پولس : از نخستين مبلغان نامدار و اثرگذار مسيحيت
پولس در زبان يونانى به معناى «كوچك» و نام يكى از نخستين مبلغان نامى و اثرگذار دين مسيح(عليه السلام) است كه حدود سال دهم پس از ميلاد در شهر «طرسَوسِ كيليكيا» به دنيا آمد.[1] نام عِبرى او را «شاؤل» گفتهاند.[2] وى در خانوادهاى يهودى، فريسى مذهب و به احتمال زياد برخوردار از موقعيت ممتاز اجتماعى متولد شد و براساس آموزههاى مذهب ياد شده تعليم يافت.[3]براساس گزارشهاى رسيده، پولس كه پيش از ايمان بهدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 543
مسيح*(عليه السلام)، به عنوان عالمى متبحر، متعصب و صاحب نفوذ يهودى بود و به دستور احبار يهود به آزار واذيت، تهديد و كشتار مسيحيان مىپرداخت[4]، در راه سفر به دمشق براى دستگير كردن مسيحيان نو ايمان و در حادثهاى مكاشفه مانند، بينايى خود را از دست داد و پس از سه روز شفا يافت. او پس از اين حادثه به آيين مسيح(عليه السلام)گرويد و عيسى را پسر خدا خواند.[5] از اين تاريخ به بعد، پولس در شمار يكى از مبلغان پرتلاش مسيحيت درآمده؛ در جريان سفرهاى فراوان، گسترده، دراز مدت و پر زحمت به مناطقى از جزيره قبرس، عربستان، فلسطين، آسياى صغير، مقدونيه و يونان[6] به تبليغ و ترويج آيين مسيح(عليه السلام) و ساختن كليسا در برخى شهرها مىپردازد. او در بيشتر مناطق با مخالفت و آزار و اذيت يهوديان متعصب روبرو شده، چندين بار نيز به زندان مىافتد. يك بار نيز از سنگسار شدن جان سالم به در مىبرد.[7]
برخى به اشتباه، پولس را از حواريان عيسى(عليه السلام)پنداشتهاند[8] و اين برخلاف كتاب مقدس و منابع ديگر است.[9] از گزارش عهد جديد برمىآيد كه ايمان آوردن وى پس از مسيح(عليه السلام) بوده است.[10]
پولس افزون بر سفرهاى ياد شده، بالغ بر 14 نامه نيز به مسيحيان نو ايمان برخى مناطق نوشته است. اين نامهها كه ضميمه عهد جديد است به موضوعاتى چون رستاخيز، شخصيت عيسى(عليه السلام)، رفع قوانين ظاهرى شريعت و اختلاف نژادى و زبانى، آزادى بشر از گناه، ازدواج و روابط جنسى و مسائل مربوط به نظام كليسايى پرداخته است.[11] وى سرانجام به سال 68 ميلادى و در پنجمين سفر خود به اورشليم (بيت المقدس)، هنگام تبليغ و در پى شورش يهوديان از سوى حاكم رومى شهر دستگير و براى محاكمه به شهر رُم فرستاده مىشود و پس از مدتى زندانى شدن، همانند يك آشوبگر كه امنيت كشور پهناور روم را بر هم زده است او را مىكشند.[12]
پولس نقش مهمى در گسترش مسيحيت داشت. آراى ابداعى او عقايد رايج مسيحى را پديد آورد و آيين مسيحيت را به صورت دينى مستقل از آيين يهود مطرح ساخت، به گونهاى كه وى را
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 544
پس از مسيح(عليه السلام) دومين مؤسس مسيحيت لقب دادهاند.[13] ويل دورانت، الهيات پولس را اساس شكلگيرى مسيحيت مىداند.[14] عقايدى چون الوهيت و فرزند خدا بودن عيسى(عليه السلام)،[15] مصلوب شدن وى به عنوان كفاره گناهان بشر[16]، مانع بودن احكام شريعت موسى(عليه السلام) از رسيدن يهود به عدالت[17]، كافى بودن ايمان قلبى به عيسى(عليه السلام)در نيل به كمال و بىنيازى از عمل به تكاليف شرعى[18] و نفى سنت ختنه[19] و ازدواج شرعى[20] نخستين بار از سوى او مطرح شد. وى مدعى بود كه از سوى عيسى(عليه السلام)مأمور به ابلاغ اين عقايد و احكام است[21]، در حالى كه تعاليم ياد شده با نص سخنان و اعمال عيسى(عليه السلام) كه در اناجيل رسمى آمده است منافات دارد.[22] آراى پولس سرانجام رويگردانى گروهى از مسيحيان از او را در پى داشت، به گونهاى كه وى ناگزير و براى رهايى از سرزنش مخالفان، سنت «تطهير» را انجام داد.[23] «برنابا» برخى حواريان و رسولان، به ويژه پولس را در تحريف تعاليم عيسى(عليه السلام)دخيل مىداند و در كتابش به مخالفت با آراى او پرداخته است[24]، چنانكه شمارى از دانشمندان و الهىدانان مسيحى نيز عقايد و آراى ابداعى پولس به ويژه اعتقاد به الوهيت عيسى(عليه السلام) را متأثر از عرفان و عقايد شركآلود يونانى دانستهاند[25] و بر اين باورند كه «مسيحيت تاريخى»، زاييده افكار پولس است و با «مسيحيت راستين» تفاوت فراوانى دارد.[26]
