نقش قرآن در شکل گیری نهضتهای سیاسی (2)

پدیدآورعلیرضا حلم‌زاده

نشریهمجله مصباح

شماره نشریه2

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 529 بازدید
نقش قرآن در شکل گیری نهضتهای سیاسی (2)

علی رضا حلم زاده

مهمترین زمینه‏های هدایتی قرآن در راستای شکل‏گیری نهضتها

اینک به نحو اختصار، مهمترین زمینه‏هایی را که قرآن کریم برای ایجاد و هدایت یک نهضت، مورد بیان و تعلیم قرار داده است یادآور می‏شویم.
از تأکید بر این نکته گزیری نداریم که بخش قابل توجهی از این تعالیم در جهت ساختن شخصیت روحی و معنوی یک مسلمان و دربردانده تعالیم عمومی اسلام است که ممکن است در اذهان ساده و اندیشه‏های ناآشنا با رسالت نجاتبخش انسانها، تنها یک سلسله رهنمودهای اخلاقی ساده و پیش پا افتاده قلمداد شود که یک مسلمان خاموش آرام سجاده‏نشین بی‏خبر از کشاکشهای اجتماع و بی دغدغه مبارزه و جهاد، خود را با آنها سرگرم می‏کند!
اما اگر توجه کنیم که این کتاب برنامه قیام است:
و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط حدید، 25
و با ایشان کتاب و میزان فرو فرستادیم تا مردم قیام به قسط کنند.
و برنامه جهاد است:
و جاهدهم به جهادا کبیرا فرقان، 52
و برنامه حکومت است:
فاحکم بینهم بما انزل اللّه مائده، 48
و قرآن را مالامال از انگیزه‏های حرکت و اصلاح‏طلبی و تلاش و جهاد بنگر که در هر زمان بر گوش هوش مسلمانان چون رعد می‏توفد که:
و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربّنااخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل من لدنک نصیرا نساء، 75
و چرا در راه خدا و به خاطر مردان و زنان و کودکان مستضعفی که می‏گویند:
ای پروردگار ما، ما را از این قریه ستمکاران بیرون بر و از جانب خود یار و مددکاری برایمان قرار ده، نمی‏جنگید؟
و پیامبران را اصلاح‏طلب و مصلح بشناسد که:
ان ارید الا الاصلاح ما استطعت هود، 88
خواسته‏ای جز اصلاح تا آنجا که بتوانم ندارم.
ملاحظه می‏شود که در آیات فراوانی روح آزادی و آزادگی و غیرت و سلحشوری و رحمت نسبت به اجتماع و روح یاری به دین حق و مستضعفان و نابودی ستمگران و رفع فتنه و فساد را در انسانها می‏دهد، اگر اینهمه را ببیند و دریابد، دیگر تعالیم اخلاقی و روحی را سرسری نمی‏گیرد و آنها را فقط در انحصار خانه و مدرسه و بازار قرار نمی‏دهد، بلکه علاوه بر اینها شعاع وسیعتری را هم خواهد دید که تا زندانها، شکنجه‏گاهها، تبعیدها و میدانهای گوناگون جهاد و مبارزه با عوامل توانمندی، آسایش و امنیت و سعادت همه انسانها است:
مگر نه اینکه پیامبر(ص)فرمود:
خیر الناس انفعهم للناس
بهترین مردم، سودمندترین ایشان برای مردم است.
و امام راحل، خدمت به محرومان مسلمان را بالاترین عبادتها شمرد 1 ؛بنابراین بر اساس تفکر اسلامی چه مانعی دارد که به عنوان بالاترین عبادت برای تقّرب به خدا برترین عمل صالح از مجموعه الصّالحات در خدمت هدایت و آزادی و آگاهی و رفع نیازهای بندگان خدا باشیم که مقدمه حاکمیت دین خدا بر زمین نیز همین است.
اینک به اصل بحث می‏پردازیم و زمینه‏های هدایتی قرآن کریم را از دیدگاه نهضتها مورد بررسی اجمالی قرار می‏دهیم:

