نگاهی دوباره به تفسیر اجتهادی

پدیدآورعلی‌اصغر چراغی

نشریهمجله صحیفه مبین

شماره نشریه35

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 886 بازدید
نگاهی دوباره به تفسیر اجتهادی

علی اصغر چراغی
چکیده

تفسیر اجتهادى، وجه غالب و شیوه‏ى رایج میان مفسّران کنونى جهان اسلام است. بدین رو شایسته‏ى بررسى‏ها و نقد و ارزیابى‏هاى دقیق و کارشناسانه است. مقاله‏ى حاضر، پس از برشمردن مهمترین عناصر تفسیر اجتهادى، به چند و چون آن مى‏پردازد و در نهایت به دو ضرورت و زمینه براى این شیوه‏ى تفسیرى مى‏شمارد: نخست به دلیل ریشه‏ها و سفارش‏هایى است که در سنّت نبوى و نخستین تفسیرهاى مکتوب در قرون اولیه است و سپس به دلیل، تحولات بنیادین در جهان بشرى عموماً و جهان اسلام خصوصاً مى‏باشد. نگارنده، پس از شرحى کوتاه درباره‏ى اقتضائات و زمینه‏هاى فرهنگى تفسیر اجتهادى، به ارائه‏ى فهرست کوتاهى از مهمترین و نخستین تفاسیر اجتهادى قرآن مى‏پردازد تا معلوم گردد این نوع تفسیر قرآن، ریشه در تاریخ و دوران رسالت دارد.

کلید واژه‏ها:

قرآن، علوم قرآنى، روش‏هاى تفسیرى، روش اجتهادى.

مقدمه

از وقتى که یحیى‏بن یعمر (متوفاى 89 ه.ق)، شاگرد هوشمند و شایسته‏ى ابوالاسود دؤلى، نخستین کتاب را در علوم قرآنى نوشت،(1) قرن‏ها است که مى‏گذرد، و از آن زمان تاکنون، هزاران اثر، کتاب، رساله، درس، گفتار و... به رشته‏ى تحریر درآمده است. او کتاب خود را به موضوع قرائت و فنون آن اختصاص داد؛ ولى علوم قرآنى، خود را به این عرصه‏ى تنگ و به این سطح نازک، محدود و مقیّد نکرد، تا ما اکنون شاهد و ناظر هزاران تألیف قرآنى در موضوعات علمى، معارفى، فقهى، فلسفى، عرفانى، سیاسى- اجتماعى، حقوقى، کلامى، تربیتى، انسان‏شناختى، جامعه‏شناختى و.... باشیم.
حتى اگر مباحث زبان‏شناختى و هرمنوتیک را نیز از دایره‏ى روش تفسیر اجتهادى بیرون بدانیم، و نگاه به زبان متون مقدس را از جنس بررسى‏هاى عقلى نشماریم، همچنان مى‏توان مدعى شد و پذیرفت که بیشترین آثار و نوشته‏ها درباره‏ى قرآن، به شیوه‏ى تفسیر اجتهادى- به معناى وسیع آن- است. آرى؛ این نوع مواجهه با قرآن که در طیف تعامل نقل و عقل مى‏گنجد، بیشترین حجم از تألیفات و تحقیقات قرآنى را از کمّاً و کیفاً شامل مى‏شود. چنین عزم و آمارى، نشان مى‏دهد که قاطبه‏ى مفسّران و عالمان قرآنى، نسبت به این روش تفسیرى، نظرى مساعد و یا حدّاقل غیر معاند دارند.
آنچه در این مقاله به آن خواهیم پرداخت، ضرورت‏هایى است که مفسّران و مؤلفان را وادار به چنین رویکردى به قرآن کرده و اینکه چه نیازها و انگاره‏هایى موجب گشت که دیگر روش‏هاى تفسیرى، اندک اندک جاى خود را به آن بدهند، و از نخستین دهه‏هاى سده‏ى چهارم هجرى، همگان شاهد رشد و پیشرفت روشى در تفسیر قرآن باشند که تا پیش از آن چندان مقبولیّت و رواج نداشت. آمادگى بیشتر براى پرداختن به مبحث اقتضاها و انفعالات تفسیرِ عقل آلود اجتهادى، مقتضى است که نخست اصلى‏ترین عناصر و مؤلفه‏هاى آن را شناخت و دانست که با چه فصلِ مقوّم‏هایى از دیگر روش‏هاى تفسیرى جدا مى‏شود.

