اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رؤيت هلال

پدیدآورکاوشی نو در فقه اسلامی

نشریهکاوشى نو در فقه اسلامى

شماره نشریه2

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 2169 بازدید
اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رؤيت هلال

سير طبيعى ماه و پيدايش شكلهاى گوناگون در جرم آن, سبب تقسيم زمان به برهه هاى كوچك و بزرگ مى گردد: ماه و سال. ماه, در حقيقت تقويمى است در صفحه طبيعت. خطوط برجسته اين تقويم طبيعى, چنان خوانا و گوياست كه هر كسى مى تواند آن را بنگرد و اعمال و افعال خويش را مطابق آن تنظيم نمايد.
(و قدرّه منازل لتعلموا عدد السنين والحساب …1).
بسيارى از تكاليف فردى و اجتماعى, چه واجب و چه مستحب, بستگى به رؤيت هلال ماه و ثبوت آغاز و پايان آن دارد: روزه ماه مبارك رمضان, عيد فطر, وقوف به عرفات در روز نهم ذى حجه, وقوف در مشعر, در شب دهم ذى حجه, بيتوته در سرزمين منى2, در شبهاى يازدهم و دوازدهم ذى حجه, اعمال روز عيد قربان و …
(قل هى مواقيت للناس والحج …3).
علاوه بر اين, ماههاى قمرى, نقش بنيادى در تنظيم و تعيين امورى چون: مدت4 حمل, مدت شيردهى كودكان5, زمان يائسگى6 , عده زنان در طلاق7 و وفات8, اجراى حدود الهى9, آغاز بلوغ شرعى, زمان تعلق زكات10 و …11 دارند.
همين نقش كار ساز و اساسى ماه در امور معاش و معاد12 و دين و دنياى مردم, سبب گرديده مسأله رؤيت هلال, در حوزه تفكر اسلامى جايگاه ويژه اى بيابد. فقها, مسائل و فروعى را بر آن مترتب ساخته اند, راههايى را فرا روى مردم قرار داده اند و در كتابهاى صوم و حج و يا در رساله هاى مستقل, به كند و كاو در اين باره پرداخته اند.
بسيارى از اعمال و سنت هاى اسلامى, از جمله فريضه عظيم حج و روزه ماه رمضان, افزون بر جنبه عبادى, جنبه هاى سياسى و اجتماعى نيز دارند. امت اسلامى, با برگزارى اين عبادات, شكوه و اقتدار اسلام و نيز وحدت و همدلى و همگامى ميليونها انسان مسلمان خاضع در برابر اراده خداوند را به نمايش مى گذارند.
مليتهاى مختلف, با ويژگيهاى فرهنگى و قومى و نژادى و زبانى گونه گون, در زمان و مكان واحدى گرد مى آيند و عظمت و شكوه اسلام را به بهترين و زيباترين وجه مى نمايانند. ولى متأسفانه, گه گاهى, به خاطر ناهماهنگى در ثبوت رؤيت هلال, بر اين مراسم ارزشمند و والا, خدشه وارد مى آيد و آثار و پيامدهاى نامطلوبى در بين ملل اسلامى, به بار مى آورد و نوعى سر در گمى و بلاتكليفى براى مسلمانان, به وجود مى آورد. مثلاً, در سال 1358 هـ . ق/1939 م. عيد قربان در مصر, دوشنبه, در حجاز سه شنبه و در بمبئى, چهارشنبه (با فاصله سه روز اختلاف) برگزار شد.
در سال 1391 هـ . ق/1971 م. يكى از مراجع بزرگ تقليد, روز جمعه را عيد اعلام كرد و در همان سال, از سوى مراجع ديگر, روز شنبه, عيد فطر اعلام شد13.
همين گوناگونى رؤيتها و اعلامها, گه گاهى, در مراسم حج و عيد قربان رخ مى دهد و مشكلات جبران ناپذيرى براى حج گزاران به وجود مى آورد14.
اكنون بايد به بررسى پرداخت و منشأ اين ناهماهنگى را جُست. گوناگونى افقهاى شهرهاى اسلامى موجب اين ناهماهنگيها شده اند, يا فاصله طولانى شهرهاى مسلمان نشين از يكديگر؟
اصلاً, معيار در اختلاف افق چيست؟
مرز و حد كشورها, افقها را تقسيم و از يكديگر ممتاز مى سازد, يا نزديكى و دورى شهرهاى اسلامى؟ مثلاً: اگر در يكى از شهرهاى اسلامى, هلال ماه در رؤيت شد, آيا مردم ديگر شهرها و كشورهاى اسلامى, بويژه آنهايى, كه در فاصله چند صد كيلومترى آن قرار دارند, حدود يك ساعت اختلاف افق در طلوع و غروب خورشيد, مى توانند به ثبوت هلال ماه آن جا, استناد جويند و هماهنگ با مردمان آن كشور به وظايف عبادى خويش قيام نمايند؟ يا اين كه مردم هر منطقه و يا كشورى وظايف خاص خويش را دارند و ثبوت رويت در شهر و منطقه اى براى غير اهالى آنها حجيت ندارد. (لكل بلد رؤيتهم15) پاسخ به اين پرسشها, بررسيهاى عميقى را مى طلبد كه اميد مى رود پژوهشگران و فقيهان به اين مهم بپردازند. اينك ما, به مقدار توان خويش, در ادله و مبانى فقهى رؤيت هلال به كند و كاو مى پردازيم.

پيشينه بحث

رؤيت هلال ماه, از راههاى ثبوت آغاز ماه, بلكه مهمترين و طبيعى ترين و ساده ترين راه است. مردم مسلمان, با هلال ماه رمضان روزه مى گيرند و چون هلال شوال را ديدند, روزه مى گشايند و نماز عيد به پا مى دارند. ولى آيا ثبوت رؤيت هلال, در شهرى براى مردمان همان شهر حجّت است يا براى مسلمانان خارج شهر نيز, حجيت دارد؟ در صورت حجيّت, آيا براى همه مسلمانان, در هر شهر و مملكتى كه باشند, چه دور و چه نزديك, يا تنها براى شهرهاى مجاور و هم افق محل رؤيت كار ساز است؟
آيا در شهرهاى دور نيز, بين شهرهايى كه در جانب شرقى محل رؤيت قرار دارند و شهرهايى كه در جانب غربى, فرقى نيست, يا اين كه در شهرهاى غربى محل رؤيت, حكم به ثبوت هلال مى شود, ولى در شهرهاى شرقى آن ثابت نيست.
در اين مسأله, فقيهان اسلام, ديدگاههاى گوناگونى دارند. مشهور فقهاى عامه, به تعميم حكم ثبوت هلال به همه بلاد اسلامى نظر داده اند. منتهى برخى از شافعيان و عكرمه, قاسم و اسحاق نظر گاهى غير از اين دارند. ديدگاه مشهور در بين فقهاى شيعه, اعتبار رؤيت هلال در شهرهاى نزديك و شهرهاى هم افق محل رؤيت است و شهرهاى دور, بايد به وظايف خاص خويش, در اين باره عمل كنند. ولى برخى از فقيهان شيعه, از جمله: علامه حلى, شيخ يوسف بحرانى و مولى احمد نراقى رؤيت هلال را براى غير از شهر و مكان محلّ رؤيت, چه دور و چه نزديك, معتبر شمرده اند.

نظريه مشهور

گفتيم: بيشتر فقها, رؤيت هلال ماه را در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر و ساكنان روستاها و شهرهاى نزديك به آن معتبر مى دانند.
شيخ مفيد (م: 336ـ 413 هـ . ق) مى نويسد:
(و ربّما خفى لعارض اَو استتر عن اهل مصر لعلة و ظهر لغير ذلك المصر, ولكن الفرض انّما يتعلّق على العباد به, اذ هو العلم دون غيره16)
و چه بسا به جهت عارضه اى ماه از ديدگان مخفى بماند و يا بر اهل شهرى, به خاطر علتى (مانند: ابر و غبار) پوشيده گردد, ولى براى غير آن شهر آشكار شود ولكن, وجوب روزه بر مردمان همان شهر است, زيرا به ثبوت هلال در همان شهر علم داريم و نسبت به شهرهاى ديگر چنين علمى نداريم.
شيخ مفيد, در اين سخن تصريح مى كند كه رؤيت هلال ماه در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر حجيت دارد. زيرا قدر متيقن, ثبوت هلال ماه در همين شهر است. محقق حلى (م: 602ـ 676 هـ . ق) مى نويسد:
(و اذا رؤى فى البلاد المتقاربة كالكوفة و بغداد, وجب الصوم على ساكنيهما اجمع, دون المتباعدة كالعراق و خراسان, بل يلزم حيث رؤى17)
هرگاه هلال ماه در شهرهاى نزديك به هم, مانند: كوفه و بغداد, ديده شود, بر ساكنان آن شهرها, روزه واجب است, ولى در شهرهاى دور, چون: خراسان و عراق, خير. بلكه هنگامى كه هلال ماه در آن جا ديده شد, بايد روزه بگيرند.
محقق, بر اين نظر است كه اگر براى مردمان شهرى, رؤيت هلال ثابت شود, براى مردمان شهرهاى مجاور, حجيت دارد و بايد بر تكاليفى كه به خاطر اين ثبوت, برعهده آنان مى آيد جامه عمل بپوشند, ولى در شهرهاى دور, نظر او, همچون شيخ مفيد بر عدم تعميم مى باشد.
شيخ طوسى (م 460ـ 385 هـ . ق.) در مبسوط, بر همين نظر تصريح دارد. وى در علت اين كه چرا شهرهاى همجوار, يك حكم دارند, مى نگارد:
(و متى لم يرالهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما بيّناه وجب العمل به اذا كان البلدان التى رأى فيه متقاربة بحيث لو كانت السماء مصحيّة, والموانع مرتفعة لرأى فى ذلك البلد ايضاً, لأتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط والكوفة و تكريت والموصل, فامّا اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان و بغداد و مصر, فانّ لكل بلد حكم نفسه, ولا يجب على اهل بلد العمل بما رآه أهل البلد الآخر18)
هنگامى كه هلال ماه در داخل شهر ديده نشود و در بيرون شهر, مطابق آنچه قبلاً روشن ساختيم, رؤيت گردد, عمل بر طبق آن واجب است, در صورتى كه شهرهايى كه ماه در آنها رؤيت شده, نزديك هم باشند, به گونه اى كه اگر آسمان صاف و مانعى در كار نبود, قطعاً در آنها نيز ديده مى شد, زيرا عرض آنها يكى است و نزديك به يكديگرند مانند: بغداد و واسط و كوفه و تكريت و موصل. ولى اگر شهرها از يكديگر دور باشند, مثل: خراسان و بغداد و مصر و بغداد, پس هر شهرى حكم خاص خويش را دارد و بر اهل شهر واجب نيست به آنچه ديگر شهرها ديده اند, عمل كنند.
شيخ, در نهايه, از شهرهاى دور و نزديك, سخنى به ميان نمى آورد, ولى تصريح مى كند: اگر از خارج شهر, دو شاهد عادل, رؤيت هلال ماه را گواهى دهند, كفايت مى كند:
(علامة الشهور رؤيتة الهلال, … و متى كان فى السماء علة, و لم ير فى البلد الهلال اصلاً و رآه خارج البلد شاهدان عدلان, وجب ايضاً الصوم19)
علامت ماهها, ديدن هلال است و هرگاه به خاطر علتى در آسمان, هلال ماه اصلاً رؤيت نشود و دو شاهد عادل, در بيرون شهر آن را ببينند و بدان گواهى دهند, روزه واجب است.
نظير اين سخن را قاضى ابن براج طرابلسى (م: 400ـ 481 هـ . ق) از معاصران شيخ طوسى دارد. وى, پس از اشاره به راههاى ثبوت هلال, رؤيت در خارج شهر و يا شهرهاى نزديك و همجوار را در صورت شهادت دو شاهد عادل كافى مى داند و در مورد شهرهاى دور مى نويسد:
(و امّا اذا كانت البلدان متباعدة مثل طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطين و قيروان و ماجرى هذا المجرى, فان لكل بلد حكم سقعه و نفسه و لا يجب على اهل بلد مما ذكرناه العمل بما رآه اهل البلد الآخر20)
و امّا اگر شهرها دور از يكديگر باشند, همچون: طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطين و قيروان21 و آنچه بر اين ضابطه جارى است, هر كدام حكم خاص خويش را دارد و بر مردمان شهرهايى كه ياد كرديم, عمل بر اساس رؤيت ماه در شهر ديگر واجب نيست.
ابن براج, با ملاك دورى و نزديكى و ذكر نمونه هايى از شهرهاى دور و نزديك, بر اين نكته تأكيد مى ورزد كه رؤيت هلال ماه, در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر و شهرهاى نزديك بدان كار ساز است و ساكنان شهرهاى ديگر نمى توانند بر اين اساس عمل كنند.
علاوه بر اين, ابن حمزه22 از شاگردان شيخ طوسى, فخرالمعقفين23, (م: 682 ـ 771 هـ . ق.), محقق كركى24 (م: 940 هـ .ق.), محقق اردبيلى25 (م: 993 هـ. ق.), صاحب مدارك26 (م: 1009 هـ . ق.), صاحب ذخيره27 و … بر همين نظرند.
محقق در شرايع, بين شهرهاى مشرق و شهرهاى مغرب, به دور از يكديگر فرق نگذاشته است, لكن از رساله (المسائل الطبرية) وى استفاده مى شود كه: اگر هلال ماه در شهرهاى شرقى رؤيت شود, ثبوت آن براى شهرهاى غربى, هر چند دور از يكديگر باشند, كافى خواهد بود.
در اين رساله, از محقق سؤال شده است:
اين كه گفته مى شود: شهرهاى دور, هر كدام, حكم خاص خويش را دارد, اگر ماه در يكى از شهرهاى شرقى ديده شد و آن شهر از نظر طول و عرض جغرافيايى به گونه اى بود كه غروب خورشيد در آن نسبت به شهرهاى دور, در جانب غربى, با حدود يك ساعت اختلاف, به وقوع مى پيوندد, در اين صورت به طور مسلّم, ماه به فاصله سى دقيقه و يا كمى بيشتر و كمتر, در جانب شرقى ظاهر مى شود, حال اگر ماه در شهر واقع در جانب شرقى ديده شد, قطعاً بايد در شهر واقع در جانب غربى در صورت نبود مانع, ديده شود, پس چگونه مى توان گفت هر شهرى حكم خاص خويش را دارد: (فكيف أطلقوا القول بأنّ لكل بلد حكم نفسه.)
محقق حلى در پاسخ به اين سؤال و در بيان رفع اين اشكال مى نگارد:
(لا نقول انّ لكل بلد حكم نفسه مطلقاً, و كيف والمروى عن الأئمه (ع)28 انّه يجب الصوم اذا شهد عدلان يدخلان و يخرجان من مصر 29)
ما نمى گوييم كه به طور مطلق, هر شهرى حكم خاص خويش را دارد. چگونه و حال آن كه از امامان (ع) روايت شده كه هرگاه, دو نفر شاهد عادل به شهرى وارد و خارج مى گردند, اگر به رؤيت هلال ماه شهادت دهند, روزه واجب است.
وى آن گاه با اشاره به سخنان شيخ طوسى, مى نويسد:
(و هذا يدلك على انّ مع العلم بانّه متى أهلّ فى بلد يعلم انّه مع ارتفاع المانع يجب أن يرى فى الآخر, كانت الرؤية فيه, رؤية لذلك الآخر, ما اذا تباعدت البلدان تباعداً يزول معه هذا العلم فانّه لا يجب أن يحكم لها بحكم واحد فى الأهلة, لأنّ تساوى عروضها لا يعلم الاّ من أصحاب الأرصاد و أرباب النجوم, و هو طريق غير معلوم و لا يحصل به الوثوق, فلهذا لا يعمل به30)
از اين سخن بر مى آيد, اگر علم داشتيم به اين كه: هر گاه هلال ماه, در شهرى رؤيت شد و مانعى از رؤيت هم نبود, قطعاً, در شهرهاى ديگر هم رؤيت مى شود, در اين صورت, رؤيت در آن شهر به منزله رؤيت در شهر ديگر هم هست. ولى اگر اين دو شهر, دور از يكديگر بودند, به گونه اى كه ديگر علم به رؤيت نبود, بديهى است كه نمى توان حكم واحدى را در هر دو شهر جارى كرد; زيرا تساوى عرض جغرافيايى آنها جز از طريق رصد خانه و منجمان به دست نمى آيد و اين, طريق روشنى نيست و موجب حصول اطمينان نمى گردد و نمى توان بدان عمل كرد.
از پاسخ محقق مى توان استفاده كرد كه نظر مشهور فقهاى اماميه در مورد ثبوت رؤيت هلال, شهرهاى نزديك و هم افق, بدان جهت بوده كه به ثبوت آن در بيش از اين مسافت, مطمئن نبوده اند و استفاده از ابزار نجومى و جداول و زيجها را هم علم آور نمى دانسته اند. ولى اگر اين اطمينان حاصل شود, به نظر آنان, در شهرهاى دور از يكديگر هم, مى توان مانند شهرهاى نزديك به يكديگر, حكم به ثبوت رؤيت هلال كرد.
نظير اين سخن را شهيد اول (م: 736ـ 786 هـ . ق.), بعد از نقل سخن شيخ, در مورد ثبوت حكم براى شهرهاى نزديك, به صورت احتمال بيان مى كند:
(والبلاد المقاربة كالبصرة و بغداد متحدة, لا كبغداد و مصر, قاله الشيخ31, و يحتمل ثبوت الهلال فى البلاد المغربيه برؤيته فى البلاد المشرقيه و ان تباعدت, للقطع بالرؤية عند عدم المانع32)
شهرهاى نزديك [از نظر رؤيت هلال] متحدند. مانند: بغداد و بصره. ولى شهرهاى دور, همچون بغداد و مصر, اين گونه نيستند. اين سخن شيخ است. و احتمال دارد ثبوت هلال در شهرهاى شرقى, براى شهرهاى غربى اگر چه دور باشند, كارساز باشد, زيرا در صورت نبود مانع از رؤيت, قطع به رؤيت پيدا مى شود.
روشن است كه اين نظر, مبتنى بر جريان حركت قمر از مغرب به مشرق و خروج اولين جزء نورانى ماه از محاق در طرف مغرب مى باشد كه در ادامه بحث به آن اشاره خواهيم داشت. شيخ بهايى33, با اشاره به احتمال شهيد در دروس34 آن را مبتنى بر كرويّت زمين دانسته است. به اين گونه كه از وجود هلال ماه در شهرهاى شرقى, علم پيدا مى شود كه در شهرهاى غربى به طريق اولى, وجود دارد.
علامه حلى (م: 648ـ 736 هـ . ق.) در برخى از آثار خود, نظريه تعميم ثبوت رؤيت هلال را به همه شهرهاى اسلامى مطرح كرده و آن را به برخى علماى شيعه نسبت داده است.
(اذا رئى الهلال اهل بلد و لم يره اهل بلد آخر, فان تقاربت البلدان كبغداد و الكوفة كان حكمها واحداً يجب الصوم عليها معاً, و كذا الأفطار و ان تباعدتا كبغداد و خراسان والحجاز والعراق فلكل بلد حكم نفسه, قاله الشيخ35 و هو المعتمد و به قال ابو حنيفة و هو قول بعض الشافعيه و مذهب القاسم و سالم و اسحاق و قال بعض الشافعية, حكم البلاد كلها واحد, متى رؤى الهلال فى بلد و حكم بانّه اوّل الشهر كان ذلك الحكم ماضياً فى جميع اقطار الأرض سواء تباعدت البلاد او تقاربت اختلفت مطالعها اولا, و به قال احمد بن حنبل والليث بن سعد و بعض علمائنا…36)
هرگاه مردم شهرى هلال ماه را ببينند و مردم شهر ديگر, آن را نبينند, اگر نزديك به يكديگر باشند, مانند بغداد و كوفه, حكم آنها يكى است و بر مسلمانان هر دو شهر, روزه واجب است و همين طور افطار [در روز اول شوال]. اگر دور از يكديگر باشند, مانند: بغداد و خراسان و حجاز و عراق, هر شهرى حكم خاص خويش را دارد. اين سخن شيخ است و مورد اعتماد. و ابوحنيفه و برخى شافعيان, قاسم, سالم و اسحاق نيز, بر اين نظرند. برخى ديگر از شافعيان بر اين عقيده اند حكم همه شهرها يكى است. هرگاه, هلال ماه در شهرى رؤيت و حكم به اول ماه شد, آن حكم براى همه نواحى معتبر و جارى است, چه دور باشند چه نزديك, هم افق باشند, يا نباشند. احمد بن حنبل و ليث بن سعد و برخى از علماى ما نيز, همين رأى را دارند.
در اين سخن, علامه ضمن تصريح به تعميم حكم رؤيت هلال به شهرهاى نزديك و تأكيد و تأييد نظر فقهاى پيشين, يادآور شده كه عده اى از عالمان سنى و نيز برخى از فقيهان شيعى, به تعميم نظر داده اند از ديد آنان, هرگاه هلال ماه در يكى از شهرهاى دارالاسلام رؤيت شد, در ديگر شهرها, حكم به رؤيت هلال مى شود. در منتهى:
(اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على جميع الناس, سواء تباعدت او تقاربت, و به قال احمد والليث بن سعد و بعض اصحاب الشافعى37)
هرگاه اهل شهرى, هلال ماه رمضان را ديدند, بر همه مسلمانان واجب است روزه, چه شهرها, نزديك به يكديگر باشند چه دور. و بر همين نظرند, احمد بن حنبل و ليث بن سعد و گروهى از اصحاب شافعى.
علامه در تحرير38 نيز اين نظر را مطرح ساخته و به صراحت بدان فتوا داده است. در ميان فقهاى اماميه, ظاهراً, علامه اولين فقيهى باشد كه نظريه تعميم را مطرح ساخته و به دفاع از آن برخاسته است. هر چند وى, در كتابهاى ديگر خود چون: (ارشاد الأذهان39) و (قواعدالأحكام40) خلاف آن را برگزيده و مطابق نظر مشهور فتوا داده است. در تذكره نيز آن را به عنوان رأى عده اى از فقهاى عامه مطرح ساخته و به برخى فقهاى شيعه نيز نسبت داده, ولى خود, آن را نپذيرفته است.
منظور علامه از: (بعض علمائنا), بدرستى روشن نيست, ولى قدر مسلم, قبل از وى, در ميان فقهاى شيعه, برخى بر تعميم نظر داده اند.
بعد از علامه, فقيهانى كه سخن وى را نقل كرده اند نيز, مقصود وى از: (بعض علمائنا) را در نيافته اند و صرفاً به نقل از وى اكتفا كرده اند.
علامه در منتهى, گرچه به صراحت (نظريه تعميم) را مطرح ساخته و خود بدان فتوا داده, ولى در ذيل عبارت ابهامى وجود دارد كه ظاهراً مخالف و ناهماهنگ با صدر عبارت مى نماد:
(و بالجمله ان علم طلوعه فى بعض الصفايح و عدم طلوعه فى بعضها المتباعد عنه فكرية الأرض لم يتسا و حكما هما, امّا بدون ذلك فالتساوى هو الحق41)
خلاصه: اگر علم پيدا كرديم به طلوع ماه در برخى از شهرها و عدم آن در برخى از مناطق دوردست, از آن جا كه زمين كروى است, حكم آن دو [از نظر رؤيت هلال] مساوى نخواهد بود ولى بدون آن, قول به تساوى, حق است.
از ظاهر اين جمله بر مى آيد, علامه از نظر خود عدول كرده است. ولى برخى, در توجيه سخن وى گفته اند: حكم به عدم تساوى, در جايى است كه علم به عدم طلوع ماه در بعضى قسمتها داشته باشيم, در صورت علم, از دايره بحث ما بيرون است42. به علاوه اين كه وى, در تحرير الأحكام, به تعميم فتوا داده است و اين مى تواند مؤيد اين نظر باشد. بويژه آن كه كتاب تحرير وى, كتاب فتوايى و به منزله رساله عمليه اوست و بعيد نيست بعد از منتهى و كتابهاى استدلالى ديگر وى نوشته شده باشد.
در تحرير الأحكام مى نويسد:
(اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على اهل البلاد جميع الناس سواء تباعدت البلاد اَوَ تقاربت, والشيخ رحمه اللّه جعل البلاد المتقاربة التى لا يختلف فى المطالع كبغداد والبصرة كالبلد الواحد و المتباعدة كبغداد و مصر لكل بلد حكم نفسه و فيه قوة…43)
هرگاه مردم شهرى, هلال ماه را ببينند, روزه بر مردمان همه شهرها واجب است, چه دور باشند و چه نزديك. شيخ طوسى, شهرهاى نزديك به يكديگر را, كه طلوع وغروب آنها مختلف نباشد, مانند: بغداد و بصره, در حكم يك شهر قرار داده و براى شهرهاى دورى همچون: بغداد و مصر, هر يك حكمى خاص. در اين نظر قوتى است.
علامه در اين سخن, گرچه نظر شيخ را, كه نظريه مشهور است, قوى مى داند, ولى خود, به صراحت به تعميم فتوا داده است.
پس از علامه, تقريباً از قرن هفتم به بعد, فقهاى شيعه, كم و بيش, نظر وى را در منتهى و تحرير, تقويت كرده اند. از جمله: نراقى44 (م: 1185ـ 1245 هـ . ق.) شيخ يوسف بحرانى45 (1186 هـ . ق.), فيض كاشانى46 و …47 و بسيارى از جمله: شيخ انصارى48(م: 1214ـ1281 هـ . ق.) و صاحب جواهر49 (م: 1200ـ 1262 هـ . ق.), محقق اردبيلى50 (م: 993 هـ . ق .) و …51 نظر مشهور را انتخاب كرده اند.
مولى احمد نراقى, تعميم ثبوت رؤيت هلال را به شهرهاى نزديك مسلم گرفته و بر آن ادعاى اجماع هم كرده است. وى, پس از بررسى نظر علامه در منتهى و توضيحى درباره وضعيت ماه, مى نگارد:
(ثم الحق الذى لا محيص عنه, عند الخبير, كفاية الرؤية فى احد البلدين البلد الآخر مطلقا, سواء كان البلدان متقاربين اومتباعدين كثيراً52.)
پس سخن حقى كه در نزد آگاهان, چاره اى جز قبول ان نيست, كفايت رؤيت هلال ماه در شهرى براى شهر ديگر است, خواه آن دو شهر به هم نزديك باشند و يا بسيار دور.
بر همين نظرند: شهيد محمد باقر صدر53, آيت اللّه سيدعبدالاعلى سبزوارى54 و آيت الله خويى55 شيخ محمد حسن نجفى صاحب جواهر, اگر چه نظريه مشهور را برگزيده, ولى به تعميم متمايل شده و آن را تقويت كرده است: (فالوجوب حينئذ على الجميع مطلقاً قوى56)
شيخ انصارى, همچون صاحب مستند, ثبوت هلال را در شهرهاى نزديك, مسلم مى داند, ولى نسبت به شهرهاى دور معتقد به عدم تعميم حكم است:
(و هل يثبت للبلاد المتباعدة مطلقا كما عن موضع من المنتهى57 والتحير58 و عن التذكرة59 حكايته عن بعض علمائنا. اَو لا يثبت مطلقاً كما عن المحقق فى المعتبر60 والشرايع61 والمصنف62 هنا و فى القواعد63, و عن الجامع64 والمسالك65 و مجمع الفايده66 و حكى عن الشيخ67 و فى المناهل68, الظاهر انّه مذهب المعظم, اَو يثبت بشرط امكان تحققه فيها و عدم العلم بعدم وجدانه فيها, فان علم بعدم وجوده فى الأفاق المتباعدة باعتبار اختلاف المطالع و كروية الأرض, فلا يعمّهم حكم ثبوت الهلال و هو المحكى عن المصنف فى المنتهى69 والتحرير70 بعد اختيار القول الأول واستجوده فى المدارك71 كما حكى …)
و آيا اگر هلال ماه, در شهرى رؤيت شد, براى شهرهاى دوردست ثابت مى شود چنانكه از منتهى و تحرير و از برخى علماى ما, در تذكره حكايت شده است, يا ثابت نمى شود مطلقا, آن گونه كه محقق در معتبر و شرايع و علامه در ارشاد و قواعد و محقق كركى در جامع المقاصد و شهيد در مسالك و محقق اردبيلى در مجمع الفايده گفته اند و از شيخ نقل شده است؟ و از ظاهر مناهل بر مى آيد كه بيشتر فقها بر اين نظرند. يا آن كه [براى شهرهاى دور] ثابت مى شود, به شرط امكان تحقق در آن شهرها واينكه علم به عدم وجود آن در آن شهرها نبوده باشد. پس اگر علم به نبود آن در شهرهاى دور, به سبب كرويت زمين و نيز گوناگونى آفاق, پيدا شد, حكم به ثبوت هلال, چنين شهرهايى را شامل نمى شود. اين نظر از علامه, پس از گزيدن نظر اول, در منتهى و تحرير نقل شده و صاحب مدارك هم, آن را نيكو شمرده است.
شيخ در اين سخن, افزون بر نظر مشهور كه همانا عدم تعميم است و نظر علامه و برخى ديگر كه معتقد به تعميم حكم ثبوت به رؤيت هلال به همه بلاد اسلامى اند نظريه سومى را مطرح مى كند و آن تفصيل است بين جايى كه علم به عدم رؤيت در شهرهاى دور وجود دارد و جايى كه چنين علمى وجود ندارد. به نظر شيخ, با توجه به كرويت زمين و گوناگونى آفاق, عدم رؤيت آن در شهرهاى دوردست محرز است.
مرحوم شيخ, از ذيل عبارت علامه, در تذكره و عبارت وى, در تحرير, اين نكته را فهميده, ولى همان طور كه قبلاً اشاره كرديم, نمى توان اين را تنزل علامه از نظر خويش تلقى كرد. بويژه در تحرير, پس از فتوا به تعميم, به قول شيخ در مبسوط72 اشاره كرده و مى گويد: (و فيه قوة73). به علاوه, در صورتى كه علم به عدم رؤيت داشته باشيم, از دايره بحث بيرون است. محقق خـوانسـارى نيز, نظر عـلامه را به بوته بررسى مى نهـد و نمى پذيرد و بر اين نظر تأكيد شرع بر اهميت وحدت امت اسلامى و توصيه اكيد پيشوايان دينى بر تعظيم شعائر الهى و برگزارى با شكوه و عظمت مراسم عبادى سياسى, نشان مى دهد كه شارع مقدس, راضى نيست مسلمانان در امر رؤيت هلال و برگزارى مراسم عيد فطر و قربان اختلاف داشته باشند.
است كه قول به تعميم, در ميان شيعه قائل معروفى ندارد:
(و بالجمله فالقول بالتساوى بين البلاد مطلقا ليس له قايل معروف منا74)
خلاصه, قول به تساوى ثبوت هلال ماه, در همه شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزديك, در بين فقهاى اماميه قائل معروفى ندارد.

