آميزش: نزديكى كردن و جماع با همسر و كنيز
در قرآن، دوازده واژه به جاى آميزش به كار رفته كه به مقتضاى ادب قرآنى، كاربرد آنها در آميزش، كنايى است. اين واژهها عبارتند از: مَسّ: در آيات 236 و 237 بقره/2؛ 47 آلعمران/3؛ 20 مريم/ 19؛ 49 احزاب/ 33؛ 3 و 4 مجادله/58، لمس: در آيات 43 نساء/4؛6 مائده/5، اِتيان: آيات 222 و 223 بقره/2، مباشرت: دوبار در آيه 187 بقره/2، دخول: دوبار در آيه 23 نساء/4، رَفَثْ: به معناى سخنان جنسى هنگام جماع يا هر سخن زشت، دوبار در آيات 187 و 197 بقره/2، طَمْث: به معناى خون حيض و نيز تماس با چيزى، در آيات 56 و 74 الرحمن/55، نكاح*: دوبار در آيات 230 بقره/2 و 22 نساء/4 كه هم بر عقد و هم بر آميزش اطلاق شده است،[34] غشيان: به معناى پوشاندن،[35] يك بار در آيه 189 اعراف/7، اِفضاء: به معناى توسعه دادن[36] كه اگر با اِلى متعدّى شود، كنايه از آميزش است،[37] يك بار در آيه 21 نساء/4، قُرْب: يك بار در آيه 222 بقره/2، اعتزال: به معناى كنارهگرفتن،[38] يك بار در آيه 222 بقره/2.قرآن، آميزش حلال را در آميزش مرد باهمسر وكنيز خود منحصر دانسته است: «وَالَّذِين هُم لِفُروجِهِم حـفِظونَ * إلاّ عَلى أزوجِهِم أو ما مَلَكت أيمـنُهُم فَإنَّهم غَيرُ مَلومين» (مؤمنون/23، 5 و 6) و جز اين دو مورد را حرام و تجاوز از حدّ شمرده است: «فَمَنِ ابتَغى وَراءَ ذلِك فَأُولئِكَ هُمُ العادُون» (مؤمنون/23، 7) كه عبارت است از: آميزش مرد با زنى جز همسر و كنيز خود، آميزش با همجنس، آميزش با حيوانات و استمنا كه در روايات از آن به آميزش با خود تعبير شده (النّاكِحُ نَفسَه[39]).
اهداف آميزش:
1. بقاى نسل:
«نِساؤُكُم حَرثٌ لكمفَأتوا حَرثَكُم ... وَقَدِّموُا لاَِنفُسِكُم.» (بقره/2، 223) اطلاق «كشتزار» بر زنان نشان مىدهد كه بقاى نسل انسان از اهداف آميزش، ومقصود از «قَدِّمُوا لاِنفُسِكُم» نيز به نظر برخى مفسّران، طلب فرزند است. درآيه ديگرى آمدهاست: «فَالـنَ بشِرُوهُنَّ» ؛ سپس در ادامه فرموده: «وَابتَغُوا ما كَتَبَ اللّه لَكُم» (بقره/2،187) كه بيشتر مفسّران مقصود از آن را طلب فرزند دانستهاند.[40] در آيه 29 عنكبوت/ 29 حضرت لوط قومش را بر قطع راه بقاى نسل انسان، به وسيله آنها سرزنش مىكند[41]:«... أَئِنَّكم لَتَأتونَ الرِّجالَ و تَقطَعونَ السَّبيلَ...»2. مصونيّت از گناه:
قرآن زن* و شوهر را به منزله لباس يكديگر مىداند: «هُنّ لباسٌ لَكم و أنتم لِباسٌ لَهنَّ» (بقره/2، 187) و چنان كه لباس*، انسان را از سرما و گرما حفظ كرده، عيوبش را مىپوشاند، زن و شوهر نيز يكديگر را از انحرافهاى جنسى حفظ مىكنند.3. ارضاى غريزه جنسى:
آيه 187 بقره/2 ناتوانى برخى را از خويشتندارى در زمان ممنوعيّت آميزش با همسر بيان مىكند و مىتوان برداشته شدن اين ممنوعيّت در شبهاى ماه رمضان را پاسخى به نياز غريزى بشر دانست[42]:«... عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُم كُنتُم تَختَانُونَ أَنفُسَكُم فَتابَ عَلَيكُم وَ عَفَا عَنكُم فالــن بـشِرُوهُنَّ...» ؛ چنانكه آيه 187 بقره/2 كه مردان را از ترك آميزش بيش از چهار ماه با همسران خويش منع مىكند نيز به اين نياز غريزى زنان اشاره دارد كه مردان مىبايد اين نياز و حقّ آنان را برآورند.آثار شرعى آميزش
