ايثار: از خودگذشتگى و مقدّم داشتن ديگران بر خود
واژه ايثار بر وزن اِفعال از ريشه «ا ـ ث ـ ر» و به معناى مقدّم داشتن ديگرى بر خود است[73]؛ اما گاه در معنايى وسيعتر به هرگونه ترجيح بين دو طرف گفته مىشود. (يوسف/12،91)[74] اين مفهوم در اصطلاح به معناى مقدم شمردن ديگرى بر خود در كسب سود و منفعتى يا پرهيز از ضرر و زيانى است كه نهايت برادرى و دوستى بين دو نفر را نشان مىدهد.[75] نقطه مقابل اين خصلت انسانى را بخل دانستهاند كه به معناى پرهيز از رساندن هرگونه سودى به ديگران است[76]، گرچه مساوات به معناى قرار دادن خويش در مرتبهاى همسان ديگران نيز مفهومى مقابل بخل به شمار مىرود كه البته در مقايسه با ايثار در رتبهاى پايينتر از آن قرار داشته و در نقطه وسط ميان بخل و ايثار قرار دارد.[77]واژه ايثار در قرآن نيامده؛ اما همخانوادههاى آن از همين باب، 5 بار در قرآن بهكار رفته است. (يوسف/12،91؛ طه/20،72؛ حشر/59،9؛ نازعات/79،38؛ اعلى/87،16) ايثار در آيه نخست در مورد برگزيده شدن يوسف از ميان برادرانش و در آيه دوم درباره بىتوجهى ساحران به فرعون در برابر آيات الهى و در سومين آيه در مورد انصار كه مهاجران را در نيازمنديها بر خود مقدم مىشمرند و در آيات چهارم و پنجم درباره مذمت ترجيح دنيا بر آخرت آمده است. كاربردهاى گوناگون اين واژه نشان مىدهد كه چنين اصطلاحى در عصر نزول شكل نگرفته بود و در قرآن تنها معناى لغوى آن بهكار رفته، گرچه در آيه 9 حشر/59 معناى لغوى مطابق با معناى اصطلاحى در آمده است، ازاينرو براى بررسى موضوع ايثار در قرآن بايد به جستوجوى كليد واژههاى ديگرى باشيم كه به نوعى در ارتباط معنايى با اين اصطلاح است. در اين بررسى به مفاهيمى همچون: بِرّ (بقره/2،177؛ آلعمران/3،92)، احسان (بقره/2،83)، اِطعام (انسان /76،8 ـ 9)، انفاق (آل عمران/3،92) يا عناوينى نظير فروش جان و مال به خداوند (توبه/9،111) و در نقطه مقابل به مفاهيم بخل (آل عمران/3،180)، شحّ (تغابن/64،16) يا عناوينى نظير مقدّم داشتن خود بر پيامبر (توبه/9،120) برمىخوريم.
مفهوم ايثار بر اثر وجود پارهاى صفات اخلاقىِ مرتبط با آن مانند بخشش و مهماننوازى و گذشت در نظام اخلاقى عرب قبل از اسلام براى مردم شبه جزيره مفهومى شناخته شده بود.[78] آيات قرآن با امضاى اين رفتار نيك آن را در خدمت اهداف دين جديد قرار داده و گاه با ايجاد تغييراتى به اصلاح و تكميل آن پرداخته است.[79] مهمترين آيه ايثار كه به صراحت از آن ياد شده، درباه ميزبانى صميمانه انصار از مهاجران پس از مهاجرت مسلمانان مكّه به مدينه است: «والَّذينَ تَبَوَّءُو الدّارَ والايمـنَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَيهِم ولا يَجِدونَ فى صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ» . (حشر/59،9) در اين آيه از خصلت مهمان دوستى و جود و بخشش خالصانه مسلمانان مدينه نسبت به مهاجران مكّه ياد شده و ايثار آنان به رغم نياز شديد خويش ستايش شده است. سپس با گذر از اين ماجراى تاريخى به بيان اين گزاره اخلاقى عام پرداخته شده كه هركس بتواند با پرهيز از بخل، صفت خويشتن دوستى افراطى خود را مهار كند همو رستگار شده است: «و مَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولـئِكَ هُمُ المُفلِحون» [80].