چند و چون تفسیر اجتهادى

این شیوه‏ى تفسیرى، برایند چندین عنصر عقلى و نقلى است؛ به دیگر سخن، ترکیبى است از عناصر و مؤلفه‏هایى که هر یک، خود در یکى از روش‏هاى تفسیرى، محور و اساس محسوب مى‏شوند. در واقع هم‏گرایى و هم‏نشینى پاره‏اى از امکانات لفظى و ذهنى دانشمندان علوم دینى است که در یک جا جمع آمده‏اند و معجون شفابخشى تحت عنوان «تفسیر اجتهادى قرآن» را پدید آورده‏اند. با تن دادن به قدرى مسامحه‏ى مقبول و بى‏ضرر، مى‏توان آن عناصر و پایه‏ها را این‏گونه برشمرد؛ هر چند خالى از چند و چون‏هاى عالمانه و تخصصى نیست:
1. قواعد لفظى و ادبى، و نظر به دستگاه واژه‏پردازى عرب و شعر؛
2. تدبّر و تأملات عقلى، و مجال دادن به عقل سالارى دینى؛
3. حدیث و مأثورات تفسیرى؛
4. شأن نزول و نظر به مورد، اگر چه مخصّص نیست؛
5. رو در رو کردن آیات و جمع آنها با یکدیگر (تفسیر قرآن به قرآن)؛
6. لغت، یا پیشینه‏هاى زبانى؛
7ـ گرایش به حل مشکلات نظرى و عملى جامعه، و میل به پاسخ‏گویى به پرسش‏هاى ذهن‏آشوب مردمى؛
8. تکیه‏ى کاربردى بر راهبردهاى قرآن؛
هر یک از این مؤلّفه‏ها و پایه‏هایى که دقت چندانى نیز در احصا و استقراى آنها نداشته‏ایم، ماده‏هایى اولیه و بخشى از ترکیب شیمیک -نه فیزیکال- تفسیر اجتهادى‏اند. در این شیوه‏ى تفسیرى، مفسّر کار خود را از نگاه به لفظ و قابلیت‏هاى ادبى عبارات آغاز مى‏کند و تا آنجا که در توان علمى و معرفتى او، و امکان تفسیرى آیات باشد، مى‏کوشد مفاهیم برآمده از عبارات را توسعه دهد یا عمق آنها را بیش از پیش بنمایاند. همچنین اگر در امکان بود، خود را در معرض لایه‏هاى معنایى و شبکه‏وار آیات قرار مى‏دهد تا روابط آشکار و پنهان آنها را کشف کند.
سپس در چند و چون آنها مى‏اندیشد (مرحله دوم) و به پشتیبانى آیاتى که تدبر در قرآن را توصیه و تجویز کرده‏اند،(2) اندیشه‏ى خود را مجال حرکت و جولان مى‏دهد تا شاید از پس این آینه، طوطى صفتانه بگوید آنچه را که استاد ازل -نه براى هنگام نزول، که براى همه‏ى دروان‏ها- در نظر داشته است.
پس از تدبر و اندیشه‏ورزى‏هاى مفسّرانه، به دیگر آیات مراجعه مى‏کند تا هم اندیشه‏ى خود را اصلاح کند، و هم به زوایاى دیگرى از تار و پود مفهوم آیه پى برد. آنگاه نوبت به تصفیه مى‏رسد که بر عهده‏ى «مأثورات» است. در این مرحله شأن نزول و موردهاى مخصّص و غیر مخصّص را نیز در نظر مى‏گیرد. دلالت‏هاى پیدا و پنهان آیات که در قاب الفاظ خود را مى‏نمایانند، به مدد قواعد و موازین لفظى استخراج و استنباط مى‏شوند.
علاوه بر همه‏ى اینها، تفسیر اجتهادى، میل و انگیزه‏ى فراوانى به سرکشى به امور مسلمین دارد؛ یعنى مى‏کوشد حتى‏المقدور تماس و تعامل مؤثرى با زمانه و زمینه‏ى خود داشته باشد. بى‏دلیل نیست که همه‏ى تفاسیر مصلحان و صاحبان اندیشه‏هاى اصلاحى، از این نوع و لون است؛ مانند المیزان، المنار، تفسیر طنطاوى، فى ظلال القرآن، پرتوى از قرآن.... ناظر بودن به آنچه در زمان جارى است، و مکان را از حضور خود انباشته است، فى‏الجمله خصیصه‏ى همه‏ى تفسیرهاى مجتهدانه است.

