آشاميدنىها
برابر عربى آشاميدنى، «شراب» از مادّه (شرب) است كه در قرآن 11 بار بر انواعى از آشاميدنىهاى دنيا و آخرت اطلاق شده است. واژه شُرب كه در مجموع 39 بار به شكلهاى گوناگون در قرآن ديده مىشود، به معناى خوردن چيزى است كه جويده نمىشود[49] و شراب، مايعى است كه نوشيده مىشود.[50] از همين مادّه است «مشرب» و جمع آن «مشارب» به معناى محل آشاميدن يا برداشتنِ آب*: «قَد عَلِمَ كُلّ أناس مَشرَبهم» (بقره/2، 60؛ اعراف/7،160) كه مترادف با شراب نيز آمده: «وَلهم فيها مَنـفِعُ و مَشارِب = و براى آنان در آنها [= چارپايان]سودها و نوشيدنىهايى است.» (يس/36، 73) شِرب با كسره شين، شكل ديگرى از اين مادّه به معناى سهمى از آب است[51]:«لها شِربٌ و لكم شِربُ يَوم معَلوم = براى آن [ناقه]سهمى [از آب]و براى شما سهم روزى معيّن است.» (شعراء/26، 155) باب اِفعال اين مادّه نيز فقط يكبار براى «محبّت شديد» استعاره آورده شده است. (بقره/2، 93) ديگر واژه قرآنى اين موضوع «سقى» از مادّه (س ق ـ ى) به معناى نوشانيدن است كه در مجموع 25 بار به شكلهاى گوناگون در قرآن ديده مىشود[52]:«وسَقـهم ربُّهم شَراباً طَهوراً = و پروردگارشان نوشيدنى پاكيزهاى به آنان مىنوشاند.» (انسان/76، 21) باب اِفعال اين مادّه به معناى فراهم كردن نوشيدنى است[53]:«نُسقِيكممِمّا فىبُطونِه مِن بَينِ فرث و دَم لَبناً خالِصاً = از آنچه در شكمهاى آنها است، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب فراهم مىكنيم» (نحل/16،66) از همين روى خداوند، در همه جا اسقا (فراهم كردنِ آب) را به خود نسبت داده؛ ولى سقى (دادنِ آب به ديگرى) را به خود نسبت نداده است مگردر موردابراردر بهشت. (انسان/76،21) «سقايه*» به معناى ظرفى كه از آن آب نوشيده مىشود، از همين مادّه است (يوسف/12،70) و به معناى محلّى كه در مراسم حج از آن آب برداشته مىشود يا به معناى «آبدادن» به حاجيان نيز به كار مىرود[54]:«أجَعَلتم سِقايَةَ الحاجِّ....» (توبه/9،19) سُقيـى با ضمّه سين (مصدر) شكل ديگرى از اين مادّه به معناى آب دادن است[55]:«فَقالَ لَهم رسولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ و سُقيـها = و رسول خدا [ = صالح]به آنان گفت: زنهار! ماده شتر خدا و آب دادنش را [رعايت كنيد].» (شمس/91، 13) با مقايسه دو واژه شرب و سقى، اين تفاوت را مىتوان بيان كرد كه آشاميدن، يك معناى فاعلى(فراهم كردنو دادنِ آب) و يك معناى مفعولى (خوردن آب) دارد؛ آن گاه كه به معناى فاعلى نظر باشد، واژه سقى و آنگاه كه به معناى مفعولى توجّه باشد، شرب به كار مىرود.[56]آشاميدنىها نشانه قدرت پروردگار:
آيات 65 تا 69 نحل/16 فرو فرستادن آب از آسمان، آفرينش شير* در پستان چارپايان، وجود آشاميدنىهاى نيكو در خرما* و انگور* و خروج عسل* از شكم زنبور را از نشانههاى قدرت خدا براى انسانهايى دانسته كه شنوايى، تعقّل و انديشه دارند. در دسترس بودن آب آشاميدنى و فرو نرفتن آن در زمين (ملك/67، 30) و ذخيره شدن آن (مؤمنون/23، 18) وتلخ نبودن آب (واقعه/56، 70) و پديد آمدن آب از زير پاى مريم(عليها السلام): «... قَد جَعَل ربُّكِ تَحتَكِ سَريّاً * فكُلِى وَاشرَبِى و قَرِّى عَيناً» (مريم/19، 24 و 26) و نيز وجود آب خنك و آشاميدنى براى ايوب(عليه السلام): «اركُض بِرِجلِك هـذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَرابٌ» (ص/38،42) و جوشيدن دوازده چشمه براى آشاميدن قوم موسى (بقره/2، 60؛ اعراف 7/160) همه از نشانههاى قدرت خداوند است؛ چنانكه ابراهيم(عليه السلام)هم در وصف پروردگار به قومش گفت: «والّذى هُوَ يُطعِمُنِى و يَسقينِ = و [پروردگار من]كسى است كه به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند». (شعراء/ 26، 79)آشاميدنىهاى دنيا
