سلسله مقالات آیت اللّه علی احمدی میانجی تحت عنوان«اطلاعات و تحقیقات از نظر اسلام»از شماره 9 دورهء اوّل شروع شده و تا شماره 11 دورهء دوّم بررسی شد که آیا در اسلام تشکیلاتی برای جمع آوری اطّلاعات و پیشگیری از توطئهها و افکار الحادی پیش بینی شده یا نه و نیز دربارهء مسائلی از قبیل امامت بودن حکومت در دست مسئولان،نصیحت ائمه مسلمین،حکم عریف و نقیف در اسلام،اهل الریب،ادارهء امر به معروف و نهی از منکر یا حسبه و محتسب،شرایط محتسب،تاریخ تأسیس حسبه، وظائف محتسب بحث شد.فصل دوّم دربارهء مشکلات شرعی و عقلی اطّلاعات و تحقیقات بود یکی از مشکلات«تجسّس»بود که در مورد آن مفصّل بحث شد در این قسمت«سوء ظنّ»که یکی دیگر از مشکلات و خطرات اطلاعات و تحقیقات میباشد بحث را ادامه میدهیم.
مسئول اطلاعات و تحقیقات اصولا در محدودهء وظیفهء شغلی خود در مورد اشخاص، گرفتار سوءظن میشود که اگر شخص مورد نظر،مسلمان باشد قهرا این سوء ظن،بدگمانی نسبت به برادر دینی خواهد بود که حرام امت.
صاحب جواهر از محقّق اردبیلی نقل میکند:
سوءظن به مؤمن،به عدالت شخص ضرر میزند و آیات و روایات،این نظر را تأیید میکند دلائل زیادی از کتاب و سنّت،حرمت سوء ظن وبرخی دیگر وجوب حسن ظن را اثبات میکند»1
برای روشن شدن حق مطلب و در مقام بررسی ادّلهء مذکور باید دقت کنیم که آیا تنها سوءظن حرام است و یا فقط حسن ظن واجب میباشد؟و یا اینکه هر دو ثابت است بدین منظور نظری به آیات قرآن مجید در مورد تحریم سوء ظن میافکنیم،خداوند تبارک و تعالی در قرآن میفرماید:
یا ایّها الّذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظّن انّ بعض الظّنّ و اثم ولا تجسّسوا ولا یغتب بعضکم بعضا ایحبّ احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا فکرهتموه و اتّقوا اللّه انّ اللّه توّاب رحیم.2
ای آنکه ایمان آوردهاید از بسیاری از گمانها دوری کنید که پارهای از آنها گناه و بر خلاف واقع است و در امور پنهانی همدیگر به جستجو نپردازید و از یکدیگر غیبت نکنید آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت جسد مرده برادر خودش را بخورد؟آشکار است که از این کار نفرت دارید پس از خدا بترسید که او توبهپذیر و مهربان است.
این آیه بسیاری از گمانها را تحریم نموده و می فرماید:
اجتنبوا کثیرا من الظّنّ
و علت آن را گناه بودن برخی از آنها معرفی میکند و حکم بقیه را تصریح نکرده است ولی اجمالا به نظر میرسد که حرام نبوده و ممکن است مستحب یا واجب و یا مباح باشد.
تفسیر آیه بعضی از مفسرین بر این عقیدهاند که آیهء شریفه حکم همهء اقسام ظنون را بیان میکند و ر این اساس ظنهایی را که برای انسان حاصل میشود به چهار قسمت تقسیم کردهاند:
حرام،واجب،مباح و مستحب.
1-ظنّ حرام،مانند ظن در اصول دین(الهیات،نبوت،امامت)که عمل به ظن در این موارد جایز نیست و همچنین عمل به ظن در فرض وجود ادلّهء قطعیه و نیز سوءظن به برادران دینی و عمل به ظن در مواردی که تحصیل علم در آن موارد ممکن است و سوءظنّ به خدا.3
2-ظنّ واجب،آن قسمت از ظنهائی است که عمل به انها در واجبات و وظائفی که بدست آوردن علم دربارهء آنها ممکن نیست و همچنین حسن ظن به خدا و مؤمنین.4
3-ظنّ مباح،ظن در کارهای روزمرّهء زندگی.5
4-ظنّ مستحب،حسن ظن به برادر دینی.6 طبری میگوید:«خدا به مؤمنین اجازه داده که دربارهء برادران مؤمن خود حسن ظن داشته باشند»و ظاهر این عبارت،اباحه است،ولی در مقام استدلال،به آیهء شریفهء
لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا
تمسک جسته که ظهور آن در وجوب و یا استحباب است چنانکه خواهد آمد.
مفسرین پس از ذکر اقسام ظنّ گفتهاند:
مفاد آیهء شریفه با توجه به کلمهء کثیرا این خواهد بود که انسان باید با ظن و گمانهای خود با احتیاط برخورد نموده و در مقام عمل و ترتیب اثر دادن به این گمانها و تشخیص ظنهای حرام و جائز،دقت و کوشش نماید.
