اگر باستانشناسى در تفسیر قرآن حاضر شود، جایى براى خرافات باقى نخواهد ماند.
استاد عبدالکریم بىآزار شیرازى قرآنپژوه معاصر در سال 1322 در شیراز متولد شد. مقدمات حوزههاى دینى را در همان جا طى کرده و دروس خارج فقه را در قم و نجفاشرف، در محضر علماى بزرگ فرا گرفت. در سال 1353 به دریافت گواهى افتا و اجتهاد از وزارت علوم و آموزش نائل آمد و در سال 1354 رهسپار دانشگاه مکگیل کانادا شد و در انستیتو مطالعات اسلامى به تحصیلات دانشگاهى پرداخت و موفق به اخذ درجه A.M در رشته تاریخ و تمدن اسلامى شد.
وى از سال 1361 به تدریس در دانشگاههاى ایران پرداخت و بانى و اولین استاد درس بررسى شکلگیرى تمدنهاى باستانى از نظر قرآن کریم در گروه آموزش باستانشناسى دانشگاه تهران بود. استاد از سال 1365 به معاونت پژوهشى دانشگاه الزهراء منصوب شد و از سال 1367 نیز ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامى را به عهده داشت. وى در سال 1371 موفق به اخذ درجه استادیارى در رشته فقه و حقوق و در سال 1372 موفق به اخذ درجه دکترى در رشته علوم قرآن و حدیث گردید و اکنون نیز ریاست دانشگاه مذاهب اسلامى را به عهده دارد. بىآزار شیرازى تاکنون بیش از 150 عنوان کتاب به رشته تحریر درآورده است از جمله: دوره تفسیر کاشف (به زبانهاى فارسى و عربى)، دوره رساله نوین امام خمینى (ره) (به زبانهاى فارسى، انگلیسى و اردو)، دوره رساله نوین فقهى پزشکى و....
به بهانه تألیف کتاب ارزشمند ایشان: باستانشناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن - که در شماره پیشین گلستان قرآن معرفى شده است - ساعتى مهمان استاد بودیم.
افسانه گونه بودن آموزههاى کتب مقدس این فرضیه را تقویت کرد که دین حاصل جهل و ناآگاهى مردم نسبت به پدیدههاست که موجب دست یازیدن آنها به افسانه شده است. فرضیه، این موضوع را القا مىکند که با ظهور علم نیازى به دین احساس نمىشود زیرا مىتوان براى پدیدههاى طبیعى دلیل تجربى پیدا کرد.
در چنین اوضاعى تعدادى از دانشمندان تصمیم به تحقیق در مورد مطالب کتابهاى مقدس گرفتند. طبعاً باستانشناسان - چون برخلاف مورخان با آثار واقعى سروکار دارند - مىتوانستند کمک زیادى انجام دهند. باستانشناسان با کشف واقعیتها و بازسازى تاریخ، نتایج ارزشمندى براى شناخت گذشته به دست مىدهند.
افرادى مثل پروفسور «وولى» در بینالنهرین به کاوش پرداختند تا بتوانند آثارى از شهرهاى پیامبران «تورات» را به دست آورند. به دنبال همین جست و جوها در غار قمران، توراتى کشف شد که متعلق به دوران قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) بود. این موضوع تحول عظیمى در اروپا و آمریکا به وجود آورد. این کتاب در مقایسه با تورات فعلى تفاوتهاى زیادى دارد که با مقایسه آنها مىتوان نکات افسانهاى و واقعى را از یکدیگر تفکیک کرد.
در حقیقت باستانشناسان به کمک تورات آمدند و توانستند بسیارى از مسائل اساسى و مهم را کشف کنند و ثابت کنند پیامبرانى همچون حضرت آدم (ع)، نوح (ع)، و غیره واقعاً وجود داشتهاند.
مسائل مربوط به تفسیر قصص قرآن به خاطر این موضوعات نیازمند کاوش و تحقیق بود. از قرن چهارم هجرى قمرى اخبارى در مجامع علمى انتشار یافت که بیان مىکند در برخى از مناطق، افرادى مانند ابودولف به کاوشهاى باستانىشناسى مىپرداختند. البته شاید انگیزه این افراد همانند باستانشناسان امروز نبوده و به عشق یافتن معادن و جواهرات بوده است. اما کارهایى هم به قصد کشف تمدن قدیم و آثار باستانى انجام شده بود. پارهاى از این آثار براى تحلیل و نقد نقل قولها و یا آثار مکتوب صدر اسلام در مورد قصص قرآنى به کار گرفته شده است. در ادامه این کارها در عصر جدید مىتوانیم به تحقیقات دکتر محمد بیومى باستان شناس مصرى و استاد دانشگاه اسکندریه در مورد داستانهاى قرآن اشاره کنیم. سایر دانشمندان از جمله محققان اردنى نیز کم و بیش کارهاى انفرادى انجام دادهاند. دکتر ضبیان نیز در مورد غار اصحاب کهف و دکتر بوکاى در مورد جسد مومیائى فرعون زمان حضرت موسى (ع) مطالعاتى انجام دادهاند.
