تفسير سوره توحيد

پدیدآورسیده‌نیره اشرف واقفی

نشریهدو ماهنامه مشكوة النور

شماره نشریه3

تاریخ انتشار1388/03/11

منبع مقاله

share 2808 بازدید
تفسير سوره توحيد

سيده نيره اشرف واقفى

قرآن كريم داراى محتوايى است وسيع ونامحدود; چرا كه كلام خدا نامتناهى است وهمانطور كه خداوند فرموده است: اگر همه‏درختان قلم‏وار به نگارش بپردازند و درياهامركب شوند و بخواهند با آنها كلمات الهى رابنويسند، قلمها و درياها به پايان مى‏رسند امانگارش كلمات و نعمتهاى الهى به پايان‏نخواهد رسيد.
(سوره كهف - آيه 109)
پس بر آن شديم در اين نوشتار براى‏يافتن مختصر حقيقتى از اين كتاب آسمانى‏به‏شرحى‏كوتاه‏ازسوره‏مباركه‏توحيدبپردازيم.
فضيلت‏سوره :
در مورد فضايل سوره مباركه اخلاص‏روايات و احاديث متعددى وجود دارد كه به‏سه مورد از اين روايات اشاره مى‏كنيم:
1- عبدالله بن حجر گويد: شنيدم‏اميرالمؤمنين‏«عليه السلام‏» فرمود: كسى كه يازده‏مرتبه بعد از نماز صبح «قل هو الله احد»بخواند در اين روز گناهى مرتكب نشود وبينى شيطان به خاك بسايد. (1)
2- از اميرالمؤمنين‏«عليه السلام‏» روايت‏شده‏كه: هر كس «قل هو الله احد» را يك باربخواند گويا ثلث قرآن را خوانده و هركس دوبار آن را بخواند گويا دو سوم قرآن را خوانده‏و هر كس سه مرتبه تلاوت نمايد، گو اينكه‏كل قرآن را تلاوت نموده است. (2)
3- از انس نقل شده نبى اكرم‏«صلى الله عليه وآله‏» درشام بود كه جبرئيل بر او نازل شد و گفت: اى‏محمد، معاوية بن معاويه مرده است آيادوست مى‏دارى بر او نماز گزارى؟ فرمود:بلى! پس جبرئيل بر او به نماز ايستاد وصفوفى از ملائكه، در هر صفى 600 هزارملك. پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» پرسيدند: علت اين‏فضل‏چيست؟ جبرئيل گفت: «قل هو الله احد» رادر هر حالى قائم، قاعد، جالس، رونده و درحالت‏خوابيده مى‏خواند. (3)

شان نزول

شان نزول اين سوره مباركه در سه‏وجه به طور خلاصه ذكر مى‏گردد (4):
وجه اول: اين سوره مبارك به‏سبب سؤال مشركان نازل شده است.ضحاك نقل كرده است كه مشركان‏عامربن طفيل را نزد رسول‏گرامى‏«صلى الله عليه وآله‏» فرستادند و گفتند: ما بادين تو مخالفت مى‏كنيم اگر فقيرهستى تو را غنى مى‏كنيم و اگرمجنونى تو را مداوا مى‏كنيم و اگرهواى زنى را كرده‏اى آن را به ازدواج‏تو در مى‏آوريم پس رسول‏خدا«صلى الله عليه وآله‏» فرمودند: من فقير ومجنون و شيفته هيچ زنى نيستم. من‏رسول خدا هستم، شما را از عبادت‏بتها به عبادت معبودم فرا مى‏خوانم.
وجه دوم: اين سوره به سبب سؤال‏يهود نازل شده است. عكرمه از ابن‏عباس نقل كرده است كه همانا يهودنزد رسول خدا آمد در حالى كه كعب‏بن اشرف با آنها بود. پس گفتند: اى‏محمد، اگر خداى تو خلق را بيافريدپس چه كسى خود او را خلق كرد؟پيامبر به غضب آمد و جبرئيل آمد و اورا آرام نمود و اين سوره نازل شد.
وجه سوم : گفته شده اين سوره به‏سبب سؤال نصارى نازل شد. عطاء ازابن عباس نقل كرده است كه از نجران‏نزد رسول‏الله آمدند و گفتند:پروردگارت را براى ما وصف كن آيا اواز زبرجد، ياقوت، طلا يا نقره است؟ فرمود: او از چيزى نيست زيرا او خودخالق اشياست. پس اين سوره نازل‏شد. نصارى گفتند: هو واحد و تو نيزواحدى! فرمود: ليس كمثله شى‏ء.گفتند: صمد چيست؟ فرمود: او كسى‏است كه خلق در حوائجشان به اونيازمندند. گفتند: باز هم بگو! فرمود:لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد،همانند او نظيرى نيست.

