ترتيل: تلاوت صحيح، شمرده و شيواى قرآن، نزول تدريجى و هماهنگ آن
ترتيل از ريشه «رـ ت ـ ل» به معناى منظم و مرتب بودن[1] است و به دندانهاى سفيد و مرتّبى كه با فاصله كم و هماهنگ روييده شده باشد «ثَغْرٌ رَتِل» گويند[2] و به هر چيز نيكويى كه با نظم و ترتيبى خاصّ چيده شده باشد «رَتِل» گويند.[3]ترتيل در كلام، تركيب نيكوى كلمات و چينش زيباى آن است[4] و ترتيل در گفتار آن است كه سخن را روان و آراسته و بدون تكلّف و شتاب ادا كنند، به طورى كه حروف وكلمات در آن واضح و آشكار گردد.[5] اين تعبير اصطلاحى قرآنى در آداب تلاوت قرآناست.
از اين ماده 4 بار و در دو آيه از قرآن آمده است كه دو بار به صورت فعلى و دو بار به صورت مصدرى ديده مىشود؛ در يك آيه فعل ماضى «رَتَّلَ» به ضمير متكلم معالغير (نا= ما) نسبت داده شده است كه مفسران مراد از «نا» را خداوند و فرشتگان دانستهاند: «و رَتَّلنـهُ تَرتيلا»(فرقان/25،32) و در آيه ديگر فعل امر حاضر آمده كه با توجه به سياق آيات، خطاب آيه در وهله نخست به پيامبر است: «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتيلا».(مزّمل/73،4)
بيشتر مفسران ترتيل در آيه نخست را به معناى نزول تدريجى و پى در پى قرآن مىدانند كه با وجود تدريجى بودن نزول آن، آيات و سورههايش، هماهنگ و داراى يك هدفاند[6]؛ آنگاه اين تناسب و هماهنگى ميان آيهها و سورهها را به طورى كه هيچگونه تفاوت و ناهماهنگى در آن مشاهده نمىگردد، يكى از ادله اعجاز قرآن شمردهاند[7] كه در آيه 82 نساء/4 به آن اشاره شده است: «اَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرءانَ و لَو كانَ مِن عِندِ غَيرِاللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلـفـًا كَثيرا =آيا در قرآن نمىانديشند؟ اگر از سوى غير خدا بود قطعاً اختلاف فراوانى درآن مىيافتند». (=> اعجاز عدم تناقض؛ نزولقرآن) البته برخى مفسران ترتيل در اين آيه را به معناى فرمان به ترتيل در قرائت قرآن دانستهاند[8] و بعضى آن را به معناى تبيين و تفسير مىدانند.[9]
در آيه دوم خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 411
فرمان مىدهد قرآن را با ترتيل بخوانند. گروهى آيه 106اسراء/17: «وقُرءانـًا فَرَقنـهُ لِتَقرَاَهُ عَلَى النّاسِ عَلى مُكث =و قرآن را جدا جدا (آيه آيه و سوره سوره) فرستاديم تا آن را بر مردم با درنگ بخوانى» را نيز به تلاوت با ترتيل تفسير كردهاند.[10] مفسران ترتيل در آيه 4 مزّمل/73 را ـ كه با نزول اين آيه، از آداب تلاوت قرآن پذيرفته شد ـ چنين تفسير كردهاند: قرائت شمرده همراه با آشكار كردن حروف و كلمات بدون زيادهروى[11] و اشباع حركات[12]، تلاوت قرآن طبق نظم كلمات و چينش جملات و ترتيب آيات بدون پس و پيش[13]، هويدا و گشاده خواندن[14]، تأنى و مكث در قرائت و نهايت دقت در اداى حروف و حركات و چينش نيكوى كلمات[15]، ادا كردن حروف و رعايت وقفها[16]، تلاوت با صداى نيكو و حزين[17] پيوسته و شمرده خواندن بدون شتاب[18] و كشش شبيه به غنا[19]؛ يعنى به گونهاى تلاوت شود كه حروف آن پشت سر هم و جداى از هم به گوش شنونده برسند.[20]
بعضى در معناى ترتيل افزون بر توجّه بهجنبههاى ظاهرى و الفاظ، تدبّر در محتوا و معانى آيات را نيز دخيل دانسته[21] و آن را به «آشكارا و شمرده خواندن همراه با تدبّر در معانى آيات» تفسير كردهاند.[22] شايد فخر رازى با توجه به همين نكته مىگويد: مقصود از ترتيل و قرائت «حضور قلب و كمال معرفت» است.[23] تأمل در روايات نيز اين معنا را به خوبى تأييدمىكند.