در آيه قبل از اين آيه نيز خداوند از مهاجران ياد مىكند كه براى يارى خداوند و پيامبرش از ثروت و وطن خويش چشم پوشيده، در پى فضل الهى هجرت گزيدند: «لِلفُقَراءِ المُهـجِرينَ الَّذينَ اُخرِجوا مِن ديـرِهِم واَمولِهِم يَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ و رِضونـًاويَنصُرونَ اللّهَ ورَسولَهُ اُولـئِكَ هُمُ الصّـدِقون» . (حشر/59،8) همنشينى اين دو گروه با تكيه بر وجود خصلت مشتركى ميانشان ما را به عنصر اساسى مفهوم ايثار رهنمون مىسازد. اين دو گروه هر دو با گذر از خويشتن به آرمانى والاتر انديشيده، در مسير آن از هرگونه گذشتى دريغ نكردند. با مبنا قرار دادن اين مؤلفه معنايى به آيات ديگرى دست مىيابيم كه از جانبازى مؤمنان در راه دين جديد ياد مىكند. در نمونهاى از اين آيات از ايثار جانى با وصف تجارتى با خداوند كه بهاى آن كسب رضايت الهى است ياد شده: «و مِنَ النّاسِ مَن يَشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد» . (بقره/2،207) اين آيه در روايات متعددى از شيعه و سنى به رخداد مهاجرت پيامبر از مكه در شب موسوم به ليلة المبيت مربوط دانسته شده است.[81]در اين شب امير مؤمنان، على(عليه السلام)براى حفظ جان پيامبر در بستر وى خوابيد و آن حضرت شبانه مكه را ترك گفت و بدين ترتيب خطر مرگ را براى يارى دين جديد به جان خريد.
در آيه ديگرى خداوند از وجود تجارتى هميشگى بين خداوند و مؤمنان پرده برمىدارد كه در آن مؤمنان جان و مال خويش را به طور كامل در اختيار خداوند قرار داده، در برابر، بهشت برين را نصيب خويش مىسازند: «اِنَّ اللّهَ اشتَرى مِنَ المُؤمِنينَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ... فَاستَبشِروا بِبَيعِكُمُ الَّذى بايَعتُم بِهِ وذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيم» . (توبه/9،111) در نقطه مقابل، بخل مالى و جانى برخى صحرانشينان عرب مذمت شده است.[82] آنان واجبات مالى مانند زكات را در آيين جديد نوعى باجگيرى تلقى كرده، در اداى آن كوتاهى مىكردند: «و مِنَ الاَعرابِ مَن يَتَّخِذُ ما يُنفِقُ مَغرَمـًا ... و مِنَ الاَعرابِ مَن يُؤمِنُ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَتَّخِذُ ما يُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَيُدخِلُهُمُ اللّهُ فى رَحمَتِهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحيم» . (توبه/9، 98 ـ 99) رابطه تقابل ميان اين دو گروه از اعراب نشان مىدهد كه درونى نشدن انفاق در قالب صفت ايثار از نبود ايمان واقعى به خداوند و جهان آخرت پرده برمىدارد. در آيه ديگرى از همين سوره اين حقّ از مؤمنان سلب شده كه به هنگام تخيير بين خواسته خويش و اهداف آيين جديد از دستورات پيامبر سر باز زده، به ارضاى خواسته خويش همت گمارند: «ما كانَ لاَِهلِ المَدينَةِ ومَن حَولَهُم مِنَ الاَعرابِ اَن يَتَخَلَّفوا عَن رَسولِ اللّهِ ولا يَرغَبوا بِاَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ» . (توبه/9،120) در ادامه آيه در مقام توجيه سلب اين حقّ چنين آمده كه هرگونه از خودگذشتگى در راه خدا كارى نيك به شمار مىرود كه بدون ترديد نزد خداوند بىپاداش نخواهد ماند، بلكه پاداش والاتر از آن را در پى خواهد داشت: «ذلِكَ بِاَنَّهُم لا يُصيبُهُم ظَمَأٌ ولا نَصَبٌ... اِلاّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صــلِحٌ اِنَّ اللّهَ لايُضيعُاَجرَ المُحسِنين ... لِيَجزِيَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما كانوايَعمَلون» . (توبه/9، 120 ـ 121)[83]