1-اصلاح جهان‏بینی و محو خرافات

هدایت بشر در بعد عقاید و باورها و شیوه تفکر و تربیت فکری صحیح، اساسی‏ترین و بلندترین گام و اقدامی است که در همه ادیان الهی مورد توجه قرار گرفته است.
ارائه تصور درست و روشنی از دنیا و آغاز و انجام آن، رکن استوار رسالت پیامبران(ع)است که همه اصلاحات دیگر ناشی از آن است.بدون چنین تصور درستی در واقع نمی‏توان به هیچ اصلاحی در زمینه مسائل فردی یا اجتماعی امید بست و خوشبین بود.
یکی از ویژگیهای فطری بشر این است که خود را نسبت به اعمال و رفتاری که از او سر می‏زند، مسئول می‏داند؛یعنی حس تعهد و مسئولیت در وجوه همه انسانها وجود دارد.اما چه کسی این عهد را بر عهده او نهاده است؟انسان در مقابل کدام بازپرس مورد بازخواست قرار می‏گیرد و مسئول است؟این بازجویی در کجا صورت می‏گیرد و چه آثاری بر آن مرتب است؟
می‏دانیم که این مسئولیت در برابر خداوند و این محاکمه در قیامت و آثار آن سعادت و رستگاری و شقاوت و عذاب ابدی است و انسان به حکم فطرت بدین حقایق علم اجمالی دارد.اما اگر این دانسته‏های فطری بر اثر توهّمات یا فرهنگ باطل جامعه یا تعالیم فاسد و...مورد تردید و انکار قرار گیرد و پاسخ درست و روشنی نیابد، نتیجه آن خواهد شد که یا حس مسئولیت خود را از دست می‏دهد و تنها در اندیشه کسب لذات و منافع و انحصار آنها در چنگ خود برمی‏آید و یا به یأس و پوچی کشیده می‏شود و یا خود را در برابر موجودات اعتباری و موهومی مسئول می‏پندارد که‏ چون ولایت حقیقی بر بشر ندارند و طبعا از هدایت او عاجزند، زمینه‏های هر گونه انحراف و افراط یا تفریطی را فراهم می‏سازد.
گاهی قیامهای صنفی و فرقه‏ای برای کسب امتیازات مادی برای همان فرقه یا گروه خاص برپا می‏شود که نه قداستی دارد و نه مصلحت انسانهای دیگر در آن در نظر گرفته می‏شود و نه هدایت صحیحی برخوردار است.
گفتیم اگر انسان خود را در مقابل خداوند مسئول نشناسد در اولین گام برای زنده نگهداشتن حس فطری مسئولیت‏شناسی سر بر درگاه ولایت غیر خدا خواهد نهاد.به عبارت دیگر، ولایتها و معبودهای دیگری را برای خود خواهد تراشید تا به شوق کسب رضایت آنها بر اساس آنچه تصور می‏کند عمل نماید.ملی‏گرایی در رنگهای مختلف و مسئولیت در برابر تاریخ، خدمت به انسانیت (منهای وجود خدا)و هر شعار دیگری از این قبیل، از جمله مفاهیم موهومی است که انسان جستجو می‏کند تا حس مسئولیت خود را با انجام اعمالی به یاد و انگیزه آن اقناع و ارضا کند.ملی‏گرایان، کمونیتها، اومانیستها و...با تمام گونه‏هایی که دارند، برای برانگیختن انسانها چاره‏ای جز پناه بردن به شعارهای موهوم ندارند.در راستای این امر خلأ هدایت و رهبری را با تصورات و امیال و آرمانهای خود، به گونه‏ای پر می‏کنند که این همه، هر یک آفات ویژه خود را به دنبال خواهد آورد و اثر سوء خویش را خواهد بخشید.
به راستی، آیا بدون اعتقاد به توحید و بدون باور داشتن معاد، می‏توان محرکی برای عمل صالح انسانها یافت و ارزشها را شناخت و برای آن ارزشها جان داد؟
این است که قرآن کریم نتیجه عدم اعتقاد به معاد را عبث دانستن آفرینش ذکر می‏کند که در این صورت انسان در دنیایی که هیچ حساب و کتابی در آن حاکم نیست، در انجام دادن هر عملی آزاد است.
افحسبتم انّما خلقناکم و انّکم الینا لاترجعون مؤمنون، 115
پس آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی‏گردید؟
پذیرش توحید و معاد، سنگ اول در ساختمان یک نهضت است.به تعبیر درست‏تر، اثر طبیعی اعتقاد به این دو اصل، اصلاح انسان در بعد فردی و اجتماعی است و اگر این اصلاح را در معتقدان به مبدأ و معاد نمی‏بینیم یا از آن روست که ایمان در وجود آنها رسوخ کامل نیافته است و یا به‏ هدایت الهی و تعلیم و احکام خداوند پی‏نبرده‏اند و در جهل و بی‏خبری نسبت به وظایف بسر می‏برند.
چنین است که می‏بینیم مسیحیان ناچار به تدوین الهیات رهایی بخش و انجام مبارزاتی در سایه آن دست می‏زنند.چرا که تصور خدایی که نسبت به هدایت بشر در ابعاد اجتماعی و در قبال همه گونه سیه‏روزی و بدبختی در سرنوشت وی سکوت می‏کند، تحمل‏ناپذیر و باورنکردنی است.بنابراین اعتقاد به خداوند بزرگ و مهربان اقتضا می‏کند که در مقابل ظالمان به دفاع از ستمدیدگان بایستیم.
این روایت مشهور است که امیرالمؤمنین علی(ع)در یکی از جنگها همراه سپاهیان در حرکت بودند که کسی آمد و از توحید سؤال کرد.اصحاب بر او شوریدند ولی حضرت ایشان را خاموش ساخت و فرمود که:ما برای همین می‏جنگیم.یعنی برای توحید حقیقی؛و اگر دشمنان ما توحید را به درستی می‏شناختند با ما نمی‏جنگیدند.ما مبارزه می‏کنیم تا موانع ذهنی و عینی توحید ناب را بر طرف سازیم.
اصلاح جهان‏بینی‏ها که قرآن کریم در رأس برنامه‏های خود قرار می‏دهد، با مبارزه، گره خورده است:مبارزه با شیاطین و طاغوت درون و برون:
و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدو اللّه و اجتنبوا الطاغوت نحل، 36
و در هر امتی پیامبری فرستاده‏ایم(بدین پیام)که:خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب ورزید.
و یا آنچنان که سوره شعراء مکرر از قول پیامبران(ع)خبر می‏دهد که می‏فرمودند:
فاتّقوا اللّه و اطیعون شعرا، 163
پس تقوی پیشه کنید و مرا اطاعت کنید.
اطاعت پیامبران در ستیز با همه نارواییهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی...بوده است.
اما یک جهان‏بینی سالم و برانگیزاننده لازم است پاسخگوی مسائلی باشد که به گونه‏ای برای انسان مطرح می‏شود.چون کافی است که علی‏رغم اعتقاد به توحید و معاد، تنها یک سؤال بی‏پاسخ آدمی را به مرداب اندیشه و عمل فاسد بکشاند.
اگر انسان سعادت خود را جز بر اثر تلاش و عمل خود و مشیت الهی بداند چه خواهد کرد؟
اگر گردش ستارگان و کواکب، تعیین کننده سرنوشت ما هستند...
اگر نحس و سعد ایام، سعادت یا شقاوت ما را تعیین می‏کنند...
اگر شانس، اقبال و یا تصادف، نقش خاصی بر عهده دارند...
اگر فلسفه آفرینش روشن نیست یا آفرینش بی‏هدف و پوچ است...
اگر سرنوشت ما بدون اختیار ما تعیین شده و بر پیشانی ما نقش بسته است...
اگر با قضا و قدر نمی‏توان کاری کرد...
اگر ما در اعمال خود گرفتار اضطرار و جبریم...
اگر توکل، یعنی کارها را به خدا واگذار و کنار بنشین...
اگر انتظار فرج یعنی دست روی دست بگذار تا آقا خودش بیاید و کاری بکند...
اگر دعا جانشین عمل ماست...
اگر و اگر...
اگر وضع اینطورهاست که گفته شد، تکلیف ما روشن است!
ملاحظه می‏شود که اصلاح جهان‏بینی و محو عقاید خرافی حرکتی است که در قدم به قدم مسیر اثر می‏بخشد و انسان به آن نیاز دارد.
قرآن کریم در این نخستین زمینه هدایت، سخنی را ناگفته ننهاده و پرسشی را بی‏پاسخ نگذارده است.

