراستار فرهنگنامه قرار میگیرد تا با نظارت کارشناس ادبی فرهنگنامه،اصلاحات لازم در آن صورت گیرد. سرانجام،مقالههای اصلاحی،در شواری علمی فرهنگنامه به تصویب نهایی میرسد.
ضوابط و معیارهای علمی-ساختاری و ادبی نگارش مقالههای این فرهنگنامه،بدین قرار است:
1.هر مقاله استقلال نسبی دارد؛بنابراین باید جامع باشد.
2.اطلاعات مقاله باید معتبر و مستند باشد؛بنابراین باید منابع هر مقاله در پایان ذکر شود.
3.در متن مقاله،تعبیرها باید منصفانه و بدون ثناگویی باشد.
4.محتوای مقاله باید با ظرفیت ذهنی و حوصله مخاطبان تناسب و هماهنگی داشته باشد.
5.از اطناب و درازگویی باید پرهیز شود.
6.زبان و نثر مقاله،باید ساده،روان و دور از تصنع و تفنن باشد.
7.ساختار مقاله،به تناسب موضوع مدخلها،باید در سه دستهء کوتاه،بلند و اساسی تنظیم شود.
8.در نگارش مقالهها،باید واژگان پایهء مخاطبان و قواعد دستوری زبان فارسی رعایت شود.
9.برخی واژهها و عبارتها باید در حد ترجمهء روان فارسی،همراه با ذکر شواهد قرآنی،توضیح داده شود.
اجزای اصلی هر مقاله در این فرهنگنامه،عبارتاند از:مدخل(عنوان) اصلی،عنوانهای فرعی،بدنه مقاله و امضای نویسنده آن.
مدخل بر دو نوع است:اصلی و ارجاعی.هر مدخل ارجاعی،به یکی از مدخلهای اصلی ارجاع داده میشود.در چنین حالتی حداقل،توضیح لغوی مدخل آورده و سپس به مدخل اصلی ارجاع داده میشود.(در این فرهنگ، موارد غیرمشهور به مشهور،کنیه یا لقب به اسم،اخص به اعم،جزء به کل و نام منسوخ به نام رایج ارجاع داده میشود).
بدنه مقاله در این فرهنگنامه،سه بخش دارد:
1.پس از عنوان اصلی،ریشهء فعل ماضی(صیغهء مفرد مذکر غایب)،علامت عین الفعل مضارع و سپس مصدر درج میگردد و معنی ریشهء ماضی،به عنوان برابر نهاد(معادل)ذکر میشود. مثلا:علم:علم-علما؛دانست.
2.در صورتیکه ریشهء فعل در بابهای دیگر،غیر از ثلاثی مجرد به کار رفته باشد،یا در یک باب،در معانی مختلف استفاده شده باشد،این موارد با ذکر آیه و شاهد مثال،توضیح داده میشود.
3.پس از توضیح لغوی اگر مدخل نیازی به شرح و توضیح داشته باشد،به صورت مقالههای کوتاه بلند و یا اساسی آورده میشود.
در نگارش این فرهنگنامه(همانند دیگر فرهنگهای مشابه)،از اختصارها و نشانهها نیز استفاده شده است که البته، شمار آنها 8(هشت)است و همچون برخی از فرهنگنامهها نیست که فهرست اختصارهای آنها چند صفحه را در برمیگیرد. (دوستی میگفت:بگذاریم از اینکه حفظ اختصارهای بسیار تا چه حد برای کسی که به این فرهنگنامهها یا دانشنامهها و دایرة المعارفها مراجعه میکند،دشوار و مایه دردسر است،اما برای یکی از این دایرة االمعارفها و دانشنامههای مشهور چند هزار صفحهای،محاسبه کردهاند که اگر به جای انبوه اختصارهای آن، خود آن واژهها و عبارتها مورد استفاده قرار میگرفت،تنها 12 صفحه به کل چند هزار صفحه افزوده میشد).
در مقدمه فرهنگنامه قرآن کریم،شیوه استفاده از این فرهنگنامه،چنین آمده است:
«این فرهنگنامه براساس ریشهء کلمهها و به ترتیب حروف الفبای زبان عربی تنظیم شده است.به این ترتیب،آن دسته از واژه اینکه ما این مکانها را شناسایی کنیم، نام فعلی آنها را بیاوریم، جایشان را در نقشه امروزین جغرافیا نشان دهیم و عکسی از آن محل در اختیار مخاطب بگذاریم کاری ارزشمند در پژوهشهای قرآنی است.
های که ریشهء ثلاثی آنها با حرف«الف»شروع میشود،به ترتیب حرف اول، دوم و یا سوم آنها مرتب شدهاند...در پایان هر مقاله،به جای نام نویسنده،شماره شناسایی درون مربع کوچکی چاپ شده است.این شمارهها بر مبنای نام نویسندگان مقالهها که در بخش همکاران جلد اول فرهنگنامه چاپ شده،به کار رفته است.»
در انتهای این مجلد از فرهنگنامه قرآن کریم،کتابنامه و نمایه آمده است. نمایه شامل مدخلها،آیات(به ترتیب سوره)،روایات(به ترتیب گوینده)و اعلام(به ترتیب الفبا)است.
فهرست مطالب در ابتدای کتاب،مدخلها را به ترتیب درج در کتاب،پیش روی خواننده میگذارد.
در پشت جلد کتاب میخوانیم:
«فرهنگنامه قرآن کریم،پنجرهای به باغ سبز قرآن کریم است؛باغ جاوادانهای با آسمان آبی ملکوت و نسیم روح نواز با عطر بهشت.
در این مجموعه سعی شده است مفاهیم انسانساز قرآن کریم،حوادث تاریخی و شخصیتهای مثبت و منفی داستانهای آن،با زبان و بیان دالنشین و متناسب با مخاطبان و با استفاده از عنصر تصویر،به نحو شایسته ارائه شود.»
در صفحه عنوان و شناسنامه لاتین انتهای کتاب نیز ترجمه نیز ترجمهء همین عبارات را به انگلیسی میخوانیم.
صفحهآرایی کتاب،دو ستونی با حاشیهای حدود 6 سانت،حروف آن خوانا، آیات و روایات دارای اعراب و عناوین مدخلها همراه با طراحی سنتی و در زمینهای رنگی است.در جایجای صفحات این کتاب رنگی،طرح یا عکس درشت یا ریز متناسب با موضوع را میتوان دید.
