الیصابات

پدیدآورحسین رحیمی

نشریهمجله صحیفه مبین

شماره نشریه33

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 924 بازدید
الیصابات

حسین رحیمی
چکیده

آنچه مى‏خوانید، مطالبى است که به اهداف تربیتى داستان الیصابات در قرآن کریم، به عنوان یکى از اسوه‏هاى خاشعات پرداخته است تا هر کس از آن درس زندگى و جاودانگى آموخته، آن را سرلوحه کار خویش قرار دهد.
زنان شایسته و نمونه، اوصاف زنان شایسته، شناسایى زنان ناشایست، پیشگامى در کارهاى خیر و نیک، خداوند را با بیم و امید خواندن و... از موضوعات این نوشتار است که به کلام نورانى وحى مزیّن مى‏گردد.

کلید واژه‏ها:

الیصابات، زنان شایسته، خیر و نیکى در قرآن، خوف و رجاء، خضوع و خشوع.

پیش درآمد

روزگارانى، غم و اندوه جانکاه بر بیت شریف زکریّا سایه انداخته بود و الیصابات حول شمع نبوّت پروانه‏وار طواف مى‏کرد و در جستجوى گمشده خویش، ملتمسانه پاى مى‏فشرد.
شعاع معرفت و معنویت حضرت مریم(س) چنان تأثیر ژرفى بر زکریّاى نبى گذاشت که او بى‏محابا شیفته کرامات و کمالات روحانى او گردید.1
آن دو بزرگ (حضرت زکریّا و همسرش) در نهایت فروتنى و خشوع به امید اقتدا کرده و از خالق کائنات میوه فرزند بر شاخسار فرتوت وجودشان را طلب مى‏نمودند.
دعاى خالصانه آنان به ثمر نشست و امید تنها فصل بى‏خزان زکریّا تلألوئى شگرف یافت و بار دیگر غنچه خوشبویى در بوستان عطرآگین نبوّت خندید، و چهچهه بلبلان امید و رجاء، در گنبد دوار طنین‏انداز شد.2
یحیاى پیامبر3 از دامن الیصابات مطهر پا به عرصه حیات نهاد. او زنى است که همدوش با پیامبر خدا حضرت زکریّا، لحظه‏اى از الطاف و عنایات کریمانه حضرت حق تغافل نورزید، و زندگى پر افتخار و سراسر با سعادت آن بانو، گویاى این حقیقت است؛ دلى که با توکّل به خداوند و نور ایمان روشن شد، هرگز مردگى را نشاید.
به راستى صفاى درون عارفان چه مى‏پروراند که در این بحر بى‏ساحل، سوز کلام مولانا جلال‏الدین مولوى در غزلیات عارفانه او بیانگر چالاکى و جامه‏چاکى آن است:
دلا گر طالب یارى برآ از خویش و بیگانه ***وفاى جسم و جان باشد وراى شمع و پروانه
بکلى روى با حق کن، حدیث عشق مطلق کن ***پى عقل مطوق کن، چو ما شوم است و پروانه
بقا خواهى فنایى شو، ز خود بگذر خدایى شو ***غلام بى‏نوایى شو در این دریا چو دردانه
چو توحید است یکتایى در این عالم چه مى‏پایى ***اگر هم‏مذهب مایى در آ در کنج میخانه
سوره‏ى انبیاء آیه 90:
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوجَهُ إنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِى الْخَیْراتِ وَ یَدْعْونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنا خَاشِعینَ؛
«پس دعایش را اجابت کردیم و یحیى را به او بخشیدیم و همسرش را براى او شایسته گردانیدیم. آنان در کارهاى خیر و نیک پیشقدم بودند و ما را با بیم و امید مى‏خواندند. ایشان در قبال ما فروتن و خاشع بودند».
از آیه شریفه فوق نکات تربیتى و اخلاقى ذیل مترتب است:
1. استجابت دعا و نعمت فرزند؛
2. همسر شایسته و نمونه؛
3. پیشگامى در کارهاى خیر و نیکى؛
4. خداوند را با خوف (بیم) و رجاء (امید) خواندن؛
5. در برابر پروردگار خاضع (فروتن) و خاشع بودن.
1ـ1. درباره‏ى استجابت دعا و نعمت فرزند صالح به مقاله‏ى "اهداف تربیتى داستان حضرت مریم(ع)" مراجعه شود.

