حكمت آزمونهاي الهي در قرآن

پدیدآورمجتبی بیگلری

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 627 بازدید
حكمت آزمونهاي الهي در قرآن

مجتبي بيگلري عضو هيأت علمي دانشگاه رازي
چكيده:

در اين نوشتار برآنيم تا حكمت آزمونهاي خداوند را دريافته روشن سازيم كه منظور او از امتحان انسان نه براي كسب خبر است كه او داناي غيوب است و آگاه مضمرات قلوب، بلكه همه بندگانش و حتي پيامبران و اولياء را در همه زمانها مي‏آزمايد تا تربيتشان كند، بر اساس عملشان داوري فرمايد و پاك را از بدسرشت باز نمايد. چگونگي و روند كلي اين امر، در اينجا به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.

كليد واژه‏ها:

حكمت، بلاء، ابتلاء، فتنه، امتحان، آزمون، تمييز، تمحيص.
ابتلاء و امتحان انسان يك سنت لا يتغير، ثابت و استثناء ناپذير الهي است و خداوند همه انسانها را در همه زمانها مي‏آزمايد. از اين رو پيامبران و اولياي الهي نه تنها از اين قانون مستثني نيستند، كه آزمونشان سخت‏تر است زيرا خداوند كساني را كه به او نزديك‏اند و او به آنان محبت مي‏ورزد، سخت‏تر امتحان مي‏كند (مجلسي، 78/194).
ابتلاء از لحاظ لغوي همريشه بَلي يَبْلي و بلاء است و در اصل به معني كهنگي و فرسودگي است. به آزمايش كردن، بلاء مي‏گويند زيرا هر چيزي در اثر آزمايش‏هاي متعدد كهنه و فرسوده مي‏شود. به غم و اندوه هم بلاء مي‏گويند چرا كه جسم و روح انسان را فرسوده و خسته مي‏كند (راغب اصفهاني، ص 62؛ طريحي، 1/60).
ابن فارس (1/292) مي‏گويد: ابتلاء از باب افتعال است، به معني آزمودن و دانستن حقيقت و در يافتن مجهول. ابتلاء متضمن دو امر است يكي شناساندن حال انسان به خودش و آگاهي بر آنچه كه نمي‏داند و دوم باز نماياندن خوبي يا زشتي او.
ابتلاء در معناي امتحان و آزمايش، به اين ترتيب است كه موقعيتي براي كسي ايجاد مي‏شود تا صفات باطني و دروني وي را چون اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم، وفاء بعهد، تقوا، ايمان، صبر و ميزان آن را دريابند. آزمايش خداوند بر خلاف آزمونهاي بشري، به منظور يادگيري و كشف مجهولات نيست زيرا او به امور نهاني دلها و به امور غيبي آگاه است (نك: تغابن/ 49؛ انعام / 59).
امتحان خداوند براي آن است كه صلاحيت باطني انسان از نظر استحقاق ثواب و عقاب به منصه ظهور برسد، چنانكه امام علي (ع) فرمود: «خداوند پرده از حقايق آفرينش بر مي‏دارد، نه اينكه آنچه را از اسرار مخفي و انديشه‏هاي دروني كه پنهان نموده‏اند، نمي‏داند بلكه آنها را مي‏آزمايد كه كدام نيكوكارترند تا پاداش و كيفر در برابر عمل قرار گيرد.»(ابن ابي الحديد، 9/84).
در قرآن كريم از ابتلاء با تعابير مختلفي چون «بلاء»، «فتنه»، «تمحيص»، «تمييز» و «امتحان» ياد شده است. طباطبايي (4/45-57) مي‏گويد: «يكي از حقوق موجودات بر ذات الهي اين است كه آنها را به كمال تكويني و تشريعي كه براي آنها پيش‏بيني شده است هدايت نمايد و مي‏دانيم كه شؤون تشريعي در تكوينيات دخالت نموده و تحت احاطه و تأثير قضا و قدر قرار مي‏گيرد و مي‏دانيم كه نوع انسان از نظر تكوين داراي يك نحو وجودي است كه ناچار از انجام دادن يك سلسله امور اختياري است و آن امور اختياري منبعث از رشته‏اي عقايد نظري و عملي است؛ پس ناچار لازم است كه يك دسته از قوانين چه حق و چه باطل بر شؤون زندگي بشر حاكم باشد. در اينجاست كه مي‏بينيم ذات مقدس الهي از طرفي يك دسته اوامر و نواهي را براي انسان تشريع فرموده تا اينكه انسان با توجه به آنها و هم چنين با روبرو شدن با حوادث و وقايعي كه در زندگي فردي و اجتماعي او پيش مي‏آيد، قوا و استعدادهاي نهفته خود را ظاهر نموده، راه سعادت و يا شقاوت را بپيمايد و به اين ترتيب بديهي است كه مي‏توان بر اين حوادث و بر اين اوامر و نواهي نام «امتحان» و «بلاء» و نظائر آن را اطلاق كرد.»
از مجموع آيات و روايات مربوط به ابتلاء چنين بر مي‏آيد كه خداوند به منظور اموري چند انسان را به ميدان‏هاي سخت امتحان مي‏كشاند. در اينجا به اختصار به اين موارد اشاره مي‏كنيم:

1ـ تربيت و تكامل انسان

قانون و سنت دائمي پروردگار بر آن دائر است كه براي شكوفا كردن استعدادهاي نهفته و به فعليت رساندن آنها و در نتيجه پرورش بندگان، آنان را مي‏آزمايد يعني همانگونه كه فولاد را براي استحكام بيشتر در كوره مي‏گدازند تا آبديده گردد، آدمي را در كوره حوادث سخت، پرورش مي‏دهند تا مقاوم شود.
امتحان انسان به سختي‏ها وسيله‏اي است براي تكميل و تهذيب بيشتر نفس انسان و خالص شدن گوهر وجودي او. سختي‏ها و مشكلات روح را ورزش مي‏دهند و نيرومند مي‏سازند. بارور شدن وجود آدمي جز در صحنه گرفتاري‏ها حاصل نمي‏گردد. مولوي نقش رنجها و سختيها را در تكامل انسان و در نتيجه افزايش ارزش او را در سايه همين تحولات چنين بيان مي‏كند:
پس زخاكش خوشه‏ها بر ساختند گندمي را زير خاك انداختند
قيمتش افزود و نان شد جانفزا بار ديگر كوفتندش ز آسيا
گشت عقل و جان و فهم سودمند باز نان را زير دندان كوفتند
(مولوي، 1/195)
گرفتاري‏ها و مصيبت‏ها به عنوان وسيله آزمون و ابتلاي خداوند و مقدمه كمال و پيشرفت انسان‏اند. اگر محنت‏ها و رنج‏ها نباشند، بشر تباه مي‏گردد، خداوند مي‏فرمايد: لَقَد خَلَقْنا إِلانسانَ في كبدٍ(بلد/ 4)، يعني: انسان را در رنج و سختي آفريديم. آدمي بايد مشقت‏ها را تحمل كند و سختي‏ها را بر دوش كشد تا هستي لايق خود را بيابد. سختي‏ها و شدائد تازيانه تكامل همه موجودات و بالاخص انسان‏اند. امام علي (ع) در نامه‏اي كه به عثمان بن حنيف فرماندار بصره نوشته‏اند، مي‏فرمايد كه در ناز و نعمت زيستن و از سختي‏ها دوري گزيدن موجب ناتواني مي‏گردد و زندگي در شرايط دشوار، آدمي را نيرومند و چابك مي‏سازد و جوهر هستي او را آبديده و توانا مي‏گرداند، در قسمتي از آن نامه آمده است: «درخت بياباني چوبش سخت‏تر است و درخت‏هاي سبز و خرم پوستشان نازكتر و گياهان بياباني شعله آتششان افروخته‏تر و بادوام‏تر است.» (نهج البلاغه، نامه 45).
خداوند براي تربيت و پرورش جان انسان‏ها دو برنامه تشريعي و تكويني دارد و در هر دو برنامه شدائد و سختي‏ها را گنجانيده است. در برنامه تشريعي، عبادات را فرض كرده است و در برنامه تكويني به منظور امتحان افراد و در نهايت، پرورش و تكامل آنها، مصائب را قرار داده است. روزه، نماز، حج، جهاد و انفاق شدائدي است كه با تكاليف ايجاد گرديده‏اند و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تكميل نفوس و پرورش استعدادهاي عالي انساني است. از سوي ديگر، گرسنگي، ترس، تلفات جاني و مالي شدايدي است كه در تكوين پديد آورده است و به طور قهري انسان را در بر مي‏گيرد و مايه تربيت و پرورش اوست.
