حذف در قرآن و تأثير آن در ترجمه هاي فارسي

پدیدآورعظیم عظیم‌پور

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1138 بازدید
حذف در قرآن و تأثير آن در ترجمه هاي فارسي

عظيم عظيم‏ پور
دانشكده الهيات و معارف اسلامي
چكيده:

موضوع حذف يك يا چند عضو از اعضاي جمله‏هاي قرآني، اهميت ويژه‏اي دارد. چون از يك سو جنبه بلاغي دارد و از سوي ديگر موجب اختلاف در ترجمه‏ها گرديده است. ما در اين گفتار كوشيده‏ايم به سؤال‏هاي زير پاسخ گوئيم: حذف يعني چه؟ چگونه حذف مي‏تواند در قرآن كاربرد بلاغي داشته باشد؟ به ياري چه معيارهايي مي‏توان محذوف را تعيين نمود؟ آيا وظيفه مترجم هنگام مواجه شدن با مواضع حذف، ذكر است يا خير؟ آيا در مواضع حذف، نوع حذف و تعيين محذوف اتفاق نظر وجود دارد؟ و آيا ذكر محذوف در ترجمه با مراد گوينده و شيوه‏هاي بياني قرآن منافاتي ندارد؟

كليد واژه‏ها: حذف، فوايد حذف، تعيين محذوف، انواع حذف، حذف حروف، حذف واژه، حذف جمله.

درآمد

قرآن كريم با تمام ويژگي‏هاي بي نظير و شيوه‏هاي بياني زيبايش كه در اوج قله فصاحت و بلاغت قرار دارد، از شيوه بلاغي «حذف»، خواه در حرف باشد و خواه در، كلمه و جمله، فراوان بهره جسته است و گاهي از طريق حذف، راههاي رسيدن به فهم صحيح آيات را كوتاهتر نموده است و گاه ديگر حالات دلزدگي و خستگي ناشي از اطناب در كلام را كه ممكن است مخاطب دچار آن گردد زدوده است، گاهي نيز از طريق حذف به مفهوم كلام، نوعي تعميم و توسعه بخشيده است، و گاه ديگر با حذف كلام يا بخشي از آن، به پيرايش و زيبايي‏هاي لفظي و ايجاد توازن در فواصل آيات پرداخته است و...
توجه به اهداف و مقاصد حذف در قرآن و يكسان نبودن ساختار زبان عربي با زبان مقصد - فارسي - از يك سو و ارائه ترجمه مناسب براي رسيدن به فهم صحيح‏تر آيه از سوي ديگر، دغدغه‏هاي مترجم را در اين فن خطير دو چندان مي‏سازد. نا گفته پيداست كه در ادبيات هر زبان موضوع حذف و گزيده‏گويي امري طبيعي‏ست، اما به لحاظ تفاوت ساختاري زبان‏ها، جايگاه حذف و ذكر، هميشه يكسان نيست و مهمتر اينكه مبحث «حذف» به عنوان يكي از جنبه‏هاي بلاغي در كلام خدا تلقي مي‏شود كه با ذكر يا حذف در ترجمه قرآن كه كلام بشر است، يكسان نخواهد بود. پس ذكر محذوف در ترجمه قرآن خدشه‏اي وارد نمي‏سارد و گاهي نيز براي دست‏يابي به ترجمه درست، لازم است. از سوي ديگر ذكر غير ضروري محذوف در ترجمه، اختلال ايجاد مي‏كند و يا مخاطب را از رسيدن به فهم فراگير كه خود هدف حذف بوده، باز مي‏دارد.
ذكر نمونه‏هايي از موارد ياد شده اهميت بحث را روشن‏تر مي‏سازد.
يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَ اسْتَغْفَري لِذَنْبِكِ...(يوسف/ 29)
در اين آيه، اسناد فعل «اعرض» به يوسف بديهي است و اسناد فعل «استغفري» به سبب وجود دو ضمير «ي» و «ك» به مفرد مؤنث حاضر نيز مشخص است. ولي چون در فارسي بين افعال و ضماير مذكر و مؤنث وجه تمايزي وجود ندارد، ناچار بايد فاعل واقعي را در «استغفري» ذكر كرد تا هر گونه شبه در نسبت دادن استغفار از گناه به يوسف از بين برود.
وَ اتينا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرةً فَظَلَمُوا بِهَا...(اسراء/ 59).
تركيب ظاهري آيه چنان وا نمود مي‏كند كه ماده شتر قوم ثمود بينا بوده است.
حال آنكه «مبصرة» وصفي براي موصوف محذوف يعني «آيه»1 است و نه براي «الناقة در اين صورت معني آيه چنين خواهد بود:
«و ما به ثمود ناقه را كه نشانه‏اي روشن بود، داديم ...»(نك: فيض، 1/38)
در مواردي نيز ذكر محذوف هيچ ضرورتي ندارد. چنانكه پاسخ‏هاي كوتاه در برابر پرسش‏ها، جلوه روشني از حذف است كه در هر زباني وجود دارد. در اين گونه موارد، تا آنجا كه مخّل معني نباشد، از ذكر محذوف خودداري مي‏گردد:
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَواتِ وَالارْضِ قُل اللّه‏ُ (سبأ/ 24)، در اين آيه جمله: «يرزقنا من السموات والارض» بعد از اللّه‏ حذف شده است كه نيازي به ذكر آن در ترجمه نيست.
گاهي ممكن است از نوع آن «محذوف»هاي تخيلي باشد كه نحويان براي توجيه اعراب كلمات خلق مي‏كنند. در اينگونه موارد نه تنها ذكر محذوف ضروري نيست، بلكه اجتناب از آن در بيان ترجمه‏اي رسا لازم است. مثلاً، ايشان معتقدند كه ميان اداة شرط و اسم بعد از آن فعلي حذف شده است و فعل مذكور در جمله آن را بيان مي‏كند (نك: شرح بن عقيل، 2/367). و يا چون مي‏بينند كه مناداي مضاف منصوب است، آن را مفعول تلقي كرده فعلي متعدي براي آن فرض مي‏كنند، بر اساس اين نظريه (سيبويه در الكتاب، 1/303؛ مبرد در المقتضب، 4/256)، نصب منادي به فعل محذوفي چون «ادعو» و «انادي» است كه «يا» نداء در جاي آن نشسته است (درباره رد اين نظريه نك: ابن مضاء قرطبي، ص 90).
بديهي‏ست كه آوردن اين گونه حذف‏هاي تخيلي در ترجمه، باعث تباهي آن مي‏گردد.