2ـ1. همسر شایسته و نمونه

الیصابات همسر حضرت زکریّا، مادر یحیاى نبى و خاله مریم(س) معنوى بود. او از سجایاى اخلاقى و عرفانى حضرت مریم(س) به‏عنوان الگوى رفتارى خویش تأثیر ژرفى پذیرفت.
الیصابات از جمله زنانى است که مورد تعریف و تکریم ایزد منان قرار گرفت تا جایى که خداوند او را همسرى شایسته براى زکریّا معرفى کرد. (وَاَصْلَحْنَا لَهُ زَوجَهُ). بنابراین همسر شایسته باید همانند الیصابات، افعال و اعمال شایسته و بایسته از خویش بروز دهد.

2ـ2. زن و مرد شایسته در قرآن

منطق وحى ملاک و معیار تساوى نشان مى‏دهد، نه تبعیض و جدایى؛ بلکه پرهیزگارى و تقواپیشگى مؤثرترین شیوه‏ى شایستگى است.
در فرهنگ وحى مى‏خوانیم:
اِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَاُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبَاً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقَاکُمْ4؛
ما شما را چه مرد و چه زن شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا مورد شناسایى قرار گیرد. در حقیقت گرامى‏ترین شما در پیشگاه خداوند با تقواترین شماست.

2ـ3. زنان شایسته در قرآن

یکى از صفات بارز و ممتاز زنان، صالحه بودن آنهاست؛ یعنى زنى که آلودگى و خباثت درون خویش را بزداید، شایستگى و قدرت روحى مضاعفى کسب مى‏نماید، و به عنوان الگو و نمونه معرفى مى‏گردد. یکى از مصادیق آن الیصابات است. و قرآن کریم در وصف زنان صالحه تصریح مى‏فرماید:
....فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ5؛
«پس زنان صالحه، کسانى هستند که با کمال تواضع و خضوع، همواره مطیع و در غیاب همسر نیز حافظ اسرار و شئون خانواده هستند، حافظ آنچه خداى متعال نیز به حفظ آن فرمان داده است.»
آیه‏ى شریفه بیانگر آن است که یکى از معیارهاى اخلاقى و شرعى زنان نمونه، اطاعات از شوهرانشان است؛ چه در حضور آنان چه در غیابشان.
بدیهى است مردان هم موظفند در قبال این‏گونه زنان، نهایت قدرشناسى را به‏عمل آورند. همسر زکریا بدان خاطر به پاکى و پارسایى شهره گشت که در نهان و عیان، الگوى قانتات و حافظات بود.

2ـ4. نجابت و پاکى دیدگان در قرآن

همان‏گونه که شریعت به مردان سفارش و دستور پاکى دیده و دل را گوشزد مى‏کند، به زنان نیز طهارت چشم و دل را تأکید مى‏فرماید:
قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَایُبْدِینَ زیِنَتَهُنَّ...6؛ «به زنان مؤمن بگو دیدگان خود را بپوشند [= از آنچه جایز نیست، چشم بپوشند] و دامن خود را پاک نگاه دارند و زینت‏هاى خویش را به دیگران نشان ندهد...»
امراض نفسانى درون با نگاه بوالهوسانه‏ى برون، فربه مى‏گردد، و در روایات از دیده‏ى ناپاک به تیر زهرآگین ابلیس تعبیر مى‏شود که باید آن را با پادزهر ایمان و اخلاص شستشو داد.
شکوائیه از دیده و دل همواره منش عارفان و سالکان طریق الى اللّه است.
زدست دیده و دل هر دو فریاد ***که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز پولاد ***زنم بر دیده تا دل گردد آزاد7
من هر چه دیده‏ام زدل و دیده دیده‏ام ***گاهى ز دل بُوَد گله گاهى ز دیده‏ام
من هر چه دیده‏ام ز دل و دیده تاکنون ***از دل ندیده‏ام همه از دیده دیده‏ام8
بنابراین محصول طهارت چشم و دل زکریّا و الیصابات یحیاى نبى بود.

