پروفسور فضل الله نيك آيين ترجمه قرآن جز به زباني جذاب، شاعرانه و هنرمندانه ظلم است

پدیدآورفضل‌الله نیک ایین

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1569 بازدید
پروفسور فضل الله نيك آيين ترجمه قرآن جز به زباني جذاب، شاعرانه و هنرمندانه ظلم است

فضل الله نيك آيين
حامد دردشتيان در پي درج گزارش انتشار اولين ترجمه شاعرانه قرآن كريم به زبان انگليسي در شماره 101، سپس به زبان انگليسي در شماره 102 و همچنين انتشار بازتاب اين اقدام بيبديل در شماره 109 اين هفته نامه، از آن جائي كه با توجه به توضيحات مندرج در شمارههاي مذكور، به نظر ميرسد عرضه اين اثر شگرف به مثابه نقطه عطفي در ابلاغ فراگير كلام حق به بخش اعظمي از جهان فعال معاصر بوده و در واقع در عصر ‹‹انفجار اطلاعات و ارتباطات›› تولدي نوين و نويدبخش بر معجزه پويا و پاياي پيامبر پاياني (ص) ميباشد، از همان آغاز به همراه خوانندگان گرانقدرمان مترصد آشنايي بيشتر با خالق اين ترجمه آهنگين بوديم.
با اغتنام حضور ايشان در ايران، سرانجام توفيق درك محضر نوراني اين خادم قرآن كريم جناب پروفسور فضل الله نيك آئين در منزل ساده و بي تكلف او نصيب گرديد. آري، رادمردان و خدمات سترگشان عموماً محصول همين خانههاي كوچك و خلوتهاي دنياستيز، گمنام و بيزرق و برق بودهاند.
كلام وزين متخلق به تجليات قرآني وي عنان زمان را از كف ما ربود و اطلاعات معتنابه ارائه شده در اين گفتگوي 10 ساعته ما را مستغني از اطاله و ملزم به اختصار در مقدمه نمود:
ضمن عرض تبريك به مناسبت توفيق ويژهاي كه نصيب جنابعالي شده، نخست بفرمائيد به چه دليل تصميم گرفتيد چنين ترجمهاي آهنگين ارائه دهيد؟ يا دقيقتر بگويم خواستگاه اين اثر را تبيين فرمائيد.
بسم الله الرحمن الرحيم. سوال مهم و اصلي همين است، ضرورت اين ترجمه چه بود؟ از حدود بيست سال پيش، در بعضي مجامع و كنفرانسهاي بينالمللي متوجه شدم كه وقتي سخنران مسلماني ضمن سخنانش به زبان انگليسي، آيه يا آياتي را از قرآن نقل ميكند، آن مطلب منقول از قرآن، از لحاظ بافت و ساختار و آهنگ و واژگان يا انسجام و فصاحت و جهات ديگر، هيچ نوع برجستگي و تمايزي نسبت به بقيه حرفهايش ندارد، يعني آن نقل از قرآن، جمله يا جملاتي است به نثري خشك و غير جذاب، بعبارت ديگر، مطلب منقول قرآني هيچ بوئي از آن قوت و فصاحت و زيبايي و شيوايي اصل عربي قرآن نبرده است. در حاليكه وقتي سخنراني ضمن گفتارش، مطلبي از نويسندگان و شعرا و حكماء و فلاسفه جهان نقل ميكند، شكسپير، گوته، انيشتين، برنارد شاو، ژانپل سارتر، بنجامين فرانكلين و امثالهم، شنونده فوراً احساس ميكند كه با سخني متين و فاخر و متمايز و متفاوت نسبت به گفتارهاي معمولي يا نثرهاي روزنامهاي و روزمره روبروست. خوب، عميقاً متاثر ميشدم در اين مواقع، ديدم چه ظلم بزرگي شده است به كلام بيهمتاي الهي.