کلیهء مفسرین،سوء ظنّ به مؤمن را از نوع ظن حرام شمردهاند،در عین حال برخی از آنها هر نوع سوء ظن را حرام ندانسته و تفصیلی در این مورد دادهاند که بعدا نقل خواهیم کرد.
ولی با توجه به قرینهء مقام و دقت در آیات قبل و بعد و مطالب آن،روشن میشود که هدف از این آیه،بیان احکام اقسام ظنّ نیست بلکه غرض بیان حکم سوء ظن دربارهء مؤمنین است زیرا در آیات قبل و بعد میفرماید:
لا یسخر قوم من قوم....ولا تنابزوا بالالقاب.....ولا تجسّسوا ولا یغتب بعضکم بعضا....یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عند اللّه اتقاکم.
گروهی گروه دیگر را مورد تمسخر قرار ندهند....همدیگر را با نامهای بد نخوانید.....به تجسس نپرداخته و غیبت همدیگر را نکنید...ای مردم ما شما را از یک مردم و زن آفریدیم و شما را به قبیلهها و گروهها تقسیم کردیم تا همدیگر را بشناسید،گرامیترین شما پیش خدا با تقواترین شما است.
از این مطالب به روشنی معلوم میشود که غرض بیان حکم ظن و گمانهای بد در حق مؤمنین و بیان وظیفهء آنان در برخوردهای اجتماعی و فردی میباشد،به عبارت دیگر مطلب مورد بحث در این آیه همهء ظنها نبوده و تی حسن ظن در مورد مؤمنین هم از موضوع سخن خارج است،بلکه هدف آن بیان حکم سوءظن است که در اکثر موارد،حرام میباشد البته گاهی احکام القرآن ج 9 ص 387 و مسالک الأفهام ج 2، ص 412.
هم جائز و یا واجب خواهد بود.
زمخشری در کشّاف در معنای آیهء شریفه دقت زیادی به خرج داده است که ما ملخّص کلام او را میآوریم:
ظنّی که در این آیه مأمور به اجتناب از آن هستیم موصوف به کثیرا است زیرا بعد از نهی از ظنون کثیر،میفرماید:
انّ بعض الظّنّ اثم
و آن را مصداق کثیر قرار داده است یعنی بسیاری از ظنون شما اثم است که باید از آن اجتناب شود.
اگر سؤال شود:فرق میان کثیرا که نکرده است با الکثیر که معرفه است چیست؟و اگر در آیه بجای کثیرا،الکثیر آورده میشد مفهوم آن چه میشد؟
جواب داده میشود:نکره بودن دلالت به بعض دارد یعنی مقدار زیادی از گمانها که از نظر تعداد،زیاد هم هستند و تعیین و مشخص هم نشدهاند،واجب الاجتناب میباشند تا کسی بدون تأمّل و دقت و تشخیص حقّ از باطل جرأت عمل پیدا نکرده و تقوی را مراعات نماید(در هر ظنّ بد که پیش میآید دقّت و احتیاط را نصب العین خودر قرار دهند)و اگر کثیر، معرفه بود یعنی میفرمود:اجتنبوا الکثیر،در این صورت موضوع اجتناب،فرد فرد ظن نمیشد بلکه کثیر بود7.
ظاهرا مراد زمخشری این است که نهی،متعلق به عام استغراقی است نه عام مجموعی، زیرا ارگ امر به اجتناب روی کثیر رفته و قید کثرت در موضوع اجتناب دخالت داشت،نتیجه این میشد که کثیر الظن مانند کثیر الشک میبایستی به ظنّ خود عمل نکند.
معیار سوء ظنّ حلال و حرام بنابراین که مراد از آیهء شریفه،تبیین حکم سوء ظن باشد و نیز بنابراینکه سوء ظن دربارهء مؤمنین دو قسم است-قسمی از آن حلال و قسم دیگر حرام و باید از هم تشخیص نداده شود-مفسّرین چنین گفتهاند:
آنچه سوءظن حلال و حرام را از هم جدا میکند،وجود اماره و دلیل صحیح و روشن بر جواز آن است و هر ظوء ظنّی که فاقد آن باشد حرام و واجب الاجتناب است،یعنی در صورتی که شخص مورد سوءظن اهل عفاف و ستر(ظاهر اسلامی داشته باشد و تظاهر به فسق ننماید)و صلاح بوده و ظاهرا فردی امانتدار باشد،سوء ظن به او و اینکه او فردی فاسد و خیانت کار است،حرام میباشد امّا اگر مظنون به انجام کارهای مشکوک بوده و تظاهر به افعال خبیث و خلاف شرع داشته باشد،سوءظن دربارهء او حرام نیست.(8)
آلوسی در روح المعانی میگوید:مراد از المجاهرة بالخبائث(تظاهر به کارهای خبیث)آن است که مثلا به دکان شراب فروشی وارد شده و با زنهای بدکاره مصاحبت داشته باشد و با جوانان امرد زیاد نگاه کند که در این صورت،سوءظن نسبت به او حرام نیست اگر چه سوءظن کننده،شراب خوردن و زنا کردن او را ندیده باشد.»(9)
بعضی از مفسّرین گفتهاند:امر به اجتناب-پس از تقسیک کردن ظن به دو قسم حلال و حرام-از جهت احتیاط در اطراف علم اجمالی میباشد.