در نگاهى ديگر به مفهوم ايثار به برخى شروط و ضوابط اخلاقى در رفتارهاى ايثارگرانه سفارش شده كه مهمترين آنها در تناسب با محور معنايى اين مفهوم، پرهيز از منّت گذارى و بيان سخنان آزار دهنده يا ابراز برخى درخواستهاى متقابل است: «اَلَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم فى سَبيلِ اللّهِ ثُمَّ لايُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًى لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم و لا خَوفٌ عَلَيهِم و لا هُم يَحزَنون» . (بقره/2،262) درهمين راستا در سوره دهر به الگويى عملى از ايثار خالصانه برمىخوريم كه بنابر روايات متعدد شيعه[84] و سنى[85] شأن نزول آن مربوط به از خودگذشتگى اميرمؤمنان، على(عليه السلام)و همسرش فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسين(عليهم السلام)در انفاق تنها خوراك شب خود به نيازمندان در سه شب متوالى است: «اِنَّ الاَبرارَ يَشرَبونَ مِن كَأس كانَ مِزاجُها كافورا... و يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسكينـًا ويَتيمـًا واَسيرا اِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنكُم جَزاءً ولا شُكورا» . (انسان/76، 5 - 22) در آيات ديگر در ادامه اين نگاه اخلاقى از آفت ريا و خودنمايى به هنگام انجام دادن كارهاى نيك اجتماعى ياد شده كه باز با مفهوم از خودگذشتگى در نقش محور معنايى ايثار در تضاد است: «يـاَيُّها الَّذينَ ءامَنوا لاتُبطِـلوا صَدَقـتِكُم بِالمَنِّ والاَذى كَالَّذى يُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ ولا يُؤمِنُ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ...» . (بقره/2،264) در اينجا نيز اخلاص پشتوانه اصلى رفتارهاى نيك دانسته شده كه بدون آن هر رفتار نيكى بىفايده بوده، از نبود ايمان واقعى به خدا و جهان آخرت پرده برمىدارد، بنابراين صفت اخلاص در نقش نقطه مقابل ريا، رابطه همنشينى با ايثار يافته، مفهوم از خودگذشتگى بدون اخلاص قابل تصور نخواهد بود. اهميت اين موضوع آنگاه بيشتر آشكار خواهد شد كه به وجود اخلاق فخرفروشى و خودنمايى با تظاهر به صفات نيك اخلاقى در جامعه عرب قبل از اسلام پى بريم.[86] در همين راستا خداوند از زياده روى در رفتارهاى ايثارگرانه و فراموش كردن واقعيات زندگى روزمره پرهيز داده، به ضرورت ملاحظه مصالح معيشتى توجه مىدهد: «والَّذينَ اِذا اَنفَقوا لَم يُسرِفوا ولَم يَقتُروا وكانَ بَينَ ذلِكَ قَوامـا» (فرقان/25،67) و در آيهاى ديگر به پيامبر سفارش مىشود كه نه دست خويش را از شدت بخل به گردن ببند و نه به سخاوت يكباره هرچه دارى يكجا از دست بده كه آنگاه به حال ملامت و حسرت قرارگيرى: «ولا تَجعَل يَدَكَ مَغلولَةً اِلى عُنُقِكَ ولا تَبسُطها كُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومـًا مَحسورا» (اسراء/17،29) و باز در آيه ديگرى از زيادهروى در ايثار مال به عنوان تبذير ياد شده و اين خصلت نكوهش شده است: «وءاتِ ذَا القُربى حَقَّهُ والمِسكينَ وابنَ السَّبيلِ ولا تُبَذِّر تَبذيرا * اِنَّ المُبَذِّرينَ كانوا اِخونَ الشَّيـطينِ» . (اسراء/17، 26ـ27) (=>اسراف)