يادكرد پولس در تفاسير:
نام پولس در قرآن نيامده است؛ اما شمارى از مفسران او را از رسولان سهگانهاى پنداشتهاند كه بنا به گزارش قرآن از سوى اصحاب القريه تكذيب شدند: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحـبَ القَريَةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون * اِذ اَرسَلنا اِلَيهِمُ اثنَينِ فَكَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالوا اِنّا اِلَيكُم مُرسَلون».(يس/ 36، 13 ـ 14)اينكه رسولان سه گانه پيامبران الهى بودند يا فرستادگان عيسى(عليه السلام) مورد اختلاف است. شمار
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 545
قابل توجهى از مفسران شيعه[27] و سنى[28] ظاهر آيات را مؤيد ديدگاه نخست مىدانند، زيرا ارسال رسولان به خداوند نسبت داده شده است و پيامبر بودن آنان را مىرساند و درست بر همين اساس است كه كافران با تصور اينكه پيامبر نمىتواند از سنخ بشر باشد در مقام تكذيب آنان گفتند: «ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا».(يس/36، 15) ديدگاه دوم كه رسولان را فرستادگان عيسى(عليه السلام)مىداند در توجيه ظاهر آيات مىگويد كه چون عيسى(عليه السلام)آنان را به فرمان خدا فرستاده بود، براى همين، ارسال آنها به خداوند نسبت داده شده است.[29] صاحبان اين ديدگاه كه اغلب از مفسران نخستين و افراد آشنا به منابع اهل كتاب بوده، مراد از «القَريةَ»را همان «انطاكيه» مىدانند، در تعيين نام و ترتيب فرستادن رسولان ياد شده ديدگاه يكسانى ندارند؛ برخى يوحنّا و پولس را دو رسول نخست و شمعون را رسول سوم و بعضى پولس را سومين رسول دانستهاند، چنان كه برخى ديگر، پولس را در شمار آن سه ندانستهاند.[30] فارغ از اختلافات و ترديدهاى ياد شده، حتى براساس ديدگاه دوم نيز پولس نمىتواند جزو آن رسولان باشد، زيرا با ايمان وى پس از عيسى(عليه السلام) و نقش وى در تحريف تعاليم وحيانى او سازگار نيست. به نظر مىرسد كه اين ديدگاه كه از سوى افرادى چون ابنعباس، كعب الاحبار و وهببن منبه گزارش شده تلاش ناموفقى است براى تطبيق آيات ياد شده بر برخى گزارشهاى كتاب مقدس، در حالى كه با يكديگر سازگار نيست.[31] از كتاب مقدس چنين بر مىآيد كه شهر انطاكيه شام، از مهمترين كانونهاى دينى مسيحيت بوده است كه مبلغان، از جمله پولس از آنجا روانه سفرهاى تبليغى مىشدهاند[32]؛ همچنين در اين شهر است كه روحالقدس، برنابا و پولس را براى امر مهم تبليغ برمىگزيند.[33] آن دو در يكى از سفرها و به همراه يوحنا به شهر انطاكيه پيسيّديه مىرسند؛ اما هيچ گزارشى از نزول عذاب الهى بر مردمان آن وجود ندارد[34]، در حالى كه قرآن از عذاب «اَصحابُ القَريَة»گزارش مىكند. (يس/36، 28 ـ 29) نكته ديگر، كه از كتاب مقدس برمىآيد آن است كه يوحنا از آغاز به همراه آن دو بوده است[35]؛ نه آنكه پس از تكذيب و زندانى شدن به آنها بپيوندد، در حالى كه قرآن ارسال رسول سومراپس از تكذيب دو رسول اول مىداند. (يس/36،14) و اساساً اين حوادث و سفرها پس از
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 546
