بررسی كفايت ‏ها و كاستى‏ هاى ترجمه استاد الهى قمشه ‏اى ‏رحمه الله

پدیدآورماشاءالله بیات مختاری

نشریهپژوهشهای قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیفلسفه تبلیغ

share 4620 بازدید
بررسی كفايت ‏ها و كاستى‏ هاى ترجمه استاد الهى قمشه ‏اى ‏رحمه الله

ماشاء الله بیات مختاری

چکیده: اين نوشتار نگاهى نقادانه به ترجمه الهى قمشه اى از قرآن دارد. نويسنده نخست به شرح زندگى مترجم مى پردازد. سپس از انواع ترجمه، شرايط مترجم و تنگناهاى ترجمه سخن مى گويد. آنگاه مزايا و امتيازات ترجمه مرحوم الهى قمشه اى را بر مى شمارد. در ادامه از نقدهايى كه بر اين ترجمه شده است، ياد مى كند و در پايان به نقد و بررسى نارسايى هاى ترجمه پرداخته و با آوردن نمونه هاى متعدد اشكالات ادبى، ويرايشى، ابهام زدايى، نقل به معنا و افتادگى ها را توضيح مى دهد.

كليد واژه‏ها: الهى قمشه اى، ترجمه قرآن، ويژگى هاى ترجمه الهى قمشه اى، نارسايى هاى ترجمه الهى قمشه اى.

يكى از ترجمه‏هاى قرآن در شصت سال اخير كه از بيشترين محبوبيت و شهرت و جاذبه وتعدد چاپ و تكثر نسخه‏ها برخوردار بوده و هست، ترجمه مرحوم استاد محيى‏الدّين مهدى الهى قمشه‏اى مى‏باشد.
در بررسى كفايت‏ها و قوت‏ها، كاستى‏ها و كمبودهاى آن ترجمه به طور خلاصه به ذكر پنج نكته مى‏پردازيم:
1 - نگاهى كوتاه به زندگى مترجم
2 - انواع ترجمه، شرايط مترجم و وجود دشوارى و تنگنا در ترجمه قرآن
3 - مزايا و امتيازات ترجمه استاد الهى قمشه‏اى
4 - سير نقدها بر آن ترجمه
5 - بررسى اجمال گونه نارسايى‏ها و كاستى‏هاى آن ترجمه

1) نگاهى كوتاه به زندگى مترجم

در سال 1283 شمسى در هشتاد كيلومترى جنوب اصفهان در شهر قمشه متولد شد. دانش‏طلبى و كسب معرفت را در همان شهر آغازيد سپس در اصفهان كه از مركزيت علمى و نام‏آورى برخوردار بود اقامت گزيد و از خرمن دانش اساتيدى متعدّد از جمله سيد حسن مدرّس كه به درس او توجّه ويژه‏اى نشان مى‏داد خوشه چيد و بهره برد و در زمينه‏هاى گوناگون از جمله فلسفه و حكمت صاحب نظرى نسبى گرديد. شهره و نام‏بردار بودن مردان علمى حوزه مشهد همچون حاج آقا حسين قمى و ميرزا مهدى اصفهانى مؤسس و تئورسين مكتب تفكيك و... او را به مشهد كشاند و سالها در مشهد رضوى از ستارگان و عالمان فرزانه آن سامان حريصانه علم و عرفان آموخت و آجرهاى ساختمانى شخصيت علمى و عملى خويش را ارتفاع و ارتقاء بخشيد.
روح بزرگ و درياگونه او از سويى، و فزون خواهى سيراب ناپذير معرفت دينى كه در عمق روح او عجين شده بود از سوى ديگر، او را عازم نجف اشرف، شهر فقيه پرور و پر آوازه بين النهرين ساخت. در طى طريق بين مبدأ و مقصد شبى را در مدرسه سپهسالار تهران (مدرسه عالى شهيد مطهرى) توقف كرد. پس از سپيده دمان با سيد حسن مدرّس كه براى تدريس كتاب كفاية الاصول آمده بود، به طور اتفاقى ملاقات كرد و تجديد خاطره پيشين حضور در اصفهان رخ نمود و شاگرد به معلم و استادى كه سخت او را دوست مى‏داشت، كرنش و احترام كرد. درخواست مدرس از او براى ماندن و تدريس در تهران مورد پذيرش قرار گرفت و نقطه عطفى در زندگى الهى قمشه‏اى با تقديرات معبود قدوسى و قيوم سبب ساز و سبب سوز رقم خورد. و او جزو اساتيد مبرّز مدرسه سپهسالار - كه بعدها به دانشكده معقول و منقول، تغيير نام يافت - گرديد.
او به مدت 35 سال در دانشگاه تهران و حوزه‏هاى علميه در رشته‏هاى فلسفه، حكمت و تفسير و ساير علوم اسلامى مشغول تدريس بود، و در رشته‏هاى گوناگون علوم اسلامى آثارى گران‏سنگ رقم زد. بعلاوه، ترجمه‏هايى شيرين و شيواى از قرآن و صحيفه سجاديه و مفاتيح الجنان به زبان پارسى از خود به يادگار گذاشت.
بدون هيچ گونه ترديد او اديبى مشهور، عارفى متشرّع، صاحبدلى كم بديل، حكيمى متألّه و مترجمى زبردست بود كه مناصب و مقامات عاريت دنيوى در نگاه او ارزنى نمى‏ارزيد، از شهرت متنفّر و از لغو گفتارى و رفتارى، گريزان و به دقت و احتساب گرايش، و عفت در كلام هميشه در او مشاهده مى‏شد.
حكماى متأله و معاصر همچون حسن زاده آملى و جوادى آملى از محضر پر فيض او به مدت 11 سال پيوسته سود و بهره برده‏اند و وجود اينان همچون آئينه‏اى آن استاد را نمايان‏گرند.
به گفته استاد حسن زاده آملى او در اصل از سادات بحرين و از خاندان علم، زهد، عرفان و تقواى آن ناحيه است كه در زمان نادرشاه افشار مخفيانه وارد ايران شدند. خود آن سفر كرده بارها اين نكته را تكرار مى‏كرده است و نيز يادآورى مى‏كرده كه چون در كسوت متعارف فعلى شناخته شده‏ام از اين رو از تبديل عمامه سفيد به سياه خوددارى مى‏كنم.1