اميرمؤمنان(عليه السلام) ترتيل را شمرده خواندن قرآن و تدبّر در معانى آن[24] و در نقل ديگر به رعايت وقفها و آشكار كردن حروف[25] يا نيكو ادا كردن حروف و شناخت وقفها[26] تفسير كردهاند. امامصادق(عليه السلام)فرمودند: قرآن با شتاب و سرعت خوانده نمىشود، بلكه با تأنى و آرامش قرائت مىگردد و زمانى كه به آيهاى رسيدى كه در آن يادى از بهشت است، نزد آن تأمل كن و آن را از
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 412
خدا بخواه و هنگامى كه به آيهاى رسيدى كه در آن از آتش جهنم سخن رفته، نزد آن درنگ كن و از آن به خدا پناه ببر.[27] در روايت ديگرى از آن حضرت گزارش شده كه ترتيل آن است كه هنگام خواندن آن درنگ كنى و صدايت را در آن نيكوسازى[28] قرائت قرآن با صداى نيكو جزو ترتيل در قرائت بوده و بسيار مورد توجه پيامبر(صلى الله عليه وآله)و امامان معصوم(عليهم السلام) بوده است. برخى آوردهاند كه صداى نيكو شعار پيامبران و امامان(عليهم السلام) و پيروان آنان است.[29]
برپايه برخى روايات، پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) قرآن را با صداى بسيار زيبا تلاوت مىكردند. براءبن عازب نقل مىكند كه قرائت سوره تين را در نماز عشا از رسول الله(صلى الله عليه وآله) شنيدم و نيكوتر و خوش صداتر از قرائت وى تاكنون از كسى نشنيده بودم.[30] نقل شده است كه امام سجاد و امامباقر(عليهما السلام)خوش صداترين مردم در تلاوت قرآن بودهاند، به طورى كه رهگذران و سقّاها مىايستادند تا قرائت ايشان را بشنوند و چه بسا ازشنيدن صداى خوش آنان مدهوش مىشدند[31]؛ همچنين امام كاظم(عليه السلام)داراى صدايى نيكو بودهاند.[32]
صداى نيكو آن است كه داراى ترجيع و تحرير بوده، از آهنگ جذّاب و دلنشينى برخوردار باشد. البته نبايد به گونهاى باشد كه مناسب مجالس لهو و باطل باشد. امامباقر(عليه السلام) به ابوبصير فرمودند: در قرائت قرآن صدايت را ترجيع بده، زيرا خداوند صداى نيكويى را كه در آن ترجيع باشد دوست مىدارد.[33]
قرائت آهنگين قرآن از نظم آهنگ كلام خدا سرچشمه مىگيرد و در هالهاى از حزن معنوى قرار دارد. از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)روايت شده كه قرآن با حزن نازل شده و شما آن را با حزن بخوانيد و هنگام قرائت آن بگرييد و اگر نتوانيد خود را به گريستن بزنيد و در آن تغنّى كنيد كه هركس در قرآن تغنّى نكند از ما نيست.[34]
دانشمندان علوم قرآن و مفسران در معناى «تغنّى» مطالب فراوانى آوردهاند كه با توجه به سياق روايت كه درباره صداى نيكو و حزين آمده بيشتر مفسران تغنّى به قرآن را به معناى «تحسين و تحزين صوت» در قرائت قرآن دانستهاند[35]؛ نيز از آن حضرت نقل شده كه نيكوترين مردم در قرائت قرآن كسى است كه آن
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 413
را با صداى حزين بخواند.[36]
تلاوت قرآن (از نظر اينكه حركات و حروف و كلمات آن از جهت سرعت و اظهار، تشديد و تخفيف و مانند آن خوب ادا شوند و قواعد ضرورى تجويد مراعات گردند) سه مرتبه دارد[37]: 1. «تحقيق» و آن عبارت است از قرائت قرآن با نهايت تأنّى و رعايت همه قواعد تجويد كه به نوآموزان سفارش شده است.[38]
