ابنصوريا: عبداللهبنصوريا (صورى)[1] از قبيله بنىثعلبة،[2] معروف به ابنصور اسرائيلى[3] يكى از دانشمندان بزرگ يهود در عصر پيامبر
از زندگانى وى اطلاع فراوانى در دست نيست؛ ولى روشن است كه از احبار* و عالمان بزرگ يهود،[4] اعلم آنان به تورات[5] و معاصر با پيامبر(صلى الله عليه وآله)بوده است. در منابع موجود، روايات متفاوت و گاه متناقضى آمده كه شناخت او و اظهارنظر قاطع درباره وى را مشكل مىسازد. براساس برخى گزارشها، وى هنگام ورود پيامبر به مدينه، با عدّهاى از يهوديان فدك نزد ايشان آمده و ضمن محاجّه با حضرت، مطالبى را پرسيدند و بهرغم يقين كردن به رسالت پيامبر، از پذيرش اسلام سرباز زدند؛[6] البتّه درباره ابن صوريا گفته شده كه پس از اين واقعه مسلمان شد، ولى مدّتى بعد، از اسلام برگشت.[7] برخى ديگر از گزارشها او را تا پايان عمر، يهودى معتقد معرّفى كرده كه روابط نزديكى با پيامبر(صلى الله عليه وآله)داشت و حضرت را از برخى احكام تورات آگاه مىكرد؛[8] گرچه فرض آگاهى يافتن پيامبر(صلى الله عليه وآله)از احكام تورات به وسيله ابن صوريا با اعتقادات اسلامى سازگار و قابل پذيرش نيست. در روايتى ديگر آمده كه در ماجراى تعيين حُكم زناى محصنه زن و مردى يهودى، از ميان بزرگان خيبر، وى در جاىگاه عالمترين يهودى به تورات، حسب دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله)در ميان جمع حاضر شد و حكم تورات (سنگسار كردن زناكاران) را اعلام كرد.[9] درمقابل اين گروه از روايات به روايت ديگرى برمىخوريم كه وى را يهودى فتنهجو معرّفى مىكند. او و عدّهاى از بزرگان يهود، نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله)رفتند و از حضرت خواستند كه براى حل اختلاف موجود بين آنها و قومى ديگر از يهود به نفع آنها داورى كند تا در عوض، رسالت حضرت را تأييد كنند. انگيزه آنان ازاين درخواست آنبود كه پيامبر را از حق و دستور قرآن منحرف سازند.[10]ابنصوريا در شأن نزول:
اختلاف روايات شأن نزول درباره اين شخصيّت فراوان است و شايد بتوان آيات مربوط را به طور كلّى به دو دسته تقسيم كرد كه در يك دسته، از او چهرهاى مثبت و در دسته ديگر، چهرهاى منفى ارائه مىشود. اين دو دسته آيات يا درباره وى يا حوادثى است كه او در آنها نقش داشته است:1. ابن حجر به نقل از مكّى در باره عبداللهبنصوريا خبر مىدهد كه وى پس از پذيرش اسلام، مرتد مىشود.[11] طبرى در نقلى، شأن نزول آيه «يـأيُّها الرَّسولُ لا يَحزُنكَ الّذينَ يُسـرِعونَ فِىالكُفرِ...» (مائده/5، 41) را عبداللهبنصوريا مىداند كه بعد از پذيرش اسلام، مرتد شد.[12]
2. مفسّران، شأن نزول آيات 97ـ99 بقره/2 را درباره محاجّه او با پيامبر(صلى الله عليه وآله)دانستهاند. ابنصوريا و يهوديان با آگاهى از نزول وحى بر پيامبر به وسيله جبرئيل گفتند: جبرئيل دشمن ما است؛ زيرا همواره جنگ و سختى بر ما نازل مىكند. در اين هنگام، آيه «قُل مَن كان عَدوًّا لِجبريل...» (بقره/2، 97) و دو آيه بعدى آن نازل شد و خداوند او و يهوديان همطرازش را دشمن جبرئيل، خدا و پيامبرش خواند.[13]