1. ممنوعيّت ورود به نماز:
«لاتَقرَبُوا الصَّلوةَ... أو لـمَستُم النِّساءَ فَلَم تَجِدُوا ماءً فَتيمَّموا صَعيداً طَيِّباً = و در حال جنابت وارد نماز نشويد... و اگر با زنان آميزش كرده و آب نيافتهايد، بر خاكى پاك تيمم كنيد.»[43] (نساء/4، 43)2. ممنوعيّت توقّف در مساجد:
بنا بر اين كه «صلاة» در آيه پيشگفته به معناى مكان نماز (مسجد) باشد، اين مطلب استفاده مىشود.[44]3. بطلان روزه:
آميزش، روزه را باطل مىكند، بدين سبب براى روزهدار ممنوع شده است.[45] قرآن مىگويد: «أُحِلَّ لَكم لَيلةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إلى نِسائِكم... فَالـن بشِروهُنَّ ... حَتّى يَتبيَّن لَكُمُ الخَيطُ الأبيَضُ مِنَالخَيطِ الأسوَدِ». (بقره/2،187) برخى گفتهاند: اين آيه به آميزش در ماه رمضان ناظر است كه پيش از نزول آن، حرام بوده است.[46] با فرود آمدن اين آيه، فقط مباشرت در شب حلال شد و در روزهاى ماه رمضان بر حرمت خود باقى است. بنابر غايت بودن جمله «حتّى يَتبَيّن» براى «بشِروهُنَّ» [47] حرمت آميزش پس از طلوع فجر و بطلان روزه نيز استفاده مىشود.4. بطلان اعتكاف:
آميزش در شب و روز در حال اعتكاف، حرام و از مبطلات آن است[48]:«...وَ لاتُبشِرُوهُنَّ وَ أنتُم عـكِفُون فىالمَسجِد = در حالىكه در مساجد معتكف هستيد، با زنان در نياميزيد.» (بقره/2،187)5. مالكيّت مهر:
پس از آميزش، زن مالك همه مهر* مىشود و اگر مهر به وى پرداخت شده باشد، مرد حق پس گرفتن آن را ندارد[49]:«وَ إن أردتُم استِبدالَ زَوج مَكان زَوج و ءاتيتُم إحدهُنَّ قِنطارًا فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَيئًا ... * وَكَيفَ تَأخُذونَه وَ قد أفضى بَعضُكم إلى بَعض = اگر خواستيد همسرى [ديگر]به جاى همسر [پيشين خود]ستانيد و به يكى از آنان مال فراوانى دادهايد، چيزى از آن را پس مگيريد... و چگونه آن [مهر]را مىستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفتهايد؟» (نساء/4، 20 و 21) درحالى كه اگر مرد همسرش را پيش از آميزش طلاق دهد، در صورت تعيين مهر در عقد، فقط بايد نصف آن را بپردازد: «وَ إن طَلَّقتمُوهنَّ مِن قَبلِ أن تَمَسُّوهُنَّ وَ قد فَرضتُم لَهُنَّ فَريضَةً فَنِصفُ ما فَرضتُم.» (بقره/2، 237)6. وجوب عِدّه:
در طلاق، نگه داشتن عِدّه بر زنى كه شوهر با او آميزش نكرده، واجب نيست (احزاب/33، 49) امّا در صورت آميزش، رعايت عِدّه بر زن واجب است: «والمُطَلَّقـتُ يَتربَّصنَ بِأنفُسِهِنَّ ثَلثَةَ قُرُوء = زنان طلاق داده شده، بايد مدّت سه پاكى انتظار بكشند.» (بقره/2، 228) مراد از «المطلّقت» ، زنان غير يائسه و غيرباردارى است كه شوهر با آنان آميزش كرده است.[50] در رواياتى از اهلبيت(عليهم السلام)آمده است: إذا التقى الختانان وجب المهر و العدّة = هرگاه دو ختنهگاه به هم برسند، مهر و عِدّه واجب مىشود.[51]7. ثبوت كفّاره ايلاء:
ايلاء*، سوگند مرد بر ترك آميزش با همسر خويش بيش از چهار ماه است[52] كه بر چنين سوگندى تا چهار ماه مىتواند باقى بماند و اگر در اين ميان با همسر خود آميزش كند، خدا آمرزنده و مهربان است: «لِلَّذين يُؤلونَ من نسائِهم تربُّصُ أربعةِ أشهُر فَإن فَاءُو فَإنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ.» (بقره/2، 226) در اين صورت، برخى با استناد به ذيل آيه، كفّاره را واجب نمىدانند؛[53] ولى اماميّه[54] و بيشتر فقيهان اهلسنّت،[55] براساس آيه 89 مائده/5 گفتهاند: كفّاره شكستن سوگند كه اطعام يا پوشاندن ده فقير يا آزاد كردن يك برده است، بر او واجب مىشود و در صورت عدم توانايى، بايد سه روز روزه بگيرد. آنان جمله «فإنَّ اللّهَ غفورٌ رَحيم» را بر عدم مجازات حمل كردهاند، نه بر عدم وجوب كفّاره.[56]8. حلّيت ازدواج با همسر سه طلاقه:
پس از طلاق سوم، شوهر حقّ رجوع يا عقد مجدّد ندارد، مگر اين كه زن با مردى ديگر (محلّل*) ازدواج* كند و طلاق بگيرد: «فَإن طَلَّقَهَا فَلا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعدُ حَتّى تَنكِح زَوجاً غَيرَه فإن طَلَّقَها فلاجُناحَ عَليهما أن يَتَراجَعا.» (بقره/2، 230) در نكاح محلّل سه قول است: 1. مجرّد عقد، كفايت مىكند؛[57] 2. آميزش نيز بايد صورت گيرد؛[58] 3.افزون بر عقد و آميزش، انزال نيز لازم است.[59] بيشتر مفسّران و فقيهانِ شيعه و سنّى بر قول دومند.[60] در روايت امامصادق(عليه السلام)نيز آمده كه آن زن بر شوهر پيشين حلال نمىشود مگر اين كه ديگرى لذّت آميزش با او را بچشد: لاتَحِلُّ لِزوجِهَا الاوّل حَتّى يَذوُق الاخر عُسَيلَتها.[61]9. حرمت ازدواج با ربيبه:
كسى كه با زنى ازدواج و آميزش كند نمىتواند با دختر وى (از شوهر ديگر)ازدواج كند: «حُرِّمَت عَلَيكم... رَبـئِبُكُمالّـتى فى حُجُورِكُم مِن نِسائِكُم الَّـتىِدَخَلتُمبِهِنَّ.» (نساء/4،23)اقسام آميزش از نظر حكم
1. آميزش واجب:
از آيه 226 بقره/2 كه ترك آميزش بيش از چهار ماه را منع كرده است مىتوان وجوب اين عمل را در هر چهار ماه يك بار استفاده كرد، مگر در مواردى كه آميزش براى زوجين يا جنين يا فرزند شيرخوار ضرر داشته باشد كه مىتوان آن را بيش از اين مدّت به تأخير انداخت.[62] اگر بر اثر طول مدّت، بيم به گناه افتادن زن وجود داشته باشد، لازم است فاصله چهارماه كمتر شود.[63] احمدبن حنبل مانند اماميّه آميزش هر چهار ماه يك بار را واجب مىداند. شافعى يك بار آميزش را بر زوج واجب دانسته و ابوحنيفه گفته است: هر گاه زن مطالبه آميزش كند، بر زوج واجب مىشود.[64]2. آميزش حرام:
الف. آميزش با حائض: يهوديان، نه تنها آميزش، بلكه هر نوع معاشرت با حائض را حرام مىدانستند و مسيحيان هيچ فرقى ميان حالت حيض* و غير آن نمىگذاشتند و هرگونه معاشرت از جمله آميزش جنسى را حلال مىدانستند؛[65] ولى اسلام راه ميانه را برگزيده، مىگويد: «فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فىالمَحيض». (بقره/2،222) «اعتزال» به عقيده اماميّه[66] و برخى از مفسّران اهلسنّت[67] پرهيز از آميزش با حائض است؛ ولى به عقيده گروهى ديگر، مقصود، پرهيز از لذّتجويى از ناف تا زانو است.