باری در فقه اسلامی،سوءظن در مورد این اشخاص نه تنها گناه محسوب نمیشود بلکه اثر هم به آن مرتّب است و ما اینک به چند مورد از آن اشاره میکنیم:
1-در مورد خبر فاسق،از ترتیب اثر دادن به آن نهی شده و دستور تحقیق و تفتیش در پیرامون آن داده شده است چنانکه در قرآن کریم میفرماید:
ان جاء کم فاسق بنبأ فتبیّنوا. 10
اگر فاسقی خبر آورد پیرامون آن به تحقیق بپردازید.
2-مسألهء جمع شدن دو نفر برهنه در زیر یک روانداز که موجب تعزیر است شیخ مفید(رحمة اللّه)در مقدار تعزیر گوید:
من عشرة الی تسعة و تسعین بحسب ما یراه الحاکم من مثلهما فی الحال و بحسب التّهمة و الظّنّ بهما السّیّئات.11
از ده تا نود و نه شلاّق،هر مقداری که حاکم شرع در امثال این چنین افراد،مصلحت میبیند و مطابق تهمت و سوء ظنّی که نسبت به ارتکاب سیّئات از طرف آنها دارد.
3-شارع مقدس شهادت چنین اشخاصی را قبول نمیکند بلکه حکم به عدالت را موقوف به ستر و عفاف نموده است کما اینکه در صحیحهء ابن ابی یعفور آمده است:
قال قلت لابی عبد اللّه علیه السّلام:بما تعرف عدالة الرّجل بین المسلمین حتّی تقبل (8)-رجوع شود به مجمع البیان ج 9 ص 137 که از زجّاج نقل کرده است و روح المعانی ج 26 ص 156 و ثعالبی ج 4 ص 190 و احکام القرآن جصّاص ج 5 ص 288 و روح البیان ج 9 ص 85 و منهاج العابدین تألیف غزالی بنا به نقل روح البیان.
شهادته لهم و علیهم؟فقال:ان یعرفوه بالسّتر و العفاف و کفّ البطن و الفرج و الید و اللّسان و یعرف باجتناب الکبائر الّتی اوعد اللّه تعالی علیها النّار...و الدّلالة علیذلک کلّه ان یکون ساترا لجمع عیوبه حتّی یحرم علی المسلمین تفتیش ماوراء ذلک من عثراته و عیوبه و یب علیهم تزکیته و اظهار عدالته فی النّاس و یکون منه التّعاهد للصّلوات الخمس اذا واظب علیهنّ و حفظ موافیتهنّ بحضور جماعة من المسلمین و ان لا یتخلّف عن جماعتهم فی مصلاّهم الاّ من علّة.12
ابن ابی یعفور گوید:به امام جعفر صادق(ع)عرض کردم عدالت شخص در میان مسلمانان چگونه شناخته میشود تا شهادت او بر له و یا علیه آنان قبول شود؟فرمود:
باستر(مستور نگهداشتن عیوب خود اگر داشته باشد)و عفاف و نگه داشتن شکم از حرام و خودداری از شهوت جنسی و نگهداشتن دست و زبان از حرام و با اجتناب از گناهان کبیرهای که خدا وعده آتش بدانهاداده،شناخته میشود و راه شناخت این علامات این است که شخص همهء عیوب خود را پوشیده نگاه دارد تا بر مسلمانان تفتیش از لغزشها و عیوب مخفی او حرام شود و بر آنان واجب شود که از او به نیکی یاد کرده و او را از گناهان مبرّا بدانند و عدالتش را بر مردم گوشزد کنند البته این در فرضی است که این شخص در بجای آوردن نمازهای شبانه روزی مقیّد بوده و آنها را بصورت جماعت بجا آورد مگر اینکه مانعی در کار باشد.
4-در مقالههای گذشته گفتیم:امیرالمؤمنین(ع)در مورد اهل ریب دستورهای شدید13صادر میفرمود.14از جمله در نامهای که به اهل مصر نوشته میفرماید:
و قد امرته بالاحسان الی محسنکم و الشّدّة علی مریبکم. به او(قیس بن سعد بن عباده)دستور دادم که به نیکان شما نیکی و به اشخاص مظنون سختگیری نماید.
همچنین به اله مدائن نوشت:
و قد امرته بالاحسان الی محسنکم و الشّدّة علی مربیکم.
مریب به کسانی میگویند که کارهای تهمتزا و برانگیزنندهء سوءظن انجام میدهند و ممکن است این سوءظن متوجّه مخالفین نظام-که کارهای حاکی از عدم اطاعت و عدم پذیرش نظام انجام میدهند و یا توطئه بر علیه آن میچینند15-شود.
روشن است که سوء ظن نسبت به چنین اشخاصی ممنوع نیست.
5-از برخی از روایات استفاده میشود که شهادت متّهم قبول نیست و از موارد ترتیب اثر دادن به سوءظن است در حدیث آمده:
ولا تجوز شهادة الظّنین
16(شهادت متهم جائز نیست).
