اذان: جملات مخصوص براى اعلام وقت نمازو...
اذان، اسم مصدر باب تفعيل[38] يا اسمى است كه قائممقام ايذان مىشود[39] و بهمعناى اعلام و به همين معنا در آيات 3 توبه/9; 27 حج/22، و 44 اعراف/7 بهكار رفته است.اذان در اصطلاح شرع، جملات مخصوصى است كه در مواردى، ازجمله اعلام وقت نماز و بهعنوان مقدّمه نماز*، تشريع شده است.[40] از نظر شيعه و برخى از اهلسنت، اين جملات بهصورت وحى بهوسيله جبرئيل بر پيامبر عرضه گشت;[41] امّا مشهور اهلسنّت، القاى فقرات اذان را در خواب به عبداللهبنزيد[42] يا برخى ديگر از صحابه[43] مىدانند.
فقرات اذان:
مشهور شيعه اذان را داراى 18 جمله مىدانند: اللّه اكبر 4 بار، اشهد ان لا اله الاّ اللّه، اشهد انّ محمّداً رسولاللّه، حىّعلىالصّلاة، حىّعلى الفلاح، حىّ على خيرالعمل، اللّه اكبر، لاإلـه إلاّ اللّه، هر كدام 2 بار.[44]مشهور اهلسنّت، باحذف حىّ على خيرالعمل و گفتن يك بار لا إلـه إلاّاللّه در آخر اذان، آن را داراى 15 جمله مىدانند. آنان جمله «الصلوة خيرٌ مِن النوم» را در اذان صبح بعد از حىّ على الفلاح مىافزايند.[45]عبارت «أشهد أنّ عليّاً ولىّ اللّه» گرچه از روزگارى كهن در ميان شيعه متداول بوده است و اكنون شعار آنان شمرده مىشود، نزد علماى شيعه جزئى از اذان محسوب نشده و فقط به استناد روايتى از حضرت صادق(عليه السلام)آن را مستحب دانستهاند و ذكر آن به قصد جزئيّت جايز نيست.[46] جمله «حىّ على خيرالعمل» نزد اماميه يكى از جملات اذان است كه در روايت معراج به آن تصريح شده است.[47] و بر پايه منابع روايى، اين فقره در زمان ابوبكر و عمر در اذان گفته مىشد و عمر با اين پندار كه اين جمله مردم را از هر كارى بهسوى نماز مىكشاند و از جهاد بازمىدارد، دستور داد آن را از اذان حذف كنند[48] در مورد جمله «الصّلاة خيرٌ من النوم = نماز از خفتن بهتر است» اهلسنّت گفتهاند: بلال* هنگام اذان، اين فقره را افزود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز تأييد كرد;[49]ولى اماميه معتقداست كه اين فقره در زمان پيامبر نبوده; بلكه در زمان عمر به اذان افزوده شده است[50] و در روايتى كه مالك در موطّأ نقل كرده نيز اين مطلب تأييد مىشود.[51]
قرآن كريم در دو آيه با واژه «ندا» و در يكآيه با دعا از اذان يادكرده است:
1. آيه58 مائده/5 درباره كسانى است كه هنگام فراخوانى به نماز بهوسيله اذان، نماز (يا اذان)[52] را مسخره مىكردند: «واِذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا...». فقيهان شيعه[53] و اهلسنت[54] گفتهاند: مراد از ندا در اين آيه، اذان است و مشروعيت آن از آيه، استفاده مىشود. از پيوند اين آيه با آيه پيشين كه مىگويد: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا الَّذينَ اتَّخَذوا دينَكُم هُزُوًا و لَعِبـًا مِنَ الَّذينَ اوتوا الكِتـبَ مِن قَبلِكُم و الكُفّارَ اَولِياءَ» (مائده/5، 57) استفاده مىشود كه به بازى گرفتن اذان و نماز در حقيقت مسخره كردن دين است و مؤمنان نبايد با افرادى كه چنين مىكنند، پيوند داشته باشند.