الف. آشاميدنىهاى مباح:
1. آب، گوارا و زداينده تشنگى*: آيات فراوانى آب را نعمتى حيات بخش و خالى از هرگونه آلودگى دانسته كه از آن سيراب مىشويم:«... وَ أنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً * لِنُحيِىَ بِهِ بَلدَةً ميتاً وَ نُسقيَه مِمّا خَلَقْنا أنعـماً وَ أَناسِىَّ كثِيراً = و از آسمان آبى پاك فرود آورديم تا با آن سرزمينى مرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه از دامها و انسانهاى بسيار آفريديم، بنوشانيم» (فرقان/25، 48 و 49)، «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُم مِنهُ شَرابٌ = خدا است كسى كه از آسمان آبى فرود آورد كه [آب]آشاميدنى شما از آن است» (نحل/16،10)،«فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْنـكمُوهُ= و از آسمان آبى نازل، وشما را بدان سيراب كرديم» (حجر/15، 22)، «وَ أَسْقَينـكُم ماءً فُراتاً = به شما آبى گوارا نوشانديم». (مرسلات/77،27) بر پايه روايتى از امام على(عليه السلام)آب بهترين آشاميدنىها در دنيا و آخرت است[57] و امام صادق(عليه السلام)در پاسخ كسى كه از طعم آب پرسيد، فرمود: طعمآب «طعم حيات» است.[58]2. شير، لذيذ و گوارا: از چارپايان، «نوشيدنىهاى» گوارايى براى انسان به دست مىآيد:«وَ لَهُمْ فِيها مَنـفِعُ وَمَشارِب.» (يس/36،73) از شير خالص به شما مىنوشانيم: «نُسقِيكُمْ مِمّا فِى بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْث وَ دَم لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّـرِبينَ» (نحل/16،66) و نيز مؤمنون23/21. [59] 3. عسل، شفابخش: از درون شكم زنبور عسل، «نوشينى» شفابخش با رنگهاى گوناگون خارج مىشود: «يَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ ألونُه فِيه شفاءٌ لِلنّاسِ.» (نحل/16، 69) 4. آب* ميوه، روزى نيكو: خرما و انگور غذاهاى پربركتى هستند كه خداوند، نصيب انسانها ساخته است: «وَ مِنْ ثَمَرتِ النَّخِيلِ وَالأعنـبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً.» (نحل/16، 67) برخى «وَ مِنْ ثمرت» را در اين آيه، عطف بر «مِمّا» در آيه پيش دانستهاند؛ يعنى به شما از نوشيدنىهاى خرما و انگور (آب ميوه) نيز مىنوشانيم. ابنعبّاس «سَكَراً» را به معناى خمر و مقصود از «رزقاً حسناً» را همه خوردنىها و نوشيدنىهاى حلال، از دو ميوه خرما و انگور دانسته است؛ امّا به نظر بعضى، چون خداوند در مقام امتنان بر مردم براى آنان انواع نوشيدنىهاى حلال (آب، شير، عسل) را برشمرده، مقصود از «سَكَرَاً» نمىتواند خمر باشد؛ زيرا خداوند به چيز حرام منّت نمىگذارد.[60] برخى گفتهاند: آشاميدنى عُزير(عليه السلام)كه آيه «فَانْظُر إلى طَعامِكَ وَشَرابِكَ لَمْيَتسنّه» (بقره/2، 259) از فاسد نشدن آن خبر داده، نوعى آب ميوه (آب انگور) بوده است.[61]ب. آشاميدنىهاى حرام:
1. خمر*: گروهى از اصحاب، حكمشراب و قمار را از رسولخدا(صلى الله عليه وآله)پرسيدند: خداوند در پاسخ به پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «بهآنان بگو: درآن دو، گناهبزرگ و سودهايى براى مردم است؛ ولى گناهشان از سودشان بزرگتر است». (بقره/2، 219) در جاى ديگر، «شراب» در كنار قمار، بتپرستى و ازلام (نوعى بختآزمايى)، پليد و شيطانى معرّفى، وفرمان قاطع به پرهيز از آن صادر شده است: «يـأَيُّهَا الَّذينَ ءَامَنوا إِنَّما الخَمرُ وَالمَيسرُ وَالأَنصابُ وَالأزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشّيطـن فَاجتَنِبوه لَعلَّكم تُفلِحُون.» (مائده /5،90) 2. خون، در چند آيه به حرمت «خون» اشاره شده است: «بگو: در آنچه بر من وحى شده، بر خورندهاى كه آن را مىخورد، هيچ حرامى نمىيابم، مگرآنكه مردار يا خون ريخته يا گوشت خوك باشد كه آن پليد است.» (انعام/6،145) «حُرِّمَت عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ والدَّمُ... ذلِكُم فِسقٌ = بر شما، مردار و خون حرام شده... و اينها همه نافرمانى خدا است». (مائده/5، 3) آيه 173 بقره /2 نيز بر حرمت آن دلالت دارد.احكام و آداب آشاميدن
1. پرهيز از اسراف:
از چيزهايى كه قرآن به شدّت آن را نهى كرده، اسراف در خوردن و «آشاميدن» است: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسرِفُوا إنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ». (اعراف/7، 31) مفسّران معانى متعدّدى را براى «اسراف» بيان كردهاند؛ امّا معناى مشهور آن، خروج از حدّ اعتدال و مصرف بيش از حدّ نياز است.[62] در روايات، خوردن هرچه را كه به آن ميل باشد[63] و خوردن پس از سيرى،[64] از موارد اسراف* شمرده شده است. رسولخدا(صلى الله عليه وآله)بر اساس روايتى سفارش كرده است كه يك سوم معده براى غذا، يك سوم آن براى آشاميدنىها و يك سوم براى تنفّس قرار داده شود.[65] نيز فرمود: قلبهايتان را با زيادهروى در خوردن و آشاميدن نميرانيد؛ چرا كه قلب انسان همانند زمين زراعت اگر زياد سيراب شود، مىميرد.[66]2. لزوم شكرگزارى:
خداوند، انسان را براى برانگيختن حسّ شكرگزارى به تأمّل در آب آشاميدنى فرا خوانده است: «أَفَرَءيْتُم الماءَ الَّذِى تَشْرَبُونَ * ءَأَنتُم أنزَلْتُمُوهُ مِنَ المُزنِ أَمْ نَحْنُ المُنزِلُونَ * لَو نَشاءُ جَعَلْنـهُ اُجاجاً فَلَولا تَشكُرُون = آيا آبى را كه مىآشاميد ديدهايد؟ آيا شما آن را از [دل]ابر فرود آوردهايد يا ما فرود آورندهايم؟اگر بخواهيم آنرا تلخ مىگردانيم؛ پس چرا سپاس نمىگزاريد؟» (واقعه/56، 68ـ70) پس از يادآورى نعمت شير چارپايان نيز به شكر*گزارى ترغيب مىكند: «لهُم فيها مَنـفِعُ و مَشارِبُ أفلايَشكُرون». (يس/36، 73) خداوند در پايان آيهاى كه از آفرينش* درياها و آب خوشگوار آن سخن گفته، مىفرمايد:«...و لَعَلَّكُم تَشكُرون». (فاطر/35، 12) در روايتى از امامباقر(عليه السلام)در نحوه شكرگزارى نقل شده كه رسولخدا(صلى الله عليه وآله)هنگام «آشاميدن آب» مىفرمود: الحمد للّه الَّذى سَقانا عَذباً فراتاً بِرَحمَتِهِ وَ لَم يَجعَلهُ مِلحاً اُجاجاً بِذُنُوبِنا = سپاس خدا را كه با آب شيرين وگوارا با رحمت خود ما را سيراب فرمود و به سبب گناهانمان آن را شور و تلخ قرار نداد.[67] براساس روايت امام صادق(عليه السلام)گفتن «بسم اللّه» پيش از آشاميدن آب، و«الحمد للّه» پس از آن سفارش شده است.[68]3. ممنوعيّت آشاميدن براى روزهدار:
«كُلُوا وَاشرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الأَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَْسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إلَى الَّيل... = بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب]بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسيدن]شب به اتمام رسانيد.» (بقره/2،187)آشاميدنىهاى بهشت:
از قرآن استفاده مىشود كه در بهشت*، آشاميدنىهاى گوناگونى هست كه هر كدام فايده و لذّتى دارد. به بهشتيان گفته مىشود: «به [پاداش]آنچه به جاى آورديد، بخوريد و بياشاميد. گواراتان باد!» (طور/52،19) آنان هم در حالىكه تكيه زدهاند، ميوههاى فراوان و نوشيدنى مىطلبند. (ص/38،51)آيه 15 از سوره محمد(صلى الله عليه وآله)/47 در ميان نعمتهاى بهشتيان از چهار نهر* كه هر كدام مايعى ويژه دارد، نام مىبرد: 1. آب صاف و خالص: «فِيها أَنهـرٌ مِن ماء غَيرِ ءَاسِن = در آن [بهشت]نهرهايى از آبى است كه رنگ و بو و طعمش باز نگشته.» (محمد/47، 15) 2. شير: «وَ أَنهـرٌ مِنْ لَبَن لَمْيَتَغَيَّر طَعمُه =]دربهشت]نهرهايىاز شيرىاست كه مزهاش هرگز عوض نشده.» (محمد/47،15) 3. شراب: «وَ أَنهـرٌ مِن خَمر لَذَّة لِلشَّـرِبين =[در بهشت]نهرهايى از شراب [طهور]است كه مايه لذّت نوشندگان است.» (محمد/47، 15) آيات فراوانى به وصف شرابهاى بهشت، ظروف و ساقيان آن پرداخته، آنها را بادهاى ناب، لذّت بخش و عارى از هرگونه مفسده معرّفى مىكند: «يُطافُ عَلَيهِم بِكَأس مِن مَعِين * بَيضاءَ لَذَّة لِلشّرِبينَ * لافِيها غَولٌ و لا هُم عَنها يُنزَفُونَ = با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمىآيند [بادهاى]سخت سپيد كه نوشندگان را لذّتى [خاص]مىدهد. نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بد مستى [و فرسودگى]مىافتند (صافات/37، 45ـ47)، «و[براى پرهيزگاراناست]پيالههايى لبالب [از شراب]. در آنجا نه ياوه شنوند و نه دروغ» (نبأ/78، 34 و 35)، شرابهاى بهشتى، آميخته با زنجبيل از چشمه سلسبيل (انسان/76، 17 و 18)، «مختوم به مشك و آميزهاش از تسنيم» (مطففين/83، 25 ـ 27) و شرابى معطر است. (انسان/76، 5) 4. عسل ناب و خالص: «وَ أَنهـرٌ مِنعَسَلمُصَفًّى.» (محمد/47، 15)
آشاميدنىهاى دوزخ
1. مايعجوشان:
آيات متعدّدى نوشيدنى دوزخيان را چنين وصف كرده. «إن يَستَغيثُوا يُغاثُوا بماء كَالمُهلِ يَشْوى الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ و ساءَت مُرتَفَقاً = اگر فرياد رسى خواهند، به آبى چون مس گداخته كه صورتها را بريان مىكند، فريادرسى مىشوند. بد آشاميدنى و بد جاىگاهى است». (كهف/18، 29) به نقل طبرى، مفسّران «مُهل» را به معناى مايع ذوب شده، چرك و خون، وته مانده روغن آب شده دانستهاند:[69]«وَسُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّع أمعاءَهُم = آبى جوشان به خوردشان داده مىشود تا رودههايشان را از هم فرو پاشد» (محمد/47،15)، «تُسقى مِن عَين ءَانية = از چشمهاى داغ نوشانده شوند» (غاشيه/88، 5) و نحوه نوشيدنشان، به شتران تشنه تشبيه شده: «فَشـرِبونَ عَلَيه مِن الحَميم * فشـرِبون شُربَ الهيم.» (واقعه/56، 54 و 55)2. چركابه:
«لايَذوقُونَ فِيها بَرداً وَ لا
شَراباً * إلاّ حَميماً وَ غَسّاقاً = در آنجا [=جهنم*]نه خنكى چشند و نه نوشيدنى، جز آبجوشان و چركابهاى.»