آنچه تا به اینجا آمد،کلیاتی در شناخت فرهنگنامه قرآن کریم بود.در بندهای آتی،به برخی موارد اصلاحی و تکمیلی کلی و قابل ذکر در جلد نخست این فرهنگنامه میپردازیم و نمونههایی را برمیشماریم که با بازنگری در جلد نخست و ملاحظه در مجلدات بعد،میتواند مایه اصلاح،ارتقا و کارآیی بیشتر این مجموعه شود.
نوشته روی جلد این فرهنگنامه،عنوان«فرهنگنامه قرآن کریم»را با خط
شکسته،به صورت قصارنویسی(ترکیب جمع)طراحی کرده است؛شیوهای که در آن،حروف و کلمات را با سوار کردن بر یکدیگر به شکلی سامان میدهد که زیباتر بنماید.البته در این نوع نگارش،هم اصول و ضوابط خوشنویسی و هم مبانی قصارنویسی و سوار کردن حروف و کلمات باید مراعات شود.
در نگارش عنوا این فرهنگنامه،ملاحظه میشود که:
1.خوشنویس این عنوان،فاقد تبحر،آگاهی و صول زیبانویسی است و مفردات او حتی در حد متوسط،از اصول و ضوابط و قواعد مرتبط با خط شکسته برخوردار نیست.
2.در خوشنویسی نستعلیق یا شکسته،کشش کاف و گاف،جز به ضروروت و در حد ندرت و ناچاری،مرسوم نیست و توصیه نمیشود.در صورتی که در این عنوان،گاف«فرهنگنامه»و کاف«کریم»کشیده شدهاند و زمینهساز بدخوانیاند.
3.طراحی عنوان،در مجموع به گونهای است که به دشواری میتوان عنوان را در بار اول و دوم خواند و بهویژه کشش کاف و گاف و قرار داشتن«فر» در بالای«فرهنگنامه»ای که گاف آن کشیده است،این توقع و توهم را برمیانگیزد که در عنوان،واژهء«فرهنگستان»قرار دارد.کشش کاف«کریم» نیز چیزی شبیه«کسر»را به خواننده القا میکند.
4.مفردات حروف،به اصطلاح خوشنویسان«چاق»است و این چاقی،در کنار ضعفهای دیگر مفردات،ناخوشایندتر جلوه میکند.
5.ترکیب حروف و کلمات برای نگارش مجموعهء عنوان،بیبهره از اصول و شوابطی است که در سوار کردن حروف و کلمات در قصارنویسی باید مورد توجه قرار گیرد.
6.اصولا طاحی عنوان یک کتاب،به گونهای دشوارخوان،توسط هیچ یک از طراحان جلد کتاب توصیه نمیشود؛مگر اینکه پیام خاصی در بعضی از آثار و نگارشهای خاص باشد که دشوارخوانی آن را توجیه کند و صد البته که این امر در آثاری مانند فرهنگنامههای جدی مصداق ندارد.
اینکه فرهنگنامهای قرآنی براساس ترتیب ریشهای لغات تدوین شود، امری طبیعی است،اما این واقعیت را نیز در نظر باید گرفت که ممکن است بسیاری از افراد،ریشهیابی ندانند و حتی این نیز واقعیت دارد که برخی ریشهدانان،درباره ریشه درست برخی واژهها تردید دارند.به دلیل همین واقعیت اخیر است که مثلا در آغاز«المعجم المفهرس الالفاظ القرآن الکریم» محمد فؤاد عبد الباقی،فهرستی از برخی واژهها و ریشههای آنها را میبینیم.
درهرحال،آنچه میتواند کاربرد این فرهنگنامه قرآن کریم را افزایش بخشد و مخاطبان بیشتری را پوشش دهد،این است که خوانندهء قرآن کریم، هرگاه به واژهای-اعم از اسم،فعل یا حرف با همهء شکلهای صرفی آن- برخورد،فهرستی در این فرهنگنامه در اختیار خویش داشته باشد که مثلا به او بگوید واژههای«مأرب»و«تأکلون»دارای ریشههای«ارب»و«اکل»اند و او میتواند برای دریافت معانی آنها به این ریشهها مراجعه کند و یا واژههایی مانند«اقرب»و«اختیار»برخلاف ظاهر خود دارای ریشههای«قرب»و «خیر»ند و باید در این مادهها به دنبال آنها بود.
قراردادن نمایهای برای واژههایی از قرآن کریم که ریشه آنها در این جلد آمده،یکی از نیازهای تکمیلی جلد نخست فرهنگنامه قرآن کریم است.ضمن اینکه آوردن این واژهها در متن فرهنگنامه و ارائه معنی و توضیح کوتاه آنها و سپس ارجاعشان به ریشه،کاری بس ازرشمندتر است که به غنا و کارکردهای بیشتر این فرهنگنامه خواهد افزود.
در فرهنگنامه قرآن کریم به نظر میرسد توجه بیشتری به مسائل مربوط به نگارش،ویرایش صوری و توجه به املای درست کلمات،ضروری باشد.
میدانیم که«عسکر»و«عسکری»واژههایی عربیاند و چون در عربی حرف گاف وجود ندارد، نگارش این واژهها به صورت«عسگر»و«عسگری» غلط است
به نظر میرسد که در برخی مدخلهای این فرهنگنامه،جای توضیحهایی خالی است یا توضیحها و اطلاعاتی اضافی به چشم میخورد.مثلا در مدخل «الف»،به این امر اشاره نشده است که الف یکی از حروف مقطعه است و در نتیجه میتواند با ارجاع،توضیحهایی برای حروف مقطعه در ماده«الم»و معانی احتمالی که برای الف حدس زدهاند،آورد.
در مقابل،مثلا در مدخل«اکل»،اطلاعاتی بسیار از متون فقهی و روایی شیعه و فتواها و اقوال فقیهان دربارهء غذاهای حیوانی حلال و حرام که ذکری از آنها در قرآن نیامده است،میخوانیم و جای ارتباط آنها را با کلمات یا مصادیق آیات خالی میبینیم.آداب غذا خوردن و مسحبات و مکروهات آن نیز چنین وضعیتی دارد.در همین مدخل،با آنکه تقریبا همهء آیات مرتبط با خوردن و آشامیدن را میبینیم،نشانی از آیه 96 سورهء مائده(5)نمییابیم که:
«احل لکم صید البحر و طعامه متاعا لکم و للسیارة»
(صید دریا برای شما حلال شده است تا برای شما و مسافران[دریا در کشتی]بهرهای باشد).بیگمان با ذکر این آیه،باید پاسخی نیز برای عمومیت و اطلاق آن داشته باشیم که وقتی خداوند،صید دریا را بدون قیدی و تخصیصی حلال کرده است،روایات و فتواهایی که تنها ماهیهای پولکدار و میگو و از این قبیل را حلال میدانند،چه استنادی به قرآن میتوانند داشته باشند؟ بهویژه اینکه معصومان تأکید دارند که روایات آنها نه تنها مخالف قرآن نیست،بلکه مستند به قرآن است و شیعیان حق دارند برای هر روایت،مستندی در قرآن،از معصوم طلب کنند.