[68] ب. آميزش مُحرِم: از زمانى كه هر يك از زن و مرد احرام مىبندند، آميزش بر آنها حرام است: «فَمَن فَرَضَ فيهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ.» (بقره/ 2، 197) پ. آميزش روزهدار (<= بطلان روزه، همين مقاله) ت. آميزش معتكف (=> بطلان اعتكاف، همين مقاله) ج. آميزش پس از ظهار و پيش از پرداخت كفّاره: ظهار* آن است كه مردى همسرش را به يكى از محارم خود تشبيه كند؛ مانند اين كه بگويد: «تونسبت به من، چون مادرم هستى (أَنتِ عَلَىّ كَظَهرِ أُمِّى)» كه اين كار در جاهليّت، نوعى طلاق بوده؛[69] ولى اسلام آن را حرام دانسته است؛ لذا ظهار كننده يا بايد همسرش را طلاق دهد يا رجوع و آميزش كند كه در اين صورت، پرداخت كفّاره بر وى واجب است: «وَالَّذِين يُظـهِرونَ مِن نِسائِهم ثُمَّ يعُودُون لِما قالوا فَتحريرُ رَقبة مِن قَبل أن يَتماسّا... * فَمَن لَم يَجِد فَصِيامُ شَهرَين مُتتابِعَين مِن قَبل أن يَتَمَاسَّا فَمَن لَميَستَطِع فَإطعام سِتّينَ مسكيناً = كسانىكه زنانشان را ظهار مىكنند؛ سپس از آنچه گفتهاند، پشيمان مىشوند، بر ايشان [فرض]است كه پيش از آميزش با يكديگر بندهاى را آزاد كنند... و آن كس كه [بر آزاد كردن بنده]دسترس ندارد، بايد پيش از آميزش [با زن خود]دو ماه پياپى روزه بدارد و هر كه نتواند بايد به شصت بينوا خوراك دهد.» (مجادله/58، 3و 4) به نظر برخى مفسّران، مقصود از «عود» تكرار ظهار است.[70] برخى آن را رجوع به زن با قصد آميزش يا بدون آن دانستهاند.[71]بعضى آن را نگه داشتن زن و طلاق ندادن وى دانسته[72] و شمارى گفتهاند: مقصود آميزش با زن است؛[73] ولى بيشتر مفسّران و فقيهان از جمله طبرى[74]و طبرسى[75] برآنند كه منظور، قصد آميزش و رجوع از چيزى است كه بر خود حرام كرده كه در اين صورت، ظهار كننده، پيش از آميزش بايد كفّاره را بپردازد. اين معنا از اهلبيت(عليهم السلام)نيز روايت شده است.[76] كسى كه پيش از پرداخت كفّاره آميزش كند، دو كفّاره بر او واجب مىشود.[77]3 و 4. آميزش مستحب و مكروه (=>آداب آميزش، همين مقاله)
5. آميزش مباح:
آميزش، جز مواردى كه براى حرمت آن دليل خاص ذكر شده، حلال است: «نِساؤُكُم حَرثٌ لَكُم فَأتوا حَرثَكُم أَ نّى شِئتُم» (بقره/2،223) برخى گفتهاند: از كلمه «أنّى» استفاده مىشود كه آميزش با همسر در هر زمان و به هر كيفيّت روا است.[78]آميزش پس از حيض:
قرآن، جواز آميزش با زنان حائض را به حصول طهارت* منوط كرده، مىگويد: «وَلاتَقَربوهُنَّ حَتّى يَطهُرنَ فَإذا تَطَهَّرن فَأتُوهُنّ» . (بقره/2، 222) با توجّه به اختلاف قرائت (يَطْهُرن، يطَّهَّرْنَ) [79] مفسّران، طهارت را به قطع خون، شستن اندام تناسلى، وضو گرفتن، شستن اندام تناسلى همراه با وضو و غسل يا تيمم[80] تفسير كردهاند. برخى از مفسّران، مقصود از طهارت را غسل*،[81] و برخى ديگر، تحصيل وضو پس از قطع خون دانستهاند.[82] از اهلبيت(عليهم السلام)در اينباره سه دسته روايت نقل شده كه در بعضى، از آميزش پيش از غسل نهى كرده و دستهاى، امر به آميزش پس از غسل كرده و دستهاى نيز به جواز آميزش پس از قطع خون حكم كردهاند كه روايات نخست، بر كراهت آميزش پيش از غسل، ودسته دوم بر استحباب آميزش پس از غسل حمل شده است.[83] به نظر ابوحنيفه، اگر قطع خون پيش از كامل شدن ده روز باشد، آميزش پيش از غسل جايز نيست و اگر پس از ده روز باشد، جايز است؛[84] ولى قرطبى اين نظر را بىدليل دانسته است.[85]آميزش از دُبُر (پشت):