نظر فقهاى عامه

فقهاى اهل سنت در تعميم ثبوت رؤيت هلال به شهرهاى دور,اختلاف ديدگاه دارند:
1. تعميم.
2. عدم تعميم.
آنان كه به تعميم عقيده دارند, فرقى بين شهرهاى دور و نزديك نمى گذارند و ثبوت آن را براى همه شهرهاى اسلامى, حجت مى دانند. آنان كه به عدم تعميم باور دارند, همچون: عكرمه, قاسم, اسحاق و شافعيه, رؤيت را در شهرهاى نزديك به هم, كار ساز مى دانند و در شهرهاى دور خير:
(اذا ثبت رؤية الهلال بقطر من الأقطار, وجب الصوم على ساير الأقطار. لافرق بين القريب من جهة الثبوت والبعيد, اذا بلغهم من طريق موجب للصوم, و لا عبرة باختلاف مطلع الهلال مطلقا, عند ثلاثة من الأئمه … و خالف الشافعيه قالوا: اذا ثبت روية الهلال فى جهة وجب على الجهة القريبة من كل ناحية ان يصوموا بناءً على هذا الثبوت, اما اهل الجهة البعيده فلا يجب عليهم الصوم بهذه الرؤية لإختلاف المطالع75)
وقتى هلال ماه در يكى از ممالك رؤيت شود, بر مردم ساير ممالك نيز, روزه واجب است. در اين مسأله, فرقى بين شهرهاى نزديك و دور نيست. در صورتى كه از راههاى معتبر شرعى رؤيت هلال ماه در شهرى به اثبات رسد, براى آنان كه در شهرهاى دور هستند نيز, حجيت دارد و موجب روزه است. اختلاف افق, در مسأله رؤيت هلال, بى هيچ وجه تأثيرى ندارد. اين نظر سه نفر از ائمه اهل سنت است. ولى شافعيان با اين نظر مخالفت كرده اند و گفته اند: هرگاه رؤيت هلال در جايى اثبات گردد, مردمان شهرهاى نزديك وهم افق با آن بايد روزه بگيرند, امّا اين حكم, در مناطق دوردست جارى نيست, زيرا افق همه جا يكسان نيست.
نظير اين سخن را ابن قدامه76, قرطبى77. ابن رشد78, عبدالرحمان الجزيرى79, ابن عابدين80 و …81 گفته اند. با اين تفاوت كه از عبارت ابن قدامه استفاده مى شود: ابوحنيفه نيز مانند شافعيان به عدم تعميم نظر دارد. برخى, تعميم را به برخى از شافعيان نسبت داده اند, نه همه آنان.
از عبارت علامه در تذكرة82, كه در بخش قبل بدان اشاره شد, استفاده مى شود كه ابوحنيفه و برخى شافعيان, با تعميم مخالفند. قدر مسلم اهل سنت, در مسأله رؤيت هلال ماه و جواز تعميم و يا عدم تعميم آن به ديگر شهرهاى دور, رأى واحد ندارند83.
تفاوتى كه در اين مسأله بين اينان و شيعه وجود دارد, اين كه: بيشترينشان بر اين نظرند كه وقتى رؤيت ماه در شهرى از شهرهاى حوزه اسلامى ثابت شد, ديگر شهرها را هم در بر مى گيرد چه, دور و چه نزديك. امّا بيشتر فقهاى شيعه بر اين ديدگاهند كه خير در بر نمى گيرد.شافعيان براى اثبات نظر خويش, به رواياتى, كه مهمترين آنها روايت (كريب) است, استناد جسته اند.

خلاصه ديدگاهها

1. هرگاه در شهرى از شهرهاى اسلامى رؤيت هلال به اثبات برسد, تكليفى براى مردمان ديگر شهرها نيست. تنها بر عهده مردمان همان شهر تكليف بار مى شود. اين, از ظاهر عبارت مفيد در مقنعه84 و برخى فقهاى عامه فهميده مى شود85.
2. اگر در شهرى رؤيت هلال ثابت شود, براى شهرهاى همجوار, نيز, كارساز خواهد بود. بر اين نظرند, مشهور فقهاى شيعه.
3. اگر هلال ماه در شهرى ديده شود و ثابت گردد, براى ديگر شهرها, چه دور و چه نزديك, حجيت دارد. بر اين نظرند علامه وعده اى از فقيهان شيعه و بيشتر فقهاى اهل سنت.
4. شهرهاى غربى محل رؤيت هلال ماه, بسان شهرهايى هستند كه ماه در آنها رويت شده است. و اگر در طرف شرقى باشند, در بر نمى گيرد. اين نظر را شهيد, به صورت احتمال آورده است.
ديدگاه اول و دوم, يكى است, زيرا از سخن شيخ مفيد فهميده مى شود كه چون قدر متيقن از ثبوت هلال ماه, شهر محل رؤيت مى باشد, و به بيش از آن علم نداريم, اين نظر را ابراز كرده, ولى روشن است كه شهرهاى همجوار و نزديك, يكى هستند و نظريه مفيد نيز شهرهاى نزديك را شامل مى شود. افزون بر اين تعبير (اهل مصر86) در عبارت شيخ مفيد, اين مطلب را مى رساند, زيرا (مصر) علاوه بر شهر, به معناى ناحيه بزرگ و شهرستان هم آمده است و طبعاً شامل شهرهاى نزديك هم مى شود.
نظريه چهارم نيز كه مرحوم شهيد به صورت احتمال مى آورد و در زمانهاى بعد به صورت يك قول در آمد است و افرادى87 به آن فتوا داده اند . مخفى نماند كه اين نظر, بر اساس علم به ثبوت هلال ماه در بلاد غربى و مبتنى بر مسأله حركت ماه از طرف مغرب به طرف مشرق است و مورد علم به ثبوت, از دايره بحث ما خارج است. بنابراين, عمده اختلاف در دو قول است, قول مشهور و قول علامه و ديگران.
بر اين اساس, اگر هلال ماه, در شهرى رؤيت شد, براى شهرهاى نزديك كفايت مى كند,در اين بحثى نيست و برخى بر آن ادعاى اجماع كرده اند88. ولى آيا در بيش از شهرهاى نزديك هم حجت است و مى توان حكم به ثبوت را به شهرهاى دور هم گسترش داد, اختلاف است.
اينك كه با اقوال و آراى فقيهان شيعه و سنى آشنا شديم و همچنين به سير تاريخى مسأله, مى پردازيم به بيان ادّله آنان. لكن پيش از ورود به بحث, نكته اى را يادآور مى شويم, تا كمكى باشد به روشنى مطلب و آن نكته, بيان ميزان و معيار دورى و نزديكى است89. زيرا تعبيرهايى چون: (بلاد متقاربه), (بلاد متباعده) و نيز (بلاد متحدالأفق و مختلف الأفق) و مانند آن در عبارات فقها فراوان به كار رفته است و تا حدودى مدار بحث بر نزديكى و دورى مى چرخد.

معيار در نزديكى و دورى شهرها

پيش از اين ديديم كه فقها بر اساس نزديكى و دورى شهرها, فتوا داده اند, ولى مقصود آنان از نزديكى و دورى چيست, چندان روشن نيست و ملاك و معيار مشخصى كه بتوان به كمك آن, شهرهاى نزديك را از شهرهاى دور, جدا ساخت و نزديكى و دورى سرزمينها را از يكديگر متمايز نمود, ظاهراً وجود ندارد.
روشن است كه معيارهايى مانند تقسيم بنديهاى سياسى كشورها كه بر اساس منافع ملى و ويژگيهاى قومى, صورت گرفته است, مورد نظر نيست. بلكه مقصود معيارها و ملاكهايى است كه شرع مى پذيرد. از كند و كاو, در كتابهاى فقهى شيعه و سنى و بررسى آراى فقيهان در اين مسأله, به تعريفهاى پراكنده اى دست يافته ايم و تعريف مورد اتفاق را اينك عرضه مى داريم:

اختلاف در طلوع و غروب خورشيد

هر جا دو شهر از نظر طلوع و غروب خورشيد متحد باشند و طلوع و غروب خورشيد در هر دو شهر همزمان صورت گيرد, آنها را شهرهاى نزديك به يكديگر (بلاد متقاربه) مى گويند و هر جا كه اختلاف در طلوع و غروب داشته باشند, به آنها شهرهاى دور از يكديگر (بلاد متباعده) اطلاق مى كنند. اين ملاك را فقهاى شيعه و سنى تأييد كرده اند. شيخ انصارى در اين زمينه مى نويسد:
(والمراد بالبلاد المتقاربة كما عن المسالك90 والمدارك91 والكفاية92, مالم تختلف مطالعها, كبغداد و كوفه و نحوهما93)
مقصود از شهرهاى نزديك آن گونه كه از مسالك شهيد و مدارك عاملى و كفايه سبزوارى استفاده مى شود, شهرهايى است كه اختلافى در طلوع و غروب خورشيد نداشته باشند, مانند: بغداد و كوفه و امثال آن.
علامه, ضمن تصريح به اين كه در ملاك دورى و نزديكى و تعيين قاعده مشخص در اين مورد, بين شافعيان اختلاف است, مى نويسد:
(و بعضهم اعتبر ما قلناه وضبطوا التباعد بان يكون بحيث يختلف المطالع كالحجاز والعراق والتقارب بان لا يختلف كبغداد والكوفة94)
گروهى از آنان [شافعيان] همان ميزانى را كه ما پذيرفته ايم, پذيرفته اند: هر جا در طلوع خورشيد اختلاف داشته باشند مانند: حجاز و عراق, شهرهاى دور به شمارند و هر جا از جهت افق با هم متحد باشند, مثل: بغداد و كوفه, شهرهاى نزديك.
شهيد در مسالك95 نيز با تفصيل بيشترى همين معيار را بيان كرده است و كرويّت زمين و براهين اعتبارى را مبيّن آن دانسته است. بنابراين, در اين كه از جمله معيارهاى تشخيص شهرهاى نزديك از دور, اتحاد و اختلاف افق آنهاست, بحثى نيست, ولى درخود اين معيار و تعريف و تحديد آن نظرگاهها تفاوت دارد. به عبارت ديگر, كبراى مسأله روشن است كه اختلاف طلوع و غروب معيار نزديكى و دورى شهرهاست. لكن اختلاف و عدم آن را از چه راهى مى توان به دست آورد, بين اهل نظر اختلاف است. در اين زمينه نيز, مطالبى را ابراز داشته اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1. فاصله هزار ميل96:
برخى گفته اند اختلاف در طلوع و غروب خورشيد, بر اساس فاصله يكهزار ميل محاسبه مى گردد. هرگاه بين دو شهر, مسافت هزار ميل (1848 كيلومتر) باشد, بين طلوع و غروب خورشيد در آن دو شهر, به ميزان يك ساعت اختلاف افق است. فخرالمحققين مى نويسد:
(فكل بلد غربى بعد عن الشرقى بألف ميل, يتأخر غروبه عن غروب الشرقى ساعة واحدة, و انّما عرفنا ذلك بار صاد الكسوفات القمرية حيث بدئت فى ساعات اقل من ساعات بلدنا فى المساكن الغربيه و اكثر من ساعات بلدنا فى المساكن الشرقيه, …97)
پس هر شهر غربى, كه مقدار يكهزار ميل از شهر شرقى دور باشد, غروب خورشيد در آن جا يك ساعت ديرتر رخ مى دهد. ما اين مطلب را از رصد كردن ماه گرفتگى98 به دست آورديم, كه در شهرهاى غربى محل ما [حله در عراق] كمتر و در شهرهاى شرقى آن بيشتر است.
نظير اين سخن را برخى از فقهاى ديگر نيز گفته اند99.
2. تفاوت در عرض جغرافيايى بين دو شهر به ميزان 15 درجه.
اين معيار را برخى از علماى عامه گفته اند. مقصود آن است كه اگر فاصله بين دو شهر به قدرى باشد كه اختلاف عرض جغرافيايى آن دو شهر به ميزان پانزده درجه برسد, طلوع و غروب در آنها متفاوت است وگرنه, نه100.
3. فاصله بين دو شهر به اندازه هشت فرسخ شرعى باشد, به طورى كه اگر كمتر از اين مقدار باشد, طلوع و غروب آن دو شهر فرقى نمى كند. اگر اين مقدار و بيشتر باشد, اختلاف در طلوع و غروب خورشيد, وجود دارد.
اين نظر برخى از شافعيان است:
(و قال آخر من الشافعية اذا كان الفصل بين البلدين بمقدار ثمانيه فراسخ يكون التفاوت بينهما فى الطلوع والغروب …101)
برخى از شافعيان گفته اند: هر وقت فاصله بين دو شهر به ميزان هشت فرسخ باشد طلوع و غروب خورشيد در آنها تفاوت مى كند.
معيارهاى ديگرى را براى تشخيص طلوع و غروب و اختلاف آنها گفته اند از قبيل: تساوى و عدم تساوى خطوط طولى و عرضى102 و مقدار بيست و چهار فرسخ فاصله103, مسافت قصر هشتاد و نه كيلومتر (به عقيده برخى از عامه) و مانند آن, كه به خاطر طولانى شدن از ذكر آنها خوددارى مى كنيم.
بر اين اساس, معيارهاى تشخيص شهرهاى نزديك از دور, تشخيص اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشيد در آنهاست. هر چند در تشخيص اين نيز, رأى واحدى وجود ندارد و فقها, بويژه فقهاى عامه, مطالب و راههاى گوناگونى را ارائه كرده اند.