یک نمونه نیز برای موارد متناقض ذکر میکنیم:در مدخل «اثم»،ذکری از آیهء معروف درباره شراب و قمار آمده است که با شماره 219 در سورهء بقره(2)قرار دارد:
«یسئلونک عن الخمر و
المسیر.قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفهما».
و سپس با توجه به مقالهء«اثم»با«منافع»و«اثمهما»با«نفهما» چنین نتیجه گرفته شده که:معنای اصلی«اثم»ضرر است،چون همیشه ضرر،مقابل نفع است.»(ص 10-11)و سپس شواهد دیگری نیز برای این معنی آورده شده است.اما این معنی(معنی ضرر)،نه تنها در ترجم این آیه در همین مدخل لحاظ نشده،بکله در مدخل«اکل»نیز در برابر«اثم»،واژهء«گناه»نهاده شده است(ص 56).درهرحال،ترجمه در دست آیه.براساس مدعای این فرهنگنامه چنین میشود:«درباره شراب و قمار از تو میپرسند.بگو:در آن دو، زیانهایی بزرگ و سودهایی برای مردم است،ولی زیان آن دو از سودشان بیشتر است.»
علت آنکه برای این دوگانگی معنی،تعبیر تناقص را به کار بردیم،از آنرو بود که بجز در واژههای مشترک(یعنی واژههایی که دو یا چند معنی موازی دارند)،آنهم واژههایی مشترک که در یک متن،دو معنی موازی را القا میکنند و مایه غنای متن یا ایهام یا چند پهلوانی میشوند،دیگر واژهها در یک متن،بیش از یک معنی حقیقی ندارند و انتخاب دو معنی حقیقی برای آنها موجب تناقض میشود.در ترجمهء قرآن نیز وظیفه مترجم،درج معانی حقیقی،در صوت نبود قرینهء صارفه است.بنابراین،،اگر معنی«اثم»در این آیه، «ضرر»و«زیان»باشد،برابر نهاد«گناه»در ترجمه آن،با این معنی در تضاد یا تناقض خواهد بود.
در برخی مدخلها مشاهده میشود که مبنابراین بوده که مخاطب،از اطلاعات مربوط باخبر است.بنابراین،به کمترین توضیح یا حذف توضیح اکتفا و به ذکر مورد بسنده شده است.این در حالی به نظر میرسد که در برخی مدخلهای این فرهنگنامه،جای توضیحهایی خالی است یا توضیحها و اطلاعاتی اضافی به چشم میخورد.مثلا در مدخل«الف»،به این امر اشاره نشده است که الف یکی از حروف مقطعه است و در نتیجه میتوان با ارجاع،توضیحهایی برای حروف مقطعه در ماده«الم»و معانی احتمال که برای الف حدس زدهاند،آورد
است که در برخی دیگر از مدخلهای این فرهنگنامه،اطلاعات و توضیحات برای مخاطبی بدون حداقل اطلاعات،ارائه شدهاند.
مثلا اطلاعاتی که در مدخل«الف»دربارهء موارد تجویدی مربوط به این حرف آمده،تنها برای مخاطب تجویدشناس قابل استفاده است و اطلاعات مربوط به خوردنیها،در مدخل«اکل»و بردهداری در ماده«امه»به گونهای است که گویی قرار است مجموعهای از این اطلاعات،به استناد فرهنگ اسلامی-شیعی،به وسیله این فرهنگنامه در اختیار مخاطب گذاشته شود.
اگر قرار باشد کار و پژوهش تازهای برای این فرهنگنامه قرآنی تعریف کنیم تا وجه تمایز و برتری ارزشمندی میان گردآوری صرف با نیازسنجی، زمانشناسی و پژوهشگری روشنگرانه و ابهام زدایانه باشد،بیگمان یکی این خواهد بود که تحقیقی صورت پذیرد که مکان اعلام جغرافیای قرآن،با جغرافیای امروز و نامهای فعلی،شناسایی و معرفی شود.
اینکه ما این مکانها را شناسایی کنیم،نام فعلی آنها را بیاریم، جایشان را در نقشه امروزین جغرافیا نشان دهیم و عکسی از آن محل در اختیار مخاطب بگذاریم کاری ارزشمند در پژوهشهای قرآنی است.ذکر نامهای قدیم این مکانها،تنها در کنار این اطلاعات است که مفید خواهد بود؛وگرنه اینکه تنها به نقل اکتفا کنیم و مثلا بگوییم که فلان مکان در کنار«بحر قلزم»بوده است،با فرض اینکه روی نقشه جغرافیا این نام را نتوان دید، خدمتی به مخاطب نیست و با فرض اینکه روی نقشه جغرافیا این نام را نتوان دید، خدمتی به مخاظب نیست و با فرض اینکه دید،تعبیر«دریای سرخ» مناسبتر است.
البته در این زمینه،پژوهشها و تألیفهایی نیز داریم که یکی از آنها کتابی است با نام«باستانشناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن»نوشته حجت الاسلام بیآزار شیرازی که به چاپ چندم رسیده و جای آن در کتابنانه و فهرست منابع و مأخذ«فرهنگنامه قرآن کریم»خالی است.
یکی از ضعفهای جدی فرهنگنامه قرآن کریم،نقل برخی اطلاعات از منابع عربی ترجمه شده،بدون تغییر تلفظ عربی اعلام غیرعربی،بهصورت صل یا صورتی است که در فارسی تلفظ میشود.
ذکر نامهایی مانند«بولس»از منابع عربی مورد استفاده به همین صورت عربی شده و عدم تغییر آنها مثلا به«پولس»در ترجمه،به جای خالی حضور افراد مدخلنویس یا ویراستار زبانشناس و ترجمهدان را نشان میدهد.