عيسى(عليه السلام) بوده است[36] و گزارشى مانند آنچه كه قرآن درباره اصحاب القريه آورده، در كتاب مقدس وجود ندارد. برخى نيز در ردّ ديدگاه دوم گفتهاند كه داستان فرستادگان عيسى(عليه السلام)پس از نزول تورات بوده و خداوند پس از آن، هيچ قومى را با عذاب هلاك نساخته، بلكه مؤمنان را مأمور قتال با مشركان مىكرده است، در حالىكه خداوند از عذاب اهل قريه، در پى تكذيب آن سه رسول ياد مىكند (يس/36، 28 ـ 29)، بنابراين آنان نمىتوانند مصداق رسولان سه گانه باشند و «القَريَة»انطاكيهاى غير از انطاكيه مشهور يا اساساًشهر ديگرى است.[37]
نقش پولس در تحريف آيين مسيح(عليه السلام)در ذيل آيه «و قالَتِ اليَهودُ عُزَيرٌ ابنُ اللّهِ و قالَتِ النَّصـرَى المَسيحُ ابنُ اللّهِ...»(توبه/ 9، 30) نيز در قالب داستانى افسانه مانند از سوى برخى مفسران ياد شده است. براساس اين داستان، وى در پى جنگ يهود و نصارا و با هدف گمراهى دينى مسيحيان، در ظاهر به آيين عيسى(عليه السلام) ايمان آورده و پس از مدتى ايدههاى تثليث، فرزند خدا بودن عيسى(عليه السلام)و الوهيت او را مطرح مىسازد. در اين گزارش، وى سرانجام خودكشى مىكند و مسيحيت پس از وى چند فرقه مىشود.[38] اين داستان كه ايمان آوردن پولس را 81 سال پس از عروج عيسى(عليه السلام) ذكر مىكند با گزارش كتاب مقدس درباره زمان ايمان و نيز كشته شدن او سازگار نيست[39] و در واقع مىتوان آن را بازتابى از گزارشهاى مربوط به نقش وى در تحريف آموزههاى مسيح دانست كه در قالب داستان در آمده است، افزون بر آن، اين داستان در منابع تفسيرى هم مورد توجه چندانى قرار نگرفته و علاوه بر ابوالفتوح[40] ذيل آيه 30 توبه /9 تنها قرطبى در ذيل آيه 171 نساء/4 آن را به عنوان قولى ضعيف آورده است.[41]
در ذيل آيه 14 صفّ/61 نيز قولى نقل شده كه مراد ازالذين آمنوادر تعبير «فَاَيَّدنَا الَّذينَ ءامَنوا عَلى عَدُوِّهِم فَاَصبَحوا ظـهِرين...»رسولان عيسى(عليه السلام) از جمله پولس است كه به همراه فطرس براى تبليغ به روم فرستاده شد؛ اما چنان كه قرطبى نيز گفته[42]اين قول ضعيف است، زيرا اولاً ظاهر آيه با توجه به بخشهاى آغازين آن، تأييد مؤمنان بنىاسرائيل در برابر كافران آن قوم و نه ديگر كافران را مىرساند. ثانياً در كتاب اعمال رسولان از همراهى فطرس با پولس در سفر رم يادى نشده است.[43]
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 547
نام پولس در احاديث اسلامى نيز آمده است؛ در برخى احاديث از وى به عنوان گمراهكننده قوم نصارا و در كنار افرادى چون قابيل، نمرود، فرعون و يهود (گمراهكننده قوم يهود) ياد شده است كه در قسمتى از جهنم به نام «سَقَر» معذب خواهد شد و در برخى ديگر از روايات از شياطينى كه پس از انبيا مردم را گمراه ساختهاند ياد شده و پولس شيطانى خوانده شده است كه پس از عيسى(عليه السلام) مردم را به بيراهه كشاند.[44]
منابع
انجيل برنابا؛ بحارالانوار؛ تاريخ الامم و الملوك، طبرى؛ تاريخ تمدن؛ تاريخ جامع اديان؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير التحرير و التنوير؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير؛ تفسير نورالثقلين؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الجواهرالحسان فى تفسير القرآن، ثعالبى؛ دائرةالمعارف بستانى؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روحالمعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسير فى علم التفسير؛ قاموس كتاب مقدس؛ كتاب مقدس؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ معالم التنزيل فى التفسير و التأويل، بغوى؛ معجم الايمان المسيحى؛ مقارنة الاديان المسيحية واليهوديه؛ الميزان فى تفسير القرآن.حسين اترك
[1]. تاريخ تمدن، ج 3، ص 679؛ دائرةالمعارف بستانى، ج 5، ص699.
