چند ماه پیش آقای مهدی نعمة اللّهزاده ماهانی شرحی منی بر اظهار حسن ظن و سپاسگزاری از این جانب در شماره 41 روزنامه«تندباد»کرمان مرقوم داشتند؛ من در همان موقع پاسخی بعنوان مدیر محترم آن روزنامه در اوضاع و اصلاح امور آستانه ماهان نوشتم که چون بسیار مفصل شد و از سی چهل صفحه در گذشت، آن را فرستادم زیرا درج چونان مکتوبی از حوصله روزنامه هفتگی که مخصوص انتشار اخبار است بیرون بود، اینک قسمتی از آن نامه را که متضمن توضیحاتی درباره نسخهای قدیم و مترجم از کلام اللّه مجید است، می تجدید نظر و کاهش و افزایش در اینجا ثبت میکنم و اومیدوارم در شمارههای آینده در این باب باز هم بحث شود.
«......دیگر از اصلاحاتی که در آستانه ماهان باید بشود.تکمیل و تنظیم کتابخانه و موزه آن است، در وهله نخست لازم است نسخ گوناگون اشعار حضرت شاه نعمة اللّه ولی را از خطی و چاپی فراهم آورد و با توجه به تصحیح دقیق بچاپ رساند.که درهم آنجا آماده و زائرین ماهان را یادگار و ارمغانی باشد.
گرانبهاترین چیزی که فعلا در موزه محقر ماهان است و باید در نگاهبانی آن توجهی بسزا مبذول شود، جزواتی چند از قرآن مجید با ترجمه فارسی است که بظن قوی نسخهای بوده است از ترجمه تفسیر طبری، و یا ترجمهای همانند و همسنگ و همسال آن و این غیر از جزواتی است که بخطی زیبا و خوش در عصرتر کان خاتون و بدستور او نوشته شده که وقفنامه و تاریخ کتابت و ارزش و اهمیتی خاص دارد.
درباره ترجمه تفسیر طبری آنچه باید تکرار کرد اینست که دوره کامل و تمام آن، که در هفت مجلد است، عجالة در دنیا وجود ندارد و مجلداتی ازین نسخه که نام و نشانی از آنها بدست است اینست:
1-جلد اول از یکدوره در کتابخانه پاریس که در حدود سال 624 هجری کتابت شده.2-جلد دوم از دوره دیگر متعلق بموزه بریتانیا مورخ بسال 882.3-جلد پنجم از دوره دیگر در کتابخانه آستانه رضوی(ع)4-شش جلد از هفت جلد(باستثنای جلد چهارم)متعلق بکتابخانه سلطنتی ایران که در تاریخ 860 هجری نوشته شده.
عکسبرداری و فراهم آوردن و بازجستن این نسخ و تطبیق و سنجش آنها با یکدیگر، بنظر بنده استوارترین خدمات اساسی است بزبان و ادبیاتفارسی؛و م بنده را در این موضوع تحقیقات و دریافتهائی است که در جای خود باز خواهم نمود. نکتهای که در اینجا با نهایت اجمال باید بدان اشارت کرد اینست که ترجمه و انشا و حتی سبک تدوین این نسخهها یکسان و هم آهنگ نسیت چندانکه این تصور بذهن در میآید که ممکن است بعضی از آنها ترجمه و تفسیری علی حده باشد.و اما نسخه آستانه ماهان بعقیده بنده ترجمه دیگریست از تفسیر طبری(ترجمه بیتفسیر، مگر اینکه اوراق تفسیر آن از میان رفته باشد)، و اگر هم ترجمهای جداگانه و مستقل و غیر از ترجمه تفسیر طبری باشد هیچ ازبها وارج آن کاسته نمیشود زیرا در حد خود نسخهایست نفیس و بیمانند.