در فرهنگنامه قرآن کریم بهنظر میرسد توجه بیشتری به مسائل مربوط به نگارش،ویرایش صوری و توجه به املای درست کلمات،ضروری باشد. برای نمونه،در صفحه شناسامه،کلمهء«فضل الله»بهصورت«فضل اله» نوشته شده که درست نیست.همچنین،میدانیم که«عسکر»و«عسکری» واژههایی عربیاند و چون در عربی حرف گاف وجود ندارد،نگارش این واژهها به صورت«عسگر»و«عسگری»غلط است(شناسنامه کتاب).
تنها در یکصورت،نام یا نام خانوادگی افراد را بدون غلط میتوان نوشت و آن اینکه در شناسنامه آنها غلط نوشته شده باشد و خود آنها نیز مایل باشند که نامشان به همان صورت غلط نوشته شود.
در ویرایش یا رو ویرایش که گاهبخشی و گاه همهء فعالیتهای نسخهپردازی را شامل میشود،گاه نکتهای دقیق و ظریف که در کتابهای استاندارد آموزش ویرایش نیز به آن اشاره شده،از نظر ویراستار صوری مخفی میماند یا ویراستار صوری،فاقد مطالعه،آموزش یا آگاهی در اینباره است.
طرح این موضوع و پرداختن به جوانب مختلف دشواریها،بحرانها و کاستیهای مسائل مرتبط با ویرایش و آموزش ویرایش در ایران،از حوصله این بحث خارج است و بنده به تناسب،در برخی شمارههای کتاب هفته یادداشت هایی در اینباره داشتهام.در اینجا به تناسب،موضوعی به ظاهر کوچک،اما از جهتی مهم و راهبردی را مطرح میکنم.
همه میدانیم که خط فارسی،از راست به چپ نوشته میشود.نیز همه میدانیم که عدد را چپ به راست مینویسند.حال دقت کنید:عدد را از چپ به راست مینویسند،یعنی چه؟یعنی اینکه«ارقام یک عدد»را از چپ به راست مینویسند.به عبارت دیکگر،هرگاه بخواهیم«یک عدد»چند رقمی بنویسیم،«رقمها»ی آن را از چپ به راست مینویسیم.مثلا سی صد و بیست و پنج را 325 مینویسیم،نه 523.
باز دقت کنیم:خط فارسی از راست به چپ نوشته میشود،یعنی چه؟ یعنی اینکه هم حروف یک کلمه و هم کلمات متوالی،به ترتیب خواندن،از راست به چپ نوشته میشوند.مثلا اگر بخواهیم بنوایسیم:«از تهران تا شیراز»، آن را به همین صورت از راست به چپ مینویسیم.گاه نیز به جای«از... تا...»خط تیره به کار میبریم و مینویسیم:«تهران-شیراز».حال اگر بخواهیم بنویسیم:«از سیصد و بیست و پنج تا هفتصد و شصت و نه»،باز همین صورت درست(از راست به چپ)است.اگر بخواهیم به جای«از... تا...»از خط تیره استفاده کنیم،درست چنین خواهد بود:«سیصد و بیست و پنج-هفتصد و شصت و نه».حال بیاییم و به جای حروف،خود اعداد را بگذاریم.خواهیم داشت:«325-769»یعنی:«از 325 تا 769».اینجا«دو عدد»داریم که یکی اول باید خوانده شود و دیگری دوم.فارسی را هم از راست به چپ مینویسیم؛به ترتیبی که باید خوانده شود.از چپ به راست نوشتن «رقمهای یک عدد»با از راست به چپ نوشتن«دو عدد متوالی»منافاتی ندارد. آنجا یک عدد است و اینجا دو عدد؛آنجا رقمهای یک عدد است و اینجا خود دو عدد به ترتیبی که هر کدام نسبت به دیگری دارند.خط فارسی نیز از راست به چپ نوشته میشود؛بجز در رقمهایی که عددها از آن تشکیل میشوند که آنها را از چپ به راست مینویسیم.نمونه دیگری برای از راست به چپ نویسی «عددها»ی متوالی،نگارش تاریخ است.مثلا 27 بهمن 1383 را از راست به چپ،به صورت 27/11/1383 مینویسیم،نه 1383/11/27.
آنچه گفته شد،نکتهای است که بسیاری از ویراستاران صوری که آموزشهای کافی ندیدهاند،به آن توجه ندارند و بنابراین، مثلا 17 تا 25 را به جای 17-25 بهصورت 25-17 مینویسند.
در«فرهنگنامه قرآن کریم»،برخی اعداد متوالی به جای این که از راست به چپ نوشته شوند،از چپ به راست نوشته شدهاند (نمونه:31-27 در ص 2،مادهء«ابّ»؛و 10-9 در صفحه 83،مادهء «امّا»...)
یکی از دشواریهای خوانش آثار تاریخی و رجالی،تلفظ اسامی خاص است.این اسامی نیز اکثر قیاسی و قاعدهپذیر نیستند و جز با آگاهی از تلفظ واقعی آنها،نمیتوان آنها را درست خواند.یکی از کاستیهای بزرگ تصحیح متون نیز همین فقدان یا کمبود اعرابگذاری لازم بر اعلام است؛کاری دشوار که با توجه به کمی منابع و نیاز به پژوهشهای مستند و زبانشناسانه و آگاهی از زبان مردم اعصار کهن و سدههای گذشته و بهرهگیری از متون معتبر، دشوارتر مینماید.البته،برخی پژوهشهای انجامیافته در این مورد با نباید نادیده گرفت.
همانند آنچه دربارهء جایگاه اعلام جغرافیایی و نام امروزین و مکانیابی آنها گفته شد،کمبود اعراب در برخی اعلام نیز جای خالی خود را در این فرهنگنامه نشان میدهد.نبود یا نقص اعرابگذاری این واژهها را در جای این اثر میتوان دید.برای نمونه،نام پدران حضرت ابراهیم(صص 3-4)فاقد اعرابگذاری لازم است و نام قبیلهء«جرهم»و نامهایی مانند«قیدار»،«حیفا»،«مدین»(ص 41)،«حسّان بن ثابت»،«زینب بنت جحش»(ص 50)و...را از موارد نقص اعراب میتوان برشمرد.
برخی عنوانهای مدخلها نیز فاقد اعراب یا دارای اعراب ناقصاند؛مانند: «افک»،«اسرائیل»،«ابل»،«آسن»(که بهصورت«اسن»آمده است)، «الیاسین»و...این در حالی است که دیگر مدخلها از اعراب و سکون کامل برخوردارند.