2) انواع ترجمه

واژه «ترجمه» بر وزن فعلله مصدر فعل رباعى ودر لغت به معناى تبيين و ايضاح و كشف و بيان است و در اصطلاح امروز، ترجمه، برگرداندن مطلبى از زبان مبدأ به زبان مقصد است كه در آن تعدد زبان شرط است. ترجمه به سه گونه انجام مى‏پذيرد.
1 - ترجمه تحت اللفظى يا همگام
2 - ترجمه معنوى
3 - ترجمه تفسيرى
1 - ترجمه همگام: به اين صورت است كه مترجم به جاى هر واژه از زبان مبدأ كلمه‏اى از زبان مقصد را جايگزين مى‏سازد. تركيب بندى‏هاى كلام مبدأ را يك به يك و واژه به واژه تبديل مى‏كند. بدون شك اين شيوه نارساترين نوع ترجمه است و نمى‏تواند معناى كلمات زبان مبدأ را كاملاً برساند. ترجمه همگام در كلامى همانند قرآن كه در آن انواع استعاره‏ها، كنايه‏ها و مثل‏ها به كار برده شده است، اصلاً امكان‏پذير نيست. و در صورت اعمال آن، معانى مستهجن رخ خواهد نمود.
2 - ترجمه معنوى: در اين روش مترجم تلاش مى‏كند كه پيام و معنا را از قالبى به قالب ديگر بريزد تا معناى مراد را كاملاً ادا نمايد؛ يعنى سعى مى‏شود بى كم و كاست مقصود متكلّم برگردان شود. اگر چنانچه نيازمند به تقديم و تأخير و كم و زياد كردن بعضى عبارات باشد آن را مرتكب خواهد شد، مترجم به نظم و ترتيب اصل و زبان مبدأ پاى‏بند نيست. در ترجمه كتاب‏هاى علمى اين سبك در بيشتر موارد رعايت شده است.
3 - ترجمه تفسيرى: در اين روش مترجم به شرح و بسط مطالب به زبان مقصد مى‏پردازد.2
4 - شرايط مترجم: مترجم قرآن دست‏كم بايد داراى شرايط ذيل باشد:
1 - بايد به دو زبان مبدأ و مقصد كاملاً مسلط باشد و با رموز و ظرايف و دقايق هر دو زبان آگاه باشد. اسلوب‏ها و روش‏ها و ويژگى‏هاى دو زبان را بشناسد.
2 - ترجمه را به گونه‏اى ارائه دهد كه همه معانى و پيام‏هاى متن را منتقل و خواننده را مستغنى و بى نياز از اصل سازد.
3 - دانش دينى مترجم قرآن در اندازه باشد كه بتواند قبل ازاقدام به ترجمه به تفاسير معتبر مراجعه و به استنباط شخصى خود از آيه اكتفا نكند.
4 - مترجم بايد خود را از خواسته‏هاى درونى برآمده از محيط و باورهاى تقليدى آزاد سازد. و صرفاً در صدد فهم آيات باشد و واضح است فراهم آمدن همه اين موارد در يك فرد براى ترجمه كلام الهى بسى دشوار و در مرز محال است.3

