تجويد : فنّ و مهارت تلاوت فصيح قرآن كريم
تجويد، مصدر باب تفعيل و در لغت به معناى تحسين، زيبا انجام دادن كار و نيكو گفتن[1] و در اصطلاح عبارت است از تلفظ حروف (عربى) از جايگاه خود، به گونهاى كه حق هر حرف از صفات آن و مستحق آن از (احكام) به خوبى اَدا و رعايت شود: «التَّجويدُ اِعْطاءُ الْحُرُوفِ حَقَّها مِنْ صِفَة لَها وَ مُسْتَحَقَّها».[2] حق حرف، كيفيتى است كه قِوام حرف به آن است و آن عبارت از مخرج حرف و صفاتى است كه در نهاد حرف وجود دارد. اين صفات را نمىتوان از حرف سلب كرد، زيرا وجود حرف و تمايز آن از ساير حروف و آواها بر رعايت صفات مذكور مبتنى است؛ مانند صفت جَهْر، شدّت و استعلاء. مستحق حرف به كيفيت صوتى و آوايى گفته مىشود كه در تركيب حروف و پيوند آنها ايجاد مىشود. احكام تجويد از قبيل ادغام، مدّ، اخفاء، اقلاب، صله و ... از مستحقات حروفاست.[3]ابو عمرو الدانى تجويد را چنين وصف مىكند: تجويد يعنى رسيدن به نهايت اتقان و استوارى و زيباسازى. تجويد قرآن، اداى حقوق حرف و حفظ ترتيب و مراتب هر يك و تلفظ روان و فصيح
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 260
حرف از مخرجش بدون افراط و تفريط است.[4] ديگرى گفته است: تجويد مهارتى است كه با تمرين فراوان، در قارى قرآن به صورت ملكه ايجاد مىشود.[5] اين هر سه تعريف تجويد را به عنوان يك مهارت و از مقوله فنّ معرفى مىكنند. دانش تجويد از دانشهاى قرآنى است كه مخصوص قرائت قرآن بنا نهاده شده و درباره مجموعه قواعد و احكام تجويد و شناسايى و معرفى حق و مستحق حروف بحث مىكند.
علم تجويد از دو منظر به آواهاى عربى قرآنى مىنگرد:
1. آواها و حروف به طور تنها و منفرد؛ در اين حال از دو ويژگى حروف بحث مىشود: يكى مطالعه جايگاه تلفظ حروف (مخرج حرف) و ديگرى، مطالعه كيفيت صداى حروف (صفت حرف) كه زير مجموعه «حق حرف» هستند.
2. آواها و حروف در حال تركيب؛ احكام تجويد ناظر به اين حالت است (مستحق حرف).
هدف علم تجويد:
هدف تجويد توانا ساختن قارى بر تلاوت زيبا و استوار و تلفظ فصيح حروف قرآنكريم و حفظ زبان از اشتباه در تلاوت است.[6] در حقيقت پاسدارى از الفاظ قرآنكريم در بُعد صوتى آن از اهداف اين علم است.موضوع علم تجويد:
موضوع اين علم حروف، آواها و كلمات قرآن به لحاظ آوايى و صوتى است؛ به عبارت ديگر موضوع تجويد، توليد آواها و واجهاى عربى در تلاوت قرآن است.[7]اهميت علم تجويد:
در اهميت اين علم همين بس كه در تفسير آيه «... و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتيلا»(مزمّل/73،4) از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آوردهاند كه: «الترتيل تجويد الحروف و معرفة الوقوف» يا «حفظ الوقوف و بيان الحروف».[8]در اين سخن دو محور اساسى براى ترتيل قرآن، ترسيم شده است: يكى تجويد حروف كه ضامِن سلامت الفاظ قرآن است. ديگرى شناخت وقفهاى قرآن كه ضامن سلامت معناى قرآن است. شناخت و رعايت وقوف قرآن، مبتنى بر معرفت عبارات و جملههاست كه در فهم صحيح كلام الهى اثر دارد.حكم تجويد:
قاريان تجويد را به علمى و عملى تقسيم و تجويد علمى به معناى فراگيرى قواعد علم تجويد را واجب كفايى دانستهاند[9]؛ اما در تجويد عملى يعنى خواندن قرآن با مراعات قواعد تجويد اختلاف است؛ جمعى مراعات آن را در تلاوت* قرآن، واجب و تارك آن را گناهكار و مستحق عقوبت دانستهاند[10]دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 261
و در اين راستا به برخى آيات قرآن از جمله آيه شريفه «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتيلا = و قرآن را شمرده و آرام (واضح و با درنگ) بخوان» (مزمّل/73، 4) و روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله):«اقرؤا القرآن بلحون العرب و أصواتها» و اجماع استناد كردهاند.[11] برخى ديگر معتقدند مراعات تجويد در مقدار لازم از تلاوت قرآن در فرايض واجب است؛ ولى در ساير موارد واجب نيست.[12]برخى ديگر بسيارى از قواعد تجويد را ساخته و پرداخته علماى تجويد دانسته، با اصرار بر آنها به شكل افراطى مخالفت كردهاند.[13] متأخران مراعات قواعد تجويد را در تلاوت قرآن در صورتى كه ترك آن به تغيير در كلمه و فساد معنا بينجامد واجب دانستهاند؛ اما رعايت نكات تخصّصى تجويد و قواعدى مانند ادغام و اخفاء را كه ترك آن سبب تغيير كلمه و فساد معنا نمىشود لازم ندانستهاند.[14] فقها رعايت مخارج حروف را در نمازهاى فريضه، لازم مىدانند[15]؛ ليكن رعايت نكات تخصصى تجويد و التزام به همه قواعد آن را واجب نمىدانند.[16] البته به لحاظ ارائه قرائتى فصيح، براى قاريان ماهر و كارآزموده لازم است تا با جزئيات تجويد به خوبى آشنا باشند.