3. برخى از مفسّران، در تفسير آيه «وَقالوا كُونوا هُودًا أو نَصرى تَهتَدوا...» (بقره/2، 135) مىنويسند: روزى عبداللّهبنصوريا به پيامبر گفت: هدايت، همان چيزى است كه ما برآنيم؛ پس از ما پيروى كن و هدايت شو و نصارا نيز مانند همين سخن را به پيامبر گفتند.[14]
4. در شأن نزول آيه «وأنِ احكُم بَينَهُم بِماأَنزلَ اللّهُ و لا تَتَّبِع أَهواءَهُم وَ احذَرهُم أَن يَفتِنُوكَ عَن بَعضِ مـا أَنزلَ اللّهُ إليكَ...» (مائده/5،49) كه خطاب به پيامبر مىگويد: درباره يهوديان به آنچه خدا فرود آورده، داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن، گفتهاند: از جمله آنان، ابنصوريا بود.[15]
5. طبرسى در تفسير آيه «لَنيَضُرّوكُم إلاّ أذىً...» (آلعمران/3، 111) و آيه پس از آن كه درباره يهوديان واذيّت و آزار آنان برضدّ مسلمانان است، از قول مقاتل مىنويسد: بزرگان يهود، ازجمله عبداللهبنصوريا، ديگر يهوديان تازه مسلمان، مانند عبدالله بن سلام را به جهت اسلامشان سرزنش مىكردند كه اين آيات نازلشد.[16]
6. قرطبى در شأن نزول آيه «يأيّها الّذين أُوتوا الكِتبَ ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصدِّقًا لِما مَعَكم...» (نساء/4، 47) مىنويسد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به رؤسا و بزرگان احبار يهود، مانند عبدالله بنصوريا و كعببناسيد فرمود: اى يهود! از خدا بترسيد و اسلام آوريد. به خدا سوگند! مىدانيد كه آنچه شما را بدان مىخوانم، حقّ است. آنها سخن حضرت را انكار و آنچه را مىدانستند، مخفى كرده و بر كفر خود افزودند[17] كه اين آيه دربارهشان نازل شد.
7. طبرسى در شأن نزول آيه «إنَّ الّذين يَكتُمونَ ما أنزَلنا مِنَ البَيِّنتِ...» (بقره/2، 159) مىنويسد: اين آيه در حقّ يهود*، از جمله ابنصوريا و نصارا است كه امر پيامبر(صلى الله عليه وآله)و نبوّتش را انكار كردند؛ در حالىكه نشانههايش را در تورات و انجيل به طور قطع مىديدند.[18]
8. ابوالفتوح رازى از قول ضحّاك نقل مىكند كه: مقصود خداوند از آيه «الّذين ءاتَينهم الكِتبَ يَتلونَه حَقَّ تِلاوَتِه أُولـلـِك يُؤمِنونَ بِه» (بقره/2، 121) كه در باره مؤمنان به كتاب آسمانى است، جهودانى هستند كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله)ايمان آوردند و از جمله آنها عبداللّهبنصوريا است.[19]
9. در آيه «لَيسوا سَواءً مِن أهلِالكِتبِ أُمَّةٌ قائِمةٌ يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ وَ هُم يَسجُدونَ» از برخى اهلكتاب ياد مىشود كه به طاعت خدا ايستادهاند و آيات خدا را در دل شب تلاوت مىكنند و سجده به جا مىآورند. (آلعمران/3،113) برخىاز مفسّران در زمره امّة قائمة از ابنصوريا، عبداللّه بن سلام، اَسدواُسيد پسران شعبه و يارانشان نام بردهاند.[20]