قرآن كريم به اين انگيزه در امتحان خداوند تصريح مي‏كند و مي‏فرمايد: وَ لِيَبْتليَ اللّه‏ُ ما في صُدرِوكم وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُم و اللّه‏ُ عليمٌ بِذاتِ الصُّدورِ(... و تا خداوند آنچه را كه در سينه‏هاي شماست بيازمايد و آنچه در دلهاي شماست، مصفا سازد و خداوند از آنچه كه در سينه‏ها است آگاه است)(آل عمران / 154). جمله اخير در آيه مي‏رساند كه مراد خدا از امتحان، تشخيص واقعيت نيست بلكه تربيت و آشكار ساختن زمينه‏هايي است كه در كانون وجود انسان قرار دارد.
به دليل همين نقشي كه امتحان در پرورش و تكميل نفوس دارد، امام علي (ع) مي‏فرمايد: «نبايد كسي بگويد كه خدايا از فتنه و آزمايش به تو پناه مي‏برم زيرا كسي نيست كه گرفتار فتنه و آزمايش نباشد بلكه بايد از فتنه‏هاي گمراه كننده، به حق پناه ببرد.»
قرآن كريم حضرت ابراهيم (ع) را به عنوان يك انسان كامل مي‏ستايد. يكي از علل ترقي و تكامل ابراهيم (ع) اين است كه او بارها در بوته امتحان قرار گرفت و بر اثر استقامت شايان تقدير توانست از عهده آن بر آيد و به عاليترين كمال انساني كه همان مقام امامت است برسد. اگر او با چنين امتحان‏هايي روبرو نشده بود، هر گز به كمالات روحي و معنوي كه او را شايسته مقام امامت نمود، نمي‏رسيد.
طباطبايي (17/286) در بحث ابتلاء و آزمون حضرت يونس (ع)، شدائد و بلاها را كه انسان به منظور امتحان و آزمون بدانها دچار مي‏شود، مايه تربيت و تكامل مي‏داند و مي‏گويد: «ظاهر عمل يونس (ع) همانطور كه گفتيم ظاهري بود كه نمي‏شد آن را به اراده خدا نسبت داد و به همين جهت خدا او را مبتلا كرد تا به ظلمي كه به نفس خود روا داشت اعتراف كند. آري خداي سبحان از اراده چنين اعمالي منزه است. پس بلايا و محنت‏هايي كه اولياي خدا بدان‏ها مبتلا مي‏شوند، تربيتي است الهي كه خداوند، از طريق آن، وجود آدمي را مي‏پرورد و به حد كمال مي‏رساند؛ هر چند كه بعضي از آن بلايا جهات ديگري داشته باشند چندان كه مي‏توان آن را مؤاخذه و عتاب ناميد و اين خود معروف است كه گفته‏اند: «البلاء للولاء» (بلا لازمه ولايت و دوستي است).