2. «تحدير» به معناى درست خواندن قرآن با حداكثر سرعت و رعايت قواعد تجويد.[39] 3.«تدوير» كه از جهت سرعت نه به كندى «تحقيق» است و نه به تندى «تحدير».[40]
در اين تقسيم بندى «ترتيل» مفهوم جامعى است كه در همه مراتب سه گانه تلاوت وجود دارد، زيرا ترتيل معيار صحيح خواندن قرآن است[41]؛ ولى برخى با افزودن ترتيل به مراتب تلاوت، براى آن4مرتبه بيان كردهاند (تحقيق، ترتيل، تدوير، تحدير)[42] و درباره تفاوت بين مراتب چهارگانه، نسبت بين «تحقيق» و «ترتيل» را برخى عموم و خصوص مطلق[43] و برخى ديگر مِنْ وَجْه[44] دانستهاند؛ ولى به نظر مىرسد بين ترتيل و تدوير تفاوتى نباشد. حداكثر تفاوتى كه برخى ذكر كردهاند اعتبار تدبّر در ترتيل و معتبر نبودن آن در «تدوير» است.[45] در اين تقسيمبندى «تحدير» نقطه مقابل «تحقيق» و «ترتيل» شناخته شده است.[46]
درباره حكم فقهى ترتيل غالباً به استحباب آن نظر دادهاند.[47] حتى بعضى بر آن ادعاى اجماع كردهاند[48]؛ ولى برخى با استناد به ظهور امر در آيه4مزّمل /73 به وجوب آن متمايل شدهاند.[49]
مطلب ديگرى كه در اين زمينه مطرح شده اين است كه آيا كم خواندن قرآن با ترتيل بهتر است يا زياد خواندن آن با سرعت و تحدير. بيشتر مفسران تلاوت اندك همراه با ترتيل و تدبر در آن را بر زياد خواندن همراه با تندخوانى ترجيح دادهاند[50] و در اين باره به برخى روايات[51]،
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 414
سازگارى اينگونه تلاوت با هدف تلاوت قرآن كه فهميدن و عمل كردن است[52] و نيز تناسب آن با احترام و بزرگداشت كلام الهى استناد جستهاند[53]؛ ولى برخى بيشخوانى را برتر و داراى ثواب بيشترى مىدانند، چراكه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه تلاوت هر حرف از قرآن 10 حسنه دارد يا يك حسنه كه برابر با10حسنه است.[54] ابن قيّم با جمع بين اين دو نظريه مىگويد: ثواب تلاوت با تدبّر از نظر كيفيت و ارزش برتر است و پاداش كثرت قرائت از جهت كميّت و شماره بيشتر است.[55]
از مهمترين اهداف تلاوت قرآن تدبّر در معناى والاى اين كلام الهى است[56]، از اين رو اميرمؤمنان(عليه السلام)مىفرمايد: در قرائتى كه در آن تدبر نباشد هيچ خيرى نيست[57] و ابنعباس مىگويد: سوره بقره را با ترتيل و تدبّر بخوانم براى من بهتر است كه همه قرآن را تندخوانى كنم.[58] تدبر زمانى امكانپذير است كه قارى، قرآن را با آرامش و شمرده بخواند تا بتواند به تأمل در حقايق و دقايق آيات آن بپردازد. تلاوت با ترتيل زمينهاى براى تدبّر و در نتيجه تأثير آيات نورانى قرآن در جان انسان است.[59]
به نظر مىرسد توصيه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) در پايان نبردن ختم قرآن در كمتر از سه يا7 روز در همين راستا باشد[60]، به هر حال با قرائت به روش ترتيل، آيات نورانى قرآن در ذهن خواننده و شنونده جايگزين مىشود و زمينه براى تدبر و فهميدن و عمل كردن به مضامين عالى آن[61] هموار مىگردد، افزون بر اين ترتيل در قرائت به تكريم و احترام قرآن نزديكتر است.[62]
منابع