2-شکستن بتهای اجتماعی و موهوم

عوامل ذهنی، تربیتی و محیطی گاه سبب می‏شود که آدمی برای چیزهای موهومی، قداست و اعتبار نابجایی قائل شود مقل عشق به نژاد یا ملیت، تاریخ قوم، یا حتی دین قومی، پدران یا آداب و سنتها، هر چند بطلان آنها روشن باشد، یا اعتقاد به حقانیت یک هیأت و ظاهر خاص بدون توجه به حقیقت آن و یا یک مقام و عنوان اعتباری و...
قرآن کریم تنها حق را مقدس می‏داند و قداست هر چیزی به قدر بهره‏مندی آن از حق است. قرآن کریم پیکره‏های ریز و درشت همه خدایان و بتهای چوبی و فلزی و گوشتی و...را با تبر لااله‏الااللّه خرد می‏کند.بت مقام، بت عنوان، بت زر، بت شاه، بت زن، بت ملیت، بت دنیا، بت گروه‏ و حزب خود، بت غرور، بت قهرمانی، بت شهرت، بت قدرت، بت نیاکان و هر بت دیگر که عنصر حق در آن نباشد و خدا در آن فراموش شود، همه اینها، هدف تبر توحید قرآن قرار می‏گیرند.حتی به نام دین نمی‏توان بت تراشید، از دیدگاه اسلام، هر مسلمانی با عدول از شرایط ایمان و عمل صالح، عدالت خود را از دست می‏دهد.از این رو امت اسلام حتی نسبت به زمامداران خود باید با حساسیت و دقت، نظر کنند و النّصیحة لائمة المسلمین را در پیش چشم داشته و به وظیفه خود عمل کنند.عالمان دین نیز هر چند از احترام کم نظیری برخوردارند اگر به دنیا طلبی کشیده شوند و تابع ارباب قدرت و سالطان گردند، به منفورترین چهره‏ها تبدیل می‏شوند.
علت آنکه در اسلام تنها افراد خاصی به عنوان معصوم شناخته شده‏اند همین است و عصمت آنان نه بدان معناست که مستقل از حق، قداستی دارند؛برعکس، همانطور که در روایات متعددی با مضمون واحد آمده است، این اشخاص هرگز جز بر اساس حق و راه روشن ثابتی که قرآن کریم باز نموده است حرکت نمی‏کنند.معنای الحق مع علی مع الحق همین است و این ضمانت در مورد غیر از معصومین داده نشده است.
این است رمز سلامت و پاک داشتن تفکر و ارزشهای اسلام.بنابراین، همه چیز، اعتبار و ارزش خود را از یک حقیقت واحد اخذ می‏کند و این حقیقت واحد ثابت، قرآن است که محل تجلی خداوند بر بندگانش است.
اگر برادارن اهل سنت ما به این مسأله توجه می‏کردند که ولایت امر و زمامداری یعنی در کف داشتن زمام جامعه، فی نفسه و ذاتا، ارزش و اعتباری ندارد و قداست این منصب بر پایه حکم بما انزل اللّه است، پیروی کورکورانه و بی چون و چرا از هر ولی امر و از هر امری را(مطابق فقه خود) مجاز نمی‏شمردند.
قرآن کریم ملاکهای بت‏شکنی را بیان فرموده و از تبدیل هر چیزی به بت پیشگیری کرده است؛ حتی گفته شده فلسفه تحریم مجسمه سازی نیز جلوگیری از تکرار تاریخ است که گفته‏اند برخی از پیشینیان مجسمه بزرگان خود را برای احترام ساخته بودند و این احترام، سرانجام به بت‏پرستی انجامید.
قرآن کریم مسلمانی را می‏سازد که تنها حق را مقدس می‏شمارد و در پذیرش هر عقیده‏ای آن را با حق می‏سنجد و در برابر هر انحرافی از جریان حق عکس‏العمل نشان می‏دهد و چنین است که مسلمان از هر نوع بت‏پرستی، خواه بت درون-که مادر بتها، بت نفس است(مانند خودپرستی)، شهوت‏پرستی، شکم‏پرستی)و خواه بت برون، که معلول کژاندیشی‏هاست، می‏رهد.