برخى اين گونه آميزش را حرام دانستهاند.[86] فخررازى در تفسير آيه 223 بقره/2 مىگويد: «أنّى» به معناى تخيير در كيفيّت است، نه تخيير در مكان؛ يعنى هرگونه خواستيد با زنان از قُبُل (جلو) آميزش كنيد؛ زيرا مقصود از «حرث»، محلّ كشت فرزند است[87] و نيز گفتهاند: آيه «فَأتُوهُنَّ مِن حَيثُ أمَرَكُمُ اللّه» (بقره/2، 222) به آميزش از قُبُل امر كرده است؛[88] چنانكه برخى، از آيه «قُل هُوَ أَذىً فَاعتَزِلُوا النِّساء فِىالمَحيضِ» حرام بودن اين عمل را استفاده كردهاند؛ زيرا حكمت حرمت آميزش از قُبُل هنگام حيض كه اذيّت شدن زن است، در آميزش از دُبُر نيز وجود دارد.[89]مالك و بسيارى از عالمان اهلسنّت[90] و بيشتر علماى اماميّه،[91] آن را جايز شمرده و گفتهاند: منظور از «حرث»، خودِ زنانند، نه عضو تناسلى آنان و «أنىّ» نيز تخيير در مكان است و آيات 222 و 223 بقره/2 را بر طلب فرزند حمل كردهاند؛ يعنى اگر خواهان فرزند هستيد، از جايى كه خدا به آن امر كرده (جلو) با زنان درآميزيد[92]. برخى گفتهاند: آيه «فاعتَزِلوُا النِّساء فى المَحيضِ» (بقره/2، 222) نيز بر جواز آميزش از دُبُر دلالت دارد؛ زيرا در آن، فقط آميزش از موضع حيض (قُبُل) نهى شده؛[93] چنانكه از آيه «أتَأتوُنَ الذُّكرانَ مِنَالعلَمينَ * و تَذَرُون ماخَلَقَ لكُم رَبُّكُم مِنأزوجِكُم» (شعراء/26، 165 و 166) نيز جواز آميزش از دُبُر استفاده مىشود؛ زيرا خداوند در اين آيه، قوم* لوط را بهسبب آميزش با مردان و ترك مثل آن از همسران خويش سرزنش كرده است.[94] برخى از اطلاق آيه 6 مؤمنون /23 جواز اين عمل را استفاده كردهاند.[95] در برخى روايات نيز با استناد به آيه «قالَ يـقَوم هؤُلاءِ بَناتى هُنَّ أطهَرُ لَكُم» (هود/11، 78) اين عمل جايز شمرده شده است؛ زيرا لوط مىدانست كه آنان به آميزش از جلو تمايل ندارند[96] و روايات نقل شده در نهى از اين عمل، بر كراهت شديد حمل شدهاست.[97]آميزش درشبهاى ماهرمضان:
بسيارى از مفسّران، از آيه «أُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إلى نِسائكُم» (بقره/2،187) استفاده كردهاند كه پيش از نزول اين آيه، آميزش در شبهاى ماه رمضان جايز نبوده است. الميزان مىنويسد: جملههاى «أُحِلَّ لكُم» «كُنتُم تختانُونَ» «فَتابَ عَلَيكُم وَ عَفا عَنكُم» و «فَالـنَ بـشِرُوهُنَّ» در اين آيه، بر حرام بودن آميزش پيش از نزول اين آيه دلالت مىكند.[98] برخى گفتهاند: آميزش، با نص پيامبر(صلى الله عليه وآله)ممنوع شده؛ ولى اين آيه، آن را نسخ كرده است.[99] فخررازى مىگويد: در صدر اسلام، آميزش در ابتداى شب جايز بوده؛ امّا در صورت خوابيدن يا خواندن نماز عشا، تا افطار شب بعد، حرام مىشد.[100] برخى، حرمت سابق را از احكام دين مسيح[101] و برخى از احكام تورات[102] دانستهاند.آداب آميزش:
زمان و چگونگى آميزش، در نيك و بد سرنوشت فرزند بسيار مؤثّر است و از اين كه خداوند در پى آزاد گذاشتن مردان در نحوه آميزش، به آنان مىگويد: اثر نيكى براى خود پيش فرستيد (بقره/2، 223) به دست مىآيد كه انسان، در آميزش بايد روشى را برگزيند كه فرجام نيكى داشته باشد.[103] اطلاق كشتزار بر زنان، مؤيّد اين نكته است كه مرد نيز مانند كشاورز بايد آداب و شرايطى را مراعات كند تا محصولى خوب (فرزند صالح) به دست آورد.[104] بعضى از اين آداب عبارتنداز:1. گفتن بسم اللّه و درخواست فرزند صالح:
برخى گفتهاند: مقصود از جمله «وَقدِّموا لأنفُسِكُم» در آيه 223 بقره/2 گفتن بسم اللّه است؛[105] چنانكه در روايتى از ابن عبّاس نيز اين معنا نقل شده است.[106] برخى نيز منظور از آن را دعا هنگام آميزش دانستهاند.[107] از اهلبيت(عليهم السلام)در تفسير آيه «وشارِكهُم فىِ الأمولِ وَ والأولـدِ» (اسراء/17، 64) روايت شده كه هنگام آميزش پس از گفتن بسمالله الرحمن الرّحيم، بگو: خدايا! اگر در اين شب، آفرينش بندهاى را مقدّر كردهاى، در آن بهرهاى براى شيطان قرار مده و او را از بندگان صالح و مخلص خود قرار ده.[108]2. آميزش در مكان خلوت:
براى پوشيده ماندن خلوت زن و شوهر، قرآن سفارش مىكند كه غلامان، كنيزان و اطفال در سه وقت (پيش از نماز بامداد، نيمروز، وپس از نماز عشا) كه وقت خصوصى شما است، بايد اجازه بگيرند: «يـأَيُّها الَّذين ءَامنُوا لِيَستَـذِنكُم الَّذين مَلَكَت أيمـنُكُم و الَّذينَ لَميَبلُغُوا الحُلُمَ مِنكُمْ ثَلثَ مَرّت مِن قَبل صلـوةِ الفَجْرِ و حينَ تَضعونَ ثِيابَكُم مِنَ الظَّهيرَة و مِن بَعدِ صَلوة العِشاءِ ثَلـثُ عَورت لَكُم». (نور/24، 58) پيامبر(صلى الله عليه وآله)در روايتى فرمود: مبادا در حالى كه كودكى در گهواره به شما مىنگرد، آميزش كنيد.[109]3. آميزش در زمان مناسب:
آميزش با همسر در شب اوّل ماه رمضان مستحب است. حضرتعلى(عليه السلام)دليل استحباب را در روايتى، آيه «اُحِلَّ لكُم لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إلى نِسائِكُم» شمرده است[110]. به گفته برخى، علّت استحباب آميزش در اين شب، آماده شدن براى روزه اين ماه و نيز عمل به تشريع اباحه آميزش در شبهاى ماه رمضان است.[111] آميزش در زمانهايى نيز مكروه است. امامصادق(عليه السلام)فرمود: آميزش هنگام گرفتگى ماه و خورشيد، از غروب تا از ميان رفتن شفق (سرخى طرف مغرب)، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب، هنگام وزيدن بادهاى سياه، سرخ و زرد و هنگام زلزله، مكروه است. امام سپس در اين باره به عمل و سخن پيامبر استناد كرده، فرمود: پيامبر(صلى الله عليه وآله)در يكى از شبهايى كه ماه گرفته بود، با يكى از زنان خويش كه نزد او بود، همخوابگى نكرده، فرمود: دوست نداشتم در اين اوقات، عملى انجام داده و لذّتى برده باشم؛ زيرا خداوند در سرزنش قومى كه به حوادث آسمانى بىاعتنايى كرده، مىفرمايد:«وَ إن يَرَوا كِسفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَركُومٌ» . (طور/52،44)[112]بهداشت آميزش:
يكى از علّتهاى نهى از آميزش در ايام حيض، مصونيّت از آسيبهايى است كه براى زن و شوهر در پى دارد. بيشتر مفسّران،[113]«أذىً» در آيه 222 بقره/2 را به ناپاكى و آلودگى تفسير كردهاند؛ به همين جهت برخى گفتهاند: آميزش با حائض، موجب بروز بيمارىهاى زيادى از جمله سفليس، سوزاك، التهاب اعضاىتناسلى زن، واردشدن ميكربهاى خون حيض به عضو تناسلى مرد و... مىشود.[114]آميزش آدم و حوا:
قرآن در آيه 189 اعراف/7 به آميزش آدم و حوا اشاره كرده، مىگويد: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِن نَفس وحِدَة و جَعَلَ مِنها زَوجَها لِيَسكُن إلَيها فَلَمّا تَغَشَّـها حَمَلَت حَملاً خفِيفاً = او است آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد؛ پس چون [آدم]با او [= حوّا]درآميخت، [حوّا]بارى سبك برداشت».حمل مريم(عليها السلام)بدون آميزش:
از آنجا كه تولّد فرزند به طور معمول از راه آميزش مرد با زن است، مريم* از بشارت فرشتگان مبنى بر اين كه خداوند به زودى فرزندى به نام مسيح به او عطا خواهد كرد، با شگفتى گفت: «رَبِّ أنّى يَكُونُ لِى وَلَدٌ و لَميَمسَسنِى بَشَرٌ». (آلعمران/3،47) در آيه 19 و 20 مريم/19 نيز آمده است: وقتى فرشته نزد مريم آمد و گفت: من فرستاده خدا هستم تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم، مريم گفت: «أنّى يَكُونُ لِى غُلـم و لَميَمسَسنِى بَشَرٌ وَ لَمأكُ بَغِيّا = چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دستبشرى به من نرسيده و بد كار نبودهام؟» در اين آيه، آميزش حلال و حرام از مريم نفى شدهاست.يحيى و پرهيز از آميزش با زنان:
قرآن در مقام ستايش يحيى*، به زكريا خطاب مىكند: «أَنَّاللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللّهِ و سَيِّداً و حَصُورا = خداوند تو را به [ولادت]يحيى كه تصديق كننده كلمة اللّه و خويشتندار [= پرهيزنده از زنان]است، مژده مىدهد». (آلعمران/3، 39) «حَصُور» به كسى گفته مىشود كه به جهت ناتوانى جسمى و تسلّط بر تمايلات جنسى، از زنان دورى گزيند[115] و چون آيه در مقام ستايش يحيى(عليه السلام)است، دورى وى از زنان براى تسلّط بر تمايلات جنسى بوده، نه ناتوانى او.[116] اين معنا در روايتى از امامباقر(عليه السلام)نيز نقل شده است.[117]آميزش جنّيان:
آيه 6 سوره جن/72 كه مىگويد: مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مىبرند، نشان مىدهد كه در بين جنيان نيز زن و مرد وجود دارد و از آيه 56 رحمن/55 كه مىگويد: «فِيهِنَّ قـصِرتُ الطَّرفِ لَميَطمِثهُنَّ إنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانّ = در آن [بهشت]دوشيزگانى فروهشته نگاهند كه دست هيچ انس و جنّى پيش از ايشان به آنها نرسيده است» و از آيه 74 همين سوره مىتوان بهدست آورد كه در ميان جنّيان نيز آميزش وجود دارد.آميزش در بهشت:
يكى از لذّتجويىهاى بهشتيان، آميزش با حوريان بهشتى است؛ حوريانى كه بكرند و هيچ انسان و جنّى پيشتر با آنان آميزش نكرده است: «لَم يَطْمِثهُنَّ إنسٌ قَبلَهُم وَ لا جانّ.» (الرحمن/55،56و 74)منابع:
احكامالقرآن، ابنالعربى؛ بحارالانوار؛ البرهان فىتفسير القرآن؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فىكلمات القرآن؛ تحريرالوسيله؛ تفسير راهنما؛ تفسير العياشى؛ التفسير الكبير؛ تفسير نمونه؛ تهذيب الاحكام؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ جواهرالكلام؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ الفقه الاسلامى و ادلّته؛ كتاب الخلاف؛ الكشّاف؛ كنزالعرفان؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مسالكالافهام، كاظمى؛ المصباح المنير؛ معجم مقاييساللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ وسائلالشيعه.سيدجعفر صادقىفدكى
[34] المصباح المنير، ج2، ص624، «نكح».
[35] التحقيق، ج7، ص226، «غشى».
[36] مقاييس، ج4، ص508، «فضى».
[37] همان.
[38] مفردات، ص564، «عزل».
[39] وسائل، ج20، ص353 و 354.
[40] مجمعالبيان، ج2، ص504.
[41] الكشّاف، ج1، ص266؛ الميزان، ج2، ص44.
[42] راهنما، ج1، ص607.
[43] مجمعالبيان، ج3، ص80 و 81.