دشوارى ترجمه قرآن

كتابى كه مورد ترجمه قرار مى‏گيرد، هر چه علمى‏تر، فراگيرتر و موضوع آن حساس‏تر و والاتر باشد، ترجمه آن هم نيازمند به دقت، ظرافت و لطافت بيشترى خواهد داشت. بر اين اساس دشوارترين ترجمه، بازگردان قرآن است؛ چون قرآن كتاب الهى و تجلى گاه مطلق او با همه اسماء و صفاتش مى‏باشد. امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «لقد تجلّى اللَّه لخلقه فى كلامه و لكنّهم لا يبصرون»4 و از آنرو كه مهندسى ساختار و ريختار تك واژه‏ها و جملات قرآن بوسيله حكيم مطلق آفرينش، بر اساس حكمت و اتقان و غنى و به عنوان معجزه ابدى خدا در بستر تاريخ سامان و تنظيم يافته است و مترجم بايد علاوه بر آشنايى به زبان مبدأ و مقصد و شناخت لغات و اصطلاحات و داشتن تخصّص در رشته مورد ترجمه و يا دست كم اطلاع از موضوع مورد ترجمه، بتواند پيام‏ها و ويژگى‏هاى معنايى و محتواى آن را انتقال دهد، تا اتقان، جذابيت، لطافت، زيبايى، تأثيرگذارى، تحول آفرينى و جاودانى آن وحى نامه الهى، محفوظ بماند.
مخلوق محدود را توان پرواز تا اوج كلام خالق نامحدود نيست بعلاوه لغات و تركيب‏هاى انسان مخلوق با گذشت زمان دستخوش تغيير و فقدان حلاوت مى‏گردد، در صورتى كه الفاظ و آهنگ آيات الهى هميشه جذابيت و لطافت نخستين خود را حفظ نموده است و چگونه مى‏تواند مخلوق، الفاظ دچار ركود و كهنگى و فرسايشى خويش را جايگزين تركيب‏هاى بديع و بى بديل طراح و مهندس و معمار آفرينش سازد.5
نگاهى به ترجمه‏هاى گذشته فارسى نمايانگر اين است كه، آنها حلاوت خود را از دست داده، تركيب جمله‏ها، ساختار كلمات متروك و فرسوده گشته و به گوش، ناآشنا، و به فهم نامأنوس گرديده‏اند ولى تركيب‏ها و آهنگ قرآن همچنان تازه و كهنه نشده باقى مانده است.
امام رضاعليه السلام در پاسخ اينكه چرا قرآن هميشه تازه است، فرمود: «انّ اللَّه تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان و لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد و عند كل قوم غض الى يوم القيامة».6

5) مزايا و ويژگى‏هاى ترجمه استاد الهى قمشه‏اى

او براى اولين بار در سال 1323 بر خلاف روش سلف از ترجمه تحت‏اللّفظى و همگام عدول كرد و آغازگر ترجمه‏اى نوين و امروزين از وحى نامه الهى در ايران شد. او سعى كرد كلام الهى را به زبان فارسى روان و شيرين و خوشخوان برگرداند.
در 60 سال اخير ترجمه او از بيشترين محبوبيت و شهرت برخوردار بوده است. آيت اللَّه بروجردى‏رحمه الله فقيه پرآوازه جامع ومقتدر در دهه 30 و 40 آن ترجمه را بنا به نقل متواتر، بسيار ستوده و پسنديدند.
علامه طباطبايى‏رحمه الله در سال 1352 در مجلس ختم آن مرحوم فرمودند: در اين سال دو فرد روحانى كه خيلى به روحانيت آنها ايمان داشتم، از دست ايران بدر رفت، يكى مرحوم محمد تقى آملى و ديگرى مرحوم قمشه‏اى.
با همه كاستيهايى كه در ترجمه او مشاهده مى‏شود اما آن ترجمه داراى امتيازها و نكات مثبت بسيارى نيز هست كه به برخى از آن اشاره مى‏كنيم:
1 - اخلاص و صفاى باطن مترجم طبق قانون سنخيت بين علت و معلول، در جملات و عبارات و ترجمه او جلوه كرده، و نورانيت و جذبه خاصى بر متن ترجمه او حاكم است و همين ويژگى خلوص نوشتارى رمز و راز پايدارى آن ترجمه بوده است. (راز گستره طولى)
2 - قلم روان و انشاى سليس و ادبيات نو و مدرن مترجم باعث شده كه فهم عبارات قرآنى براى همه آسان شود، ودر نتيجه مورد پسند عموم واقع شده است. (راز گستره عرضى)
3 - داراى خلاصه التفسير است و توضيحات كوتاه تفسيرى ميان پرانتز كه مطابق با اعتقادات حقّه شيعه است فهم آيه را روشن مى‏سازد.
4 - به اعتقاد برخى از كارشناسان و پژوهش‏گران حوزه ترجمه قرآن، ترجمه او در مقايسه با ده‏ها ترجمه نو ظهور جديد، در برخى از آيات، از امتيازات و كمال و اتقان بيشترى برخوردار است.7