كاربردهاى واژه «تجويد»:
امروز واژه تجويد در مفاهيم گوناگونى به كار مىرود. اين كاربردها عبارتاند از:1. تجويد نظرى يا علم تجويد:
در اين كاربرد به نظريهپردازى درباره كيفيت حدوث حروف در حال انفراد و تركيب مىپردازند. علم تجويد، قواعد و ضوابطى است كه عالمان دينى براى صحيح خواندن الفاظ قرآنكريم، استخراج كردهاند. مباحثى چون مخارج و صفات حروف، تفخيم و ترقيق، ادغام، مدّ و قصر و مانند آن در اين علم مطرح مىشوند.2. فنّ تجويد يا تجويد عملى:
فنّ تجويد، مهارت تلفظ واژگان قرآن بر اساس لهجه فصيح عربى است. اين مهارت تنها از طريقِ استماع از استاد (شيخقرائت يا مُقرِى) و اداى حروف و كلمات و عرضه آنها بر استاد حاصل مىشود.[17] از قديم مرسوم بوده كه قارى قرآن همچون راوى حديث، از شيخ خود «اجازه قرائت» بگيرد. در حال حاضر نيز در بلاد عربى مانند مصر، سودان و عربستان هنوز اين رسم جارى است و قرائت قاريان بر اجازه شيوخ آنان مبتنى است.3. قرائت به روش تحقيق:
در مصر امروزى، افزون بر آنكه قوانين حاكم بر قرائت فصيح، همان احكام تجويد است؛ ليكن «قرائتدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 262
مُجَوَّد يا تجويد القرآن» بيشتر به معناى سبك اجرايى و آهنگين قرآن به روش تحقيق به كار مىرود. در حقيقت مصطلح رايج براى قرائت آهنگين كه با تأنى و شمرده اجرا مىشود همان «تجويد» يا «مُجَوَّد» است.[18] «تحقيق» نوعى از قرائت است كه در آن الفاظ، شمرده و پىدرپى و با رعايت همه قواعد تجويد ادامىشود.[19]
تفاوت ميان كاربرد واژه «تجويد» در فن تجويد (كاربرد تخصصى) و كاربرد مصرى معاصر اين است كه بر اساس نخستين كاربرد، عنايت، تنها نسبت به تلفظ صحيح و فصيح الفاظ وحى معطوف است؛ اما در كاربرد دوم، توجه به تلفظ صحيح و فصيح آميخته با لحن و آهنگى زيباست.[20]
روش شفاهى آموزش تجويد:
آموختن قرائت قرآن، به معناى يادگيرى و تلاوت صحيح الفاظ و اصوات قرآن است. علم تجويد بر اداى فصيح اين الفاظ مبتنى است. آموزش اين موارد به طور شفاهى انجام مىگيرد. فراگير به تقليد و تمرين صداهايى مىپردازد كه به وسيله استاد (شيخ قرائت) تلفظ مىشود. بسيارى از قواعد تجويد منحصر به قرائت قرآن است و در ساختار زبان ادبى و عاميانه عربى به كار گرفته نمىشود، از اين رو نمىتوان به نوشتههايى كه به ذكر قواعد تجويد و وصف حروف مىپردازند بسنده كرد. در حقيقت كتب تجويد، مكملى براى آموزش و انتقال شفاهى الفاظ قرآنى، در نظر گرفته مىشوند تا آنچه را فراگير قبلاً از استاد شنيده است، تشخيص داده، به ياد آورد؛ به عنوان مثال يكى از قواعد مهم تجويد كه كاربرد فراوانى در تلاوت قرآن دارد، قاعده «اخفاء» است. قاعده اخفاء حاكم بر تلفظ هجاى «ن» /n/قبل از 15 حرف و هجاى «م» /m/قبل از هجاى «ب» /b/است. اين قاعده در منابع مكتوب تجويد به اين اشكال تعريف شده است: «تلفظ حرف در حالتى بين اظهار و ادغام، بدون تشديد و همراه با غنّه»[21] يا «در حالتى ميان اظهار كامل و ادغامكامل».[22]برگشتراسر، اخفاء را نوعى ادغام ناقصِ عارى از تشديد مىداند.[23] چنين تعاريفى، فراگير را به تلفظ صداى مورد نظر سوق نمىدهد، بلكه صدايى را تعريف مىكند كه فراگير شنيده و از راه تقليد فرا گرفته است. برخى نيز معتقدند كه فراگيرى قواعد تجويد و قرائت جز از دهان استاد و به صورت شفاهى حاصل نمىشوند.[24]
مباحث علم تجويد:
به طور كلى علم تجويد از دو جنبه حروف و الفاظ قرآنى رادائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 263
مطالعه مىكند: يكى مبحث مخارج حروف و صفات آن، ديگرى مبحث قواعد و احكام تجويد.
در مطالعات مربوط به مخارج حروف، جايگاههاى توليد آواهاى عربى بررسى مىشوند. گاهى در يك مخرج، تنها يك حرف توليد مىشود؛ مانند «ض»، «ل»، «ن» و «ر» كه هريك داراى مخرجى مستقل هستند.
گاهى نيز تعدادى از حروف داراى مخرجى مشترك هستند؛ مانند هر يك از اين گروههاى آوايى: «ء» و «هـ»، «ع» و «ح»، «غ» و «خ»، «ق» و «ك»، «ج» و «ش» و «ى»، «س» و «ص» و «ز»، «ط» و «ت» و «د»، «ظ» و «ث» و «ذ»، «ب» و «م» و «و».
عالمان تجويد براى آواى غُنّه (صدايى كه از خيشوم و حفرههاى بينى خارج مىشود) نيز، مخرج خيشوم (فضاى خالى كه از يك سو به حفرههاى بينى و از سوى ديگر به حلق پيوند دارد) را در نظر گرفتهاند. «ن» و «م» داراى صفت غُنّه هستند. اين سخن بدين معناست كه ميان مخرج حرف و مجراى عبور هوا و صدا در اندامهاى گفتارى، تمايز وجود دارد. مخرج حرف جايگاهى است كه در آن انسداد يا تنگى در اندامهاى گفتارى پديد مىآيد؛ به عنوان مثال در تلفظ «ب» دو لب بر هم منطبق شده، انسداد و گرفتگى كامل در مخرج حرف ايجاد مىشود و همزمان با جدا شدن لبها، صداى «ب» شنيده مىشود؛ اما در تلفظ «م» افزون بر انسدادى كه در ناحيه لبها پديد مىآيد، صداى ميم به صورت غُنّه، از مجراى خيشوم خارج مىشود، بنابراين در تلفظ «م» جايگاه توليد (مخرج) حرف، لبهاست؛ اما مجراى آواى غنّه ميم، خيشوم است. صوت ميم از نوع صوت اَنْفى يا خيشومى است. به آوايى كه در آن جريان هوا فقط از مسير خيشوم و بينى است، صوت «انفى»، «خيشومى» يا «غُنَّوى» مىگويند. مكانيسم توليد صداى خيشومى آن است كه نرمكام به سوى پايين مىآيد و راه عبور هوا را از مسير خيشوم باز مىكند.[25]
در تلفظ «م» هوا به وسيله لبها حبس مىشود. در «ن» به وسيله سرزبان و قسمت مقابل آن از لثه بالا، حبس صورتمىگيرد.
