اَسْوَدبنعَبْدالاَسَدبنهِلال: از قريش، تيره بنىمخزوم
وى از طرف پدر، برادر ابوسلمه و مادرش از قبيله كنده[10] است. اسود برخلاف ابوسلمه كه مادرش از بنىهاشم بود[11] نه تنها به پيامبر ايمان نياورد، بلكه در مخالفت با او كوشيد. نام وى در شمار استهزا كنندگان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ثبت رسيده است.[12] در ايّام حجّ او با ديگر مخالفانِ پيامبر در مبادى ورودى مكّه مىايستادند تا از ارتباط ديگران با آن حضرت مانع شوند.[13] اسود در جنگبدر* اوّلين كشته از سپاه مشركان بود. چون نگاه او به حوض آب ذخيره مسلمانان افتاد سوگند ياد كرد كه يا از آن بنوشد يا آن را ويران كند. بدينمنظور كوشيد; امّا حمزه در برابر وى قرار گرفت و پاى او را قطع كرد. اسود همچنان در پى تحقق عهد خويش، به پيش رفت و ديوار حوض را با پاى ديگر خود ويران كرد و در نهايت در درون حوض به دست حمزه كشته شد.[14] مرگ او غيرت و شجاعت عتبه، و برادرش شيبه و فرزندش وليد را برانگيخت و از لشكر جدا شده، مبارزطلبيدند.[15]اسود مردى تندخو و بد اخلاق بود.[16] مفسران گاه تقابل كفر و ايمان را بهصورت مقايسهاى ميان او و برادرش ابوسلمه* مطرح كردهاند، چنان كه نمونهاى از آن را ذيل آيه 32 كهف/18 و آيات 19ـ25 حاقّه/ 69 و 9ـ10 انشقاق/ 84 مىبينيم.
برپايه روايتى، زنى كه در مدينه مرتكب دزدى شد و پيامبر بهرغم شفاعت برخى اصحاب، دست او را قطع كرد، فاطمه دختر اسود بودهاست.[17]
اسود در شأن نزول:
1. بنا به نقل كلبى آيه 32 كهف/18: «واضرِب لَهُم مَثَلاً رَجُلَينِ جَعَلنا لاَِحَدِهِما جَنَّتَينِ مِناَعنـب ...= برايشان داستان دو مردى را بيان كن كه به يكى از آن دو، دو بوستان از انگورها داديم...» درباره او و برادرش ابوسلمه نازل شده است[18]، درحالىكه منابع، اطلاعاتى درباره باغهاى انگورِ اسود ارائه نمىدهد. بنابه روايت ابنعباس آيه درباره عيينه و سلمان نازل شده و خداوند اين دو را به برادرانى از بنىاسرائيل تشبيه كرده كه يكى از آنها بر اثر ثروت اندوزى، نسبت به خدا كفر ورزيد. در برخى منابع نيز مراد از «رَجُلين» پيامبر و اهل مكه يا هر مؤمن و كافرى دانسته شده[19] كه در اين صورت آيه نمادين خواهد بود.2. بنا به نقل ابنعباس و ضحاك آيات 19 و 25 حاقّه/69[20] و 7 و 10 انشقاق/84[21] كه از واگذارى نامه اعمال به مؤمنان و كافران سخن مىگويد در شأن اسود و ابوسلمه است.
3. بنا به روايت مقاتل، آيه 40 نبأ/78: «ويَقولُ الكافِرُ يـلَيتَنى كُنتُ تُربًا» درباره اسود نازل شدهاست.[22]
4. بنا به روايتى از ابنعباس، مراد از انسان در آيات «وَ قالَ الاِنسـنُ ما لَها» (زلزله/99، 3) و «اِنّالاِنسـنَ لَكَفور» (حجّ/22، 66) اسود است[23] كه نسبت به نعمتهاى الهى كفران كرد و با مشاهده قيامت نگرانى و تحيّر خود را ابراز خواهد كرد.
5. ذيل آيه 51 صافّات/ 37: «قالَ قائلٌ مِنهم اِنّى كانَ لى قَرين» از اسود سخن به ميان آمده و قائل، او شمرده شده است.[24]
6. برخى او را از مصاديق «مقتسمين» دانستهاند; يعنى آنان كه مسير ورودى مكّه را براى جلوگيرى از ارتباط ديگران با پيامبر(صلى الله عليه وآله)، بين خود قسمت كرده بودند، كه در آيه 90 حجر/ 15 خداوند درباره كيفر آنان سخن دارد.[25]
منابع
الاستيعاب فى معرفة الاصحاب; انساب الاشراف; بحرالعلوم، سمرقندى; البداية و النهايه; التفسير الكبير; الجامع لاحكام القرآن، قرطبى; جمهرة انساب العرب; الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور; السيرة النبويه، ابنهشام; الطبقات الكبرى; كتاب الثقات; كشف الاسرار و عدة الابرار; المحبر; المغازى.محمد باغستانى
[10]. انساب الاشراف، ج10، ص4308.
[11]. الاستيعاب، ج4، ص244.
[12]. جمهرة انساب العرب، ص144.
[13]. المحبر، ص160.
[14]. المغازى، ج1، ص68; البداية والنهايه، ج3، ص214; الدرالمنثور، ج4، ص24.
[15]. البداية والنهايه، ج3، ص214.
[16]. الثقات، ج1، ص166; البداية والنهايه، ج3، ص214; السيرةالنبويه، ج2، ص624.
[17]. جمهرة انساب العرب، ص144; الطبقات الكبرى، ج8، ص206.
[18]. تفسير قرطبى، ج10، ص259; تفسير سمرقندى، ج2، ص298; كشفالاسرار، ج5، ص688.
[19]. تفسير قرطبى، ج10، ص259.
[20]. تفسير سمرقندى، ج3، ص399; تفسير قرطبى، ج18، ص175.
[21]. تفسير قرطبى، ج19، ص179.
[22]. همان، ص123.
[23]. التفسير الكبير، ج23، ص63; تفسير قرطبى، ج12، ص62; ج20، ص101.
[24]. تفسير قرطبى، ج10، ص259.
[25]. المحبر، ص160.