6) سير نقدها بر آن ترجمه

اولين نكته‏اى كه بايد مطرح كرد اين است كه، برخى معتقدند، ترجمه الهى قمشه‏اى در واقع همان ترجمه بصير الملك به علاوه نكات تفسيرى است. بصير الملك (1330-1249) از رجال فرهنگى متديّن دربار ناصرالدين شاه بوده است. آقا بزرگ تهرانى ترجمه بصير الملك را كارى در حوالى سال 1311 شمسى برشمرده است و گفته مى‏شود كه ترجمه بصير الملك زير نظر الهى قمشه‏اى نوشته و تنظيم شده است.8 استاد معرفت هم با تنظيم جدولى و داورى مختصر در ارتباط با ترجمه‏هاى معاصر، ترجمه قمشه‏اى را در واقع همان ترجمه بصيرالملك به علاوه نكات تفسيرى مى‏دانند9. اين‏جانب در مخزن كتابخانه مركز فرهنگ و معارف قرآن قم به قرآنى برخورد نمودم كه پشت جلد آن بصير الملك نوشته شده ولى در داخل آن عنوان الهى قمشه‏اى به عنوان مترجم آمده است. به هر حال ترجمه الهى قمشه‏اى كه در سال 1332 به چاپ رسيد از آن تاريخ تاكنون بيشتر از يكصد بار به چاپ رسيده است و در اين مدت نقدهايى بر آن به نگارش درآمده است كه به صورت فشرده اشاره مى‏كنيم:
1 - پاينده: اولين نقدى كه بر اين ترجمه نوشته شد، نقد مرحوم ابوالقاسم پاينده در مقدمه ترجمه قرآن خود بدون ياد كرد نام قمشه‏اى بود. او پنج نمونه از لغزشهاى او را بر شمرده است.10 (آيات 281 - 232 - 61 - 36 بقره و 8 انعام)
2 - طالقانى: دكتر سيد عبدالوّهاب طالقانى فرهنگى بازنشسته آموزش و پرورش و رئيس اسبق دارالقرآن الكريم مرحوم آية اللَّه گلپايگانى در قم نيز به نقد ده نمونه از ترجمه او پرداخته است.11
3 - قمشه‏اى: فرزند دانشور و دانشمند او دكتر حسين الهى قمشه‏اى بر آن ترجمه اصلاحاتى نه كامل انجام داده كه در سال 1361 به وسيله انتشارات امير كبير به چاپ رسيد.12
4 - محمودى و مسعودى: آقايان محمّد باقر محمودى و حسين مسعودى نيز داراى نقدهايى بر آن ترجمه هستند.13
5 - خرّمشاهى: قرآن پژوه معاصر آقاى بهاء الدّين خرّمشاهى كه به قول خود پر كار و پراكنده كار است، نقدى مبسوط در 110 بند تنظيم نموده و در كتاب «قرآن پژوهى»14 آورده و بخشى از آن نقد را در مجله «وقف ميراث جاويدان» به چاپ رسانده است.15
6 - بهشتى: آقاى دكتر احمد بهشتى در مقاله‏اى مى‏پذيرد كه ترجمه مرحوم قمشه‏اى داراى برخى كاستى‏ها و كمبودهاست. ولى برخى از انتقادهاى خرمشاهى را بر ترجمه قمشه‏اى بى‏اساس دانسته و خاطر نشان كرده است كه ترجمه آن شخصيت كه انفاسش قدسى و سيمايش ملكوتى و احوالش غير ناسوتى است از مزاياى بسيارى برخوردار است و زيبايى‏هايش فراوان و عيب‏هايش اندك و محدود است.
به عنوان نمونه نقد آقاى خرمشاهى را در آيه 124 بقره نمى‏پذيرد: «و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فاتمّهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماماً قال و من ذريّتى قال لاينال عهدى الظّالمين» آقاى خرمشاهى مدعى است مراد از «الظالمين» در آيه فوق به قرينه آيه: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون»16، ستمگران نيست؛ بلكه كافران و مشركان است و مى‏گويد بيشتر مفسران هم مقصود از ظلم را همان شرك و كفر مى‏دانند و نتيجه‏گيرى مى‏كند كه شرط امامت عصمت نيست، بلكه عدم تلبّس به كفر و شرك است.
آقاى بهشتى معتقد است گرچه در آيه سوره انعام ظلم به معناى شرك و كفر است اما در آيه سوره بقره مراد از ظالمين همان معناى خودش مى‏باشد و ادامه مى‏دهد كه ظلم به معناى نهادن چيزى در غير جايگاه اصلى‏ش مى‏باشد و هر كارى كه عقل و شرع نپسندند نوعى ظلم است. اين مفهوم عام مصاديق متعددى دارد كه كفر و شرك و نفاق هم از مصاديق آن است و چون در آيه سوره انعام سخن از پوشش ايمان به وسيله ظلم است و از سوى ديگر واضح است كه هر ظلمى ايمان را نمى‏پوشاند؛ زيرا ايمان با فسق و گناهان كبيره و صغيره كه نوعى ظلم است قابل جمع مى‏باشد و تنها شرك و كفر است كه آن را مى‏پوشاند. «إنّ اللَّه لا يغفر أن يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء»17 بنابراين آقاى بهشتى در آيه سوره انعام حق را به خرمشاهى مى‏دهد، ولى به نظر او در آيه سوره بقره مقصود از ظلم هر گناهى است كه به عصمت ضرر رساند و نه تنها كفر و شرك بلكه هر گناه كبيره و صغيره‏اى را نيز در برمى‏گيرد. به نظر او ترجمه و سخن آقاى خرمشاهى زيانبار است، چون نتيجه مى‏گيرد كه امام تنها بايد موحد باشد و عدالت را شرط نمى‏داند. اين ترجمه راه را براى امامت هارون‏ها و مأمون‏ها مى‏گشايد در صورتى كه اين آيه از ادله محكمى است كه شيعه به وسيله آن لزوم عصمت امام را از صغاير و كباير اثبات مى‏كند.18
7 - احمدى: آقاى دكتر احمد احمدى، كار الهى قمشه‏اى را عملى توأم با اخلاص نامبرده است و در ادامه مى‏نويسد: «از بى دقتى وبى توجّهى ناشران سودگرا اگر بگذريم ترجمه اين نيك مرد دانشمند خطاهايى دارد كه ترجمه را نيازمند اصلاحى چشم گير مى‏سازد»، ايشان به ذكر 5 نمونه از خطاهاى ترجمه الهى قمشه‏اى مى‏پردازد.19
8 - استاد ولى: ترجمه مرحوم قمشه‏اى با تصحيح و ويرايش حسين استاد ولى محقّق معاصر توسط انتشارات الاسلاميه به چاپ رسيده است. او كه ترجمه مرحوم قمشه‏اى را داراى نارسايى‏هاى فراوان ديده، در صدد برآمده تا علاوه بر اصلاح املايى و علايم نگارشى و ويرايشى، محتواى ترجمه را نيز كنترل و اصلاح، و اشتباهات و كاستى‏هاى آن را فى الجمله بزدايد. ايشان اگر ترجمه آيه‏اى را موافق يكى از اقوال مفسران يافته است (گرچه مخالف قول مشهور) آن را به حال خود باقى گذاشته است و اگر آيه‏اى بر طبق قرائت غير معروف ترجمه شده است، در پاورقى به آن اشاره كرده است.20