2ـ بازشناسي

يكي ديگر از حكمت‏هاي امتحان خداوند، بازشناسي مؤمنان از منافقان و پاكان از ناپاكان است. خداوند مي فرمايد: ما كانَ اللّه‏ُ لِيَذَرَ المؤمنينَ علي ما اَنتم عَلَيْه حتّي يَميزالخَبيثَ من الطيّبِ...(خدا مؤمنان را بر اين حال كه هستيد وا نمي‏گذارد بلكه با امتحان، بد سرشت را از پاك طينت جدا مي‏كند)(آل عمران / 179).
طبرسي مي‏گويد: (2/895) «آيه خطاب به مؤمنان است يعني اي مؤمنان! حكم خدا بر اين نيست كه شما را به همين حالت كنوني‏تان كه در آن مؤمن را از منافق باز نمي‏توان شناخت، باقي نگه دارد». سپس در مورد تمييز ميان مؤمن و منافق و طيب و خبيث، از قول جبائي چنين نقل مي‏كند كه: «با امتحان و تكليف كردن بر جهاد و مانند آن كه موجب ظاهر شدن باطن و كشف حال مردم است چنانكه در جنگ احد، ثبات قدم مؤمنان و تخلف و سركشي منافقان معلوم شد».
طباطبايي (4/137) در تفسير آيه مذكور در مورد فلسفه اجراي سنت ابتلاء و آزمايش مي‏گويد: «ناموس امتحان و آزمايش از اين جهت در ميان مؤمنين جاري است كه مراتب كمال را پيموده و مؤمن خالص از ناخالص جدا و پاك سرشت از بد طينت متمايز گردد». وي سپس مي‏گويد: «ممكن است اين توهم پيش آيد كه خداوند مي‏توانست بازشناسي پاك طينتان از بد سرشتان را از راه ديگري تأمين نمايد و بدون اينكه مردم را از راه امتحان با حوادث و بلاها روبرو كند، اين خاصيت را در مردم قرار دهد كه خود، آنان را بشناسد و خود بخود منافق از مؤمن باز شناخته شود. طباطبايي در پاسخ مي‏گويد كه علم غيب و اطلاع از زواياي روحي مردم، مخصوص ذات الهي است و پيغامبران برگزيده از طريق وحي، به آگاهي دست مي‏يابند. سپس مي‏افزايد: حال كه در طريق حيات چاره‏اي جز بر خورد با سنت امتحان و ابتلاء نيست، لازم است به خدا و رسولش ايمان آوريد تا در طريق مردم پاك سرشت گام نهيد و نه در راه مردم خبيث و بدسرشت (همو، همانجا).
صاحب تفسير الكاشف در اين زمينه مي‏گويد: «حكمت خداوندي را نسزد كه منافقان خود را در چهره مسلمانان پنهان كنند، بلكه خداوند به منظور رسوا كردن و شناساندن آنان به مردم، چهره ايشان را آشكار مي‏سازد تا روزنه‏اي براي كيد و فريب و فسادشان باقي نماند، محك رسوايي منافقين به گفتاري چون اداي شهادتين و همچنين اعمالي كه در آنها عسر و حرجي نيست چون ركوع و سجود نخواهد بود، بلكه با امر به جهاد و بذل مال و جان موجب كشف حجاب از چهره آنان مي‏شود»(قس، مغنيه، 2/214).
