انگور: ميوه و درخت مو در نقش نعمتى الهى[68]
انگور از زمانهاى بسيار قديم مورد توجه انسانها بوده است، چنانكه امام صادق(عليه السلام)فرمودهاند: خداوند دو شاخه از انگور بهشت بر آدم(عليه السلام) فرو فرستاد و او آن دو را در زمين كاشت.[69] در تورات نيز آمده كه نوح(عليه السلام)مزرعه انگور داشت و در آن كشاورزى مىكرد[70]؛ همچنين در زمان يوسف(عليه السلام)يكى از هم زندانيان آن حضرت در رؤيا ديد كه براى ارباب خود از انگور، شراب مىسازد. (يوسف/12،36)انگور اهميت فراوانى در جزيرة العرب داشته و درآمد بيشتر مردم به نوعى به آن وابسته بودهاست و از آن به أحسن الفواكه، أشرف الفواكه،[71] ألذّ الفواكه و سلطان الفواكه تعبير مىكردند.[72] در اصطلاحات شعرا و حكماى عرب نيز كاربرد بسيارى داشته است.[73] شايد كاربرد انگور در برخى از آيات قرآن نيز بر اثر فراوانى اين ميوه در جزيرة العرب و آشنايى ساكنان آن با انگور بوده است، چنان كه كافران مكه يكى از پيش شرطهاى خود براى ايمان آوردن به پيامبر(صلى الله عليه وآله)را آن دانستند كه حضرت داراى باغى از خرما و انگور باشد (اسراء/17،90 ـ 91) و نيز از برخى آيات چنين برمىآيد كه تهيه شراب* از انگور در صدر اسلام رواج داشته است. (نحل/16،67)
انگور و آب آن منافع بسيارى دارد[74] و برگ آن نيز خورده مىشود.[75] ميوه نارس و ترش آن (غوره) و تفاله آن نيز مصرف غذايى و درمانى بسيارى دارد.[76]از محصولات سودمندى كه از انگور بهدست مىآيد سركه و كشمش است.[77]
فقهاى شيعه قائل به وجوب زكات در كشمش هستند[78] و آيه 141 انعام/6: «و ءاتوا حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ» را به صدقه و زكات مستحب تعبير كردهاند.[79] بعضى از اهلسنت آيه فوق را دليل وجوب زكات* در انگور مىدانند[80]؛ ولى ديگران قائل به وجوب زكات در كشمش هستند.[81]
واژه «عِنَب» و جمع آن «أعناب» 11 بار در قرآن به كار رفته است و در لغت، هم به ميوه انگور و هم به درخت آن و هم به مجموع آن دو گفته مىشود[82]، چنانكه در آيه 28 عبس/80 به معناى درخت انگور به كار رفته است. البته در آيات ديگرى درخت انگور و باغ آن در ضمن واژههايى مانند «حرث» (انبياء/21، 78) آمده است. در روايتى از امام صادق(عليه السلام)، حرث در آيه شريفه درخت انگور دانسته شده است[83]؛ همچنين واژههايى چون: «معروشات» [84] (انعام/6، 141)، «يعرشون» [85] (اعراف/7، 137؛ نحل/16، 68)، «فردوس» [86] (كهف/18، 107)، «خمر» [87] (يوسف/12، 36)، «الشّجرة» [88] (بقره/2، 35)، «جنّات» [89] (انعام/6، 99)، «رزق» [90] (آلعمران/3،37)، «طعام» [91] و «شراب» [92] (بقره/2،259) در ارتباط با انگور دانسته شده است، چنانكه در دو آيه اخير از ابنعباس نيز نقل شده كه مراد از «رزق» انگور در غير فصل آن بوده[93] و «طعام» نيز انگور و انجير است.[94]
قرآن كريم در آيات بسيارى از انگور ياد كرده است؛ به بار نشستن و رسيدن آن را از نشانههاى خدا براى مؤمنان شمرده: «... و جَنّـت مِن اَعناب و الزَّيتونَ و الرُّمّانَ مُشتَبِهـًا و غَيرَ مُتَشـبِه انظُروا اِلى ثَمَرِهِ اِذا اَثمَرَ و يَنعِهِ اِنَّ فى ذلِكُم لاََيـت لِقَوم يُؤمِنون (انعام/6، 99) و رويش آن را با آب باران نشانهاى براى متفكّران به شمار آورده است: «يُنـبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرعَ والزَّيتونَ و النَّخيلَ والاَعنـبَ و مِن كُلِّ الثَّمَرتِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَيَةً لِقَوم يَتَفَكَّرون» (نحل/16، 11)؛ همچنين تفاوت آن را با ديگر ميوه*هاى باغستان و برترى نسبى آن از برخى ميوههاى ديگر و خواص ممتازى كه دارد ـ با وجود يكسانى زمين