اِنشاء: ايجاد همراه با تربيت و بالا بردن
واژه «انشاء» مصدر باب افعال از ماده «ن ـ ش ـ أ» در لغت بهمعناى آفريدن و ايجادكردن[12] و ايجاد همراه با تربيت كردن شيئ[13] است. برخى معناى رفعت و بلندى را نيز از مادّه آن استفاده كردهاند؛ مانند: نَشَأَ السحاب؛ يعنى ابر بالا رفت.[14] با توجه به معناى لغوى انشاء فرق آن با الفاظ ديگرى كه موهم ترادف با آن است، مانند: ابداع، ايجاد، تكوين، خلق و اختراع روشن مىشود، زيرا در هيچ يك از واژههاى ياد شده ويژگى تربيت يا بالا بردن اخذ نشده است.انشاء در علم معانى در برابر خبر است؛ كلام چنانچه از نسبتى كه در خارج بين دو چيز واقع است حاكى باشد خبر و اگر نسبت به وسيله خود كلام ايجاد شود انشاء ناميده مىشود.[15] كلام در صورت اول قابل صدق و كذب است، بر خلاف صورت دوم، ازاينرو برخى انشاء را به كلامى كه قابل صدق و كذب نباشد، تفسير كردهاند.[16] براى انشاء در علم مزبور انواعى ذكر شده است؛ مانند: امر، نهى، استفهام، تمنّى، ندا و قسم. برخى دانشى را كه از سخن منثور از جهت شيوايى و رسا بودن بحث مىكند علم انشاء ناميده[17] و برخى ديگر انشاء را در برابر «انشاد» بر خواندن و آوردن شعر از خويش اطلاق كردهاند.[18]
در علم فقه نيز انشاء براى ايجاد اعتبارى از اعتبارات مانند زوجيت، ملكيت، عتق و ... بهكار مىرود، ازاينرو گفته مىشود: عاقد بايد عقد را به قصد انشاء جارى كند وگرنه باطل است.[19]
در برابر اصطلاحات مذكور كه همه آنها در محدوده الفاظ و معانى و اعتبارات است، اصطلاحات ديگرى وجود دارد كه گستره انشاء را از عالم لفظ و اعتبار خارج ساخته و آن را به امور عينى و موجودات خارجى محدود مىسازد و معناى اسم «منشئ» را كه از اسماى الهى است[20] تبيين مىكند، بر اين اساس برخى آن را به ايجاد چيزى كه مسبوق به ماده و مدت باشد[21] و برخى ديگر آن را به ايجاد دفعى[22] و طايفهاى آن را به ايجاد نفوس جزئيه و موجودات مثالى چه در مثال اكبر (مطلق) و چه در مثال اصغر (مقيد) تفسير كردهاند.[23] گفتنى است كه موجودات مثالى گرچه از ماده و مدت مجردند؛ ولى داراى مقدارند.[24]
در همه اصطلاحات ياد شده معناى لغوى انشاء به نوعى مشاهده مىشود، گرچه در برخى از آنها معناى مزبور روشنتر است.
واژه انشاء و مشتقات آن بيش از 20 بار در قرآن كريم بهكار رفته و در آنها در سه محورِ متعلقات انشاء، فاعل و اهميت آن سخن به ميان آمده است. با توجه به مواردى كه انشاء در آنها بهكار رفته مىتوان ادعا كرد كه از نظر قرآن انشاء، مطلق ايجاد نيست، بلكه همانگونه كه در بيان معناى لغوى و اصطلاحى گذشت ايجادى است همراه با پرورش دادن و رشد و نمو بخشيدن.
انشاء در مواردى مربوط به امور دنيوى است؛ مانند: ايجاد بستانها و درختهاى دار بستى و آزاد: «و هُوَ الَّذى اَنشَاَ جَنَّــت مَعروشـت و غَيرَ مَعروشـت ...» (انعام/6 ،141)، ايجاد جوامع گوناگون:«... و اَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرنـًا ءاخَرين» (انعام/6 ،6 و نيز انعام/6 ،133؛ انبياء/21،11؛ مؤمنون/23، 31، 42؛ قصص/28،45)، ايجاد انسانها: «و هُوَ الَّذى اَنشَاَكُم مِن نَفس واحِدَة ...» (انعام/6 ،98 و نيز ملك/67 ،23؛ هود/11،61 ؛ نجم/53 ،32؛ يس/36،79)، ايجاد چشم، گوش و قلب براى وى: «وهُوَ الَّذى اَنشَاَ لَكُمُ السَّمعَ والاَبصـرَ والاَفـِدَةَ ...» (مؤمنون/23،78)، ايجاد درختى كه از آن آتش مىگيرند:«ءَاَنتُم اَنشَأتُم شَجَرَتَها اَم نَحنُ المُنشِـون» (واقعه/56 ،72)، ايجاد باغهاى انگور و خرما: «فَاَنشَأنا لَكُم بِهِ جَنّـت مِن نَخيل واَعنـب ...» (مؤمنون/23،19)، ايجاد و بالا بردن ابرها: «... و يُنشِئُ السَّحابَ الثِّقال» (رعد/13،12) و ايجاد كشتيهاى بزرگ: «ولَهُ الجَوارِ المُنشَـاتُ فِى البَحرِ كالاَعلـم» (الرحمن/55 ،24) بديهى است كه انشاء در امور دنيوى افزون بر اينكه با رشد و پرورش دادن همراه است، تدريجى و مسبوق به ماده و مدت است.
