انار
برابر عربى انار «رمّان» است كه ريشه آن را «ر ـ م ـ م»[41] يا «ر ـ م ـ ن»[42] دانستهاند. با توجه به وجود اين واژه در زبانهاى پهلوى، سريانى، عبرى و ... برخى آن را واژهاى دخيل در زبان عربى با ريشه و اصل نامعلوم مىدانند؛ همچنين احتمال دادهاند «رمّان» واژهاى ماقبل سامى باشد كه ساميان از آن بهره بردهاند[43] و بدينسان به مجموعه زبانهاى سامى وارد شده است.انار در دورانهاى بسيار قديم شناخته شده و نخستين محل رويش آن، ايران بوده است.[44] انواع ميوه آن خواص ويژهاى داشته و در طب قديم براى درمان بيماريها بهكار مىرفته است؛ همچنين براى جوشانده شكوفه، پوست و ريشه آن و نيز شاخههاى آن خواصى ذكر كردهاند.[45] دستهاى از روايات نيز به بيان ارزش اين ميوه پرداخته، از آن با وصفِ بهترين ميوه يا يكى از 5 ميوه بهشتى موجود در دنيا ياد كرده است.[46] طبق نقل عهد قديم، يهود از عصاره آن شراب مىساختند[47] و لباس و رداى رئيس كاهنان با انار مزين مىگشت كه به اين منظور، درختهاى انار فراوانى در اماكن مختلف كاشته مىشد.[48]
از انار در سه آيه از قرآن (انعام/6 ، 99، 141؛ الرحمن/55 ، 68) نام برده شده است. افزون بر اين سه آيه، برخى از مفسران مقصود از شجره طيبه در آيه 24 ابراهيم/14 را انار و نخل و هر درخت ثمردار ديگر دانستهاند.[49] در آيه 99 انعام/6 پس از ذكر برخى از نشانههاى الهى به فرود آمدن آب از آسمان و رويانيدن گياهان و باغهاى ميوه* از جمله انار اشاره و به نگريستن در ميوههاى آن امر شده است: «... وهُوَ الَّذى اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخرَجنا بِهِ ... وجَنّـت مِن اَعناب والزَّيتونَ والرُّمّانَ ...» همچنين آيه141 همينسوره با همان سياق به وصف خداوند بهعنوان ايجادكننده باغهاى گوناگون ميوه از جمله انار پرداخته است:«و هُوَ الَّذى اَنشَاَ جَنَّــت مَعروشـت وغَيرَ مَعروشـت والنَّخلَ والزَّرعَ مُختَلِفـًا اُكُلُهُ والزَّيتونَ والرُّمّانَ ...» در آيه نخست پس از اشاره به گياهان و باغها به نگريستن در ميوههاى آن امر شده: «انظُروا اِلى ثَمَرِه ...» و در اين آيه با همان شيوه به خوردن آن ميوهها سفارش شده است: «كُلوا مِن ثَمَرِه ...» كه اين به جهت اختلاف مقام در دو آيه است[50]، زيرا آيه نخست در مقام توجه دادن به خالق و معرفى اوست[51]؛ ولى آيه دوم در مقام زدودن برخى باورهاى خرافى در تحريم بعضى از نعمتها يا بيان اباحه آن پس از به ثمر نشستن درختان است[52]؛ همچنين در آيه نخست پس از ذكر باغهاى انار و ... قيد «مُشتَبِهًا و غَيرَ مُتَشـبِه» و در آيه دوم قيد «مُتَشـبِهًا و غَيرَ مُتَشـبِه» آورده شده كه بنابر گفته گروهى اين دو قيد، معنايى نزديك به هم دارند[53]، هرچند برخى دومى را أعم از اولى دانستهاند.[54] اين شباهت و عدم شباهت ممكن است نسبت به يك نوع ميوه باشد؛ مثلاً دو انار از نظر شكلِ درخت و ميوه، شبيه و از نظر رنگ و طعم متفاوتاند، چنانكه ممكن است اين امر نسبت به دو ميوه مختلف باشد؛ مثلاً درخت انار و زيتون شبيه و ميوههايشان غير متشابه است، افزون بر اين ممكن است تشابه و عدم تشابه در مورد همه ميوههاى ياد شده در آيه باشد؛ نه خصوص زيتون و انار.[55] آيه دوم پس از بيان اباحه تصرف در ميوه پس از به ثمر نشستن درختان، به پرداخت حق (مستمندان) هنگام برداشت دستور داده است: «و ءَاتوا حقَّه يوم حصاده ...» در نوع اين حق (زكات* يا غير زكات بودن آن)[56] و نيز در حكم (وجوب يا عدم وجوب آن)[57] ميان مفسران و فقيهان بحث است، ولى در عدم وجوب زكات انار اختلافى نيست.[58]