ميدانيم ترجمه هاي مختلفي از قرآن مجيد به زبان انگليسي، بويژه در پنجاه سال اخير، منتشر شده، آيا معتقديد كه هيچكدام نتوانستهاند ترجمه كمابيش دقيق و خوبي ارائه دهند؟ مضافاً چون ميدانيم بررسي جامعي نسبت به كارهاي قبلي معمول داشتهايد، لطفاً توضيح دهيد.
بهيچوجه، منظورم اين نيست. صحبت از انتقال مفاهيم قرآن در ظرف هنر است. براي روشنتر شدن بحث، اجازه بدهيد، مرور كوتاهي بكنيم بر تاريخچه ترجمههاي قرآن به زبانهاي اروپائي، البته عمدتاً انگليسي كه مورد بررسي ماست: صرفنظر از ترجمههاي ناقص و مغرضانه قرون وسطي، نخستين ترجمه مهم و كامل و قابل ذكر، متعلق به ‹‹جورج سيل›› انگليسي است كه در قرن هجدهم چاپ شده، ترجمهاي است با نثري كهنه و توراتي، همراه با مطالب اضافي توضيحي زياد ضمن آيات، و خواندنش بسيار ملالآور. بعد در قرن نوزدهم، ترجمه قابل ذكر، از آن آقاي ‹‹رادول››، كشيش انگليسي است كه نثرش روان است و توضيحاتش ضد اسلامي. بعد از آن ترجمه ‹‹محمدعلي لاهوري›› است كه از لحاظ دقت در ترجمه و انتقال مفاهيم بسيار خوب كاركرده ولي از جهات ادبي و هنري تلاشي نكرده است. ‹‹پيكتال››، انگليسي مسلمان شده هم در واقع كارش براساس ترجمه محمدعلي است و از فصاحت و بلاغت كلام عاري است. ترجمه ‹‹حبيب شاكر›› را هم شايد لازم نبود ذكر كنم كه مطلقاً از قبليها كپي كرده، هيچ جاذبهاي هم ندارد - و من نميدانم چه اصراري است كه در ايران، اين ترجمه را كه تنها هنرش بيزاركردن خواننده انگليسي از قرآن است، هي تجديد چاپ ميكنند!
اقدام عظيم بعدي، تلاش سي ساله ‹‹علامه يوسف علي›› است، ترجمهاي حتي المقدور دقيق و امين همراه با خروارها زيرنويس سودمند و بعضاً عرفاني جالب نظر - همان ترجمهاي كه دولت عربستان هم آن را در سراسر جهان توزيع ميكند. بعد ترجمه ‹‹ن. داود››، يهودي عرب زبان فلسطيني الاصل و مترجم كهنه كار است كه قرآن را به زبان انگليسي امروزي ترجمه كرده، نثرش خوب و روان است، فاقد جنبههاي هنري است و از لحاظ امانت ترجمه، بيدقتيهائي در كارش وجود دارد. البته قبل از اين، بايد اسم ميبردم از مرحوم آرتور آربري، استاد سابق دانشگاه كيمبريج انگلستان كه عشقي به كار ترجمه قرآن - همچنين مثنوي مولانا - داشته و كوشيده است بعضي از جنبههاي ادبي و شعري و هنري قرآن را در ترجمه انگليسياش، منعكس كند.
از ترجمه هايي كه در آمريكا چاپ شده، ذكري نكرديد.
بله، سه ترجمه در اين مملكت چاپ شده، مال بيست سي سال اخير. يكي ترجمه ‹‹پروفسور ايروينگ›› كه متاسفانه در آمريكا از فيض ملاقاتش بينصيب ماندم - چون هشتاد و چند سال دارد و آلزايمر گرفته - ترجمه ايشان به نثر خوب روزمره آمريكايي است، خودش ميگويد آن را براي مسلمانان آمريكا چاپ كرده.
از نظر امانتداري و انطباق معاني با اصل چطور است؟ نسبتاً معتبر است، اما ارائه قضاوت و توصيف بايسته در اين خصوص مستلزم فرصت جداگانهايست تا بطور روشمند به مقايسه علمي مجموعه ترجمههاي رايج بپردازيم.ديگري ترجمه ‹‹رشادخليفه›› مصري - آمريكايي است، ترجمهاش نثري معمولي دارد همراه با دستكاريهايي كه در ترجمه بعضي آيات كرده تا همراه با آن ‹‹شامورتي بازي›› عدد نوزده در قرآن، پيامبري خودش را به اثبات برساند، كه كشتندش!