اگر در اعرابگذاریهای آیات و روایات مرتبط با مدخلها نیز بازنگری صورت پذیرد،مواردی از کمبود اعراب(فتحه،کسره،ضمه،...)را میتوان دید.
امروز وجود غلطهای مرتبط با نمونهخوانی در کتاب،به امری قابل اغماض تبدیل شده است و بخشی از ضایعات کتاب به حساب میآید.این فرهنگنامه نیز از این آفت مصون نمانده است،گرچه نگارنده هنگام مطالعه این اثر به یاد نمیآورد که به کمبود یا غلطی برخورده باشد که بهطور قطع بتوان آن را به نمونهخوانی نسبت داد.کمبودها یا غلطهای احتمالی،ممکن است در اصل دستنوشت باشند.نمونههایی مانند«زینب بنت جحش»که در فهرست اعلام(ص 144)بهصورت«زینب بنت جحش»میبینیم،از موارد نادری است که نمیتواند دقت این فرهنگنامه را در نمونهخوانی خدشهدار سازد.به هر حال،این فرهنگنامه از نظر نمونهخوانی،کاری خوب به شمار میآید.
اجزای اصلی هر مقاله در این فرهنگنامه،عبارتند از:مدخل(عنوان)اصلی،عنوانهای فرعی، بدنه مقاله و امضای نویسنده آن.درهرحال،آنچه میتواند کاربرد این فرهنگنامه قرآن کریم را افزایش بخشد و مخاطبان بیشتری را پوشش دهد،این است که خوانندهء قرآن کریم،هرگاه به واژهای- اعم از اسم،فعل یا حرف با همهء شکلهای صرفی آن-برخورد،فهرستی در این فرهنگنامه در اختیار خویش داشته باشد
یکی از ویژگیهای این فرهنگنامه،مصور بودن آن است.تصور در یک فرهنگنامه،علاوه بر زیباییآفرینی،نقش مکمل مطالب را باید ایفا کند.این فرهنگنامه،هم از عکس و هم از طرح کنار برخی مادهها بهره گرفته است. دربارهء برخی عکسهای فرهنگنامه قرآن کریم،ملاحظاتی را میتوان مطرح ساخت:
1)صفحات 11 و 12 دارای عکسهایی از دریا هستند که یا ارتباطی با صفحات و مادههای نزدیگ به خود ندارند یا اگر ارتباطی داشته باشند،بسیار ضعیف است.مثلا در صفحه 11،مادهء«اجاج»ناظر به این است که خداوند دو دریا را به سوی هم روان کرده که یکی شیرین و گوارا و دیگری شور و تلخ است.در اینجا اگر عکسی از محلی در کره زمین میآمد که این دو دریا به هم پیوستهاند،در کنار شناساندن این مکان در توضیحات مربوط به این ماده، و نهادن زیرنویس برای عکس،کاری بس ارزشمند در نگارش و پدیدآوری این فرهنگنامه به شمار میآمد.
2)در صفحه 69،کنار مادهء«اللّهم»،مردی جوان را در حال تشهد نماز میبینیم.تصویر مناسب برای این ماده،آن است که عکس کف دستی باشد روبهسوی بالا،همراه با دیگری اندامهای انسانی یا بدون آن.
3)در کنار مادهء«انف»(بینی)(ص 97)عکسی از کودکی است که یک چشم او نیز پیداست.زاید بودن این بخش از عکس کاملا آشکار است.
4)در صفحه 99،کنار ماده«اهل»(خانواده،خاندان،خویشان،کسان)، عکسی نیمه تاریک و تقریبا درو از خانوادهای میبینیم با یک مرد سیاهپوش، دو خانم چادر مشکی و یک پسر با لباس آبی که روی چمن یک پارک،زیر درخت صنوبر،سر در سفرهای فرو برده و مشغول غذا خوردناند.پیداست که تصویرهایی روشنتر،صریحتر و زیباتر برای نمایاندن مفهوم خانواده میتوان انتخاب کرد.
5)برای ماده«اثاث»(اسباب و اثاثیه خانه)(در صفحه 9)نیز تصویر میز غذاخوری دور از از مقصود است.
6)برای ماده«ابابیل»(دسته دسته،گروه گروه)(ص 8)،با توجه به ماجرای لشکر ابرهه و پرندگان،بهتر بود از تابلویی نقاشی شده در اینباره یا عکس گروه پرندگان استفاده میشد.در این فرهنگنامه در کنار ماده،تنها تصویر یک پرندهء در حال پرواز را میبینیم.
در مجموع نیز میتوان برخی عکسیهای این فرهنگنامه را تزیینی و برخی را قابل حذف ارزیابی کرد و در صورت پذیرش عکسها برخی را با توجه به رعایت یکنواختی کار،قابل افزایش دانست.
طرحهای یک فرهنگنامه نیز باید همان نقشی در آن ایفا کنند که درباره عکسها برشمردیم.فرهنگنامه قرآن کریم نیز حاوی طرحهای تزیینی و تکمیلی است.موضوع این طرحها تصاویر انبیا،غلام و کنیز،شتر،نشانههای غازنشینی،شاخههای درخت،تصویر زنی جوان(به عنوان خواهر)،نمادهایی از آدم و حضرت زهرا(س)و تصویری از مادر است.
به نظر میرسد که جای ذکر نکتهای مهم در تصویرسازی چهره پیامبران، امامان و اولیا در همینجا باشد.نگارنده این بحث را یکبار در شماره 141 کتاب هفته(شنبه 19 مهر 1382)،ص 18،تون«دیباچه»با عنوان «پیکرنگاری ابراهیمیان»مطرح کرده است و در اینجا اشارهای خواهد آمد که با نقلهایی مستقیم،غیرمستقیم و کاهشها و افزایشهایی نسبت به آن نوشتار،خواهد آمیخت:
یکی از نیازهای ضروری پژوهشی در تصویرگری کتابهای دینی،ساخت فیلمها و اجرای نمایشهای مذهبی و آفرینش تندیسها،عبارت است از تعیین شکل چهره و دستها،استخوانبندی بدن و حالت مو و اندام انبیای ابراهیمی و نسل ابراهیم(ع)،از جمله پیامبر اسلام(ص)،شخصیتهای معصوم شیعه، انبیای بنی اسرائیل و برخی عالمان و بزرگانی-اعم از زن و مرد-که از نسل پیامبر اسلام و ائمه معصوماند.
در برخی مدخلها مشاهده میشود که مبنا بر این بوده که مخاطب، از اطلاعات مربوط با خبر است.