2ـ5. اوصاف زنان شایسته در قرآن

خداوند در معرّفى صفات زنان برتر مى‏فرماید:
.... مُسْلِمَاتٍ، مُؤْمِنَاتٍ، قَانتَاتٍ، تَائِبَاتٍ، عَابِدَاتٍ، سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَاَبْکَاراً9؛
«زنانى که در مقابل حق تسلیم گشته‏اند، ایمان قلبى و عملى دارند؛ از سر خضوع و تواضع مطیعند؛ همواره از زشتى‏ها متنفّر بوده، توبه مى‏کنند؛ در پیشگاه خداى سبحان به پرستش مى‏پردازند، و براى اجراى اوامر الهى روزه مى‏گیرند؛ چه بیوه باشند چه باکره؛ اینان شایسته‏ترین زنانند».
الیصابات تمام مصادیق یک زن شایسته را در عمل دارا بود.
و به قول شاعر پارسى‏گوى ایران زمین، پروین اعتصامى، زن فرشته‏ى انس و شفقت است؛ زیرا:
در آن سراى که زن نیست اُنس و شفقت نیست ***در آن وجود که دل مُرد، مرده است روان
به هیچ مبحث و دیباچه‏اى قضا ننوشت ***براى مرد کمال و براى زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانه هستى ***که ساخت خانه بى‏پاى و بست و بى‏بنیان؟
زن ار به راه متاعب نمى‏گداخت چو شمع ***نمى‏شناخت کس این راه تیره را پایان
فرشته بود زن آن ساعتى که چهره نمود ***فرشته بین که بر او طعنه مى‏زند شیطان
اگر فلاطن و سقراط بوده‏اند بزرگ ***بزرگ بود، پرستار خردى ایشان
به گاهواره مادر به کودکى بس خفت ***سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک چه زاهد و چه فقیه ***شدند یکسره شاگرد این دبیرستان
وظیفه زن و مرد اى حکیم دانى چیست ***یکى است کشتى و آن دیگرى است کشتیبان
چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم ***دگر چه باک ز امواج و ورطه و طوفان
به روز حادثه اندریم حوادث دهر ***امید سعى و عملهاست هم ازین و هم از آن
همیشه دختر امروز مادر فرداست ***ز مادر است میسّر بزرگى پسران
چه زن چه مرد کسى شد بزرگ و کامروا ***که داشت میوه‏اى از باغ علم در دامان
زنى که گوهر تعلیم و تربیت نخرید ***فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
براى گردن و دست زنِ نکو، پروین ***سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان10

2ـ6. زنان ناشایست در قرآن

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذین کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللّه شَیْئاً و قِیل ادخُلاَ النّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ11؛
«خدا براى کسانى که کافر هستند، زن نوح و زن لوط را مثل زده است که آنان همسران دو نفر از بندگان صالح ما بودند، به آنان خیانت کردند و آن دو بنده صالح ذره‏اى در مقابل امر خدا براى آن دو فائده‏اى نداشت و به این دو زن گفته شد که: با سایر جهنمیان و کفار، داخل آتش خشم خدا شوید.»
نتایجى که از آیه شریفه به‏دست مى‏آید، نمایانگر اعمال خلاف اخلاق آنان است که به عنوان رذایل اخلاقى بدین قرار مى‏باشد:
یک. جاسوسى براى دشمن جهت مقابله با اوامر خداوند و رسالت پیامبران.
دو. عدم رعایت عفت و خیانت به همسرانشان.
سه. هواى نفس خویش را خداى خود قرار داده و براى مبارزه با ارزش‏هاى راستین هم‏رنگ جماعت گشتند.
چهار. در جوار انبیاء شقاوتمندى را بر سعادتمندى ترجیح دادند.
پنج. دارا نبودن ایمان و عمل صالح.
هر زنى که این صفات مذموم و ناپسند را دارا باشد، ناشایست است؛ اگر چه ظاهرى نیکو و پسندیده داشته باشد.

3. پیشگامى در کارهاى خیر و نیکى

3ـ1. خیر در قرآن

هنگامى که «خیر» به عنوان «صفت افعال اختیارى» مورد استفاده قرار گیرد، داراى ارزش اخلاقى است.
فَاِن تَنَازَعْتُمْ فِى شَى‏ءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللّه وَالرَّسُول ان کُنْتُم تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأویلاً.12
«اگر درباره‏ى چیزى با یکدیگر نزاع کرده، آن را به خدا و رسول، ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز واپسین دارید، که این کار بهتر و نیک‏فرجام‏تر است.»
«خیر در این آیه صفت یک کار اختیارى است (ارجاع نزاع به خدا و رسول) و مفهوم ارزشى و اخلاقى دارد. ضابطه کلى این است که هرگاه واژه «خیر» صفت فعل اختیارى انسان باشد، داراى مفهوم اخلاقى خواهد بود.
اکنون سؤال این است که «خیر» به کدام‏یک از افعال اختیارى ما و بر اساس چه معیارى اطلاق مى‏شود، در پاسخ مى‏گوییم: کارى که در تحقق کمال براى انسان، نقش مثبت داشته باشد، یعنى کارى که انسان سعى مى‏کند با انجام آن به مطلوب و هدف نهایى خود برسد.
چنین کارى به خاطر این تأثیرش در پرتو آن مطلوب ذاتى و هدف نهایى «خیر» خواهد بود. یعنى، چون سبب و واسطه وصول به هدف نهایى و خیر ذاتى است، طبعاً خیر بودن آن سببى و مع‏الواسطه و به اصطلاح مطلوب بالغیر است و معناى «ارزش اخلاقى» از آن انتزاع مى‏شود.»13