و عن عبد اللّه بن سنان قال:قلت:لابی عبد اللّه علیه السّلام:ما یردّ من الشّهود؟قال: فقال:الظّنین و المتّهم قال:قلت:فالفاسق و الخائن؟قال ذلک یدخل فی الظّنین.17
به امام صادق(ع)عرض کردم شهادت چه کسانی قبول نمیشود؟فرمود:شهات شخص مظنون و متّهم،گفتم درباره فاسق و خائن چه میفرمائید؟فرمود اینها داخل در مفهوم متّهم میشوند.
فیض کاشانی گوید:«ظنین کسی است که متهم در دین باشد و متهم به شخصی میگوید که در قضیهء مورد شهادت مورد سوءظن واقع شود.»
روایت در این مورد زیاد است18
در بعضی از احادیث از ورود در مواضع تهمت نهی شده و به حکمت آن هم اشاره شده است از آن جمله:
*1-من وضع نفسه مواضع التّهمة فلا یلومنّ من اساء به الظّن.19
هر کس خود را در موقعیتی قرار دهد که مورد تهمت واقع شود پس سوءظن کننده را ملامت نکند.
2-یا بنیّ من یصحب صاحب السّوء لا یسلم و من یدخل مداخل السّوء یتّهم.20
پسرم هر کس با بدان مصاحبت کند سالم نمیماند و هر کسی در اماکن بد نام وارد شود در معرض تهمت قرار میگیرد.
3-اولی النّاس بالتّهمة من جالس اهل التّهمد من جالس اهل التّهمة.21
سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت بنشیند.
*4- من وقف نفسه موقف التهمة فلا یلومنّ من اساء به الظّنّ.22
هر کس خود را در موقعیت تهمت انگیز قرار دهد کسی را که نسبت به وی سوءظن پیدا میکند ملامت نکند.
*5-اتّقوا مواضع الرّیب ولا یقفنّ احدکم مع امّه فی الطّریق فانّه لیس کلّ احد یعرفها.23
از جاهای تهمتزا بپرهیزید و(حتی)با مادرتان در کوچه نایستید زیرا همه نمیدانند که او مادر شماست.
*6- ایّاک و مواطن التّهمة و المجلس المظنون به السّوء فانّ قرین السّوء یغرّ جلیسه.24
از محل تهمت و همچنین از مجالس مورد سوءظن دور شوید زیرا مصاحب بد دوست خود را گمراه میکند.
*7- من عرض نفسه للتّهمة فلا یلومنّ من ساء به الظّنّ.25
هر کس خود را در معرض تهمت قرار داد شخصی را که نسبت به او سوءظن میآورد ملامت نکند.
در وسائل این جمله را اضافه کرده:
و من کتم سرّه کانت الخیرة بیده
. هر کس اسرار خود را پنهان نگاه دارد آزادی و اختیار خود را حفظ کرده است.
*8- من دخل موضعا من مواضع التّهمة فاتّهم فلا یلومنّ الاّ نفسه. 26
هر کس در موردی از موارد تهمت وارد شود و متّهم گردد،غیر از خود کسی را ملامت نکند. *9-
من دخل مداخل السّوء اتّهم 27
امالی صدوق ص 14 و مستدرک ج 2 ص 65 از معانی الاخبار و امالی صدوق.
هر کس در مراکز فساد رفت و آمد کند در معرض تهمت قرار میگیرد.
و در کافی آمده:
و من دخل مدال السّوء یتّهم و من یقارن قرین السّوء لا یسلم.
هر کس در مراکز فساد آمد و شد داشته باشد مورد تهمت قرار میگیرد و هر کس با رفیق بد همراه باشد سالم نمیماند.
*10-لا تصحبوا اهل البدع ولا تجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواخد منهم قال رسول اللّه(ص):المرء علی دین خلیله و قرینه.28
با اهل بدعت مصاحبت و همنشینی نکنید که پیش مردم مثل آنها خواهید شد رسول خدا(ص) فرمود:معمولا مرد به دین دوتس و همنشین خود میباشد.
*11- من کان یؤمن باللّه و الیوم الاخر فلا یقوم مکان ریبه. 29
هر کس به خدا و روز جزا ایمان دارد در جاهای تهمتزا نایستد.
13-...و الذّنوب الّتی تهتک العصم...مجالسة اهل الرّیب.31 (یکی از)گناهانی که عصمت را هتک میکند...همنشینی با اهل ریب است.
*14- ...و ما دخلوهم فی الدنیا؟قال:اتّباع السّلطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم. 32
امام صادق(ع)درباره علم مبتلا به حبّ دنیا میفرماید:
آنها کسانی هستند که پیروی از سلاطین میکنند وقتی دیدید چنین کردند به منظور حفظ دینتان از آنها بر حذر باشید یعنی در مسائل دینی و آنان اطمینان نداشته باشید.
نظیر همین روایت در کافی33در باب المستأکل بعلمه وارد شده و علاّمهء مجلسی در مراة العقول34در شرح آن فرموده:
ای لا تعتمدوا علی فتاواهم و قضایاهم بالدّین ولا تسألوهم عن اشیاء من المسائل.