الاتقان، السيوطى (م.911ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1407ق؛ احياء علوم الدين، الغزالى (م.505ق.)، بيروت، دار الكتب العربى؛ افادات من القرآن والقراءات، درويش فرح العطار، قاهرة، دارالكافى، 1415ق؛ بحارالانوار، المجلسى (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403ق؛ البحرالمحيط، ابوحيان الاندلسى (م.754ق.)، بيروت، دارالفكر، 1412ق؛ البرهان فى علوم القرآن، الزركشى (م.794ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1415ق؛ بغية المريد من احكام التجويد، مهدى محمد الحرازى، بيروت، دارالبشائر، 1422ق؛ التبيان فى آداب حملة القرآن، النووى (م.676ق.)، به كوشش احمد عدنان، بغداد،دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 415
مطبعة السعد، 1989م؛ التبيان، الطوسى (م.460ق.)، به كوشش احمد حبيبالعاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانى (م.قرن 4ق.)، به كوشش غفارى، قم، نشر اسلامى، 1404ق؛ تذكرة الفقهاء، العلامة الحلى (م.726ق.)، به كوشش و نشر آل البيت(عليهم السلام) لاحياء التراث، قم، 1414ق؛ ترتيب العين، خليل (م.175ق.)، به كوشش بكايى، قم، نشر اسلامى، 1414ق؛ تفسير التحرير والتنوير، ابنعاشور (م.1393ق.)، تونس، الدار التونسية للنشر، 1997 م؛ تفسير جوامع الجامع، الطبرسى (م.548ق.)، بيروت، دارالاضواء، 1405ق؛ تفسير الصافى، الفيض الكاشانى (م.1091ق.)، بيروت، اعلمى، 1402ق؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ التفسير المنير، وهبة الزحيلى، بيروت، دارالفكر المعاصر، 1411ق؛ التمهيد فى علم التجويد، ابن الجزرى (م.833ق.)، به كوشش على حسين، رياض، مكتبة المعارف، 1405ق؛ جامعالاخبار، محمد بن محمد الشعيرى (م.قرن 6)، بيروت، الاعلمى، 1406ق؛ جامعالبيان، الطبرى (م.310ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دارالفكر، 1415ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م.671ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1417ق؛ جواهرالكلام، النجفى (م.1266ق.)، به كوشش قوچانى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ حق التلاوه، حسينى عثمان، جدّه، دارالمناره، 1418ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م.1270ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دارالفكر، 1417ق؛ روضالجنان، ابوالفتوح رازى (م.554ق.)، به كوشش ياحقى و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوى، 1375ش؛ روضة الذاكرين، محمد محمود عبدالله، بيروت، دارالكتب العلمية، 1409ق؛ رياض المسائل، سيد على الطباطبائى (م.1231ق.)، قم، موسسة آلالبيت(عليهم السلام)، 1418ق؛ السرائر، ابن ادريس الحلى (م.598ق.)، قم، نشر اسلامى، 1411ق؛ الصحاح، الجوهرى (م.393ق.)، به كوشش عبدالغفور العطارى، بيروت، دارالعلم للملايين، 1407ق؛ صحيح مسلم بشرح النووى، النووى (م.676ق.)، بيروت، دارالكتاب العربى، 1407ق؛ صحيح البخارى، البخارى (م.256ق.)، به كوشش بنباز، بيروت، دارالفكر، 1418ق؛ فتحالمجيد، سعود بن عبدالله الفنيسان، دارابن الجوزى، 1410ق؛ فضائل القرآن العظيم، محمدبن عبدالواحد المقدسى (م.643ق.)