7) بررسى كوتاه نارسايى‏هاى ترجمه قمشه‏اى

ترجمه استاد الهى قمشه‏اى در عين اينكه پذيرفته‏ترين ترجمه در عصر جديد بوده است، داراى كاستيها و اشتباهات فراوانى همانند بى توجهى به ضماير، معلوم و مجهول بودن فعل‏ها، بدخوانى كلمات، پيش داورى ذهنى نسبت به آيه، عدم رعايت نكات ادبى در ريشه يابى برخى كلمات يا اعراب جملات، نقل به معنا، افتادگى و غيره مى‏باشد.
در اين مقاله براى هر يك از كاستى‏ها به يادكرد چند نمونه بسنده مى‏شود و براى جلوگيرى از تطويل و اطناب، از ساير بخش‏هاى آيه كه مد نظر نيست خوددارى مى‏شود.

1) جايگزينى ضماير غايب و مخاطب و متكلم به جاى يكديگر

الف - «كيف تكفرون باللَّه و كنتم امواتاً فاحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ اليه ترجعون»21 چگونه كافر مى‏شوند به خدا و حال آنكه مرده بوديد و خداوند شما را زنده كرد... ترجمه درست: چگونه كافر مى‏شويد...
ب - «و ما كان لنفسٍ أن تموت الاّ باذن اللَّه... و سنجزى الشاكرين...»22 و البته خداوند سپاسگذاران را جزاى نيك خواهد داد. ترجمه درست: سپاسگذاران را جزاى نيك خواهيم داد. به علاوه از كاربرد و نقش حرف سين كه براى استقبال قريب است غفلت شده است.