بر فتاوای آنان و قضاوتهایشان در رابطه با دین اعتماد نکرده و چیزی از مسائل دینی را از آنان سؤال نکنید.
و این خود یکی دیگر از موارد ترتیب اثر دادن به سوءظن است.
6-حسین بن مهران نامهای خدمت امام رضا(فرستاد و آن حضرت جواب نامه او را نوشته و به اصحاب خود داد تا آن را استنساخ و حفظ کنند تا حسین بن مهران نتواند آن را پنهان کند.5
7-بیّن عن امرء دخیله36(الدّخیل کلّ من دخل فی القوم)
باطن مرد را از دوست و همراهش باید شناخت
گر چه از برخی از این احادیث نمیشود جواز سوءظن در حق چنین اشخاصی را استفاده کرد زیرا این روایات ضرر و زیان ورود در مواضع تهمت زا و مجالست با اهل ریب را بیان میکند ولی علاوه بر اشعار به این مطالب در روایت سوّم فرموده اولی النّاس بالتّهمة یعنی همنشین اهل تهمت را متهم کردن و سوءظن در حق آنها داشتن،بی مورد نیست و در حدیث هم فرموده
المرء علی دین خلیله و قرینه
یعنی یکی از راههای شناخت شخص از جهت دین و تدیّن و تقوی،دوست و همنیشین او است و در حدیث دوازدهم فرمود
من جالس اهل الرّیب فهو مریب
یعنی مجالست اهل ریب موجب میشود که خود این شخص داخل در اهل ریب شده و دستوری که در مورد آنها وارد شده شامل او شود و در حدیث سیزدهم مجالست اهل ریب،خود یکی از گناهان محسوب شده است و در حدیث سیزدهم مجالست اهل ریب،خود یکی از گناهان محسوب شده است و در حدیث چهاردهم فرمود فاحذرهم یعنی به چنین علمائی سوءظن داشته باشید و یا اثر سوءظن را به آنها مرتّب کنید.
در نتیجه مجالست اهل ریب و نشستن در مواضع ریب خود مجوّز سوءظن و ترتیب اثر دادن به آن است.
البته در این حد که شهادت او مورد قبول نبوده و قول او مورد اعتماد نیست و مسلمانان حق دارند در کارهای او به نظر تردید بنگرند و آنها را حمل بر صحت نکنند.
8-عن ابیجعفر(ع)انّه قال:لا یجوز شهادة المتّهم ولا ولد الزّنا ولا الأبرص ولا شارب المسکر ولا الّذین یجلسون مع البطّالین و المتغنّین و اهل المنکر فی مجلس المنکر مع العواهر (35)-بحار ج 78 ص 350 از رجال کشّی و رجوع شود به مسند امام رضا ج 2 ص 439-431.
و الاحداث فی الرّبیة و تکشفون عوراتهم فی الحمّام و ینامون جماعة فی لحاف واحد...37
شهادت متهم و ولد زنا و کسی که مرض برص دارد و شراب خوار و آنانکه با بیکاران و جوانان لاابالی نشست و برخواست میکنند و آواز خوانان و اهل منکرات که با زنان و جوانان در مجالسی که احتمال خلاف شرع در آن است،مینشینند و عورتهای خود را در حمام نمیپوشانند و دسته جمعی زیر یک روانداز میخوابند و...پذیرفته نیست.
چنانکه در روایات دیگری نیز بر این معنی تأکید شده است.
9-المرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل.38
کیفیت دینی مرد از دوستانش شناخته میشود پس بنگرید با چه کسانی دوستی میکنید.
10-لا تحاکموا علی رجل بشیء حتّی تنظروا الی من یصاحب فانّما یعرف الرّجل باشکاله.39
(الشّکل بالفتح:المثل،النظیر)
تا دوستان کسی پیش شما شناخته نشده دربارهء او به امری حکم نکنید همانا مرد بوسیلهء دوستانش شناخته میشود.
11- من اشبته علکیم امره و لم تعرفوا دنیه فانظروا الی خلطائه فان کانوا اهل دین فهو علی دین اللّه و ان کانوا علی غیر دین اللّه فلا حظّ له فی دین اللّه.40
در رابطه با کسی که از نظر دینی برای شما شناخته شده نیست به دوستانش نگاه کنید اگر آنان اهل دین خدا باشند پس او شخصی متدیّن است در غیر این صورت او را از دین خدا حظّی نیست.
12- ایّاک و مقاربة من یشینک. 41
از نزدیک شدن به اشخاصی که تو را لکهدار میکنند دوری کن.
13- لا خیر فی معین مهین ولا صدیق ظنین. 42
در وجود یار و یاور خوار و سست و دوست متّهم خیری نیست.
14-لا تصحب الفاجر ولا تفش الیه سرّک و شاور فی امرک الّذین یخشون اللّه.43
با شخص فاجر همراهی و مصاحبت نکرده و اسرار خود را پیش او فاش نکن و در کارهای خود با افرادی مشورت کن که از خدا میترسند.