تعريف حذف:

حذف در لغت معاني بسيار دارد و حذف مورد بحث ما مفاهيمي چون: خلاصه‏گويي، سرعت در بيان «كوتاه كردن و... است (نك: فيومي، ماده حذف).
حذف در اصطلاح يعني خودداري از ذكر كلمه يا جمله‏اي كه با آن مفهوم كامل مي‏شده است، اما براي اهداف بلاغي و با وجود قرينه لفظي يا معنوي از ذكر آن خودداري شده است (نك : ابن مضاء، ص 88؛ زركشي 3/115؛ باقلاني، ص 268).
چرا حذف رخ مي‏دهد و چه فوايدي دارد؟
1ـ ابهام ظاهري حذف كه موجبات رويكرد ذهن به گرايش‏هاي مختلف و شوق دست‏يابي به مقصود كلام را فراهم مي‏سازد: خود بيانگر اهميت موضوع مي‏باشد و تلاش فكري و كنجكاوي براي كشف ابهام و دست‏يابي به محذوف نيز نوعي لذت معنوي و موفقيت بشمار مي‏رود:
وَ لَوْ تَري إذْ وُقِفوا عَلَي الّنارِ فَقَالوا يالَيْتَنا...(انعام/ 27).
در اين آيه جواب شرط، حذف شده است2 و اين محذوف بيانگر حالت بسيار عجيب دوزخيان در لحظه وقوف در برابر آتش جهنم است كه هر گز خوش ندارند گامي جلوتر بنهند و تنها آرزويشان باز گشت به دنيا و جبران گذشته‏هاست. اما چنين آرزويي هر گز تحقق نخواهد يافت. در اين شرايط بسيار دشوار، درماندگي و وخامت حال اين گروه آنقدر بزرگ است كه گويي بيان آن در قالب الفاظ نمي‏گنجد. پس چه شيوه‏اي بهتر از حذف براي نماياندن اهميت و عظمت موضوع وجود دارد؟
2ـ گوينده مي‏تواند با حذف به مفهوم كلام خويش عموميت ببخشد و پيامي متفاوت با پيام ذكر ارائه دهد:
«بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم»
به نظر مي‏رسد كه در اين آيه فعل يا مفهومي از فعل به عنوان محل تعلق جارو مجرور ذكر نگرديده است و در نوع محذوف نيز اختلافاتي وجود دارد. اما در ترجمه‏ها ذكري از محذوف نشده است. چرا كه بدون ذكر آن نه تنها خللي در فهم آيه بوجود نمي‏آيد، بلكه زمينه گسترش فهم نيز فراهم مي‏گردد.
3ـ اگر با ذكر، زمان اعلام و ابلاغ به طول بينجامد، «حذف» مي تواند عهده‏دار كوتاه نمودن زمان و استفاده بهينه از فرصت باشد. و اين موضوع در بحث اغراء و تحذير، داراي اهميت است.
4ـ چنانكه ذكر بيجا و اطناب در كلام، باعث اختلال در فهم و دلزدگي در مخاطب مي‏گردد، پس حذف مفيد، علاوه بر زيبايي در كلام، مي‏تواند در فهم درست، مؤثر و با ذوق مخاطب همسازتر باشد. براي آگاهي بيشتر از اسباب، دلايل، فوايد و شرايط حذف نك: سيوطي، 3/190-197 زركشي، 3/120-132؛ باقلاني، ص 268؛ امين و جارم، ص 242؛ مقالات و بررسيها، ش 69/ص 157).