افزون بر ويژگى مذكور در «ن» و «م»، گاهى مسير عبور هوا به طور همزمان از دهان و خيشوم باز مىشود. در اين حال پديده «تأنيف» يا غنّه اضافه پديد مىآيد. اين ويژگى در حالت اخفاء «ن» قبل از 15 حرف و در «م» قبل از «ب» (اخفاى شفوى يا اخفاى كبير) به چشم مىخورد؛ همچنين در ادغام «ن» و تنوين در دو حرف «ى» و «و» شنيده مىشود؛ مانند ادغام ناقص در «مَن يَشفع» و «مِنْ وَلِىّ».
در منابع تجويدى مربوط به قرن دوم هجرى تا عصر حاضر معمولاً هر يك از حروف عربى را نخست از لحاظ جايگاه توليد (مخرج) بررسى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 264
مىكنند. سپس به مطالعه صفات و كيفيتهاى آوايى آن مىپردازند.
اين شيوه به وسيله سيبويه رايج گرديد. وى در بخش پايانى الكتاب خود كه درباره ساختار و ادبيات زبان عربى نگاشته، فصلى را به مخارج و صفات حروف عربى اختصاص داده است. وى در اين فصل، نخست به بيان جايگاههاى تلفظ حروف و مخارج آنها مىپردازد. او مخارج حروف را از درونىترين مخرج در حلق تا برونىترين مخرج با اين ترتيب آورده است: ء، ا، هـ، ع، ح، غ، خ، ك، ق، ض، ج، ش، ل، ر، ن، ط، د، ت، ص، ز، س، ظ، ذ، ث، ف، ب، م، و.[26]سپس به ذكر صفات حروف مىپردازد و به طور دقيق كيفيت آواهاى عربى را بررسى و مقايسه مىكند.
عالمان تجويد صفات حروف را در دو دسته متضاد (صفاتى كه براى آنها ضدّى هست) و غير متضاد (صفاتى كه ضدّى ندارند) قرار دادهاند. تابعان سيبويه صفات متضاد را در دو گروه 4 تايى جاى دادهاند كه عبارتاند از:
1. صفت جَهْر (بلندى آوا و صوت قوى) در مقابل هَمْس (صداى خفيف). 2. شدّت (قوت آوا و سخت ادا شدن آن) در مقابل رَخْوت (به سهولت و سست ادا شدن آوا). 3. استعلاء (بالا آمدن زبان تا كام بالا) در مقابل استفال (پايينآمدن زبان تا كف دهان). 4. اِطباق (طبق شدن زبان و پوشاندن سقف دهان) در مقابل اِنفتاح (باز شدن و فاصله زبان از كام بالا). پس از آن دو صفت اِصمات (به سنگينى ادا كردن) و اِذلاق (به تيزى و تندى و سبكى ادا كردن) را نيز ابن جنّى بر آن افزوده و مجموع صفات متضاد به 10 صفت رسيده است.[27]
در ميان حروف الفباى عربى، 10 حرفِ «ف ح ث هـ ش خ صس ك ت» داراى صفت هَمْس (حروف مهموس) و بقيه حروف، «مجهور»اند. 8 حرفِ «أ جد ق ط ب ك ت» داراى صفت «شدّت»، 5حرفِ «ع م ر ل ن» نيز حالتى «بين شدّت و رخوت» و بقيه صفت «رَخْوَت» دارند.
7 حرفِ «خ غ ق صض ط ظ» صفت «استعلا» دارند و بقيه داراى صفت «اِستفال» هستند. 4 حرفِ «ص ض ط ظ» صفت «اِطباق» و بقيه صفت «انفتاح» دارند. 6 حروفِ «ف ر م ن ل ب» صفت «اِذلاق» دارند و بقيه داراى صفت «اِصمات»اند.
صفات غير متضاد عبارت است از: «قَلْقَلَه (جنبش حرف ساكن در مخرج آن)، صَفير (صوتى كه از درز شيار سر زبان و دندانهاى ثنايا خارج مىشود)، تَفَشّى (انتشار هوا روى سطح زبان به هنگام تلفظ حرف ش)، تَكرير (ارتعاش سر زبان در مخرج حرف راء)، غُنّه (آوايى كه در خيشوم توليد مىشود)، مَدّ (امتداد صوت در فضاى جوف) و لين (بهسهولت و نرمى ادا كردن حرف)، انحراف (ميل و انحراف حرف از مخرجش به سوى مخرج
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 265
ديگر)، اِستطاله (امتداد صداى ض در مخرجش) و نَبرْ (قوت صدا در تلفظ همزه).
