آخرالزمان: دوره پايانى دنيا
آخر
به بخش پايانى هر مجموعه گفته،[1]
و زمان در لغت بر وقت كم يا زياد اطلاق مىشود.[2] و مقصود از
آن در اينجا روزگار و عمر جهان است. «آخرالزمان» تركيبى اضافى و به معناى بخش
پايانى حيات دنيا است. واژه آخرالزمان در قرآن به كارنرفته؛ امّا مطالب گوناگونى
درباره اين موضوع از آيات قابل استفاده است. قرآن به طور كلّى، جهانيان را به دو
بخش پيشينيان (الأَوّلينَ، المُستَقدِمينَ) و
پسينيان (الأَخِرينَ، المُستَـخِرينَ) قسمت
كرده است (واقعه/56، 13 و 39 و 49؛ حجر/15، 24) افزون بر آن، آياتى در قرآن از
ميراثبرى زمين به وسيله صالحان و مستضعفان، پيروزى نهايى حق بر باطل و گسترش
اسلام در سرتاسر جهان سخن مىگويد كه پس از وقوع بلاها و فتنههاى بسيار محقّق مىشود.
(اعراف/7،128؛ نور/24، 55؛ قصص/28، 5؛ فتح/48، 28 و...) اين آيات با دوره پايانى
دنيا ارتباط دارند[3]
و برخى از نشانههاى قيامت كه از آن به «اَشْراط*الساعة» تعبير شده (محمد /47، 18)
نيز در اين بخش واقعند. در روايات و تفاسير، بسيارى از نشانههاى آخرالزمان از
اشراطالساعة نيز شمرده شده است؛[4]
از اين رو براى جدايى اين دو موضوع مقاله آخرالزمان به حوادث و تحوّلات اجتماعى در
واپسين دوره حيات بشرى اختصاص يافته كه معمولا در كتابهايى تحت عنوان الْمَلاحِمُ
والْفِتَن[5]
و كتابهاى مربوط به غيبت امام زمان[6](عج)
بررسى مىشوند و اشراطالساعة به حوادث طبيعى و دگرگونىهاى كيهانى در آستانه
قيامت، مانند: طلوع خورشيد از مغرب، پوشيده شدن آسمان از دود، تاريك شدن خورشيد و
ماه و ستارگان، متلاشى شدن كوهها و... محدود شدهاست.[7]تعبير «اليومالأخر» كه در قرآن فراوان به كار رفته، با جهان آخرت مرادف و ناظر به اين واقعيّت است كه زندگانى آن جهان، در پى حيات دنيايى، سرانجامِ نهايى آن است[8]؛ در نتيجه، اين اصطلاح نيز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمىشود. از آنجا كه مفهوم «آخر» نسبى است و در تاريخ انقراض دنيا اختلاف فراوانى وجود دارد[9] و قرآن نيز از تعيين وقتى مشخّص براى آن پرهيز كرده (لقمان/31، 34؛ احزاب/33، 63 و زخرف/43، 85) محدوده آخرالزمان به دقّت قابل اندازهگيرى نيست؛ با اين حال، با استفاده از روايات[10] مىتوان بعثت پيامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست[11]؛ البتّه در بيشتر روايات، آخرالزمان به دوره پايانى كه با ظهور مهدى(عج) مقارن است، اطلاق شده است.