و آب در همه آنها ـ از نشانههاى خداوند براى خردمندان مىداند: «... و جَنّـتٌ مِن اَعنـب و زَرعٌ و نَخيلٌ صِنوانٌ و غَيرُ صِنوان يُسقى بِماء واحِد و نُفَضِّلُ بَعضَها عَلى بَعض فِى الاُكُلِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَيـت لِقَوم يَعقِلون» . (رعد/13، 4) از نشانههاى خداوند براى خردمندان اين است كه انگور هم روزىِ نيكوست و هم از آن شراب مىسازند: «ومِنثَمَرتِ النَّخيلِ و الاَعنـبِ تَتَّخِذونَ مِنهُ سَكَرًا ورِزقـًا حَسَنـًا اِنَّ فى ذلِكَلاَيَةً لِقَوم يَعقِلون» . (نحل/16، 67)
گفتنى است كه آيه فوق هيچ دلالتى بر جواز استفاده از شراب ندارد، بلكه با توجه به اينكه در برابر رزق نيكو قرار گرفته به زشتى آن نيز اشاره دارد.[95]برخى ديگر آيه را ناظر به شراب ندانسته و گفتهاند: مقصود از «سَكَراً» نوشيدنيهاى گرفته شده از انگور و مقصود از «رِزقاً حَسَناً» غذاهايى است كه از انگور تهيه شده است.[96] در روايتى نيز مقصود از «سَكَراً» سركه دانسته شده است.[97]
انگور جنبه خوراكى دارد: «فَاَنشَأنا لَكُم بِهِ جَنّـت مِن نَخيل و اَعنـب لَكُم فيها فَوكِهُ كَثيرَةٌ و مِنها تَأكُلون» (مؤمنون/23، 19) و در بهشت* نيز از نعمتهاى خداوند براى پرهيزگاران است و براى اهميت ويژه و منافع بسيارى كه دارد، در برابر ميوههاى ديگر از آن به تنهايى ياد شده است[98]: «اِنَّ لِلمُتَّقينَ مَفازا * حَدائِقَ و اَعنـبـا» . (نبأ/78، 31 ـ32)
خداى متعالى كسانى را كه از روى ريا و همواره با منت و آزار بخشش مىكنند به شخصى تشبيه مىكند كه باغ* بزرگى از انگور و خرما دارد و خود پير است و فرزندانى ناتوان دارد و ناگهان گردبادى آتشين آن را مىسوزاند: «اَيَوَدُّ اَحَدُكُم اَن تَكونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخيل و اَعناب تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ لَهُ فيها مِن كُلِّ الثَّمَرتِ و اَصابَهُ الكِبَرُ و لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَاَصابَها اِعصارٌ فيهِ نارٌ فَاحتَرَقَت...» (بقره/2، 266)؛ همچنين سرگذشت شخصى را نقل مىكند كه دو باغ انگور داشت و به سبب كفران نعمت، شرك، تكبر و ستمكارى، خداوند آنها را نابود كرد: «واضرِب لَهُم مَثَلاً رَجُلَينِ جَعَلنا لاَِحَدِهِما جَنَّتَينِ مِن اَعنـب و حَفَفنـهُما بِنَخل و جَعَلنا بَينَهُمازَرعـا * ... واُحيطَ بِثَمَرِه ...» . (كهف/18،32،42)
خداى سبحان رويش درختان انگور و خرما در زمينى مرده و خشك را از نشانههاى خود بر زنده كردن موجودات پس از مرگ مىشمارد: «و ءايَةٌ لَهُمُ الاَرضُ المَيتَةُ اَحيَينـها و اَخرَجنا مِنها حَبـًّا فَمِنهُ يَأكُلون * و جَعَلنا فيها جَنّـت مِن نَخيل و اَعنـب و فَجَّرنا فيها مِنَ العُيون (يس/36، 33 ـ 34)؛ همچنين نعمتهاى خوردنى مانند انگور و زيتون و خرما را به انسان يادآور مىشود و به دقت بيشتر در چگونگى پديد آمدن آنها و شكرگزارى از خود فرا مىخواند: «فَليَنظُرِ الاِنسـنُ اِلى طَعامِه ... فَاَنبَتنا فيها حَبـًّا * و عِنَبـًا و قَضبـا» (عبس/80، 24 ـ 28)، «...اَفَلا يَشكُرون» . (يس/36، 35)
شايان ذكر است كه قرآن كريم در آيات متعددى ايجاد انگور و درخت آن را به خدا نسبت داده است: «و هُوَ الَّذى اَنزَلَ ... فَاَخرَجنا مِنهُ...» (انعام/6،99) «هُوَ الَّذى اَنزَل ... يُنـبِتُ لَكُم ...» (نحل/16،10ـ11)، «فَاَنشَأنا...» (مؤمنون/23، 18 ـ 19)، «و جَعَلنا فيها ...» (يس/36،34)، «فَاَنبَتنا فيها...» (عبس/80، 26، 28) و اين امر افزون بر تبيين اهميت و ارزش انگور، بر اين نكته نيز تأكيد مىورزد كه با ديدن نعمتهاى الهى بايد به آفريدگار آنها پى برد.
