پياز
پياز، گياهى خوردنى با طعمى تند[1] از تيره سوسنيان با نام علمى (Alliumcepa) و از قديمىترين گياهان مصرفى آدمى است. خاستگاه آن احتمالاً جنوب غربى آسيا بوده است؛ ولى اكنون در همه جاى دنيا كشت مىشود.[2] مصريان باستان پياز را نمادى از نظام كيهان دانسته[3]، به نام آن سوگند ياد مىكردند.[4] حكماى قديم فوايد بىشمارى براى آن برشمردهاند؛ مانند اشتهاآور، تقويت كننده معده و جسم، مرهم زخمها و جراحتهاى شديد، تقويت كننده قوه شهوانى.[5] رواياتى نيز در بيان فوايد آن وارد شده است[6]، با اين حال درباره جواز يا حرمت خوردن پياز و هر آنچه بوى تندى دارد كه موجب آزار ديگران مىشود، اختلاف نظرهايى نيز ميان دانشمندان اهلسنت وجود دارد.[7]معادل عربى پياز، «بَصَل» است كه شباهت بسيارى به معادل عبرى آن دارد.[8] در قرآن اين واژه تنها يك بار به عنوان يكى از خوراكيهاى درخواستى بنىاسرائيل ياد شده است كه به جاى مَنّ و سَلْوى به خوردن آنها رغبت داشتند:«و اِذ قُلتُم يـموسى لَن نَصبِرَ عَلى طَعام واحِد فَادعُ لَنا رَبَّكَ يُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ مِن بَقلِها وقِثّائِها وفومِها و عَدَسِها وبَصَلِها قالَ اَتَستَبدِلونَ الَّذى هُوَ اَدنى بِالَّذى هُوَ خَيرٌ اِهبِطوا مِصرًا فَاِنَّ لَكُم ما سَاَلتُم ...».(بقره/2،61) اين ماجرا در كتاب مقدس نيز آمده است.[9] در نوشتههاى ربانى يهود هم بارها به پياز اشاره شده و خوردن آن، نشانه دورى از خوشگذرانى و قناعت به كم معرفى شده است.[10]
بيشتر مفسران اين آيه را متشكل از دو بخش بىارتباط به هم دانستهاند.[11] در بخش نخست به ماجراى درخواست بنىاسرائيل از روييدنيهاى زمين اشاره شده و بخش دوم از گرفتارى آنها به ذلت و فقر و خشم خداوند به سبب كفر ورزيدن به آيات الهى و كشتن پيامبران خبر داده است:«...وضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ والمَسكَنَةُ وباءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِاَنَّهُم كانوا يَكفُرونَ بِـايـتِ اللّهِ ويَقتُلونَ النَّبِيّينَ بِغَيرِ الحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوا وكانوا يَعتَدون».(بقره/2،61) البته گروهى مجازات الهى براى آنها را تنها به اين سبب ندانستهاند، بلكه از كفران نعمت و سركشى به
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 552
سبب فراوانى رزق و روزى نيز ياد كردهاند، زيرا منّ و سَلْوى بدون هيچ مشكلى براى آنها مهيا بوده است.[12]
در بيان اينكه چرا پياز و ديگر خوراكيهاى درخواستى بنىاسرائيل پستتر از منّ و سلوى معرفى شدهاند، موارد مختلفى ذكر شده است: 1. منّ و سلوى بر خلاف پياز و عدس و خيار و ... زيانى براى آنها نداشتند. 2. خوشمزهتر و لذيذتر بودند. 3. نيازى به كاشت و داشت و برداشت نداشتند. 4. شك و شبههاى در خلوص و حليت آنها راه نمىيافت و موهبتى الهى بودند كه شكر آن، اجر اخروى در پى داشت.[13] (منّ و سلوى)
در توجيه چنين درخواستى از سوى بنى اسرائيل نيز گفته شده كه ايشان به ياد زندگانى پيشين خود در مصر افتادند كه پياز و ديگر موارد، از مواد مصرفى آنها در آنجا بود. گروهى نيز گفتهاند كه ايشان از اينكه همگى در رفاه باشند و كسى نيازمند كمك ديگرى نباشد، خسته شده بودند و روييدنيهاى زمين را درخواست كرده بودند تا فقيران در كشت و برداشت آنها به مزدورى ثروتمندان درآيند.[14]
منابع
بحارالانوار؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير؛ تفسير كنزالدقايق و بحرالغرائب؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الجامع لمفردات الادوية والاغذيه؛ كتاب الاغذية والادويه؛ كتاب مقدس؛ لغتنامه؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مفردات پزشكى.Britannica ؛ Judaica.
محمد جواد معمورى
[1]. لغت نامه، ج 4، ص 5125، «پياز».
[2]. Britanica: Onion.
[3]. Britanica: Onion.
[4]. Judaica: Onion.
[5]. رك: الجامع لمفردات الادوية و الاغذيه، ج 1، ص 96؛ مفردات پزشكى، ص 1017 ـ 1018؛ كتاب الاغذية والادويه، ج 3، ص158 ـ 163.
[6]. بحار الانوار، ج 59، ص 274.
[7]. تفسير قرطبى، ج 1، ص 426.
[8]. Judaica: Onion.
[9]. كتاب مقدس، اعداد 11 : 5.
[10]. Judaica: Onion.
[11]. التبيان، ج 1، ص 276؛ مجمع البيان، ج 1، ص 239؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 430 ـ 431.
[12]. رك: تفسير ابن كثير، ج 3، ص 541؛ كنز الدقائق، ج 1، ص 261.
[13]. تفسير قرطبى، ج 1، ص 428.
[14]. مجمع البيان، ج 1، ص 239؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 422.