3-تربیتی آماده کننده برای مبارزه

قرآن کریم در مجموع برنامه‏های عبادی و اخلاقی خود، مسلمانی زنده و بیدار تربیت می‏کند که هم نسبت به خداوند و هم نسبت به مردم صفات مطلوبی را به قدر ظرفیت خود داراست.صفاتی که تعالیم قرآن کریم در مسلمان رشد و پرورش می‏دهد، او را آماده می‏کند تا در جهت اهداف و برنامه‏های دینی خود هر اندازه سخت و سنگین باشد لحظه‏ای درنگ و تردید به خود راه ندهد.
انسان پرورش یافته مکتب قرآن، انسانی است:با تقوی، طرفدار عدل وقسط، هر چند ظاهرا به زیان او باشد، صادق، مخلص، عفیف، باشهامت، اهل صلاح و اصلاح، آمر به معروف و ناهی از منکر، دوستدار حق و اهل ایمان، ناخرسند از کفر و فساد، فکور و اندیشمند، ایثارگر، مهربان و با محبت، غیور و آزاده، متواضع، بخشنده، و خدا دوست و دارای بسیاری صفات پسندیده دیگر.
چنین شخصی بطور طبیعی، ظلم نمی‏کند و زیر بار ظلم نمی‏رود و گفتن کلمه حق در هر موقعیتی را فرو نمی‏گذارد و در معرکه پیکار نیز پایی در رکاب دارد.
قرآن کریم در تربیت و تهذیب انسانها شیوه‏ای خاص خود دارد که از نظر تأثیر و کارآیی در صدر همه مکاتب اخلاقی قرار می‏گیرد.
اگر همه تعالیم اخلاقی قرآن را بیاموزیم و عصاره آنها را بگیریم، یک کلمه می‏شود و آن: محبت است؛محبت به خداوند، همه تعالیم انسان‏ساز قرآن کریم از این مفهوم اقتباس می‏شود و یا در درجات و منازل پایین‏تری نسبت به آن قرار دارد.
خداوند، خالق و رب و منعم است.او را اسماء حسنی است.و له الاسماء الحسنی(طه: 8)برترین مرتبه صفات نیکو از آن اوست.کمال آدمی در دوست داشتن او و عمل به گونه‏ای است که خداوند نیز آن را دوست بدارد.
قل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونی یحببکم اللّه آل عمران، 31
بگو:اگر خدا را دوست می‏دارید مرا پیروی کنید، تا خدا شما را دوست بدارد.
با این بیان، معرفی صفات حسنای خداوند، تلویحا، جهت و سمت و سوی ساخته شدن روحی مسلمان را نشان می‏دهد و پیروی از احکام قرآن و پیامبر(ص)، پاداشی بهتر از همه پاداشها دارد: محبوب خدا شدن.
مسلمان باید فراوان یاد خدا کند:
اذکروا اللّه کثیرا جمعه، 10
خدا را فراوان یاد کنید.
و این یاد، بویژه در لحظات حساس و بحرانی زندگی اهمیت می‏یابد و چنین است که حفظ تقوی، و صبر بر سختیها و مصائب و اضطراب حوادث قابل تحمل می‏گردد.
الا بذکر اللّه تطمئن القلوب رعد، 38
آگاه باشید دلها به یاد خداست که آرامش می‏یابد.
خداگونگی، به انسان نگرشی متعالی می‏بخشد و افق دید او را تا آخرت وسعت می‏دهد به گونه‏ای که نسبت به جلوه‏های زودگذر دنیایی بی‏اعتنا می‏شود.
انی لا احب الافلین انعام، 76
من نابود شوندگان را دوست ندارم.
مسلمان به آخرت چشم می‏دوزد که:
...الاخرة خیر وابقی اعلی، 17
آخرت بهتر و ماندنی‏تر است.
ما عندکم ینفدو ما عند اللّه باق نحل، 96
آنچه نزد شما پایان می‏یابد و آنچه نزد خداست همیشه باقی می‏ماند.
قرآن کریم سرشار از نمونه‏های کامل انسانیت است، بندگانی که محبوب خدا هستند، پیامبران و بندگان برگزیده و مخلص.قرآن کریم نمایش می‏دهد که اینان در موقعیتهای دشوار زندگی چگونه رفتار کردند و سختیها را چگونه پشت سر نهادند.این همه آموزشهای عینی، علمی و روحی برای مسلمانان است.قرآن کریم چگونه بودن را با معرفی این نمونه‏ها و برتر از همه رسول اکرم(ص)یاد می‏دهد:
لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنه احزاب، 21
همانا برای شما در پیامبر خدا اسوه‏ای نیکو وجود دارد.
از جمله تعالیم کلیدی قرآن کریم در تربیت، تأکید بر حضور فرد در جامعه است.در سوره حمد نیز آنگاه که انسان از خدا هدایت می‏طلبد، همگان را در نظر دارد:
اهدنا الصراط المستقیم حمد، 6
در اسلام رهبانیت نیست و اگر هست جهاد است.در قرآن کریم به عبادت دسته جمعی نیز اهمیت خاصی داده شده است:
ارکعوا مع الراکعین بقره، 43
با رکوع کنندگان رکوع کنید.
نماز جماعت، نماز جمعه، حج، جهاد، انفاق، امر به معروف و نهی از منکر، تواصی به حق و صبر، و اصلاح ذات البین همه از نمونه‏های عباداتی هستند که ناگزیر باید در جامعه انجام شوند.
انسان پرورش یافته مکتب قرآن، انسانی اجتماعی، حساس و فعال است که در جامعه اسلامی همه را برادر خود می‏داند و از این رو نسبت به تمام مسلمانان همچون برادر خود، دلسوز است.
انما المؤمنون اخوه حجرات، 10
به درستی که مؤمنان برادران یکدیگرند.
مسلمانان در میان برادران خود، به رحمت رفتار می‏کند و با کفار به شدت:
محمد رسول اللّه و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم فتح، 29
محمد پیامبر خدا، و کسانی که با اویند بر کافران سخت‏گیر و در میان خود دارای رحمتند.
قرآن کریم همچنین می‏آموزد که در معنای کلمات دقت کنید:
حیات، حیات ایمانی است نه حیات حیوانی
مرگ، مرگ ایمانی است نه مرگ کالبد
سود، فوز به جنات و رضوان است نه درهم و دینار
زیان، از دست دادن سعادت ابدی است نه زیان مالی
علم، حیات دل است نه جمع کتاب و حفظ و اصطلاح
عزت، بندگی خداست نه حکومت دنیا
دنیا، دنیا و پست‏ترین است و الاخرة خیر ابقی
ممکن است گفته شود که مسائل اخلاقی و تربیتی، ارتباط به یک نهضت اجتماعی و سیاسی و یا جنگ و جهاد ندارد اما اگر دقت کنیم که قوی‏ترین برنامه‏های جهاد و مبارزه اگر بر انسانهایی ناصالح ساخته نشده عرضه شود چگونه شکست می‏خورد آنگاه ارزش تعالیم قرآن کریم را در دو بعد بینش و گرایش، و نقش حیاتی این زمینه را در شکل‏گیری یک نهضت، آشکارتر می‏یابیم.