بشر به مقتضاى حبّ ذات و طبيعت جست و جو گر خود، همواره به سرانجام دنيا مىانديشيده است.[12] همه اديان الهى و بيشتر مكاتب بشرى، درباره پايان تاريخ، اظهار نظر كردهاند.[13] در همه پيشگويىهاى مربوط به آخرالزمان، خبرهاى وحشتناك و نگرانكنندهاى وجود دارد؛[14] ولى اغلب بر اين امر اتّفاق نظر است كه پايان كار بشر، روشن و سعادتآميز است.[15] در تمام فرقهها و مذاهب اسلامى، كم و بيش سرانجام سعادتمند بشر پيشبينى شده است.[16]در متون زرتشتى (از آيينهاى باستان) به صراحت از دوره طلايى بشر در پايان جهان ياد شده كه به آشوبها و بلاهاى بسيار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسين منجى (سوشيانس) محقّق مىشود.[17] در آيين هندوان نيز هر دوره انسانى به چهار قسمت تقسيم شده كه قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدريجى معنويت اوّليه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبير مىشود؛ سپس منجى بشر ظاهر و با فروپاشى جوامع انسانى و ازبين رفتن شرارتها، دورهاى نو آغاز مىگردد.[18] در متون بودايى نيز از اين دوره، سخن به ميان آمده است.[19] در اديان ابراهيمى، بيش از آيينها و مكاتب ديگر بر دوره طلايى بشر در پايان تاريخ، تأكيد شده است. در عهد عتيق، برقرارى سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پيشبينى شده كه به وسيله «مشيح» محقّق مىشود.[20] در عهد جديد نيز به اين مطلب پرداخته شده[21] و مكاشفه يوحنا به طور كامل به حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص يافته و در پايان آن، به برقرارى صلح و آرامش جهان تحت حاكميت مؤمنان اشاره شده است.[22] در ميان مكاتب بشرى، پيشبينى «ماركس» از مدينه كمونيستى همراه با كمون نهايى ايجاد شده، تصويرى از جامعه بىطبقه و بىنياز از دولت را ارائه مىدهد.[23] پيشبينىهاى «رنهگنون» (عبدالواحد يحيى) از افول و فروپاشى تمدّن مادّى غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقيقت كه با نظر به دادههاى آيينهاى باستان و اديان ابراهيمى ارائه شده خبر مىدهد.[24] نظريّه پايان تاريخ «فوكوياما» پيروزى نهايى نظام غربى و حاكميّت ابدى آن بر سرتاسر جهان را پيشبينى كرده است[25] و نظريّه «برخورد تمدّنها» از «هانتنگتون» جنگ جهانى تمدّنها و نظم جهانىنوى براساس مرزهاى تمدّنى را در پايان اين دوره از جهان، پيشبينى مىكند.[26]
ديدگاه كلّى قرآن درباره پايان تاريخ
ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهى خوش بينانه بوده، پايان دنيا پايانى روشن و سعادت آميز دانسته شده است. سرانجامِ سعادتمند جهان، همان تحقّق كامل غرض از آفرينش انسانها است كه چيزى جز عبادت خداوند نخواهد بود: «ومَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلاَّ لِيَعبدونَ.» (ذاريات/51، 56) عبوديّت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعى آن، براساس برنامهريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسانها از آن بهرهمند مىشوند: «وَعدَاللّهُالَّذينَ ءَامَنوا مِنكُم وعَمِلوا الصَّـلِحـتِ لَيَستخلِفنَّهُم فِىالأَرضِ... ولَيُمَكِّننَّ لَهُم دِينَهُم الَّذِى ارتَضى لَهُم و لَيُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِمأَمناً يَعبُدونَنِى لاَيُشرِكونَ بِى شَيئاً» (نور/24،55)،«هُو الَّذِى أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدِينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَىالدِّينِ كُلِّهِ.» (توبه/9،33؛ فتح/48،28 وصف/61،9)[27]آيات ناظر به آينده جوامع انسانى، بر عنصر خوشبينى در جريان كلّى نظام طبيعت و طرد عنصر بدبينى درباره پايان كار بشر تأكيد ورزيده، به نوعى فلسفه تاريخ براساس سير صعودى و تكاملى آن اشاره دارد.[28] از نگاه اسلام، دين با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در كاملترين شكل خود به بشر عرضه شده: «اَليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم و أَتمَمتُ عَليكُم نِعمَتى و رَضيتُ لَكُم الإِسلمَ دِيناً» (مائده/5،3) و همواره با انتقال از جامعهاى به جامعه ديگر شكوفاتر مىگردد: «مَنْ يَرتدَّ مِنكُم عَن دِينِه فَسوفَ يأتِى اللّهُ بِقَوم يُحِبُّهم و يُحِبّونَه» . (مائده/5،54)[29] خداوند از پيامبران گذشته، پيمان گرفتهكهبهپيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)ايمانآورده، بهاو يارى رسانند (آل عمران/3،81) بنابراين، تمام نبوتها و شرايع پيشين، مقدمه و پيش درآمد شريعت ختميّهاند.