امكان رؤيت, با نبود مانع

برخى از فقيهان, ملاك نزديكى و دورى را در اين دانسته اند كه هر جا امكان رؤيت, در صورت نبودن مانع, همچون: ابر و گرد و غبار و يا مه غليظ, وجود داشته باشد, آن جا به حكم همان محل رؤيت هلال است و از شهرهاى نزديك به شمار مى روند و هر كجا چنين نباشد, يعنى با فرض نبودن مانع, باز هم امكان رؤيت ماه نباشد, از شهرهاى دور به شمار مى آيند.
(و متى لم يرالهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما بيّناه وجب العمل به اذا كان البلدان التى رأى فيها متقاربة بحيث لو كانت السماء مصحية والموانع مرتفعة لرأى فى ذلك البلد ايضاً لإتفاق عروضها و تقاربها, مثل بغداد و واسط و بغداد و مصرفان لكل بلد حكم نفسه …104)
از اين سخن بر مى آيد, شهرهاى نزديك آن جايى است كه اگر آسمان روشن باشد و مانعى نباشد, در هر دو مورد ماه رؤيت مى شود, مانند: بغداد و واسط.
بر اساس اين تعريف, كه شيخ در مبسوط ارائه كرده است, ملاك نزديكى و دورى, امكان و يا عدم امكان رؤيت است و ملاكهايى همچون: مقدار فاصله, اختلاف طول و عرض, و مانند آن دخالتى ندارند.
نظير همين سخن را بعضى از فقهاى ديگر شيعه, از جمله صهرشتى105 گفته اند. شيخ انصارى, در اين زمينه مى نويسد:
(و ربما نسب الى المحقق انّه مع العلم بأنه متى رأى فى بلد يعلم انه مع ارتفاع الموانع يجب ان يرى فى البلد الآخر كانت الرؤية لذلك الآخر و اما اذا تباعدت البلدان تباعداً يزول مع العلم فانه لا يجب ان يحكم لها بحكم واحد106.)
به محقق حلى نسبت داده شده: در هرجا كه ماه رؤيت بشود و بدانيم كه در صورت نبودن مانع, در محل ديگر نيز قابل رؤيت است, اين دو, در حكم يكسانند و اگر فاصله بين آن دو سرزمين, به گونه اى باشد كه اين علم حاصل نشود, در اين فرض, حكم در آن دو يكسان نخواهد بود. [و مى توان قول به تعميم را پذيرفت.] از فقهاى اهل سنت نيز, همين معنى نقل شده است.
سرخسى مى نويسد:
(يلزم كل بلد لا يتصور خفاؤه عنهم بلا عارض دون غيرهم107)
سرزمينى كه در صورت عدم مانع, ماه را ببينند, با جايى كه ماه رؤيت شده است, در حكم يكسانند.

اختلاف اقاليم و تفاوت مناظر

برخى ديگر از فقها, ملاك نزديك و دورى شهرها را در گوناگونى اقليمى و اوضاع آب و هوايى جستجو كرده اند. اينان, بر اين نظرند: اگر شهر, يا منطقه اى از نظر اوضاع طبيعى و آب و هوا و مانند آن, از قطعات ديگر زمين و منطقه هاى ديگر متمايز باشد, به آن اقليم و يا مملكت و ولايت مى گويند. اين مقدار فاصله, ملاك دورى و نزديكى است. علامه در تذكره اين نظر را از برخى از فقهاى عامه نقل مى كند:
(و قال بعضهم [ان فعية] الإعتبار بمسافة يظهر بمثلها تفاوته فى المناظر فقد يوجد التفاوت مع قصور المسافة … و بعضهم [الشافعية] من اعتبر اتحاد الأقاليم108)
برخى از شافعيان, ملاك دورى و نزديكى را مقدار مسافتى دانسته اند كه باعث تفاوت مناظر طبيعى گردد. بنابراين معيار, گاهى سرزمينى كه به حدّ مسافت شرعى برسد, دور است و گاهى كمتر از آن … و برخى از شافعيان, اختلاف و اتحاد اقليم را ملاك گرفته اند.

منزله و مرحله

در روزگاران گذشته كه وسائل نقليه سريع السير وجود نداشته, مردم به وسيله حيوانات مسافتهاى طولانى را مى پيموده اند. به همين جهت, در فاصله هاى طولانى, بين راه منازل و فرود آمد نگاههايى وجود داشت كه مسافران در آنها به استراحت مى پرداختند. معمولاً به مسافتى كه در يك روز و يا كمتر طى مى شده, مرحله و منزل مى گفته اند109. غزالى از فقهاى عامه, ميزان نزديكى و دورى شهرها را فاصله بين دو منزل دانسته است:
(و اذا رؤى الهلال ببلدة و لم ير بأخرى, و كان بينهما اقل من مرحلتين وجب الصوم على الكل و ان كان اكثر كان لكل بلدة حكمها و لا يتعدى الوجوب110)
اگر در شهرى ماه رؤيت گردد و در شهر ديگرى نشود, اگر بين آن دو شهر فاصله اى كمتر از دو مرحله است, روزه بر همه آنان واجب و اگر بيشتر است, هر كدام از شهرها حكم خاص خويش را دارد و وجوب [روزه] به ديگر شهرها تعميم نمى يابد.
افزون بر آنچه اشاره كرديم, برخى از فقها, معيارهاى ديگرى گفته اند, مانند: فاصله 48 ميل 111, مسافت قصر112, تقارب عرضى113, يك ساعت114 اختلاف در طلوع و غروب خورشيد و حدود ده دقيقه115 اختلاف در طلوع و غروب. ولى آنچه, بيشتر در كتابهاى فقهى ما, مورد توجه قرار گرفته, همان دو معيار اول و دوم است.
از آنچه در اين قسمت گفتيم, نتيجه مى گيريم كه نزديكى و دورى شهرها, كه مبناى فتواى بسيارى از فقها قرار دارد, قاعده مند نيست و فقها تعريف و تحديد مشخص و دقيقى از آن ارائه نكرده اند, بلكه آراى گوناگونى ابراز داشته اند كه در جهات مختلف, با هم تفاوت دارند. كمترين فاصله اى كه گفته اند هشت فرسخ يا فاصله زمانى ده دقيقه اختلاف طلوع و غروب است و بيشترين فاصله اى كه گفته اند, يكهزار ميل, يعنى 1848 كيلومتر است. گرچه, اين گوناگونى آرا, بيشتر در ميان فقيهان اهل سنت است و فقهاى شيعه, بيشتر, اختلاف در طلوع و غروب خورشيد و امكان و عدم امكان رؤيت را ملاك تشخيص گرفته اند, ولى همان طورى قبلاً هم اشاره كرديم, خود اين دو معيار نيز, چندان روشن و مشخص نيست و در مورد آن نيز اختلاف است116.

دلايل قائلان به عدم تعميم

قبلاً گفتيم كه مشهور و معروف بين فقيهان اماميه و نيز نظر برخى از فقيهان عامه آن است كه ثبوت رؤيت هلال, در هر شهرى, صرفاً براى ساكنان همان شهر و نيز شهرهاى نزديك به آن, حجت است. به عقيده آنان, مسلمانانى كه در شهرهاى دور از محل رؤيت هلال ماه, زندگى مى كنند, نمى توانند بر آن اساس عمل كنند و با آنان روزه بگيرند و يا عيد بگيرند. بلكه آنان بر حسب ثبوت رؤيت هلال ماه, در همان جا بايد روزه, و يا عيد بگيرند. براى اثبات اين نظر, به دلايل و مؤيداتى استناد شده كه بررسى مى كنيم:

1. ظاهر آيه شريفه:

(فمن شهد منكم الشهر فليصمه117)
پس هر كه در ماه رمضان در حضر باشد, بايد روزه بدارد.
از ظاهر آيه شريفه بر مى آيد كه حضور در هنگام ماه مبارك رمضان, وجوب روزه را در پى دارد. در استدلال به آيه شريفه نوشته اند:
(فان الأفق الذى لم يظهر فيه القمر لم شهيد فيه الشهر, فلا صوم فيه118)
افقى كه هلال ماه, رؤيت نگردد, در آن جا, حضور در ماه رمضان صدق نمى كند. پس در آن جا روزه واجب نيست.
در شهرى كه ماه رؤيت نشده, نه در خود آن شهر و نه در شهرهاى نزديك و هم افق آن, در حقيقت ماه رمضان در آن شهر و ناحيه شهر به وقوع نپيوسته است. تحقق حضور ماه رمضان, به آن است كه در افق آن محل, ماه رؤيت شود و يا حداقل با رؤيت در شهرهاى هم افق و نزديك آن و يا در شهرهاى شرقى آن هلال رؤيت گردد و از طريق شهادت دو عادل و يا علم بر ثبوت آن, (شهود شهر) محرز گردد. ولى صرف رؤيت در شهرهاى دور كه هيچ هماهنگى و همسويى با افق آن جا ندارد, نمى تواند حجت شرعى براى استقرار ماه در آن محل باشد. ظاهراً استدلال به اين آيه تمام نيست, زيرا آيه در مقام بيان حكم مسافر و حاضر است. هر كس در ماه رمضان مسافر نباشد و حضور در شهر داشته باشد, بايد روزه بگيرد. همين را هم بسيارى از مفسران تقويت كرده اند.
مرحوم طبرسى مى نويسد:
(و فيه و جهان, احدهما: فمن شهد منكم المصر و حضر و لم يغب فى الشهر, … و هذا ما رواه زرارة عن ابى جعفر (ع) … والثانى: من شاهد منكم الشهر مقيماً فليصم الشهر بعينه …, والأول اقوى)
و در اين [معناى شهدالشهر] دو احتمال است:
1. هر كس از شما در ماه رمضان, در شهر حضور داشته باشد و غايب نباشد. و اين همان چيزى است كه زراره از امام باقر (ع) نيز روايت كرده است.
2. هر كس از شما, در حالى كه در شهر اقامت دارد, ماه رمضان را در يابد, بايد همه آن روز را روزه بگيرد و احتمال اوّل قوى تر است.
مرحوم طبرسى, در اين سخن, مراد از (شهد منكم الشهر) را حضور در شهر در هنگام ماه رمضان دانسته و اين معنى را موافق با روايت شمرده است. نظير اين سخن را شيخ طوسى در (تبيان) و علامه طباطبائى در (الميزان) نيز آورده اند. گرچه شيخ, صرفاً به بيان احتمالات اكتفا كرده و خود به صراحت نظر نداده است119. ديگر اين كه بر فرض كه (شهدالشهر) وقتى صدق كند كه هلال ماه در آن محل و يا شهرهاى نزديك به آن ديده شود, ولى باز هم نمى تواند مانع از ثبوت ماه در شهرهاى ديگر با بينه و مانند آن باشد و بالأخره بر مدعاى قائلان به عدم تعميم دلالتى ندارد120.

2. روايات:

رواياتى كه بر عدم تعميم حكم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور, مورد استناد واقع شده اند چند دسته اند:

الف . روايات رؤيت هلال.

ماه رمضان, با رؤيت هلال ماه آغاز مى گردد و با رؤيت هلال نيز پايان مى رسد, اين معنى در بسيارى از روايات تصريح شده است, از جمله:
(صم للرؤيه و أفطر للرؤية121)
(صوموا للرؤية وأفطروا للرؤية122)
(اذا رأيتم الهلال فصوموا, و اذا رأيتموه فافطروا123)
(ليس على اهل القبله الا الرؤية و ليس على المسلمين الا الرؤية124)
به اين مضمون, روايات ديگرى نيز كه در ميان آنها روايات صحيحه و موثقه هم وجود دارد, در كتابهاى روايى نقل شده است125. مفاد همه اين روايات, اجمالاً آن است كه ملاك, در آغاز و انجام ماه, رؤيت هلال است و امر به وجوب صوم, معلق و مشروط به رؤيت هلال است. پس در افقى كه ماه رؤيت نمى شود, ماه رمضان, به وقوع نپيوسته است. البته در ناحيه هاى نزديك محل رؤيت هلال ماه, مى شود به ثبوت ماه اطمينان پيدا كرد, ولى در شهرهاى دوردست, خير. روايات منصرف از شهرهاى دور از محل رؤيت است, زيرا متبادر از تعليق وجوب به رؤيت, در اين روايات, رؤيت در شهر است .
محقق سبزوارى مى نويسد:
(لأن المتبادر مما علق الوجوب بالرؤية فيها, الرؤية فى البلد او ما فى حكمه و ان كان ظاهر اللفظ العموم126)
متبادر از تعليق وجوب به رؤيت هلال ماه, در اين روايات, رؤيت در همان شهر و يا جائى كه به حكم آن شهر است مى باشد. گرچه ظاهر لفظ, عموميت دارد.
به عبارت ديگر, درست است كه روايات (رؤيت), به طور مطلق, رؤيت هلال ماه را علامت داخل شدن ماه رمضان و يا ماه شوال دانسته اند, ولى اطلاق آنها از شهرهاى دور از محل رؤيت انصراف دارند و شامل آنها نمى شود127.
در دلالت اين دليل نيز خدشه كرده اند. زيرا دليلى بر انصراف اين روايات به محل رؤيت هلال ماه و شهرهاى نزديك و هم افق آن, وجود ندارد. بر اين نكته, بسيارى از فقها تصريح كرده اند128.

ب . روايات شهادت به رؤيت

از جمله راههاى ثبوت ماه, شهادت به رؤيت هلال ماه است. از روايات فراوانى129 استفاده مى شود, اگر بر اثر وجود ابر و يا گرد و غبار و مه غليظ و … رؤيت هلال ميسر نگردد, ولى دو شاهد عادل در قسمت ديگرى از شهر و يا در بيرون شهر, ماه را ببينند و بدان گواهى دهند, ماه ثابت مى شود.
امام صادق مى فرمايد:
(و اذا كانت فى السماء علة قبلت شهادة رجلين, يدخلان و يخرجان من مصر130)
و اگر در آسمان مانعى از رؤيت هلال باشد, شهادت دو عادل, كه داخل شهر و يا خارج مى شوند, پذيرفته است.
دستاوردهاى علمى در زمينه نجوم و علوم فلكى و ستاره شناسى نيز نشان مى دهد كه با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از تحت الشعاع, ماه قمرى آغاز مى گردد و در اين حالت, هلال ماه در قسمتهاى زيادى از كره زمين و تا فاصله اى كه اختلاف افق بين آنها بيش از نُه ساعت نباشد و يا به گونه اى نباشد كه شب و روز تفاوت كند, براى مردم قابل رؤيت است.
و همين مضمون, در روايت حبيب خزاعى نيز آمده است. گرچه ظاهر اين روايت و امثال آن, مطلق است و مقيد به شهرهاى نزديك نيست, ولى با توجه به فضاى صدور روايات كه در آن زمان ورود و خروج افراد به شهر, معمولاً از فاصله هاى نزديك بوده و از شهرهاى دور, مبادله چنين اخبارى بعيد و غير معمول و بلكه با وسائل آن روز, در فاصله كم, غير مقدور بوده است, منظور, رؤيت هلال ماه, در اطراف همان شهر و يا شهرهاى نزديك و هم افق آن مى باشد:
(العادة قاضية بانّ الشهادة من اهل بلد قريب كمكة بالنسبته الى المدينة والكوفه الى بغداد, و ذلك لأنّ المسافرة من البلاد البعيدة كبلخ و مرو وبخارا الى الكوفة والمدينة, كانت تطول شهوراً بعد ان مضى شهر رمضان و انصرف الأذهان و توجّه الهمم من الصوم الى امور أخر و لا يسأل أحد احداً عن الهلال و ربّما ينسون اوّل الشهر انّه اى يوم كان131)
عرف و عادت حكم مى كند: شهادت به رؤيت هلال, از شهرهاى نزديكى, همچون: مكه براى مدينه و يا كوفه براى بغداد باشد. زيرا مسافرت از شهرهاى دورى مانند: بلخ و مرو و بخارا به كوفه و مدينه, چندين ماه طول مى كشيد. مسافرانى كه در بلخ, هلال ماه را ديده بودند, وقتى به مدينه وارد مى شدند, ماه تمام شده بود و ذهن مردم, به كلى از مسأله روزه دارى منصرف و به امور ديگرى معطوف شده بود. اصلاً ديگر كسى در مورد رؤيت هلال از كسى چيزى نمى پرسيد. و چه بسا, فراموش كرده بودند كه اول ماه كى بوده است!
بله, اين روايت و امثال آن, به نحو مطلق, شهادت به رؤيت هلال را براى ثبوت ماه كافى مى دانند. همچنين روايت صحيحه منصور بن حازم و صحيحه هشام بن حكم, به طور مطلق, امر به قضاى روزه شده است, در صورتى كه دو نفر عادل شهادت دهند كه ماه سى روزى بوده و يا روز قبل ماه را ديده اند; ولى با توجه به قرائنى كه به آنها اشاره كرديم, اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزديك به هم است.
بر اين نيز, خدشه وارد شده است, زيرا دليلى بر انصراف وجود ندارد و نمى توان به استناد به امورى همچون: كُندى مسافرت در آن روزگار و مسائل عرفى ديگرى نظير آن, بدون در دست داشتن دليلى روشن, دست از اطلاق روايات برداشت, بويژه در برخى روايات شهادت, تصريح شده است: (يدخلان المصر و يخرجان.) بر همين اساس, بسيارى از فقيهان132 دعوى انصراف را مردود دانسته اند. آيت اللّه خويى مى نويسد:
(و دعوى الإنصراف الى اهل البلد كما نرى, سيما مع التصريح فى بعضها بان الشاهدين يدخلان المصر و يخرجان, كما تقدم, فهى طبعاً تشمل الشهادة الحاصلة من غير البلد لإطلاقها133.)
ادعاى انصراف اطلاق روايات به اهل شهر, باطل است. بويژه در بعضى از آنها تصريح شده است كه دو شاهدى كه به شهر داخل و يا از شهر خارج مى شوند. طبعاً چنين شهادتى, شامل شهادت از غير آن شهر و شهرهاى ديگر هم مى شود, چون مطلق است.

3. قياس رؤيت هلال به طلوع و غروب خورشيد.