3ـ2. نیکى در قرآن

مفهوم «برّ» از مفاهیم مخصوص افعال اختیارى است و در غیر آن به‏کار نمى‏رود و در تعبیرات قرآنى عام‏ترین مفاهیم در زمینه افعال اخلاقى مفهوم «بر» است که در سوره بقره در چند مورد به‏کار رفته. نظیر آن‏جا که مى‏فرماید:
لَیْسَ الْبِرَّ اَن تُولُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرق وَالْمَغْرِبِ وَلَکَنَّ الْبِرَّ مَن اَمَنَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الْآخِرِ14؛ «نیکى آن نیست که صورت‏هایتان را به سوى مشرق یا مغرب گردانید، [اهل] نیکى آن کسى است که به خدا و روز جزا ایمان آورده است».
و از آنجا که مى‏فرماید:
وَ لَیْسَ الْبرُّ بِاَن تَاتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَ أتُوا الْبُیُوتَ مِن اَبْوَابِها.15
«نیکى آن نیست که به خانه‏ها از پشت آن درآیید؛ بلکه نیک آن است که پرهیزگارى کند و به خانه‏ها از درهاى آن وارد شود.»
«بِرّ» فقط در افعال اختیارى و اخلاقى و به معناى کار نیک، مورد استفاده قرار مى‏گیرد؛ ولى با مفهوم نیک- که هم صفتِ کار اختیارى قرار مى‏گیرد و هم صفتِ اشیاء و اشخاص- متفاوت است.
هیچ‏گاه به یک شخص یا شى‏ء خارجى صفت «برّ» اطلاق نمى‏شود؛ در این گونه موارد معمولاً، از کلمات «خوب» و «خیر» و «نیک» استفاده مى‏شود.
بنابراین، «برّ» مخصوص «افعال نیک» است، نه مطلق امور نیک.16

نکته:

آنچه از مفاهیم آیات برمى‏آید این است که فاعل مختار، باید هر چه را موافق شرع است اختیار نماید، نه مخالف آن را.
و آن‏جا که مى‏فرماید: «هنگام مشاجره و نزاع آن را به خدا و رسول ارجاع دهید... بر خانه‏ها از درهاى آن وارد شوید و... مبین دورى جستن از اعمال ناخشنود و ناپسند است.
الیصابات به همراه همسر خویش، پاداش انجام افعال خیر و نیک خود را از خالق هستى طلب مى‏کردند نه مخلوق. به همین خاطر هر امر خیرى را براى کسب پاداش دنیوى و اخروى به خداوند ارجاع مى‏دادند.
بنابراین پیشگامى در امور خیر و نیک، باید از وظایف اجتناب‏ناپذیر صالحان و صالحات باشد. هر چه کارهاى خیر و نیک در اجتماع گسترش یابد، عنایات و کرامات حضرت بارى‏تعالى بر بندگان خویش حتمى است؛ چه مادّى باشد چه معنوى.
پس آنچه از کرامت خداوند نصیب الیصابات گردید، به خاطر پیشقدمى او در انجام افعال خیر و نیک بود، که در این افعال خلوص نیت بارزترین و ممتازترین مولّفه‏ى خدامحورى و خودباورى است که در پیشکسوتان و پیش‏قراولان معرفت و معنویت به عنوان الگوى رفتارى و تربیتى جلوه‏گر است.

4. خواندن خداوند با بیم و امید

خداوند قادر، در سعادت و شقاوت انسان در دنیا و آخرت نقش دارد.
خوف و رجاء دو واژه‏اى است که به آینده انسان مربوط است:
«خوف» ترس از ترک نعمت‏هاى دنیوى و محرومیت از نعمات اخروى است.
در رجاء، خداوند قادر است به ما نعمت‏هاى بى‏شمارى در دنیا و آخرت اعطاء فرماید که نه به عدد درآید نه به شمارش.
حضرت زکریّا و همسر او الیصابات با این‏که خداوند حکیم را با معرفت قلبى ادراک کرده بودند و هیچ تردیدى در عنایات و افاضات خداوند روا نمى‏داشتند، لیک اقتدار خالق رشحه بر اندام آنان مى‏انداخت تا ملتمسانه و مخلصانه و با بیم و امید به آینده خویش نظر افکنند و تسلیم اوامر او گردند.
انسان‏هاى فهیم و هوشمند هیچ وقت از نقش تربیتى خوف در زندگى خویش غافل نیستند.