وجه تسميه:

اين سوره از سور مكى است وبعضى گفته‏اند كه مدنى است. آن رابدين سبب توحيد ناميده‏اند كه چيزى‏جز توحيد در آن نيست و كلمه توحيدرا اخلاص هم گفته‏اند. بعضى گفته‏اند:توحيدش ناميده‏اند براى آنكه هر كس‏از روى اعتقاد و اقرار به آنچه در آن‏است، متمسك شود، مؤمن و مخلص‏خواهد بود. بعضى نيز گفته‏اند براى‏آنكه هر كس آن را با تعظيم قرائت كندخدا او را از آتش خلاص نمايد. و نيزصمد ناميده‏اند، هم سوره قل هو الله‏احد و هم سوره نسب اقرب. (5)
اما در تفاسير بيست نام براى اين‏سوره آمده است: (6)
1- تفريد 2- تجريد 3- توحيد4- اخلاص 5- نجات 6- ولايت‏7- نسبة 8- معرفة 9- جمال‏10- مقشقشة 11- معوذة 12- صمد13- اساس 14- مانعة 15- محضر16- منفرة 17- برائة 18- مذكرة‏19- نور 20- امان

معانى آيات :

قل هو الله احد: در باره اين آيه ابن‏عباس مى‏گويد: يعنى در صفت ذاتش‏يكتاست و احدى در وجوب صفاتش‏شريك نيست زيرا كه او واجب است‏كه موجود و عالم و قادر وحى شده واين صفات واجب براى غير او نيست. (7)
قل: در بيان آوردن «قل‏»، علمااختلاف دارند. همانطور كه مى‏دانيم‏در قرائت مشهور كلمه قل آورده وخوانده مى‏شود. در اين سوره نظردقيقى بيان نشده است; مانند آنچه كه‏در سوره كافرون است كه ناچار ازآوردن قل است و يا اينكه در سوره‏تبت جايز نيست لفظ قل آورده شود،اما گفته شده كه پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» آن رابدون قل و بدين صورت ادامى‏فرموده: «الله احد، الله الصمد».
اما دليل قايلان به آوردن لفظ «قل‏»اين است: «السبب فيه بيان ان النظم‏ليس فى مقدوره بل يحكى كل ما يقال‏له‏» اما در مورد حذف آن مى‏توان‏گفت: حذف قل از سوره براى اين‏است كه رفع توهم شود از افراد كه‏تمام فرموده‏هاى خداوند برنبى‏«صلى الله عليه وآله‏»، معلوم بوده است. (8)
هو: هو اسمى است كه اشاره به‏غايب دارد; «هاء» تنبيه است و معناى‏ثبوت دارد و «واو» اشاره به غايب‏است از آنچه كه محسوس است; زيراكفار از الهه‏ها و خدايان خود بدينگونه‏حرف مى‏زدند كه او محسوس است وبا ديدگان درك مى‏شود پس به‏محمد«صلى الله عليه وآله‏» گفتند: اى محمد خداى‏خود را به ما طورى معرفى كن تا او راببينيم و با ديدگانمان دركش كنيم، پس‏اين سوره نازل شد. «واو» در آن اشاره‏است‏به كسى كه غايب از درك ابصار وغايب از لمس حواس است‏بلكه اودرك كننده، مدرك الابصار، و مبدع‏الحواس است. (9)
و نيز در جايى ديگر آمده است:هو كنايه از اسم رب است; زيرا عرب‏به پيامبر اكرم‏«صلى الله عليه وآله‏» گفتند: پروردگارو خداى‏توكيست؟ گفت:«هوالله‏احد» (10)