جایگاه و خاستگاه تفسیر اجتهادى

پس از این شرح کوتاه درباره‏ى شیوه و اجتهاد روشمند در تفسیر، وقت آن است که از خود بپرسیم که این نوع قرآن‏گروى و وحى‏گرایى، چه جایگاه و پایگاهى در میان اندیشه‏هاى اصیل شیعى و تاریخ مسلمانان دارد. جاى این دغدغه را نیز باید گشود که چنین نگرش‏ها و نگارش‏هایى در عرصه‏ى تفسیر، از ناحیه‏ى چگونه خطرها و ضررهایى تهدید مى‏شود. در واقع آیا روش اجتهادى تفسیر قرآن، آسیب‏شناسى در خور شده است؟ نوشتار حاضر، مجال و توان پرداختن به چنین پرسش‏هایى را ندارد؛ اما همین قدر را اکنون مى‏توان گفت و از عهده نیز برآمد که «اگراین نوع و روش را در تفسیر، به درستى توزین کنیم، و به مدد و محک عقل، تفسیرى را که عقل و زمانه و نیازهاى عاجل زندگى بشرى اقتضاء کرده و آفریده است، بسنجیم، بصیرت بیشترى در مواجهه با آن خواهیم داشت؛ وگرنه از آسیب‏هاى ویران‏گر و ایمان‏سوز آن در امان نخواهیم بود، و کتابى را که از دستبرد زمانه مصون مانده است، گرفتار زمینه‏هاى روحى و اجتماعى خود کرده‏ایم!» پیش‏انگاره‏هاى نگارنده، این است که تفسیر اجتهادى فى‏الجمله مرضىِ بزرگان دینى و نیز ضرورت بى‏چون و چراى زندگى دینى است. بدین رو در سطرهاى پایین، دفاع خود را از دعاوى بالا ضمیمه مى‏کنیم. به رأى و نظر نگارنده، غیر از توصیه‏ها و دعوت‏هاى فراوان قرآن به اندیشیدن و تدبر در آیات، دو ضرورت و زمینه را نیز مى‏توان براى نقلِ مکانِ مفسّران روایىِ صرف، به سمت تفسیر اجتهادى شمرد:
1. نخست باید دانست که تفسیر اجتهادى، اگر چه تا اوایل قرن چهارم، ظهور و بروز آشکارى نداشت، اما ریشه‏هاى تنومند و زنده‏ى آن را باید در آموزه‏هاى اصیل و معصومانه‏ى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و جانشینان معصومش علیهم‏السلام جست. تمام پایه‏ها و مایه‏هاى تفسیر اجتهادى- که پیش از این، پاره‏اى از آنها را باز گفتیم- در اقوال تفسیرى نخستین مفسران قرآن قابل بازیابى است؛ به ویژه در نقل‏هایى که از پیشواى مفسران، امیرمؤمنان، على علیه‏السلام مکتوب و مضبوط است. در تفسیر حضرات معصومین علیهم‏السلام ، هم توجه کافى به لغت و دامنه‏ى معنایى واژگان است، و هم عقل به وظایف تبیینى و تعیینى خود مشغول است. آنان، شأن نزول‏ها را نیز از نظر دور نمى‏داشتند و آیات را در کنار هم و همراه هم مى‏دیدند (تفسیر قرآن به قرآن) و تأمّل و تدبّر در آیات را نیز توصیه و راهنمایى مى‏کردند و منعى مطلق، پیش پاى اندیشه‏ورزى در بیرون و درون آیات نمى‏گذاشتند؛ هر چند هماره از سپردن کامل قرآن به محصولات ناقص عقلى، پرهیز مى‏دادند.
بنابراین اگر مفسران شیعى در نخستین فعّالیّت‏هاى تفسیرى خود به این شیوه‏ى نه چندان بدیع روى آوردند، بى‏وجه و دلیل، و دور از انتظار نبوده است؛ به ویژه آنکه مى‏دیدند کسانى آشکارا به بهانه‏ى فقدان معصوم و دورى از دوره‏ى رسالت، راه را بر هر گونه تفسیرهاى ذوقى و به رأى و آلوده به اسرائیلیات مى‏گشایند. در چنین وضع و موقعیّتى، تنها گزینه‏اى که مى‏توانست تا حدّى جاى خالى تفسیر معصوم را پر کند، همانا شیوه‏اى بود که بنیان آن را معصومین خود گذاشته بودند تا مسلمانان در غیبت طولانى ایشان، مجبور به رایزنى‏هاى بى‏ضابطه و ناهمخوان با روح قرآن نشوند. چنانچه مسلمانان اجتهاد روشمند را نیز در تفسیر وحىِ مکتوب (قرآن) کنار مى‏گذاشتند، قطع صدور نص پس از دوران عصمت، به یک باره قرآن را از حیّز انتفاع بیرون مى‏کرد. تفسیر قرآن به مدد اجتهاد روشمند و مأثور، بهترین و شایسته‏ترین گزینه براى پر کردن خلاء وحشتناکى بود که بشر را از دسترسى به نبوّت و امامت محروم کرده بود. تفسیر اجتهادى، اگر چه خود هم عرض و رقیب تفسیر مأثور محسوب مى‏شود، امّا نباید از یاد برد که اجتهادى در تفسیر قرآن مقبول و حجّت است که خود مأثور باشد؛ زیرا اکتفا نکردن به اقوال و اخبار در تفسیر اجتهادى، به معناى بیگانگى آن از اقوال و اخبار نیست. به دیگر سخن، تفسیر اجتهادى مبتنى و متّکى بر صرف نقل نیست؛ امّا خودْ شیوه‏اى است که از معصومین نقل شده است. مى‏توان شیوه‏اى را در تفسیر تصوّر کرد که مفردات آن فراتر از منقولات و مسموعات است؛ اما خودْ منقول و مسموع از ناحیه‏ى معصوم است. بدین‏رو بود که دانشمندان شیعى براى پرهیز از غلتیدن به تفسیرهاى ناموزون و دور از حقیقت قرآن، نخست به استخراج همه‏ى ظرفیت‏هاى تفسیر نقلى همّت بستند؛ ولى آن‏گاه که دریافتند این شیوه‏ى تفسیرى (مأثور) مکفى و پاسخ‏گوى همه‏ى نیازمندى‏هاى جامعه‏ى بشرى نیست، به اجتهاد مأثور روى آوردند. بنابراین مفسران عالى‏قدر شیعى هیچ‏گاه از دایره‏ى سنّت و حدیث، پا بیرون نگذاشتند؛ بلکه از تفسیر مأثور به اجتهاد مأثور پرداختند، که خود در کنف حمایت‏هاى قرآنى و روایى قرار داشت.