بنابراین،به کمترین توضیح یا حذف توضیح اکتفا و به ذکر مورد بسنده شده است.
این در حالی است که در برخی دیگر از مدلهای این فرهنگنامه،اطلاعات و توضیحات برای مخاطبی بدون حداقل اطلاعات، ارائه شدهاند
نقاشان و پیکرهسازان بزرگ،برای اینکه مثلا چهره و اندام فردوسی طوسی یا حافظ شیرازی را به تجسم درآورند،نخست به گزارشهای تاریخی درباره او میپردازند،سپس درنژاد او تحقیق میکنند و اگر دریابند که مثلا طوسی یا شیرازی اصیل و از دو سو(پدر و مادر)همنژاد است،به بررسی مشخصات چهره و اندام و پوشش مردم آن منطقه و تیره و قبیله میپردازند و با گردآوری برخی مشترکات مردم همنژاد و همشهر و هم قبیله و همتیرهء او، تصویری از وی میسازند که طبیعتا باید کمترین اختلاف و بیشترین شباهت را با مثلا فردوسی یا حافظ داشته باشد.حتی اگر از نسل او نیز بازماندگانی معلوم باشد،میتوان با دریافت شباهتهای آنان،به مشترکاتی رسید.ملاحظهء خلقیات و فرزانگیها و دیگر مسائل روحی، معنوی و علمی که در چهره آشکارند و بیننده را با این پیشداوری روبه رو میکنند که این فرد باید اهل دانش،دین،عرفان،هنر،ادب شجاعت، مهربانی و از این قبیل باشد نیز عامل دیگری در کنار اینهاست.به علاوهء همه،باورهایی مربوط به آن شخص که در تعیین شکل ظاهری فرد- مانند مقدار و حالت و شکل مو،آرایش مو و صورت،زینبهای دست و پا،چگونگی پوشش و از این قبیل-مؤثرند نیز در تعیین تصویر نهایی چهره و اندام تأثیر دارند.
متأسفانه در طی تاریخ تصویرگران و تندیسآفرینان مذهبی،نسبت به این پژوهش علمی و مردمشناختی،قبل از خلق اثر،بیتوجه یا کمتوجه بودهاند و این نقصیه حتی در آثار نمایشی و فیلمهای سینمایی تا به امروز نیز وجود دارد.تصویرسازی عیسای ناصری که ازنژاد سامی و اهل سرزمین فلسطین است،بهصورت انسانی اروپایی با موهای طلایی و چشمان آبی و دادن نقش موسی(ع)به برت لنکستر-که هیچ شباهتی به یک یهودی اصیل ندارد-در فیلم«موسی»و برخی اشکالها در صدا،شکل دست و پیکر و برخی موارد دیگر مرتبط با شخصیتها در مجموعههای تلویزیونی مرتبط با امام علی(ع)و امام رضا(ع)و تصویرهایی که در بسیاری از آثار مکتوب میبینیم،بخشی از موارد بروز نقص یا فقدان پژوهش در این زمینهاند.
بههرحال،پژوهش دربارهء شکل ظاهری انبیا و ائمه،گاه چندان دشوار و پیچیده نیست. بررسی مستندات و روایات معتبر دربارهء مشخصات ظاهری آنان،نخستین گام است. سپس در مورد پیامبر اسلام(ص)و خاندانش (ع)،اگر به چهرهءسادات زیبارو،جذاب و اهل علم و فرزانگی یا تصاویر آنها نگاهی بیندازیم،مشترکات بسیاری در آنها خواهیم دید؛از شکل چشم و ابرو و بینی و حالت موهای سروصورت و کشل پیشانی و دیگر عواملی-مانند رنگ چهره و موها و شکل چشمها-که در شکلگیری یک چهره مؤثرند.کاری آماری و بسامدی در هر مورد،میتواند اطلاعات بسیار ارزشمندی به ما بدهد و میزان دخالت ویژگیهای نژادهای دیگر را به دلیل ازدواج نسلها با نژادها و خاندانهای دیگر مشخص کند و آنها را از نتیجه پژوهش خارج سازد.حتی ما را به دستهبندی پیکرها و چهرههای این سادات هدایت کند که در حالتهای چاق،متوسط و استخوانی و کودک و جوان و پیر،چگونه میتوانند باشند.در نتیجه به آنجا خواهیم رسید که اجداد آنها -یعنی پیامبر اسلام و نسل معصوم او-در هر میزان از چاقی و لاغری و بلندی و کوتاهی اندام و چهره در سنین مختلف چه قیافهای میتوانستند داشته باشند.
پژوهش در عناصر دیگر-مانند شکل دستها-نیز ممکن است که ما را به اینجا بکشاند که مثلا انگشتان دست این قدیسان و نسل خاص آنها،در حالتهای چاق و لاغر،بهصورت مخروطی و کشیده بوده است،نه مثلا استخوانی یا پهن.
اطلاعاتی دیگر درباره قبیله بنی هاشم و شکل ظاهری چهره و اندام و پوشش و رفتار آنها،به علاوهء بررسی علمی در طرز راه رفتن و آهنگ صدای سادات مورد اشاره، همراه با مطالعه متون مذهبی،دربارهء طرز پوشش مورد توصیه اسلام و پوششهای پیشوایان اسلام،بخشی دیگر از این پژوهش است.راه دستیابی به دیگر عناصر و ویژگیهای مرتبط با قدیسان نیز چنین است.همین پژوهشها را در متون معتبر یهودی،قبایل یهود و یهودیان اصیل امروز و دیروز جهان میتوان داشت.
نتیجه این مطالعات،ما را به مشخصات بسیاری دربارهء نسل اسماعیل و اسحاق(فرزندان حضرت ابراهیم(ع))رهنمون خواهد بود و در نتیجه،به ویژگیهای این دو پیامبرزاده و سرانجام،به ویژگیهای حضرت ابراهیم(ع) خواهیم رسد.
این پژوهشها باید در مرکز یا مراکزی صورت پذیرد و نتیجه آنها در اختیار تصویرگران و دیگر هنرآفرینان ما باشد تا بر آن اساس،آثار خود را خلق کنند.