برای من در کرمان مجال و وسیلتی که بدلخواه و دقت ازین نسخه استنساخ یا عکسبرداری کنم نبوده، و ازین روی تحقیقات من درین باب ناقص و نارساست، با این همه بدین اومید که نتیجه همین مختصر بازجوئی و استقصا از میان نرود و محرک و مفتاحی برای اهل فن باشد یادداشتهائی را که در موقع زیارت و بازدید نسخه تنظیم کردهام در اینجا نقل میکنم:
اولا این نسخه فقط دارای ترجمه فارسی است، بیتفسیر، برخلاف نسخه کتابخانه سلطنتی که پس از چند حزب یا جزء باختلاف چند ورق بفارسی روشن و درست مطلقا تفسیرست.
ثانیا از کاغذ و رسم خط برمیآید که این نسخه در قرن هفتم هجری نوشته شده اما تاریخ کتابت ندارد و هیچ نشان و علامتی هم از تقسیم کتاب بهفت مجلد نیست.
ثالثا اوراق اصلی قدیمی 310 است، دو ورق هم بعدا بخط دیگری غیر از خط کاتب اصلی کتابت شده که من احتیاطا همه راه نمرهگذاری کردهام و جمعا 312 ورق یا 624 صفحه است، طول هر صفحه با حاشیه 37 و بیحاشیه 29، و عرض صفحه با حاشیه 23 و بیحاشیه 18 سانتیمترست.هر صفحه دارای هفت سطر بقلم درشت متن قرآن، و هفت سطر بقلم ریز ترجمه فارسی آن است(نسخه کتابخانه سلطنتی هر صفحه پنج سطر متن و پنج سطر ترجمه دارد)
رابعا-متن و ترجمه هر دو بخط نسخ معمول آن عصر با هر مرکب سیاه نوشته شده، و گاهی اختلافات قرائت را در حاشیه با خط قرمز در همان زمان کتابت نوشتهاند، و نیز در حاشیه، در اول و آخر هر جزء دایره تذهیمی است، که در آن شماره هر جزء با خط قرمز نوشته شده است.
خامسا-بطوریکه ناظم آستانه توضیح میدهد(و العهدة علیه)این مجلد مشتمل بر نصف قرآن بوده که فعلا بسیاری از اوراق آن از میان رفته است بدین تفصیل:
از جزء اول شش هفتم، و از جزء دوم یک دوم، و جزء سوم بتمام، و از جزء چهارم یک سوم.
از جزء 5 تا 12 افتادگی ندارد و تمام است.
از جزء 13 و 14 و 15 فقط سه ورق افتاده است(از هر جزء یکورق)
اگر حافظهام بخطا نرفته باشد، یکجا در حاشیه نسخه بخطی نارس عبارتی بدین مضمون است:«وقف کردم این قرآن را بامامزاده علمدار...»و من هر چه جستم محل یا مزاری در ایالت کرمان بدین نام و نشان نیافتم، یکی میگفت امامزاده علمدار بقعهای در منطقه شرقی ایالت فارس است، بدین امید که شاید اوراقی دیگر ازین نسخه شریف بدست آید، از آقای مزینی رئیس فرهنگ فارس درخواست کردهام تحقیق فرمایند، اگر از ایشان یا دیگران خبر و اطلاعی برسد، تکمیل معلومات را در این موضوع دیگر بار سخن خواهم راند.
یکی از فواید تصفح و تفحص کتب قدیمه، که بنظر بنده باید غرض اساسی و اصلی بشمار آید، اینست که الفاظ و کلمات و جملاتی را که پیشینیان با کمال درستی و دقت ساخته و پرداخته و بکتابت آوردهاند، بیاموزیم و فرایاد آریم و بجا و بموقع در نامهها و نوشتهها بکار بریم، و بعبارت دیگر از میراثی که نیاکان ما برای ما نهادهاند بهرهبرداری کنیم، وگرنه جستجو کردن و یافتن و نشان دادن ذخایر ملی، و برشمردن صفات و چگونگی آنها چندان سودی نمیبخشد، بلکه شاید در نظر اهل خرد مطعون باشیم زیرا بر آنکه ندارد سرزنشی نیست.