2. دگرگونى‏هاى فرهنگى و تحوّلات عظیم تمدّنى نیز در گرایشِ قرآنیان و مفسّران به اجتهاد و استظهارات عقلى در فهم مراد وحى، تأثیر بسیار و عمیق داشت. جهان اسلام، در نخستین سده‏هاى ظهورش با چندین تمدّن بزرگ و فرهنگ متفاوت آشنا و آمیخته شد که همگى شعار عقل مدارى و خردگرایى مى‏دادند. اکنون نام ارسطو، افلاطون، سقراط و فیثاغورث نیز بر سر زبان‏ها افتاده بود. هجوم اندیشه‏ها و فرهنگ‏هاى دیگرگون، همه‏ى معارف دینى را از فقه و حدیث گرفته تا تأمّلات کلامى و تاریخ و ادبیات، به انفعال یا فعّالیّت‏هاى تازه فرا مى‏خواند. از ایران و روم و یونان، امواجى برخاسته بود که رو به سوى تمدّن تازه تأسیس اسلامى داشت. جدالهاى کلامى یهود و نصارا با یکدیگر، بازار گرمى از مباحث اندیشگى و معرفتى را پدید مى‏آورد که در مأثورات اسلامى تصریح چندانى به آنها یافت نمى‏شد. بادهایى از اندیشه‏هاى نازک و نادر بر سر و روى مسلمانان وزیدن گرفته بود که پیش از آن، هیچ‏گونه آشنایى و انسى با آنها نداشتند. هر یک از این تحولات، دانشمندان -به ویژه مفسّران- را وامى‏داشت که علوم خود را به راهى برند که از عهده‏ى پاسخ‏گویى و حضور در چنین میدان‏هایى برآیند؛ زیرا نیازها و پرسش‏هایى سر برآورده بودند که شیوه‏هاى پیشین تفسیرى، توان رویارویى با آنها را در خود نمى‏دیدند. نیز توسعه‏ى شگفت تمدّن اسلامى، نیازها و مقتضیات جدیدى را پدید آورده بود. استقرار حکومت معتدل و تحوّل‏طلب در موصل و شمال عراق (آل‏حمدان) و در بغداد و شرق جهان (آل بویه) و در مصر (فاطمیان) زمینه‏هاى فرهنگى کاملاً متفاوت و متنوعى را پدید آورده بود که تغذیه‏ى همه‏ى آنها با انحصار فهم قرآن به روش مأثور سازگارى نداشت.
چنین بود که مفسّران بزرگ و تأثیرگذار نخستین، گاه از دایره نقل خبر، پاى خود را بیرون مى‏گذاشتند. این خروج اضطرارى با تفسیر طبرى آغاز شد. وى براى نخستین بار به جرح و تعدیل اخبار پرداخت و هرازگاه یکى را بر دیگرى ترجیح مى‏داد. بدین ترتیب، تدوین و تألیف تفسیرهاى اجتهادى به نهضتى فراگیر تبدیل شد که طلیعه‏ى آنها را باید در کاوش‏هاى نظرى طبرى از اهل سنّت و شیخ مفید از شیعه دانست.(3)
آنچه این رویکرد را تشدید کرد، مواجهه‏ى ناگهانى مسلمانان با علوم جدید بود. «ویژگى مهم این تفاسیر (= جدید) بهره‏گیرى از مباحث جدید علوم طبیعى و اجتماعى در تبیین آیات قرآنى، و متقابلاً بهره‏گیرى از قرآن در پاسخگویى به پرسش‏هاى مطرح در این علوم است؛ بهره‏گیرى‏اى که در تفاسیر گذشته، یا سابقه نداشت یا به این شدت مشاهده نمى‏شود.»(4)
به گفته‏ى نویسنده‏ى اتّجاهات التفسیر فى العصر الراهن:
مواجهه‏ى جهان اسلام با این علوم، نگرش‏ها و گرایش‏هاى برخى از دانشمندان مسلمان را در تفسیر قرآن دگرگون ساخت؛ زیرا پیشرفت دانش بشرى و افزایش آگاهى‏هاى انسان درباره‏ى بسیارى از پدیده‏ها مانند نحوه‏ى تشکیل ابر و باران، نقش باد در بارورى گیاهان، پیدایش نطفه و مراحل مختلف جنین، و نیز دستیابى به اطلاعات بیشتر در مورد فضا و اجرام فضایى و بسیارى از دیگر دانش‏هاى نو، چهره‏اى تازه از معانى قرآن را در برابر مفسران گشود و موجب گردید که آن دسته از آیاتى که به این موضوعات اشاره نموده‏اند، از این منظر مورد بررسى قرار گیرند. این موضوع علاوه بر اینکه از انطباق معارف قرآن با علوم جدید خبر مى‏داد، بُعد دیگرى از اعجاز قرآن را براى همگان روشن مى‏ساخت.(5)
براى ریشه‏یابى و پیدا کردن سرچشمه‏هاى تفسیر اجتهادى، در اینجا پاره‏اى از نخستین تفسیرهایى که فهم قرآن را از گذرگاه اجتهاد عبور دادند، برمى‏شماریم تا معلوم گردد مهم‏ترین تفاسیر شیعه و سنى، در نخستین ادوار تاریخى دانش و حوزه‏ى تفسیر به این راه و روش رفته‏اند.