گذشته از آياتي كه مورد بحث قرار گرفت، خداوند در سوره مباركه توبه آيه 16 به حكمت ابتلاء اشاره كرده و امتحان را موجب بازشناسي مجاهدان از غير آنان خوانده است : أَمْ حَسِبْتُم أنْ تُتْرَكوا وَ لمّا يَعْلَمِ اللّه‏ جاهَدوا مِنكُم و لَمْ يَتَّخِذوا من دُونِ اللّه‏ِ و لا رَسُولِهِ و لا المُؤمنين وَ لِيجةً واللّه‏ُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلون (آيا گمان كرديد كه خداوند بدون آزمايش شما را به حال خود رها مي‏كند و هنوز در مقام طاعت و مجاهده معلوم نگردانيده كه چه كسي به حقيقت مؤمن است كه جز خدا و رسول و مؤمنان را هر گز دوست خود و همراز خويش نخواهد گزيد).
امام علي (ع) هم در خطبه قاصعه منظور از امتحان خداوند را بازشناسي و جداسازي مخلوقات مي‏داند و مي‏فرمايد: و لكنّ اللّه‏ سبحانه اِبْتَلَي خلقَه ببعضِ ما يجهلون أصلَه تمييزا بالاختبار لهم و نفيا لِلاستكبارِ عنهم و أِبعادا للخيلآءِ منهم(اما خداوند سبحان آفريدگانش را به بعضي از آنچه اصل و سببش را نمي‏دانند به منظور بازشناسي و جدا سازي آنان و براي نفي تكبر و گردنكشي و دور نمودن خود پسندي از آنان مورد امتحان و آزمون قرار مي‏دهد)(نهج‏البلاغه، خطبه 234).
قرآن كريم در موضعي ديگر فلسفه امتحان رابازشناسي نيكوكاران از بدكاران مي‏داند و مي فرمايد: هو الّذي خَلَقَ السمواتِ وَالأرضَ في ستَّة أيّامٍ و كانَ عرشُه علي الماءِ لِيَبْلُوَكم أَيُّكم أحسنُ عَمَلاً...(اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد»(هود/ 7).
طباطبايي نيز به همين نكته اشاره مي‏كند (1/239) و مي‏گويد: «مراد اين است كه خدا آسمانها و زمين را ساخته است با اين هدف كه شما را بيازمايد و نيكوكاران شما را از بدكاران بازشناسي كند. روشن است كه آزمايش و امتحان امري است كه به قصد امري ديگر انجام مي‏شود، يعني جداسازي چيزهاي خوب از بد و اعمال نيك از اعمال زشت و بازشناسي اعمال نيك از بد هم براي آن است كه معلوم شود چه پاداشي بر آن مترتب مي‏گردد».
بنابر اين مطابق آيات و روايات مورد بحث، امتحان و آزمايش خداوند به منظور بازشناسي و جدا ساختن نيكوكار از بدكار، فرمانبر از گردنكش، مؤمن از منافق، پاك از پليد، مجاهد از قاعد، خالص از ناخالص، شكيبا از ناشكيبا صورت مي‏پذيرد و حكمت خداوندي اقتضاء دارد كه چنين آزموني به عمل آيد تا صفوف از همديگر ممتاز شوند. مولانا نيز در ضرورت انجام آن مي‏گويد:
كاه در انبار گندم هم تباه دانه لايق نيست در انباركاه
فرق واجب مي‏كند در بيختن نيست حكمت اين دو را آميختن
روحهاي تيره گِلناك هست در خلايق روحهاي پاك هست
در يكي درّ است و در ديگر شبه اين صدفها نيست در يك مرتبه
همچنان كاظهار گندمها زكاه واجب است اظهار اين نيك و تباه
تا نماند گنج حكمتها نهان بهر اظهار است اين خلق و جهان
(مولوي، 4/457)