4-شعله‏ور کردن انگیزه‏های حرکت و مبارزه در درون انسانها

قرآن کریم در برانگیختن انسانها برای قیام و مبارزه کتابی منحصر به فرد است.بی هیچ تردیدی می‏توان ادعا کرد که هرگز جمله‏ای از هیچ بشری یافت نمی‏شود که در برانگیختن انسانها، و تحریض و تشویق به مبارزه و قتال و سلب بهانه‏ها و رفع تردیدها و جهات دیگر جریان یک نهضت کمترین برتری بر قرآن، داشته باشد و این حقیقت، سخنی را که بارها گفته شد، تأیید می‏کند که قرآن، برنامه جهاد است.
نظری کوتاه بر آیات تکان‏دهنده، مهیج، برنده و نافذ قرآن کریم که روح مردانگی و ایثار و حماسه را در هر کس که اندک شعور و ادراکی داشته باشد زنده می‏کند، اهمیت این کتاب را در این زمینه نشان می‏دهد.
امام راحل رضوان اللّه تعالی علیه در پاسخ به خائنانی که می‏گفتند:«آماده بودن برای جنگ با دشمن در اسلام نهی شده است»، در اثر شریف خود کشف‏الاسرار به قرآن استشهاد می‏کند و می‏گوید:
ای بیخردان.اسلامی که می‏گوید(و قاتلو المشرکین کافّة کما یقاتلونکم کافّة)می‏گوید بنشینید تا طعمه دیگران شوید؟اسلامی که می‏گوید(و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم)می‏گوید دست روی دست بگذارید تا دیگران بر شما چیره شوند؟اسلامی که می‏گوید(و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم)می‏گوید خود را تسلیم دیگران کنید؟ 2
این خروش قرآن است که انسانها را به انگیزه دفاع از حق ستمدیدگان مؤمن و بی‏پناه می‏شوراند:
و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا نساء، 75
شما را چه شده است که نبرد نمی‏کنید در راه خدا و مردان وزنان و کودکان مستضعفی که می‏گویند پروردگارا ما را از این قریه‏ای که اهل آن ستمگرند بیرون ببر و برای ما از جانب خودت سرپرستی قرار ده و برای ما از جانب خودت یاوری بگمار.
و نیز به دفاع در برابر باطل و کفر دعوت می‏کند:
لیحق اللّه الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین انفال، 8
تا خداوند، حق را با کلمات خود نابود سازد و ریشه کافران را قطع گرداند.
و نیز می‏فرماید:
و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا و لینصرن اللّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز حج، 40
اگر خدا بعضی از مردم را توسط بعضی دیگر دفع نکرده بود دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدهایی که نام خدا فراوانی در آنها برده می‏شود ویران می‏گردید و خداوند هر که را که یاریش کند، یاری می‏رساند و خدا توانا و عزتمند است.
و به دفع فتنه از سراسر گیتی برمی‏انگیزاند:
و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین للّه بقره، 193
و با ایشان بجنگند تا فتنه‏ای نماید و دین از آن خدا باشد.
برتری درجه مجاهدان بر قاعدان و بهره‏مندی از مغفرت و رحمت خداوند، اشتیاق به جهاد در خدا را افزایش می‏دهد:
لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل اللّه باموالهم و انفسهم فضل اللّه المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجة و کلا وعد اللّه الحسنی و فضل اللّه المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما درجات منه و مغفرة و رحمة و کان اللّه غفورا رحیما نساء، 95 و 96
مؤمنانی که بی‏هیچ رنج و آسیبی از جنگ روی می‏تابند(و در خانه‏هایشان می‏نشینند)با کسانی که به مال و جان خویش در راه خدا جهاد می‏کنند برابر نیستند.خدا کسانی را که به مال و جان خویش جهاد می‏کنند بر آنان که از جنگ سر می‏تابند درجه‏ای برتری داده است و خدا همه را وعده‏های نیکو داده است و جهادکنندگان را بر آنها که از جهاد سر می‏تابند به پاداشی عظیم برتری داده است.درجاتی از جانب خدا و آمرزش و رحمتی؛که او آمرزنده و مهربان است.
قرآن کریم، مسلمانان را چنان تربیت می‏کند که جهاد را که بسیاری ممکن است از تکالیف دشوار اسلام بدانند با روی باز استقبال کنند و خود، در گرفتن رخصت برای جهاد پیشقدم شوند:
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان اللّه علی نصرهم لقدیر حج، 39
به کسانی که علیه ایشان به جنگ پرداخته‏اند(مورد هجوم قرار گرفته‏اند)اجازه جنگ داده شد چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند و خداوند بر یاری ایشان تواناست.
و آنگاه که به وجود آنها در جبهه نیاز است ولی به علت کمبود امکانات و تجهیزات اعزام آنها غیر ممکن می‏گردد.از شدت اندوه می‏گریند:
...اذا ما اتوک لتحملهم قلت لااجد ما احملکم علیه تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنا الا یجدوا ما ینفقون توبه، 92
(و نیز گناهی نیست بر آنان که)چون نزد تو آمدند تا ایشان را برای جنگ تجهیز کنی گفتی که ساز و برگی ندارم تا شما را به جنگ ببرم در این حال برگشتند در حالی که چشمانشان از اندوهی که داشتند گریان بود که چرا برای خرج کردن و انفاق چیزی نیافتند.
گفتنی است که دفاع از استقلال و تمامیت ارضی و یا اموال مسلمین و یا انجام عباداتی همچون امر به معروف و نهی از منکر نیز گاه زمینه‏ساز قیام و نهضت مسلمانان علیه ستمگران و متجاوزان به حقوق و حدود الهی می‏شود همچون نهضت حسین بن علی(ع)که به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر بود.در این صورت همه این مبارزات که در ابعاد اجتماعی، سیاسی، نظامی و...متجلی می‏شود، عنوان جهاد در راه خدا را پیدا می‏کند.

5-افشای ماهیت دشمنان اسلام و مسلمین

یکی از شگفتیهای قرآن کریم این است که جبهه‏های شاخص دشمنان و مخالفان اسلام و مسلمانان را یکایک معرفی می‏کند، خطرات آنها را گوشزد فرموده، احکام و تکالیف مسلمانان را در برابر آنها بیان می‏فرماید.
از جمله دشمنانی که قرآن کریم ماهیت آنها را افشا فرموده درباره آنها حکم فقهی صادر کرده است، کافران حربی بویژه یهودیان، منافقان، طاغیان و مشرکان هستند:
لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا مائده، 82
بطور قطع درخواهی یافت که سرسخت‏ترین مردم از نظر دشمنی علیه مسلمانان، یهود و مشرکان هستند.
درباره یهودیان و تحریفگری و حقه و کینه آنها علیه مسلمانان ویژگیهای منفی دیگر مانند مال‏دوستی، ترس از جان، اختلافات میان یکدیگر، خیانت پیشگی، تقلب در قانون و موارد دیگر بارها در قرآن کریم مطالبی ذکر شده است.همچنین درباره جاسوسانی که دارند(سمّاعون لهم)و فتنه‏انگیزی آنها نیز رهنمودهایی آمده است.
قرآن کریم هشدار می‏دهد که مشرکان به هیچ عرف و قانونی متعهد نیستند:
ان یظهروا علیکم لایرقبوا فیکم الا و لاذمه یرضونکم بافواههم و تأبی قلوبهم توبه، 8
اگر بر شما پیروز شوند به هیچ عهد و سوگند و خویشاوندی وفا نکنند.به زبان خشنودتان می‏سازند و در دل سر می‏پیچند.
درباره شاهان نیز می‏فرماید:
ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذله و کذلک یفعلون نمل، 43