2) بى توجّهى به تذكير و تأنيث

الف - «فلمّا اضاءت ما حوله...»23 اطراف خود را روشن ساخت. ترجمه درست: اطراف او را روشن ساخت. اگر ضمير «حوله» به نار و آتش كه مؤنث مجازى است بر مى‏گشت بايد «حولها» مى‏بود و حال آنكه ضمير «حوله» به شخص منافق بر مى‏گردد.
ب - «فأتت به قومها تحمله...»24 آنگاه قوم مريم به جانب او آمدند كه از اين مكانش همراه ببرند. ترجمه درست: مريم كودك را برداشت و نزد قوم خود آورد، در ترجمه مترجم چند اشتباه رخ داده است:
1 - فاعل فعل «اتت» را قوم گرفته است در حالى كه فاعل مريم است.
2 - مرجع ضمير مذكر «به» را مريم دانسته است در صورتى كه مرجع و مقصود عيسى مسيح است.
3 - واژه «قوم» را كه مفعول و منصوب است فاعل و مرفوع پنداشته است.
4 - فاعل فعل «تحمل» را قوم پنداشته است در حالى كه مريم است.
خلاصه اينكه فعل «اتت» لازم است كه به وسيله باء متعدى شده و ضميرش به مريم باز مى‏گردد و مرجع ضمير «به» عيسى و فاعل «تحمل» مريم است.
ج - «فلما جاءتهم آياتنا مبصرةً قالوا هذا سحرٌ مبين...»25 چون موسى آيات و معجزات ما را به آنها ارائه داد. ترجمه درست: چون معجزات بينا كننده ما آنان را آمد... «جاءت» مفرد مؤنث است و «آياتنا» فاعل آن است نه اينكه فاعل «جائت» موسى باشد و «آياتنا» مفعول.

3) بى‏توجهى به معلوم و مجهول بودن افعال

الف - «فيومئذٍ لا يعذّب عذابه احد و لا يوثق و ثاقه أحد...»26 و آن روز به مانند عذاب انسان كافر هيچ كس عذاب نكشد و آن گونه جز انسان به بند گرفتار نشود. ترجمه درست: با اينكه هر دو فعل معلوم است و «احد» فاعل است ايشان هر دو را مجهول معنا كرده و در مرجع «عذابه» و «وثاقه» دچار خطا گشته است.
ب - «... ثمّ يحييكم ثمّ اليه ترجعون»27 و باز زنده كند و عاقبت به سوى او باز خواهيد گشت. ترجمه درست: بازتان خواهند گردانيد. چون فعل مجهول است و ايشان معلوم ترجمه نموده‏اند.

4) بدخوانى كلمات

الف - «فدلّاهما بغرور...»28 پس راهنماى به فريب و دروغ كرد. ترجمه درست: پس شيطان با فريبى آن دو (آدم و حوا) را فرود آورد - از آسمان به زمين - .
ايشان «دلى» فعل ناقص را «دلل» مضاعف معنا نموده است.
ب - «و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنةً و فى الآخرة انّا هدنا اليك...»29 ما به سوى تو هدايت يافته‏ايم.
ايشان كلمه «هدنا» را از هدى يهدى به معناى هدايت دانسته‏اند و حال آنكه متكلّم مع‏الغير فعل ماضى از ماده «هاد يهود» بر وزن قال يقول به معناى توبه و بازگشت مى‏باشد. اين آيه نقل قول از موسى‏عليه السلام است و بنا به گفته برخى ريشه اشتقاقى واژه يهود كلمه «هدنا» همين آيه مى‏باشد.
ج - «و مثل الّذين ينفقون اموالهم... كمثل جنّةٍ بربوةٍ...»30 مانند دانه‏اى كه در زمين شايسته بريزند. ايشان «جنة» را كه به معناى بستان است، حبّه خوانده‏اند و لذا به معناى دانه ترجمه كرده‏اند.

5) بى‏توجهى به قرائت فعلى و متواتر

الف - «و كأيّن من نبيٍ قاتل معه ربّيّون كثير...»31 چه بسيار رخ داده است كه پيغمبرى جمعيت زيادى از پيروانش در جنگ كشته شده‏اند. ايشان آيه را بر مبناى «قتل» معنا كرده است. در حالى كه قرائت متواتر حفص از عاصم «قاتل» است.
ترجمه درست: چه بسيار رخ داده است كه پيغمبر جمعيت زيادى از پيروانش همراه او جنگيدند.

6) بى‏توجهى به ريزه كارى‏هاى آيات

الف - «اولئك مايأكلون في بطونهم الاّ النّار...»32 جز آتش جهنم نصيب آنها نباشد. در اين ترجمه به مفهوم دقيق آيه كه عبارت از تجسم مال حرام به آتش در شكم است و اينكه آنان اكنون آتش مى‏خورند، اشاره‏اى نشده است.