آغازگران تفسیر اجتهادى

به یک معنا و در حقیقت، نخستین آموزگاران عقل‏ورزى در فهم متن قرآن، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و جانشینان آن مقام عالیقدر نبوّت است. آنان با علم به نیاز همیشگى مسلمانان به فهم درست و روزآمدِ قرآن، راه را بر تفسیر اجتهادى گشودند تا زندگى بر مبناى وحى را محدود به دوران خود نکرده باشند. اما تا چند سده پس از ایشان، کسى را یاراى پیمودن این راه نبود و گویا مسلمانان تا مدت‏هاى مدید، اجتهاد را رقیب و معارض تفسیر مأثور مى‏دانستند و جز مأثور را مرضى معصوم علیهم‏السلام نمى‏پنداشتند! تا آنکه به تدریج و با آشکار شدن ضرورت فهم روزآمد قرآن، نظرها مساعدتر گشت و هر روز بر خیل کسانى که جسارت و توانایى اجتهاد در تفسیر را پیدا مى‏کردند، بیشتر شد. در گزارش مجمل و کوتاه زیر، شمارى از نخستین نام‏آوران عرصه‏ى تفسیر که راه را بر اجتهاد تفسیرى و تفسیر اجتهادى گشودند، به ترتیب تاریخ وفات ایشان، فهرست مى‏گردد. پیشتر یادآور مى‏گردد که سیر افزایش شمار تفسیرهاى اجتهادى، کاملاً صعودى بوده و اکنون شیوه‏ى غالب و بى‏رقیب تفسیر قرآن به شمار است.
1. محمّدبن جریر طبرى (متوفاى 310 هجرى). اندک تغییرات او در شیوه‏ى تفسیر اثرى، اوّلین نمونه‏هایى تفسیر اجتهادى در میان مفسّران رسمى اهل سنّت است.
2. ابومسلم اصفهانى (متوفاى 322 هجرى) نویسنده‏ى جامع‏التأویل.
3. تفسیر على‏بن‏موسى رمانى (متوفاى 384 هجرى).
4. نوشته‏ها و بحث‏هاى شیخ مفید در آثار کلامى خود که سخت گرایش تفسیرى داشتند.
5. سیدرضى (متوفاى 406 هجرى) با تألیف کتاب‏هاى تفسیرى حقائق‏التنزیل و دقائق التأویل و المجازات القرآنیه....
6. سیدمرتضى علم‏الهدى (متوفاى 436 هجرى) نویسنده‏ى المحکم و المتشابه و الصرفه فى اعجاز القرآن. وى در دیگر آثار فقهى و کلامى خود نیز این شیوه‏ى تفسیرى ا ملتزم و متعهد است.
7. شیخ طوسى (متوفاى 460 هجرى) در التبیان و همه آثار کلامى خود. التبیان را باید بالغ‏ترین نمونه‏ى تفسیر اجتهادى در میان تفاسیر پیشینیان دانست. این تفسیر روشمند و نیاى همه‏ى تفاسیر اجتهادى شیعى، سرشار از نقد و تحلیل‏هاى عالمانه و نظرورزى است. تقلید از روش پیشینیان و پیروى از آراى تفسیرى دیگران و حبس خود در مأثورات، در این تفسیر جاى خود را به نقد و نظرهاى عالمانه و استحضارات اجتهادى مى‏دهد. شاید بتوان گفت شیخ طوسى توانست همه‏ى توسعه و گستردگى که به مرزهاى فقه و اصول شیعى داد، تفسیر را نیز وارد فاز و فضایى کرد که تا پیش از او ناقص و بسیار ابتدایى بود. غیر از آنچه در شیوه و روش شیخ در تفسیر آیات به چشم مى‏آید، توضیحات و تصریحات او در جلد نخست تبیان بسیار گویا و نشان‏گر نگاه او به تفسیر و قرآن‏پژوهى است. او خود مى‏گوید:
چگونه مى‏توان روایات را به قرآن عرضه کرد، امّا از خود قرآن چیزى نفهمید!؟ هرگز سزاوار نیست که در تفسیر آیات به اخبار بسنده کرد یا به تقلید از دیگران سخن گفت. باید غیر از اجماع مفسّران، به ادلّه‏ى صحیح شرعى و عقلى نیز توجّه داشت. اگر گواهى لغت در میان بود باید بدان اعتنا کرد؛ ولى خبر واحد و حدیث نادر را که موجب قطع نمى‏گردند، نباید بر قرآن حاکم و شاهد کرد.(6)
8. ابن‏ادریس (متوفاى 598 هجرى) تبیان را تلخیص کرد و نام مختصرالتبیان را برآن گذاشت.
9. فضل‏بن حسن طبرسى (متوفاى 548 هجرى)، مؤلّف مهم‏ترین تفسیر شیعى به نام مجمع‏البیان. درباره‏ى جامعیت و جایگاه بسیار بلند این تفسیر، سخن بسیار گفته‏اند و همچنان مى‏توان گفت. در اینجا همین‏قدر مى‏افزاییم که مجمع‏البیان، قرن‏ها است که معرّف عقاید و منش علمى شیعى نزد دیگر فرق اسلامى است. ترتیب و نحوه‏ى ورود و خروج طبرسى در تفسیر آیات، نمونه‏ى بى‏مانندى در التزام عملى و نظرى به همه‏ى اقتضاهاى تفسیرى است. این اثر گران‏قدر، نزد دیگر مذاهب اسلامى نیز محترم و محل رجوع است. شلتوت مفتى نامدار الازهر، در مقدّمه‏ى یکى از چاپ‏هاى مجمع‏البیان در مصر، آن را به بى‏همتایى و عمق بسیار ستوده است.(7)
10. ابوالفتوح رازى (متوفاى 589 به بعد) صاحب روض‏الجنان و روح‏الجنان. غیر از شیوه‏ى اجتهادى، ویژگى مهم دیگر این کتاب ارجدار، زبان فارسى آن است. تا پیش از او تفسیرى چنین بزرگ و مفصل به زبان فارسى نگارش نیافته بود.
این فهرست را مى‏توان همچنان ادامه داد و تا دامنه‏هاى تفاسیر قرن حاضر کشاند؛ امّا شمار بى‏حدّ و حصرى از آثار تفسیرى در قرون اخیر به این شیوه نگارش یافته‏اند و فهرست کردن آنها بیرون از حوصله و توان این قلم است. به حتم مهم‏ترین و پرشمارترین تفسیرهاى تألیف یافته در چند قرن گذشته، در مدار اجتهاد و اعتنا به عقل و واقعیت‏هاى اجتماعى بوده است.(8) در این میان باید براى تفاسیرى که بر اساس اندیشه‏هاى اصلاحى تدوین و تألیف شده‏اند، حساب ویژه‏اى گشود؛ زیرا این دسته از تفاسیر قرآن، بیشترین استفاده را از ظرفیت‏ها و امکانات تفسیر اجتهادى کرده‏اند؛ تا آنجا که مى‏توان گفت در روزگار ما تفاسیر اصلاحى، نمونه‏هاى بارز و روشن تفسیر اجتهادى‏اند، و البته گاه نیز در حد افراط مذموم.
تفسیر اجتهادى قرآن، با همه‏ى اهمّیّت و کارایى‏هاى آن، هماره در معرض خطر و آسیب، و همچنین در حال عبور از مراحل پیچیده است. این مخاطرات، بیشتر از نوع آسیب‏هاى معرفتى و بیمارى‏هایى است که گریبان اندیشه‏هاى بشرى را مى‏گیرد. بدین رو آسیب‏شناسى تفسیر اجتهادى بسیار ضرور مى‏نماید که امید مى‏بریم در فرصت و توفیقى دیگر بدان بپردازیم.