[30] از ظاهر برخى آيات، چون«والسَّـبقونَ السَّـبقونَ * أُولــئِكَ المُقرَّبونَ... * ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلينَ * وَ قَليلٌ مِن الأَخِرين» (واقعه/56، 10ـ13 و 14) و نيز بعضى روايات[31] برمى آيد كه پيشينيان از مردم آخرالزمان، فضيلت و مرتبه بالاترى داشتهاند؛[32] امّا اهل تفسير، سبقت گرفتگان را پيامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضيلتى براى اقوام گذشته نشمردهاند؛ زيرا طبيعى است كه اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله)، نسبت به تمام پيامبران ديگر و اصحابشان بسيار كمتر باشند؛[33] البته رواياتى نيز حاكى از نسخ* آيه مزبور نقل شده[34] كه درست به نظر نمىرسد؛[35] و به دليل سطح بالاى معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّى اقوام گذشته، جاى خود را در اسلام* به معجزه عقلى و علمى (قرآن) داده[36] و وحى قرآنى، با سخن از قرائت و علم و قلم، آغاز مىشود: «اِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَق * اِقرَأ و رَبُّكَ الأَكرَمُ * الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلمِ * عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم يَعلَم». (علق/96، 1ـ5) و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهليت در مقابل عصر علم و خرد ياد مىكند: «الجَـهِليَّةِ الأُولَى» [37] (احزاب/33،33) از اين رو، طبق روايات، سوره توحيد و شش آيه آغازين حديد، براى اقوامى در آخرالزمان نازل شده كه در كاوشهاى دينى، از اقوام پيشين ژرفانديشتر و دقيقترند.[38] در روايات متعدد ديگر نيز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنهها و آشوبهاى بسيار، بهترين زمان و بهترين مردم شناسانده شدهاند؛[39] بنابراين، ميان ديدگاه خوشبينانه اسلام درباره پايان تاريخ و ظهور آفتهاى اجتماعى بسيار در آن دوره، هيچ گونه تنافى وجود ندارد. برخى از پيامبران نيز به دليل فضيلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواستهاند كه نام و راهشان در ميان آنان جاويد بماند. (شعراء/26،84)[40] قرآن، امت پيامبر را معتدلترين و در نتيجه كاملترين: «وكَذلِكَ جَعلنكُم أُمَّةً وَسَطاً» (بقره/2،143)[41] و بهترين امّت: «خَيرَ أُمَّة اُخرِجَت لِلنَّاسِ» (آل عمران/3،110) معرفى مىكند؛[42] بر همين اساس، خوارق عادت در آخرالزمان به كمترين ميزان رسيده خداوند از طريق سنت*هاى طبيعى تاريخ، جوامع بشرى را با آزمايشهاى مختلف به حدى از بلوغ، شعور و تجربه مىرساند كه زمينه حكومت جهانى صالحان مهيا شده[43] و بر اساس سنّت هميشگى خويش، مؤمنان را بر همه موانع چيره ساخته، به فتح و پيروزى پايدار مىرساند: «إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ * و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَــلِبون». (صافات/37،172 و 173)[44] از مجموعه مباحث گذشته مىتوان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى، همان دوره آخرالزمان است كه تحقق كامل ديدگاه مثبت اسلام درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور امام*مهدى(عج) به وقوع خواهد پيوست.
نشانهها و رخدادهاى مهم آخرالزمان
ختم نبوت و نزول واپسين شريعت كه با ظهور پيامبر اسلام تحقق يافت، نخستين نشانه پايان تاريخ به شمار مىرود؛[45] لذا مفسران، مقصود ازنشانههاى قيامترادر آيه ذيل، بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله)دانستهاند كه نسبت به عمر جهان، فاصله بسيار كمى تا قيامت دارد:[46]«فَهَل يَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِيَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها». (محمد/47،18)در آخرالزمان وقايع فراوان ديگرى نيز پيشبينى شده كه بيشتر به دوره پايانى آن (مقارن با ظهور مهدى) مربوط مىشود.