4ـ1. نقش تربیتى خوف در قرآن

الف) آیات کریمه ذیل به سعادت جاودانگى کسانى تأکید دارد که به مقام والا و ارجمندِ "خوف و خشیت" دست یافته‏اند:
....لِمَن خَشِىَ رَبَّهُ17؛
«(آنان) از پروردگارشان (بیم و) خشیت داشته‏اند».
....وَ لَمْ یَخْشَ اِلاَّ اللّهَ18؛
«و جز خدا از کسى نترسیده‏اند.»
....وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَالْحِسَابِ19؛
«و از پروردگارشان درخشیتند و از بدى حساب مى‏هراسند».
اِنَّ الَّذیِنَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌٍ وَاَجْرٌ کَبِیرٌ20؛ «کسانى‏که در پنهان، خشیت از پروردگارشان دارند، براى آنها است بخشش و پاداش بزرگ».
وَ اَمَّا مَن خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ....21؛
«و امّا آن‏کس که از مقام پروردگارش ترسید».
ب) دسته دیگر از آیات الهى هستند که در آن خشیت شرط پذیرش "دعوت انبیاء" و "هدایت الهى" معرفى شده است.22
ج) برخى آیات قرآن کریم "خوف و خشیت" را عامل انجام و شتاب در کار خیر معرّفى کرده‏اند.23
د) گروه دیگرى از آیات دلالت دارند بر آن‏که جز از خدا از چیز یا کس دیگرى نباید ترسید.24
ر) بعضى از آیات کریمه به خشیت به عنوان شرط عبرت‏آموزى از حوادث تأکید مى‏کنند.25
بنابراین آیات الهى که واژه «خوف» در آنها با تعابیر و معانى مختلف استعمال گردیده تا انسان‏ها متحول و متنبه گردند، زیاد و متنوعند26. 27
4ـ2. نقش تربیتى رجاء در قرآن کریم
در قرآن کریم در مواردى «رجاء» به خدا نسبت داده شده و در برخى موارد به رحمت خدا و همچنین به روز قیامت.
الف) در دو آیه ذیل رجاء به خدا نسبت داده شده است:
.... لِمَن کَانَ یَرْجُوا اللّهَ....28 و «لِمَن کَانَ یَرْجُوا اللّهَ وَالْیَوْمَ الْاَخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ...»29
در آیه نخست پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به‏عنوان اسوه و مقتدا معرّفى شده و در آیه دوم حضرت ابراهیم علیه‏السلام و پیروان او.
ب) دسته‏اى از آیات در قرآن کریم، امید به لقاء پروردگار را در انسان زنده مى‏کنند:
فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ....30؛
«پس آن کس که امید به لقاء پروردگارش دارد».
مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَاللّه....31؛
«آن‏کس که امید به لقاءاللّه دارد».
ج) دسته دیگر از آیات از کسانى‏که امید به لقاى پروردگار ندارند، به بدى یاد مى‏کند. آنان در حقیقت کسانى‏اند که غفلت ورزیده و از خداوند و آیات و نشانه‏هاى او شناخت و معرفت کافى ندارند.32
د) در مواردى هم متعلق «رجاء» رحمت پروردگار است.33
ر) در بعضى آیات متعلق «رجاء» جهان آخرت است.34
در روایتى از مؤسس مکتب شیعه حضرت امام جعفر صادق علیه‏السلام روایت شده است:
کَانَ اَبِى علیه‏السلام یَقُولُ: اِنَّهُ لَیْسَ مِن عَبْدٍ مؤْمِن اِلاَّ[و] فِى قَلْبِهِ نورَان: نُورُ خیفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ، لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِد عَلَى هَذَا وَلَو وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِد عَلَى هَذَا.35
«پدرم که بر او درود باد مى‏گفت: هیچ بنده مؤمنى نیست جز آنکه در دل او دو نور وجود دارد: یکى نور خوف و هراس و آن دیگر رجاء و امید که هرگاه این را وزن کنند بر آن دیگرى نچربد و هرگاه آن دیگرى را وزن کنند، بر این نچربد.»
بنابراین "نقش تربیتى خوف و رجاء" بدین قرار است: سعادت و جاودانگى پذیرش دعوت انبیاء و هدایت الهى، شتاب در کارهاى خیر و نیک، جز خدا از کسى نترسیدن و عبرت‏آموزى از حوادث.
رجاء نسبت به خداوند، امید به لقاى پروردگار، امید به رحمت واسعه الهى و امید به فیروزى و سعادتمندى در جهان آخرت، اهم مسائلى است که کمال نهایى و سعادت اخروى انسان را رقم مى‏زند و انسان با هدفمندى گام برمى‏دارد.
الیصابات به جهت تردید که شاید وعده الهى تحقق نیابد، در اوج خوف و خشیت است، اما با ایمان راسخ خویش، قضا و قدر را با رجاءمندى بر مى‏گزیند، و به ناکامان و ناامیدان در زندگى نوید کامروایى و کامجوئى مى‏دهد.
دو نور خوف و رجاء شکوفا کننده‏ى معرفت و معنویتند که به واسطه‏ى آن دو نور، آینه درون صفا و جلا مى‏یابد، و دلى که به نور معرفت و ایمان روشن شود، جایگاه خداست، و تجلى‏گاه معارف الهى.
بدین روست که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: لاَ یَسْعَنى اَرضِى وَ سَمَائِى، بَلْ یَسْعَنى قَلْبُ عَبْدِى الْمُؤْمِن36؛
«من [که خداوندم] در آسمان و زمین مى‏نگنجم، ولى در دل بنده مؤمن همى گنجم».
مولانا این حدیث نغز را چه شیوا به نظم درآورده است:
گفت پیغمبر که حق فرموده است ***من نگنجم در خم بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز ***من نگنجم این یقین‏دان اى عزیز
در دل مؤمن بگنجم اى عجب ***گر مرا جویى در آن دل‏ها طلب37
پس با تحقق وعده الهى، دل با ایمان و باورمند الیصابات، سکینه و آرامشى ژرف یافت.