پى‏نوشت‏ها

* عضو هیئت علمى دانشگاه پیام نور قزوین.
1 . ر.ک: محمّدهادى معرفت، علوم قرآنى، ص8.
2 . مانند سوره‏ى محمد، آیه‏ى 24؛ سوره‏ى نساء، آیه‏ى 82 و....
3 . ر.ک: دائره‏المعارف تشیع، ج4، ص42315.
4 . روش‏شناسى تفسیر قرآن، ص327.
5 . عبدالسّلام المحتسب، عبدالمجید، اتجاهات التفسیر فى العصر الراهن، ص 129 ـ 130، به نقل از منبع پیشین.
6 . ر.ک: تبیان، ج1، ص5.
7 . ر.ک: المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص610.
8 . براى اطلاع بیشتر درباره‏ى عقل‏گرایى در میان مفسران چند سده‏ى اخیر. ر.ک: زهرا نفیسى، عقلگرایى در تفاسیر قرن چهاردهم، 1381.

مقالات مشابه

دوگان کلام محوری / انسان محوری؛ رویکردی نو در گونه‏ شناسی تفاسیر قرآن کریم

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهمحمود کریمی, محمد حسن شیرزاد, محمد حسین شیرزاد

تفسیر تاریخی قرآن کریم

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی

تفسیر تطبیقی:معنایابی و گونه شناسی

نام نشریهپژوهش های نفسیر تطبیقی

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر, انسیه عسگری

گونه‌شناسی و روش‌شناسی روایات تفسیری امام باقر(ع)

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهقاسم بستانی, نصره باجی, سیدیوسف محفوظی

تفسير تنزيلى در بوته نقد با تأكيد بر تفسير الحديث

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی‌اکبر شایسته‌نژاد

روش تفسيري امام رضا (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهمحمد جوکار

تحلیل انتقادی طبقه‌بندی تفاسیر و ارائة مدل مطلوب

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهعلی اسعدی, محمد اسعدی, محمدکاظم شاکر