کارکرد دیگر کاوشگران باستانى صحه گذاشتن بر مسائلى است که اعجاز علمى قرآن به شمار مىروند. خداوند در مورد فرعون فرمود: فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ایةً....
امروز جسد تو را به بلندایى مىآوریم و از دریا نجات مىدهیم براى آن که نشانهاى براى آیندگان باشد. امروزه باستانشناسان اجساد فراعنه را کشف کردهاند که از جمله آنها، فرعون زمان حضرت موسى(ع) است که در موزه مصر قرار دارد و تصویر آن در کتاب باستانشناسى در قرآن آمده است. این اعجاز قرآن را نشان مىدهد که داستانش با نتیجه تحقیقات دیرین شناسان کاملاً منطبق است.
نکته دیگر بىاساسى بسیارى از اوهام پیرامون برخى از انبیاست. در قدیم فکر مىکردند حضرت آدم(ع) قد بسیار بلندى داشته است و روایت کردهاند قامت ایشان آن قدر بلند بوده که گرماى آفتاب وى را مىسوزانده پس خداوند قد او را کمى کوتاهتر نمود. حاصل این تفکر آن بود که مقبرههاى ساختگى براى انسانهاى قدیم همانند هابیل و قابیل به طول 100 متر ساختهاند. این موضوع نشان دهنده دید تخیلى آنها به مسائل بوده است.
باستان شناسان با کشف خانههایى از انسانهاى اولیه که اندازه درگاه و سقف آن به اندازه انسانهاى امروزى است، خط بطلانى بر این تفکرات نادرست کشیدند. مدائن صالح در شمال عربستان که در دل کوه تراشیده شده، نمونهاى از این خانههاست که ابعاد و اندازههاى انسانهاى معمولى دارد.
نکته مهم دیگرى که بزرگى پیامبران را بیشتر نمایان مىکند این است که مهاجرتهاى آنان از مراکز تمدن بشرى به سرزمینهاى لم یزرع و بىآب و علف بوده است. آنها به همراه اهل خود براى اطاعت از دستور خداوند و اصلاح تمدن بشرى حاضر به گذشتن از شهرهاى آباد و ثروتمند و آوارگى در واحهها و بیابانها شدند. تحقیقات دیرینشناسان این موضوع را در مورد برخى از پیامبران ثابت کرده است. مثلاً حضرت ابراهیم(ع) از شهر اور - که از مراکز مهم تمدن قدیم و پر از زرق و برقهاى مادى بوده - به سوى طبیعت وحشى عربستان مهاجرت کرده است. حضرت موسى(ع) از مصر - مهد فرهنگ بشرى - به سوى صحراى سینا مهاجرت مىکند، نوح (ع) و سایر پیامبران هم همین طور. این مسائل، بزرگى این انسانها و عمق توکل و ایمان و اعتقاد آنها را نشان مىدهد.
همانطور که در کتاب خود اشاره کردهاید، یکى از آثار پیامبران، انتشار فنآورى، دانش و فرهنگ به نقاط مختلف جهان بوده است و مستحضرید که این موضوع از لحاظ چگونگى انتقال و گسترش در دورههاى مختلف باستانشناسى بسیار مهم است.
نکته بسیار مهمى که در قرآن کریم نیز مىتوانیم آن را به وضوح مشاهده کنیم این است که بیشتر انبیا در زمانى مبعوث شدهاند که تمدنها رو به فساد و تباهى مىرفته و کار آنها غلبه بر سایر تمدنها بوده است. قرآن مىفرماید قوم حضرت نوح (ع) افرادى بودند که کور کورانه عمل مىکردند و این کار آنها را تقلید عمیق به معناى کورکورانه نامیده است.
همین طور در زمان حضرت ابراهیم (ع) تمدن بشرى به سوى بتپرستى و ستارهپرستى کشیده شده بود و ابراهیم خلیلاللّه(ع) مبارزهاى عظیم علیه این تمدن مادّى و کفرآمیز آغاز کرد و جهان را به سوى وحدانیت سوق داد. حضرت لوط (ع) براى اصلاح قومى مىرود که در اوج انحراف جنسى به سر مىبردند و سرانجام نیز نابود شدند.