3 - پاكيزگي

خداوند مؤمنان را مي‏آزمايد تا آنان را پاك كند و غبار هواهاي نفساني را از قلوبشان بزدايد. او مي‏فرمايد: ... و لِيَبْتَلِيَ اللّه‏ُ ما في صُدورِ كم و لِيُمحِّصَ ما في قلوبِكم و اللّه‏ُ عليم بذاتِ الصُدور(تا خداوند آنچه را در سينه‏هاي شماست بيازمايد و آنچه را در قلبهاي شما است پاك و خالص گرداند و خداوند به اسرار سينه‏ها آگاه است)(آل عمران/ 154).
كردارهاي ناشايست در روح و روان انسان اثر مي‏گذارد و فطرت پاك او را آلوده مي‏سازد. قرآن كريم در اين زمينه مي‏فرمايد: كَلاّ بَلْ رانَ علي قُلوبهم ما كانوا يَكسِبون(بلكه آنچه بدست مي‏آورند بر قلبهايشان زنگ زده است)(مطفقين/14). همچنان‏كه آهن زنگ زده در كوره آتش پاك مي‏شود، خداوند زنگار ناخالصي‏هاي قلب و جان انسان را در كوره حوادث و مشكلات پاكيزه مي‏گرداند. بدين سان خداوند بنده‏اي را كه دوست دارد به منظور تخليص از ناپاكي‏ها، در دريايي از شدايد و مشكلات غوطه‏ور مي‏سازد، امام كاظم (ع) مي‏فرمايد: «خداوند در خوشي، نعمت تفضل و در سختي، نعمت پاك شدن مي‏بخشد»(مجلسي ، 75/243).
مولانا تأثير بلاء را در تطهير روح انسان به داروهايي كه در صنعت دباغي براي پاكيزه كردن پوست به كار مي‏رود تشبيه مي‏كند، و مي‏گويد:
چون اديم طائفي خوش مي‏شود پوست از دارو بلاكش مي‏شود
گنده گشت و ناخوش و ناپاك بو ورنه تلخ و تيز ماليدي در او
از رطوبتها شده زشت و گران آدمي را نيز چون آن پوست دان
تا شود پاك و لطيف و بافره تلخ و تيز و مالش بسيار ده
كه خدا رنجت دهد بي‏اختيار ورنمي‏تاني رضا ده‏اي عيار
علم او بالاي تدبير شماست كه بلاي دوست تطهير شماست
مولوي، ص283).
امام رضا (ع) در تفسير آيه أحَسِبَ النّاس أَنْ يُتْركوا أَنْ يقولوا آمنَّا و هُم لا يُفْتَنون(عنكبوت/ 1) مي‏فرمايد: يفتنون كما يفتن الذهب يخلصون كما يخلص الذهب (آنان را، همچنان كه زر را، بيازمايند و نيز همچون زر، از ناسره بپيرايند)(نك: مجلسي، 5/219).
همانطور كه ملاحظه مي‏شود، منظور امام آن است كه انگيزه و فلسفه امتحانات خداوند پالودن انسانها از ناپاكي‏هاست. چنانكه خداوند در قرآن ضمن بيان اين مطلب كه ابتلاء يك سنت عمومي و دائمي است به اين حكمت در امتحان بندگان اشاره نموده و مي‏فرمايد: وَ لِيُمحِّص اللّه‏ُ الذين آمنوا وَ يَمْحَقَ الكافرين (براي اينكه مردم با ايمان را تصفيه و پاك كند و كفار را محو و نابود گرداند)(آل عمران/ 141).
در اين آيه به يكي ديگر از نتايج طبيعي شكست جنگ احد اشاره شده است و آن اين است كه شكست‏ها، نقاط ضعف و عيوب انسان را آشكار مي‏سازد و وسيله مؤثري براي شستشوي اين عيوب است و خداوند مي‏خواست در اين ميدان جنگ افراد با ايمان را خالص گرداند و نقاط ضعفشان را به آنها نشان دهد.