15-محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن داود بن سرحان عن ابی عبد اللّه(ع)قال:قال رسول اللّه(ص)اذا رأیتم اهل الرّیب و البدع من بعدی فاظهروا البرائة منهم و اکثروا من سبّهم و القول فیهم والفقیعة و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم النّاس و لا یتعلّمون من بدعهم..44
امام صادق(ع)از رسول خدا(ص)نقل فرمودند:وقتی پس از من به اهل ریب و بدعت برخوردید از آنها دوری جوئید و هر چه میتوانید عیوب و نقائص آنها را ذکر کنید و از سخن در سبک کردن آنها و غیبتشان نهراسید و آنها را با دلایل و راهین قوی به زانو درآورید(و احتمال دارد که مراد از«باهتوهم» این باشد که برای رعایت صلاح اسلام و مسلمین،به آنها حتی بهتان هم بزنید چنانکه در مرآت العقول چنین گفته است)تا در فساد اسلام طمع نکنند و مسلمانان از آنها دوری کنند.
16-رسول خدا(ص) با زوجهء محترمهء خود صفیه در کوچه ایستاده بودند،دو نفر از انصار رد میشدند که حضرت آنها را پیش خود خوانده و فرمود:این زن من صفیه است،عرض کردند یا رسول اللّه(ص)ما که دربارهء شما گمان بدی نداریم آن حضرت فرمود:خواستم در خاطرتان چیز بدی نیاید(ترجمه آزاد و مختصر حدیث)45.
رسول خدا(ص)به ما یاد میدهد که چگونه باید از مواضع تهمت شدیدا پرهیز نمائیم.
غرض از کلیه بحثهای گذشته این است که آیهء شریفه نه تنها همهء سوء ظنها را تحریم نفرموده بلکه دربارهء اشخاصی آن را تجویز کرده و اثر شرعی هم بر آن مرتب فرموده است البته در یک حدّ خاصی نه اینکه سوءظن خود را واقعیت حساب کرده و اثر وقوع را ر آن مرتب سازیم.
در روایات دیگری ملاک تشخیص سوءظن جائز از نوع حرام آن را چیز دیگری قرار داده و میفرماید:
*1-اذا استولی الصّلاح علی الزّمان و اهله ثمّ اساء الرّجل الظّنّ برجل لم یظهر منه (43)-الجامع لابی زید القیروانی ص 172.
خزیة فقد ظلم و اذا استولی الفساد علی الزّمان و اهله فاحسن رجل الظن برجل قد غرّر. 46
اگر مسالمت و صلاح بر زمان و اهلش غالب باشد و در یک چنین زمانی مردی به دیگری سوءظن پیدا کند در صورتیکه خصلت و عمل نکوهیدهای از او دیده نشده است،دربارهء شخص مظنون ستم روا داشته است و اگر بر عکس فساد بر زمان و اهلش غالب باشد و در چنین زمانی مردی بر دیگری حسن ظن داشته باشد تحقیقا گول خورده است.
*2-اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظنّ باحد سوء حتّی یعلم ذلک منه و اذا کان زمان الجور فیه اغلب من العدل فلیس لاحد ان یظنّ باحد حتّی یبدوا ذلک منه.47
زمانی که عدالت بر ستم غلبه داشته باشد سوءظن دربارهء شخص حرام است مگر اینکه یقین داشته باشی که این کار از شخصی مظنون سر زده است و زمانی که ستم بر عدالت غلبه داشته باشد،نباید دربارهء کسین حسن ظن پیدا کرد مگر اینکه خوبی او آشکار و ثابت شود.
در این دو روایت،معیار جواز سوءظن دربارهء اشخاص،کثرت فساد و غلبه ظلم و ستم در میان مردم قرار داده شده است چنانکه در روایت دیگری نیز چنین نقل شده است:
*3- اذا کان الزّمان زمان جور و اله اهل غذر فالطّمانیة الی کلّ احد عجز 48
اگر زان،زمان جور و اهل آن اله حیله و فساد باشند در چنین زمانی اطمینان به هر کسی،از ناتوانی شخص نشأت میگیرد.
از حسن بصری نقل شده:کنّا فی زمان الظّن بالنّاس حرام و انت الویم فی زمان اعمل و اسکت و ظنّ بالنّاس ماشئت.49
ما در عصری زندگی میکردیم که در آن زمان،سوءظن به مردم حرام بود ولی تو امروز در زمانی زندگی میکنی که در آن باید وظائف خود را بجای آورده و دم بر نیاوری در چنین زمانی هر طوری که دلت میخواهد میتوانی دربارهء مردم گمان بری.
*4- اذا کان الجوز اغلب من الحقّ لم یحلّ لاحد ان یظنّ باحد خیرا حتّی یعرف ذلک منه 50
اگر در زمانی جور و ستم بر حق غلبه داشت کسی را جائز نیست که دربارهء فردی حسن ظن داشته باشد تا وقتی که نیکی او ثابت شود.