طلوع و غروب خورشيد, در همه شهرها يكسان نيست. هر جايى افقى دارد خاص خود. در گزاردن نمازهاى يوميه و نيز اعمال و دعاهايى كه در اوقات مختلف شبانه روز, در زمانهاى خاصى از هفته و ماه وارد شده است, هر كسى بايد مطابق با افق محل خويش, انجام وظيفه كند:
(اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل134)
واضح است كه اقامه نماز, از زوال خورشيد تا تاريكى شب و يا خواندن نماز مستحبى غفيله135, در ساعت معينى, در همه جا, گزارده نمى شود, بلكه هر منطقه از ديارى افقى دارد كه ساكنان آن مناطق, بايد بدان پايبند باشند.
رؤيت هلال ماه نيز, اين گونه است. درست كه رؤيت هلال ماه رمضان, علامت آغاز ماه و وجوب روزه است, ولى همانند نمازهاى يوميّه, رؤيت هلال براى هر كسى مطابق همان محلى خواهد بود كه آن جا مى زيد و شهرهاى هم افق و مجاور نيز چنين اند:
(والهلال كنصف النهار و نصف الليل والطلوع والغروب, يختلف باختلاف البلدان فيجب أن تختلف الرؤية ايضاً, فيحسب الأربعاء فى الصين مثلاً آخر شعبان و فى طنجه136 اوّل رمضان137).
هلال ماه, همچون نيمه روز و نيمه شب و طلوع و غروب خورشيد, به موازات گوناگونى شهرها, دگرگون مى شود پس رؤيت هلال نيز, مختلف مى گردد, همان طور كه شب چهارشنبه در طنجه اول رمضان است و در چين آخر شعبان.
به اين نكته كه هر كس افق خاص خويش را دارد در روايات اشاره شده است. ابواسامه مى گويد: هنگامى كه مردم مشغول گزاردن نماز مغرب بودند, بركوه ابو قبيس بالا رفتم. چون به بالاى كوه رسيدم, ديدم خورشيد هنوز غروب نكرده, بلكه در پشت كوه, از نظر مردم نهان مانده است. و اين جريان را به عرض امام صادق (ع) رساندم. امام فرمود:
(و لم فعلت ذلك, بئس ما صنعت, انّما تصليها اذا لم ترها خلف جبل, غابت اَوغارت, مالم يتجللّها سحاب او ظلمة تظلها, و انّما عليك مشرقك و مغربك و ليس على الناس ان يبحثوا…138)
چرا چنين كردى؟ بدكارى كردى. آن گاه كه خورشيد را در پشت كوه نديدى, نماز مى گزارى خواه نهان باشد يا آشكار. مادام كه ابرى و يا ظلمتى آن را نپوشيده باشد. همانا براى تو, مشرق و مغرب خاص توست و مردم حق ندارند تفحص و بحث كنند.
ما, در قسمت اول روايت, بحثى نداريم, زيرا مربوط به بحث ما نمى شود, ولى در ذيل روايت, امام (ع), معيارى ارائه, دهد, بدين شرح: (هر كسى بايد تكليف خود را بر وفقِ افق محل سكونت, انجام دهد. مشرق و مغرب, در همه جا يكسان نيست, بلكه طلوع و غروب خورشيد, در جاهاى مختلف فرق مى كند139.)
در مورد روزه نيز, همين قاعده جريان دارد. براى هر بلدى, رؤيت در همان جا ملاك است, همان طور كه همه مردم در ساعت واحدى نمى توانند افطار كنند و در هر جايى در وقت مشخصى خورشيد غروب مى كند و موقع افطار مى شود, در رؤيت هلال ماه و آغاز ماه رمضان و شوال نيز, اين گونه است. امكان دارد در اين جا رؤيت شود و اول ماه ثابت شود, ولى در شهرهاى ديگر, بويژه شهرهاى دور دست, رؤيت نشود و طبعاً اول ماه نيز ثابت نگردد.
شيخ حر عاملى پس از نقل روايت, مى نويسد:
(هذا محمول على البلد البعيد لأتحاد المشارق و المغارب فى المتقاربة140)
اين روايت حمل بر شهرهاى دور مى گردد, زيرا در شهرهاى نزديك, طلوع و غروب خورشيد هماهنگ و متحد است.
صاحب وسايل با يادآورى اين نكته, در حقيقت, خواسته است اين شبهه را رفع كند كه تصور نشود, رؤيت هلال در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر حجيت دارد, و نه شهرهاى نزديك و همجوار.
بيشتر فقيهان شيعه و سنى, كه نظر به عدم تعميم رؤيت هلال ماه, به شهرهاى دوردست دارند, بيرون آمدن هلال ماه را از محاق, به طلوع و غروب خورشيد, قياس گرفته اند.
آيت اللّه خويى, با استناد به همين نكته مى نويسد:
(اذا لا نرى أى وجه لاعتبار الإتحاد عدا قياس حدوث الهلال و خروج القمر عن تحت الشعاع بأوقات الصلوات, أعنى شروق الشمس و غروبها, فكما أنها تختلف باختلاف الآفاق و تفاوت البلدان …141 هكذالهلال)
[براى عدم تعميم] دليلى جز قياس حدوث هلال ماه و خروج ماه از محاق, به اوقات نمازها, يعنى طلوع و غروب خورشيد, وجود ندارد. پس همان طور كه طلوع و غروب خورشيد, در شهرها و افقهاى مختلف تغيير مى كند رؤيت هلال ماه نيز مختلف است.
بيشتر علماى اهل سنت نيز به اين دليل استناد كرده اند, و آن را مورد بحث و بررسى قرارداده اند142.

پاسخ:

بر اين دليل, اشكال وارد است. قياس اوقات نماز و امور عبادى كه با طلوع و غروب خورشيد انجام مى گيرد, به طلوع ماه و رؤيت هلال, قياس مع الفارق است143. هيچ ارتباطى بين حركت ماه و طلوع و غروب خورشيد وجود ندارد. دلايل اين سخن را به تفصيل خواهيم آورد.
البته در سده هاى پيشين, بسيارى از عالمان از حركت ماه و خورشيد چنين تصورى داشته اند, ولى اكنون بطلان آن روشن است.
آيت اللّه خوئى, با اشاره به اين كه نظريه مشهور, دليلى جز اين ندارد, مى نويسد:
(ولكنه تخيّل فاسد و بمراحل عن الواقع بل لعل خلافه مما لا اشكال فيه بين اهل الخبرة و ان كان هو مستند المشهور فى ذهابهم الى اعتبار الإتحاد, فلا علاقة و لا ارتباط بين شروق الشمس و غروبها, و بين سير القمر بوجه, و ذلك لأن الأرض بمقتضى كرويتها يكون النصف منها مواجهاً الشمس دائماً والنصف الآخر غير مواجه كذلك144)
اين تصور باطل است و مرحله ها دور از واقع. بلكه اهل خبره, بر خلاف آن اتفاق دارند. از اين روى, هر چند مشهور, براى اثبات نظر خود, به آن استناد كرده اند, ولى هيچ گونه ارتباط و پيوندى بين طلوع و غروب خورشيد و حركت ماه نيست; زيرا كروى بودن زمين, سبب مى گردد كه همواره نيمى از آن در برابر خورشيد قرار مى گيرد و نيمى ديگر آن قرار نگيرد.
در اين سخن, ضمن اشاره به اختلاف حركت ماه با طلوع و غروب خورشيد, به اين نكته تصريح شده كه قياس پديدارى هلال ماه در افق و خروج آن از محاق, به طلوع و غروب خورشيد و اوقات نماز و عبادات, قياسى است نادرست.

4. عقل.

برخى براى اثبات نظر مشهور, به دليل عقل, تمسك جسته اند. به اين بيان ترديدى نيست, تا ماه رمضان داخل نشود, روزه بر مكلفان واجب نمى گردد. تحقق ماه رمضان بستگى به ثبوت رؤيت هلال دارد. صرف ديدن ماه و يا ثبوت آن براى شهرهاى دوردست, نمى تواند, در ديگر جاها و شهرها جريان بيايد و تكليفى بر دوش مردمان آن ديارها نهد و يا تكليفى را بر دارد. اين كه برخى گفته اند, حكم به رؤيت, در همه جا جريان مى يابد, اول كلام است و دليل مى خواهد.
(و امّا العقل فلوضوح ان التكليف المعلق بشيئ لابد و أن يتبع ذلك الشيئ, فالتكليف المعلق بشهر رمضان اَو شهر شوال, لابد و ان يتبع هذين الشهرين, والمفروض انّه اذا لم ير الهلال فى هذا الأفق لم سيّم عرفاً بهذا الشهر والرؤية فى افق آخر لا تكفى الا اذا كان هناك دليل والدليل مفقود حسب الفرض145).
روشن است, به دليل عقل, بايستى تكليف معلق به چيزى به دنبال آن چيز بيايد. پس تكليف معلق به ورود ماه رمضان و يا شوال, ناگزير بايد پس از داخل شدن آنها بيايد. و فرض آن است, كه تا هنگامى كه هلال ماه, در افق شهر و ديارى رؤيت نگردد, عرفاً ماه در آن جا داخل نشده است. و ديدن ماه در افقهاى ديگر [شهرهاى دوردست] كفايت نمى كند, مگر دليلى داشته باشيم كه بر حسب فرض, دليل نداريم.
فقهاى عامه نيزبه تعبيرهاى ديگرى,به عقل استناد كرده اند كه مجال ذكر آنها نيست146.

پاسخ:

ضعف اين دليل,روشن است.زيراعقل چنين ملازمه اى ندارد.ثبوت اول ماه, منحصر به رؤيت نيست. راههاى ديگر هم وجود دارد. از جمله شهادت دو گواه عادل. اين گونه راهها,مطلق اند پس وقتى دوگواه عادل, به رؤيت هلال ماه گواهى دادند, گرچه شهر محل رؤيت,دور باشد,اول ماه ثابت شده است.افزون براين, همان طور كه اشاره كرديم, دليلى كه در رابطه با عدم شمول ثبوت رؤيت ماه به شهرهاى دوردست در دست دارند, قياس بيرون آمدن ماه از محاق, به طلوع و غروب خورشيد است كه قياسى است مع الفارق.

5. سيره مسلمانان:

از ديرباز, مردمان هر منطقه اى بر اساس افق محل خويش روزه مى گرفته اند, يا عيد فطر و قربان را برگزار مى كرده اند. البته گاهى, چند نفرى از اهل آن شهر, ماه را مى ديده اند و گاه, به خاطر موانع نمى توانسته اند ماه را ببيند, ولى در بيرون آن شهر و يا در شهرها و روستاهاى مجاور, ماه را مى ديده اند و با شهادت آنان, حكم به ثبوت رؤيت هلال مى شده است. پر واضح است كه اين گواهيها, با نبود امكانات و وسائل سريع و بهنگام, از شهرهاى دور, با اختلاف افق بسيار, نبوده است, بلكه از شهرها و روستاهايى بوده كه عرفاً, هم افق ناميده مى شده اند.

پاسخ:

اولاً, ثبوت چنين سيره اى مسلم نيست.
ثانياً, سيره اى, حجيت دارد كه روزگار معصومان بوده باشد و آن بزرگواران, ردع نكرده باشند. البته اين سخن, درست است كه در هر منطقه اى, مسلمانان استهلال مى كرده اند و مطابق آن عمل, ولى اين, بدان معنى نيست كه حكم به ثبوت رؤيت هلال به شهرهاى دوردست, تعميم نمى يابد.
مستند اين سيره, ظاهراً روايت (كريب) است كه درباره آن به بحث خواهيم پرداخت. اگر چنين سيره اى بين مسلمانان رواج مى داشت و ريشه در صدر اسلام, چطور, قدماى فقها, مانند: محقق حلى, شيخ طوسى, علامه و … نامى از آن نبرده اند و به آن استناد نجسته اند. افزون بر اين, اهل سنت, با اين كه به روايات كريب, استدلال جسته اند, ولى, از چنين سيره اى سخنى به ميان نياورده اند.
آيا اينها دليل نمى شود كه چنين سيره اى نبوده است؟

6. اجماع

برخى از فقهاى بزرگ, براى (قول به عدم تعميم) به اجماع تمسك جسته اند, از جمله: مرحوم نراقى148 و صاحب جواهر149.

پاسخ:

1. اجماعى كه مرحوم نراقى و ديگران از آن سخن گفته اند, اجماع بر عدم تعميم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دوردست نيست, بلكه اجماع بر ثبوت آن در شهرهاى مجاور و نزديك است. به عبارت ديگر, بين فقها در اين مطلب بحثى نيست كه ثبوت رؤيت هلال, در شهرى, براى ديگر شهرهاى نزديك و مجاور, حجيت دارد. بحث در حجيت آن براى شهرهاى دوردست است. پس, اجماعى در اين مسأله وجود ندارد.
2. از چنين اجماعى , هيچ يك از بزرگان چون: شيخ طوسى150, محقق151, علامه152 و … سخنى به ميان نياورده اند.
3. از عبارت علامه در تذكره استفاده مى شود كه برخى از فقهاى شيعه, نظر به تعميم داشته اند152.
4. مرحوم نراقى,با اين كه درمسأله ادعاى اجماع كرده, نظر به تعميم دارد.اين,نشان مى دهدكه منظور وى از اجماعى كه از آن سخن به ميان آورده,اجماع برعدم تعميم نيست.

7. شهرت:

در آغاز بحث اشاره كرديم: مشهور فقهاى شيعه, بر اين نظرند كه ثبوت رؤيت هلال, به شهرهاى دوردست, گسترش نمى يابد. تقريباً تا زمان علامه اكثر قريب به اتفاق فقهاى شيعه بر اين نظر بوده اند. شايد برخى از اين شهرت بخواهند بر اثبات نظر خود كه همانا عدم تعميم باشد, بهره برند.

پاسخ:

اولاً, شهرت فتوايى را بيشتر فقيهان ما, حجت نمى دانند.
ثانياً, بايد ديد دلايل آنان كه به تعميم, باور دارند, چيست و دلالت آنها چقدر است و در برابر آن دلايل, شهرت مى تواند ملاك عمل قرار گيرد, يا خير.

8. روايت كُرَيب:

در ميان اهل سنت, شافعيان و گروهى, بر اين نظرند كه ثبوت رؤيت هلال, به شهرهاى دوردست, گسترش نمى يابد. اينان, به روايت كريب استناد كرده اند و آن را مهم ترين دليل دانسته اند154.
اين روايت, در مجامع حديثى ما, نقل نشده است. ولى علامه در تذكره155 و منتهى156 و برخى ديگر از فقهاى اماميه157, متعرض آن شده اند. اينك روايت:
ام الفضل, دختر حارث, شخصى به نام كريب را براى انجام كارى نزد معاويه به شام فرستاد. پس از ورود وى به شام, هلال ماه رمضان در شب جمعه رؤيت شد. مردم شام, فرداى آن روز را روزه گرفتند. كريب, در پايان ماه, به مدينه بازگشت. در اين هنگام بين ابن عباس و وى درباره رؤيت هلال در شام و مدينه گفتگويى صورت گرفته كه كريب چنين گزارش مى دهد:
(متى رأيتم الهلال؟ فقلت: رأيناه ليلة الجمعة. فقال: أأنت رأيته ليلة الجمعة؟ فقلت: رآه الناس و صاموا و صام معاوية, قال: لكن رأيناه ليلة السبت, فلا تزال نصوم حتى نكمل ثلاثين يوماً, اَونراه. فقلت: اَلا تكتفى برؤية معاوية و صيامه؟ قال: لا. هكذا اَمرنا رسول اللّه158.)
ابن عباس گفت: چه هنگام هلال ماه را [در شام] ديد؟
گفتم: شب جمعه.
گفت: تو خودت شب جمعه هلال ماه را ديدى؟
گفتم: مردم آن را ديدند و روزه گرفتند و معاويه نيز روزه گرفت.
گفت: ولى ما [در مدينه] شب شنبه هلال ماه ديديم و پيوسته روزه مى گيريم تا سى روز تكميل شود و يا هلال ماه را رؤيت كنيم.
گفتم: آيا ديدن معاويه ماه را و نيز روزه گرفتن وى, براى شما كافى نيست؟ گفت: نه. پيامبر خدا اين گونه به ما امر كرده است.
از ظاهر روايت استفاده مى شود كه رؤيت, در هر شهرى براى مردمان همان شهر, حجت است.ثبوت رؤيت ماه در شهرهاى دور چون دمشق,نمى تواندملاك عمل براى مردم مدينه باشدوبا استناد اين كه ماه درشام رؤيت شده است,روزه بگيرند ويا نماز عيد بگذارند.

پاسخ:

در مورد اين روايت چند نكته در خور درنگ است:
1. اشاره كرديم اين روايت, در منابع روايى شيعه وجود ندارد و در سلسله سند آن, اشخاص بى اعتبارى قرار دارند.
2. اهل سنت, با اين كه اين روايت در منابع روايى معتبر آنان وجود دارد و ترمذى آن را صحيح مى داند, بدان عمل نكرده اند.
ترمذى پس از نقل حديث مى نويسد:
(هذا حديث حسن صحيح ولكن لا يعمل به159)
اين حديث نيكو و صحيح است, ولى بدان عمل نشده است
3. دلالت روايت تمام نيست. اين كه ابن عباس به سخن كريب وقعى نمى نهد, بدين خاطر است كه هلال ماه به گواهى يك نفر, به اثبات نمى رسد, نه اين كه ثبوت رؤيت هلال در شام, براى مردم مدينه حجيت ندارد.
علامه در اين باره مى نويسد:
(ليس هذا دليلاً على المطلوب لاحتمال ان ابن عباس لم يعمل بشهادة كريب والظاهرانه كذلك, لانه واحد …160)
اين رؤيت, نمى تواند دليلى باشد براى اثبات نظر عدم تعميم. زيرا احتمال دارد: ابن عباس, به خاطر اين كه كريب, در گواهى, تنها بوده, به گواهى وى وقعى ننهاده است.
ابن قدامه, از فقهاى اهل سنت, در پاسخ به تمسك جويندگان به روايت كريب مى نويسد:
(فامّا حديث كريب فانّما دلّ على انهم لا يفطرون بقول كريب وحده, و نحن نقول به161)
از حديث كريب به دست مى آيد كه [ابن عباس و اهل مدينه] به گواهى كريب روزه نگشودند, زيرا در گواهى تنها بود. و ما هم, همين نظر را داريم.
4. از ظاهر خبر بر مى آيد كه رؤيت هلال ماه در شام, به ديدن مردمان شام و حكم معاوية, ثابت شده است. از اين روى, ابن عباس با تأكيد, از كريب مى پرسد: آيا تو هلال را در شب جمعه ديدى؟ (أانت رأيته ليلة الجمعة)
وى پاسخ مى دهد: كه مردمان شام ديدند و روزه گرفتند.
در منابع روايى, سخنى از پيامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزديك و دور و مسأله تعميم و يا عدم تعميم رؤيت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بيان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
بنابراين, ثبوت هلال ماه در شام, مستند به عمل معاويه است و عمل معاويه حجيتى ندارد براى ابن عباس و اهل مدينه.
علامه حلى در اين باره مى نگارد:
(و عمل معاوية ليس حجة, لإختلال حاله عندنا, لإنحرافه عن على (ع), و محاربته له, فلا يعتد بعمله162).
عمل معاويه, براى ما حجت نيست, به خاطر, واژگونى حال وى در نزد ما براى, انحراف وى از راه و رسم على (ع) و ستيز با آن حضرت, از اين روى, وقعى به عمل وى نهاده نمى شود.
5. بر فرض كه از اشكالهاى قبلى صرف نظر كنيم, باز هم دلالت روايت, بر عدم تعميم حكم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور, در خور اشكال است زيرا حداكثر مطلبى كه از روايت به دست مى آيد, ابن عباس و اهالى مدينه به گفته كريب, روزه نگشودند, ولى آيا نبايد قضا كنند؟ از روايت در اين باره چيزى به دست نمى آيد:
(… فانه يدل على انهم لا يفطرون بقول الواحد, امّا على عدم القضاء فلا163)
بنابراين, خبر كريب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت, نارساييهايى دارد و نمى توان به آن استدلال كرد.

نتيجه دلايل قائلان به عدم تعميم

در جمع بندى كلى از دلايل قائلان به عدم تعميم ثبوت رؤيت هلال به, شهرهاى دور, مى توان نتيجه گرفت كه ظاهر آيه شريفه و نيز روايات رؤيت و شهادت, دلالتى بر مدعاى آنان ندارند. بدون مستند شرعى و دليل معتبر, نمى توان دست از اطلاق روايات كشيد و آنها را انصراف داد به شهرهاى همجوار و نزديك. چنانكه خواهيم ديد, قائلان به تعميم نيز, به همين اطلاقات تمسك جسته اند و به آيه شريفه نيز استناد نموده اند.
سيره مسلمانان هم, كه بدان تمسك جسته اند, ادعايى بيش نيست و غير كافى به مقصود. روايت كريب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت مورد مناقشه است. اجماع هم, اگر كسى ادعا كند, هم تحقيق و هم حجيت آن روشن نيست. البته شهرت فتوايى بين فقهاى شيعه محقق هست. ولى در اعتبار آن, بسيارى ترديد كرده اند و آن را حجت نمى دانند. قياس رؤيت هلال ماه, به طلوع و غروب خورشيد هم, كه ظاهراً مهمترين دليل قائلان به عدم تعميم است, خالى از اشكال نيست و چنانكه خواهيم ديد, حركت ماه و طلوع و غروب آن با حركت خورشيد و طلوع و غروب آن تفاوت دارد.