4ـ ظهور افعال، مقياس‏داوري

مقياس پاداش و كيفر خداوند تنها صفات دروني افراد نيست، بلكه تا صفات نيك و بد انسان ظاهر نشود، نمي توان كسي را به جهت صفات دروني به كيفر رساند و يا پاداش داد و اين صفات از طريق افعال و اعمال انسان آشكار مي‏گردد. بدين قرار، ظهور اعمال و افعال بدون اينكه آدمي در بوته آزمون قرار گيرد، امكان‏پذير نخواهد بود. پس خداوند انسان را آزمايش مي‏كند تا افعال و اعمال او پديدار شود و بر اساس آن سزاوار كيفر و يا پاداش گردد.
امام علي (ع) ضمن بيان عموميت سنت ابتلاء مي فرمايد: «گرچه خداوند از خود مردمان به آنان داناتر است، اما آزمايش براي آن است كه اعمال شايسته پاداش و عقاب آشكار گردد»(ابن ابي الحديد، 18/248).
مفضل بن عمر روايتي از امام صادق (ع) نقل مي‏كند كه به حكمت اين امتحان خداوندي اشاره دارد. امام مي‏فرمايد: «آزمايش دو گونه است: يكي از آن دو، در حق خداوند محال است و ديگري روا. آزمايش محال آن است كه خداوند بنده را بيازمايد تا بداند كه با گذشت زمان، چه از آن پديد آيد. اين گونه آزمايش روا نيست، زيرا خداوند به همه امور پنهاني كاملاً آگاه است. نوع ديگر آزمون اين است كه كسي را بيازمايد تا آن كس در آزمون، شكيبايي ورزد و آنگاه پاداشي كه خداوند عطا مي‏فرمايد از سر استحقاق باشد»(ابن بابويه، 305).
طبرسي در تفسير آيه 124 از سوره بقره (1/265) مي‏گويد: «بايد دانست كه نسبت دادن امتحان به خداوند مَجاز است زيرا امتحان حقيقي از كسي صادر مي‏شود كه سرانجام كار را نداند و بخواهد با امتحان كردن آن را معلوم كند، حال آنكه خداوند از عواقب امور كاملاً آگاه است. رفتار خداوند با بندگان خود مانند رفتار آزمايش كنندگان است؛ يعني همانطور كه مردم تا كسي را آزمايش نكنند پاداشي نمي‏دهند يا به كيفر نمي‏رسانند، خداوند هم با اينكه از اعمال اشخاص قبل از انجام آنها كاملاً آگاه است، تا افراد مرتكب اعمال خوب و يا بد نشوند آنان را پاداش و يا كيفر نمي‏دهد».
طباطبايي هم در تفسير آيه أمْ حَسِبْتُم أن تُتْرَكوا و لمّا يَعْلَمِ اللّه‏الذين جاهدوا منكم (آيا گمان كرديد كه رها مي‏شويد در حالي كه هنوز خداوند كساني از شما را كه جهاد كردند نشناخته است)(توبه/16) مي‏گويد: (9/245)«دنيا سراي امتحان و زور آزمايي با ناملايمات است. زيرا نفوس انسان‏ها در ابتداي خلقت از خير و شر و سعادت و شقاوت و هر رنگ ديگري پاك است و مراتب نزديكي به خدا را تنها به كساني مي‏دهند كه نسبت به او و آياتش ايمان خالص داشته باشند. خلوص ايمان هم جز با امتحان و آزمايش آشكار نمي‏شود. البته مقام عمل است كه پاكان را از ناپاكان و مخلصين را از مدعيان ايمان جدا مي‏سازد و چون چنين است، ناچار بايد آنان كه ادعا مي‏كنندجان و مال خويش را در برابر بهشت به خدا فروخته‏اند، امتحان شوند و بايد در عرصه جهاد و كارزار مورد آزمايش قرار گيرندتا صادق و كاذب از يكديگر بازشناخته شوند.»

5- تنبيه و تأديبديم شايد تضرع كنند و تسليم شوند)(اعراف/93).