پادشاهان چون به قریه‏ای وارد شوند آن را تباه می‏سازند و عزتمندان آن را خوار می‏گرداند و چنین رفتار می‏کنند.
نظام حکومت فرعونی را، نمونه‏ای از حکومتهای بارز شاهانه است، بر استخفاف مبتنی دانسته، می‏فرماید:
فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین زخرف، 54
(فرعون)قوم خود را خوار ساخت پس آنان فرمایش بردند.چه، آنها قومی فاسق بودند.
درباره منافقان که پیچیده‏ترین چهره‏ها را دارند و به دلیل همین ویژگی، سنگین‏ترین ضربات را وارد می‏کنند، قرآن کریم حقایق فراوانی را آشکار می‏کند.ملاحظه کنید که درباره منافقانی که دست به اسلحه برده‏اند و متأسفانه در فقه، چندان مورد بحث قرار نگرفته‏اند-به چه روشنی سخن می‏گوید:
فما لکم فی المنافقین فئتین واللّه ارکسهم بما کسبوا تریدون ان تهدوا من اضل اللّه و من یضلل اللّه لفن تجد له سبیلا و دوالو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء فلا تتخذوا منهم اولیاء حتی یهاجروا فی سبیل اللّه فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم حیث وجدتموهم و لاتتخذوا منهم ولیا ولا نصیرا الا الذین یصلون الی قوم بینکم و بینهم میثاق اوجاؤکم حصرت صدورهم ان یقاتلوکم او یقاتلوا قومهم... ستجدون اخرین یریدون ان یأمنوکم و یأمنوا قومهم کل ماردوا الی الفتنة ارکسوا فیها فان لم یعتزلوکم و یلقوا الیکم السلم و یکفوا ایدیهم فخذوهم واقتلوهم حیث ثقفتموهم و اولئکم جعلنا لکم علیهم سلطانا مبینا نساء، 88 تا 91
شما را چه شده که درباره منافقان دو گروه شده‏اید و حال آنکه خدا آنان را به سبب کردارشان مردود ساخته است؟آیا می‏خواهید کسی که خدا گمراه ساخته است هدایت کنید؟و تو راهی پیش پای کسی که خداوند گمراهش کرده است نتوانی نهاد.
دوست دارند همچنان که خود به راه کفر می‏روند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید.پس با هیچ یک از آنان دوستی نکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر سرباز زدند درهر جا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید. مگر کسانی که به قومی که میان شما و ایشان پیمانی است می‏پیوندند یا خود نزد شما می‏آیند در حالی که از جنگیدن با شما یا جنگیدن با قوم خود ملول شده‏اند... گروه دیگری را از منافقان حربی خواهید یافت که می‏خواهند از شما و قوم خود در امان باشند.اینان هر گاه که به کفر دعوت شوند بدان باز گردند.پس اگر خود را از جنگ با شما به کناری نکشند و با شما صلح نکنند و از اعمال خویش باز نایستند، آنان را هر جا که یافتید بگیرید و بکشید که خدا شما را بر آنان تسلطی آشکار داده است.
آیا با وجود این همه توصیف از جناحهای مختلف دشمن، که تنها درباره منافقان بالغ بر 200 آیه مبسوط وجود دارد و درباره یهود و مشرکان و...نیز فراوان، مطالبی آمده است، می‏توان کوچکترین تردیدی داشت که قرآن در کنار رسالتهای مختلف خود رهبری جهاد و قیام را نیز بر عهده دارد و آیین مبارزه را به نحو احسن آموخته است؟

حفظ و تقویت روحیه مبارزان

توانایی بسیج دائمی و حفظ روحیه انقلابیون در جریان مبارزه، مهمتر از شروع نبرد و برانگیختن اولیه است.زیرا چه بسا بتوان با یک انگیزه قوی، شخص یا جمعیتی را به جانب هدفی برانگیخت، اما در جریان حرکت با خستگی‏ها، ناامیدیها، شکستها و...تحمل ادامه راه از آنها سلب شود و آن انگیزه نتواند تا آخرین منزل، پویندگان راه را به پیش براند.
این مشکل آنگاه مهیب‏تر می‏شود که دشمن کار آزموده و کهنه کار، دست به یک جنگ روانی عمیق و گسترده بزند و با القای تردید و تحقیر و ارعاب و تهدید در جهت سلب روحیه از مبارزان کوشش کند.می‏گویند حقیقت جنگها، جنگ روانهاست نه جنگ بدنها و تجهیزات.
چه بسا یکی از طرفین درگیر، با وجود در اختیار داشتن نیروهای انسانی فراوان و تجهیزات کافی، به دلیل ضعف روحیه افراد، شکست و تسلیم را پذیرا شود و جناحی دیگر با وجود کمی نفرات و امکانات بایستد و پیروزی را برای خود مسلم کند و یا همه تن به کشتن دهند، اما از راه عقیده خود بازنگردند.پس در جنگ هر چند ضربات مادی بر واقعیتهای مادی و عینی وارد می‏شود(مانند اصابت گلوله بر بدن یا بمب بر ساختمان)، لکن هدف اصلی شکست روحیه حریف است نه فقط قتل و تخریب.چرا که با وجود شکست روحی حریف، دیگر نیازی به قتل و تخریب‏ باقی نخواهد ماند.
با یک مطالعه مختصر نیز در قرآن کریم می‏توان برنامه‏ها و ضد حمله‏ها و خنثی‏سازیها را در جریان یک جنگ روانی ملاحظه کرد.
اهرم اساسی قرآن برای تقویت و بالا بردن روحیه مجاهدان راه حق، همچنان یاد و پیوند با خداست.
...قل اللّه ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون انعام، 91
قرآن کریم پیوسته، امید را توصیه می‏کند.اخلاص، ایمان، صبر، توکل و پاداش مجاهدتهای مالی و جانی را یادآور می‏شود، به یاری و امداد الهی امید می‏دهد.به گذراندن موفقیت‏آمیز آزمایشها سفارش می‏کند و حاضر و ناظر بودن خدا را بر همه ظلمها و تحمل سختیها و صبرها و شهادتها یادآوری می‏نماید.از مشکلاتی که پیامبر اسلام(ص)و مردان و زنان الهی در گذشته داشته‏اند و سرفرازی آنها در استقامت در برابر همه صدمات سخن می‏گوید.پیروزی نهایی اهل تقوی و عذاب و کیفر دنیوی و اخروی دشمنان خدا و اسلام و مسلمانان را وعده می‏دهد.
سنتهای تاریخ را به انسانها می‏آموزد و شکست طاغوتها را در طول تاریخ بیان می‏کند و بر یاد خدا و محبت او، که دانا و توانا و حکیم و مهربان است، تأکید می‏ورزد.
به چند نمونه از آنچه یاد شد توجه فرمایید:
فإن مع العسر یسرا*ان مع العسر یسرا انشراح، 5 و 6
پس همانا که با سختی آسانی است.به درستی که با سختی، آسانی است.
و لاتیأسوا من روح اللّه انه لاییأس من روح اللّه الا القوم الکافرون یوسف، 87
و از رحمت خداوند ناامید نشوید که از رحمت خدا جز کافران ناامید نمی‏گردند.
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه بقره، 207
و از جمله مردم کسی است که جان خود را در جستجوی رضایت خداوند می‏فروشد.
ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم البأساء والضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین امنوا معه متی نصراللّه الا ان نصراللّه قریب بقره، 214
آیا می‏پندارید که وارد بهشت می‏گردید در حالی که هنوز همانند آنچه که بر پیشینیان شما رسید بر شما نرسیده است.بدیشان شدت و آسیب رسید و لرزیدند تا آنجا که پیامبرشان و آنها که با او بودند گفتند:یاری خدا کجاست؟آگاه باشید که یاری خدا نزدیک است.
کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی این تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون بقره، 216
بر شما جهاد واجب گردید و آن برای شما ناخوشایند است و چه بسا چیزی برای شما ناخوشایند باشد در حالی که برایتان خیر است و چه بسا چیزی که دوست داشته باشید و آن برای شما شر است و خداوند می‏داند و شما نمی‏دانید.
و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین آل‏عمران، 139
و سست نشوید و غم مدارید که شما برترید اگر مؤمن باشید.
و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل اللّه و ماضعفوا و مااستکانوا و اللّه یحب الصابرین آل‏عمران، 146
و چه بسیار پیامبری که خداپرستان بسیاری همراه با او جنگیدند و از آنچه در راه خدا بدیشان رسید نه سست شدند و نه ناتوان گردیدند و نه زمین گیر گشتند و خداوند صابران را دوست میدارد.
و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون آل‏عمران، 169
و مپندارید آنها که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زنده‏اند و نزد خدا روزی می‏خورند.
فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن
عنهم سیآتهم و لادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار آل‏عمران، 195
پس کسانی که هجرت کردند و از سرزمینشان بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگیدند و کشته شدند به طور قطع گناهانشان را می‏پوشانم و مسلما ایشان را به بهشتهایی وارد می‏سازم که در آنها، نهرها جاریند.
و لاتهنوا فی ابتغاء القوم ان تکونوا تألمون فانهم یألمون کما تألمون نساء، 104
و در تعقیب و جستجوی دشمن سست نشوید.اگر شما درد و ناراحتی می‏کشید ایشان نیز همان گونه که شما درد می‏برید، درد می‏برند.
فلا تخشوا الناس و اخشون مائده، 44
پس از مردم نترسید و از من ترس داشته باشید.