ادله قائلان به تعميم ثبوت هلال

گفتيم مشهور فقهاى شيعه معتقد به عدم تعميم اند. در مقابل عده اى از فقها, همچون علامه164 در برخى از كتابهايش و نراقى165 در مستند, صاحب حدائق166, فيض كاشانى167, محقق خوانسارى168 و عده اى از معاصران169, قول به تعميم را برگزيده اند. به نظر آنان ثبوت رؤيت هلال ماه, در يكى از شهرهاى اسلام براى همه شهرها, چه دور و چه نزديك, كافى است. در صورتى ثبوت از راههاى معتبر شرعى, مى توان آن را به همه شهرهاى اسلامى تعميم داد. آنان نيز براى اثبات نظر خويش, به دلايل و مستندات و مؤيداتى استناد كرده اند كه در اين قسمت, به بررسى آن مى پردازيم. ولى قبل از آن لازم است به وضعيت تكوينى ماه و تفاوت آن با طلوع و غروب خورشيد كه در روشن ساختن مسأله نقش بسزائى دارد, اشاره كنيم و ضمناً, بطلان قياس هلال ماه به طلوع و غروب خورشيد را كه از دلايل مهم و بلكه مهم ترين دليل مشهور بود و قبلاً بررسى آن را وعده داده بوديم, ارزيابى كنيم:

وضعيت تكوينى ماه

ماه, سياره اى است كه از يك سو با خورشيد در ارتباط است و از سوى ديگر با زمين. ماه به گرد زمين مى چرخد هر دور آن يك ماه قمرى: 229 روز و 12 ساعت و 44 دقيقه (در مجموع 748 ساعت و 44 دقيقه) طول مى كشد170. از گردش آن به دور زمين و گرفتن نور از خورشيد, اشكال و حالاتى به خود مى گيرد كه براى زمينيان جالب و سؤال انگيز است: (يسئلونك عن الاهله, قل هى مواقيت للناس171)
همواره, نيمى از كره ماه كه به سمت خورشيد قرار دارد, روشن و نيم ديگر آن تاريك است. با پديدار شدن مقدار كمى از نيمه روشن آن در شب اول ماه, حركت اقترانى ماه به دور زمين آغاز مى گردد, از مغرب به سوى مشرق. هر چه از محاق دورتر گردد, بر روشنايى قرص ماه افزوده مى شود در فاصله زاويه اى در حدود 90 درجه از خورشيد, نيمى از قرص روشن ماه كه به آن تربيع اول گويند, قابل رؤيت است. با زياد شدن زاويه, نور ماه بيشتر مى شود و قسمت بيشترى از طرف روشن ماه ديده مى شود, تا اين كه در زاويه 180 درجه, تمام نيمه روشن آن مشاهده مى شود و آن را (بدر) مى نامند.
از اين زمان, سير ماه به سوى مغرب شروع مى شود. هر چه زاويه آن كم شود و به طرف مغرب نزديك تر, از نور آن كاسته مى گردد, تا اين كه در زاويه 90 درجه, تربيع دوم حاصل مى شود و كم كم به جاى اوليه خود بر مى گردد و دوباره در محاق قرار مى گيرد و به اصطلاح (قرآن نيريّن172) مى شود.
هنگامى كه ماه در محاق است, يعنى شب آخر و يا دو شب آخر ماه, كاملاً تحت الشعاع خورشيد است و از نيمه روشن آن, به هيچ روى بر ما قابل رؤيت نيست. در يك حركت كامل ماه به دور زمين, اشكال مختلف و گوناگونى از آن ظاهر مى شود كه از آن به منازل قمر ياد مى كنند. تعداد آنها را به اعتبار شبهايى كه ماه قابل رؤيت است, 28 منزل مى دانند و شب 29 و احياناً شب سى ام هم كه ماه در محاق است و ديده نمى شود173.
براى روشن تر شدن مطالب فوق و چگونگى اشكال ماه در مسير حركت به دور زمين, به اين شكل صفحه مقابل توجه كنيد:
با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از محاق, ماه قمرى جديد آغاز مى گردد و لبه باريكى از آن به صورت هلال ظاهر مى گردد. ولى از آن جا كه حركت ماه از طرف مغرب به مشرق است و خروج اولين جزء طرف روشن آن, در ابتداى حركت, در ناحيه مغرب, محل غروب خورشيد, صورت مى گيرد, هلال ماه با چشم عادى و غير مسلّح به سختى ديده مى شود زيرا از سويى مدت مكث ماه اندك و زودگذر است و از طرفى پرتو نور خورشيد, در فضا پراكنده است و مانع از رؤيت نور ضعيف و كم سوى ماه مى گردد.
از نظر علمى, با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از محاق, ماه قمرى آغاز مى گردد, چه هلال آن با چشم عادى رؤيت شود و چه ديده نشود. ولى از نظر شرعى, خروج ماه از محاق به تنهايى كافى نيست و بايد هلال آن براى مردم قابل رؤيت باشد175. هر چند معمولاً, با خروج ماه از محاق, هلال آن قابل رؤيت است و اگر موانع طبيعى, مانند: ابر, گرد و غبار, مه و … نباشد در نقاط گوناگونى از كره زمين, با چشم عادى, ديده مى شود. البته روشن است كه هلال ماه, براى همه كره زمين در آنِ واحد قابل رؤيت نيست, زيرا وضعيت زمين كروى است و حداكثر در نيمى از آن, امكان رؤيت نيست, با اين حال, مانند خورشيد نيست كه در هر منطقه اى طلوعى و غروبى ويژه داشته باشد, بلكه در محدوده نيمكره و تا محدوده اى كه اختلاف طلوع و غروب خورشيد, به گونه اى نباشد كه شب و روز آن با يكديگر تفاوت كند, قابل رؤيت است.

اختلاف حركت ماه با خورشيد

مى دانيم زمين, از اقمار خورشيد است. هر 24 ساعت يكبار به دور خود مى چرخد و سالى يكبار, با فاصله 365 روز و با سرعت 30500 متر در ثانيه به دور خورشيد176.
از حركت زمين به دور خود و پرتو از خورشيد, شب و روز و نصف النهار و نصف الليل و … پديد مى آيد. بر اين اساس, نور خورشيد, على الدوام در قسمتى از كره زمين غروب و در قسمت ديگرى طلوع مى كند. افقها و مشرقها و مغربها گوناگونند. هر سرزمينى افق خاص خويش را دارد و كمتر سرزمينى است كه از نظر طلوع و غروب خورشيد, دقيقاً با سرزمين ديگر هم افق باشد.
به موازات همين اختلاف, طلوع و غروب خورشيد و تفاوت افقها, اوقات انجام فرائضى همچون نماز, روزه, افطار, ادعيه و … با زمان ارتباط دارند. در هر شهرى و منطقه اى مطابق افق همان شهر و هماهنگ با طلوع و غروب همان منطقه, بايد انجام وظيفه كرد. در روايات هم, ظاهراً به همين نكته اشاره شده است. امام صادق (ع) به يكى از مسلمانان مى فرمايد:
(… انما عليك مشرقك و مغربك …177)
ييعنى هر مكلفى وظيفه دارد, وظايف شرعى كه بر اساس زمان و اوقات شبانه روز, بايد ادا شود, از طلوع و غروب خورشيد شهر و منطقه خود پيروى كند.
ولى در ماه چنين نيست. ماه به دور زمين مى چرخد و پيدايش طلوع و افول ماه از نسبتى مى باشد كه بين آن و خورشيد برقرار مى شود و همچنين فاصله اى كه نسبت به خورشيد پيدا مى كند, نه از حركت وضعى زمين.
از اين روى, وقتى هلال ماه در محلى قابل رؤيت شد, گرچه به نحو موجبه جزئيه, بدان معنى است كه ماه گذشته, تمام و ماه جديد قمرى آغاز شده است. ماه, بسان خورشيد نيست كه در هر سرزمينى طلوعى داشته باشد و غروبى ويژه, بلكه امرى است وحدانى و گوناگونى سرزمينها, در آن تأثيرى ندارد. وقتى اولين جزء طرف روشن ماه از محاق, خارج شود, ماه قمرى آغاز مى شود, البته اين بدان معنى نيست كه ماه در سر تا سر گيتى همين حكم را دارد و در همه سرزمينها, وقتى از محاق خارج شد, قابل رؤيت باشد. اگر اختلاف به حدى باشد كه در سرزمينى روز و در سرزمينى همان وقت, شب باشد, ديدن ماه براى هر دو سوى در يك زمان امكان ندارد. بنابراين, با خروج ماه از تحت الشعاع و رؤيت آن در يكى از شهرهاى اسلامى, ديگر شهرها را نيز در بر مى گيرد و ماه قمرى در همه جا آغاز مى شود. فرقى نمى كند كه آن شهرها متحدة الأفق باشند و يا مختلفة الأفق, دور باشند و يا نزديك. آيت اللّه سيدعبدالاعلى سبزوارى در اين باره مى نويسد:
(ليلة اول الشهر ليلة خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه الى الأفق فى ايّ افق من آفاق البلاد كان, و هذه الليلة, ليلة اول الشهر فى جميع بلاد العالم, بشرطين. الأول اتحادها فى جامع الليلة بساعات يسيره, الثانى ـ و هو عبارة اخرى عن الأولى ـ ان لا يكون بقدر يوم او ليلة, و ذلك لصدق بروز القمر فى الأفق فى الجميع و خروجه عن تحت الشعاع كذلك178)
شب اول ماه, وقتى است كه ماه از زير شعاع خورشيد [محاق] بيرون بيايد و در افق پديدار گردد. در هر افقى كه از افقهاى شهرهاى اسلامى باشد, فرقى نمى كند و آن شب, شب اول ماه است, در تمام شهرهاى جهان, به دو شرط:
1. همه آن شهرها با تفاوت چند ساعت, در عنوان شب متحد باشند.
2. (بيان ديگر از شماره 1) اين تفاوت افق, به اندازه يك شب و يا يك روز نباشد. اين بدان جهت است كه خروج ماه از تحت الشعاع و ظهورش در افق, به همه شهرها صادق است.
پس در محدوده اى كه اختلاف افق, به يك شب و يك روز نرسد, رؤيت هلال, براى همگان ثابت است. هر چند ساعاتى هم اختلاف داشته باشند179.
آنان كه تعميم را نپذيرفته اند و رؤيت هلال را براى شهرهاى همجوار و نزديك پذيرفته اند, حركت ماه را به طلوع و غروب خورشيد, قياس گرفته اند كه درست نيست. زيرا ظهور و بروزه ماه با طلوع و غروب خورشيد ماهيتاً متفاوت است. آيت اللّه سيدعبدالاعلى سبزوارى با تأكيد بر همين نكته مى نويسد:
(القياس مع الفارق, لأن ليلة اول الشهر لو حظت بعرضها العريض المنطبق على كل بلد تحقق فيه عنوان الليلة مع خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه فى الأفق, بخلاف الظهر والمغرب, فانّهما لو حظا بالنسبته الى كل بلد مع ملاحظة عرضها و طولها و ليس فى البين عنوان واحد لجميع البلاد كلها فى وقت واحد180)
قياس طلوع و غروب خورشيد, با حركت ماه, قياس مع الفارق است. زيرا اول ماه, با خروج آن از محاق و ظاهر شدن آن در افق, در گستره اى وسيع, هماهنگ در عنوان شب, در همه شهرها تحقق مى يابد. به خلاف ظهر و غروب, كه در هر شهرى نسبت به عرض و طول جغرافيايى آن فرق مى كنند. همه شهرها, در عنوان ظهر و غروب, متحد نيستند.
غير از آيت اللّه سبزوارى, بسيارى از معاصران, همچون: آيت اللّه خويى181, شهيد صدر182 و …183 به اين نكته تصريح كرده اند. آيت اللّه خويى بعد از آن كه وضعيت تكوينى ماه را تشريح مى كند, مى نويسد:
(و عليه فاذا كان الهلال قابلاً للرؤية فى أحد النصفين حكم بأنّ هذه الليلة اول الشهر بالإضافة الى سكنة هذا النصف المشتركين فى ان هذه الليلة ليلة لهم و ان اختلفوا من حيث مبدا لليلة و منتهاها, حسب اختلاف مناطق هذا النصف قرباً و بعداً, طولاً و عرضاً, فلا تفترق بلاد هذا النصف من حيث الإتفاق فى الأفق والإختلاف فى هذا الحكم لما عرفت من انّ الهلال يتولد ـ اى يخرج القمر من تحت الشعاع ـ مرة واحدة184)
هرگاه ماه, در نيمكره قابل رؤيت باشد, حكم به ثبوت ماه نسبت به ساكنان آن, تا آن مقدار كه در عنوان شب با هم شريك باشند, مى شود. گرچه از جهت آغاز و پايان شب و دورى و نزديكى, اختلاف داشته باشند. چون ماه يك مرتبه از محاق خارج مى گردد و اختلاف افق در آن تغييرى نمى دهد.
نظير اين سخن را شهيد آيت اللّه صدر نيز گفته است. وى, پس از بيان وضعيت تكوينى ماه و تفاوت حركت آن با طلوع و غروب خورشيد, نظريه تعميم را بر مى گزيند و ادله شرعى را نيز مبين آن185 مى داند.

وحدت خسوف (ماه گرفتگى)

نكته ديگرى كه مى تواند بيانگر وضعيت تكوينى ماه و تفاوت ظهور و افول آن با طلوع و غروب خورشيد باشد, مسأله وحدت خسوف و اختلاف كسوف (خورشيد گرفتگى) است. وقتى (خسوف) روى مى دهد, در همه شهرهاى اسلامى قابل رؤيت است185 بر خلاف (كسوف), كه به موازات اختلاف افقها در جاهاى مختلف فرق مى كند.
توضيح آن كه: خورشيد نورش ذاتى است, نه عارضى. از اين روى, وقتى ماه بين خورشيد و زمين حائل مى شود (كسوف) رخ مى دهد. زمينيان, به سبب گوناگونى افقها, در برخى از شهرها, آن را مى بينند و در برخى ديگر نمى بينند. در حقيقت, به تعداد افقها كسوف نيز متعدد مى شود. از اين روى, هنگامى كه خورشيد مى گيرد, ممكن است در يك افق, كسوف كلى و در افق ديگر كسوف جزئى و در سومى اصلاً كسوفى روى ندهد.
بر خلاف (خسوف). از آن جا كه نور ماه از خورشيد است, وقتى زمين بين ماه و خورشيد قرار مى گيرد و سايه زمين بر روى ماه مى افتد. ماه تاريك به نظر مى رسد و به اصطلاح (خسوف) روى مى دهد, اختلاف افقها و منظرها, تأثيرى در آن ندارد و در همه جا مردم, ماه گرفتگى را ملاحظه مى كنند.
البته در شهرهاى مختلف, به حسب اختلاف طول و عرض جغرافيايى آنها, خسوف قدرى تقدم و تأخر پيدا مى كند, ولى اجمالاً, خسوف يك بار بيشتر پديدار نمى شود. مثلاً در افقى خسوف كلى است و در افق ديگرى جزئى و يا در يك افق هنگامى ديده مى شود كه مقدارى از مدت انخساف گذشته است و … در هر حال, اختلاف افق در اصل تحقق خسوف اثرى ندارد. ميرداماد در اين زمينه مى نويسد:
(و يمكن ان يقع الكسوف بالقياس الى قوم دون قوم, والشمس فوق افق كل منهما, بخلاف الخسوف, و هى بحسب افق كل منهما, فانه انخسف عند احدهما, انخسف عند الآخرون, و ان اختلف ساعات الأبتداء و التوسط والأنجلاء, فيكون فى بلد على مضى ساعة من الليل و فى آخر على اقل او اكثر, او يطلع منخسفاً187)
امكان دارد, خورشيد گرفتگى, در منطقه اى و ميان قومى رخ بدهد و در منطقه اى و ميان قومى رخ ندهد. در حالى كه خورشيد, در افق هر دو منطقه وجود دارد. بر خلاف ماه گرفتگى (خسوف) كه اگر در منطقه اى و نزد قومى رخ داد, در سرزمين ديگر و ميان قوم ديگر هم رؤيت مى شود. گرچه ساعتهاى شروع و ميانى و پايانى آن فرق مى كند. در يك جا مثلاً بعد از گذشت يك ساعت از شب ماه مى گيرد و در ديگر جاى, قبل و يا بعد از آن, در جايى, اصلاً طلوع ماه با گرفتگى است.
سخن فوق, روشنگر آن است كه در مسأله خسوف و كسوف نيز, بين حركت ماه و خورشيد هماهنگى نيست. بر خلاف خورشيد گرفتگى كه در همه افقها قابل رؤيت نيست, گرفتگى ماه, امر واحدى است و در همه افقها, با مختصر تفاوتى, رؤيت مى گردد.
پس, اين نيز مى تواند بطلان قياس طلوع و غروب خورشيد را به حركت ماه و رؤيت هلال تقويت كند. همان طور كه گرفتگى ماه براى همه قابل مشاهده است و در افقهاى مختلف تفاوتى نمى كند, هلال ماه نيز, براى همه شهرها و شهرهاى اسلامى قابل رؤيت است. اگر در شهرى ديده شود, حكم به ثبوت رؤيت را مى توان به ديگر شهرها گسترش داد, هر چند دور باشند و يا افق آنها متفاوت باشد.
آنان كه نظر به تعميم ثبوت رؤيت هلال به ديگر شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزديك دارند, براى اثبات نظر خود, به دلايلى تمسك جسته اند, از جمله:

1. از ظاهر كتاب

(فمن شهد منكم الشهر فليصمه …188)
گفته اند: (شهود شهر), به دو چيز محقق مى گردد: رؤيت و شهادت به رؤيت. چه خود انسان ماه را ببيند و چه از راههاى معتبر شرعى, همچون: بينه براى وى رؤيت هلال ثابت گردد. ظاهر آيه شريفه مطلق است. شهود شهر رمضان در هركجا باشد فرقى نمى كند. ماه رمضان, است. علامه در منتهى مى نويسد:
(لنا انّه يوم من شهر رمضان فى بعض البلاد للرؤية, و فى الثانى بالشهادة فيجب صومه189 لقوله تعالى: (فمن شهد منكم الشهر فليصمه190).
دليل ما آن است كه در برخى از شهرها, با ديدن هلال, ماه رمضان محقق مى گردد و در شهرهاى ديگر كه رؤيت نشده, با شهادت به رؤيت. پس روزه آن روز, بر همه واجب است, به خاطر فرموده خداوند: هر كس كه اين ماه را در يابد, بايد كه در آن روزه بدارد.
ابن قدامه از فقهاى عامه نيز, براى قول به تعميم به اين آيه شريفه استدلال كرده است:
(اذا رأى الهلال اهل بلد الزم جميع البلاد الصوم و هذا قول الليث و بعض اصحاب الشافعى …190 لنا قول اللّه تعالى (فمن شهد منكم الشهر فليصمه …192)
آن گاه كه ماه در شهرى رؤيت شد, بر مردم تمام شهرها لازم است كه آن روز را روزه بگيرند. و اين قول ليث و بعضى از اصحاب شافعى است … دليل ما, بر اين فتوا, سخن خداوند تعالى است: هر كس كه اين ماه را دريابد, بايد كه در آن روزه بدارد.
اينان, بر اين نظرند كه: (شهدالشهر) به معناى درك ماه و رؤيت هلال است192 و افزون بر اين, مى گويند: آيه مطلق است و براى كسى اگر هلال ماه ثابت گردد, بايد روزه بگيرد, چه دور باشد و چه نزديك.
قبلاً اشاره شد, نزديكى و دورى, ميزان و معيار مشخصى ندارد. به اصطلاح امرى تشكيكى است. بنابراين, اگر بخواهيم در مسأله رؤيت هلال بين شهرهاى اسلامى فرق بگذاريم و بگوييم رؤيت هلال براى شهرهاى نزديك حجت است و براى شهرهاى دور, خير, با توجه به اين كه ميزان نزديكى و دورى ضابطه معينى ندارد, مردم دچار سر در گمى مى شوند و نه تنها مشكلى را حل نمى كند كه بر مشكل نيز مى افزايد.

پاسخ:

به دلالت آيه اشكال شده است. بسيارى از مفسران, از جمله: علامه طباطبائى194, امين الاسلام طبرسى195, زمخشرى196, فيض كاشانى197, صاحب تفسير نورالثقلين198 و صاحب تفسير السراج المنير199, بر اين باورند كه آيه, در مقام بيان حكم مسافر است. (شهد) در آيه شريفه را به معناى (حضر) گرفته اند. بنابراين, (فمن شهد منكم الشهر) يعنى هر كسى در ماه رمضان حاضر باشد و در سفر نباشد, بايد روزه بگيرد. افزون بر اين, در رواياتى كه در تفسير آيه شريفه (شهدالشهر) وارد شده, معصوم (ع) (شهد الشهر) را به معناى حضور در ماه رمضان در مقابل مسافرت گرفته است200. علامه نيز, در تذكره201 به آيه استدلال مى كند, امّا دلالت آن را كافى نمى داند. در منتهى202 بدان استدلال كرده ولى بر ردّ آن, سخنى ندارد.

