اِستحباب: فرمان غير الزامى شارع
استحباب، مصدر ثلاثى مزيد باب استفعال از ريشه «حـبـب» در لغت به معناى برگزيدن چيزى است[24] و در اصطلاح فقه، يكى از احكام پنجگانه تكليفى است كه فعلِ آن رجحان دارد و شارع بر انجام آن تشويق كرده[25] و عمل به چنين حكمى، سزاوار ستايش و پاداش است; ولى ترك آن، كيفر و سرزنش در پى ندارد[26]، مگر در موارد خاصى كه تداوم ترك مستحبات موجب از بين رفتن فضايل اخلاقى و عواطف انسانى و وهن احكام الهى تلقى شود.در برخى موارد، انجام دادن كار مستحب بسيار با اهميت تلقى شده و روى آوردن به مستحبات از اوصاف انسانهاى شايسته قرار داده شده است; به عنوان نمونه در آيه «والَّذينَ فى اَمولِهِم حَقٌّ مَعلوم * لِلسّائِلِ والمَحروم» (معارج/70،24ـ25) برخى گفتهاند: اين آيه مربوط به زكات واجب است; ولى اين سخن به دو دليل مردود است: 1. اين سوره مكى است، درحالىكه مىدانيم حكم زكات در مكّه نازل نشده بود يا اگر نازل شده بود مقدار معيّنى نداشت و اين آيه از «حق معلوم» سخن به ميان آورده است. 2. در روايات اين آيه بر غير زكات واجب از موارد انفاقات مستحبى تطبيق شده است; مانند آنچه بهصورت روزانه، هفتگى يا ماهانه به تهديدستان كمكمىشود و با آن، صله رحم انجام مىگيرد يا از سربار بودن برخى از افراد جامعه جلوگيرىمىشود يا مشكلات غير قابل پيش بينى مردم حل مىگردد.[27] اينگونه صدقات هرچند مستحب است با تعبير «حق معلوم» بيان شدهاست.
شايد بتوان گفت سرّ اينگونه تعابير آن است كه ترك برخى از مستحبات هرچند بهصورت موردى، عقوبتى در پى ندارد; ولى اگر بهصورت مستمر، آن هم از سوى همه افراد جامعه صورت پذيرد، زيانهاى مهمى را متوجه جامعه اسلامى مىكند، چنانكه اگر ساختن بيمارستانها، پلها، اقامه جمعه و جماعتها و... به فراموشى سپرده شود خسارتهاى غير قابل جبرانى را در پى خواهد داشت، ازاينرو پيامبر(صلى الله عليه وآله) با كسانى كه به مسجد نمىآمدند و در جماعت مسلمانان شركت نمىكردند، برخورد مىكرد[28]، با اينكه شركت در جماعت و اقامه نماز در مسجد، مستحب است.
واژه استحباب در قرآن به معناى لغوى «انتخاب و گزينش» بهكار رفته است: «اَلَّذينَ يَستَحِبّونَ الحَيوةَ الدُّنيا عَلَى الأخِرَة» (ابراهيم/14،3 و نيز توبه/9،23; نحل/16،107; فصّلت/41،17) و به معناى اصطلاحى خود، استعمال نشده; ولى كلمات «تطوّع» و «نفل» در آيات به اين معنا آمده است.
«تطوّع» در لغت، كارى است كه انجام دادن آن بر انسان لازم نيست; ولى آن را با ميل انجام مىدهد.[29] اين واژه كه به همراه «خير» مىآيد به معناى انجام دادن عمل نيكى است كه نفس آدمى از آن كراهت نداشته، آن را دشوار نداند و داوطلبانه انجام دهد، بر همين اساس، اين واژه در مستحبات بهكار مىرود، چون در واجب، نوعى تحميل بر نفس وجود دارد; ولى مستحب با رغبت انجام مىگيرد[30]، پس تطوّع اخص از اطاعت است، زيرا اطاعت، افزون بر مستحب، واجب را نيز در برمىگيرد.[31]
خداوند در آيه 158 بقره/2 پس از بيان سعى ميان صفا و مروه، مىفرمايد: «و مَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَاِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَليم». بيشتر مفسران اين بخش از آيه را در خصوص انجام دادن حجّ و عمره مستحبى پس از واجب يا طواف مستحب يا هر نوع عمل مستحب ديگر دانستهاند.[32]
در آيه 184 بقره/2 نيز درباره كسانى كه روزه گرفتن برايشان طاقت فرساست، دستور به اطعام مسكين داده شده و مىفرمايد: كسى كه بيش از يك مسكين يا يك مسكين را افزون بر مقدار واجب اطعام كند[33] يا كسى كه در همه امور دينى كار نيك انجام دهد، ذخيره خوبى براى خود مهيا ساخته است[34]: «و عَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكين فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌلَهُ».