منابع اخلاق و تصوّف با تكيه بر آيات ايثار به بررسى ابعاد گوناگونى از آن پرداختهاند. ابونعيم در تعريف تصوّف، ايثار را عنصر اساسى آن دانسته[87]، آن را منبع آبيارى درخت محبت مىداند كه در كنار درخت معرفت و توبه و... اركان ايمان را تشكيل مىدهد.[88] غزالى با اختصاص فصلى به «ايثار» در دائرة المعارف اخلاقى خويش از آن به عنوان برترين مرتبه «جود» در برابر پايينترين مرتبه «بخل» كه بخل بر خويشتن است ياد مىكند. او نمونههاى گوناگونى از ايثار را از زندگى پيامبران و اوليا شاهد آورده و در اين ميان به ماجراى ليلةالمبيت و برخى ماجراهاى قرآنى ديگر نيز مىپردازد.[89] وى در كتاب ديگرش از كمخورى، كنترل شهوت و رياضتهاى دينى به عنوان راهكار نهادينه ساختن ايثار و تبديل آن به ملكه نفسانى ياد مىكند.[90] در آثار ديگر اخلاقى به روابط معنايى بخل و شحّ و حسد و ايثار در آيات قرآنى توجه شده[91] و با استناد به آيه «اَلنَّبِىُّ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم» به تعميم مفهوم ايثار در قالب ترجيح هميشگى اراده خداوند بر اراده خويش پرداخته شده[92] و نمونههايى قرآنى مانند ابراهيم در ماجراى ذبح اسماعيل معرفى شده است.[93] بدين سان مفهوم ايثار در اين دستگاه اخلاقى با مفاهيم بنيادى قرآن مانند ايمان، تسليم، انقياد، طاعت و رضا پيوند يافته، شبكه معنايى گستردهاى تشكيل مىدهد.[94]
در منابع عرفانى نيز با توجه به آياتى نظير «لَنتَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» برترين مرتبه انفاق، بذل محبوب معرفى شده و بالاترين مرتبه ايثار، انفاق در حال نياز دانسته شده[95] و در اين باره به تأويل عرفانى آيه «يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ» پرداخته شده[96]؛ همچنين مراتبى براى ايثار معرفى شده[97] است.
منابع
احياء علوم الدين؛ التعريفات؛ تفسير القرآن الكريم، ابنعربى؛التفسير الكبير؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجواب الكافى لمن سئل عن الدواء الشافى؛ حلية الاولياء و طبقات الاصفياء؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمهاجر الى ربه؛ الزهد و الورع و العباده؛ شواهد التنزيل؛ الصحاح تاجاللغة و صحاح العربيه؛ فرهنگ معارف اسلامى؛ الكشاف؛ كشف المحجوب؛ لسانالعرب؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ معارجالقدس فى مدارج معرفة النفس؛ معجم الفروق اللغويه؛ مفاهيم اخلاقى دينى در قرآن؛ المفصل فى تاريخ العرب قبلالاسلام.بخش معارف و مفاهيم
[73]. الصحاح، ج2، ص575، «اثر».
[74]. الفروقاللغويه، ص87ـ88؛ لسان العرب، ج1، ص70، «اثر».
[75]. التعريفات، ص59.
[76]. همان، ص62.
[77]. همان، ص304.
[78]. المفصل، ج4، ص575ـ584.
[79]. مفاهيم اخلاقى، ص92ـ93.
[80]. جامعالبيان، مج14، ج28، ص55ـ56؛ مجمعالبيان، ج9، ص493؛ روض الجنان، ج19، ص126ـ127.
[81]. شواهد التنزيل، ج1، ص123ـ131؛ مجمعالبيان، ج2، ص535؛ التفسيرالكبير، ج5، ص223ـ224.
[82]. المفصل، ج5، ص79؛ ج7، ص439.
[83]. مجمعالبيان، ج5، ص124.
[84]. مجمع البيان، ج10، ص611.
[85]. الكشاف، ج4، ص670؛ التفسير الكبير، ج30، ص243ـ244؛ روحالمعانى، مج16، ج29، ص269ـ270.
[86]. المفصل، ج4، ص294؛ مفاهيم اخلاقى، ص95.
[87]. حلية الاولياء، ج2، ص430.
[88]. حلية الاولياء، ج10، ص214.
[89]. احياء علومالدين، ج4، ص1803ـ1806.
[90]. معارجالقدس، ص81.
[91]. الزهد والورع والعباده، ص29.
[92]. زادالمهاجر، ص29.
[93]. الجواب الكافى، ص135.
[94]. زادالمهاجر، ص29.
[95]. فرهنگ معارف اسلامى، ج1، ص356.
[96]. تفسير ابنعربى، ج2، ص622.
[97]. كشف المحجوب، ص236ـ237.