شاید اگر هنرمندی نیز بدون داشتن نتایج این پژوهشها،هماکنون که قصد تصویرگری یک کتاب یا طراحی یک اثر نگاهی به چهره سادات زیبارو،عالم و فرزانهء دوروبر خود بیندازد یا تصویر آنها را نگاه کند یا تصاویر روحانیون یهودی و طلاب و دینآموزان اورشیلم را از روزنامهها، ماهوارهها و شبکههای تصویری جهانی ببیند، بتواند حدود هفتاد و پنج درصد اطلاعات مرتبط با چهرهنگاری و تصویرگری اندام آنها را کسب کند و در نتیجه در تصویرگری ابراهیم و انبیای ابراهیمی و نسل آنها،نگرشی بسیار نزدیکتر به واقعیت بیابد.
باری؛نگاهی به تصویر اسماعیل در ص 42 و تصویر ایوب در صفحه 107 جلد اول فرهنگیان قرآن کریم،نشاندهنده جای خالی نگاهی عمیقتر و دقیقتر در تصویرگری انبیا و نسل آنهاست.استخوانبندی چهره و پیشانی،طرز پوشش و نگاه نگران تصویر یک جوان که به همراه مطالب مربوط به اسماعیل میبینیم و تصویر نیمرخ پیرمرد تکیده و لاغری اندام با شمان بسته و چهره خسته و نیازمند استراحت و آرمش،ما را به فضای حضور انبای ابراهیمی نمیبرد و با آنچه در نسل آنها مشاهده میکنیم،تفاوت بسیار دارد.در مقابل،تصویرهای فاقد جزئیات چهره در پایین صفحات 5 و 6 که یکی ابراهیم را پس از شکستن بتها و دیگری در حالت نشسته نشان میدهد،از نظر استخوانبندی و طرح چهره و اندام،تا حدی به ویژگیهای مورد انتظار نزدیکتر شده است.
اینکه نگارنده به خود اجازه میدهد قضاوت اولیهای دربارهء میزان دوری و نزدیکی این تصویرها با واقعیت ابراز کند،بررسیهای ناقصی است که براساس طرحی که قبلا آمد،برای یافتن مشترکات چهره سادات اصیل با یکدیگر،چهره یهودیان اصیل با یکدیگر،و شباهتها و تفاوتهای این دو گروه با یکدیگر،انجام داده است.
یکی از دشواریهای خوانش آثار تاریخی و رجالی، تلفظ اسامی خاص است.این اسامی نیز اکثر قیاسی و قاعدهذیر نیستند و جز با آگاهی از تلفظ واقعی آنها،نمیتوان آنها را درست خواند.
یکی از کاستیهای بزرگ تصحیح متون نیز همین فقدان یا کمبود اعرابگذاری لازم لازم بر اعلام است
نگارنده درپی آن نبود است که بررسی کند آیا همه مدخلهای مرتبط با حرف الف در این مجلد از فرهنگنامه قرآن کریم آمده است یا نه،اما در نگاه اولیهای که تورق این اثر داشت،متوجه شد که واژهء«ارم»،در این فرهنگنامه نیامده است.
جا دارد با توجه به معجمها و فرهنگنامههای دقیق قرآنی که همهء واژههای قرآن را در خود دارند،بررسی شود که آیا واژههایی دیگر نیز جا افتادهاند یا نه؟
پیش از این،در بند(مخاطبشناسی و یکنواختی)،از این سخن گفتیم که برخی مدخلها اطلاعاتی بسیار کم و برخی دیگر اطلاعاتی کامل دارند.در اینجا میخوایم از این سخن بگوییم که برخی مدخلها،به توضیح ابتدایی و سپس ارجاع نیاز است.
برای نمونه،در مدخل«ابق»،معنی لغوی این واژه(برده فراری،بندهء گریزان)،و صورت جمع آن و برخس اطلاعات نحوی آمده و سپس این توضیح آورده شده که در قرآن کریم،از این واژه یکبار استفاده شده است:
اذا ابق الی الفلک المشحون
(آنگاه که به سوی کشتی پر، بگریخت).نشانی آیه نیز آمده است.
در اینجا بهتر بود که اشارهای به این میشد که این آیه دربارهء گریختن حضرت یونس(ع)از دست مردمش و رفتن او به سوی یک کشتی است و بعد ماجرای بلعیده شدن او به وسیله نهنگ.سپس به ماده یا مدخل یونس ارجاع داده میشد.آنگاه نشانی همهء آیات مرتبط با این موضوع میآمد.
سیاست توضیح کوتاه و سپس ارجاع به مدخلهای اصلی،یکی از مواردی است که میتواند بر کاربردهای بسیار این فرهنگنامه،بهویژه برای مخاطب نوجوان و جوان بیفزاید.
در ذکر نشانی آیات قرآن در این فرهنگنامه،به نام سوره و شمارهء آیه اکتفا شده است.این در حالی است که میدانیم اگر شمارهء سوره را داشته باشیم تا چه حد بر سرعت یافتن آیه خواهد افزود.بهتر است سیاست ارجاع به آیات و ذکر نشانی آیات و سورهها در این فرهنگنامه،بر این اساس باشد که نخست نام سوره،سپس شمارهء سوره و آنگاه شمارهء آیه درج شود.
امروز مجلات قرآنی بسیاری در کشور ما به چاپ میرسد.یادداشتها و مقالات قرآنی بسیاری نیز در نشریات دیگر میبینیم.کتابها و پژوهشهای قرآنی و پایاننامههای دانشجویان ایرانی و خارجی نیز منابعی در دسترساند امکان بهرهگیری از شبکه جهانی اینترنت نیز فراهم است. همه اینها ایجاب میکند که فرهنگنامهء قرآنی امروز،حاوی آخرین اطلاعت و پژوهشهای نو در موضوع خود تا تاریخ تدوین فرهنگنامه باشد و حتی پژوهشهای پس از تدوین، در مجلدات بعدی یا در چاپهای بعدی،بهصورت مستدرک بیاید.
درواقع،منابع و مآخذ فرهنگنامهء قرآنی امروزین،باید از حد کتابهای چاپ شده سالها پیش فراتر رود و به سطح تازههای نشر کتاب،نشریات و مقالات،یادداشتها،سخنرانیها،همایشها و اطلاعات روز مرتبط با قرآن، علوم قرآن و دانشهای روشنکننده مسائل علمی،اجتماعی،سیاسی، اقتصادی،فرهنگی،حقوقی،فلسفی،عرفانی،اخلاقی و غیرهء قرآن بگسترد.