10. ابوالفتوح نقل مىكند: مقصود از احبار در آيه ذيل، ابن صوريا است: «إنّا أَنزلنا التَّورةَ فيها هُدىً و نُورٌ يَحكُمُ بِها النّبيّون الّذين أَسلَموا لِلّذين هادُوا و الرّبّـنيّونَ و الأحبارُ بِمااستُحفِظوا مِن كِتبِ اللّهِ و كانوا عَليهِ شُهَداء... = ما به راستى تورات را كه در آن هدايت و روشنايى است، نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا]بودند به موجب آن [براى يهود]داورى مىكردند و [نيز]خداشناسان و دانشمندان كه به حفظ كتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواه بودند...». (مائده/5،44)[21]
11. هنگامى كه يهوديان از حكم سنگسار* دويهودى خيبر ناخشنود بودند، پيامبر(صلى الله عليه وآله)ابنصوريا را سوگند داد تا حكم زناكاران محصنه را در تورات بازگويد و او تأييد كرد كه حكم آنان سنگسار است.[22] پيامبر دستور داد دو زناكار را حاضر و در مقابل مسجد سنگسار كنند.[23] در اين هنگام، خداوند آيات 41ـ51 مائده/5 را نازل فرمود. طبق نظر مفسّران، ابن صوريا پس از اين ماجرا مورد سرزنش يهوديان قرار گرفت كه آيه 23 آلعمران/3 در حمايت از او نازل شد:«أَلَمتَرَ إلى الّذينَ أُوتوا نَصيبًا مِنَ الكِتبِ يُدعَونَ إلى كِتبِ اللّهِ لِيَحكُمَ بَينَهم ثُمّ يَتولّى فَريقٌ مِنهُم وَ هُم مُعرِضونَ». [24] علاّمه طباطبايى و طبرى شأن نزول آيات 15 و 16 مائده/5 (يـأهلَ الكِتبِ قَد جاءَكُم رَسولُنا يُبَيِّنُ لَكم كَثيرًا مِمّا كُنتُم تُخفونَ مِنَ الكِتبِ) را نيز همين مسأله زناى محصنه مىدانند.[25] سيوطى نيز آيه 76 بقره/2 را در اين باره مىداند.[26]
منابع:
اسبابالنزول، واحدى؛ الاصابة فى تمييزالصحابه؛ البداية والنهايه؛ التعريف و الأعلام؛ جامعالبيان عن تأويل آىالقرآن؛ الجامع لأحكامالقرآن، قرطبى؛ روضالجنان و روحالجنان؛ غررالتبيان فى من لميسمّ فى القرآن؛ مجمع البيان فى تفسيرالقرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن.محمدحسن الهىزاده
[1] التعريف، ص96.
[2] البداية و النهايه، ج3، ص186.
[3] الاصابه، ج 4، ص 115.
[4] الاصابه، ج4، ص115.
[5] مجمعالبيان، ج3، ص299ـ300.
[6] همان، ج1، ص325.
[7] الاصابه، ج4، ص115.
[8] جامعالبيان، مج 4، ج 6، ص 340.
[9] جامعالبيان، مج4، ج6، ص340.
[10] اسبابالنزول، واحدى، ص162.
[11] الاصابه، ج4، ص115.
[12] جامعالبيان، مج4، ج6، ص315.
[13] مجمعالبيان، ج1، ص325.
[14] جامعالبيان، مج1، ج1، ص784.
[15] اسبابالنزول، واحدى، ص162.
[16] مجمعالبيان، ج2، ص813.
[17] قرطبى، ج5، ص158.
[18] مجمعالبيان، ج1، ص441.
[19] روض الجنان، ج2، ص135.
[20] غررالتبيان، ص228.
[21] روضالجنان، ج6، ص390؛ التعريف، ص97.
[22] جامعالبيان، مج4، ج6، ص318.
[23] مجمعالبيان، ج3، ص299.
[24] همان، ج2، ص722.
[25] الميزان، ج5، ص284؛ جامعالبيان، مج4، ج6، ص220.
[26] الدرّالمنثور، ج1، ص199.