7-تعیین اهداف کلی نهضت

بهتر است در این مجال کوتاه قلم را به دست متفکر و مفسر شهید استاد مطهری بسپاریم که در اثر کم حجم و بسیار ارزشمند خود نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر با عنوان هدف نهضت می‏نویسد:
هر نهضتی یک سلسله هدفهای فرعی و جزئی خاص خود نیز دارد.هدفهای کلی در چهار جمله بیان شده است:
1-نرد المعالم من دینک:نشانه‏های محو شده خدا را-که جز همان اصول واقعی اسلام نیست -بازگردانیم؛یعنی بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن؛یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه‏ها و تحولی در روحها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام.
2-نظهر الاصلاح فی بلادک:اصلاح اساسی آشکار و چشمگیر که نظر هر بیننده را جلب کند و علائم بهبود وضع زندگی مردم کاملا هویدا باشد، در شهرها و جوامع به عمل آوریم؛یعنی تحولی بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
3-یأمن المظلومون من عبادک:بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود؛یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسانها.
4-تقام المعطلة من حدودک:مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقض شده اسلام بار دیگر بپاداشته شود و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد؛یعنی تحولی ثمربخش و اسلامی در نظامات مدنی و اجتماعی جامعه. 3

8-تعلیم برنامه‏های عمل و حرکت

معمولا نهضتها، بسته به جنبه‏ها و هدفهایی که دارند هر یک به نوع خاصی او تعالیم و رهنمودها نیازمندند.
قرآن کریم رهنمودهای عملی فراوانی در جنبه‏های گوناگون نهضتها عرضه می‏کند که رهبران هر نهضتی در مقاطع مناسب از آنها استفاده می‏نمایند.
تعالیم قرآن شامل مواردی مسائل مختلفی است؛همانند اخبار و اطلاعات، جلوگیری از پخش شایعه، حفظ اسرار، تأکید بر توانا شدن در تمام زمینه‏های لازم، بیان منابع مالی، کیفیت بسیج نیروها، احکام جنگ دفاعی، احکام سایر جنگها، تشویق نیروها، احکام متخلفان از جنگ، احکام مربوط به فراریان، مسأله اسیر گرفتن، غنایم جنگی، احکام صلح و...
اینک برخی آیات درباره برنامه‏های عملی یک نعضت و قیام:
یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفا فلاتولوهم الادبار... انفال، 15
ای کسانی که ایمان آوردید هر گاه که رویاروی با دشمن برخوردید از درگیری با ایشان روی برنتابید و نگریزید.
و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو اللّه و عدوکم انفال، 60
و برای مقابله با آنها هر آنچه نیرو و مرکب(وسائل حمل و نقل)در توان دارید آماده کنید تا بدین وسیله دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید.
فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعدوا ما فداء محمد(ص)، 4
پس آنگاه که با کافران برخوردید گردنها را بزنید تا آنگاه که برایشان چیره شوید در این موقع ایشان را سخت دربند بکشید تا سرانجام یا رهین منت شما قرار گرفته(آزاد شوند)و یا مورد معاوضه قرار گیرند.
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی اللّه انه هو السمیع العلیم انفال، 61
و اگر سر سازش فرود آوردند صلح کن و بر خدا توکل کن که او شنوا و داناست.
ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین حجرات، 6
اگر فاسقی برای شما خبری آورد درباره آن تحقیق و روشنگری کنید تا مبادا بر اثر ندانستن بر گروهی هجوم برید و بر آنچه انجام دادید پشیمانی پیدا کنید.
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم بقره، 194
پس هر که بر شما تجاوز کرد بر او تجاوز کنید همچنان که بر شما تجاوز کرده است.

9-هشدار نسبت به خطرات و آفات نهضت

یک نهضت نیز همچون هر پدیده دیگری آفاتی ویژه خود دارد؛همچون تفرقه، نفوذ دشمن در صفوف خودی، غرور و تکبر، فساد، سازشکاری، ارتجاع و عقبگرد، ظلم، و...
قرآن کریم در این مورد نیز سکوت نکرده است و اساسی‏ترین رهنمودها را فرا راه مبارزان و مسلمانان مجاهد قرار می‏دهد:
و اطیعوا اللّه و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان اللّه مع الصابرین و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل اللّه و اللّه بما یعلمون محیط و اذ زین لهم الشیطان اعمالهم و قال لاغالب لکم الیوم من الناس و انی جار لکم فلما ترائت الفئتان نکص علی عقبیه... انفال، 46 تا 48
و خدا و پیامبرش را فرمان برید و کشاکش نکنید که سست می‏شوید و آبرو و رونقتان می‏رود و صبر کنید که خداوند با صابران است و مانند کسانی نباشید که از سرزمینشان به سبب سرکشی و ریا بیرون رفتند و از زاه خدا جلوگیری کردند و خداوند بدانچه می‏کنند احاطه دارد.و هنگامی که شیطان کردارشان را در نظرشان آراست و گفت امروز کسی از مردم بر شما چیره نیست و من پناه شمایم و آنگاه که دو گروه یکدیگر را دیدند، شیطان بر پاشنه پا چرخید و گریخت...
و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افإن مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم آل‏عمران، 144
و محمد جز پیامبری نیست که پیش از او نیز پیامبرانی در گذشته‏اند.پس آیا اگر بمیرد یا کشته شود بر روی قدمهایتان برمی‏گردید؟
مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا جمعه، 5
داستان کسانی که تورات را به همراه دارند و سپس(بار تعهد آفرین)آن را حمل نمی‏کنند داستان چهارپایی است که کتابهایی را حمل می‏کند(و از مضامین آنها بی‏خبر است).
و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان اللّه لایحب المعتدین بقره، 190
و در راه خدا با کسانی که با شما پیکار میکنند بجنگید و از حد درمگذرید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.
و لایجر منکم شنآن قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا... مائده، 2
و کردار بد عده‏ای که شما را از زیارت مسجدالحرام مانع می‏شوند شما را واندارد که دست به تجاوز کاری بزنید...
و لایجر منکم شنآن قوم علی الا تعدلوا مائده، 8
کردار بد عده‏ای شما را واندارد که عدالت را کنار بگذارید.
فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا انه بما تعلمون بصیر و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار هود، 112 و 113
همچنان که فرمان یافتی استقامت کن و هر که با تو از راه توبه در آمده است مأمور به استقامت است و سرکشی مکنید که خداوند بدانچه می‏کنید بیناست و به ستمگران تکیه مکنید که آتش جهنم به شما خواهد رسید.