ترجمه سوم مربوط به آقاي ‹‹ميراحمد علي وفاخواني›› است، چون ‹‹احمدعلي›› ديگري هم در آمريكا قرآني چاپ كرده كه برجستگي خاصي ندارد. به هر حال ترجمه اين ‹‹ميراحمد علي›› از همان نوع نثر محمدعلي وپيكتال و جرج سيل است، فقط ايشان با ديد شيعي مبالغهآميزي در حدود دو برابر حجم اصل قرآني، حاشيهزده است.
ذكر ترجمه حضرت ‹‹مودودي›› هم كه در شبه قاره هند چاپ شده لازم است، كه از لحاظ ادبي حاوي نكته خاصي نيست، فقط با تفسيرهائي بصورت پانويس همراه است كه مفصل و سودمند است.
بدين ترتيب، بايد گفت كه در اين ترجمهها هيچ خبري از آن معجزه كلامي قرآن نيست.
دقيقاً، وقتي يك فرد انگليسي زبان، اين ترجمههاي فاقد زيبايي و شيوايي را، نثرهاي معمولي ملالآور را، ميخواند، مطالبي كه نه فصيح و روان است، نه جذاب و حفظ كردني، مخصوصاً اگر قبلاً وصفي از قرآن شنيده باشد، از خود ميپرسد: چرا ذرهاي از آن فصاحت و بلاغت و زيبايي و شيوايي در اين ترجمهها منعكس نشده است؟ صرفنظر از جنبه هنري مفقود در ميان ترجمههاي مذكور و موجود كدام را شايستهتر و تواناتر ميدانيد؟ البته ترجمه يوسف علي از لحاظ غناي متن و انطباق معاني با اصل كاملترين است بويژه با پانوشتهاي مفصل و رسايش كه اگرچه حجم كتاب را بسيار بالا برده حتيالامكان معناي وسيعتري را منتقل مينمايد.
شايد بعضي از مترجمان چيرهدست قبلي قرآن فكر ميكردند كه اگر به زيبايي و شيوايي يا شاعرانه نويسي روي آورند، به امانت ترجمه صدمهاي وارده ميشده است؟ احتمالاً چنين فكر كردهاند. در حالي كه هر متني را ميتوان ضمن رعايت صحت و امانت، بد، خوب يا عالي ترجمه كرد، اين كار شدني است و در ادبيات جهان نمونههاي فراوان دارد. آري، بازتوليد يا خلق مجدد اثري در زبان ديگر ممكن نيست، اما ترجمهاي كه با استفاده از حداكثر امكانات زبان مقصد، طعمي از اصل اثر را به شما بچشاند و حتيالمقدور بخش بزرگي از ظرائف و لطايف اثر اصلي را منعكس كند، كاملاً ممكن است و ميتوان ترجمهاي به زبان ديگر را هم به اثري خواندني، شنيدني و حفظ كردني مبدل كرد.
اتفاقاً پيكتال هم كه شما هم مطلبي از او در مقدمه اين كتاب ذكر كردهايد، ميگويد: من بسياري از سورههاي قرآن را بدون كوچكترين اشتباه از حفظ دارم و حال آنكه بسياري از ضربالمثلها و جملات قصار در زبان مادريم (انگليسي) را، درست به ياد نميآورم.