طباطبايي در تفسير اين آيه مي‏گويد(8/192): «خداي سبحان هر پيامبري را كه به سوي امتي از آن امتها مي‏فرستاد، به دنبال او آن امت را با ابتلا به ناملايمات و سختي‏ها آزمايش مي‏كرد تا به سويش راه يافته و به در گاهش تضرع كنند و وقتي معلوم مي‏شد كه مردم به اين وسيله تنبيه نمي‏شوند، سنت ديگري را به نام سنت مكر به جاي آن جاري مي‏ساخت».
امام علي (ع) نيز در اين زمينه مي‏فرمايد: «بلا براي ظالم ادب است»(مجلسي، 64/235).
همانطور كه گفته شد منظور از اين ظالم كسي نيست كه قابليت ادب نداشته باشد، زيرا بلاء و مصيبت براي چنان فردي كيفر و مجازات است نه تأديب و تنبيه. همچنانكه امام رضا(ع) فرمود: «بيماري براي مؤمن مايه تطهير و رحمت است و براي كافر عذاب و لعنت، و بيماري همواره گريبانگير مؤمن است تا آن كه ديگر هيچ گناهي در وجود او باقي نماند»(همو، 78/193).
قرآن در آيه‏اي ديگر نيز، شدائد و مشكلات دنيوي را عامل تنبيه و تأديب امت‏هاي پيشين مي‏داند و مي‏فرمايد: و لَقَد أرسَلنا الي أُمَمٍ من قبلِكَ فاخذناهُم بالبَأساءِ والضَّرآِ لعلّهم يَتَضرَّعون(ما به سوي امتهايي كه پيش از تو بودند پيامبراني فرستاديم و آنان را به سختي و رنج در افكنديم تا شايد متضرع شوند)(انعام/ 42). همچنين خداوند فرعون را به منظور تأديب به قحطي و خشكسالي دچار نموده است (اعراف/ 130).
از بيان اين آيات چنين استنباط مي‏شود كه اين امتها و اين افراد قابليت اصلاح داشته‏اند و در نتيجه خداوند به قصد اصلاح و هدايت، آنان را تنبيه و تأديب مي‏فرمايد چنانكه در سوره مباركه روم آمده است: لِيُذِيقَهم بعض الذي عَمِلوا لعلّهم يَرجِعون(تا كيفر برخي از كارهاي [ناشايست]شان را به آنان بچشاند، باشد هر كه [سوي صلاح] باز گردند)(روم/ 41).
طباطبايي در تفسير آيه و ما نُرِيهم من آيةٍ الاّ هي أكبرُ من أُختِها و أَخَذناهم بالعذابِ لعلّهم يَرجِعون (و ما هيچ معجزه و آيه‏اي بر آنها نمي‏نمائيم جز آنكه از آيه ديگر بزرگتر باشد و آنان را به عذاب گرفتار كرديم تا مگر به سوي خدا باز آيند)(زخرف/39) مي‏گويد (8/192): «يعني ما آنان را به عذاب دنيايي گرفتيم به اميد آن كه دست از استكبار بردارند و لجبازي را فرو نهند و رسالت را بپذيرند؛ و مراد از عذاب مذكور همان بلاهايي است كه بر بني‏اسرائيل فرود آمد. قحطي، كمي ثمرات، طوفان، ملخ، وزغ و خون كه هر يك به سهم خود بلايي بزرگ بودند، از آن گونه بلاياست.»
اين آزمايش‏ها، به تنبيه و سرزنش پدر يا آموزگاري ماند كه نيتي جز ممانعت از تكرار گناه، و در نهايت صلاح و هدايت كودك ندارد. به اين قياس مي توان گمان برد كه بلاي الهي را جز ايجاد هوشياري در بندگان، و سرانجام رستگاري آنان فلسفه‏اي نيست. از همين جاست كه خداوند متعال حتي برخي از پيامبران خويش را نيز به آزمايش‏هاي جانفرسا گرفتار ساخت (چون ايوب (ع) كه به بيماري ديرپايي گرفتار شد).
كتابشناسي
قرآن مجيد.
نهج البلاغه.
ابن ابي الحديد المدائني، عزالدين ابوحامد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياءالتراث العربي، بي‏تا.
ابن بابويه، محمد بن علي، شيخ صدوق، الخصال، تهران، مكتبة الصدوق، 1389ق.
احمد بن فارس، ابوالحسين، مقاييس اللغه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404ق.
راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تهران، كتابفروشي مرتضوي، 1362.
رومي، جلال‏الدين محمد بلخي، مثنوي معنوي، تهران، امير كبير، 1363.
طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1403ق.
طبرسي، ابوعلي فضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، 1403ق.
طريحي، شيخ فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بي‏تا.
طوسي، محمد بن الحسن، التبيان، بيروت، داراحيا التراث العربي، 1409ق.
مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، 1409ق.
مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، انتشارات صدرا، بي‏تا.
مغنية، محمد جواد، التفسير الكاشف، بيروت، دارالعلم للملايين، 1981م.
مولانا جلال‏الدين، مولوي

مقالات مشابه

سنت الهي و قلمرو كيفر گروهي

نام نشریهبینات

نام نویسندهمرضیه محصص

عذاب استیصال در قرآن با تکیه بر تفسیر المیزان

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهفرشته معتمد لنگرودی, بی‌بی‌سادات رضی بهابادی, مهری فرشباف فاخر

سنت‏هاى تربيت‏ ساز در الميزان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعبدالرضا ضرابی

كارآمدي سنت هاي اجتماعي قرآن

نام نشریهپژوهش ديني

نام نویسندهقدرت‌الله قربانی

اعجاز قرآن در سنت‌های اجتماعی

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهجواد ایروانی, سیدابوالقاسم حسینی زیدی

نقش تربیتی سنت عذاب در قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی و روایی

نام نویسندهعلی‌اکبر شایسته‌نژاد

سنت الله به روایت قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهشمسی واقف‌زاده, امیر عمرانی ساردو, پرویز لک‌زائیان فکور