الله: به معناى كسى است كه همه‏چيز براى اوست و براى او خلق شده‏است. امام باقر«عليه السلام‏» فرموده‏اند: «الله، معناه المعبود، الذى اله الخلق، وهمه چيز و همه كس از وجود او و ازخلقت زيباى او در تحير است و علمارا بر آن احاطه نيست و علم هيچ‏عالمى به آن نمى‏رسد. (11) » در تفسير وفضيلت الله آمده كه عكرمه چنين نقل‏كرده است: هنگامى كه يهود گفتند: ماعزيز پسر خدا را عبادت مى‏كنيم ومشركان گفتند: ما مسيح را مى‏پرستيم‏و او پسر خداست. و مجوس گفتند: ماماه و خورشيد را مى‏پرستيم و مشركان‏گفتند: ما بتها را عبادت مى‏كنيم، خداوند بر رسول چنين نازل فرمود:«قل هو الله احد» يعنى او واحدى‏است كه هيچ نظير، وزير، ياور، شبيه ومعادلى براى او نيست. و اين لفظ غيراز براى خداوند عزوجل بر احدى‏اطلاق نمى‏گردد زيرا كه او كامل درجميع صفات است. (12)
هو الله: عبارت «هو الله‏» اشاره‏دارد به دو مطلب مهم كه ذيلا بدانهااشاره مى‏گردد:
1- او خالق و فاطر جميع اشياست‏از جماد و نبات و حيوان و ملك وملكوت و اين متضمن اتصاف است‏به‏قادريت و عالميت‏به جهت آنكه خلق‏موجودات در غايت احكام و التساق وانتظام است و فعل محكم متقن، جز ازقادر و عالم به وجود نيايد.
2- خالقيت متضمن وصف اوست‏به حيات و سمع و بصر، يعنى سميع وبصير (13).
الله احد: قول «الله احد» دليلى‏است‏براى رد مذهب مجسمه: زيراجسم احد نيست زيرا كه اجزاء بسياردارد و خداوند با اين قولش دلالت‏بروحدانيت‏خود كرده است پس اين‏درست است كه او جسم نيست. (14)
احد: امام باقر«عليه السلام‏» فرمودند:الاحد المفرد المتفرد و احد واحديعنى خداى واحد و بى‏نظير و اوخدايى است كه از چيزى گرفته نشده‏است. (15)
احد وصف خداوند است‏به‏وحدانيت و نفى شركا از او (16).
اصل «احد» وحد بوده و «واو»قلب به «همزه‏» شده است. (17)
فرق ميان واحد و احد : 1- واحد،در حساب و عدد استعمال شود به‏خلاف احد 2- احد، متجزا و منقسم‏نمى‏شود در ذات و صفات 3- واحدرا ثانى باشد، لكن احد را ثانى نخواهدبود. 4- احد را ممتنع است‏شريك‏بودن در ذات و صفات لكن واحد رامحال نيست. 5- واحد اطلاق بر ذوى‏العقول و غير آن نمايد لكن احد،خاص ذوى العقول است. (18)
الله الصمد: صمد وجوهى دارد كه‏اشاره‏اى مختصر به آن مى‏كنيم:
1- از حضرت على بن موسى‏الرضا«عليهما السلام‏» نقل است: صمد آن‏است كه عقلها از درك كيفيت اوعاجزند. 2- لم يزل و لا يزال باشد.3- صمد آنكه نخورد و نياشامد وخواب نكند يعنى زنده‏اى كه احتياج به‏اين صفات سه گانه نداشته باشد.4- مولاى مطاعى كه فوق او هيچ آمرو ناهى نباشد. 5- ذاتى كه او را شريك نباشد و نگاهداشتن چيزى اورا در رنج نيفكندو چيزى از او پنهان‏نباشد. (19) صمد آن است كه هر گاه اراده‏كند بر چيزى بگويد باش، پس‏مى‏باشد و اين به نقل از امام زين‏العابدين‏«عليه السلام‏» است. (20)
ابن عباس گفته است: الصمد يعنى‏هو السيد الذى قد كمل فى سيادته والشريف الذى قد كمل فى شرفه، والعظيم الذى قد كمل فى عظمته والحليم الذى قد كمل فى حلمه و العليم‏الذى قد كمل فى علمه و الحكيم الذى‏قد كمل فى حكمته. (21)