چون پيكتال، مسلمان انگليسي زبان، عربيدان هم بوده و گفتهاش ناظر است بر آن شگفتي حفظكردن اصل قرآن توسط بسياري از مسلمانان. به هر حال، ايشان و چند مترجم ديگر قرآن ميگويند ما اين مرحله از كار را انجام دادهايم ولي آرزو ميكنند روزي بنحوي، بخشي از زيباييهاي قرآن در زبان انگليسي بازتاب پيدا كند. داود، كه قرآن را بزرگترين اثر ادبي زبان عربي ميداند، همين نظر را دارد. يوسف علي ميگويد، نقل به مضمون؛ كاش روزي برسد و كسي بخشي از شيوايي و ايجاز قرآن را ترجمه كند. پروفسور ايروينگ مينويسد: ‹‹اگر خدا بخواهد، بايد زماني يك ‹‹روح شاعرانه›› قرآن را ترجمه كند››، و اضافه ميكند كه اينكار، بخصوص براي دعاهاي اسلامي، دعاهاي قرآني و غير آن، براي جوامع اسلامي در آمريكا و كانادا بسيار لازم است.
اجمالاً، آرزوي همه اين بزرگان آن است كه ترجمه قرآن مجيد، علاوه بر صحت و امانت، بايد ترجمهاي باشد روان و جذاب و حفظ كردني، يعني تا حد امكان شبيهتر به اصل بيهمتاي آن.
پس ميتوان گفت كه جنابعالي با كار خودتان، گامي هم در جهت تحقق آرزوي اين بزرگان برداشتهايد.
ان شاءالله اينطور باشد. به هر حال، هدف اصلي آن بوده است كه اين پيام الهي را، به زباني متين، قوي، شيوا و شاعرانه، از طريق زبان انگليسي، كه فعلاً عمدهترين زبان ارتباطات بينالمللي است، به آن ميلياردها انسان كه عربي نميدانند، برسانيم، تا آنها هم از اين آبشخور قطرهاي از چشمه تسنيم قرآني بنوشند، و اگر خدا بخواهد، بعضي كه علاقه و استعدادش را دارند، بسوي اصل عربي آن جذب شوند.
و حتماً به همين دليل بوده كه عنوان ‹‹ترجمه شاعرانه Poetic Translation - ›› را براي ترجمه انتخاب نمودهايد؟ چون واژه گوياتري نيافتيم، اين صفت ‹‹شاعرانه›› را روي جلد قرار داديم تا از ترجمههاي ديگر ممتاز شود. البته چنانكه ميدانيد در تمام زبانهاي دنيا هم وقتي مطلبي زيبا و آهنگين و شيوا و دلنشين به زبان ميآيد، مردم ميگويند ‹‹شاعرانه›› بود و اين خود به آن دليل است كه شعر والاترين دستاورد زبان بشر است.
از سوي ديگر، ميدانيم كه رسول اكرم (ص) شاعر نبود، قرآن هم شعر نيست، نثر هم نيست، نثر مسجع و مقفي نيز نيست، و همه اينها هم هست! ضمناً آن گفتهاي كه بعضي تكرار ميكنند: قرآن چيزي است بين شعر و نثر، حرف مبهم كم معنايي است. سبك قرآن، سبكي است منحصر به خود، سبك ‹‹قرآني›› است. اصلاً مگر قرار بوده خداوند لطيف خبير، خالق انسان و زبان، از فلان ‹‹ژانر››(1) ادبي ما پيروي كند!؟ چيزي كه ما ميتوانيم تشخيص بدهيم آن است كه در قرآن مبين تقريباً از تمام ظرفيتهاي ادبي و شعري و هنري در زبان عربي، استفاده شده و اينكه آيات قرآن مشحون از انواع صنايع و ظرايف است و از اين لحاظ مدني و مكي هم ندارد، و آهنگهاي ويژه هر سوره يا بخشي از يك سوره، كوتاهي و بلندي آيات، انتخاب واژگان و نكات و رموز ديگر باعث ميشود كه ضمناً بنحوي شگفتانگيز بتوان آنها را به خاطر سپرد.
ممكن است براي جامعيت و وضوح بيشتر مطلب، با ذكر مثال مشخصاً تبيين فرمائيد.
قرآن سراسر چنان است كه گفتم، ولي، چشم، نمونهاي ميآوريم. كافي است فقط نظري بياندازيد مثلاً به پايانههاي سوره كهف و ببينيد چه غوغايي است: كانوا من آياتنا عجبا / ايهم احسن عملا / لا اشرك بربي احدا / بئس الشراب وساءت مرتفقا / و كان الانسان اكثر شيي جدلا / فاتخذ سبيله في البحر سربا / فتصبح سعيداً زلقا/ نعمالثواب و حسنت مرتفقا / انا اكثر منك مالاً واعز نفرا/ و بقيه.