5ـ خاضع و خاشع بودن در برابر پروردگار

معناى تواضع
«مفهوم تواضع آن است که انسان در مقایسه با دیگران براى خویش امتیاز و برترى قائل نشود. وجود چنین حالتى در فرد باعث مى‏شود که دیگران را بزرگ و گرامى بدارد.»38

ارزش تواضع:

خداوند حکیم در قرآن کریم در خصوص تواضع و فروتنى بندگان مؤمن مى‏فرماید:
وَ عِبَادُالرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشَوْنَ عَلَى الْاَرضِ هَوْناً وَ اِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً39؛
«و بندگان خداى رحمان کسانى‏اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏دارند، و آن‏گاه که نادانان ایشان را خطاب کنند، به ملایمت پاسخ مى‏دهند.» امام جعفرصادق علیه‏السلام فرمود:
«خداوند به موسى علیه‏السلام وحى کرد: اى موسى، آیا مى‏دانى چرا از میان همه آفریدگانم تو را براى سخن گفتن با خود برگزیدم؟ موسى عرض کرد: پروردگارا، علّت آن چه بود؟ خداوند پاسخ داد: اى موسى، من در میان بندگانم کسى را از تو فروتن‏تر در برابر خود ندیدم. اى موسى، تو چون نماز مى‏گزارى گونه خویش بر خاک مى‏نهى».40
رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به یاران خود فرمود: «چه شده است که حلاوت عبادت را در شما نمى‏بینم؟ پرسیدند: شیرینى عبادت چیست؟ فرمود: فروتنى».41

نشانه‏هاى تربیتى تواضع:

1. شخص فروتن به نشستن در پایین مجلس رضایت مى‏دهد؛42
2. فرد متواضع در سلام کردن از دیگران پیشى مى‏گیرد؛43
3. از مجادله خوددارى مى‏نماید، اگر چه حق با او باشد؛44
4. دوست ندارد که او را به پرهیزگارى بستایند.45

مهم‏ترین موانع فروتنى:

«کبر و تکبّر، تفاخر، عصبیت، بغى و سرکشى و ذلّت».46

معناى خشوع

«واژه فوق، کم و بیش، متلازم با خوف و خشیت است. خشوع به معنى دل‏شکستگى است، حالت انعطاف‏پذیرى دل را نشان مى‏دهد و در برابر قساوت است که حالت سنگدلى و عدم تأثر دل را گویند».47
خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید:
اَلَمْ یَأنِ لِلَّذیِنَ آمَنُوا اَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ مَا نَزَلَ مِن‏اَلْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذیِنَ أوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهمُ الْاَمَدَ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ48؛
«آیا هنگام آن نشده است براى کسانى که ایمان دارند، دل‏هاشان در برابر یاد خدا و آنچه از حق فرود آمده بشکند و متأثر شود و نباشد چون کسانى‏که قبلاً کتاب به ایشان داده شد؛ با پس مدت‏ها بدین منوال گذشت پس دل‏هاشان سخت و سنگ شد و بسیارى از ایشان فاسق و نابکارند.» آنچه از آیه شریفه مى‏آموزیم آن است که «خشوع و قساوت قلب دو فعل اختیارى انسانند.»