ترجمه تفسیر طبری، باتفاق نخستین ترجمه و تفسیر کلام اللّه مجید بزبان فارسی امروز است، که در هزار سال پیش بدستور منصور بن نوح سامانی(350-376 ه) و بوسیله عدهای بیش از بیست نفر از علما و فقها و دانشمندان ماوراء النهر تألیف و تنظیم شده و مسلم است این مؤلفین و مترجمین، بتمام معنی کلمه هم با ایمان، و هم بهردو زمان عربی و فارسی عالم بودهاند و در اینکه کلمات و عبارات کلام اللّه مجید در نخستین بار، طابق النعل بالنعل بفارسی فصح و روشن و درست درآید نهایت کوشش و اهتمام را فرمودهاند.ارزش واقعی این ترجمه بیبها در همین است و گرنه ترجمهها و تفسیرهائی که در قرون بعد از کلام اللّه مجید شده بمراتب جامعتر و بتفصیلترست.و این نکتهایست که اهل ادب کمال توجه را بدان دارند
باری، چنانکه معروض افتاد بنده را مجال کافی در استنساخ و پژوهش نسخه ماهان نبود، تا بدانسان که باید و شاید آن را بشناسم و چگونگی و مزایای آنرا بنمایانم با این همه چون، دریغ آمدم زان همه بوستان تهیدست رفتن بر دوستان، اولا ترجمه تحت لفظی بعضی از کلمات و عبارات را که بنظر خوشآیندتر و بدیعتر مینمود از هر جا و هر صفحه یادداشت کردم(نمونه اول)و ثانیا نیمه دوم جزء اول را با همان رسم خط قدیم دقیقا رونویس کردم(نمونه دوم)، و اینک در پایان سخن نمونهای از این هر دو قسمت را بمعرض مطالعه اهل فن میگذارم.
باجمال تمام این نکته را نیز معروض میدارد که من بنده در چهار سال پیش بیش از نصف ترجمه و تفسیر طبری را از روی نسخه کتابخانه سلطنتی استکتاب کردهام و اکنون در قسمت دوم تکمیلا للفائده عبارت این هر دو نسخه را در برابر یکدیگر قرار میدهم که خود برای سنجش و مقایسه نمونه دیگری باشد.
ایمان:کروش.مهمترین:کمانمندان دابه:جمنده.انداد:همتایان.و لا تتبعوا خطوات الشیطان:و بدم(بضم دال)مرویذ بربیهای دیو.فحشاء:ناخوبی.الرفث الی نسائکم:فراز رفتن سوی زنان شما.مساجد:من کنها.و لا تباشروهن:و برهنه میسارید- شان.بعضکم من بعض:بهری از شما از بهری.فالذین هاجروا:آنان کی بریدند ازخان رمان و بئس المهاد:بد کسترش.مثنی و ثلاث و رباع:دو کان و سه کان و جهار کان.یا ایها الذین آمنوا:یا شما کی مومنانید.اصحاب البت:خداوندان شنیذرا.حکیم استوارکار.و احسن تأویلا:و نیکو سرانجامتر.فان تنازعتم:اگر ناهموار شدید.توفیق سازگاری.یالیتنی:یا کاشکی.فافوز فوزا عظیما:تانیک بخت کشتمی نیکبخت بزرگ. قریه:دیه.کید الشیطان:سارش بد دیو.اینما تکونوا یدر ککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة:هر کجا بباشیذ اندر یا بذ شما را مرک و کرجی باشیذ اندر کوشکها بلند بروآورده.و الله یکتب:انج همی سکانیذ بشب.و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا:و بخذای سیار کار خویش و بسنده است خذای کارساز بندگان.اختلاف:ناهمواری.لا تبعتم الشیطان:بدم(بضم دال)رفتندی دیو را.فان اعتزلواکم:اکر شرانه کنند از شما. نحن الغالبون:ما جیرندکان(جیره شوندکان؟)قالوا یا موسی اما ان تلقی و اما ان نکون نحن الملقین:کفتند ای موسی یا بیو کن و اما کی باشیم ما و بیو کنیم.جنات عدن: بوستانهاء درنکی(درنکی:جاودان).قال انه من کیدکن عظیم:کفت کی آن از سازش بذشماست کی سازش بذشما بزرکست.بدیع:نوکار.فاغلوا:بشوریذ(در نسخه کتابخانه سلطنتی نیز«بشورید»بجای«بشویید»مکرر)ینزع:بیاهخت.عوجا:خولی(؟) (بادو نقطه بالای(ی)).