تفسير حروف در الصمد:

حضرت امام صادق‏«عليه السلام‏» فرمود:جماعتى از فلسطين نزد پدرم امام‏محمد باقر«عليه السلام‏» آمدند و مساله‏اى‏چند پرسيدند و جواب شنيدند. بعد ازآن «الصمد» را پرسيدند: پدرم فرمود:پنج‏حرف است:
الف، دليل برانيت او سبحانه‏لام، دليل است‏بر الهيت اوصاد، دليل است‏بر آنكه او سبحانه‏صادق است و قول و كلام او صدق وداعى بندگان به اتباع صدق و واعدايشان است‏به صدق در دار صدق .
ميم، دليل است‏بر ملك او و اومالك مطلق است; لم يزل و لا يزال.
د - دليل است‏بر دوام ملك او واينكه او دائم الوجود است و از كون وزوال مبرا و منزه مى‏باشد (22).
چرا احد نكره و صمد معرفه آمده‏است؟
جواب - رازى مى‏گويد:
غالبا در اذهان و اوهام اكثر مردم‏هر موجودى محسوس و هرمحسوسى منقسم است و قابليت‏تقسيم پذيرى دارد. و هر چه منقسم‏نباشد در خاطر و ذهن خلق جاى‏نمى‏گيرد. پس صمد كسى است كه‏همه در حوائجشان به او نيازمندند واين نزد اكثر خلق معلوم است ولكن‏احد نزد بيشتر خلق ناشناخته و غيرمعلوم است. وليكن صمد نزد بيشترين‏شناخته شده است. (23)

لم يلد و لم يولد:

خداوند زاييده نشده و نمى‏زايد واز چيزى خارج نمى‏شود، مانند تولدانسان از انسان و حيوان از حيوان و ياگياه از زمين و آب از چشمه‏ها وميوه‏ها از درختان نيست.
او پروردگارى است كه «لا من‏شى‏ء و لا فى شى‏ء و لا على شى‏ء»است (24).
لم يلد صفتى است كه نفى شرك ومجالست را از او نمايد (25).
لم يلد را به عبارتى مى‏توان گفت‏كه او بيرون نيامد از وجودش چيزكثيف كه ولد باشد و ساير اشياى‏كثيف كه از مخلوق بيرون مى‏آيد و نه‏چيز لطيف مثل نفس و روح و منبعث‏نمى‏شود از او عوارضات مثل خواب،غم، حزن، بهجت، خنده، گريه،خوف، رجا، رغبت، گرسنگى، سيرى‏و غير آن يعنى متعالى است از آنكه‏متولد و بيرون آيد از او اشياى كثيف ومحل حوادث نيست (26).
و لم يولد وصف ذات سبحانى‏است‏به قدم و اوليت ذات يگانه او. (27)
و لم يولد: يعنى توليد از چيزى‏نشده و از چيزى بيرون نيامده است. اوايجاد كننده است، به قدرتش، و آنچه‏را به مشيتش ايجاد كرده براى فنا ونابودى متلاشى نمى‏كند. باقى‏مى‏گذارد آنچه خلق كرده براى بقا وابديت‏به علمش، پس اين است الله‏الصمد يكه نزاده و نمى‏زايد و حضورمنزه است. (28)

وجه تقدم «لم يلد» بر «لم يولد»:

به چه علت لم يلد ابتدا آمده بااينكه در ظاهر مى‏بينيم كه اول مولودى‏است و سپس والد است؟
جواب - هنگامى كه خلقت واقع‏شد و خلايق بوجود آمدند قايل به‏وجود فرزندى براى خدا شدند; زيرامشركان عرب مى‏گفتند: «الملائكة‏بنات الله‏» و يهود مى‏گفتند: عزيز پسرخداست و نصارى بر اين بودند كه‏مسيح پسر خداست، به همين خاطرلم يلد مقدم بر لم يولد ذكر گرديده‏است. (29)

و لم يكن له كفوا احد:

كيفيت قرائت: كفوا، به ضم كاف وفاء خوانده مى‏شود و همچنين به ختم‏كاف و كسرش به سكون فاء. و ابوعبيده در مورد كفوا گفته است: كفو وكف و كفاء» .
به معنى واحد است و آن به معنى‏مثل است وليكن اكثر مفسران در اين‏مورد قولهاى مختلفى دارند. (30)
ترمذى گفته است كه: لم يكن له‏كفوا احد و براى او همانندى نيست ومعادلى نيست. هيچ چيز در عالم‏وجود مثل او نيست. (31) خداوند آنچه براو جايز نيست از صفات نقص را بيان‏كرد با: «و لم يكن له كفوا احد.» (32)

تفسير كفو :

در تفسير كفو اقوال و تفاسيرمختلف است. مفسران سه قول را بيان‏نموده‏اند (33):
1- كعب و عطاء گفته‏اند: لم يكن‏له مثل و لا عديل
2- مجاهد گفته است: لم يكن له‏صاحبة. چنانچه خداوند خود فرموده:لم يكن احد كفوا له.
3- قول سوم بر اين است كه‏خداوند خود فرموده كه او مصمود اليه‏است و همه خلق در قضاى حوايج‏خود به او نيازمندند.
دلالت اعضاى سوره بر چيست؟
بعضى از اهل تحقيق فرموده‏اند:نزد طايفه معطله عالم را صانعى‏نيست. فلاسفه را عقيده بر آن است كه‏صانع نام و وصف ندارد. مذهب‏ثنويان آنكه شريك دارد اعتقاد مشبهه‏آنكه شبيه به خلق است. يهود ونصارى گويند: او را زن و فرزند است واعتقاد مجوس آنكه كفو و همسر دارد.حال چون بنده گفت (هو) از تعطيل‏بيزار شد، چون گفت (الله) از گفتارفلاسفه تبرى نمود، به گفتن (احد) ازطريقه بت‏پرستان و ثنويه تبرا نمود، به‏گفتن (الله الصمد) از مذهب مشبهه‏دور شد، به گفتن (لم يلد و لم يولد) ازيهود و نصارى و به گفتن (و لم يكن له‏كفوا احد) از مجوس مبرا گرديد. (34)
فايده در تكرار لفظ الله: چرا لفظ‏«الله‏» در «الله الصمد» بعد از «الله‏احد» دوباره تكرار شده است؟جواب: اگر دوبار اين لفظ دو بار به كارنمى‏رفت احد و صمد وجوبا با هم‏معرفه يا نكره مى‏آمد. و اين جايزنيست. ناگزير اين لفظ بايد تكرار شودتا احد بتواند نكره و الصمد معرفه‏بيايند (35).

اقسام شرك و نفى آن صفات باآيات سوره توحيد:

بعضى از صاحبان زبان و علم كلام‏گفته‏اند: شرك هشت قسم است:
1- نقص 2- تقلب 3- كثرت‏4- عدد 5- علت‏بودن 6- معلول‏بودن 7- اشكال 8- اضداد
خداوند متعال نفى كرد از صفت‏خود كثرت و عدد را بقولش «قل هوالله احد» و تقلب و نقص را بقولش‏«الله الصمد» و علت و معلولى را به‏قولش «لم يلد و لم يولد» و نفى كرداشكال و اضداد را به قولش «و لم يكن‏له كفوا احد» پس وحدانيت‏بحث ومحض بسيط خدا (36) حاصل شد.

فوايد سوره توحيد:

فوايدى چند از اين سوره بافضيلت ذكر مى‏گردد:
1- اول سوره دلالت مى‏كند برآنكه او واحد و صمدى است كه‏ضديتى در پيشى گرفتن به احسان به‏لطف او نيازمندند. «لم يلد و لم يولد»به اين مطلب اشاره دارد كه او غنى‏على الاطلاق است و از تغييرات مادى‏منزه است و جود و كرمش به خاطرنفع و يا دفع ضررى از او نيست‏بلكه‏احسان محض است «و لم يكن له كفوااحد» اشاره به نفى صفات نكوهيده وسلبيه در اوست .
2- خداوند با قول (احد) كثرت رااز ذاتش نفى كرد و با لفظ (الصمد)نفى نقص و مغلوب بودن از خودنمود. و با لم يلد و لم يولد نفى على ومعلولى و با (و لم يكن له كفوا احد)نفى اضداد و انداد.
3- همانا اين سوره در حق خدامانند سوره كوثر است در حق‏رسول‏«صلى الله عليه وآله‏»، و همانطور كه به پيامبرنسبت ابتر بودن دادند و سوره كوثرنازل شد سوره توحيد هم نازل شدبراى اثبات اينكه خدا فرزندى ندارد (37).