كلمه تطوّع به همين معنا بهصورت اسم فاعل در آيه 79 توبه/9 نيز بهكار رفته است. پس از فرمان پيامبر به جمعآورى صدقات، برخى از صدقهدهندگان از سوى منافقان مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتند. قرآن، ضمن تطوّع دانستن عمل مؤمنان و تأييد آن، منافقان را نكوهش كرده و به عذاب دردناك وعده مىدهد:«اَلَّذينَ يَلمِزونَ المُطَّوِّعينَ مِنَ المُؤمِنينَ فِى الصَّدَقـتِ...». (توبه/9،79) مطّوّعين كه در اصل «متطوّعين» بوده به معناى كسانى است كه بيش از مقدار واجب، عمل صالح انجام مىدهند.[35]
واژه «نفل» نيز در آيات قرآن در معناى استحباب بهكار رفته است. اين واژه در لغت به معناى «زياده» است[36] و به مستحب از آن جهت كه افزون بر واجب است نافله گفته مىشود.
طبق مفاد آيه 79 اسراء/17 پيامبر(صلى الله عليه وآله) به خواندن نماز شب مأمور شد. برخى گفتهاند: نماز شب در آغاز اسلام بر پيامبر واجب بود و با آمدن اين آيه، حكم وجوب، نسخ شد و بدينسان عملى مستحب و تطوّعى گرديد. عدهاى نيز نفل بودن آن را براى پيامبر به معناى «زياد كننده درجات» دانستهاند.[37]
مصاديق امر استحبابى در قرآن فراوان است. اين موارد به شكل صيغه امر بيان شده و امر، ظهور در وجوب دارد; ولى در فتاواى فقيهان، براساس برخى روايات و با كمك قراين حاليه و مقاليه، حمل بر استحباب شده است. از جمله اوامر استحبابى در بخش عبادات، آيه «واركَعوا مَعَ الرّكِعين» (بقره/2،43) است كه از آن ترغيب و تشويق به اقامه نماز به جماعت فهميده شده است[38]; همچنين آياتى كه درباره شب زندهدارى* و خواندن نافله شب و خواندن قرآن بهصورت ترتيل آمده است[39]:«قُمِ الَّيلَ اِلاّ قَليلا * ... ورَتِّلِ القُرءانَ تَرتيلا» (مزمّل/73، 2ـ7)، «و مِنَ الَّيلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَكَ». (اسراء/17،79) البته برخى، از اين آيات در خصوص شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله)استفاده وجوب كردهاند.[40]
در آداب اجتماعى مىتوان به آيهاى كه امر به ابتداى به سلام* مىكند[41]: «... فَاِذا دَخَلتُم بُيوتـًافَسَلِّموا عَلى اَنفُسِكُم...» (نور/24،61) و آيهاى كه مىفرمايد: تحيّت را به نحو شايستهترى پاسخ دهيد: «واِذَا حُيّيتُم بِتَحِيَّة فَحَيّوا بِاَحسَنَ مِنها...» (نساء/4،86) اشاره كرد.[42]
در روابط اقتصادى مىتوان به آياتى كه نوشتن بدهى*، شاهد گرفتن بر دَيْن و گرفتن وثيقهرا خواسته توجه داد: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اِذا تَدايَنتُم بِدَين اِلى اَجَل مُّسَمًّى فَاكتُبوهُ ... واستَشهِدوا شَهيدَينِ مِن رِجالِكُم * واِن كُنتُم عَلى سَفَر ولَم تَجِدوا كاتِبًا فَرِهـنٌ مَقبوضَةٌ...». (بقره/2،282ـ283) اين موارد از مستحبات باب معاملات شمرده شده است.[43]