منابع
الام؛ الانتصار؛ بحار الانوار؛ تاريخ مدينة دمشق؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير الصافى؛ تفسير العياشى؛ تفسير القمى؛ التفسير الكبير؛ تفسير نور الثقلين؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام؛ الفقه على المذاهب الاربعه؛ الكافى؛ كتاب الخلاف؛ كتاب مقدس؛ گياهان در قرآن؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ المبسوط فى فقه الاماميه؛ مجمعالبحرين؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المقنعه؛ المهذب؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ وسائلالشيعه.بخش معارف و مفاهيم
[68]. لغت نامه، ج3، ص3093، «انگور».
[69]. الكافى، ج6، ص393؛ وسائل الشيعه، ج25، ص282.
[70]. كتاب مقدس، تكوين 9:20.
[71]. التفسير الكبير، ج3، ص51.
[72]. همان، ج5، ص286.
[73]. تاريخ دمشق، ج23، ص355.
[74]. گياهان در قرآن، ص42ـ43.
[75]. التفسير الكبير، ج5، ص571.
[76]. همان، ج5، ص86.
[77]. گياهان در قرآن، ص43.
[78]. المبسوط، ج1، ص217؛ جواهر الكلام، ج15، ص65.
[79]. المقنعه، ص263؛ الانتصار، ص208؛ الخلاف، ج2، ص6.
[80]. الام، ج2، ص39، 50؛ التفسير الكبير، ج13، ص214.
[81]. المهذب، ج1، ص283، 287؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج1، ص798.
[82]. مفردات، ص589، «عنب».
[83]. تفسير قمى، ج2، ص48؛ مجمعالبيان، ج7، ص91.
[84]. التفسير الكبير، ج5، ص162ـ163؛ لسانالعرب، ج9، ص134، «عرش».
[85]. جامعالبيان، مج6، ج9، ص60؛ التبيان، ج4، ص526، ج6، ص402؛ مجمعالبيان، ج4، ص725.
[86]. مجمعالبحرين، ج4، ص91، «فردس»؛ الميزان، ج13، ص401.
[87]. لسانالعرب، ج1، ص630؛ ج4، ص255، «خمر».
[88]. الصافى، ج1، ص116ـ117؛ بحارالانوار، ج11، ص179.
[89]. مجمعالبيان، ج4، ص529؛ التفسير الكبير، ج3، ص51.
[90]. جامعالبيان، مج3، ج3، ص332.
[91]. مجمعالبيان، ج2، ص173؛ التفسير الكبير، ج3، ص28.
[92]. تفسير عياشى، ج1، ص141؛ تفسير نورالثقلين، ج1، ص275.
[93]. جامع البيان، مج3، ج3، ص333؛ لسانالعرب، ج5، ص203، «رزق».
[94]. التفسير الكبير، ج4، ص28.
[95]. الميزان، ج12، ص290.
[96]. مجمع البيان، ج6، ص572.
[97]. تفسير قمى، ج1، ص418؛ نورالثقلين، ج3، ص63.
[98]. مجمعالبيان، ج10، ص668.