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام ایزد مهربان بخشاینده بنام خذاب بخشاینده
و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله ان الله بما تعلمون بصیر.
و ببای داریذ نمار را و بدهید زکوة و آنج
و ببای داریذ نماز و بدهید زکوة و آنج
ببش فرستیذ مر تنهاء خویش را از نیکی
بیش کنیذ تنها شما راست از نیکی بیابیذ
بیابیذ آنرا نزد خدای کسی خدای بدانج همی کنیذ بیناست
آنرا نزدیک خذای که خذای بدانج میکنیذ بیناست
و قالوا من یدخل الجنة الا من کان هودا او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
و کفتند اندر نشوذ ببهشت مکر آنکسی
کفتند نه اندر روند بهشت مکر آنکی باشذ
کی باشذ جهوذان یا ترسا آن این آذر
جمهوذ یا ترسا آنست آرزوی ایشان بکو
های ایشانست بگو بیاریذ حجتهای شما...راستکویان.
بیاریذ حجتها شما اکر هستید راست کویان.
بلی من اسلم وجهه لله فهو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف علیهم و لاهم یحزنون.
آری هر کی بسبارذ روی خویش را...و
آری هر کی سبارذ روی خویش خذای را اوست
وی نیکو کردا باشذ مزدوی نزد خدای وی
نیکو کار او راست مزد او نزدیک خداوند او و
...بر ایشان و نه ایشان اندهکن شونذ.
نیست بیم برایشان و نه ایشان تیمار دارند.
و قالت الیهود لیست النصاری علی شیئی و قالت النصاری لیست الیهود علی شیئی و هم یتلون الکتاب ذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیمة فیما کانوا فیه یختافون.
و کفتنذ جهوذان نیستنذ ترسا آن بر چیزی
گفتند جهوذ ان نیستند ترسا آن بر چیزی و
و کفتند ترسا آن نیستند جهوذان بر چیزی
کفتند ترسا آن کی نیستند جهوذان بر چیزی
و ایشان همی خواننذ ناه هم چنین گفتنذ
و ایشان میخوانند کتاب همچنین کفت انکسها
آنان کی ندانند...کفتار ایشان
کی دانند همچون کفتار ایشان خذای حکم کند
خذای.....اندر انج همی اندروی اختلاف کردند.
میان ایشان روز رستاخیز اندرانج بودند اندران اختلاف میکنند
و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیما اسمه و سعی فی خرابها اولئک ما کان لهم ان یدخلوها الاخائفین.
و کیست ستمکار تر از آنکی بازدار ذمر کتهاء
و کسیت ستمکارتر از آنکی باز دارد یکی
خذایرا کی یاذ کنند اندر آنجا نام وی و
را از مسجد خذای کی یاذ کنذ اندر آن نام او
بکوید اندر ویرانی وی ایشانندکی نباشذ
و بروذ اندر ویرانی آن ایشانند نه بوذ ایشانرا
مرا ایشانرا کی اندر شوند آنجا مکر ترسیذ کان
کی اندر شوند بدان مرک ترسندکان.
لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخرة عذاب عظیم.
ایشانراست درین جهان عذابی و ایشان را در آن جهان عذابی بزرگ
ایشانراست اندرین جهان خواری وایشانراست اندران جهان عذابی بزرگ
بدیع السموات و الارض و اذا قضی امرا ف نما یقول له کن فیکون.
تو کار آسمانها و زمین و جون بکذارد کلری
افرید کار آسمان و زمین جون بکزارد کاری کی
همانکاه کویذ مرو را بپاش بباشذ.
کویذ آنرا بباش بباشذ.