صفت «قَلْقَله» در 5 حرفِ «ق ط ب جد» در حالت سكون پديد مىآيد. صفت «صفير» نيز در سه حرفِ «س صز» و صفت «تَفَشّى» در «ش» وجود دارد. صفت «تكرير» مخصوص حرف «ر» و صفت «غُنّه» در «ن» و «م» است. صفت «مَدّولين» در حروفِ «ا و ى» و صفت «انحراف» در «ل» و «ر» وجود دارد و صفت «استطاله» از ويژگيهاى «ض» و صفت «نبر» مخصوص «همزه» است.[28]
در برخى از منابع تجويد صفات ديگرى نيز بر آن افزوده شده است.[29]
قبل از سيبويه، استاد وى خليل بن احمد فراهيدى، دست به كار وصف آواهاى عربى شده است. وى در توجيه اصوات عربى معتقد است كه حروف عربى 29 حرف است و 25 حرف از آنها صحيحاند كه جايگاه تلفظ و مخرج مشخصى دارند و 4 حرف ديگر يعنى «و، ى، الف، همزه» از حروف هوائيهاند.[30]ابنجنّى، در كتاب سرّ صناعة الاعراب، فصلى را با عنوان «ذوق اصوات الحروف» آورده كه در آن به بحث درباره مخارج و صفات حروف عربى مىپردازد. روش وى براى امتحان تلفظ حروف آن است كه حرف را ساكن مىكند و قبل از آن همزه مكسور مىآورد؛ مانند: «اِبْ، اِفْ، اِجْ». نتيجهاى كه از اين آزمايش به دست مىآيد آن است كه در تلفظ شمارى از حروف، صدا قابليت امتداد دارد؛ مانند اِصْ و اِشْ. سبب آن، ايجاد مجراى تنگ و عبور هوا از آن است كه از آن به «حبس غير تام و سايش» تعبير مىكنند؛ اما در تلفظ حروف مدّى (ا، و، ى) مانع و تنگى در مجراى حلق و دهان وجود ندارد.[31]
در مقابل، در تلفظ حروفِ داراى صفت شدّت، در مخرج حرف حالت گرفتگى كامل و انسداد رخ مىدهد؛ مانند «اِقْ، اِدْ، اِجْ، اِبْ، اِطْ، اِكْ، اِتْ». ابن سينا تلفظ اين حروف را با حبس تام توأم مىداند.[32]
گفتنى است كه قسمت عمده آثارى كه درباره مخارج و صفات حروف نگاشته شده، شامل نظريهها و مطالبى است كه سيبويه در كتاب خويش آورده است؛ اما دانشمند ايرانى، ابن سينا، بر اثر آشنايى با علم طب و علم تشريح اعضا، روش نوينى را در تبيين جايگاههاى توليد حروف و صفات آنها ارائه مىكند. وى در كتاب مخارج الحروف يا اسباب حدوث الحروف فصلى را به تشريح اندامهاى گفتار و آناتومى حنجره، حلق و دهان اختصاص دادهاست.
روش شيخ الرئيس بر اين است كه به حدوث
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 266
حرف به وسيله اندامهاى گفتار مىپردازد. پس از آن صفاتى را كه در كيفيت استماع حروف اثر دارد بررسى مىكند. نوآورى ابن سينا در اين است كه در انتهاى كتاب خويش فصلى را به شبيهسازى صداها و حروف اختصاص داده است. در اين فصل با استفاده از حركات مصنوعى يا پديدههايى كه در طبيعت وجود دارند، صداى حروف را بازسازى و شبيه سازى مىكند كه مبتنى بر صفات حروف و ويژگيهاى شنيدارىاست.[33]
مباحثى كه در بخش احكام و قواعد علم تجويد بررسى مىشوند عبارتاند از:
تفخيم و ترقيق راء و لام جلاله، ادغام مشتمل بر «ادغام تام و ناقص» و «ادغام مثلين، جنسين و قُربين»، احكام نون ساكن و تنوين (ادغام، اظهار، اخفاء، اقلاب)، احكام ميم ساكن (ادغام، اظهار، اخفاء) مدّ (طبيعى، لازم، متصل، منفصل، صله، عارض)، احكام لام ساكن، احكامِهاى كنايه، هاى سكت، احكام همزه (تحقيق همزه، تسهيل، ابدال، حذف)، اماله كبرا و صغرا (تقليل، بينَ بينَ)، رَوْم، اِشمام و ... .
بسيارى از قواعد و احكام تجويدى در تمامى قرائات به طور يكسان اجرا مىشوند و تنها بخشى از قواعد تجويد در پارهاى از روايات و طرق قرائى با يكديگر تفاوت دارند؛ از باب نمونه در مبحث مَدّ چنين مطرح است كه در روايت ورش مصرى از نافع مدنى و در قرائت حمزه كوفى، مقدار مدّ مُتصِل و لازم، برابر طول و اشباع است؛ اما در قرائت عاصم و ابن كثير و كسايى و ديگران، به توسط است. بر اساس مقياسهاى معاصر، طول به ميزان 6 حركت و توسط در حدود 4حركت تخمين زده مىشوند.[34] لام مفتوح نيز مشروط بر اينكه ماقبل آن، يكى از سه حرف «ص، ط، ظ» باشد، در روايت ورش، تغليظ مىشود؛ مانند «صلوة، طلاق، ظلَموا»[35]؛ اما در ساير قرائات اين لام، ترقيق مىشود. در قرائت حمزه كوفى و كسايى، الف آخر كلماتى مانند موسى، تزكّى و عيسى اماله تام مىشوند[36]؛ اما در ساير قرائات به فتح (بدون اماله)اند. در روايت ورش و گاهى در قرائت ابو عمرو بصرى اماله صغرا و تقليل صورت مىگيرد[37]، بنابراين بخشى از قواعد تجويدى هر يك از قرائات و روايات و احياناً طرق قرائى، تحت تأثير مستقيم اصول قرائى آنان است. اصول قرائى عبارتاند از ضوابط و قواعدى كه در هر يك از قرائات به طور متناوب و مكرر اجرا مىشوند؛ مانند قواعد مدّ، ادغام، همزه، اماله[38] و ... . اين قواعد، وجه امتياز هر قرائت محسوب مىشوند؛ به عنوان نمونه، وجه امتياز قرائت نافع به روايت ورش،
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 267
تغليظ لام جلاله[39]، نقل حركت[40]، تسهيل همزه[41] و ... است. برخى از اين اصول قرائى با قواعد تجويدى منطبقاند؛ مانند مدّ و ادغام.[42]
پيشينه علم تجويد:
علم تجويد از علوم اسلامى است كه به تدريج از علم قرائات منشعب و در حدود قرن چهارم به صورت علمى مستقل مطرح شد. مشهور است كه ابومزاحم موسى بن عبيداللّه بن يحيى خاقانى (م. 325.ق)، موضوعات علم تجويد را در قالب قصيدهاى به نظم كشيد كه به «قصيده خاقانيه» معروف است.به عقيده حاجى خليفه اين اثر منظوم، نخستين اثر مستقل در علم تجويد به شمار مىآيد.[43]
گفتنى است كه قبل از خاقانى، بخشى از مباحث علم تجويد، شامل باب مخارج و صفات حروف را اديب و دانشمند بزرگ شيعى، خليل بن احمد فراهيدى در كتاب «العين» مطرح كرده است. پس از وى، شاگرد او سيبويه (م. 177 يا 180ق.) همان مباحث را با اندكى شرح و توضيح در اثر مشهور خود الكتاب فراهم آورد.[44] ويژگى كتاب سيبويه آن است كه افزون بر مباحث مخارج و صفات حروف، موضوعات ديگرى را از علم تجويد، در ضمن مسائل علم صرف مطرح ساخته است؛ به عنوان نمونه، بحث ادغام، ازاين دسته است. گرچه سيبويه مبحث ادغام را از ديدگاه صرفى آن بررسى كرده است؛ اما مىتوان پارهاى از اقسام و مصاديق ادغام را كه در علم تجويد و قرائات مطرحاند، در آن مشاهده كرد.