خوب، آيا ميشود اينها را، بيني و بين الله، جز به زباني شاعرانه، جذاب، دلنشين، محكم و متين به زباني ديگر ترجمه كرد؟ شما اگر مطلبي را از سعدي و تولستوي هم به نثر معمولي ضعيف ترجمه كنيد، ظلم كردهايد، چه برسد به قرآن مجيد. واقعاً وقتي انساني كه قرآن ميخواند و ميفهمد، آن ترجمههاي سبك و بيمزه را در انگليسي، آلماني يا فرانسوي ميخواند، روحش خراش برميدارد! عجيب آنكه بعضي از مترجمان قرآني استدلال هم ميكنند كه چون هيچ ترجمهاي نميتواند حق اصل قرآن را ادا كند، پس هيچ هنري نميكنيم، شبيه همان استدلال كه چون هيچكس نميتواند، در عدالت و تقوي به علي ابن ابيطالب (ع) برسد، پس ما آن كار ديگر ميكنيم!
خير، ميشود از علي (ع) - سرمشق گرفت، از قرآن الهام گرفت و هنري كرد. بعضي از آن نوع ترجمههاي قرآن را، به فارسي يا به انگليسي، حقير با بضاعت مزجاه` ميتواند در عرض دو ماه به پايان برساند و حال آنكه حدود 8 ماه از وقتم فقط صرف ترجمه سوره يوسف شد تا آن احسنالقصص، بدون كوچكترين تغيير، چيزي زيبا از آب درآيد؛ به قول سعدي عليه الرحمه:
لاف از سخن چو درّ توان زد*** آن خشت كه بود كه پر توان زد!
ميدانيم تفاوتهاي بين زبانهاي انگليسي و انگليسي آمريكايي در ترجمه ما نيز رخ مينمايد مثلاً آربري را از نوع اول و ايرويزگ را از نوع دوم داريم، كار شما چگونه است؟ اين ترجمه خصوصيات گويشي ندارد. البته در زبان انگليسي هم، مانند ساير زبانها لهجههاي متفاوت وجود دارد، از استراليا و زلاندنو گرفته تا آمريكا و كانادا و نيز نواحي مختلف در يك كشور معين. زبان مورد استفاده ما هم همان به اصطلاح زبان ‹‹استاندارد›› همه فهم انگليسي است. بهترين مثال شايد زبان عربي باشد، يعني اگرچه لهجات و گويشهاي محلي گوناگون دارد ولي در روزنامهها، مجلات و راديو - تلويزيونها از آن نوع عربي مشتركي استفاده ميشود كه حداقل براي همه باسوادان قابل فهم است.
در ترجمه قرآن به انگليسي هم، چنين هدفي داشتهايم. البته من در موارد خاص و جابجا از بعضي واژهها و عبارات ادبي، شعري و حتي كلاسيك هم - كه جزء معلومات تحصيلكردگان است - استفاده كردهام تا خواننده فراموش نكند كه با متني مربوط به هزار و چهارصد سال پيش سروكار دارد. نكات و ظرائف زباني ديگري هم براي هرچه قويتر و دلنشينتر كردن ترجمه، بكار گرفته شده كه بحث مفصلتري ميطلبد. به بعضي از اين صنعتگريها و آرايشها در مصاحبه با نيمسالنامه تخصصي ‹‹ترجمان وحي››، شماره 8 زمستان 1380، با اندك تفصيل اشاره كردهام.
مثل اينكه نپرسيدم كلاً چه مدتي را صرف انجام اين پروژه كردهايد؟ جمعاً حدود 10 سال. البته يكي دو سال قبل از آن در ادبيات انگليسي بررسي ميكردم كه اين كار شدني است يا خير. كار جديام از پنجاه سالگي شروع شد و نشئه كار هنري و لذت شرب مدام از كوثر قرآن نگذاشت بفهمم كي شصت ساله شدم! دو سال گذشته هم صرف پيگيري چاپ و انتشار كتاب در آمريكا و اقدامات تبليغاتي و رفع برخي موانع و مشكلات شده است.