برای نمونه،چندی پیش در یکی از ماهنامههای قرآنی خواندم که یکی از دانشجویان مصری،در رسالهء فوقلیسانس یا دکترای خود، به این تحقیق پرداخته و مدعی شده است که«ارم»،همان«هرم»است و برای این تحقیق خود از مستندات قرآنی،روایات مرتبط با آیه، کاوشهای باستانشناسی دربارهء اندازهء قد و هیکل مردم و نژادی بلند قامت در نواحی اطراف اهرم مصر و دیگر موضوعهای اثباتکنندهء نظریهاش کمک گرفته و افسانههای باغ ارم و بهشت شداد را هم با استنادهایی رد کرده است.
استناد به آخرین بررسیها،اطلاعات و پژوهشها،مایه آن خواهد شد که این فرهنگنامه،در محتوای خود نیز بوی تازگی دهد و قرآن پژوهان را به سوی خود جذب کند.ضمن آنکه جوان را با مفاهیم و آگاهیهای امروزین درباره قرآن آشنا سازد و او را با بال قرآن،به دنیای تازگیها،روزآمدیها و دانشهای نوین ببرد.این احساس طراوات،در کنار قرآن،یکی از عوامل جذب نوجوان و جوان به قرآن خواهد بود.و مگر نه اینکه همین تازگیها و طراوتها بوده است که در سالهای نخستین ظهور اسلام،جوانان و روشنفکران و حقجویان و دانشوران را به سوی قرآن و تکرار و تبلیغ مفاهیم آن میکشانده است؟
کتابنامه فرهنگنامه قرآن کریم،حاوی اطلاعاتی درباره 76 کتاب است. ترتیب ارائه اطلاعات،براساس عنوان کتاب است که البته،به دلایلی که خواهد آمد،کار مناسبی نیست و بهتر است همان ترتیب رسمی،براساس،نام بزرگ مؤلف و سپس نام کوچک او و آنگاه نا کتاب و مشخصات دیگر باشد و سرانجام،به نام ناشر انتشار ختم شود.
اطلاعات این کتابنامه،گاه تا اکتفا به نام ناقص یا مشهور کتاب،با یا بدون نام مؤلف تنزل میکند.مثلا؛معالم التنزیل»یا«المعجم الوسیط»یا نثر طوبی،علامه شعرانی»یا«خصال،محمد بن بابویه»یا...
حداکثر اطلاعات این کتابنامه،شامل نام کتاب،نام مؤلف،نام مترجم، شمارهء جلد و شمارهء صفحه است ضمن آنکه براساس آنچه در بند 16 (پژوهشهای نو)آمد،جای نشریات،پایاننامهها،اطلاعات اینترنتی و دیگر منابع و آگاهیهای روز در آن خالی است.
این نقصها و ناهمانگیها،کتابنامهء فرهنگنامه قرآن کریم را تا حد کاری سطحی و غیر کار شناسانه تنزل داده است.
اما یکی از فواید نگارش کتابنامه و فهرست مأخذ براساس نام بزرگ مؤلف، آن است که اولا کلیهء آثار مورد استفاده از یک مؤلف،به ترتیب در این فهرست میآید و گونهای دستهبندی نیز در فهرست صورت میپذیرد.دوم آنکه برخی کتابها،نام مشهوری دارند یا نام ناقصی که غیر از عنوان درست یا کامل اصلی است و این تغییر یا تکمیل نامها،ترتیب فهرست براساس نام مؤلف را تقریبا بر هم نمیزند.در حالی که در فهرست به ترتیب کتاب،مایه جابهجاییها و
تغییرهای گاه بسیار و گاه سردرگم کننده است.مثلا در کتابنامه فرهنگنامه قرآن کریم،کتاب «وسایل الشیعه»،در حرف و او و آخرین مورد که نا اصلی و کامل این کتاب،چنین است«تفصیل وسائل الشیعه».ملاحظه میشود که در این حالت،این کتاب باید در حرف «ت»قرار گیرد،نه«واو».در صورتی که اگر ترتیب نام بزرگ و نام کوچک مؤلف را اتخاذ کنیم،ضمن عدم تغییر،میتوانیم نام کامل کتاب را نیز به خواننده یاد بدهیم و نام مشهورش را هم ذکر کنیم و قواید دیگری که بر اینکار مترتب است.
بخش نمایههای فرهنگنامه قرآن کریم،شامل نمایهء مداخل(به ترتیب عنوان و سپس عنوان فرعی)،نمایه آیات(به ترتیب سوره و سپس شماره آیه)، نمایه روایات(به ترتیب گوینه و سپس بدون ترتیب)و در انتها نمایهء اعلام (شامل اشخاص و مکانها)میشود.
با توجه به اینکه فرهنگنامه قرآن کریم،براساس حروف الفباست و فهرست مدخلها نیز به ترتیب الفبا در آغاز کتاب آمده است،نمایه مدخلها، تنها عنوانهای فرعی را بیش از فهرست ابتدای کتاب،در خود جای داده است. با توجه به اینکه تنها چند مدخل دارای عنوان فرعیاند،یک پیشنهاد میتواند این باشد که همین نمایه،بهصورت فهرست،در آغاز کتاب کار شود تا هم فهرست آغاز کتاب،فهرستی تفصیلی شود و هم شباهت بسیار فهرست و نمایه،نقشی از تکرار و ضعف کاربرد نداشته باشد.
نمایه آیات نیز اولا همان مشکل عدم درج شماره سورهها را دارد.نمایه روایات پس از دستهبندی آنها به ترتیب معصومان،دارای مشکل نداشتن ترتیبی در دورن آن تقسیمبندی است.در نمایه اعلام،سیاست مشخصی نیست که اسامی،اعراب داشته باشند یا نه.برخی دارای اعراب و برخی بدون اعراباند.
آنچه آمد،نگاهی گذرا و کلی به جلد نخست فرهنگنامه قرآن کریم بود که شامل حرف الف میشد.بررسی یکایک مدخلها و ملاحظات مربوط به هر کدام از آنها،مجالی وسیعتر میخواهد و پدیدآورندگان این فرهنگنامه،از خوانندگان درخواست کردهاند که نظرهای سازنده خود را درباره آن،به صندوق پستی 3331/15875 ارسال کنند.
بههرحال،فرهنگناه،قرآن کریم،از نظر شکل ظاهری و کیفیت کاغذ و چاپ و رنگ،اثری زیبا و نفیس است و بازنگری در سیاستهای تدوین و اتخاذ روشهای روزآمد، نگاههای نوگرایانه و پرکاربرد و بهرهگیری از تازهترین پژوهشها و نگرشها و مفیدترین دستاوردهای قرآنپژوهی در پدیدآوردن آن،میتواند نفاست بیشتری در محتوا به آن ببخشد.