آیات کریمه در خصوص اهداف تربیتى خشوع

الف) خداوند خشوع را از صفات برجسته و نقطه امتیاز انسان دانسته، در ستایش انبیا مى‏فرماید:
«آنان در انجام کارهاى خیر شتاب مى‏کردند و با بیم و امید ما را مى‏خواندند و دربرابر ما خاشع بودند».49
ب) خداوند در مورد برپاکنندگان نماز به عنوان رمز صلابت و استوارى، بر صفت خشوعشان تکیه کرده، مى‏فرماید:
«و با [گرفتن] روزه و [خواندن] نماز [از خدا] کمک خواهید و آن [نماز] سنگین و گران خواهد بود جز بر خاشعان».50
ج) خداوند رحمان در آیه دیگرى خشوع در نماز را نشانه ایمان و سرچشمه رستگارى مى‏داند، و مى‏فرماید:
قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ اَلَّذیِنَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ51؛
«حقا که مؤمنان رستگار شدند؛ آن کسانى‏که در نمازشان خاشعند.»
د) دسته‏اى از آیات سخن از تأثیر وحى بر مؤمنان مى‏گویند و اینکه لرزه بر اندام دل‏هاى مستعد مى‏اندازد، سپس پوست‏ها و دل‏هاشان در برابر یاد خدا نرم مى‏شود.52
ر) برخى آیات الهى براى خاشعان نشانه‏اى دیگرى چون به خاک افتادن و ناله و انابه کردن نسبت به ساحت قدس ربوبى را بیان نموده، مى‏فرماید:
وَ اذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ ءَایَاتُ الرَّحْمَانِ خَرُّوا سُجِّداً وَ بُکِیّاً53؛
«و هرگاه که آیات ما بر آنان خوانده شود با گریه و سجده‏کنان به خاک افتند».
و نیز مى‏فرماید:
وَ یَخِرُّونَ لِلْاَذقَان یَبْکُونَ وَیَزِیدَهُمْ خُشُوعاً54؛
«با چانه به خاک درافتند و گریه کنند و خشوعشان را بیفزاید».
وَ لاَتَمْشِ فِى الاَرضِ مَرَحاً اِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً55؛
«در زمین به تکبّر راه مرو، که نه زمین را مى‏توانى شکافت و نه در بلندى به کوه‏ها خواهى رسید.»
کسب فضایل هنگامى میسر است که آدمى از رذایل و آنچه در مقوله رجس و پلیدى است دورى کند؛ اینجاست که:
عبادت مخلصانه با خضوع و خشوع قلبى مایه سلامت و صلابت است.
پس تضرّع و استکانت56 به ساحت قدس بارى تعالى شرط عبودیّت به پیشگاه عزّ ربوبى است، که از زکریّاى نبى و الیصابات به ظهور درآمد، به قول شاعر و عارف نامى جامى:
نواى دلبرى با خویش ساختن و ***قمار عاشقى با خویش باختن است!

کلام آخر

آنچه در اهداف تربیتى داستان الیصابات آمده، بیانگر آن است که الگو و اسوه شدن، شرایط و لوازمى دارد که باید خردمندانه بدان ملتزم گشت.
احسان و نیکى به دیگران، پروردگار را با بیم و امید خواندن و با خضوع و خشوع تابع محض اوامر الهى بودن از باورهاى دیرینه احکام تربیتى قاموس شریعت است.
در کتاب مقدس عهد جدید آمده است:
«زکریّا و الیزابت (الیصابات) هر دو در نظر خدا بسیار درستکار بودند و با جان و دل تمام احکام الهى را به جا مى‏آوردند».57
بنابراین درستکارى و درست‏کردارى در احکام الهى امورى فطرى در انسان‏هاست، که تمییز بین سره از ناسره را براى آدمیان آسان مى‏کند.
در این داستان درس صلابت و استوارى را از زن خاشعى مى‏آموزیم که در نهایت حیرانى و حرمانى قرار دارد، اما با امداد و مدد غیبى حضرت حق (... عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ58) احیا و امیدوار مى‏شود.