1. بحران معنويّت:
پيش از ظهور امامزمان(عج) جوّ حاكم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود. «اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم وهُم فِى غَفلَة مُعرِضون.» (انبياء/21، 1) در اين آيه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شدهاند.[47] در روايات نيز منظور ازاشراط*الساعة كه در آيه 18 سوره محمد/47 بهآن اشاره شده، رواج بيش از حدّ كفر، فسقوظلم دانسته و موارد متعدّدى از آن برشمرده شده است.[48]2. وقوع اختلافها و درگيرىهاى بسيار:
يكى از نشانههاى آخرالزمان، اختلافها و درگيرىهاى فراوان ميان گروههاى گوناگون است: «فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَينهِم فَويلٌ لِلَّذينَ كَفَروامِن مَشهَدِ يَوم عَظِيم.» (مريم/19، 37) روايات، اين آيه را به ظهور فرقههاى مختلف درجهان اسلام مربوط دانستهاند كه در آخرالزمان پديد آمده، موجب اختلافهاى بسيار خواهندشد.[49] آيه «يَلبِسَكُم شِيَعًا و يُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض» (انعام/6، 65) نيز به وقوع اختلافها و قتل و كشتار در آخرالزمان تفسير شده است.[50] براساس روايتى، آيه «ولَنبلونَّكم بشىء مِن الخَوف و الجُوع و نَقص من الأَمولِ و الأَنفُس...» (بقره/2،155) به ترس و ناامنى، گرسنگى و قحطى و فقر و كشتار در آخرالزمان اشاره دارد.[51]3. ظهور دجّال:
درهرسه دين آسمانى يهود، مسيحيت واسلام، ظهورفاسدترين ومخرّبترين جريان منحط در طول تاريخ، پيش بينى و از خطر آن پرهيز داده شده است.[52] دجّال كه تجسّم كفر، فريب و گمراهى است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خويش مىخواند. برخى از مفسّران، تفسير آيه «لَخلقُ السّموت و الأرض أكبر من خلق النّاس» (غافر/40،57) را به ظهور دجّال ناظر دانستهاند كه درديد مردم، عظيمترين موجود جلوه مىكند؛[53] در حالى كه خداوند، او را از بسيارى مخلوقات ديگر كوچكتر مىشمارد.[54] سرانجام اين پديده به دست عيسى(عليه السلام)محو و نابود خواهد شد.[55]4. وقوع مصائب:
برخى از آيات عذاب بر كافران و گنهكاران آخرالزمان كه نزول عذاب را انكار مىكنند؛ تطبيق داده شده است: «إن أتـكُم عَذابُهُ بَيَـتاً أَو نَهاراً مَا ذَا يَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمونَ». (يونس/10،50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرين». (صافات/37،177)[56] با استفاده از آيه 65 انعام/6 برخى از اين عذابها بدين شرح گزارش شدهاند: صدايى هراسناك و دود در آسمان و حاكمان ستمگر «قُل هُو القادِرُ عَلى أَن يَبعَثَ عَليكُم عَذاباً مِن فَوقِكُم» ، فرو رفتن برخى انسانها در زمين «أَو مِن تَحتِ أَرجُلِكُم» اختلافات بسيار در دين، «أَو يَلبِسَكُم شِيَعاً» قتل و كشتار «ويُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض». در اين دوره زمانى،[57] ترس و ناامنى، گرسنگى* و قحطى و فقر و كشتار نيز بسيار رخ خواهد داد: «وَ لَنبلُونَّكُم بِشَىء مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقص مِن الأَمولِ وَالأَنفُس....» [58]5. خروج سفيانى:
بيشتر مفسّران، از ظهور لشكرى طغيانگر كه آخرالزمان در كشورهاى اسلامى به ستم و تعدّى پرداخته، سرانجام در صحرايى بيرون از مكّه، گرفتار عذاب الهى مىشوند، خبر داده و آيه «ولَو تَرى إِذ فَزِعُوا فَلاَ فَوتَ و أُخِذوا مِن مَكان قَرِيب» (سبأ/34،51) را درباره آن لشكر دانستهاند. در روايات شيعه و سنّى، نام رهبر اين لشكريان، سفيانى ذكر شده است.[59] آيه «أَفأَمِنَ الَّذينَ مَكَروا السَّيِّـَاتِ أَن يَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ....» (نحل/16، 45) نيز كه توطئهگران را به فرو رفتن در زمين تهديد مىكند، بر لشكر سفيانى تطبيق داده شده است.[60] آيه «...ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلى أَدبارِهَا» (نساء/4، 47) نيز درباره بازماندگان لشكر سفيانى تأويل شده كه صورتهايشان معكوس گشته، پشت سرشان قرار مىگيرد.[61]6. نداى آسمانى:
بنابر روايات شيعه، جبرئيل نخستين كسى است كه با امامزمان(عج) بيعت و با صدايى بلند به گونهاى كه به گوش همه جهانيان برسد، اين آيه را تلاوت مىكند: «أَتى أَمرُ اللّهِ فَلاَ تَستَعجِلُوهُ= فرمان خدا رسيد؛ پس ديگر شتاب مكنيد». (نحل/16، 1)[62] آيه «وَاستَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَكان قَريب * يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروجِ» (ق/50،41و42) نيز درباره اين حادثه، تأويل شده است.[63]7. ظهور منجى بزرگ بشر:
مهمترين رخداد آخرالزمان، ظهور دوازدهمين امام شيعيان براى رهايى انسانها است: «جَاءَالحَقُّ و زَهقَ البـطِلُ إِنَّ البـطِلَ كانَ زَهوقًا.» (اسراء/17، 81) اين آيه كه از پيروزى چشمگير حق بر باطل سخن مىگويد، در روايات به ظهور مهدى(عج) تأويل شده است.[64] آيه 148 بقره/2 (أَينَ ماتَكونُوا يَأتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا) نيز بر ياران نخستين مهدى(عج) كه خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر مىسازد، تطبيق داده شدهاست[65]. آيه «فَإِن يَكفُربِها هـؤُلاَءِ فَقَد وَكَّلنا بِها قَومًا لَيسوا بِها بِكـفرين» [66] (انعام/6،89) نيز چنين است.8. نزول عيسى(عليه السلام):
يكى
از رخدادهاى آخرالزمان، فرود آمدن عيسى(عليه السلام)از آسمان است: «وإِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَةِ
فَلاتَمتَرُنَّ بِها» (زخرف/43، 61)، «وإِن مِن أَهلِ الكِتـبِ إِلاَّ
لَيُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ.» (نساء/4، 159) مفسّران با استفاده از
اين آيات، ظهور دوباره عيسى(عليه السلام)در آخرالزمان را پيشبينى كردهاند[67]
و در روايات نيز تصريح شده كه وى در بيتالمقدّس به نماز جماعت امامزمان(عج)
اقتدا و در جنگهاى ايشان نيز شركت خواهد كرد.[68] براساس
اين تفسير، فرود آمدن عيسى(عليه السلام)از آسمان، يكى از نشانههاى نزديكى قيامت
شمرده شده و از ايمان آوردن همه اهل كتاب به حضرت عيسى(عليه السلام)در آخرالزمان
كه يكى از فرماندهان امامزمان به شمار مىرود، خبر داده شده است.9. خروج جنبندهاى از زمين:
قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبدهاى حكايت مىكند كه هنگام روىگردانى مردم از معنويّت، از زمين خارج شده، با مردم سخن مىگويد.[69]«وإِذا وَقعَ القَولُ عَلَيهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُكَلِّمُهُم أَنَّ النَّاسَ كَانوا بِـَايـتِنا لاَيُوقِنون». (نمل/27، 82) در تفاسير، مطالب بسيارى درباره اين موجود شگفت بيان شده[70] كه تا حدّ بسيارى غير واقعى و بىاساس به نظر مىرسد[71] و در ظاهر برگرفته از منابع اسرائيلى است.[72]10. هجوم يأجوج و مأجوج:
قومى وحشى و فاسد با تخريب سدّ ذوالقرنين، در اندك زمانى سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد كرد تا آن كه بنابر روايات، در عصر ظهور مهدى، به طور كلّى از بين خواهد رفت.[73]«حَتَّى إِذا فُتِحَت يَأجوجُ و مَأجوجُ و هُم مِن كُلِّ حَدَب يَنسِلون.» (انبياء/21،96) برخى، يأجوج و مأجوج را يكى از نژادهاى انسانى، با صفات ظاهرى خاص يا موجوداتى خارقالعاده دانستهاند كه از پشت مانعى مادّى خارج شده، به كشتار مردم و تخريب منابع طبيعى خواهند پرداخت.[74] برخى ديگر نيز آنان را نمادى از يك تمدّن مادّى مخرّب شمردهاند كه سدّ معنوىِ ساخته شده به دست پيامبران را منهدم و حيات طبيعى و معنوى را بر كره زمين تهديد خواهد كرد؛[75] در هر حال، بيشتر مفسّران با استناد به آيه «وَ تَرَكنَا بَعضَهُم يومَئِذ يَموجُ فِى بَعض و نُفِخَ فِىالصُّورِ فَجَمَعنهم جَمعًا» (كهف/18، 99) كه بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بىدرنگ از قيامت سخن به ميان آورده، آن را از نشانههاى متّصل به قيامت شمردهاند و سخن از بازگشت برخى اقوام گذشته را هنگام خروج يأجوج و مأجوج مربوط به قيامت دانستهاند:[76]«وحَرَامٌ عَلى قَريَة أَهلَكنها أَنَّهُم لاَيَرجِعونَ * حَتَّى إِذا فُتِحَت يَأجوجُ و....» (انبياء/21، 95 و 96) برخى ديگر، اين حادثه را به استناد روايات بسيار، به دوران ظهور مربوط دانسته[77] و اشاره به بازگشت برخى اقوام را به مسأله «رجعت» ارتباط دادهاند.[78]11. رجعت:
در آخرالزمان برخى از نيكوكاران و بدكاران زمانهاى گذشته، دوباره زنده مىشوند. «وَ يَومَ نَحشُرُ مِن كُلِّ أُمَّة فَوجاً مِمَّن يُكَذِّبُ بِـَايـتِنا.» (نمل/27، 83) اين آيه فقط به برانگيخته شدن عدّهاى از مكذّبان و نه همه آنها اشاره كرده؛ بدين جهت، روايات و مفسّران شيعه، ميان مصداق اين آيه و قيامت، تفاوت قائل شده و آيه را به آخرالزمان مربوط دانستهاند كه عدّهاى از نيكوكاران و بدكاران اعصار گذشته، زنده شده، هر يك نتيجه دنيايى اعمال خويش را خواهد ديد.[79] مرگ و زندگى دوباره: «رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَينِ و أَحيَيتَنَا اثنَتَينِ» (غافر/40، 11)،[80] عذاب پيش از عذاب بزرگ: «ولَنُذيقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَى دُونَ العَذابِ الأَكبَر» (سجده/32، 21)،[81] ظهور بندگان پيكارجو پيش از قيامت: «فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولـهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِباداً لَنا أُولِى بَأس شَديد» (اسراء/17،5)،[82] ميثاق پيامبران با خداوند براى ايمان آوردن و يارى رساندن به پيامبراسلام: «وإِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثـقَ النَّبِيّينَ ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ» (آلعمران/3،81)[83] و منّت الهى بر مستضعفان تاريخ: «ونُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِى الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الورِثين.» (قصص/28،5)[84] همگى به رجعت، تفسير و تأويل شدهاند؛ با اين حال در تفسير آيات پيشين، آراى ديگرى نيز گفته شده است.[85]12. صلح و آرامش پايدار در سرتاسر جهان:
پس از پيروزى حضرت مهدى(عج) و يارانش، آرامش و معنويّت بر جهان حاكم خواهد شد:«وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ ءَامَنوا ... وَ لَيُبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً....» (نور/24، 55)، «إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ يُورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ و العـقِبَةُ لِلمُتَّقين» (اعراف/7،128)، «وقـتِلوهُم حَتَّى لاَتَكونَ فِتنةٌ و يَكونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه» (انفال/8،39)،«لِيُحِقَّ الحَقَّ و يُبطِلَ البـطِلَ.» (انفال/8، 8) اين آيات و آيات ديگر كه از ميراثبرى صالحان و مستضعفان و جانشينى آنان در زمين ياد مىكند (انبياء/21،105 و اعراف/7، 137 و قصص/28، 5) همگى بيانگر اين واقعيّتند كه سرنوشت اين جهان، پس از جهادى الهى به امامت امامزمان(عج) سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانيان همگى در سايه حكومت حضرت در صلح و معنويّت به سرخواهند برد.[86] افزون بر اين، تحقّق كامل آيات«وَ لَه أَسلَمَ مَن فِىالسَّمـوتِ و الأَرضِ» (آلعمران/3، 83) و «يُحىِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» (حديد/57،17) و «اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفروا مِن دِينِكُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون» (مائده/5، 3) و «يَومئذ يَفرُحالمؤمِنونَ * بِنَصرِاللّهِ...» (روم/30، 4و 5) نيز در اين دوره زمانى دانسته شده است.[87] در آن هنگام، همه نعمتهاى آسمان و زمين بر آنها نازل و از آسايش و سعادت كامل بهرهمند خواهند شد: «لَفَتحنَا عَليهِم بَركـت مِنَ السَّماءِ والأَرضِ....» (اعراف/7، 96)[88] چون اين مردم در سايه حكومت حضرت مهدى به بالاترين حدّ رشد و بلوغ مىرسند، بدين ترتيب، خلافت انسان بر زمين به كاملترين حدّ خود خواهد رسيد؛ در عين حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدى يا امامان ديگر هنگام رجعت) تا قيامت در دنيا حضور داشته، جامعه انسانى هيچگاه از حضورشان بىنيازنمىشود.[89]منابع:
الاتقان؛ انوارالتنزيل، بيضاوى؛ اوپانيشاد؛ اوستا؛ الايقاظ من الهجعه؛ بحارالأنوار؛ بحران دنياى متجدّد؛ برخورد تمدّنها و بازسازى نظم جهانى؛ البرهان فىتفسير القرآن؛ بودا؛ تاريخ ابنخلدون؛ تاريخ الغيبة الكبرى؛ تاريخ ما بعد الظهور؛ التحقيق فى كلمات القرآنالكريم؛ تفسير التحرير والتنوير؛ تفسير العيّاشى؛ تفسير القرآن العظيم، ابنكثير؛ تفسير القمى؛ التفسيرالكبير؛ تفسير من وحى القرآن؛ تفسير نمونه؛ تفسير نورالثقلين؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ خاتميّت؛ الدرّالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روحالمعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ سفينةالبحار؛ سيطره كميت و علائم آخرالزمان؛ صحيح البخارى؛ على و پايان تاريخ؛ الغيبه، شيخ طوسى؛ الفتن والملاحم فى آخرالزمان، ابن كثير؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ فلسفه تاريخ؛ فى ظلال القرآن؛ قيام و انقلاب مهدى؛ الكافى؛ كتاب مقدّس؛ الكشّاف؛ الكشّاف الموضوعى للقرآنالكريم؛ كشفالأسرار و عدّةالأبرار؛ الكليّات؛ لسانالعرب؛ ماركس و ماركسيسم؛ مجلّه اطلاعات سياسى و اقتصادى؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ الملاحم و الفتن، ابن طاووس؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ نجات بخشى اديان؛ نهجالبلاغه؛ نهجالبيان؛ هزارهگرايى.على معمورى