به طور كلى تا قرن چهارم هجرى موضوعات علم تجويد به طور پراكنده، در كتب مربوط به علم قرائات مندرج بوده و معمولا احكام و قواعد تجويدى مطابق با اصول قرائى هر يك از قاريان مشهور، مورد بحث قرار مىگرفتهاند. نسبت علم قرائات و علم تجويد، عموم و خصوص است؛ معظم قواعد تجويد، زير مجموعه اصول قرائىاند كه در علم قرائات مطرح مىشوند. از سوى ديگر، برخى از آثار و مباحث قرائى، مبيّن ضوابط و احكام تجويدى هستند. پارهاى ديگر نيز صرفاً به بيان فروع قرائى (فرشالحروف) پرداختهاند.
كهنترين اثرى كه در علم قرائات مىشناسيم، كتابى است با عنوان كتاب فىالقرائه از يحيى بن يَعمُر (م. 90ق.). وى از قاريان معروف بصره و از شاگردان ابوالاسود دوئَلى است. يحيى بن يَعمر اين كتاب را در واسط عراق نگاشته است.[45]
اثر ديگر، كتاب القرائه متعلق به زيد بن على است كه در سال 122 به شهادت نايل آمده است. زيد قرائت خاصى داشت كه در عصر او به وسيله
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 268
عمربن موسى وجيهى تدوين شد.[46] ابوعمرو بن علاء (م. 154ق.) از قاريان هفتگانه نيز داراى اثرى است به نام كتاب القرائات.[47]
از آثار ديگرى كه مربوط به اواخر قرن دوم است مىتوان به كتاب القرائه منسوب به حمزة بن حبيب (م. 156ق.) از قاريان هفتگانه معاصر امامصادق(عليه السلام)اشاره كرد. اثر ديگر مربوط به علىبن حمزه كسائى از قراء سبعه با عنوان القرائاتاست. [48]
در قرن سوم هجرى نيز مسائل تجويدى آميخته با علم قرائات در آثار نويسندگان اين قرن به چشم مىخورد. از شاخصترين نويسندگان اين دوره مىتوان ابوعبيده قاسم بن سـلاّم (م. 224ق.) را نام برد. از جمله آثار وى كتابهاى المقصور والممدود و القرائات است. ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستانى بصرى (م. 255ق.) از قاريان و اديبان اين دوره كتابهاى القرائات و اختلاف المصاحف را نگاشت.[49]
در اين عصر توجه نويسندگان و قرآن شناسان به مباحث مربوط به نقد و بررسى علل قرائات كه حاوى حجم فراوانى از قواعد تجويدى مانند علل ادغام و مد و اماله بود معطوف شد. اديب نامور، ابوالعباس محمد بن يزيد بصرى (مبرّد) (م. 286ق.) نيز كتابى با عنوان احتجاج القرائات به رشته تحرير درآورد. [50]
در اوائل قرن چهارم ابوبكر عبدالله بن سليمان سجستانى (م. 316ق.) از قرآن شناسان اين دوره دست به كار تأليف رسالة فى القرائات شد. ظاهراً در اين عصر، علم تجويد به صورت مستقل، مورد مطالعه قرار گرفته تا جايى كه خاقانى (م. 325ق.) اين علم را به صورت منظوم سروده است. مهمترين كتابى كه در زمينه علم قرائات، در قرن چهارم تدوين شده، كتاب الحجة للقراء السبعة تأليف ابوعلى فارسى است. وى چنان تبحرى در كار خويش داشته كه پس از ورود به بحث از علل هريك از قرائات، از زواياى گوناگونى آن وجه قرائى را مطالعه و به تناسب، مباحث تجويدى، قرائى، ادبى، لغوى و ... را در گستره وسيعى مطرح مىكرده است. معاصر با خاقانى، ابن مجاهد (م. 324ق.) دست به كار تأليف كتاب السبعة فى القراءات شد و بسيارى از احكام تجويد را در قالب اصول قرائى هريك از قاريان هفتگانه و راويان آنان گردآورى كرد. قواعدى مانند احكامِ هاى كنايه، احكام همزه مفرد، دو همزه يك كلمه، دو همزه در دو كلمه، احكام ادغام، اخفاء، مد و قصر، فتح و اماله. ابن جنّى (م. 392ق.) نيز در پايان قرن چهارم در آثارى چون سرّ صناعة الاعراب و المحتسب فى تبيين وجوه شواذ القراءات به بحث درباره
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 269
ويژگيهاى صوتى و آوايى و قواعد تجويدى و قرائى ساير قرائات پرداخت.
قرن پنجم هجرى شاهد ظهور قرآن شناسانى بزرگ بود كه به خلق آثارى گرانبها پرداختند. ابومحمد مكى بن ابى طالب قيسى (م. 437ق.) به تدوين كتاب الكشف عن وجوه القرائات السبع و عللها و حججها مىپردازد. در اين كتاب بحثهايى گسترده و تخصصى در بيان علت وجوه قرائات و اصول قرائى و قواعد تجويد به چشم مىخورد.
از ديگر ستارگان درخشان اين قرن، ابوعمرو عثمان بن سعيد دانى قرطبى (م. 444ق.) است.[51] آثار مهم وى در علم قرائت عبارتاند از: جامعالبيان فى القراءات السبع، التهذيب لما تفرّد به كل واحد من القراء السبعه، التيسير فى القراءات السبع، التحديد فى الاتقان والتجويد. وى در اثر اخير به بررسى عميق مبانى و مسائل علم تجويد پرداخته است. در پارهاى از موارد نيز وارد مباحث آسيبشناسى تجويد و تلاوت قرآن شده است.