[2]. تاريخ تمدن، ج 3، ص 680؛ دائرةالمعارف بستانى، ج 5، ص699.
[3]. تاريخ جامع اديان، ص 614؛ تاريخ تمدن، ج 3، ص 680.
[4]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 8 : 3 ، 24 : 9 ـ 17؛ قاموسكتاب مقدس، ص 328؛ تاريخ تمدن، ج3، ص 481.
[5]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 9 : 1 ـ 31؛ تاريخ جامع اديان، ص 614 ـ 615؛ تاريخ تمدن، ج 3، ص 680 ـ 681.
[6]. قاموس كتاب مقدس، ص 230 ـ 232؛ تاريخ تمدن، ج 3، ص682 ـ 686؛ دائرةالمعارف بستانى، ج 1، ص 701 ـ 700.
[7]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 13؛ تاريخ تمدن، ج 3، ص681 ، 686؛ تاريخ جامع اديان، ص 615.
[8]. تفسير قرطبى، ج 18، ص 89 ـ 90 ؛ مروج الذهب، ج 1، ص325؛ تاريخ جامع اديان، ص 614.
[9]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 1 : 13 ـ 26؛ مقارنة الاديان المسيحيه، ج 2، ص 165؛ تاريخ طبرى، ج 1، ص 354.
[10]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 1 ـ 9.
[11]. كتاب مقدس، رسائل پولس.
[12]. تاريخ جامع اديان، ص 618.
[13]. تاريخ جامع اديان، ص 614؛ قاموس كتاب مقدس، ص 230.
[14]. تاريخ تمدن، ج 3، ص 675.
[15]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 9: 20 ـ 21 ؛ نامه به كولسيان، 1: 15 ـ 18.
[16]. كتاب مقدس، نامه اول قرنتيان، 5: 8، 15: 4، 23؛ نامه روميان، 5: 18.
[17]. كتاب مقدس، نامه روميان، 9: 30 ـ 33.
[18]. كتاب مقدس، نامه كولسيان، 2: 9 ـ 23.
[19]. كتاب مقدس، نامه غلاطيان، 5: 2 ـ 6 ؛ 6: 15.
[20]. كتاب مقدس، نامه اول قرنتيان، 7: 1.
[21]. كتاب مقدس، نامه اول قرنتيان، 1: 17.
[22]. ر. ك: كتاب مقدس، انجيل متى، 5: 17 ـ 18، 19: 16 ـ 20.
[23]. انجيل برنابا، ص 180.
[24]. انجيل برنابا، 2 ـ 10، 52: 10 ـ 14، 128: 8، 212: 5 ـ 6، 218: 3، 222: 3 ـ 337.
[25]. انجيل برنابا، ص 147؛ تاريخ تمدن، ج 3، ص689 ـ 690، 696.
[26]. تاريخ تمدن، ج 3، ص 696 ـ 697 ؛ انجيل برنابا، ص182.
[27]. التبيان، ج 8، ص 448؛ مجمعالبيان، ج 8، ص 654؛ الميزان، ج17، ص 72.
[28]. جامعالبيان، مج 12، ج 22، ص 187؛ تفسير ثعالبى، ج 5، ص 8؛ تفسير ابنكثير، ج 3، ص 574.
[29]. جامع البيان، مج 12، ج 22، ص 186؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص574؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 490.
[30]. تفسير بغوى، ج 4، ص 6؛ روحالمعانى، مج 12، ج 21، ص330؛ زادالمسير، ج 7، ص 10.
[31]. التحرير و التنوير، ج 22، ص 207.
[32]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 13: 1 ـ 3.
[33]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 13 : 2.
[34]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 13: 14 ـ 52.
[35]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 13: 4.
[36]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 13: 1 ـ 13؛ قاموس كتاب مقدس، ص 231؛ دائرةالمعارف بستانى، ج 1، ص 700.
[37]. تفسير ابنكثير، ج 3، ص 577.
[38]. روضالجنان، ج 9، ص 221 ـ 222.
[39]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 9؛ معجم الايمان المسيحى، ص118.
[40]. روض الجنان، ج 9، ص 221 ـ 222.
[41]. تفسير قرطبى، ج 6، ص 18.
[42]. تفسير قرطبى، ج 18، ص 59.
[43]. كتاب مقدس، اعمال رسولان، 9؛ قاموس كتاب مقدس، ص 232 ـ 231.
[44]. نورالثقلين، ج 1، ص 85؛ بحارالانوار، ج 8، ص 310 ـ 311.