2. اطلاق روايات

دومين دليلى كه قائلان به تعميم به آن تمسك مى جويند, اطلاق روايات رؤيت, بيّنه و … است.
از روايات فراوانى استفاده مى شود كه از راههاى ثبوت هلال, بلكه راه اصلى, رؤيت است. هرگاه هلال ماه ديده شود, آغاز ماه است و بايد روزه گرفت و يا اول شوال است و بايد افطار كرد. از جمله اين روايات, روايت منصور بن حازم است از امام صادق (ع) كه فرمود:
(صم لرؤية الهلال, وأفطر لرؤيته …203)
با رؤيت هلال روزه بگير و با رؤيت آن افطار كن.
همين مضمون در روايات ديگرى نيز آمده است204. لفظ (رؤيت), در اين روايات, مطلق است و هيچ گونه قيدى ندارد و نشان مى دهد كه ديدن ماه, به طور مطلق, ملاك صوم و افطار است, چه در شهر محل زندگى, چه در شهرهاى همجوار و نزديك به آن و چه در شهرهاى دور.
رؤيت هلال, تنها براى بيننده هلال حجيت و اعتبار ندارد, بلكه رؤيت هلال مطلقا معتبر است به عبارت ديگر, گاه ممكن است شخص خاصى ماه را ببيند, ولى بر آن, كسى آگاهى نيابد و گاه شخصى ماه را ببيند و اشخاص ديگرى كه به صداقت بيننده اطمينان دارند, از قول او به رؤيت هلال مطلع شوند و يا دو نفر عادل هلال ماه را ببينند و نزد حاكم شرع به آن گواهى دهند و205 …
از اطلاق (رؤيت) در اين روايات به دست مى آيد كه همه اين اقسام رؤيت, اعتبار دارد و همان گونه كه رؤيت براى شخص بيننده راهگشاست, براى كسانى كه از رؤيت آگاهى يابند نيز, حجيت دارد. فرقى نمى كند شهرى كه ماه در آن ديده شده, نزديك و هم افق شهرهايى باشد كه ديگران از آن آگاهى يافته اند, يا دور باشند و مختلف الأفق. پس اگر افرادى در خراسان, هلال ماه را ديدند و مسلمانان در هندوستان مثلاً از ديدن آنان مطلع شدند, به مقتضاى اطلاق اين روايات, براى همه آنان آغاز ماه ثابت است.
آيت اللّه سيدعبدالأعلى سبزوارى با اشاره به همين اطلاقات مى نويسد:
(و مقتضى اطلاق ما تقدم من الأخبار تحقق اول الشهر فى الجميع لتعلق الحكم على صرف وجود الرؤية والمفروض تحققه206)
اطلاق روايات اقتضا دارد كه ابتداى ماه در همه سرزمينها , تحقق مى يابد. زيرا حكم ثبوت ماه به صرف رؤيت تعلق يافته است و فرض هم تحقق رؤيت است.
به دلالت اين دليل اشكال شده, زيرا مفاد اين روايات (رؤيت هلال) است نه شهادت به رؤيت و علاوه, اطلاق آنان منصرف به همان بلد محل رؤيت و يا شهرهاى نزديك به آن است207.
* اطلاقات روايات بينه: همان گونه كه هلال ماه, با رؤيت ثابت مى شود, با شهادت دو نفر عادل نيز ثابت مى گردد. از روايات فراوانى, اين معنى استفاده مى شود. از جمله هشام از امام صادق (ع) نقل مى كند كه آن حضرت در مورد فردى كه بيست و نه روز روزه گرفته فرمود:
(ان كانت له بينة عادلة على اهل مصرانهم صاموا ثلاثين, على رؤيته, قضى يوماً208)
اگر دو شاهد عادل گواهى دادند كه اهل شهرى سى روز روزه گرفته اند, مردم شهرى كه بيست و نه روز, روزه گرفته اند, بايد يك روز قضا كنند.
ظاهر روايت, اطلاق دارد و شهادت به رؤيت هلال, مطلقا حجت است, چه محلى كه گواهان ماه را ديده اند, دور باشد و چه نزديك, چه هم افق باشد و چه نباشد.
در روايت ديگرى عبدالرحمان بن ابى عبدالله از امام صادق (ع) مى پرسد: اگر روز بيست و نهم شعبان هوا ابرى بود و ما نتوانستيم ماه را ببينيم, چه كنيم؟ امام (ع) فرمود:
(لا تصم, الا آن تراه, فان شهد اهل بلد آخر فاقضه209)
روزه نگير, مگر اين كه ماه را رؤيت كنى. و اگر از شهر ديگرى شهادت دادند [كه آن روز رمضان بوده است] قضاى ان روز را به جا بياور.
ييا از امام از روز شك سؤال مى شود, امام مى فرمايد:
(لا تقضه الاّ ان يثبت شاهدان عدلان من جميع اهل الصلاة متى كان رأس الشهر, و قال: لا تصم ذلك اليوم الذى يقضى الاّ أن يقضى أهل الأمصار فان فعلوا فصمه210)
قضاى آن لازم نيست, مگر اين كه دو شاهد عادل از اهل نماز شهادت دهند كه اول ماه چه وقت بوده است.
و نيز فرمود: آن روز را قضا نكن, مگر مردمان شهرهاى ديگر نيز قضا كنند. در اين صورت, روزه آن روز را بگير.
از اين دو صحيحه, فهميده مى شود كه شهادت به رؤيت اول ماه را ثابت مى كند. حتى بعد از اتمام ماه رمضان و بيست و نه روز, روزه گرفتن, اگر دو شاهد عادل به رؤيت هلال در سى روز پيش گواهى دهند, بايد يك روز, روزه قضا بگيرد, زيرا معلوم مى شود كه ماه رمضان يك روز, زودتر شروع شده است. در شهادت به رؤيت, فرقى بين شهرهاى نزديك و دور, نيست, اطلاق روايات همه را بر مى گيرد.
بدين مضمون, روايات ديگرى نيز داريم211. در هيچ يك از آنها, در ثبوت هلال با گواهى دو عادل, قيد نشده كه شهرها نزديك به يكديگر باشند و يا هم افق.
علاّمه در توضيح صحيحه هشام بن حكم مى نويسد:
(علّق (ع) وجوب القضاء بشهادة العدلين من جميع المسلمين و هو نص فى التعميم, قرباً و بعداً, ثم عقبه بمساواته لغيره من الأمصار و لم يعتبر (ع) القرب فى ذلك212.)
امام (ع) وجوب قضاء را به شهادت دو عادل از مسلمانان معلق كرده است و اين, صراحت در گسترش حكم رؤيت دارد و دورى و نزديكى شهرها در آن دخالتى ندارد. آن گاه در پى آن, حكم به يكسانى شهر محل رؤيت با ديگر شهرها كرده و اعتبارى به نزديكى شهرها نداده است.
علامه در سخن فوق, روايت را صريح در تعميم دانسته است. غير از وى, فقيهان ديگرى نيز, از اطلاقات, چنين برداشتى داشته اند.
سيدعبدالاعلى سبزوارى, در اين باره مى نويسد:
(والمنساق منها ان شهر رمضان فى جميع البلاد واحد, من حيث الكمية والعدد و اطلاقها يشمل اتحاد الأفق و الإختلاف فيه213)
از اين روايات استفاده مى شود: ماه رمضان, در همه شهرها, از جهت مقدار و تعداد روزها, يكى است. اطلاق اين روايات, همه شهرها را در بر مى گيرد, چه از نظر افق متحد باشندو چه گونه گون, فرقى ندارد.
مولى احمد نراقى214, فيض كاشانى215, شيخ يوسف بحرانى216, آيت اللّه خويى217 و … به استناد همين روايات و اطلاق آنها, به تعميم ثبوت رؤيت هلال, به شهرهاى دور, فتوا داده اند.

3. روايات خاصّه.

از برخى روايات, علاوه بر اطلاقاتى كه اشاره كرديم, استفاده مى شود: ثبوت هلال, محدود به شهرهاى نزديك و هم افق نيست. بلكه, همه شهرهاى اسلامى را در بر مى گيرد, از جمله:
محمد بن عيسى مى گويد:
(كتب اليه [امام] ابوعمرو, أخبرنى يا مولاى انّه ربما اشكل علينا هلال شهر رمضان, فلانراه و نرى السماء, ليست فيها علة, فيفطر الناس و نفطر معهم, و يقول قوم من الحسّاب قبلنا انه يرى فى تلك الليلة بعينها بمصروا فريقية والأندلس, فهل يجوز يا مولاى ما قال الحساب فى هذا الباب حتى يختلف الفرض (العرض) على اهل الأمصار فيكون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع عليه السلام: لا تصومن الشك, افطر لرؤيته و صم لرؤيته218)
ابو عمرو, به امام (ع) نوشت: سرورم, چه بسا براى ما در هلال ماه رمضان مشكل پيش مى آيد و آن را نمى بينيم. در حالى كه در آسمان هم مانعى از رؤيت هلال وجود ندارد. مردم افطار مى كنند, ما نيز با آنان افطار مى كنيم. و گروهى از منجمان پيش بينى كرده اند كه آن شب, ماه در مصر و آفريقا و اندلس, ديده مى شود. آيا بر ما, رواست كه از اهل حساب پيروى كنيم؟ تا اين كه در شهرهاى گوناگون, روزه تفاوت كند؟ و در نتيجه روزه آن شهرها خلاف روزه ما باشد و فطر آنان با فطر ما فرق كند؟ امام (ع) در پاسخ نوشت: روزى كه شك دارى روزه نگير. و صوم و افطارت را با رؤيت انجام بده.
نهى امام (ع), ابو عمرو را از گرفتن روزه, بدان خاطر بوده كه وى, به گفته منجمان و اهل حساب, شك داشته است و اين, نشان مى دهد كه اگر كسى قطع و يقين داشت كه در شهرهاى دور, ماه رؤيت شده, مى تواند از آنان پيروى كند و او نيز هماهنگ با آنان روزه بگيرد و افطار كند.
شيخ يوسف بحرانى219 و فيض كاشانى220 نيز, همين معنى را از روايت فهميده اند.
از مجموع رواياتى كه به نمونه هايى از آن اشاره كرديم, نتيجه مى گيريم كه رؤيت ماه در هر كجا از كشورهاى اسلامى, رخ دهد, گرچه دور, يا اختلاف در افق داشته باشند, براى همگان حجيّت دارد. زيرا روايات, مطلق ثبوت رؤيت را چه با ديدن هلال ماه و چه با شهادت به رويت, حجت مى دانند. شهادت به رؤيت نيز, مقيد به شهرهاى نزديك نيست, همه جا را در بر مى گيرد.
برخى از فقيهان, بر دلالت اين روايات بر نظريه تعميم, اشكال كرده اند و گفته اند: اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزديك است:
(و فيه انّه يحمل على البلد المتعارف بحكم الإنصراف القطعى, اذا الشايع فى الأزمنة السابقة, انّ البلاد المتقاربة كانوا يتزاورون, و كان من القليل تزاور البلاد المتباعدة221)
اين روايات, اين اشكال را دارند كه به حكم انصراف قطعى, حمل مى شوند بر شهرهاى نزديك. زيرا در زمانهاى قديم, معمول بوده كه مردم شهرهاى نزديك به ديدار همديگر مى رفتند و كم اتفاق مى افتاد كه مردم شهرهاى دور, به ديدار هم بروند.
شيخ انصارى, نمى پذيرد كه اين روايات شهرهاى دور را هم در بر بگيرند:
(و امّا الأخبار منها بحكم الغلبة البلاد المتقاربة مع انّ الظاهران الإطلاق فى مقام بيان حكم انكشاف كون يوم الشك من رمضان لا فى مقام بيان الكاشف و انه يحصل بمجّرد رؤيته فى بلد من البلاد و لو كان فى غاية البعد, فكما لا دلالة على الشروط المعتبرة فى البلد من القرب والبعد, بل المراد بيان حكم الإنكشاف بعد فرض ثبوت الكاشف222)
به حكم غلبه, روايات, شهرهاى نزديك را شامل مى شوند. علاوه, روايات, چنانكه از ظاهر آنها بر مى آيد, در مقام بيان (يوم الشك) از رمضان هستند, نه در مقام بيان كاشف و اين كه آغاز ماه, به مجرد ديدن هلال در يكى از شهرها, هر چند بسيار دور, حاصل مى شود. پس همان طور كه اين روايات, در مقام بيان شروط معتبر در بينه نيستند و اطلاق ندارند, همچنين, دلالتى ندارند به شرايط معتبر در شهرها از جهت دورى و نزديكى. بلكه روايات در مقام تبيين تكليف يوم الشك اند, پس از فرض ثبوت كاشف.
برخى ديگر از فقيهان نيز, بمانند شيخ, در اين مسأله اظهار نظر كرده اند223. از اشكال شيخ و آنان كه چون او مشى كرده اند, آنان كه نظر به تعميم دارند پاسخ داده اند:
(و دعوى الإنصراف الى اهل البلد, كما ترى, سيما مع التصريح فى بعضها بان الشاهدين يدخلان المصر و يخرجان, كما تقدم, فهى طبعاً تشمل الشهادة الحاصلة من غير البلد على اطلاقها224)
ادعاى انصراف روايات, به شهرهاى نزديك, سخنى است نادرست, بويژه, در برخى از اين روايات, تصريح شده: دو گواه به شهر وارد يا از شهر خارج مى شوند. همان طور كه پيش از اين گفته شد, اين به گونه طبيعى در بر مى گيرد شهادت به رؤيت را از غير شهر.
از اين گذشته, روايات در مقام بيان هستند و بدون دليل معتبر, اطلاق آنها را نمى توان از كار انداخت. در روايت صحيحه هشام225, امام (ع) شهادت را معلق كرده است به (شهر): (ان كانت له بينة عادلة على اهل مصر), و شهر, نكره اى است شايع كه در بر مى گيرد تمامى شهرهاى اسلامى را. تا دليل يقين آورى در دست نداشته باشيم, نمى توانيم آن را به شهرهاى نزديك مقيد كنيم.

4. رؤيت طريق است نه موضوع

با خروج ماه از محاق و ظهور آن در افق, ماه قمرى آغاز مى گردد. راههاى ثبوت آن, همچون: رؤيت, شياع, بيّنه و … موضوعيت ندارند, بلكه راههايى هستند كه آغاز ماه را براى ما محرز مى كنند. مكلف, هرگاه اول ماه را احراز كرد, بايد به آن ترتيب اثر بدهد, هر چند در محل سكونت وى رؤيت نشود. بنابراين, اگر در شهرى در اثر وجود ابر, مه غليظ, گرد و غبار و… امكان رؤيت هلال نباشد, ولى, اهل شهر از مجارى معتبر, اطمينان يابند, ماه از محاق بيرون آمده, بايد ترتيب اثر بدهد.
نظير اين مسأله را فقيهان در باب (طلوع فجر صادق), در ذيل آيه شريفه مطرح كرده اند:
(كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود226)
بخوريد و بياشاميد, تا رشته روشن صبحدم در تاريكى شب آشكار شود.
(تبيّن) و ديدن با چشم موضوعيت ندارد بلكه آنچه موضوعيت دارد, علم به دميدن صبح صادق است.
چنين است در ليالى مقمره كه نور ماه غالب و سيپيده صبح, غير قابل تشخيص.
در مسأله رؤيت هلال بسيارى براى عقيده اند كه (رؤيت) فى نفسه, نه موضوعيت دارد و نه ملاك تكليف است. ثبوت اول ماه است كه تكليف آور است و موضوعيت دارد.
آيت اللّه سبزوارى مى نويسد:
(فكل آن صدق عليه فى الواقع ان فيه خرج القمر عن تحت الشعاع و برز, يكون ذلك اول الشهر و يتعلق به الحكم فى الواقع والرؤية طريق محض اليه, لا ان تكون فيها موضوعية خاصة, كما ان سائر الطرق لها طريقية محضة و لا موضوعية فيها, بوجه, و انّما لم يذكر الخروج عن تحت الشعاع فى الأدلة الشرعيه, لبعده عن اذهان عامة الناس فيكون بالنسبة الى سواد الناس من الأحالة على المجهول, و الاّ فالمناط عليه, اتحدت آفاق البلاد او اختلفت227).
پس هرگاه واقعاً روشن گردد كه ماه از تحت الشعاع خارج شده و در افق ظاهر, اول ماه است و حكم شرعى هم به حسب واقع به آن تعلق مى گيرد; زيرا (رؤيت), مانند ديگر راههاى معتبر شرعى, صرفاً, راه رسيدن به واقع است و فى نفسه موضوعيت ندارد. و اين كه مى بينيم اين نكته در ادله شرعى ذكر نشده و خروج ماه از تحت الشعاع را به عنوان ملاك ثبوت هلال, بيان نكرده اند, بدان جهت مى باشد كه در ذهن مردمان آن عصر, چنين چيزى دور مى نموده و بيان چنين راهى براى توده مردم, نوعى احاله به مجهول بوده است وگرنه, ملاك اصلى, خروج ماه از محاق است, چه افقها متحد باشند و چه مختلف.
به دلايل متقن علمى و علم هيئت و نجوم ثابت شده كه ماه آغاز مى شود با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از محاق و ظهور آن در افق, چه ديده بشود و چه نشود. از اين روى, اگر دو گواه عادل گواهى بدهند در شهرى ديگر, هر چند دور, ماه را ديده اند, اطمينان حاصل مى شود, كه ماه از تحت الشعاع خارج شده است.
فيض كاشانى در وافى, ذيل اين روايت امام صادق (ع):
(لا تصم الاّ ان تراه, فان شهد اهل بلد آخر فاقضه228)
روزه نگير مگر اين كه هلال را ببينى. اگر گواهى دادند اهل شهرى ديگر, قضاى آن را به جاى آور.
مى نويسد:
(والظاهر انّه لا فرق بين ان يكون ذلك البلد المشهور رؤيته فيه من البلاد القريبة من هذا البلد او البعيدة منه, لأن بناء التكليف على الرؤية, لا على جواز الرؤية …229)
از ظاهر كلام امام (ع) بر مى آيد: در رؤيت هلال, فرقى بين شهرهاى نزديك به محل رؤيت و شهرهاى دور نيست; زيرا بناى تكليف, در شريعت اسلام, بر ثبوت رؤيت ماه است, نه روا بودن رؤيت.
مولى احمد نراقى, بر همين نظر است. وى, پس از نقل سخن علامه در منتهى230 و تأييد آن, مى نويسد:
(ثم الحق الذى لا محيص عنه عند الخبير, كفاية الرؤية فى احد البلدين الآخر, مطلقا, سواء كان البلدان متقاربين او متباعدين كثيراً, لأن اختلاف حكمها موقوف على العلم بأمرين, لا يحصل العلم بهما البتة. احمدهما ان يعلم ان مبنى الصوم او الفطر على وجود الهلال فى البلد بخصوصه, و لا يكفى وجوده فى بلد آخر, و ان حكم الشارع بالقضاء بعد ثبوت الرؤية فى بلد آخر, لدلالته على وجوده فى هذا البلد ايضاً, و هذا مما لا سبيل اليه, لِمَ لا يجوز ان يكفى وجوده فى بلد لساير البلدان ايضاً مطلقاً و ثانيهما ان يعلم ان البلدين مختلفان فى الرؤية البتة, اى يكون الهلال فى احدهما دون الآخر و ذلك ايضاً غير معلوم, اذ لا يحصل من الإختلاف الطولى اولعرضى الاّ جواز الرؤية و وجود الهلال فى احدهما دون الاخر و اما كونه كذلك البتة, فلا, اذ لعلّه خرج القمر عن تحت الشعاع قبل مغربيهما231 …)
حقِ در مسأله, خبير, چاره اى ندارد جز پذيرش اين نكته: رؤيت هلال در شهرى, براى ديگر شهرها, كفايت مى كند, چه دور, چه نزديك. زيرا گونه گونى حكم در دو شهر, بستگى به اين دارد كه علم به دو امر پيدا شود, كه نمى شود.
1. محرز گردد مبناى روزه و فطر, ثبوتِ رؤيت هلال, در شهر محل سكونت است و نمى شود بسنده كرد به ثبوت رؤيت در شهرى ديگر و حكم شارع به قضاى روزه, پس از اثبات رؤيت در شهرى ديگر, بدان جهت بوده كه رؤيت هلال, در اين شهر نيز, به وقوع پيوسته است.
راهى براى پذيرش اين نظر نيست, زيرا دليلى ندارد كه وجود ماه در شهرى, براى ديگر شهرها كافى نباشد.
2. علم پيدا كند كه آن دو شهر, در رؤيت هلال, اختلاف دارند. يعنى در يكى هلال وجود دارد و در ديگرى نه.
اين نيز معلوم نيست. زيرا اختلاف طول و عرض جغرافيايى اقتضا مى كند: در شهرى ماه ديده شود و در شهرى نه.
واقعاً چنين باشد كه در يكى ماه وجود داشته باشد و در ديگرى نه, دليلى نداريم, زيرا چه بسا, هلال, پيش از غروب آفتاب, از محاق بيرون آمده باشد.