فكر ميكنم براي خوانندگان ما هم جالب است كه، در اين سن شما توفيق به سامان رساندن اين ‹‹كارستان›› را يافتهايد، عليالخصوص آن كه حاضر شدهايد در اين 13 - 12 سال از عموم فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... محروم بمانيد. تا حدي كه ممكن است، در مورد ساز و كار انگيزش و منشاء اصابت توفيق اين صبر و جهاد به شما، كه حتي فاقد تحصيلات رسمي قرآني بودهايد، و احياناً خاطرات ويژه، اشارهاي بفرمائيد.
در مورد انگيزه و توفيق انجام اين مهم، مسلماً تشخيص اين نياز در سطح بينالمللي و ابلاغ پيام قرآن به بهترين سبك ممكن بوده است. البته عوامل و اسباب بسيار در كار بوده، مانند بهرهبردن از وجود پدري اهل علم و دين، توفيق آشنايي با بعضي بزرگان، وقوع انقلاب اسلامي، اقامت و تدريس در كشورهاي خارجي و درك عمق اين نيازمندي و امثالهم. ولي تصميمي ناگهاني، حادثهاي خاص يا رويايي الهام بخش در كار نبوده است. اگر كار مثبتي صورت گرفته، بايد خداوند سبب ساز را شاكر بود. البته در اواسط كار، گاهي كه احساس ناتواني ميكردم، تشويق يكي دو تن از بزرگان و تحولاتي در احوال شخصي كه از شرح آنها معذورم، باعث تداوم كار ميشد كه آنها هم همه، در تحليل نهايي، خداخواهي بوده است.
در مورد قسمت دوم سوال، بله، هيچگونه تحصيلات رسمي حوزوي و قرآني نداشتهام. چنانكه ميدانيد رشتهام زبانشناسي است، اما زبانشناسي خود مستلزم مطالعات و تحقيقات وسيع و متنوع است و به همه چيز هم ارتباط پيدا ميكند! به هر حال، از زماني كه به فكر ترجمه قرآن افتادم و پس از آن در يك دوره ده دوازده ساله، تمام مطالعات و توجهاتم را به يك جهت معطوف كردم، يعني چيزي نميخواندم مگر آنكه بنحوي به قرآن ربط داشته باشد. مع ذالك، بايد يادآور شوم كه به اندازه فهم ظواهر قرآن عربي ميدانم، اگر هم در زمينهاي شك داشتم، خوب چندين ترجمه مناسب فارسي موجود است، به آنها نگاه و رفع اشكال، تفاسير هم كه جاي خود دارد، و باز اگر در مورد معيني چيزي دو سه جور تعبير شده بود، آن را ميگرفتم كه نظر اكثر مفسران و مترجمان باشد. بنابراين ميشود گفت از اين لحاظ، جملهاي در قرآن نبوده است كه معناي ظاهرياش با كمك همه اين منابع برايم روشن نباشد. آن چيزي كه واقعاً تمام توش و توانم را ميگرفت و ميبايست از روح و جان برايش مايه گذاشت، تبديل اين معاني متعالي و فصيح به زباني بيگانه، به سبكي جذاب، متين، زيبا و شيوا بود كه قبلاً توضيح دادم.
