قرآن، مترفين، نعمت، انكار، تقليد، ثروت، خوشگذراني
"مترفين" اسم مفعول از باب افعال و از كلمۀ "تُرفه" به معني وسعت دادن در نعمت است.[1] وقتي گفته ميشود: "اَتْرَفَ فلانَ" معنايش اين است كه فلاني نعمتش از حد گذشته است.
اين واژه و مشتقات آن هشت مورد در قرآن مجيد آمده است. اصل اين واژه در كلام خداي سبحان و اولياي خدا ياد نشده مگر با ملامت و مذّمت.
از آنجايي كه بسياري از متنّعمان، غرق شهوات و هوسها ميشوند، واژه "مترفين" در قرآن به معني كساني كه مست و مغرور به نعمت شده و طغيان كردهاند آمده است و مصداق آن غالباً پادشاهان و جباران و ثروتمندان مستكبر و خود خواه است؛ آنهايي كه با قيام انبياء به دوران خودكامگيشان پايان داده ميشد و منافع نامشروعشان به خطر ميافتاد و مستضعفان از چنگال آنها رهايي مييافتند و به همين دليل با انواع حيلهها و بهانهها، به تخدير و تحميق مردم ميپرداختند و امروزه نيز بيشترين فساد دنيا از همين "مترفين" سر چشمه ميگيرد.[2]
قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
«وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ »(مؤمنون/33)
«ولي اشرافيان (خودخواه) از قوم او (نوح) كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب ميكردند، و در زندگي دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: اين بشري است مثل شما از آنچه ميخوريد ميخورد و از آنچه مينوشيد مينوشد! (پس چگونه ميتواند پيامبر باشد؟!)»
از استدلال آنها كه گفتند: او مانند ساير مردم است چون مثل انسان ميخورد و مينوشد، معلوم ميشود كه براي انسان غير از خوردن و نوشيدن كه از خواصّ حيوانات است كمال و فضيلت ديگري سراغ نداشتند. تنها خوشبختي بشر را در اين ميدانستند كه همانند حيوانات در بهرهوري از انواع لذّات آزاد باشد.[3] هم چنان كه قرآن كريم در وصف اين گونه مردم فرموده:
«أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ »(اعراف/179)
«آنان همچون چهارپايانند »
و نيز فرموده:
«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ ...»(محمد/12)
«كافران از متاع زودگذر دنيا بهره ميگيرند و همچون چهارپايان ميخورند...»
مترفين جوامع به هنگام خطر افتادن اسباب عيش و نوش و خوشگذراني خويش بدون توجه به منطق و براهين وحيانيِ پيامبران الهي از سنّتهاي
متحجّر گذشتگان خود دم ميزدند:
«وَ كَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ »(زخرف/23)
«و اين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبر انذار كنندهاي نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود خود را بر آيينی يافتيم و به آثار آنان اقتدا ميكنيم.»
در آيه موردِ بحث، اين گفتارِ "اِنّا وَجَدْنا علي امّة..." را از توانگران اهل آباديها نقل كرده و آن بدان جهت است كه طبع تنّعم و ناز پروردگي انسان را وادار ميكند از بار سنگين تحقيق، شانه خالي نموده، دست به دامن تقليد كوركورانه شود.[4]
همچنين از گفتار ذكر شده معلوم ميشود گرايش به مادّي گري و دنيا طلبي قدرت انديشه (خرد) را تضعيف، و آدمي را به سمت تقليد كوركورانه سوق ميدهد.[5]
از اينكه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفّهان ذكر گرديده با آنكه انديشه شرك مختص آنان نبوده است ميتوان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلي را در تعيين گرايشهاي جامعه داشتهاند.[6] همچنين از آيه استفاده ميشود اشراف گرايي در نسل آدمي تأثير ميگذارد و اخلاق و اعتقاد آنان را طوري ميسازد كه در مقام مخالفت با جريانهاي برخاسته از عقل و وحي برميآيند و هر سخن حقي را كه با هواهاي نفساني آنان همسويي نداشته باشد نميپذيرند.
«وَ قَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ »(سبأ/35)
«و (آنها كه مَستِ ناز و نعمت بودند) گفتند اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است (و اين نشانۀ علاقۀ خدا به ماست) و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»
«وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجْرِمِينَ »(هود/116)
«و آنان كه ستم ميكردند، از تنّعم و كامجويي پيروي كردند و گناهكار بودند (و نابود شدند)!»
از جملۀ «كانوا مجرمين» بر ميآيد كه مردمان خوشگذران و پيرو لذّات، مردماني بودند كه به جرم و بزهكاري عادت كرده و در انجام آن پافشاري مي كردند.[7]
از خصوصيّات ديگر مترفين، فسق يعني از حد و حقوق حقّه خارج شدن است:
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا »(اسراء/16)
«و هنگامي كه بخواهيم، شهر و دياري را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را براي «مترفين» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بيان ميداريم، سپس هنگامي كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند، آنها را به شدّت درهم ميكوبيم.»
«و َكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً... لَا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ »(انبياء/ 11-13)
«چه بسيار آباديهاي ستمگري را درهم شكستيم و بعد از آنها، قوم ديگري روي كار آورديم، هنگامي كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند (گفتيم:) فرار نكنيد و به زندگي پرناز و نعمت و به مسكنهاي پر زرق و برقتان باز گرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا كنند (شما هم آنان را محروم باز گردانيد!)»
«حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ »(مؤمنون/ 64)
«تا زماني كه متنّعمان مغرور را در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام، ناله هاي دردناك و استغاثه آميز سر ميدهند!»
[1] . راغب اصفهاني؛ مفردات راغب، مادۀ «ترفه»
[2] . مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، 1374 ش، ج 21، ص 38.
[3] . طباطبائي، محمد حسين؛ الميزان ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش، ج 15، ص 42.
[4] . همان، ج 18، ص 138.
[5] . هاشمي رفسنجاني، اکبروجمعی ازمحققان مرکز فرهنگ ومعارف قرآن؛ تفسیر راهنما، قم، بوستان کتاب 1381 چاپ اول،ج17ص45
[6] . همان، ص 46.
[7] . طبرسي؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، ج 5، ص 309.