مشهورترين كتاب ابوعمرو التيسير فى القراءات السبع است. شهرت اين اثر از اين روست كه محتواى آن به وسيله ابوالقاسم بن فيّره شاطبى (م. 590ق.) در اواخر قرن ششم به نظم كشيده شد و به قصيده «حِرزُالأماني و وجهُ التَهاني» معروف شد. اين قصيده به سبب منظوم بودن و سهولت حفظ به صورت متن درسى مدارس و مكتبهاى قرائى آن زمان درآمد و تاكنون نيز به قوت خود باقى است. از قرن هفتم به بعد بيش از 30 شرح بر قصيده شاطبيه نگاشته شده است كه مهمترين آنها كتاب سراج القارئ المبتدئ و تذكار المقرئ المنتهى نگاشته ابوالقاسم على القاصح العذرى (م. 810ق.) است.
تا قرن نهم هجرى آثار فراوانى در باب علم قرائات و تجويد پديد آمد؛ اما عمدهترين آثار مربوط به ابوالخير شمسالدين محمد بن على بن يوسف جَزَرى دمشقى شيرازى شافعى (م. 833ق.) است. دو اثر مهم وى در علم قرائات و تجويد يكى التمهيد فى علم التجويد و ديگرى النشر فى القرائات العشر است. نخستين اثر را در ايام جوانى (17 سالگى) و اثر دوم را در سنين پختگى نوشته است. به همين سبب آراى وى در النشر با التمهيد اندكى تفاوت دارد.[52]
اثر ديگر وى كه به علم تجويد اختصاص دارد المنظومة الجزرية فىالتجويد است كه بر 107 بيت شعر مشتمل است. در اين منظومه مبحث مخارج حروف با اين بيت آغاز مىشود:
مخارج الحروف سبعة عشر***على الَّذى يَختاره من اخْتَبَر
سپس به ذكر صفات و ساير احكام و قواعد تجويد مىپردازد.
در قرن نهم و دهم قرآن شناسانى مانند
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 270
جلالالدين سيوطى (م. 911ق.) پا به عرصه وجود نهادهاند. سيوطى در تأليف الاتقان فى علوم القرآن به برخى از مباحث علم تجويد و قرائات مانند اماله و فتح، ادغام، اظهار، اخفاء، اقلاب، مد و قصر، و تخفيف همزه پرداخته است.[53]
وى در كتاب البهجة المرضيه كه شرح الفيه ابن مالك است مباحثى از علم تجويد و قرائات را در قالب مسائل صرف و نحو به تفصيل آورده است؛ مباحثى مانند ادغام، اماله، وقف و ابتدا.
در اين قرن شيخ الاسلام، زكريا بن محمد الانصارى (م. 926ق.) كتاب الدقائق المحكمة فى شرح المقدمه را در شرح منظومه جزريه در علم تجويد مىنگارد. شهاب الدين احمد بن محمد قسطلانى (م. 923ق.) نيز شرحى را بر منظومه جزريه نگاشته و آن را العقود السنية فى شرح المقدمة الجزريه ناميده است.[54]
اثر ديگر وى لطائف الاشارات لفنون القراءات است. در اين كتاب به مباحث جدى و تخصصى علم تجويد و قرائات مىپردازد. گاهى نيز به آسيبشناسى تجويد عملى مىپردازد.
در قرن يازدهم على بن سلطان محمد القارى (م. 1014ق.) شرحى بر شاطبيه با عنوان الهيات السنية العلية على ابيات الشاطبيه الرائيه نگاشت؛ همچنين شرح ديگرى بر مقدمه جزريه درعلم تجويد نوشت و آن را المنحالفكريه ناميد. سيفالدين بن عطاءالله وفايى فضالى (م. 1020ق.) نيز شرحى با عنوان الجواهر المضيئه بر مقدمه جزرى نوشت.
در همين قرن، عماد الدين على قارى استرآبادى نيز كتابى را با عنوان ارشاد الاذهان الى تجويد القرآن در علم تجويد مىنگارد. وى كتاب تجويد ديگرى با عنوان التحفة الشاهيه و به نام شاه طهماسب صفوى به رشته تحرير درآوردهاست.
در قرن دوازدهم نيز چند اثر گرانمايه در علم قرائات پديد آمده است؛ محمدبن عمر بن قاسم بن اسماعيل بمقرى (م. 1110ق.) القواعد المقررة والفوائد المحرره را كه درباره اصول و فروع قرائى هر يك از قاريان هفتگانه و راويان آنهاست تدوين كرد. آثار ديگر وى رسالة فى القراءات السبع و بُغية الطالبين و رغبة الراغبين در قرائت است.[55]
اثر مشهور اين قرن كتاب اتحاف فضلاء البشر فى القرائات الاربع عشر تأليف شهاب الدين احمد بن محمد البنّا الدمياطى (م. 1117ق.) است. وى در اين اثر، افزون بر بيان اصول قرائات دهگانه به شرح و بسط اصول قرائتهاى چهارگانه شاذ نيز پرداخته و در ضمن آن بسيارى از موضوعات مشترك ميان علم قرائات و تجويد را بيان كرده است.
در همين قرن عبدالغنى بن اسماعيل صالحى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 271
حنفى نابْلُسى (م. 1143ق.) كتاب القول القاسم فى قرائة حفص عن عاصم را در اهميت و مزيت قرائت حفص مىنويسد. دو اثر مربوط به علم تجويد نيز از وى در اين دوره مانده است: كفاية المستفيد فى علم التجويد و الاقتصاد فى النطق بالضاد.[56]
گفتنى است كه آثار پديد آمده پس از ابنالجزرى تا قرن حاضر معمولا تحت تأثير آراىوى شكل گرفته است. در مباحث تجويدى نيز معيار عمده براى مؤلفان، منظومه جزريّه بودهاست.
اما در سه دهه گذشته تحولى در تدوين كتب تجويد و تعليم آن صورت گرفته است؛ پيشرفت تكنولوژى و امكان دستيابى به تجهيزات تصويربردارى سبب شده تا حالتهاى دهان و زبان و اندامهاى گفتارى در هنگام تلفظ حروف به تصوير كشيده شود. در اطلس اصوات اللغة العربيه تصاوير حقيقى از اندامهاى گفتارى انسان در حين تلفظ هر يك از حروف عربى به وسيله پرتونگارى، ارائه و نخستين بار در سال 1373 شمسى، اين تصاوير به وسيله رايانه بازسازى شده است. در نرمافزار آموزشتجويد با استفاده از تكنيك پويانمايى (انيميشين) محل دقيق و چگونگى تلفظ هريك از حروف و حالتهاى زبان، دهان، دندانها و حلق و لبها، به صورت تصاوير متحرك نشان داده شدهاند. بخشى از اين تلاش به كمك دستاوردهاى علم آواشناسى صورت گرفتهاند.