[44] همان.
[45] الخلاف، ج2، ص181.
[46] الميزان، ج2، ص45؛ راهنما، ج1، ص606.
[47] احكام القرآن، ج 1، ص 319؛ الفرقان، ج 2، ص 62.
[48] الخلاف، ج2، ص229؛ مجمعالبيان، ج2، ص505؛ تحريرالوسيله، ج1، ص282.
[49] مجمعالبيان، ج3، ص42.
[50] مجمعالبيان، ج2، ص573.
[51] وسائل، ج21، ص320.
[52] كنزالعرفان، ج2، ص292؛ مسالك الافهام، ج4، ص107.
[53] قرطبى، ج3، ص73.
[54] مجمعالبيان، ج2، ص571.
[55] جامعالبيان، مج2، ج2، ص579؛ قرطبى، ج3، ص73.
[56] مجمعالبيان، ج2، ص571.
[57] قرطبى، ج3، ص98.
[58] همان.
[59] همان.
[60] همان؛ مجمعالبيان، ج1، ص236.
[61] تهذيب، ج8، ص91.
[62] مجمعالبيان، ج2، ص571؛ الفرقان، ج2 و 3، ص16.
[63] الفرقان، ج2 و 3، ص17؛ نمونه، ج2، ص150.
[64] الفقه الاسلامى، ج9، ص6599.
[65] التفسير الكبير، ج6، ص66.
[66] مجمعالبيان، ج2، ص563.
[67] التفسير الكبير، ج6، ص68.
[68] قرطبى، ج3، ص58.
[69] كنز العرفان، ج2، ص288.
[70] التفسير الكبير، ج29، ص257.
[71] جامعالبيان، مج14، ج28، ص11 و 12.
[72] قرطبى، ج17، ص182.
[73] همان.
[74] جامعالبيان، مج14، ج28، ص11.
[75] مجمعالبيان، ج9، ص372.
[76] مجمع البيان، ج9، ص372.
[77] جواهر، ج33، ص134.
[78] مجمعالبيان، ج2، ص564.
[79] همان، ص561.
[80] مجمعالبيان، ج2، ص563؛ قرطبى، ج3، ص59.
[81] التفسير الكبير، ج6، ص72.
[82] التبيان، ج2، ص221؛ مجمعالبيان، ج2، ص563.
[83] وسائل، ج2، ص324 ـ 326.
[84] الخلاف، ج1، ص228؛ قرطبى، ج3، ص59.
[85] قرطبى، ج3، ص59.
[86] همان، ص61 و 64؛ الخلاف، ج4، ص336 و 337؛ جواهرالكلام، ج29، ص105 و 106.
[87] التفسير الكبير، ج 6، ص 75ـ 77.
[88] قرطبى، ج 3، ص 60.
[89] التفسير الكبير، ج6، ص76؛ الخلاف، ج4، ص338.
[90] التفسيرالكبير، ج6، ص76؛ احكام القرآن، ابن عربى، ج1، ص173.
[91] مجمعالبيان، ج2، ص565؛ جواهرالكلام، ج29، ص105 و106.
[92] تهذيب، ج7، ص477.
[93] الخلاف، ج4، ص338.
[94] الخلاف، ج4، ص338؛ قرطبى، ج3، ص62.
[95] جواهرالكلام، ج29، ص110.
[96] تهذيب، ج7، ص477.
[97] جواهرالكلام، ج29، ص106 ـ 108.
[98] الميزان، ج2، ص45.
[99] الفرقان، ج2، ص56.
[100] التفسير الكبير، ج5، ص112.
[101] همان.
[102] الفرقان، ج2، ص56.
[103] الفرقان، ج2، ص56.
[104] راهنما، ج2، ص104.
[105] جامعالبيان، مج2، ج2، ص542؛ مجمعالبيان، ج2، ص565.
[106] جامعالبيان، مج2، ج2، ص542.
[107] مجمعالبيان، ج2، ص565.
[108] البرهان، ج3، ص547.
[109] بحارالانوار، ج100، ص295.
[110] البرهان، ج1، ص398.
[111] جواهرالكلام، ج29، ص56.
[112] تهذيب، ج7، ص474.
[113] مجمعالبيان، ج2، ص562؛ التفسير الكبير، ج6، ص68.
[114] نمونه، ج2، ص138.
[115] مفردات، ص238 و 239، «حصر».
[116] همان.
[117] عيّاشى، ج1، ص172.