، به كوشش صلاح بن عايض، بيروت، دارابن حزم، 1421ق؛ فن الترتيل، احمد الطويل، مدينه منوره، مجمع الملك فهد، 1420ق؛ فيض القدير، المناوى (م.1031ق.)، به كوشش احمد عبدالسلام، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415ق؛ القاموس المحيط، الفيروزآبادى (م.817ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1417ق؛ الكافى، الكلينى (م.329ق.)، به كوشش غفارى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكشاف، الزمخشرى (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ كشفالاسرار، ميبدى (م.520ق.)، به كوشش حكمت، تهران، امير كبير، 1361ش؛ كيف نتعامل مع القرآن العظيم، القرضاوى، قاهرة، دارالشروق، 1419ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م.711ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408ق؛ مجمع البيان، الطبرسى (م.548ق.)، بيروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ مجمع الزوائد، الهيثمى (م.807ق.)، به كوشش العراقى و ابن حجر، بيروت، دارالكتاب العربى، 1402ق؛ المحجة البيضاء، الفيض الكاشانى (م.1091ق.)، به كوشش غفارى، قم، نشر اسلامى؛ مدارك الاحكام، سيد محمد بن على الموسوى العاملى (م.1009ق.)، قم، آل البيت(عليهم السلام)لاحياء التراث، 1410ق؛ المصباح المنير، الفيومى (م.770ق.)، قم، دارالهجرة، 1405ق؛ معجم علوم القرآن، ابراهيم محمد الجرمى، دمشق، دارالقلم، 1422ق؛ مفتاح الكرامه، سيد محمد جواد العاملى (م.1226ق.)، به كوشش مرواريد، بيروت، فقه الشيعه، 1418ق؛ مفردات، الراغب (م.425ق.)، به كوشش صفوان داوودى، دمشق، دارالقلم، 1412ق؛ الميزان، الطباطبايى (م.1402ق.)، بيروت، اعلمى، 1393ق؛ نامه مفيد (فصلنامه)، قم، دانشگاه مفيد؛ النشر فى القراءات العشر، ابن الجزى (م.833ق.)، به كوشش على محمد، مصر، المكتبة التجارية الكبرى؛ النكت والعيون، الماوردى (م.450ق.)، بيروت، دارالكتبالعلمية،
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 416
1412ق؛ الوسيط فى تفسير القرآن المجيد، الواحدى (م.468ق.)، به كوشش عادل احمد و ديگران، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415ق.
محمد رضا شهيدى و بخش علوم قرآنى
[1]. مفردات، ص341، «رتل».
[2]. لسان العرب، ج5، ص132؛ القاموس المحيط، ج2، ص1327؛ الصحاح، ج4، ص1704، «رتل».
[3]. القاموس المحيط، ج2، ص1327.
[4]. ترتيبالعين، ص300؛ لسانالعرب، ج5، ص132 ـ 133، «رتل».
[5]. مفردات، ص341؛ لسان العرب، ج5، ص132؛ المصباح، ص218، «رتل».
[6]. جامع البيان، ج19، ص15؛ الكشاف، ج3، ص279؛ مجمع البيان، ج7، ص266.
[7]. التفسير الكبير، ص196 ـ 197.
[8]. جامعالبيان، ج19، ص15؛ التحرير والتنوير، ج19، ص20.
[9]. تفسير ماوردى، ج4، ص144؛ البحرالمحيط، ج8،ص104.
[10]. جامعالبيان، ج15، ص222؛ مجمعالبيان، ج6، ص687.
[11]. التبيان، ج7، ص488؛ مجمعالبيان، ج10، ص569؛ روحالمعانى، ج29، ص179.
[12]. الكشاف، ج4، ص637.
[13]. تفسير ماوردى، ج6، ص126؛ مجمعالبيان، ج10، ص569.
[14]. روض الجنان، ج20، ص6.
[15]. مدارك الاحكام، ج3، ص361؛ جواهرالكلام، ج9، ص392.
[16]. كشفالاسرار، ج10، ص266.
[17]. مجمع البيان، ج10، ص569.