ولي برخي براي مترجم قرآن شرايط بسيار قائل ميشوند و ميگويند قبل از تحصيل آن كمالات، نبايد به ترجمه دست يازيد؟ بله، نوشتهها و نظرات آن بزرگواران را مطالعه كردهام، خوب اين امر معلول توجه و نگراني آنان نسبت به قداست و فصاحت و بلاغت قرآن است. بعضي حتي سي يا چهل شرط ميگذارند و معتقدند مترجم بايد برخوردار از همه آن صلاحيتها و معلومات باشد. وقتي آن شرايط لازم را ميخوانيد، ميبينيد تعليق شيئي به امر محال است، يعني تحقق آنها در يك وجود ضعيف انساني از ممتنعات است، عمر نوح ميخواهد تا شايد به آن درجه از كمال و تسلط رسيد. اين يعني محكوم كردن قرآن به ترجمه نشدن و عدم ابلاغ پيام الهي به زبانهاي ديگر كه البته در طول تاريخ اين نگراني كسي را متوقف نكرده و مترجمان و بازرگانان و مشايخ و فقها، از طريق ترجمه، پيام قرآن را به اقصا نقاط جهان رساندهاند.
پيشنهاد ديگرشان آن است كه فرضاً ده بيست نفر جمع شوند تا آن شرايط در آن جمع، مجتمع باشد و آن گروه كار ترجمه را انجام دهند، اما در چنين جمعي تمام جنبههاي هنري قرآن، قرباني نظرات گونهگون افراد مختلف خواهد شد، زيرا بيست جور سليقه مختلف كه نميشود ترجمه يا اثري هنري خلق كرد. اصولاً كارهاي ادبي و شعري و هنري چندان مشابهتي با بازي فوتبال ندارند! بعلاوه ما از لحاظ معاني قرآن به زبان ترجمه انگليسي كمبودي نداريم، دهها ترجمه با نثرهاي خستهكننده و فاقد جاذبه موجود است ولي چيزي كه هنري در آن بكار رفته باشد، در ميان آنها ديده نميشود.
در واقع شما معتقديد كه فهم ظواهر قرآن و معاني جملات براي امر ترجمه كافي است و هنر اصلي آن كاري است كه در زبان مقصد انجام ميشود؟ دقيقاً اينطور است، به همين دليل بود كه اين حقير، علاوه بر آشنايي چهل و چند ساله با زبان انگليسي، مجبور شدم به خاطر ترجمه قرآن، بسياري از آثار ادبي و مذهبي انگليسي و دواوين شعرا را مرور كنم كه كار طاقت فرسائي بود. تا آنكه شايد در اين ترجمه آهنگين جديد، خواننده و شنونده بتواند حداقلي از فصاحت و شيوايي و ايجاز قرآن را، در زبان مادرياش لمس كند و تحت تاثير پيام الهي قرار گيرد. در عالم ترجمه، ضمن رعايت مطلق امانت، كاري فراتر از اين نميتوان كرد.
سوال مهم اينست كه اكنون، از لحاظ فروش و توزيع در بازارهاي آمريكا و اروپا و نقاط ديگر در چه وضعي هستيد و در چه تيراژي توليد شده است؟ اين ترجمه در ماههاي پاياني سال 2000 از چاپ درآمد، در 1120 صفحه بصورتي شكيل با جلد گالينگور در حدود 5000 نسخه كه گران هم تمام شد. فروش عمدتاً از طريق اينترنت بوده و نسخههاي زيادي هم مجاناً براي مراكز اسلامي جهان، بعضي مساجد، مدارس و محققين و شخصيتهاي آكادميك هديه شده است. اين ترجمه موقعيت خوبي دارد و مورد استقبال صاحبنظران قرار گرفته.
اكنون بايد آن را با جلد شميز به بهاي ارزان و در تيراژهاي بالا تجديد چاپ كرد همراه با آگهيها و تبليغات كه لازمه كار، و بسيار پرهزينه است و خداخواهي در دوراني هستيم كه طبق گزارشها حتي در آمريكا هم اقبال به خريد كتب مذهبي بسيار افزايش يافته است. براي انتشار با آن نوع تيراژ و بهاي نسبتاً ارزان كه جوانان و دانشجويان و بعضي قشرها چون سياهپوستان از عهده خريدش برآيند، در فكر تامين مالي هستيم، و هوالمستعان.
البته ما نيز موفق شديم برخي از ستايشها كه در آمريكا و اروپا در اين خصوص منتشر شده بود را بدست آورده و منعكس نمائيم تا مخاطبين گرانقدر بيشتر در حال و هواي اين كار هنري قرار گيرند.