ظاهر این احادیث این است که اگر جامعهء اسلامی طوری باشد که فساد و افراد فاسدی در آن غلبه و اکثریت داشت در چنین جامعهای نمیتوان دربارهء هر کسی به صرف اینکه مسلمانان است و در مملکت اسلامی زندگی میکند،حسن ظن داشته و به کارهای او اعتماد و اطمینان کرد، بلکه در مواردی که مورد حاجت است باید تحقیق و تفحص نموده و رسیدگی و احتیاط به عمل آورد و اگر طوری بود که اکثریت و غلبه با خوبی و خوبان بود در این صورت عدم اعتماد به قول اشاص و فحص و تفتیش جایز نیست و ممکن است اهانت و هتک حرمت محسوب ود و شاید مراد کسی که فرموده:«اصل در مسلمان عدالت است»اصل جاری در جامعهای باشد که کردار نیک در آن غلبه داشته باشد.51
مرحوم شیخ محمّد حسن آشتیانی در بحر الفوائد گوید:ظاهر روایت،خلافت اجماع است زیرا سوء ظن به دلیل اجماع و آیات زیاد و اخبار متواتره حرام است به هر حال و در هر وقت...و آنچه میتوان روایت را به آن حمل کرد این است که غرض،ارشاد به حکم عقل است بدین معنی که در صورت غلبهء فساد،اعتماد به مردم،زیان بار و مضر است و باید در کارها احتیاط و دقت نمود و در صورت غلبهء صلاح،اعتماد به مردم و امین دانستن آنها به اموال و اسرار،ممکن است عقلا جائز و بی ضرر و یا کم ضرر باشد.
و اگر بگوئیم:در صورت غلبهء فساد ترتیب اثر صحت بر فعل مؤمن جائز نیست-گرچه سوء ظن حرام است-و در صورت غلبه صلاح ترتیب اثر صحت واجب است و سوء ظن هم حرام است،این هم خلاف اجماع است پس منحصرا باید روایات را حمل بر ارشاد نمود.52
یعنی در چنین زمانی نباید بدون تحقیق به کسی اطمینان کرد همانطوری که عقل سلیم میگوید و باید با دقّت کافی و برری و تحقیق قدم برداشته شود تا خطاء و اشتباه پیش نیاید چنانکه قرآنکریم در مورد خبر فاسق میفرماید:
ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین 53
مبادا از روی ناداین به مردمی آسیب برسانید،آنگاه از کاری که کردهاید،پشیمان شوید.
(1)-جواهر الکلام ج 41 ص 59.
(2)-حجرات 12.
(3)-رجوع شود به احکام القرآن جصّاص ج 5، ص 287.مسالک الأفهام کاظمی ج 2، ص 412. روح المعانی ج 6 ص 156.تبیان ج 9،ص 349.مجمع البیان ج 9،ص 127.تعالبی ج 4 ص 190 و روح البیان ج 9 ص 184 و در مورد حسن ظن یا سوء ظنّ به خدا،روایات زیادی وارد شده که از بحث ما خارج است.
(4)-رجوع شود به تبیان ج 9 ص 349.مجمع البیان ج 9،ص 137.روح المعانی ج 26 ص 156.
(5)-روح المعنانی ج 26 ص 156.مسالک الأفهام ج 2 ص 412.
(6)-تبیان ج 9 ص 349.مجمع البیان ج 9 ص 137.طبری درج 26 ص 85 میگوید:
قد اذن للمؤمنین أن یظنّ بعضهم ببعض الخیر»
.رازی ج 28 ص 134.احکام القرآن ج 5 ص 287.
(7)-تفسیر کشّاف ج 4/372-371.
(9)-برای تحقیق بیشتر در معنای آیهء شریفه علاوه بر مضادر گذشته رجوع شود به:تفسیر ابی السعود ج 4 ص 122 و تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 255 و تفسیر ابن کثیر ج 4 ص 212 و رازی ج 28 ص 134 و قرطبی ج 16 ص 331 و نمونه ج 22 ص 182 و السّراج المنیر ج 4 ص 69 و گازر ج 9 ص 172 و روح البیان ج 9 ص 84.
(10)-سوره حجرات آیه 6.
(11)-جواهر الکلام ج 41 ص 382.
(12)-وافی ج 2 ص 148 باب عدالة الشاهد.وسائل ج 18 ص 288 به نقل از فقیه ج 3 ص 24،از این حدیث صحیح استفاده میشود که اگر شخصی ساتر عیوب خود نباشد و عفاف نداشته یعنی تارک حرام و شهوات نباشد تفتیش کارها و عیوب او و سوءظن در مورد او حرام بلکه باید در جماعت مسلمین حاضر شود تا به نماز خواندن او بتوان شهادت داد و احترامش محفوظ شود.در این رابطه رجوع شود به مستدرک ج 3 کتاب شهادت و در ط آل البیت ج 17.
(13)-دستورهای شدید عبارت است از تحت تعقیب قرار دادن او و مراقبت از اعمال و رفتار و گفتار او و سوءظن نسبت به او و حمل نکردن کارهای او بر صحت است.
(14)-به مجله نور علم،دورهء دوّم شمارهء 2 ص 77 رجوع شود.
(15)-برای اطلاع بیشتر به همان شماره مجله نور علم رجوع شود.
(16)-نثر الدّر تألیف وزیر آبی، ج 1، ص 232 و المراسیل لابی داود ص 286 و 287.
(17)-الوافی ج 2،باب مایردّ من الشهود، مستدرک ج 3، ص 213.