2. «اِذا نودىَ لِلصَّلوةِ مِن يَومِ الجُمُعَةِ فَاسعَوا اِلى ذِكرِ اللّهِ» (جمعه/62،9) مراد به ندا در اين آيه، اذان نماز* جمعه است.[55] برخى از فقيهان اهلسنت گفتهاند: وجوب نمازجمعه مشروط بهشنيدن اذان است; ولى بيشتر فقيهان، مخالف اين رأى هستند.[56] برخى[57] گفتهاند: از اينكه در غير نمازجمعه فعل ندا بهصورت جمع آمده (نادَيتُم إِلى الصَّلوة) و در نمازجمعه بهصورت مفرد آمده (نودىَ لِلصَّلوةِ) بهدست مىآيد كه براى نمازهاى يوميه، جايز است افراد مختلفى در يك شهر اذان گفته، در مكانهاى متعدّدى نماز اقامه شود; امّا در نماز جمعه همه مأمور به گفتن اذان و اقامه جمعه نيستند; بلكه مأمور به اين هستند كه هرگاه اذان نمازجمعه گفتهشد، بهسوى نماز بشتابند و نيز بهدست مىآيد كه عهدهدار ولايت در ميان مسلمانان، درصورت قدرت بر اقامه نماز جمعه، به اذان براى آن فرمان مىدهد. از آنجا كه واژه ندا به صداى خوش تفسير شده،[58] شايد بهدست آيد كه بهتر است مؤذن صدايى رسا و خوش داشته باشد.
3. «ومَن اَحسَنُ قَولاً مِمَّن دَعا اِلَى اللّهِ و عَمِلَ صــلِحـًا= و كيست خوش گفتارتر از آن كس كه بهسوى خدا خواند و كار نيك كند.» (فصلت 41/33) برخى از مفسران، شأن نزول آيه را اذانگويان دانستهاند;[59] بر اين اساس، اذان نيكوترين سخن و دعوت بهسوى خدا خواهد بود; دعوتى كه با تكبير*، شهادت به يگانگى خدا و رسالت پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله)، تشويق به نماز، فلاح و بهترين كردار انجام مىشود.
فخررازى از اينكه در اين آيه، اذان، نيكوتر از هر گفتارى شمرده شده، آن را واجب دانسته[60] و طبرسى ازجمله «وعَمِلَ صــلِحـًا» استفاده كرده است كه دعوتگر به خدا، ازجمله مؤذّنان بايد به دانش خود عمل كنند تا فرياد آنان بهتر بر دلها نشيند و روان بدان آرامش يابد.[61]
منابع
احكام القرآن، ابنالعربى; بحارالانوار; التفسير الكبير; جواهرالكلام فى شرح شرايع الاسلام; السيرةالحلبيه; السيرةالنبويه، ابنهشام; الفقهالاسلامى و ادلته; الكافى; كتاب الخلاف; الكشاف; كنزالعرفان فى فقه القرآن; لسانالعرب; مجمعالبيان فى تفسير القرآن; مستمسك العروة الوثقى; المصباح المنير; معجم مقاييس اللغه; الموطأ; النص والاجتهاد.سيد عباس رضوى
[38]. المصباح، ص10; مقاييساللغه، ج1، ص77، «اذن».
[39]. لسانالعرب، ج1، ص105، «اذن».
[40]. جواهرالكلام، ج9، ص2ـ3.
[41]. الكافى، ج1، ص302; الفقه الاسلامى، ج1، ص692.
[42]. السيرة النبويه، ج2، ص508.
[43]. همان، ص509; السيره الحلبيه، ج2، ص96.
[44]. الخلاف، ج1، ص278.
[45]. الفقه الاسلامى، ج1، ص701ـ702.
[46]. مستمسك العروه، ج5، ص544ـ545.
[47]. بحارالانوار، ج81، ص141.
[48]. همان، ص140.
[49]. السيره الحلبيه، ج2، ص97.
[50]. النص و الاجتهاد، ص193.
[51]. الموطأ، ج1، ص72.
[52]. التفسير الكبير، ج12، ص380.
[53]. كنزالعرفان، ج1، ص170.
[54]. الفقه الاسلامى، ج1، ص692.
[55]. الفقه الاسلامى، ج2، ص1283.
[56]. الفقه الاسلامى، ج2، ص1287ـ1288.
[57]. بحارالانوار، ج86، ص123.
[58]. لسانالعرب، ج14، ص97، «ندى».
[59]. الكشاف، ج4، ص199; احكامالقرآن، ج4، ص1662.
[60]. التفسير الكبير، ج27، ص125.
[61]. مجمعالبيان، ج9، ص19.