تعيين محذوف:

گفتيم در مبحث حذف، از ذكر كلمه يا جمله با وجود قرينه، براي رعايت جنبه‏هاي بلاغي خودداري مي‏شود. با وجود اين در بسياري از موارد، دست‏يابي به ترجمه صحيح، بدون ذكر محذوف امكان نمي‏پذيرد. براي بازيابي محذوف واقعي، از ملاك‏هاي زير مي‏توان ياري جست:
1ـ دليل قرآني و صراحت محذوف در آيات ديگر:
وَ سَارِعُوا اِءليَ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبّكم و جَنّةٍ عرضُها السمواتُ والارضُ... (ال عمران/ 133).
در اين آيه سخن از بهشتي است كه گستره‏اش آسمان‏ها و زمين‏اند. اما در آيه‏اي ديگر همين مفهوم در قالب تشبيه و با حرف كاف آمده است:
سَابِقُوا اِليَ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَالأرْضِ...(حديد/ 21). در اين آيه وسعت بهشت به وسعت آسمان و زمين تشبيه شده است و اين مفهوم با در نظر گرفتن كاف محذوف در آيه اول ما را در فهم درست‏تر آيه ياري مي‏كند.

2ـ دليل عقلي

و جَاَء رَبُّكَ وَالمَلَكُ صَفّا صَفّا(فجر/ 22). از ظاهر آيه چنين بر مي‏آيد كه عمل آمدن، به خداوند نسبت داده شده است و اين امر براي خداوندي كه در فراي زمان و مكان، هميشه در همه جا حضور دارد، معقول نيست. پس بايد در كلام، محذوفي چون «امر» يا «عذاب» باشد كه آمدن، به آن نسبت داده شود.
البته دلايل قرآني نيز اين دليل عقلي را تقويت مي‏كند. زيرا در آياتي با مفهوم مشابه، واژه «امر» به روشني آمده است:
فَاذَا جَاَء أَمْرُ اللّه‏ِ قُضِيَ بالْحَقّ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ المُبْطِلُونَ(غافر/ 78)
وَ غَرَّتْكُمُ الاَمانِيُّ حَتّي جَاءَ أمْرُ اللّه‏ِ وَ غَرَّكُمْ باِللّه‏ الغَرُوُر (حديد/ 57)

3ـ صنعت نحو و قواعد عربي

... و ذَلِكَ ديِن القَيِّمَةُ(بينه/ 5). تركيب «دين القيمة» در اكثر ترجمه‏ها، به گونه‏اي وصفي معني شده است. هر چند كه «القيمة» صفت مشبه است، اما در اين تركيب نمي‏تواند صفتي براي «دين» باشد و تلقي «مضاف‏اليه» از «القيمة» نيز بر خلاف قواعد عربي بوده و با آياتي كه تركيب مشابه دارند، ناسازگار است. چون تركيب وصفي «الدين القيم» كه چهار بار در قرآن آمده است (توبه/ 36؛ روم/ 30 و 43؛ يوسف/ 40) و «كتبٌ قيمةٌ»(بيّنة/ 3) با «دين القيمة» يكسان نيستند.

انواع حذف:

در يك تقسيم‏بندي كلي، ايجاز حذف مي تواند شامل حروف، كلمات (اسم‏ها و ضميرها) و جمله‏ها باشد، اگر چه در برخي از كتاب‏هاي علوم قرآني، انواع حذف بدون تقسيم‏بندي كلي بر شمرده شده است، اما در اين مبحث، انواع حذف بر اساس يك تقسيم‏بندي كلي با انسجام بيشتر مورد توجه قرار گرفته است و با ذكر نمونه‏هايي از آياتِ قرآن و مقايسه ترجمه‏ها با يكديگر، نقش محذوف در اختلاف ترجمه‏هاي قرآن و دقت لازم به محذوفات براي رسيدن به فهم صحيح‏تر و ترجمه درست‏تر آيات، مورد بررسي واقع شده است.

1ـ حذف حروف:

1ـ1ـ حذف «لا»، يكي از مواردي كه در آن لا3 فراوان به چشم مي‏خورد، فعل مضارع است كه با أَنْ ناصبه آغاز شده و به عنوان مصدر مؤول براي بيان علت فعل پيشين خود بكار رفته است. در چنين آياتي اگر لا در ترجمه لحاظ نگردد، مفهوم از مسير اصلي خود دور مي‏گردد و گاهي نير بر خلاف حكمت الهي كفرآميز تصور مي‏شود. بر اين اساس در ترجمه‏هاي كهن و معاصر و حتي ترجمه‏هاي لفظ به لفظ مانند ترجمه معزي به نقش لاي محذوف در ترجمه درست توجه نشده است.
يُبَيّنُ اللّه‏ُ لَكُمْ أَنْ تَضِلّوا(النساء/ 176)

مقالات مشابه

بافت موقعیت و نقش آن در ترجمه‌ قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهعلی مطوری, هدیه مسعودی ‌صدر

تحلیل فرانقش بینافردی در نص و نقش آن در ترجمه قرآن

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهحسین بازوبندی, رضا مرادصحرایی

واكاوي اصول علمي ترجمه و تاثير آن در ترجمه هاي قرآن

نام نشریهپژوهش ديني

نام نویسندهحمید جلیلیان, مریم غضنفری, زهرا شیخی