در ترویج و اصلاح علوم نیز انبیا نقش بىبدیلى داشتند، ابراهیم (ع) چندین سال در مصر نجوم تدریس مىکرد و چون این علم در خدمت شرک و ستارهپرستى قرار گرفته بود، آن را از چنگال بىدینان نجات داد. این چنین بود که علم ستارهشناسى در مصر به حد کمال رسید و دستآوردهاى فراوانى براى بشر به همراه آورد.
در قرآن مىخوانیم که حضرت یوسف (ع)، با علم الهى خود ارائه دهنده یک طرح بلند مدّت اقتصادى جهت کاهش تبعات خشکسالى در مصر گردید. در همان داستان حضرت یوسف (ع) درسهاى فراوان دیگرى از سایر موضوعات علمى وجود دارد. قرآن در مورد حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان (ع) نیز اشاره به اهتمام آنها در گسترش صنعت ذوب فلزات مىکند. ولقد اتینا داود منا فضلاً یاجبال اوّبى معه والطیر والنّا له الحدید همین موضوع را باستانشناسان کشف کردهاند که در زمان زندگى حضرت داود (ع) صنعت زرهسازى بسیار رایج بوده است. هم چنین کاوشها از رونق فراوان صنایع مسى در زمان حضرت سلیمان (ع)، خبر مىدهد که این موضوع نیز منطبق با آیات قرآنى است.
در حوزه علوم انسانى نیز بزرگترین درسى که از پیامبران به جا مانده است، قضاوت صحیح میان مردم است. در علم سیاست و کشوردارى هم متون کهن نشانگر پیشرفته بودن حکومت پیامبران نسبت به حکمرانان هم عصر خود مىباشد.
نمونه بارز، پیامبر اسلام (ص) است که با نامه نگارىهاى خود به کشورهاى جهان پایهگذار یک فرهنگ جهانى مىشود. در واقع باید باستانشناسى را دنبال کنیم تا با کمک این علم بتوانیم تاریخ واقعى اسلام را بازسازى کنیم. به عنوان مثال باستانشناسان، خانه پیامبراسلام(ص) و حضرت خدیجه (س) را کشف کردهاند که این کشف مىتواند روشنکننده بسیارى از مسائل باشد.
مطالعاتى در دانشگاه mc.Gill در این حوزه انجام دادهام و این موضوع در کنار علاقه به آثار باستانى پیامبران موجب شد تا بتوانم اطلاعات مناسبى گردآورى کنم. از سوى دیگر، آثار باستانى تعداد زیادى از کشورهاى اسلامى را مشاهده کردهام؛ از جمله در عراق، مصر، اردن، ترکیه، سوریه و روى بناها و آثار تمدن قدیم پیامبران تحقیقات زیادى انجام دادهام.
متأسفانه پس از انقلاب یک دیدگاه افراطى رواج یافت که برخى مىگفتند باستانشناسى در خدمت پادشاهان است و لزومى به گسترش و ترویج آن نداریم. در مقابل برخى از دوستان ما گفتند که تاریخ به طور کامل متعلق به شاهان نبوده است بلکه پیامبران نیز در روند آن تأثیر فراوانى داشتهاند. لذا مىتوانیم باستانشناسى را در خدمت شناسایى آثار پیامبران نیز قرار دهیم.
در همان دوران گروهى که فکر مىکردند پیامبران نقشى در شکلگیرى مدنیت نداشتهاند، با مشاهده کتاب طلوع و غروب تمدنها به این نکته رسیدند که سفیران وحى الهى نقشى عظیم و غیرقابل انکارى در برپایى و اصلاح تمدنها داشتهاند. لذا حاصل مطالعات بنده در این کتاب را به عنوان سرفصل درسى به نام بررسى تکوین تمدن باستانى توسط پیامبران در شوراى عالى انقلاب فرهنگى به تصویب رساندند. چندین سال این مبحث را در دانشگاه تهران براى دانشجویان باستانشناسى، تدریس مىکردم. بسیارى از دانشجویان، پایاننامههاى خود را در این موضوع نوشتند و آن را گسترش دادند. پس از آن به پیشنهاد برخى از عزیزان از جمله دکتر احمدى در سازمان انتشاراتى سمت کتاب باستانشناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن کریم را - که حاصل چند سال تدریس در دانشگاه تهران بود - به نگارش درآوردم.
حتى از تصاویر ترسیمى پروفسور وولى از شهر اور قدیم، نینوا یا بابل هم استفاده کردهام. ما با وجود این که از زحمات دیرینه شناسان استفاده کردهایم، به دنبال آنچه باستان شناسان براى کارهاى علمى خود دارند، نبودهایم و بیشتر هدف ما کشف مطالب قرآن کریم بوده است. نمایندگان فرهنگى سوریه و اردن هم همکارى قابل تقدیرى با بنده داشتند و حتى شخص وزیر فرهنگ و هنر سوریه اطلاعات و آثارى فرستادند. در داخل کشور نیز افرادى چون دکتر آینهوند با در اختیار نهادن چند جلد کتاب به ما کمک کردند.