پى‏نوشت‏ها

* ـ عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى سارى
1. آل عمران/ 38: هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء؛
«چون زکریا کرامت مریم دید، عرض کرد پروردگارا مرا به لطف خویش فرزندانى پاک سرشت عطا فرما که همانا تویى مستجاب کننده دعا.»
2. آل عمران/39: فنادته الملائکه و هو قائم یصلى فى المحراب ان اللّه یبشرک بیحیى مصدقاً بکلمه من اللّه و سیّداً و حصوراً و نبیاً من الصالحین؛
«پس فرشتگان زکریا را ندا کردند هنگامى که او در محراب به نماز ایستاده بود که «اى زکریا» خدایت به ولایت یحیى مژده مى‏دهد، در حالى‏که او به نبوّت عیسى کلمه خدا گواهى دهد و خود در راه خدا پیشوا و پارسا و پیامبرى از شایستگان است».
3. مریم/7: یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا؛
«اى زکریا ما تو را به فرزندى بشارت مى‏دهیم که نامش یحیى است و پیش از او همنامى برایش قرار نداده‏ایم.»
4. حجرات /13.
5. نساء /34.
6. نور /30 و 31.
7. باباطاهر همدانى، دیوان.
8. سلمان ساوجى، دیوان اشعار.
9. تحریم /5.
10. اعتصامى، پروین. دیوان اشعار، چاپ اول، تابستان 1380 انتشارات شباهنگ.
11. تحریم /10.
12. نساء /59.
13. استاد مصباح، محمدتقى. اخلاق در قرآن. ج اول، بخش اول، مبحث مفاهیم، چاپ اول، بهار1376.
14. بقره /177.
15. بقره /189.
16. استاد مصباح، همان.
17. بینه /7 و8.
18. توبه /18.
19. رعد /24 تا 21.
20. ملک /12.
21. نازعات /40.
22. انبیاء /49 و 48، یس /11، طه /3-1، نازعات /45، اعلى /11 و9.
23. مؤمنون /61-57.
24. احزاب /39 و 37، مائده /3، بقره /150، توبه /13.
25. نازعات /26 و 25، طه /77.
26. ابراهیم /14، نازعات /41 و 40، رحمن /46، انعام /15، یونس /15، زمر/13، مؤمن /33 و 32، اعراف /59، هود /26 و 3 و 84، رعد /21، نحل /51، اعراف /154، انبیاء /90 و 28، مؤمنون /57، انبیاء /49، شورا /18، معارج /27، انفال /2، حج /35، مؤمنون /60.
27. ترتیب موضوعات از اثر ارزشمند اخلاق در قرآن استاد مصباح استفاده گردید.
28. احزاب /21.
29. ممتحنه /6.
30. کهف /6.
31. عنکبوت /5.
32. یونس /7 و 8/11/15، فرقان /21، فرقان /21.
33. زمر /9، بقره /218.
34. عنکبوت /36، احزاب/21، نباء /27.
35. اصول کافى، ج2، ص 57 ج13.
36. احیاءالعلوم، ج3، ص 12، عوارف المعارف، ج2، ص 250، تمهیدات، ص24، 280، کاشف‏الاسرار، ص128، کشف‏الحقایق، ص 26-325.
37. مولوى، مثنوى، دفتر اول، ص70.
38. نراقى، محمدمهدى، جامع‏السعادات، ج1، ص 358 و 359.
39. فرقان /63.
40. شیخ کلینى، کافى، ج2، ص 123، ح7.
41. ورام بن ابى فراس، تنبیه الخواطر، ج1، ص201.
42. کافى، ج2، ص 123، ح9.
43. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج75، ص 120، ح9.
44. همان، ص 118، ح3.
45. دیلمى و آذربایجانى، اخلاق اسلامى، انتشارات معارف اسلامى چاپ اول، پاییز 1379.
46. همان.
47. استاد مصباح، همان.
48. حدید /16.
49. انبیاء /90.
50. بقره /46.
51. مؤمنون /3 و2.
52. زمـر /23 و 22.
53. مریم /58.
54. الاسراء /109.
55. الاسراء /37.
56. به معناى کوچکى کردن و تذلل که اثرش گریه و زارى نمودن است. انعام /43 و 42، اعراف /94، مؤمنون /76، مائده /83 و 82.
57. لوقا (1) آیه 6 ص 959.
58. آل عمران /122. «مؤمنان تنها بر خدا توکل مى‏کنند.»

مقالات مشابه

ساره همسر ابراهیم(علیه السلام) در قرآن و روایات

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهاعظم فرجامی, فاطمه‌السادات تهامی

زنان صالح در قرآن

نام نشریهبانوان شیعه

نام نویسندهمحمدمهدی مرادی خلج

آسيه (زن فرعون)

نام نویسندهاباذر بشیرزاده, علی نبی الهی

مریم (ع) آینه دار فاطمه (س)

نام نشریهمجله گلستان قرآن

نام نویسندهحسین شانه چی

زنان اسوه در قرآن (حضرت مریم (س))(2)

نام نشریهمجله هنر دینی

نام نویسندهحسین رحیمی

سیمای قرآنی حضرت مریم (س)

نام نشریهفصلنامه قرآنی کوثر

نام نویسندهرضا سعادت‌‍نیا