بسيار لطف كرديد، چون مسلماً خوانندگان شما نسخهاي از اين ترجمه در دسترس ندارند، به علاوه اين ترجمه براي انگليسي زبانان جهان است و ديگران بايد دستكم در حد جنابعالي به زبان انگليسي تسلط داشته باشند تا بتوانند از آن بهرهاي ببرند.
فرصت مغتنم محضر با نشاط و پرثمر جنابعالي سوالات بيشماري را به خاطر ميانگيزد، اما محدوديتها ما را ناگزير ميسازد به يك سوال مهم ختم نمائيم؛ به نظر ميرسد افق روشن تجربه بيبديلي كه محصول اين تلاش ده ساله - بلكه هدايت الهي در طي عمر 63 ساله شما - ميتواند انطباقي بسيار افزونتر با ترجمه شاهكارهاي عرفان و ادب اسلامي يعني ‹‹قرآن صاعد›› و يا ادعيه و مناجاتهاي ائمه اطهار بايد. در اين مورد چه ميفرمائيد؟ آيا نميخواهيد در اين مورد هم لااقل از يك دعاي نسبتاً كوتاه و متناسب با بنبستهاي مادي، و عطش معنوي انسان مدرنيته آغاز فرمائيد؟ بويژه آن كه اكنون بسيار آموختهتر از آغاز كارتان در مورد قرآن ميباشيد و البته جوانتر هم به نظر ميرسيد!
بله، بايد با قرآن مانوس بود تا در دل جوان ماند. به هر حال، با وجود اينهمه جواني! اگر عمري باقي باشد، كاري كه در نظر دارم، ترجمه شاعرانه يا آهنگين ‹‹صحيفه سجاديه›› است. ترجمههاي موجود ضمن اداي احترام و قدرشناسي نسبت به مترجمين آن، بدرد حفظ كردن و به ياد ماندن نميخورد و حال آنكه اصل دعاهاي امام سجاد (ع) از چنين خاصيتي برخوردار است. ديگر آنكه در ميان مسلمانان غيرعرب زبان بويژه انگليسي زبان، كلاً از لحاظ دعا چندان غني نيستيم، نه اينكه دعا كم داشته باشيم، بلكه اين دعاها بايد ويژگيهاي ادبي و شاعرانه و مذهبي دعا را داشته باشد تا قابل حفظ كردن و در مواردي دسته جمعي خواندن باشد.
به اين نكته پروفسور ايرويزگ در مقدمه ترجمه قرآن خود اشاره كرده و اين نياز شديد را در مجامع اسلامي آمريكا و كانادا يادآور شده است. بنابراين بايد كاري كرد كه ‹‹صحيفه سجاديه›› ضمن رعايت امانت ترجمه، به يك اثر ادبي شاعرانه ماندگار در زبان انگليسي تبديل شود، ان شاءالله.
در مورد نهجالبلاغه، نظر حقير اين است كه بايد آن را يك نويسنده تواناي انگليسي به نثري متين و ممتاز ترجمه كند. و بالاخره چيزي كه ميدانم شما را و همگان را خوشحال ميكند، طرح چكامهاي است به زبان انگليسي درباره واقعه كربلا. بايد امام حسين (ع) را به دنيا شناساند. خروراها مقاله و كتاب، با سي خط شعر خوب و هنرمندانه كه ابياتي از آن بدليل رواني و زيبايي، ضرب المثلوار در زبان عامه جابيافتد، برابري نميكند اما اينجا هنر لازم است، چند سال است ضمن كارهاي قرآني، دارم براي نوشتن اين بيست سي خط چكامه تمرين ميكنم. اگر به انجام اين كار يعني ايجاد يك اثر هنري بينالمللي در مورد امام حسين (ع) موفق شوم، ديگر آرزويي نخواهم داشت.

مقالات مشابه

بررسي معنايي آيه 26 بقره و نقد علمي ترجمه هاي آن

نام نشریهپژوهش نامه قرآن و حدیث

نام نویسندهسیدمحمدرضا ابن الرسول, فاطمه گلی