7) آميختگى متن و شرح

ترجمه استاد الهى قمشه‏اى همراه با افزوده‏هاى تفسيرى است كه اين افزوده‏ها نه جزو ترجمه محسوب مى‏گردد و نه تفسير به معناى عادى و عرفى آن است؛ زيرا به صورت مزجى است كه آن افزوده‏ها در تار و پود هر ترجمه تنيده شده است و خواننده بايد بسيار آشنا و كارشناس در عربيت باشد تا با مقابله دقيق در هر آيه‏اى و بلكه در هر جمله‏اى بتواند آنچه را قرآنى است از آنچه افزوده مترجم است باز شناسد. ادب شرعى و علمى ايجاب مى‏كرد كه مترجم افزوده‏هاى خود را داخل قلاب و يا پرانتز قرار مى‏دهد.
الف - «و من اهل الكتاب... ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّين سبيل»33 اين رو گويند كه براى ما پيروان كتاب تورات به هر وسيله‏اى خوردن مال غير اهل تورات گناهى ندارد. ترجمه درست: از اين رو كه گويند امييان را به ما راه و حق اعتراضى نيست در اين ترجمه متن از شرح قابل بازشناسى نيست.(
ب - «ولقد كنتم تمنّون الموت من قبل أنْ تلقوه فقد رأيتموه و انتم تنظرون»34 شما همان كسانيد كه پيش از آنكه دستور جهاد براى مسلمين بيايد با كمال شوق آرزوى جهاد و كشته شدن در راه دين مى‏كرديد. پس چگونه كه امروز كه به جهاد مأمور شديد سخت از مرگ نگران مى‏شويد. اين ترجمه سه اشكال دارد:
1 - اين آيات مربوط به پس از جنگ بدر است كه در ضمن آيات مربوط به جنگ احد آمده است و در نبرد بدر دستور جهاد آمده بود. نه اينكه آيات مربوط به قبل از جنگ بدر باشد كه هنوز دستور جهاد نرسيده بود.
2 - متن و شرح آنچنان به هم آميخته است كه امكان جداسازى آن دو وجود ندارد.
3 - فعل «تنظرون» اشتباهاً به معناى اضطراب و نگرانى ترجمه شده است(.

8) جابه‏جايى صفت و موصوف با مضاف و مضاف اليه

الف - «ذلك نتلوه عليك من الآيات و الذّكر الحكيم»35 اين سخنان كه بر تو مى‏خوانيم از آيات الهى و ذكر حكمت‏هاى خداى حكيم است. حكيم صفت ذكر است و مراد از ذكر قرآن است كه به صورت مضاف و مضاف اليه معنا شده است.

9) نقل به معنى

الف - «و إنّ منهم لفريقاً يلوون ألسنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب»36 همانا برخى از اهل كتاب قرائت كتاب آسمانى را تغيير و تبديل مى‏دهند تا آنكه از پيش خود خوانده‏اند، از كتاب خدا محسوب دارند. ترجمه درست: در ميان آنها كسانى هستند كه زبان خود را به خواندن كتاب مى‏چرخانند و مى‏پيچند كه گمان كنيد از كتاب خداست در حالى كه از كتاب خدا نيست).
ب - «واتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظيم»37 و پيرو رضاى خدا شدند و خداوند صاحب و رحمت بى منتهاست. ترجمه درست: خداوند داراى فضل و بخشش بزرگيست.
ج - «يريد اللَّه ألاّ يجعل لهم حظّاً في الآخرة و لهم عذابٌ عظيمٌ»38 و خداوند مى‏خواهد كه آنان را هيچ نصيبى در عالم آخرت نباشد و نصيبشان عذاب سخت خواهد بود. ترجمه درست: ... براى آنها مجازات بزرگيست. در آيه اول واژه «عظيم» را به معناى بى منتها و در آيه دوم به معناى سخت ترجمه كرده است)

10) افتادگى‏ها

در بسيارى از موارد، از واژه‏هاى كليدى و اساسى آيه ترجمه‏اى انجام نگرفته است كه دستاويز قرار دادن آن مى‏تواند آثار سويى در بر داشته باشد.
الف - «كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلوا عليكم آياتنا...»39 چنانكه رسول گرامى خود را فرستاديم كه آيات ما را بر شما بخواند. كلمه «منكم» ترجمه نشده است.
ب - «و اللَّه خلقكم ثمّ يتوفّاكم و منكم من يُردّ الى ارذل العمر...»40 خدا شما بندگان را آفريد بعضى را به سن انحطاط پيرى مى‏رساند. اين عبارت دو اشكال دارد:
1 - عبارت قرآنى «ثمّ يتوفاكم» به ترجمه در نيامده است.
2 - «يرد» فعل مجهول است در حالى كه در ترجمه خداوند فاعل جمله قرار گرفته است.