در آيه 68 الرحمن/55 در ادامه وصف (دو باغ از) بهشت، به وجود ميوه، به طور عام، و خرما و انار، به طور خاص، در آن (دو باغ) اشاره شده است: «فيهِما فـكِهَةٌ و نَخلٌ و رُمّان» ذكر «خرما» و «انار» پس از فاكهه (ميوه) گروهى را بر اين پندار داشته كه اين دو، در مفهوم «فاكهه» داخل نيست[59]و با توجه به همين پندار برخى از فقيهان اهلسنت، خوردن خرما و انار را موجب حنث سوگندِ پرهيز از خوردن «فاكهه» نمىدانند.[60] البته اين پندار از سوى لغويان و برخى مفسران رد شده و بنابر اصل رايج، عطف خاص بر عام، امتياز و فضل خاص را مىفهماند[61]، چنانكه چنين عطفى در آيات ديگر (بقره/2،98،238) نيز ديده مىشود.[62] برخى نيز وجه جدا آوردن خرما و انار را آن دانستهاند كه اين دو، افزون بر فاكهه بودن، طعام و دوا نيز هست[63] يا اينكه جدا ذكر كردن به جهت ارزش و منزلت اين دو نوع ميوه نزد عرب بوده، چنانكه وجه اختصاص برخى ميوهها مانند زيتون و انار در آيات پيشين نيز شايد همين بوده است، همانطور كه برخى از مفسران، دستور به نگريستن و تأمل در خلقت شتر در برخى آيات را از اين باب دانستهاند.[64] برخى نيز ذكر اين دو ميوه را از ميان انبوه ميوههاى بهشتى، به جهت تنوع آن دو از نظر طبيعت (سردى و گرمى) و مكان رويش و ... دانستهاند.[65] به نظر مىرسد وجود چنين تنوعى در ديگر ميوهها، اين نظريه را تضعيف مىكند.
منابع
احكام القرآن، جصاص؛ انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، بيضاوى؛ بحارالانوار؛ بداية المجتهد و نهاية المقتصد؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التفسيرالكبير؛ تفسيرالمنار؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ شرح شافية ابن الحاجب؛ الطب من الكتاب والسنة؛ الغذاء الشافى من القرآن؛ الكافى؛ كتاب الخلاف؛ كتاب مقدس؛ المبسوط فى فقه الاماميه؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ المجموع فى شرح المهذب؛ المحلى بالآثار؛ معارف گياهى؛ معالطب فى القرآن بين تشخيص الداء و معرفةالدواء؛ المغنى والشرح الكبير؛ مفردات الفاظ القرآن؛ منتهىالمطلب؛ الموطأ؛ واژههاى دخيل در قرآن مجيد.محمد خراسانى
[41]. مفردات، ص 365، «رمّ»؛ التبيان، ج 9، ص 484؛ مجمعالبيان، ج 9، ص 317.
[42]. شرح شافيه، ج 2، ص 388.
[43]. واژههاى دخيل، ص 225 ـ 226.
[44]. معارف گياهى، ج 2، ص 27.
Britannica Pomagranate
[45]. الكافى، ج 6 ، ص 357 ـ 358؛ الطب من الكتاب و السنه، ص 109؛ مع الطب فى القرآن، ص 69 ـ 70؛ الغذاء الشافى من القرآن، ص 121 ـ 122.
[46]. الكافى، ج6 ، ص355؛ بحارالانوار، ج63، ص163، 165.
[47]. كتاب مقدس، سرود سليمان 8 : 4.
[48]. همان، اول پادشاهان 7: 18؛ قاموس كتاب مقدس، ص 109، «انار».
[49]. غريب القرآن، ص 251.
[50]. تفسير المنار، ج 8 ، ص 134 ـ 135.
[51].مجمعالبيان، ج 4، ص 529 .
[52]. همان، ص578 ؛ تفسيرالمنار، ج8 ، ص135 ـ 136.
[53]. مفردات، ص 254، «شبه».
[54]. تفسير المنار، ج 7، ص 642 ـ 643 .
[55]. التبيان، ج 4، ص 217 ، 295؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 529 ؛ تفسير قرطبى، ج 7، ص 33.
[56]. المحلى، ج4، ص 18، 21؛ التبيان، ج 4، ص 295؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 578 .
[57]. احكام القرآن، ج 3، ص 14 ـ 15؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 759؛ المجموع، ج 5 ، ص 452 ، 454.
[58]. الموطأ، ج 1، ص 276؛ تفسير قرطبى، ج 7، ص 68 ؛ منتهى المطلب، ج 1، ص 474.
[59]. الخلاف، ج6، ص181ـ182؛ المبسوط، ج6، ص248؛ التبيان، ج9، ص484.
[60]. الخلاف، ج6 ، ص181؛ المبسوط، ج 6 ، ص 248؛ تفسير بيضاوى، ج 4، ص 228.
[61]. جامعالبيان، مج 13، ج 27، ص 203؛ التبيان، ج 9، ص 484؛ مجمعالبيان، ج 9، ص 319.
[62]. جامع البيان، مج 13، ج 27، ص 203؛ تفسير قرطبى، ج 17، ص 121.
[63]. تفسير قرطبى، ج 17، ص 121.
[64]. التفسير الكبير، ج 7، ص 47.
[65]. همان، ج 10، ص 380.