(نبأ/78، 24 و 25) «غسّاق» را چرك و خون، ومايعى بدبو دانستهاند:[70]«مِن وَرائِهِ جَهنَّم و يُسقى مِن ماء صديد = جهنم پيش روى او است و به او از آبى
چركين نوشانده مىشود.» (ابراهيم/14، 16)آشاميدن وسيله امتحان:
آب در چند مورد، وسيله آزمايش* الهى قرار گرفته است: 1. فراوانىِ آن: «وَألَّوِا استَقـموا عَلى الطَّريقَةِ لاَسقَينـهُم ماءً غَدَقاً * لِنَفْتِنَهُم فيه... = و اگر جنّ و انس[71] در راه راست [= طريقه اسلام[[72] پايدارى ورزند، به طور قطع آب فراوانى [= روزى زياد] به آنان مىنوشانيم تا آنان را در اينباره بيازماييم.» (جن/72، 16 و 17) 2. تقسيم آب ميان مردم و ناقه صالح: «إنّا مُرْسِلوا النّاقَةِ فِتنَةً لَهُمْ فَارتَقِبهم واصطَبِر * و نَبِّئهُم أَنَّ الماءَ قِسمةٌ بَينَهم كُلُّ شِرب مُحتَضَر = ما براى آزمايش آنان، آن ماده شتر را فرستاديم و به صالح گفتيم: مراقب آنان باش و شكيبايى كن و بهآنان خبرده كه آب ميانشان بخش شدهاست وهر كدام را آب به نوبت خواهد بود.» (قمر/54، 27 و 28) در آيات 155 شعراء/26 و 13 شمس/91 نيز به همين معنا اشاره شده است. 3. آشاميدن آب در داستان طالوت و لشكريان چنينآمده است: «إنّ اللّهَ مُبتَليكُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَيسَ منّى وَمَن لَميَطعَمهُ فَإنَّهُ مِنّى = خداوند شما را با رودخانهاى خواهد آزمود؛ پس هركس از آن بياشامد، از پيروان من نيست و هركس از آن نخورد، به طور قطع او از [پيروان]من است.» (بقره/2، 249)منابع:
التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسيرالعياشى؛ التفسيرالكبير؛ تنبيه الخواطر، ورّام؛ جامعالبيان عن تأويل آىالقرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ الدرّالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روحالمعانى فى تفسيرالقرآن العظيم؛ الكافى؛ لسانالعرب؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ المصباح المنير؛ معجم مقاييساللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن.محمد خراسانى
[49] التحقيق، ج6، ص29.
[50] المصباح، ج1، ص308، «شرب»؛ لسانالعرب، ج7، ص64 و 65، «شرب».
[51] مقاييس، ج3، ص267، «شرب».
[52] مفردات، ص415، «سقى».
[53] المصباح، ج1، ص281، «سقى»؛ مقاييس، ج3، ص84، «سقى»؛ مفردات، ص415، «سقى».
[54] مقاييس، ج3، ص85، «سقى».
[55] مفردات، ص415، «سقى»؛ لسانالعرب، ج6، ص300، «سقى».
[56] التحقيق، ج5، ص155، «سقى».
[57] الكافى، ج6، ص380.
[58] همان، ص381.
[59] جامعالبيان، مج10، ج18، ص21.
[60] جامعالبيان، مج8، ج14، ص182.
[61] عياشى، ج1، ص141؛ التفسيرالكبير، ج7، ص32.
[62] جامعالبيان، مج5، ج8، ص214؛ التبيان، ج4، ص386.
[63] الدرّالمنثور، ج3، ص444.
[64] قرطبى، ج7، ص125.
[65] همان، ص123؛ الدرّالمنثور، ج3، ص444.
[66] تنبيهالخواطر، ج1، ص54.
[67] روح المعانى، مج15، ج27، ص228.
[68] الكافى، ج6، ص384.
[69] جامع البيان، مج9، ج15، ص298 و 299.
[70] جامع البيان، مج15، ج30، ص17 ـ 18.
[71] مجمع البيان، ج10، ص559.
[72] الميزان، ج20، ص46.