شخصاً سفرهاى فراوانى به کشورهاى مختلف داشتهام که در این سفرها بیشترین علاقه من مشاهده آثار باستانى بوده است. به هر جا رفتم سعى کردم عکس و کتاب جمعآورى کنم. این کار را از 30 سال قبل آغاز کردهام.
وقتى که کار باستانشناسى داستانهاى قرآن را آماده کردیم متوجه شدیم که نیاز به نقشههاى جغرافیایى تاریخى داریم. لذا با استفاده از نقشههاى جغرافیایى مکانهاى مورد نظر و محل وقوع حوادث و رویدادها را مشخص کردهایم. بسیارى از مناطق باستانشناسى محل وقوع حوادث و رویدادها را مشخص کردهایم. بسیارى از مناطق باستانشناسى در قرآن نیاز مبرمى براى مشخص شدن بر روى نقشه داشته است زیرا مفسران، مکانهاى متعددى را براى مناطق بیان کردهاند که این موضوع مطالعه کننده را گمراه مىکند. مثلاً در مورد محل غار اصحاب کهف 6 نقطه ذکر شده است که بسیارى از آنها با واقعیت تطابق ندارد. با وجود نقشه کار ما خیلى ساده مىشود که بتوانیم مکان واقعى این غار را پیدا کنیم.
یکى از چیزهایى که براى اولین بار در کتاب روشن کردهایم مکان مجمعالبحرین دیدارگاه حضرت موسى(ع) و حضرت خضر(ع) است. در تفسیرها و کتابها، پنج یا شش نقطه را به عنوان مجمعالبحرین قلمداد کردهاند اما در این نقشه نشان دادهایم جاهاى خیلى دوردست نمىتوانسته محل ملاقات باشد.
مستحضرید که دولت عربستان اخیراً اقدام به کاوشهایى در خانه رسول اکرم(ص) نموده است که در کنار جذابیت و ارزشهاى تاریخى آن براى مسلمانان، مىتواند باعث جذب زائران و گردشگران شود. از سویى در کشور ما در حریم برخى از اماکن متبرکه، از جمله در حریم حرم مطهر امام رضا(ع) اقدام به حفارى با عنوان طرح توسعه حرم شده است و بقایاى تاریخى این مجموعه که در لایههاى زیرین آن واقع است با اجراى طرح کاملاً نابود شده است. به نظر شما چه سیاستى باید در قبال حفظ ارزشهاى تاریخى اماکن متبرکه در پیش گرفته شود؟
طبیعى است در بسیارى جاها به خاطر بىاطلاعى، کارهایى صورت گرفته است. در حالى که این مناطق صفحاتى از آیات خداوند هستند که باید مورد محافظت قرار گیرند. این معضل متأسفانه در بسیارى از کشورهاى اسلامى دیده مىشود که نسبت به حفظ داشتهها و آثار باستانى بىاهمیت هستند.
در عربستان به خاطر اعتقادات خاص خود اماکن متبرکه را مورد تکریم قرار نمىدهند اما این آثار را با هزینههاى گزاف حفظ مىکنند. حتى خانه امیرالموءمنین(ع) و محل ولادت حضرت فاطمه (س) در بیت رسول اللّه(ص) را محافظت نمودهاند. در شمال عربستان با تأسیسات بسیار مفصلى مدائن صالح را حفظ نمودهاند. در قرآن کریم نیز حفظ آثار باستانى مورد تأکید است. در سه فراز از قرآن مىفرماید سیروا فىالارض که اشاره به عمق زمین مىنماید و این نکته بسیار ظریفى است.
به این موضوع توجه داشتهام که در مورد حضرت ابراهیم (ع) که از سویى پدر بنىاسرائیل و از سویى پدر بنىاسماعیل بودهاند، چنین کارى انجام دهیم. ولى این مسأله که گفتید آنها را به صورت زمانبندى مرتب کنیم، متأسفانه تاریخنگارى دقیقى که بر روى آن کار شده باشد نداریم. اما مىتوانم بگویم به یک ترتیب کلى اشاره کردهام و شاید هم جاى آن داشته است که به صورت گاهنگارى آن را ارائه نمایم.
صرف مطالعه داستان پیامبران در قرآن شاید بتواند اطلاعى اجمالى به دست دهد اما تحقیقات باستانشناسى پیرامون آن، بهرههاى بسیار بیشترى براى ما خواهد داشت. مثلاً داستان حضرت یونس (ع) را داریم. اما اگر در مورد شهر تاریخى نینوا تحقیق کنیم نکات بسیار جالب توجهى را خواهیم فهمید.