انشاء درمواردى نيز مربوط به عالم آخرت و نيز شروع مرحله تجرّد انسان است؛ مانند: ايجاد همسران بهشتى:«اِنّا اَنشَأنـهُنَّ اِنشاء» واقعه/56، 35)، ايجاد افراد انسان در نشئه ديگر: «... و نُنشِئَكُم فى مالاتَعلَمون» واقعه/56،61)، ايجاد نشئهآخرت: «... ثُمَّ اللّهُ يُنشِئُ النَّشاَةَ الأخِرَةَ...» (عنكبوت/29، 20) و ايجاد تحولى ملكوتى در جنين انسان: «... ثُمَّ اَنشَأنـهُ خَلقـًا ءاخَر ...» (مؤمنون/23،14)
البته در عالم آخرت و موجودات اخروى تدريج، حركت، رشد و تكامل بهگونهاى كه در دنياست، تصور نمىشود، زيرا آن عالم با دنيا متفاوت است، چنان كه اين تفاوت از الفاظى مانند «تبديل»، «امثال»، «انشاء» و «مالا تَعلَمونَ» در آياتى كه از ايجاد انسانها در آخرت سخن بهميان آورده، قابل استفاده است[25]؛ مانند: «نَحنُ قَدَّرنا بَينَكُمُ المَوتَ و ما نَحنُ بِمَسبوقين * عَلى اَن نُبَدِّلَ اَمثــلَكُم و نُنشِئَكُم فى ما لا تَعلَمون» (واقعه/56 ، 60 ـ 61 و نيز انسان/76، 28)، بنابراين، امورى مانند پرورش دادن، تدريج و مسبوق بودن به ماده و مدت در آخرت بدين معناست كه امور ياد شده به اقتضاى آيه «جَزاءً وِفاقـا» (نبأ/78،26) و حديث: «الدنيا مزرعة الآخرة» برخاسته از دنيا و حركات دنيوى و با توجه به تدريجى بودن سوابق و مقدمات دنيوى است و همچنين نسبت به موردى كه انشاء به نفس ناطقه انسان در دنيا تعلق گرفته است (مؤمنون/23،14) بايد گفت چون نفس ناطقه در آغاز پيدايش، جسمانى است و به بدن تعلق دارد[26] محكوم به حكم موجودات مادى و دنيوى است.
شايان ذكر است كه در برخى از آيات انشاء به صورت «مفرد» با تعبيرات گوناگون مستقيماً به خود خداوند نسبت داده شده است؛ مانند: «هُوَ الَّذى اَنشَاَكُم...» (انعام/6،98)، «هُوَ الَّذى اَنشَاَ لَكُم ...» (مؤمنون/23،78)، «هُوَ اَنشَاَكُم ...» (هود/11، 61)، «... كَما اَنشَاَكُم ...» (انعام/6 ،133) و «... اِذ اَنشَاَكُم ...» (نجم/53 ،32) و در برخى ديگر با در نظر گرفتن وساطت علل و عوامل رشد و تكامل به صورت «متكلم مع الغير» آمده است؛ مانند آيات 14 مؤمنون/23 و 35، 61 و 72 واقعه/ 56 .
منابع
بحارالانوار؛ بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ التعريفات؛ تعليقة على شرح المنظومة السبزوارى؛ الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعه؛ دررالفوائد؛ شرح منظومه، سبزوارى؛ العروة الوثقى؛ عوالى اللئالى العزيزية فى الاحاديث الدينيه؛ فرهنگ فارسى؛ كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مختصرالمعانى؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ميزان الحكمه؛ الميزان فى تفسيرالقرآن.حسن رمضانى
[12]. لسانالعرب، ج 14، ص 134، «نشأ»؛ لغتنامه، ج 2، ص 3051؛ فرهنگ فارسى، ج 1، ص 380.
[13]. مفردات، ص 807 ، «نشأ»؛ بصائر ذوىالتمييز، ج 5 ، ص 52 ، «نشأ».
[14]. التحقيق، ج 12، ص 116، «نشأ».
[15]. مختصر المعانى، ص 28 ـ 29.
[16]. التعريفات، ص 59 .
[17]. كشفالظنون، ج 1، ص 181.
[18]. فرهنگ فارسى، ص 380.
[19]. العروة الوثقى، ج 2، ص 687 .
[20]. بحارالانوار، ج 83 ، ص 175؛ ج 88 ، ص 339.
[21]. التعريفات، ص 58 .
[22]. الميزان، ج 7، ص 298.
[23]. شرح منظومه، ص7؛ تعليقة على شرحالمنظومه، ص58 ؛ دررالفوائد، ج 1، ص 13.
[24]. تعليقة على شرح المنظومه، ص 58 .
[25]. اسفار، ج 9، ص 153.
[26]. اسفار، ج 8 ، ص 347؛ شرح منظومه، ص 303.