پى‏نوشتها:

1) طبرسى - شيخ ابوعلى: تفسير مجمع البيان، چاپ‏سوم، ج 27، ص 357
2) فيض كاشانى - ملا محسن: الصافى فى تفسير القرآن،چاپ ششم، ج 2، ص 866
3) سيوطى - جلال الدين عبدالرحمن: الدرالمنثور فى التفسير بالماثور، قم، منشورات مكتبة‏آية الله العظمى المرعشى النجفى، ج 5 و 6، ص‏411
4) فخر رازى : تفسير كبير، ج 32، ص 175
5) ر.ك: طبرسى: مجمع البيان، چاپ دوم،ج 27، ص 355
6) فخر رازى : همان منبع ، ج 32، ص 176
7) طبرسى: همان منبع، ص 366
8) ر.ك : فخر رازى : همان منبع، ص 178
9) فيض كاشانى - ملا محسن: همان منبع،ص 366
10) طوسى - محمد بن حسن: التبيان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 430
11) فيض كاشانى - ملا محسن: همان منبع،ص 863
12) ابن كثير: تفسير القرآن العظيم، بيروت، چاپ‏دوم، ج 4، ص 498
13) شاه عبدالعظيمى: تفسير اثنى عشرى،تابستان 64، ج‏14، ص 383
14) طوسى - محمد بن حسن: همان منبع،ص 430
15) فيض كاشانى - ملا محسن: همان منبع،ص 863
16) شاه عبدالعظيمى: همان منبع، ص 386
17) طوسى: همان منبع، ص 430
18) شاه عبدالعظيمى: همان منبع ، ص 383
19) همان منبع، ص 383
20) طبرسى: مجمع البيان، چاپ دوم، ج 27،ص 370
21) ابن كثير: همان منبع، ص 498
22) شاه عبدالعظيمى: همان منبع، ص 384-385
23) فخر رازى : همان منبع
24) فيض كاشانى - ملا محسن: همان منبع،ص 865
25) شاه عبدالعظيمى: همان منبع، ص 387
26) همان منبع، ص 384
27) همان منبع، ص 387
28) طبرسى : همان منبع، ص 371
29) فخر رازى : همان منبع ، ص 183
30) همان منبع، ص 184
31) ابن كثير: همان منبع ، ص 494
32) طبرسى: همان منبع، ص 375
33) فخر رازى: همان منبع ، ص 185
34) طبرسى: همان منبع، ص 387
35) فخر رازى: همان منبع ، ص 183
36) طبرسى: همان منبع، ص 375
37) فخر رازى: همان منبع، ص 185

مقالات مشابه

تجلیات الهی در نگاه تفسیری ابن عربی از سوره توحید و بازتاب آن در ادب عرفانی فارسی

نام نشریهپژوهش های ادبی قرآنی

نام نویسندهفاطمه محمدی عسکرآبادی, مهدی ملک ثابت, ید‌الله جلالی پندری

تفسیر سورة الإخلاص

نام نشریهمجله تراثنا

نام نویسندهجعفرعباس الحائری, أردوبادی

تفسیر سورة الإخلاص

نام نشریهمجله تراثنا

نام نویسندهجعفرعباس الحائری, أردوبادی

تفسیر سوره ی اخلاص

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهسیدمحسن میرباقری

عظمت سوره توحید

نام نشریهگلستان قرآن

نام نویسندهمحمدتقی مصباح یزدی

سیمای سوره اخلاص

نام نشریهفصلنامه قرآنی کوثر

نام نویسندهمحمدعلی رضایی

في رحاب سورة التوحيد

نام نویسندهعز‌الدین سلیم

تفسير سورة الاخلاص

نام نویسندهالشیخ جعفر عباس الحائری

اخلاص

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدمحمود دشتی