در مسئله ازدواج، اسلام فراهم آوردن مقدمات ازدواج* را مستحب مىداند[44]: «واَنكِحوا الاَيـمى مِنكُم والصّــلِحينَ مِن عِبادِكُم واِمائِكُم...». (نور/24،33) در مسائل جزايى، خداوند اهل ايمان را به عفو و گذشت كريمانه توصيه مىكند: «وليَعفوا وليَصفَحوا اَلا تُحِبّونَ اَن يَغفِرَ اللّهُ لَكُم...». (نور/24،22)
گستره احكام تكليفى در روايات نيز همينگونه است; از ميان احكام پنجگانه تكليفى، تكليف* الزامى وجوب و حرمت بسيار اندك است و بيشتر افعال آدمى، حكم* اباحه و پس از آن استحباب و كراهت دارد. اهميت برخى مستحبات در شريعت اسلامى به حدّى است كه مىتواند از ثوابى بيشتر از واجب برخوردار باشد، چنانكه در روايات، ثواب زيارت امامحسين(عليه السلام)كه مستحب است معادل چندين حجّ قرار داده شده است[45] يا آنكه از 70 پاداشِ سلام، 69 پاداش براى ابتداى به سلام و يك پاداش براى جواب آن قرار داده شده[46]، درحالىكه سلام كردن مستحب و پاسخ آن واجب است. در برخى مستحبات نيز زمينه وجوب فراهم بوده; ولى بر اثر موانعى، شارع مقدس آنها را مستحب قرار داده است، چنانكه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)درباره مسواك زدن فرمود: «لولا أن أشقّ على أمّتى لأمرتهم بالسواك = اگر بر امتم دشوار نبود، مسواكزدن را واجب مىكردم».
منابع
بحارالانوار; البرهان فى تفسير القرآن; تاجالعروس من جواهرالقاموس; التبيان فى تفسير القرآن; التفسيرالكبير; تفسير نورالثقلين; تفسير نمونه; تهذيب الاحكام; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن; زبدة البيان فى براهين احكام القرآن; الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه; الفقه الاسلامى و ادلته; الكافى; كشف الاسرار و عدةالابرار; كفاية الاصول; مجمع البيان فى تفسير القرآن; محاضرات فى اصول الفقه; مفردات الفاظ القرآن; الميزان فى تفسيرالقرآن; موسوعة مصطلحات اصولالفقه; وسائلالشيعه.بخش فقه و حقوق
[24]. الصحاح، ج1، ص106; تاجالعروس، ج1، ص402، «حبب».
[25]. كفايةالاصول، ج1، ص63ـ64; محاضرات، ج2، ص123.
[26]. الفقه الاسلامى، ج1، ص68.
[27]. البرهان، ج5، ص489ـ491.
[28]. وسائلالشيعه، ج8، ص293.
[29]. مفردات، ص529، «طوع».
[30]. الميزان، ج9، ص351.
[31]. التبيان، ج2، ص44.
[32]. جامعالبيان، مج2، ج2، ص71; التبيان، ج2، ص44ـ45; نمونه، ج1، ص544.
[33]. مجمعالبيان، ج2، ص440; التفسيرالكبير، ج5، ص89.
[34]. مجمعالبيان، ج2، ص440.
[35]. التبيان، ج5، ص267.
[36]. مفردات، ص820; «نفل».
[37]. كشف الاسرار، ج5، ص606.
[38]. زبدة البيان، ص182.
[39]. همان، ص142ـ143، 519.
[40]. همان، ص143; مجمع البيان، ج6، ص670.
[41]. زبدة البيان، ص475ـ476.
[42]. همان، ص154.
[43]. زبدة البيان، ص559، 575.
[44]. همان، ص637.
[45]. تهذيب، ج6، ص47; وسائلالشيعه، ج14، ص454.
[46]. بحارالانوار، ج73، ص11.