[18]. التبيان، ج10، ص162؛ التفسير الكبير، ج30، ص173؛ النشر، ج1، ص207.
[19]. تذكرة الفقهاء، ج3، ص157.
[20]. الميزان، ج20، ص61.
[21]. تفسير قرطبى، ج19، ص26؛ البرهان فى علومالقرآن، ج2، ص82.
[22]. تفسير قرطبى، ج19، ص26.
[23]. التفسير الكبير، ج30، ص173 ـ 174.
[24]. الكافى، ج2، ص614؛ مجمع البيان، ج10، ص569؛ الصافى، ج1، ص71.
[25]. الصافى، ج1، ص71.
[26]. الاتقان، ج1، ص180؛ التمهيد فى علم التجويد، ص48.
[27]. مجمع البيان، ج10، ص569؛ بحارالانوار، ج89، ص216.
[28]. مجمعالبيان، ج10، ص569؛ بحارالانوار، ج89، ص191.
[29]. رياض المسائل، ج8، ص64.
[30]. صحيح البخارى، ج8، ص269.
[31]. الكافى، ج2، ص615 ـ 616؛ السرائر، ج3، ص604؛ بحارالانوار، ج82، ص82.
[32]. بحارالانوار، ج89، ص194.
[33]. الكافى، ج2، ص616.
[34]. همان، ص614؛ فضائل القرآن، ص70؛ جامعالاخبار، ص48.
[35]. مجمعالبيان، ج1، ص86؛ تفسير قرطبى، ج1، ص12؛ التبيان فى آداب حملة القرآن، ص90 ـ 91.
[36]. فيضالقدير، ج2، ص529؛ مجمع الزوائد، ج7، ص170.
[37]. النشر، ج1، ص205 - 208؛ حق التلاوه، ص61 - 63؛ فنالترتيل، ج1، ص129.
[38]. النشر، ج1، ص205.
[39]. معجم علوم القرآن، ص265.
[40]. همان، ص266؛ النشر، ج1، ص207.
[41]. فن الترتيل، ج1، ص129؛ معجم علوم القرآن، ص89، 266.
[42]. بغية المريد، ص78 ـ 79؛ روضة الذاكرين، ص26.
[43]. النشر، ج1، ص209.
[44]. نامه مفيد، ش 1، ص71 ـ 72، «انواع قرائت قرآن».
[45]. همان، ص71.
[46]. بغية المريد، ص78 ـ 79.
[47]. الاتقان، ج1، ص229؛ بحارالانوار، ج81، ص188؛ مفتاحالكرامه، ج4، ص701، 703؛ المنير، ج29، ص192.
[48]. التبيان فى آداب حملة القرآن، ص72.
[49]. كيف نتعامل مع القرآن، ص159؛ المنير، ج29، ص196.
[50]. النشر، ج1، ص208 ـ 209؛ صحيح مسلم، ج6، ص105.
[51]. النشر، ج1، ص209؛ الصافى، ج1، ص70 - 73؛ روضةالذاكرين، ص28 ـ 29.
[52]. النشر، ج1، ص209؛ افادات من القرآن والقراءات، ص66.
[53]. احياء علوم الدين، ج3، ص114.
[54]. النشر، ج1، ص208؛ فتحالمجيد، ص28.
[55]. فيض القدير، ج5، ص102؛ النشر، ج1، ص208.
[56]. المحجة البيضاء، ج2، ص237.
[57]. تحف العقول، ص204.
[58]. الوسيط، ج4، ص372؛ جوامع الجامع، ج4، ص383.
[59]. التفسير الكبير، ج30، ص173 ـ 174؛ المحجة البيضاء، ج2، ص237.
[60]. صحيحالبخارى، ج6، ص139؛ الكافى، ج2، ص617؛ فضائل القرآن العظيم، ص58.
[61]. التحرير والتنوير، ج29، ص260؛ افادات من القرآن والقراءات، ص66.
[62]. احياء علوم الدين، ج3، ص114؛ المحجة البيضاء، ج2، ص237.