(18)-رجوع شود به وسائل ج 18 ص 277 به بعد و ج 18 کتاب شهادات.وافی ج 2.
(19)-نهج البلاغه،حکمت 159.بحار ج 75 ص 91. وسائل ج 8،ص 423.
(20)-سفینة البحار ج 2، ص 694 از خصال و بحار ج 75 ص 90.مستدرک الوسائل ج 2 ص 65 از خصال ص 161.
(21)-سفینة البحار ج 2،ص 294 از معانی الاخبار و بحار ج 75 ص 90 از معانی الاخبار ص 195 و
(22)-سفینه ج 2/694 از امالی صدوق و بحار ج 75/90 از امالی صدوق ص 182 و وسائل ج 8/422 و مستدرک ج 2/65.
(23)-سفینه ج 2 ص 294 از سرائر از جامعه بزنطی و بحار ج 75/91 و وسائل ج 8 ص 423.
(24)-بحار ج 75 ص 90 از امالی شیخ و وسائل ج 8 ص 423.
(25)-بحر ج 75 ص 91 از صحیفة الرضا و وسائل ج 8 ص 423 از روضهء کافی و صحیفة الرضا ص 140.
(26)-وسائل ج 8 ص 422 از امالی صدوق.
(27)-نهج البلاغه حکمت 349.وسائل ج 8 ص 423.کافی ج 2 ص 642 حدیث 9.عقد الفرید ج 2 ص 430.
(28)-وسائل ج 11 ص 502 حدیث 1.کافی ج 2 ص 642 حدیث 10.
(29)-وسائل ج 11 ص 504 حدیث 9 از کافی.مستدرک ج 2 ص 65:
من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقفنّ مواقف التهمة.
(30)-وسائل ج 11 ص 507 حدیث 20 از صفات الشیعه ص 6.مستدرک الوسائل ج 2 ص 65.
(31)-وسائل ج 11 ص 520 حدیث 8 از معانی الاخبار.
(32)-کافی ج 1،ص 46 حدیث 5.
(33)-ج 1،ص 46.
(34)-ج 1 ص 150.
(36)-بحار ج 77 ص 231 و در کنز العمّال ج 21 ص 135 چنین نقل شده:یبیّن عن سرّ المرء دخیله که معنای آن روشنتر است و در ربیع الابرار نقل کرده:بنبئ عن کلّ امرء دخیله.
(37)-مستدرک ج 3 ص 312 و در ط آل البیت ج 17 ص 433 از دعائم الاسلام.
(38)-مستدرک ج 2 ص 62 و نظیر آن گذشت،رجوع شود به مسند موسی بن جعفر ص 26 و مسند شهاب ج 1 ص 141 و 142 از ابوداود طیالسی 2107 و احمد ج 2 ص 303 و 334 و ابوداود 4812 و ترمذی 2484 و حاکم ج 4 ص 171 و آداب بیهقی ص 57 در حاشیه آن و اشعثیات ص 148.
(39)-مستدرک ج 2 ص 62.
(40)-مستدرک ج 2 ص 62.
(41)-کنز العمّال ج 21 ص 120.
(42)-کنز العمّال ج 21 ص 121 و نهج البلاغه نامهء 31.
(44)-کافی ج 2، ص 375.
(45)-صحیح مسلم ج 4 ص 1712 و بخاری ج 3 ص 65-64 و ج 4 ص 99 و 150 و ج 9 ص 87 و ج 98 ص 60 و ربیع الابرار ج 1 ص 389 و مشکل الآثار طحاوی ج 1 ص 28 و سنن بیهقی ج 4 ص 324 و ابوداود ج 1 ص 575.
(46)-بحار ج 75 ص 197 از نج البلاغه،حکمت 114 و میزان الحکمه ج 5، ص 826 از بحار و غرر الحکم و ابن ابی الحدید ج 18 ص 478 و نورالثقلین ج 5 ص 92 و بحار ج 78 ص 37 و ج 10 ص 46 و وسائل ج 13 ص 233 و قصار الجمل ج 1 ص 81 و ج 2 ص 12-8 و الدرة الباهرة ص 197 و ربیع الابرار ج 2 ص 799 و مستدرک ج 2 ص 110.
(37)-بحار ج 75 ص 197 از درة الباهرة و المیزان ج 5 ص 629 و بحار ج 78 ص 370 و ج 10 ص 46 و وسائل ج 13 ص 233 و قصار الجمل ج 1 ص 81 و ج 2 ص 12-8 و الدرة اباهرة ص 197 و مستدرک ج 2 ص 110.
(48)-المیزان ج 5 ص 629 بحار ج 77 ص 211.
(49)-روح المعانی ج 26 ص 156.
(50)-بحار ج 78 ص 321. قصار الجمل ج 1 ص 81.المیزان ج 5 ص 629.
(51)-رجوع شود به مسالک ج 2 کتاب القضاء و جواهر ج 40 ص 111 و احکام القرآن ج 5 ص 161 از ابوحنیفه نقل کرده است.
(52)-بر الفوائد ج 2 ص 202.
(53)-سوره حجرات آیهء 6.