11) كاستى ويرايشى

با بررسى ترجمه استاد الهى قمشه‏اى اين نكته نيز به چشم مى‏خورد كه ترجمه از ويرايش بايسته برخوردار نيست و پرانتزهاى موجود در ترجمه، هيچ حساب و كتابى ندارد.
الف - «يوم ينفخ فى الصّور و نحشر المجرمين يومئذٍ زُرقاً»41 روزى كه در صور دميده شود آن بدكاران ازرق چشم محشور خواهند شد. و چشم كبودشان نشانه جرم خواهد بود.
پرانتز باز شده است اما بسته نشده است.
ب - «و يوم نحشر هم جميعاً ثمّ نقول للّذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤكم فزيّلنا بينهم و قال شركاؤهم ما كنتم ايّانا تعبدون»42 و ما روزى همه خلق را در قيامت جمع آريم آنگاه به مشركان با قهر و عتاب گوييم شما و بت‏هاتان در مكان خود بايستيد سپس ميانشان جدايى افكنيم و بتان و ساير معبودان باطل زبان گشوده گويند شما مشركان هرگز ما را پرستش نكرديد (يعنى پرستش شما ما را بى اثر و باطل و از روى هوا و هوس دنيوى بود و امروز همه نابود گشت.) پس امروز ما براى شما شفاعت و عذرى نتوانيم خواست.
در اين ترجمه چند اشكال وجود دارد:
1 - به هم آميختگى متن و مطالب تفسيرى
2 - پرانتز در قسمت اول بسته نشده است.
3 - پرانتز آخر تفصيل غير لازم است.
البته احتمال داده مى‏شود كه به خاطر چاپ‏هاى متعدد كتاب، خلط ناشى از كوتاهى ناشران و حروف‏چين‏ها باشد.

12) اجمال و تفصيل

يكى از كاستى‏هاى ترجمه اين است كه برخى آيات روشن توضيحات غير لازم داده شده‏اند و بعكس آيات مجملى است كه نياز به توضيح دارند، كه از كنار آنها گذشته شده است.


پی نوشت‌ها:

1 - حسن زاده آملى، حسن، نامه‏ها، برنامه‏ها /80.
2 - معرفت، محمدهادى، تاريخ قرآن، انتشارات سمت، 1377 ش،/ 185.
3 - همان، / 200.
4 - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، 107/92.
5 - طالقانى، سيد عبدالوهاب، كيهان انديشه، شماره 1368 28 ش.
6 - مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 280/2.
7 - خرمشاهى، بهاء الدين، قرآن پژوهى، مركز نشر فرهنگى مشرق، تهران/ 496.
8 - معتمدى، رسول، مجله پيام قرآن، شماره 3، سال 44 /1373.
9 - معرفت، محمدهادى، تاريخ قرآن، انتشارات سمت، 1377 ش/ 204.
10 - پاينده، ابوالقاسم، مقدمه قرآن مجيد، انتشارات جاويدان، تهران 1336.
11 - طالقانى، سيد عبدالوهاب، كيهان انديشه، شماره 1368 28 ش.
12 - حجت،هادى، عيار نقد بر ترجمان وحى، انتشارات فرهنگ گستر، تهران، 1379.
13 - همان.
14 - خرمشاهى، بهاء الدين، قرآن پژوهى، مركز نشر فرهنگى مشرق، تهران/ 456.
15 - خرمشاهى، بهاء الدين، مجله وقف ميراث جاويدان، انتشارات اوقاف و امور خيريه، تهران، شماره 1372 3 ش.
16 - انعام/ 82.
17 - نساء/ 48.
18 - بهشتى، احمد، مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم، شماره 1373 5 ش.
19 - احمدى، احمد، مجله بينات، شماره 1377 1 ش.
20 - ترجمان وحى، سال سوم، شماره 1378 1 ش.
21 - بقره/ 28.
22 - آل عمران/ 145.
23 - بقره/ 17.
24 - مريم/ 27.
25 - نمل/ 13.
26 - فجر/ 24.
27 - بقره/ 28.
28 - اعراف/ 22.
29 - اعراف/ 156.
30 - بقره/ 265.
31 - آل عمران/ 146.
32 - بقره/ 174.
33 - آل عمران/ 75.
34 - آل عمران/ 143.
35 - آل عمران/ 58.
36 - آل عمران/ 78.
37 - آل عمران/ 174.
38 - آل عمران/ 176.
39 - بقره/ 151.
40 - نحل/ 70.
41 - طه/ 102.
42 - يونس/ 28.