10-ترسیم برنامه‏ها و خط مشی حکومت اسلامی

دیدیم که یکی از اهداف نهضت اسلامی حاکمیت دین خدا و اقامه حدود الهی بود.استقرار عدل وقسط، ایجاد جامعه عبادی 4 ، حاکمیت کامل حق و زدودن آثار باطل از همه جا و...از جمله هدفهای اجتماعی حرکت اسلامی است.
پیروان حق، با قدرت یافتن، به هر اندازه‏ای که بتوانند در جهت پیاده کردن برنامه‏های فقهی و تربیتی قرآن تلاش می‏کنند.
احکام اقتصادی، قضایی، سیاسی و...اگر چه از همان آغاز نهضت مورد توجه مسلمانان است لکن قرار دادن این احکام در چهارچوب قوانین مناسب با شرایط و اداره جامعه بر اساس آنها به تحقق حکومت اسلامی بستگی دارد.

برنامه‏ای در انتظار دلهای بیدار

آنچه گذشت، مروری بسیار سطحی وگذرا بر ده زمینه‏ای بود که چگونگی قرآن کریم مسلمانان را در جریان شکل‏گیری یک نهضت هدایت می‏کند.
اکنون باید یادآور این نکته شد که این تعالیم همواره در میان مسلمانان حضور داشته و دارد و مسلمانان بطور مستقیم یا غیر مستقیم، با شدت یا ضعف این معانی را درک می‏کنند.از این رو وجدان عمومی مسلمانان هیچگاه به دلخواه به وضعیتی اجتماعی و...که خلاف تعالیم قرآن باشد، دل نسپرده است.
قرآن کریم در هر زمان، مسلمانان را به قیام و نهضت علیه مفاسد و انحرافات موجود درزمینه‏های دینی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی...فراخوانده است و در این دعوت صریح و در هدایت و رهبری آنها جامع و کامل بوده است.در بررسی نهضتهایی که در تاریخ اسلام رخ داده است، نمونه‏هایی از آثار این تعالیم را ملاحظه می‏کنیم.این نمونه‏ها ثابت می‏کند که قرآن کریم، فرهنگی را ایجاد کرد که هر گاه مسلمان زنده‏دلی که تربیت قرآن را درک کرده باشد موقعیت مناسبی را تشخیص داده در حد توان در جهت قیام علیه نارواییها و حق‏کشیها کوشش کرده است.
آنچه باید بدان توجه کرد این است که یک نهضت علاوه بر برنامه، به رهبر صالح و مردمی مؤمن نیاز دارد.چه بسا قرآن و علی(ع)در جامعه باشند، اما جامعه مؤمن نباشد و لذا حرکت دادن چنین مردمی نزدیک به محال است.در عین حال، هر گاه خداوند در جوامع اسلامی رهبران صالحی نیز برانگیخته است و مردم به اقتضای ایمان خود عمل کرده‏اند، توانسته‏اند با بهره‏گیری از تعالیم قرآن و اسلام گامهای بلندی بردارند، و بحق، امروزه، ما و همه مسلمانان، ترقیات دینی و اجتماعی خود را مرهدن زحمات و جانفشانیهای کسانی هستیم که در طول تاریخ با عشق به حق، دست از جان و مال و زن و فرزند کشیدند و تا آخرین لحظه حیات سرخ خود در راه اهداف بلند حق‏طلبانه خویش کوشیدند.رضوان خدا پاداش همگی ایشان باد.

تکمله و اعتذار

با توجه به اینکه این مختصر، با شتاب فراوان نگارش یافت، امید است در آینده نزدیک به یاری خدا با تکمیل برخی مباحث و افزوده شدن فصل سوم که به شناخت نمونه‏هایی از تأثیر قرآن در شکل‏گیری نهضتها خواهد پرداخت، این اثر به نحو مطلوبتری در اختیار عزیزان و مشتاقان پژوهشهای قرآنی قرار گیرد.
والحمد للّه رب العالمین

یادداشتها:

(1)-منشور انقلاب، سال 66.
(2)-کشف‏الاسرار، امام خمینی، ص.231.
(3)-نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، شهید مطهری، صص.70-69.
(4)-«جامعه عبادی»، جامعه مطلوب اسلام است.اصل اول در چنین جامعه‏ای عبادت خداست و افراد آن می‏کوشند چه در بعد فردی و چه در اجتماعی به عنوان یک«بنده خدا»عمل کنند.در این جامعه، ملاک بایدها و نبایدها:رضا و سخط الهی، و اذن و امر، یا منع و نهی اوست.

مقالات مشابه

قرآن در انديشه قرآني امام خميني(ره)

نام نشریهپژوهشنامه متين

نام نویسندهسیدعطا اله افتخاری

تحلیلی پیرامون شفابخشی قرآن با رویکرد به آراء و روایات تفسیری

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدحسن رستمی, سمانه ابریشمی

حاكميت قرآن از ديدگاه امام صادق (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهمهناز رحیم‌پور

سخنان امام صادق (ع) درباره قرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهشهربانو کاهدی

قرآن و هویت متکی بر اسلام سیاسی

نام نشریهپژوهشنامه علوم سیاسی

نام نویسندهمحمدجواد غلامرضاکاشی, الهه صادقی