علم آواشناسى در دو قرن اخير به دنبال وصف چگونگى توليد آواهاى زبان، به تحقيقات گستردهاى دست يازيد. آواشناسان زبان عربى نيز به وصف دقيق كيفيت صوتى آواها و حروف زبان عربى پرداختند. استفاده از علم آناتومى (تشريح) اندامهاى گفتارى كمك فراوانى به بررسى مكانيسم تلفظ حروف كرد و ماهيت تلفظ آواهايى را همچون همزه و هاء روشن كرد. عالمان تجويد مخرج اين دو آوا را در انتهاى حلق مىدانستند. اين در حالى است كه مطالعات جديد آواشناسى نشان مىدهد كه آنها به طور مستقيم به وسيله تارهاى صوتى در حنجره توليد مىشوند.
علم آواشناسى (فونتيك) به مطالعه و وصف علمى آواهاى زبان مىپردازد.[57]
دانشهاى تجويد و آواشناسى، هدف واحدى را پى مىگيرند و آن وصف آواهايى است كه در اندامهاى گفتار انسان پديد مىآيند. تفاوت اين دو علم در حوزه مطالعاتى آنهاست؛ دانش تجويد، تنها به وصف آواهاى زبان عربى مىپردازد كه در تلاوت قرآن به كار مىروند؛ اما آواشناسى زبان عربى، به وصف آواهاى عربى به طور مطلق مىپردازد كه شامل همه لهجههاى فصيح و عامى عربى است.
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 272
در دنياى معاصر، قرآنى كه در ميان مسلمانان جهان تلاوت مىشود مطابق با روايت حفص از عاصم كوفى است و قواعد تجويدى كه در منابع اين علم گردآورى شده بيشتر بر اساس همين روايت تنظيم شده است؛ مثلاً در بحث ادغام، موارد ادغام متجانسين و متقاربين و در بحث مدّ، مقدار و موارد مدود و اماله و غنّه در ادغام ناقص و اخفاء و ... مطابق با روايت حفص تدريس مىشوند. اين در حالى است كه در برخى از كشورهاى شمال آفريقا و غرب و مركز آن، روايت ورش مصرى رواج دارد و مصاحف را مطابق با آن روايت مىنگارند و قرائت مىكنند؛ مانند كشور الجزاير. در ليبى نيز قرائت رسمى بر اساس روايت قالون، راوى ديگر نافع مدنى است. قرآنهاى ليبى با نام المصحف الجماهيرى منتشر مىشوند. در سودان نيز مصاحف به پيروى از روايت دُورى از ابوعمرو بصرى نگاشته و چاپ و تلاوت مىشوند.[58]
منابع
آواشناسى زبان عربى، ابراهيم انيس، به كوشش علامى و سفيدرو، قم، 1374ش؛ الاتقان، السيوطى (م. 911ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1407ق؛ احكام قراءة القرآن، محمود خليل الحصرى (م. 1401ق.)، به كوشش محمد طلحه، مكه، دارالبشائر، 1416ق؛ الاصوات اللغويه، ابراهيم انيس، مصر، مكتبةالانجلو المصرية، 1975 م؛ بحارالانوار، المجلسى (م. 1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403ق؛ بررسى تطبيقى ميان علم تجويد و آواشناسى، محمد رضا ستوده، تهران، رايزن، 1378ش؛ البرهان فى علوم القرآن، الزركشى (م. 794ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1415ق؛ بغية المريد من احكام التجويد، مهدى محمد الحرازى، بيروت، دارالبشائر، 1422ق؛ التبيين فى احكام تلاوة الكتاب المبين، عبداللطيف فايز دريان، بيروت، دارالمعرفة، 1420ق؛ تجويد جامع، ابراهيم پور فرزيب، تهران، سازمان تدوين كتب علوم انسانى، 1377ش؛ التجويد الواضح، احمدبن احمد الطويل، رياض، دارابن خزيمه، 1420ق؛ التحديد فى الاتقان والتجويد، عثمان بن سعيد الدانى، به كوشش غانم قدّورى، اردن، دارعمار، 1421ق؛ ترتيب العين، خليل (م. 175ق.)، به كوشش بكايى، قم، نشر اسلامى، 1414ق؛ تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفى خمينى (م. 1356ش.)، به كوشش سجادى، تهران، وزارت ارشاد، 1362ش؛ التمهيد فى علم التجويد، ابن الجزرى (م. 833ق.)، به كوشش على حسين، رياض، مكتبة المعارف، 1405ق؛ تنقيح الوسيط فى علم التجويد، محمد خالد منصور، اردن، دارالمناهج، 1421ق؛ الجامع الصغير، السيوطى (م. 911ق.)، بيروت، دارالفكر، 1401ق؛ الجمع الصوتى الاول للقرآن الكريم، لبيب السعيد، قاهرة، دارالكتاب العربى؛ الجواب المفيد فى الفرق بين التغنى والتجويد، عبدالرحمن بن محمد الدوسرى (م. 1389ق.)، به كوشش سعود بن عبدالله، رياض، داراشبيليا، 1420ق؛ درآمدى بر علم تجويد، ابن الجزرى (م. 833ق.)، ترجمه: علامى و سفيدرو، قم، حضور، 1376ش؛ الرعايه لتجويد القرائه، مكى بن ابى طالب، به كوشش احمد حسن، اردن، دارعمار، 1417ق؛ سرّ صناعة الاعراب، ابوالفتح عثمان بن جنّى، به كوشش مصطفى السقا، قاهره، ادارة الثقافة العامه بوزارة المعارف، 1954 م؛ سير اعلام النبلاء، الذهبى (م. 748ق.)، به كوشش گروهى از محققان، بيروت، الرسالة، 1413ق؛ سير نگارشهاى علوم قرآنى، محمد على مهدوى راد، قم، هستى نما، 1384ش؛ العروة الوثقى، سيد محمدكاظم يزدى (م. 1337ق.)، قم، مكتبة الداورى؛ الفهرست، الطوسى (م. 460ق.)، بهدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 273