مؤيدات نظريه تعميم

غير مولى احمد نراقى, فقيهان معاصر نيز, به اين باورند, همچون: آيات عظام: شهيد صدر, ابوالقاسم خويى232 و …
افزون بر دلايلى كه براى نظريه تعميم ثبوت رؤيت هلال به ديگر شهرها, اقامه شد, مؤيداتى بدين شرح ارائه مى شود:

1. وحدت ليلة القدر

از ظاهر آيه شريفه: (ليلة القدر خير من الف شهر233) استفاده كرده اند: شب قدر در همه شهرها, يكى است. در آن شب ارزاق و مقدرات و آجال مردم, نوشته مى شود: (و فيها يفرق كل امر حكيم امراً من عندنا234) اگر چنين باشد, آغاز ماه رمضان هم, در همه شهرها, يكى است. اصلاً نمى تواند متعدد باشد, زيرا لازمه آن, تعدد شب قدر است. حال آن كه شب قدر, بيش از يك شب نيست.
آيت اللّه خويى مى نويسد:
روزه گرفتن در روز عيد فطر و قربان, به اتفاق شيعه و سنى, حرام است. بر اساس قول به عدم تعميم, هر كسى به افق محل خويش بخواهد روزه بگيرد و مراسم عيد را برگزار كند, لازم مى آيد كه در روز واحدى روزه بر عده اى از مسلمانها واجب و بر عده ديگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعميم, چنين مسأله اى پيش نمى آيد. اين نيز, مى تواند مؤيد نظريه تعميم به حساب آيد.
(فانها ظاهرة فى انها ليلة واحدة معيّنه, ذات احكام خاصّه لكافة الناس, و جميع اهل العالم لا ان لكل صقع و بقعة ليلة خاصة, مغايرة لبقعة اخرى من بقاع الأرض235)
آيه شريفه, ظاهر است در اين كه شب قدر, يك شب معيّن بيش نيست و در همان شب, احكام ويژه آن براى تمام مردم, در سراسر عالم برنامه ريزى مى شود. نه اين كه هر منطقه و قطعه اى از زمين, شب قدرى جداى از مناطق ديگر داشته باشد.
از روايات نيز, اين مطلب استفاده مى شود236.
آيت اللّه سبزوارى, اين روايات را متواتر دانسته است:
(و بالمتواترة الدالة على ان ليلة القدر واحدة237)
روايات متواتر, دلالت دارد كه شب قدر, يكى است.

2. وحدت عيد فطر و قربان

در دعاى قنوت نماز عيد فطر و قربان مى خوانيم:
(واسئلك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيداً …238)
از اين جمله مأثوره كه شيخ طوسى آن را از امام صادق (ع) روايت مى كند, روز عيد قربان و فطر, روز مشخصى است و براى همه مسلمانان عيد. واژه (هذا) بيانگر آن است تمام مسلمانان, در هر افقى كه باشند, آن روز را عيد مى گيرند و همزمان با سر دادن نداى وحدت, عظمت, شكوه و اقتدار اسلام را تبلور مى بخشند.
پس لازمه وحدت عيد فطر و قربان, يكسانى اول و آخر ماه در همه شهرهاى اسلامى است. آيت اللّه خويى مى نويسد:
(و يؤكّده ما ورد فى دعاء صلوة يوم العيد. فانه يعلم منه بوضوح انّ يوماً واحداً شخصياً يشار اليه بكلمة (هذا) هو عيد لجميع المسلمين المشتتين فى أرجاء المعمورة على اختلاف آفاقها, لا لخصوص بلد دون آخر239)
جمله اى كه در قنوت نماز عيد [فطر و قربان] وارد شده است, تأييد مى كند آن را [قول به تعميم] زيرا به روشنى از آن استفاده مى شود: آن روز مشخص و واحدى است كه به كلمه (هذا) به آن اشاره مى گردد, و براى همه مسلمانان جهان, كه در قسمتهاى مختلف زمين پراكنده اند با همه اختلاف افقى كه دارند, عيد است, نه براى شهر خاصى.
آيت اللّه سبزوارى و ديگران نيز, به اين نكته اشاره كرده اند240.

3. دعاى سمات

در دعاى سمات آمده:
( … و جعلت رؤيتها لجميع الناس مرءاً واحداً241)
و قراردادى ديدن آن را [ماه] براى همه مردمان يكسان.
اين دعا را علامه مجلسى در بحارالأنوار از كفعمى در بلد الأمين242 و جمال الأسبوع و مصباح المتهجد243, از امام باقر و امام صادق (ع) روايت كرده و آن را دعايى مى شمرد در ميان اصحاب, در نهايت شهرت.
از اين دعا استفاده مى شود كه ديدن ماه در افقهاى مختلف, براى همه مردم يكسان است و اين مى تواند قول به تعميم را تأييد كند; زيرا نشان مى دهد كه رؤيت هلال ماه متعدد نيست.
شيخ محمدحسن نجفى, با توجه به نكته مى نويسد:
(و ربما يؤمى الى ذلك … قوله (ع) فى الدعاء: (و جعلت رؤيتها لجميع الناس مرءاً واحداً244))
چه بسا قول امام (ع) در دعاى سمات … اشاره به همين معنى كند كه رؤيت هلال براى همه يكسان است. ظاهراً مراد از يكسان بودن رؤيت ماه براى همه مردم, حكم رؤيت است نه خود رؤيت. بدين معنى وقتى در شهرى هلال ديده شد, براى مردم شهرهاى ديگر نيز, آغاز ماه است, نه اين كه همه مردم جهان, در يك زمان آن را مى بينند.
آيت اللّه سبزوارى مى نويسد:
(اى من حيث الحكم بانّه اذا رآه اهل بلد وجب الصوم على الجميع245)
ييعنى از جهت حكم, بدين معنى كه هرگاه اهل شهرى آن را ببينند, روزه بر همه واجب است.

4. سيره پيامبر (ص)

شيخ طوسى و تهذيب246 و علامه در تذكره247 و منتهى248 و مجلسى در ملاذ الاخبار249 و … تصريح مى كنند: روش پيامبراكرم (ص) در مسأله رؤيت هلال آن بود كه وقتى دو شاهد عادل, گرچه از شهرهاى ديگر, خدمت آن حضرت شهادت به رؤيت هلال مى دادند, حكم به ثبوت ماه مى فرمود:
(و ما ثبت ايضاً من سنة النبى (ص) … والحكم فيمن شهد بذلك فى مصر من الأمصار …250)
و از جمله سنتهاى پيامبر (ص), آن است كه وقتى از شهرى از شهرها در نزد وى شهادت به رؤيت هلال مى دادند, حكم به ثبوت ماه مى فرمود.
كلمه (فى مصر من الأمصار) مطلق است و نشان مى دهد كه شهادت از شهرهاى ديگر مقيد به دورى و يا نزديكى نبوده است, بلكه به طور مطلق, در هر شهرى ثابت گردد, كافى است.

5. علم

دستاوردهاى علمى در زمينه نجوم و علوم فلكى و ستاره شناسى نيز نشان مى دهد كه با خروج اولين جزء طرف روشن ماه از تحت الشعاع, ماه قمرى آغاز مى گردد و در اين حالت, هلال ماه در قسمتهاى زيادى از كره زمين و تا فاصله اى كه اختلاف افق بين آنها بيش از نُه ساعت نباشد و يا به گونه اى نباشد كه شب و روز تفاوت كند, براى مردم قابل رؤيت است.
شهيد صدر251, آيت اللّه خويى252, آيت اللّه سبزوارى253, ميرداماد254 به اين نكته اشاره كرده اند و همچنين برخى از علماى عامه:
(والعلوم الفلكية تؤيد توحيد اوّل الشهر الشرعى بين الحكومات الاسلاميه لأن أقصى مدة بين مطلع القمر فى أقصى بلد اسلامى و بين مطلعه فى اقصى بلد اسلامى آخر هى نحو ساعات فتكون بلاد الأسلام كلها مشتركة بين اجزاء من الليل …255)
دانشهاى فلكى بيانگر و مؤيد آن است كه اول ماه شرعى, بين همه حكومتها و كشورهاى اسلامى يكى باشد, زيرا حداكثر اختلاف در طلوع و غروب, بين دورترين شهر اسلامى نسبت به دورترين شهر در جانب ديگر, حدود نُه ساعت است. پس شهرهاى اسلام, همه در جزئى از شب اشتراك دارند.

6. مذاق شرع

تأكيد شرع بر اهميت وحدت امت اسلامى و توصيه اكيد پيشوايان دينى بر تعظيم شعائر الهى و برگزارى با شكوه و عظمت مراسم عبادى سياسى, نشان مى دهد كه شارع مقدس, راضى نيست مسلمانان در امر رؤيت هلال و برگزارى مراسم عيد فطر و قربان اختلاف داشته باشند.
آيت اللّه سبزوارى مى نويسد:
(و بان عدم الأعتبار اختلاف و شقاق بين المسلمين والشارع لا يرضى بذلك و أئمه الدين (ع) لا يرضون بتفريق المسلمين, و لذلك اهتموا بالتقية اهتماماً كثيراً256)
مسأله نزديكى و دورى شهرها, كه مبناى قول به عدم تعميم است, ضابطه و تعريف مشخصى ندارد و در مورد ميزان نزديكى و دورى شهرها, آراء و نظريه هاى گوناگونى ابراز شده است.
معتبر نبودن [ثبوت هلال براى همه شهرهاى اسلامى] سبب مى گردد كه ميان مسلمانان اختلاف و پراكندگى به وجود آيد. و شارع مقدس راضى به اين نيست. امامان دين (ع), هيچ گاه راضى به تفرقه بين مسلمانان نبوده اند و از اين روى, مى بينيم به مسأله تقيه فوق العاده اهميت مى داده اند.
علامه در باب استحباب استهلال, با اشاره به اهميت حفظ وحدت و جلوگيرى از اختلاف بين مسلمانان مى نويسد:
(و يستحب الرأى للهلال ليلة الثلثين من شعبان و رمضان و يطلبه ليحتاطوا بذلك بصيامهم و يسلموا من الأختلاف257)
شب سى ام ماه شعبان و رمضان, استهلال مستحب است, تا در امر روزه, جانب احتياط را نگهداشته و از اختلاف سالم مانند.
روشن است اگر در مسأله رؤيت هلال, هر شهرى بر اساس افق محل خويش عمل كند و رؤيت هلال ماه در آن شهر براى شهرهاى ديگر كافى نباشد, اختلاف و تفرقه به وجود مى آيد و بر شكوه و عظمت مراسم عبادى سياسى خدشه وارد مى شود.
اين كه ائمه (ع), شيعيان را در مسأله روزه, به هماهنگى با مردم (احتمالاً اهل سنت) فرا خوانده اند, مؤيد همين نكته است.
امام باقر (ع) مى فرمايد:
(صم حين يصوم الناس, وأفطر حين يفطر الناس فانّ اللّه عزّوجل جعل الأهلة مواقيت258)
هنگامى كه مردم [احتمالاً اهل سنت] روزه مى گيرند روزه بگير و هنگامى كه آنان افطار مى كنند, افطار كن كه خداى سبحان هلالهاى ماه را ميقات قرار داده است.

7. عدم معيار براى دورى ونزديكى

قبلاً اشاره شد, نزديكى و دورى, ميزان و معيار مشخصى ندارد. به اصطلاح امرى تشكيكى است. بنابراين, اگر بخواهيم در مسأله رؤيت هلال بين شهرهاى اسلامى فرق بگذاريم و بگوييم رؤيت هلال براى شهرهاى نزديك حجت است و براى شهرهاى دور, خير, با توجه به اين كه ميزان نزديكى و دورى ضابطه معينى ندارد, مردم دچار سر در گمى مى شوند و نه تنها مشكلى را حل نمى كند كه بر مشكل نيز مى افزايد.
فيض كاشانى در ذيل حديثى, در اين باره مى نويسد:
(ولعدم انضباط القرب والبعد لجمهور الناس259)
چون (قرب) و (بعد) براى توده مردم, ضابطه مشخصى ندارد.
غير از مرحوم فيض, بسيارى از فقيهان به عدم انضباط نزديكى و دورى تصريح كرده اند كه در بخش پيش, به قسمتهايى از آن اشاره كرديم.

8. حرمت روزه در روز عيد فطر و قربان

روزه گرفتن در روز عيد فطر و قربان, به اتفاق شيعه و سنى, حرام است. بر اساس قول به عدم تعميم, هر كسى به افق محل خويش بخواهد روزه بگيرد و مراسم عيد را برگزار كند, لازم مى آيد كه در روز واحدى روزه بر عده اى از مسلمانها واجب و بر عده ديگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعميم, چنين مسأله اى پيش نمى آيد. اين نيز, مى تواند مؤيد نظريه تعميم به حساب آيد.

9. پيامدها

قول مشهور, كه رؤيت هلال ماه را در هر شهرى, براى مسلمانان همان شهر و احياناً شهرها و روستاهاى مجاور و نزديك آن, ملاك عمل مى دانند و قابل تعميم به ديگر شهرهاى دور نمى دانند, فروعى را در پى مى آورد كه فقهايى چون علامه در تذكره260, صاحب مدارك261, شهيد262 و … به آنها اشاره كرده اند, مثلاً: شخصى, اول ماه در شهرى بوده كه هلال ماه در آن شهر شب شنبه رؤيت شده است و بعد به شهر ديگرى رفته كه هلال ماه در آن جا, شب يكشنبه ديده شده است و يا به عكس, اين شخص بر اساس كدام افق بايد رفتار كند؟
شهيد اول مى نويسد:
(لو رأى الهلال فى بلد ليلة الجمعة مثلاً ثم سافر الى بلد بعيدة شرقيه قد رؤى فيها ليلة السبت او بالعكس فانه ينتقل حكمه الى الثانى على اظهر القولين, فيصوم واحداً و ثلثين و يفطر التاسع والعشرين263)
اگر هلال ماه را در شب جمعه, در شهرى ببيند و آن گاه به شهر دورى, در جانب شرقى, كه ماه را در شب شنبه رؤيت كره اند, مسافرت كند, يا به عكس, قول روشن تر و واضح تر آن است كه حكم شهر دوّم, در مورد وى جارى است. پس بايد سى و يك روز روزه بدارد و يا در روز بيست و نه افطار كند و عيد بگيرد.
شهيد, بر اساس احتمالى كه خود مطرح ساخته (جواز تعميم به بلاد غربى نه شرقى) مثال زده است. در قول مشهور هم كه به بيش از شهرهاى نزديك را حجت نمى دانند, عيناً همين مثال مطرح مى شود.

نتيجه:

از آنچه تاكنون در مورد رؤيت هلال و اختلاف افقها بحث شد, نتيجه مى گيريم:
1. در مسأله جواز تعميم رؤيت هلال به ديگر شهرهاى اسلامى, بين فقهاى اسلام اختلاف است و دو قول عمده در مسأله ابراز شده:
* قول مشهور. اعتقاد به ثبوت رؤيت هلال در شهر محل رؤيت و شهرهاى مجاور و هم افق, نه ديگر شهرها.
* قول غير مشهور. اعتقاد به تعميم ثبوت رؤيت هلال به تمامى شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزديك, چه هم افق و چه غير هم افق.
2. در ميان فقهاى عامه نيز اختلاف است. مشهور معتقد به تعميم هستند. ابوحنيفه و برخى از شافعيه همچون مشهور فقهاى شيعه نظر دارند.
3. در منابع روايى, سخنى از پيامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزديك و دور و مسأله تعميم و يا عدم تعميم رؤيت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بيان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
4. نظريه تعميم, در ميان فقهاى شيعه بيشتر از زمان مرحوم علامه به بعد پيدا شده و در ميان معاصرين, طرفداران بيشترى پيدا كرده است.
5. مسأله نزديكى و دورى شهرها, كه مبناى قول به عدم تعميم است, ضابطه و تعريف مشخصى ندارد و در مورد ميزان نزديكى و دورى شهرها, آراء و نظريه هاى گوناگونى ابراز شده است.
6. براى نظريه مشهور, دلايلى اقامه شده كه مهمترين آن, قياس طلوع و غروب قمر, به طلوع و غروب خورشيد و مسأله اختلاف افقهاست.
7. وضعيت تكوينى ماه و حركت آن با حركت زمين و طلوع و غروب خورشيد, تفاوت دارد و قياس رؤيت هلال, به طلوع و غروب خورشيد, قياس مع الفارق است.
8. خروج ماه از محاق, امر واحدى بيش نيست و تا فاصله اى كه اختلاف افق بين شهرها به اندازه اى نباشد كه شب و روز با هم فرق كند, براى همه, با اندك تفاوتى قابل رؤيت و براى همه آن شهرها اول ماه است.
9. طرفداران نظريه عدم تعميم, در ميان اهل سنت نيز, براى اثبات نظر خويش دلايلى اقامه كرده اند كه مهم ترين آن, روايت كريب است كه از نظر سند و دلالت, نمى شود به آن اعتماد كرد.
10. طرفداران نظريه تعميم, علاوه بر بهره گيرى از وضعيت تكوينى ماه و نيز مسأله وحدت خسوف, به اطلاق روايات و آيه شريفه استدلال كرده اند.
11. افزون بر دلايلى كه براى قول به تعميم اقامه شد, به دلايلى تبرعى و مستنداتى كه بر نظريه تعميم تأكيد مى كند نيز, استناد شده است.

پی نوشت ها:

1. (سوره يونس), آيه 5.
2. (تحريرالوسيله), امام خمينى ج1/440 ـ 455, دارالتعارف, بيروت.
3. (سوره بقره), آيه 189.
4 و5. (سوره احقاف), آيه 5.
6. (تحريرالوسيله), ج2/335.
7. (سوره بقره), آيه 228; (تهذيب الأحكام), محمدبن حسن طوسى, ج4/173, دارالتعارف, بيروت.
8. (وسائل الشيعه), شيخ حر عاملى, ج15/44. داراحياءالتراث العربى, بيروت.
9. (همان مدرك), ج18/526; ج13/143; ج15/451.
10. (همان مدرك), ج18/526; ج6/82.
11. (المقصود من الجمل والعقود), نجم الدين جعفر بن حسن, معروف به محقق حلى, تحقيق رضا استادى, چاپ شده در (الرسائل التسع)/350, كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى, قم; (نهاية الأحكام فى معرفة الأحكام), علامه حلى, تحقيق سيدمهدى رجائى, ج2/440, مؤسسه اسماعيليان, قم.
12. (بحارالأنوار), محمدباقر مجلسى, ج55/124, مؤسسة الوفاء, بيروت.
13. (فقه الأمام جعفرالصادق), محمدجواد مغنيه, ج2/72, دارالتعارف للمطبوعات, بيروت.
14. در همين راستا, اختلاف و ناهماهنگى در تعيين روز دهم ذيحجه و برگزارى اعمال روز عيد قربان در مراسم حج براى برخى از قائلان به عدم تعميم و نيز گروهى از مسلمانان, مشكلات فراوانى را ايجاد مى كند. همه ساله, گرفتن مراسم جداگانه, در روزهاى قبل و يا بعد از آن, از سوى برخى از علماء علاوه بر دردسرها و مشقتهاى فراوان براى خود آنان, اسباب اختلاف و تشتت مسلمانان و بدبينى گروهى از آنان را پديد مى آورد.
15. (فتح البارى فى شرح صحيح البخارى), ابن حجر عسقلانى, ج4/123.
16. (مقنعة), شيخ مفيد/296, كنگره جهانى شيخ مفيد.
17. (شرايع الأسلام), نجم الدين جعفر بن حسن, محقق حلى, ج1/200, دارالأضواء, بيروت.
18. (المبسوط فى فقه الأماميه), شيخ طوسى, ج1/268, المرتضويه لأحياء الآثار الجعفريه, قم.
19. (النهاية, فى مجرد الفقه والفتاوى) شيخ طوسى/151, دارالكتاب العربى, بيروت.
20. (المهذب), عبدالعزيز بن البراج الطرابلسى, ج1/190, مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين, قم.
21. (قيروان) نام شهر و ولايتى است در ليبى, از توابع بنغازى. ر. ك. (مراصد الأطلاع, على اسماء الأمكنة والبقاع مختصر معجم البلدان لياقوت), صفى الدين عبدالمؤمن بغدادى, تحقيق على محد البجاوى, ج3/1139, دارالمعرفة, بيروت; (فرهنگ معين), ج6/1484 اميركبير, تهران.
22. (الوسيله الى نيل الفضيلة), ابن حمزه, چاپ شده در (سلسلة الينابيع الفقهيه), على اصغر مرواريد, ج6/240.
23. (ايضاح الفوائد فى شرح اشكالات القواعد), محمد بن حسن بن يوسف بن مطهر حلى, ج1/251, اسماعيليان, قم.
24. (جامع المقاصد فى شرح القواعد), محقق كركى, ج3/93, مؤسسة آل البيت, قم.
25. (مجمع الفايدة والبرهان) مولى احمد المقدس اردبيلى, ج5/294 انتشارات اسلامى, قم.
26. (مدارك الأحكام فى شرح شرايع الأسلام), محمد بن على الموسوى العاملى, ج6/171, مؤسسه آل البيت, قم.
27. (ذخيرة المعاد فى شرح الأرشاد), ملامحمد باقر سبزوارى/532, مؤسسه آل البيت, قم.
28. (تهذيب الأحكام), شيخ طوسى, ج4/154, دارالتعارف, بيروت; صعب, (وسايل الشيعه), شيخ حر عاملى, ج7/210.
29. (المسائل الطبريه) محقق حلى, چاپ شده در (الرسائل التسع)/321.
30. (همان مدرك)/322.
31. (مبسوط), ج1/268.
32. (الدروس الشرعيه فى فقه الأمامية), شهيد اول, ج1/285, انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين, قم.
33. (رساله اثنى عشريه فى الصوم), شيخ بهايى, چاپ شده در مجله (تراثنا), شماره2/207, سال سوم, جمادى الأولى والثانى 1408.
34. (دروس), ج1/285.
35. (مبسوط), ج1/268.
36. (تذكرة الفقهاء), علامه حلى, ج1/269, مكتبة المرتضويه لأحياء الآثار الجعفرية.
37. (منتهى المطلب), علامه حلى, ج2/593.
38. (تحريرالأحكام), علامه حلى, ج1/82, مؤسسه آل البيت, مشهد.
39. (ارشاد الأذهان الى أحكام الأيمان), علامه حلى, ج1/303, انتشارات اسلامى, قم.
40. (قواعدالأحكام), علامه حلى, ج1/69, منشورات رضى, قم.
41. (منتهى المطلب), ج2/593.
42. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/393.
43. (تحريرالاحكام), ج1/82.
44. (مستندالشيعه فى احكام الشريعه), مولى احمد نراقى, ج2/133, كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى.
45. (الحدائق الناظرة فى احكام العترة الطاهرة), شيخ يوسف بحرانى, ج13/266, انتشارات اسلامى, قم.
46. (وافى) محمد محسن فيض كاشانى, ج11/120, مكتبة الأمام اميرالمؤمنين (ع), اصفهان.
47. (مهذب الأحكام), سيدعبدالأعلى سبزوارى, ج1/289; (مستند عروة الوثقى), آيت اللّه خويى, ج2/115; (الفتاوى الواضحة), شهيد محمد باقر صدر, ج1/620 ـ 630, دارالتعارف للمطبوعات, بيروت.
48. (كتاب الطهارة), شيخ مرتضى انصارى.
49. (جواهرالكلام), شيخ محمد حسن نجفى, ج16/361, داراحياء التراث العربى, بيروت.
50. (مجمع الفايدة والبرهان), ج5/291.
51. (جامع المقاصد), ج3/93; (منهاج الصالحين), ج1/394; (تحريرالوسيله), ج1/297.
52. (مستندالشيعه), ج2/133.
53. (الفتاوى الواضحة), شهيد محمدباقر صدر, ج1/620 ـ 630.
54. (مهذب الأحكام), سيد عبدالأعلى سبزوارى, ج10/283.
55. (مستند عروة الوثقى) آيت اللّه خويى, ج2/115.
56. (جواهرالكلام), ج16/361.
57. (منتهى المطلب), ج2/593.
58. (تحريرالأحكام), ج1/82.
59. (تذكرة الفقهاء), ج1/269.
60. (المعتبر), محقق حلى/311.
61. (شرايع الاسلام), ج1/200.
62. (ارشاد الأذهان), ج1/303.
63. (قواعد الأحكام), ج1/69.
64. (جامع المقاصد), ج3/93.
65. (مسالك الأفهام), زين الدين بن على العاملى, الجبعى, معروف به شهيد ثانى, ج1/59, قم, دارالهدى للطباعة والنشر.
66. (مجمع الفايدة والبرهان), ج5/294.
67. (مبسوط), ج1/268.
68. (المناهل), سيدمحمد مجاهد (م 1242). بخشى از اين كتاب در سال 1274 و بخشى در سال 1315 در تهران چاپ شده است. ولى ظاهراً قسمت (صوم) آن چاپ نشده است. نسخه خطى آن در كتابخانه ملك به شماره /2951 در فهرست 1/740 ـ 741 و كتابخانه مسجداعظم به شماره هاى 81 ـ 82, 341 ـ 342, در فهرست 380 ـ 390, ثبت شده است. ر. ك. (مقدمه اى بر فقه شيعه) حسين مدرسى طباطبائى, ترجمه محمد آصف فكرت/328, مشهد, آستان قدس رضوى; (الذريعة), آقابزرگ تهرانى, ج22/352.
69. (منتهى), ج2/593.
70. (تحريرالأحكام), ج1/82.
71. (مدارك الأحكام), ج6/173.
72. (مبسوط), ج1/268.
73. (تحريرالأحكام), ج1/82.
74. (مشارق الشموس) حسين بن جمال الدين محمد خوانسارى/473, مؤسسه آل البيت.
75. (الفقه الأسلامى و ادلته), وهبة الزحيلى, ج2/605 ـ 610; (المغنى), (ابن قدامه حنبلى), ج3/7. (الفقه المنهجى), ج2/77; (مجموعه رسائل), ابن عابدين/229; (تفسير قرطبى), 2/295 (بداية المجتهد), ج1/287.
76. (المغنى), ابن قدامه حنبلى, ج3/7.
77. (الجامع لأحكام القرآن), محمد بن احمد الأنصارى القرطبى, ج2/295, داراحياء التراث العربى, بيروت.
78. (بداية المجتهد), محمد بن رشد قرطبى, ج1/287, دارالمعرفة, بيروت.
79. (كتاب الفقه على المذاهب الأربعة), عبدالرحمان الجزيرى, ج1/550, داراحياء التراث العربى, بيروت.
80. (مجموعه رسائل), ابن عابدين/229.
81. (الفقه المنهجى), ج2/77; (التاج الجامع للأصول), ج2/57. (احياء علوم الدين), محمد غزالى, ج1/232.
82. (تذكرة الفقهاء) علامه حلّى, ج1/269.
83. دكتر وهبه الزحيلى در (الفقه اسلامى و ادلته), ج2/609, مى نويسد ابن حجر شش قول در مسأله بيان كرده است.
84. (مقنعه), شيخ مفيد/296.
85. (فتح البارى), ج4/123.
86. (كتاب العين), ج7/123; (فرهنگ لاروس), ج2/1911; (فرهنگ معين), ج3/2259; (تاريخ يعقوبى), ج2/154.
87. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/396; (مستمسك عروة الوثقى), سيد محسن حكيم, ج8/470.
88. (مستند الشيعه), ج2/133.
89. (وافى), ج7/121.
90. (مسالك), ج1/59.
91. (مدارك الأحكام), ج6/172.
92. (كفاية الاحكام)/52.
93. (كتاب الطهارة), شيخ انصارى, بخش صوم.
94. (تذكرة), ج1/269.
95. (مسالك), ج1/59, شهيد با ذكر مصاديقى از شهرهاى نزديك و دور, معيار دورى و نزديكى را در اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشيد دانسته است. وى در اين زمينه مى نويسد:
(و لا ريب فى كون مثل بغداد والكوفة متقارباً و مثل خراسان والعراق والشام متباعدةً, انّما الكلام فى الحدّ الذى يوجب البعد والظاهران المرجع فيه الى اختلاف المطالع, فانها هى الموجبة لأختلاف الرؤية, بناء على ما دلت عليه البراهين الأعتبارية من انّ الأرض كروية, فيختلف المطالع باختلاف محالها, و تطلع الكواكب على جهاتها الشرقية قبل طلوعها, على الغربية, و كذلك الغروب. فعلى هذا يمكن ان لا يرى الهلال عند الغروب فى البلاد الشرقيه لقربه من الشمس, ثم يرى فى تلك الليلة فى الغربية لتأخر غروبها, فيحصل التباعد بينهما, الموجب للرؤية, و هذا امر قد شهدت بالتجربة فضلاً عن البراهين)
از سخن شهيد چند نكته فهميده مى شود:
1. ميزان دورى و نزديكى, اختلاف طلوع و غروب خورشيد است.
2. كرويت زمين سبب اختلاف رؤيت است.
3. كواكب و از جمله ماه, در شهرهاى شرقى زودتر شهرهاى غربى ديده مى شوند و ديرتر غروب مى كنند.
5. ممكن است ماه در شهرهاى غربى ديده شود, ولى در شهرهاى شرقى ديده نشود.
96. (ميل) واحد اندازه گيرى طول است. هر ميل, معادل 1848 متر است و نيز برابر با چهارهزار ذراع و برابر با يك سوم فرسخ ر. ك: (فرهنگ معين), ج4/4504.
97. (ايضاح الفوائد), ج1/252.
98. (كسوف), به معناى گرفتن خورشيد است, ولى در لغت عربى به معناى ماه گرفتگى و خورشيد گرفتگى هر دو به كار مى رود. ر. ك. (فرهنگ معين), ج3/2975.
99. (مصباح الهدى), ج8/392.
100. (همان مدرك).
101. (همان مدرك).
102. (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/605, 609.
103. (الفقه على المذاهب الأربعة), ج1/550; (التاج الجامع للأصول), ج2/57.
104. (مبسوط), ج1/268.
105. (اصباح الشيعه), چاپ شده در (سلسلة ينابيع الفقهية), گردآورى على اصغر مرواريد ج6/254, مؤسسه فقه الشيعه, الدارالاسلاميه.
106. (كتاب الطهارة) شيخ انصارى, كتاب صوم.
107. (فتح البارى), ج4/123.
108. (تذكرة), ج1/269.
109. (فرهنگ معين), ج3/3998.
110. (احياء علوم الدين), غزالى, ج1/232, دارالمعرفة, بيروت.
111. (فتح البارى), ج4/123.
112. (محجة البيضاء), مولى محسن فيض كاشانى, ج2/127.
113. (مصباح الهدى), ج 8/392.
114. (الفقه), سيدمحمد شيرازى, ج36/195.
115. (همان مدرك)/194.
116. (وافى), ج7/121.
117. (سوره بقره) آيه/185.
118. (الفقه), سيّد محمد شيرازى ج36/197.
119. (تفسيرالميزان), علامه محمد حسين طباطبائى, ج2/24, مؤسسة الأعلمى, بيروت; (مجمع البيان), امين الاسلام طبرسى, ج2/123; (تفسير تبيان), شيخ طوسى, ج2/123.
120. (فقه القرآن), سعيدبن هبة اللّه راوندى (م: 573 هـ . ق.), تحقيق سيداحمد حسينى, ج1/178, كتابخانه آيت اللّه نجفى, قم.
121. (وسايل الشيعه), شيخ حر عاملى, تحقيق عبدالرحيم ربانى شيرازى, ج7/186, داراحياء التراث العربى, بيروت.
122. (همان مدرك)/183.
123. (همان مدرك)/182.
124. (مرآة العقول), مولى محمد باقر مجلسى, ج16/229. دارالكتب الأسلاميه.
125. (وسايل الشيعة), ج7/ باب 3 از ابواب احكام شهر رمضان.
126. (ذخيرة المعاد)/532.
127. (الفقه), سيدمحمد شيرازى ج36/196.
128. (مستند عروة), ج2/120; (مستمسك عروة), ج8/470; (وافى) ج11/120.
129. (وسايل الشيعه), ج7/192, 218.
130. (همان مدرك)/209.
131. (وافى), ج7/120, پاورقى مرحوم شعرانى در مورد قول مرحوم فيض.
132. (مستمسك عروة), ج8/470; (حدائق الناظره), ج13/265.
133. (مستند عروة), ج2/120.
134. (سوره اسراء), آيه 78.
135. (تحريرالوسيله), ج1/136; (وسايل) ج5/249.
136. (طنجه) نام شهرى است در ساحل درياى مغرب. ر. ك: (مرا صدالأطلاع), ج2/894.
137. (وافى), ج7/120, پاورقى مرحوم شعرانى.
138. (وسايل الشيعة), ج3/145.
139. ر. ك: (الفقه), سيدمحمد شيرازى, ج36/197.
140. (وسايل الشيعة), ج7/213.
141. (مستند عروة), ج2/117.
142. ر. ك: (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/608; (مغنى), ج3/7.
143. (مصباح الهدى), ج8/395.
144. (مستند عروة), ج2/117.
145. (الفقه) سيدمحمد شيرازى ج36/197.
146. ر. ك: (التاج الجامع للأصول فى احاديث الرسول), منصور على ناصف, ج2/57, داراحياء التراث العربى بيروت (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/608.
147. (الفقه), سيدمحمد شيرازى ج36/197.
148. (مستندالشيعه), ج2/133.
149. (جواهرالكلام), ج16/361; (مستمسك عروة), ج8/470.
150. (نهايه) شيخ طوسى/151; (مبسوط) شيخ طوسى ج1/268.
151. (شرايع الاسلام) محقق حلّى ج1/200.
152. (تذكرة), ج1/269. (منتهى) ج2/593.
153. (الأصول العامه للفقه المقارن), محمدتقى حكيم/224, مؤسسة آل البيت.
154. (مغنى) ابن قدامه ج3/7.
155. (تذكرة), ج1/269.
156. (منتهى), ج2/593.
157. (الفقه), ج36/197. (ايضاح الفوائد), ج1/152.
158. (سنن بيهقى), ج4/251, چاپ بيروت (سنن ترمذى), ج3/76.
159. (سنن ترمذى), ج3/76.
160. (منتهى), ج2/593.
161. (مغنى), ابن قدامه ج3/7.
162. (منتهى), ج2/593.
163. (همان مدرك).
164. (منتهى), ج2/593, (تحرير), ج1/82.
165. (مستندالشيعة), ج2/133.
166. (حدائق الناظره), ج13/266.
167. (وافى), ج11/120.
168. (سبل الرشاد), سيد ابوتراب خوانسارى. اين كتاب شرح (نجات العباد), شيخ محمدحسن نجفى, صاحب جواهر است. در سال 1364هـ . ق. در نجف چاپ شده است. ما به اين كتاب دست نيافتيم ولى صاحب مستند و مرحوم آملى و ديگران قول به تعميم را به وى نسبت داده اند.
169. ر. ك: (مهذب الأحكام), ج10/288. (مصباح الهدى), ج8/394. (مستند عروه), ج2/116.
مرحوم آقا بزرگ تهرانى در (الذريعة), ج14/100 و در (طبقات اعلام الشيعة), قرن چهاردهم, ج1/27, از اين كتاب ياد كرده است. حسين مدرسى طباطبائى اين كتاب را به عنوان شرح نجات العباد مرحوم صاحب جواهر ذكر كرده است. ر. ك. (مقدمه اى بر فقه شيعه)/343 و نيز رجوع شود و در مورد قول به تعميم به: (فقه الصادق) 84/281; (الفتاوى الواضحه) ج1/620 ـ 630; (وافى), ج11/120.
170. (بحارالأنوار), ج93/306; (دائرة المعارف القرن العشرين), محمد فريد وجدى, ج7/939, دارالمعرفة, بيروت; (الفتاوى الواضحة), ج1/620 ـ 630.
171. (سوره بقره) آيه/189.
172. (بحارالأنوار), ج55/151, 152.
173. (همان مدرك), ج87/107.
174. (تحقيقات اسلامى), نشريه بنياد دايرة المعارف اسلامى, سال هفتم, شماره 1, سال 1371 مقاله آقاى ماشاء اللّه على احيايى.
175. (الفتاوى الواضحة), ج1/620 ـ 630.
176. (دائرة المعارف القرن العشرين), فريد وجدى, ج1/181.
177. (وسايل الشيعة), ج3/145.
178. (مهذب الأحكام), ج10/287.
179. بر همين اساس, برخى تا فاصله اى كه اختلاف افق بيش از نُه ساعت نباشد, رؤيت هلال را تعميم داده اند و برخى ديگر, اين ميزان را حتى تا ده ساعت نيز ذكر كرده اند. ظاهراً منظور همه اين است كه تا هنگامى كه به گونه اى نباشد كه شب و روز آن شهرها, با هم فرق كند. ر. ك. (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/620 (وافى), ج11/120.
180. (مهذب الأحكام), ج10/288.
181. (مستند عروة), ج2/117.
182. (الفتاوى الواضحة), ج1/626.
183. (مستندالشيعه), نراقى, ج2/133.
184. (الفتاوى الواضحة), ج1/627, 628.
185. (دائرة المعارف القرن العشرين), ج7/942.
186. (شرح الصحيفة الكاملة السجادية), ميرداماد, تحقيق سيدمهدى رجايى/370, اصفهان, مهديه ميرداماد.
187. (سوره بقره), آيه 185.
188. (منتهى), ج2/592; (تذكرة), ج1/269.
189. (سوره بقره), آيه 185.
190. (مغنى), ابن قدامه ج3/7.
191. (سوره بقره), آيه 185.
192. (المنار), محمد رشيد رضا, ج2/162, دارالمعرفة, بيروت.
193. (تفسير الميزان), ج2/24.
194. (مجمع البيان), امين الاسلام طبرسى, ج2/122, دارمكتبة الحياة, بيروت.
195. (الكشاف), زمخشرى (م: 528 هـ.ق.), ج1/227, نشر ادب الحوزه, قم.
196. (تفسير صافى), مولى محسن فيض كاشانى, ج2/202, مؤسسه اعلمى, بيروت.
197. (تفسير نورالثقلين), عبد على بن جمعه العروسى الحويزى, تحقيق سيدهاشم رسولى محلاتى, ج1/168, اسماعيليان, قم.
198. (تفسير السراج المنير), الخطيب الشربينى, ج1/120, دارالمعرفة, بيروت.
199. (تفسير نورالثقلين), ج1/168.
200. (تذكرة), ج1/269.
201. (منتهى), ج2/592.
202. (وسايل الشيعة), ج7/183.
203. (همان مدرك)/181.
204. (مهذب الأحكام), ج10/284.
205. (همان مدرك)/289.
206. (وافى), ج11/120, پاورقى مرحوم شعرانى.
207. (وسايل الشيعة), ج7/192.
208. (همان مدرك)/183.
209. (همان مدرك)/211.
210. (همان مدرك)/189.
211. (منتهى), ج2/593.
212. (مهذب الأحكام), ج10/285.
213. (مستند الشيعة), ج2/133.
214. (وافى),ج11/120.
215. (حدائق الناضره) ج13/266.
216. (مستند عروة), ج2/121, كتاب صوم.
217. (فقه الصادق), ج8/281; (مستمسك عروه), ج8/470.
218. (تهذيب الأحكام), ج4/159; (وافى), ج11/123.
219. (حدائق الناضره), ج13/263.
220. (وافى), ج11/123.
221. (الفقه), ج36/198; (جواهر), ج16/361; (مجمع الفايدة والبرهان), محقق اردبيلى, ج5/195.
222. (كتاب الطهارة), شيخ انصارى كتاب صوم.
223. (مصباح الهدى), ج8/395.
224. (مستند عروة), ج2/120.
225. (وسايل الشيعه), ج7/192.
226. (سوره بقره) آيه 187.
227. (مهذب الأحكام), ج10/286.
228. (وافى), ج11/121.
229. (همان مدرك).
230. (منتهى), ج2/592.
231. (مستندالشيعه), ج2/133.
232. (ر. ك: (مستند عروة), ج2/117; (الفتاوى الواضحة), ج1/623.
233. (سوره قدر), آيه 2.
234. (سوره دخان), آيه 4, 5.
235. (مستند عروة), ج2/122.
236. (وسايل الشيعة), ج7/262, 263.
237. (مهذب الأحكام), ج10/289; (فقه الصادق), ج8/280.
238. (تهذيب الاحكام), شيخ طوسى, ج3/133.
239. (مستند عروة), ج2/122, كتاب صوم; (مهذب الأحكام), ج10/289.
240. (مستند عروة).
241. (بحارالأنوار), ج87/96 ـ 108.
242. (بلدالأمين) كفعمى/91.
243. (مصباح المتهجد) كفعمى/292.
244. (جواهر), ج16/361.
245. (مهذب الأحكام), ج10/289.
246. (تهذيب), ج4/155.
247. (تذكرة), ج1/268.
248. (منتهى), ج2/587.
249. (ملاذالأخيار), ج6/449.
250 . (تهذيب), ج4/155.
251. (الفتاوى الواضحة), ج1/620.
252. (مستند عروة), ج2/118.
253. (مهذب الأحكام), ج10/286.
254. (شرح صحيفه سجاديه), ميرداماد/342.
255. (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/610.
256. (مهذب الأحكام), ج10/289.
257. (منتهى), ج2/590.
258. (وسايل الشيعة), ج7/212.
259. (تهذيب الاحكام), ج4/157; (وافى), ج11/120.
260. (تذكرة), ج1/269.
261. (مدارك), ج6/173.
262. (مسالك), ج1/59.
263. (دروس), ج1/286.

مقالات مشابه

اسرار اعمال حج در قرآن و سنت

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهزهرا حق‌زاده

درنگی در طواف النساء از نگاه قرآن

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهمحمدجواد عنایتی‌راد

حج و روايات تفسيري امام رضا (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندههادی یعقوب‌زاده

رازهای عرفانی حج در تفسیر عرفانی قرآن

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهرحیم کارگر

شفابخشی حج

نام نشریهمیقات حج

نام نویسندهمجتبی کلباسی

من الحج حدیث فی القرآن الکریم

نام نشریهالوعی الاسلامی

نام نویسندهمحمد الدسوقی