كوشش قيومى، نشر الفقاهة، 1417ق؛ القراءات القرآنيه، عبدالهادى الفضلى، بيروت، دارالقلم، 1405ق؛ الكتاب، سيبويه (م. 180ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، بيروت، دارالجيل؛ كشف الظنون، حاجى خليفه (م. 1067ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1413ق؛ كفاية المستفيد فى فن التجويد، محى الدين عبدالقادر الخطيب، عراق، وزارت الاوقاف، 1402ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. 711ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408ق؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. 548ق.)، بيروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ مخارج حروف يا اسباب حدوث الحروف، ابن سينا (م. 428ق.)، به كوشش خانلرى، بنياد فرهنگ ايران، 1348ش؛ مستمسك العروة الوثقى، سيد محسن حكيم (م. 1390ق.) قم، دارالتفسير، 1416ق؛ مستند العروة الوثقى، تقريرات آية الله خوئى (م. 1413ق.)، مرتضى بروجردى، قم، مدرسة دارالعلم؛ معجم البلدان، ياقوت الحموى (م. 626ق.)، بيروت، دارصادر، 1995 م؛ معجم علوم القرآن، ابراهيم محمد الجرمى، دمشق، دار القلم، 1422ق؛ معجم مصنفات القرآن الكريم، على شواخ اسحاق، رياض، دارالرفاعى، 1404ق؛ المنح الفكرية على متن الجزريه، ملاعلى بن سلطان القارى، به كوشش عبدالقوى عبدالمجيد، مكة، مكتبة الدارالمدينة، 1419ق؛ النشر فى القراءات العشر، ابن الجزى (م. 833ق.)، به كوشش على محمد، مصر، المكتبة التجارية الكبرى؛ نظرات فى علم التجويد، ادريس عبدالحميد الكلاّك، بيروت، المطبوعات العربية، 1401ق؛ نهاية القول المفيد فى علم التجويد، محمدى نصرالجريسى، مكتبة التوفيقية.
The art of reciting the Qur'an, KiristinaNelson, The
American University in Cairo, Newyork, 2001.
محمدرضا ستودهنيا[1]. لسان العرب، ج2، ص411، «جود».
[2]. المنح الفكريه، ص93.
[3]. نهاية القول المفيد، ص13.
[4]. التحديد، ص68.
[5]. نهاية القول المفيد، ص13.
[6]. التمهيد فى علم التجويد، ص47.
[7]. The art of reciting the Qur'an, P18.
[8]. الصافى، ج1، ص71؛ النشر، ج1، ص209؛ بحارالانوار، ج81، ص188.
[9]. نهاية القول المفيد، ص9؛ تنقيح الوسيط، ص94.
[10]. النشر، ج2، ص210 ـ 211؛ احكام قراءة القرآن، ص31؛ تنقيح الوسيط، ص95 ـ 96.
[11]. التبيين، ص112؛ احكامقراءةالقرآن، ص31؛ الجامعالصغير، ج1، ص199.
[12]. نظرات فى علم التجويد، ص42.
[13]. تفسير سيد مصطفى خمينى، ج1، ص114؛ الجواب المفيد، ص19.
[14]. التبيين، ص111.
[15]. عروة الوثقى، ج1، ص653؛ مستمسك العروه، ج6، ص235؛ مستند العروه، ج3، ص465 - 473.
[16]. مستند العروه، ج3، ص123.
[17]. الجمع الصوتى الاول للقرآن، ص142 ـ 143.
[18]. النشر، ص210؛ الجمع الصوتى الاول للقرآن، ص108، 113، 115.
[19]. التحديد، ص78.
[20]. The art of the reciting the Qur'an , P157.
[21]. النشر، ج2، ص21؛ الموسوعة على البحث المفيد، ص133.
[22]. النشر، ج2، ص22؛ المنح الفكريه، ص221.
[23]. The art of the reciting the Qur'an , P59.
[24]. بغية المريد، ص61.
[25]. بررسى تطبيقى ميان علم تجويد و آواشناسى، ص92.
[26]. مخارج الحروف، ص103.
[27]. الاصوات اللغويه، ص109 ـ 110.
[28]. ر. ك: التجويدالواضح، ص305 - 355؛ كفاية المستفيد، ص45 ـ 46؛ تجويد جامع، ص50 - 55.
[29]. ر. ك: الرعاية، ص113ـ142؛ بغيةالمريد، ص269ـ294.
[30]. ترتيب العين، ج1، ص53.
[31]. سر صناعة الاعراب، ج2، ص7 ـ 8.
[32]. مخارج الحروف، ص7 ـ 8.
[33]. بررسى تطبيقى ميان علم تجويد و آواشناسى، ص18.
[34]. مجمع البيان، ج1، ص78؛ معجم علوم القرآن، ص262، 282.
[35]. معجم علوم القرآن، ص96 ـ 97.
[36]. ر. ك. النشر، ج2، ص35 ـ 36.
[37]. ر. ك: معجم علوم القرآن، ص53 ـ 57.
[38]. درآمدى بر علم تجويد، ص47؛ القراءات القرآنيه، ص126.
[39]. النشر، ج2، ص117.
[40]. معجم علوم القرآن، ص296.
[41]. همان، ص313.
[42]. القراءات القرآنيه، ص127.
[43]. كشف الظنون، ج1، ص354.
[44]. الكتاب، ج4، ص483 ـ 484.
[45]. سير نگارشهاى علوم قرآنى، ص17.
[46]. الفهرست، ص186.
[47]. البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص429.
[48]. البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص429.
[49]. سير نگارشهاى علوم قرآنى، ص35.
[50]. سير نگارشهاى علوم قرآنى، ص35.
[51]. سير اعلام النبلاء، ج8، ص95.
[52]. درآمدى بر علم تجويد، ص19.
[53]. الاتقان، ج1، ص198 ـ 215.
[54]. سير نگارشهاى قرآنى، ص170.
[55]. معجم مصنفات القرآن، ج4، ص31، 138.
[56]. سير نگارشهاى علوم قرآنى، ص210.
[57]. آواشناسى زبان عربى، ص11.
[58]. نظرات فى علم التجويد، ص47.